مهردادمشهدی – مقاله تربیتی ،علل افت تحصیلی منطقه میمه۲

2016-10-20
66 بازدید

پیرو مطلبی در مورد شیوه تربیت صحیح اسلامی و یکی از موضوعاتی که در سایت میمه مطرح شده بود علت افت تحصیلی هر عاملی می تواند باشد  شرایط زندگی  از جمله  اقتصاد ؛فرهنگ و شیوه های تربیتی یک خانواده و… هزارو یک دلیل نا گفته ، اما روی صحبت ما بیشتربا نقش سرپرستان دانش آموزان […]

img_20161018_161648

پیرو مطلبی در مورد شیوه تربیت صحیح اسلامی و یکی از موضوعاتی که در سایت میمه مطرح شده بود علت افت تحصیلی هر عاملی می تواند باشد  شرایط زندگی  از جمله  اقتصاد ؛فرهنگ و شیوه های تربیتی یک خانواده و… هزارو یک دلیل نا گفته ، اما روی صحبت ما بیشتربا نقش سرپرستان دانش آموزان وفرزندان است و بحثی که بیشتر مورد توجه ما قرار گرفت بعد تربیت است ، بله افت تحصیلی عوامل بسیار زیادی دارد کما این که عدم تربیت صحیح ؛ یعنی بی ارزش شدن هنجار های اجتماعی هم علل زیادی دارد اما به راستی نقش ما چیست؟   معلم دو وظیفه دارد تعلیم درس ، تهیه درس مانند نوشتن کتاب و مقالات و غیره. شاگرد تشخیص می دهد که معلم به کار خود وارد است و گفتار و آموزش او همراه با صداقت است و یا به عبارت دیگر دانش و وارستگی با هم همراه است و همه اینها باید در راه خدمت به بشریت باشد. در این رابطه سعدی می فرماید: صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن این فریق را گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را یعنی معلمی جهدی است که بشر را از غرق شدن در جهل برهاند و اول باید خود سعی کند تا از جهل رهانیده شود. ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش معلم آینه شاگرد است چنانکه پدر و مادر آینه فرزند هستند و فرزند جلوه¬ گاه پدر و مادر و معلم است».  در شیو ها و مراحل مهم تعلیم و تربیت، سعدی از جمله‌ی آن گروه صاحب نظران تربیتی است که مهم‌ترین و سر نوشت ساز ترین دوره‌ی آموزش و پرورش را سال‌های نخستین رشد کودک، و مراحل اولیه‌ی سنین تربیت پذیری می‌دانند. وظیفه اصلی این است که کسانی که در امر تربیت کودک دخیل هستند چه از معلم ، والدین  سرپرستان و… بدانند که شیوه صحیح برخورد با انسان در هر سنی متفاوت است. همکارن فرهنگی و والدین گرامی بخش میمه،همه ی ما از یک دالان و یک راه رو عبور کردیم به نام کودکی،آسیب های کودکی ،زندگی بزرگسالی مارا خراب می کند،مثال این قضیه به این صورت است که الان سه چهار میخ بزرگ به پای ما بکوبند و حالا بگویند درست راه برو درست زندگی کن و … حوادث بسیار ساده ای که فقط یک بار اتفاق افتاده است فقط وفقط یک بار،عزیزان فرهنگی و والدین محترم ،اتفاقی که در هشت ساله اول زندگی کودک اتفاق می افتد دقیقا مثل یک تصادف است،شما اگر صد ها کیلومتر به بهترین شیوه رانندگی کنیم ویک متر دچار اشتباه شویم ممکن است یا بکشیم یا بمیریم و شاید کور کنیم .بسیاری اوقات یک اتفاق، یک جمله یک عمل در کودکی دقیقا فرزند مارا از پا در میارد.