اشعاری از گل آقا ی سال 71 در خصوص گرانی

2013-02-20
211 بازدید

  سازگارها…! از‌ گرانجانی همیشه با گرانی ساختیم نیمه جان گشتیم و با این نیمه‌جانی ساختیم مثل مرتاضان هندی روز و ماه و سال را لب فرو بستیم و با بی‌آب و نانی ساختیم کاخ و ویلاهای عالی، باغهای باصفا جمله را دیدیم و با بی‌خانمانی ساختیم چند روزی با حقوق و مابقی برج را […]

 

گل آقا

سازگارها…!
از‌ گرانجانی همیشه با گرانی ساختیم
نیمه جان گشتیم و با این نیمه‌جانی ساختیم
مثل مرتاضان هندی روز و ماه و سال را
لب فرو بستیم و با بی‌آب و نانی ساختیم
کاخ و ویلاهای عالی، باغهای باصفا
جمله را دیدیم و با بی‌خانمانی ساختیم
چند روزی با حقوق و مابقی برج را
با چنان سگدو زدنهایی که دانی ساختیم
کاسبان را غالباً بی‌رحم و اخمو یافتیم
با ترشرویی و نرخ آن چنانی ساختیم
نسیه از بقال و قرض و قوله از همسایگان
الغرض این‌گونه با دنیای فانی ساختیم
هرکه آمد چند روزی وعده‌ای فرمود و رفت
با سخنرانی و با نطق چاخانی ساختیم
***

رباعیات
رفتم به مطب از پی سی‌تی اسکن
با دفتری از بیمه، ولی بی‌اسکن
دکتر نگهی کرد به من از سر خشم
گفتا که: علاج تو نگردد ممکن!
**
رفتم نخود و پسته و کشمش بخرم
از قیمت آن دود بر آمد ز سرم
تا چانه زدم، خورد به من اردنگی
چندی است گرفتار، به درد کمرم!
‌*
در غرفه اجناس وطن رفتم دوش
پر بود ز مشتری ولیکن خاموش
بر جدول قیمت چو نظر افکندم
دیدم که شده بهای مصرف مخدوش!
‌*
در خواب، پریشان‌ترم از بیداری
گردیده نصیب من ملالت باری
هرچند که خوش‌حسابم از نوسازی
مستأصلم از عوارض و خودیاری!