داستان تاسیس بانک قرض الحسنه در میمه

2017-04-17
279 بازدید

استاد مهدی معینیان – کامنتی در گروه دوستان میمه ای داستان تاسیس بانک قرض الحسنه در میمه یک روز همان اوایل انقلاب ، بنده با آقاى محمود یزدان پرست از هر درى سخنى مى گفتیم ، از جمله این که به ایشان عرض کردم ، مایلى یک صندوق قرض الحسنه تاسیس کنیم ؟ گفت کجا […]

IMG_193512

استاد مهدی معینیان – کامنتی در گروه دوستان میمه ای

داستان تاسیس بانک قرض الحسنه در میمه

یک روز همان اوایل انقلاب ، بنده با آقاى محمود یزدان پرست از هر درى سخنى مى گفتیم ، از جمله این که به ایشان عرض کردم ، مایلى یک صندوق قرض الحسنه تاسیس کنیم ؟
گفت کجا ؟ کمى فکر کردم و گفتم در مغازه ى شما .
ایشان علاوه برخانه ى محله بالا، یک خانه هم رو به روى منزل آقاى حسام خردمند داشتند که یک مغازه ی دودى و نیازمند تعمیر و رنگ کارى داشت و یک صندلى طوسى رنگ کج هم یک گوشه افتاده بود با یک کارتن مقوایی خالى.

آقاى یزدان پرست از این پیشنهاد استقبال کرد ، بنده هم یک تکه از بدنه ى کارتن راکندم و روى آن گویا نوشتم صندوق قرض الحسنه ى المهدى . خوشبختانه منزل ایشان یک خط تلفن هم داشت .

یک دفتر هم تهیه کردیم و شماره تلفنهاى مردم را از مخابرات گرفتیم و شروع کردیم به این و آن تلفن کردن و در ضمن صحبت ها براى ایجاد شوق و انگیزه آیه و حدیث خواندن ودیگه جونم برا شما بگه مردم سر شوق مى آمدند و پول مى آوردند . کم کم یک میز و صندلی تهیه کردیم و یک کارمند را استخدام کردیم و از حاج محمد بیکیان و آقایان فرهاد خردمند و غلامحسین حیدریان و مرحوم سید محمد موسوى زاده دعوت کردیم که هیات امناى صندوق باشند و با مشورت یکدیگر هم وام را به مستحقش بدهیم و هم کار را پر رونق تر کنیم.

ما با دریافت یک در صد کارمزد حقوق آقاى زمانى را مى پرداختیم و احیاناً هزینه هاى جارى را تامین مى کردیم.

در همین اثنا بنده پیشنهاد احداث ساختمان براى صندوق را دادم ، که گفتند با چه سرمایه اى گفتم با سرمایه ى توکل به خدا! سرتان را درد نیاورم زمین را از شهرداری گرفتیم و مردم محض رضای خدا کمک کردند ؛ درب صندوق را طی در خواستی از آموزش و پرورش گرفتیم و این ساختمان کنار پارک ملى با توکل به خدا و عنایات رب الارباب ساخته شد . ریز داستان را آقاى زمانى (پسر مرحوم مشد عباس قربون ) خوب مى داند ویک روز براى من تعریف کرد . همین راه را بنده در زلاند نو براى خرید زمین و احداث هشتصد متر زیر بناى مسجد پیش گرفتم ، و به صورت غیر قابل باور خداى متعال از در و دیوار دلار را سرازیر کرد! در سخنرانى اول بنده بیست هزار دلار جمع شد و بعد از سه سال مسجد با هزینه ى دو ملیون و چهارصد هزار دلار افتتاح گردید . البته بنده فقط حرف زدم کار را دیگران کردند و قسمت اعظم هزینه را آقاى صالحى نامى در ایران تهیه کرد.