پس عزیزان دو کار مهم باید انجام بدهیم ابتدا مرهمی برای زخم های دوران بزرگسالی خود قرار دهیم و این خونریزی های روانی را متوقف کنیم ودوم خرد گرایی که مبنای زندگی من و شما بشودپس دو چیز باید درست بشود یک کودکی ودوم حضور عقل،شما هیچ گاه نمی توانید وارد یک رابطه خانوادگی صحیح شوید مگر این که مسایل کودکی را حل کنید. یک حادثه کوچکی که بین شما و پدر و مادر ،بین شما و معلم اتفاق افتاده ، تمام زندگی شما را عوض خواهد کرد ،برادری خواهر خورد را در یک شرایط تنگنا قرار داده و برای یک بار او را اذیت می کند،شما به عنوان یک دختر پنج سال یا هفت سال یک تصمیم ابدی می گیرید که همه مرد ها زور گو هستند و همه مردها اذیت می کنند و این را به عنوان یک نتیجه گیری نهایی مغز شما می پذیرد کما این که وقتی بچه یک بار دستش را به بخاری زد وسوخت دیگر طرف بخاری نخواهد رفت یعنی مغز او داغ بودن بخاری را یک امری حتمی قلمداد کرد است .در این دوره تغییرات محسوسی در تن و روان کودک پدید می آید. جسم او نسبتا قوی تر، ذهنش رشد یافته تر و فهمش بیشتر می شود. رابطه اجتماعی وی با مادر کمتر می شود و شور و علاقه خاصی برای ارتباط با دیگر کودکان نشان می دهد، تا جایی که پس از پذیرش از سوی هم سالان و افراد گروه به آرامش می رسد.  ولی از آن جا که هنوز به رشد کافی عقلانی برای تشخیص مصلحت خود نرسیده اند، نیازمند آگاهی و تربیت مستقیم هستند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هفت سال دوم را سن پیروی و فرمان برداری می داند و امام جعفر صادق علیه السلام سفارش می کند: «فرزند خود را در هفت سال دوم با آداب و روش های مفید و لازم تربیت کنید». در این دوران نباید به کودک آزادی کامل داد و از اشتباهات و خلاف هایش چشم پوشید، شایسته است او را از بی ادبی های احتمالی نیز باز داشت، به نظم و انضباط عادت داد، با برنامه ریزی درست او را از بی توجهی به لحظه ها و بیهوده گذرانی دور کرد. در پی بر آوردن همه خواسته های کودکان در این دوره کاری است بس نادرست ،چه بسیار شاهد این موضوع بوده ایم که خانواده های محترم خیلی مصرانه در پی خواسته های بی منطق فرزندانشان در این سن میشتابند مصداق این موضوع درفتار والدین یکی از شاگردانم بود که “بعد از بررسی چند روز دانش آمزان کلاس را در چیدمان خاصی قرار دادیم به این گونه که دانش آموزان ضعیف وقوی شرایط یکسانی در کلاس داشته باشند به یک میزان از کلاس بهره ببرند فردای آن روز ولی دانش آموز نزد من آمد و گفت :فزرند من می گوید چون من از جای خود راضی نیستم به مدرسه نمی روم و من هم گفتم بسیار خب به مدرسه نرو تا من مشکل را حل کنم” .”یا چون فرزن فلان شخص با سرویس به مدرسه می آید من هم حتما باید با سرویس بروم حتی اگر دو قدم باشد تا مدرسه همین می شود که در روستایی در کنار مدرسه ترافیک سرویس های مدرسه راه می افتد …” ایشان به حالت این که گویی کاری بس موفقیت آمیز انجام داده و مسرور از آن که از فرزند خود دفاع کرده  صحبت می کردند غافل از آن که با این گونه رفتار در این سن زمینه انحراف تربیتی را در کودک پدید می آورد، این گونه نیست که ما بگوییم که مشکلات فرزندانتان را رها کنید حرف ما این است که در زمان مناسب بهترین پاسخ را از جانب والدین به فرزندان را شاهد باشیم. این در حالی است که گفته شده بود بنا به فرمایشات دین مبین اسلام شیوه تربیت صحیح به این گونه است که ما باید دقیقا همانطور که دستور داده شده با فرزند یا دانش آموز خود بر خورد کنیم ،نه پرداختن به امور حاشیه و دامن زدن به اتفاق هایی که فرزند مارا از اصل ماجرا که تربیت صحیح است به دور کرده و مارا درگیر یکسری اتفاقات بی ربط میکند که من به یقین می گویم که علت اصلی ماندگاری عوامل و آسیب هااز موضوع هایی است که والدین بی سبب به آن دامن زدن و موضوعات متفرقه را آنچنان برای کودک بزرگ نمایی کردند که اصل ماجرا که همان تعلیم و توامان تربیت است فراموش شده و فرعیات جای آنها را می گیرند . پروفسور مجید سمیعی رئیس مرکز علوم اعصاب آلمان، مشاور صدراعظم آلمان و مشاور رئیس جمهور چین و رئیس انجمن جهانی جراحی قاعده مغز می فرمایند:  دنیای امروزه شاید باعث شود حجم زیادی از اطلاعات در آن واحد وارد مغز شود(حواشی زندگی پیرامون) اما باید بسیار مراقب بود که مسائل مختلف را وارد مغز نکنیم چرا که این کار کیفیت ارتباط سلول‌های مغز را دچار اختلال می‌کند. به تمام افراد و به ویژه به جوان‌ها توصیه می‌کنم ابتدا یک کار را به انتها برسانند و بعد به سراغ مطالب دیگر بروند چرا که در غیر اینصورت رفته رفته عملکرد مغز کاهش می‌یابد. عزیزان عنایت داشته باشند که برای متولیان امر آموزشی و حوزه تعلیم و تربیت دسترسی کامل و جامع به شرایط خانوادگی همه فراگیران برای بررسی و دادن بازخورد مناسب مهیا نیست به این دلیل که هنوز بستر سازی و فرهنگ سازی انجام نشده که به این سطح از دسترسی برسیم ، لذا روی می آوریم به شیوه تربیت صحیح ، والدین گرامی ، استادان و صاحب نظران این که زمانی کودک در خانه از جای خود ناراضی باشد یا کودک از رفتار هایی صحبت  کند که معلم بین خود ودیگر دانش آموز تفاوت قایل میشود صحبت میکند وظیفه اصلی این است که ابتدا این مواضع سرسختانه کودک هموار کرده و مواظب باشیم کودک گرفتار حاشیه نشود و بر این موضوع دامن نزنیم ،مطمنا که باید این موضوع مورد پی گیری از طرف والدین قرار گیرد اما وظیفه اصلی در برابر کودک ، آرام کردن و کم اهمیت جلوه دادن موضوع های متفرقه دربرابر ایشان است. در مطلب قبلی اشاره براین شد که سن هفت تا چهارده سالگی ،این دوران نباید به کودک آزادی کامل داد و از اشتباهات و خلاف هایش چشم پوشید، شایسته است او را از بی ادبی های احتمالی نیز باز داشت، به نظم و انضباط عادت داد، با برنامه ریزی درست او را از بی توجهی به لحظه ها و بیهوده گذرانی دور کرد.  برخلاف هفت سال اول که بچه ها فرمانروا بودند، در این سن فرمانبردار هستند و تذکر دادن اشتباهات و دعوا کردن بچه اثر تخریبی ندارد بلکه اثر مثبت دارد. در هفت سال دوم بچه ذاتا اطاعت را دوست دارد؛ اگر از این فرصت برای تادیب و آموزش او استفاده نکنیم بچه فاسد می شود و اگر این هفت سال بگذرد و او را درست تربیت نکنیم دیگر فرمانبردار نخواهد بود. بچه ها در هفت سال دوم از دستور گرفتن لذت می برند و دوست دارند که کارهای بزرگ را بپذیرند و انجام دهند. در این هفت سال هرچه بیشتر به بچه فشار بیاید بیشتر شکوفا می شود و اگر فشار نیاید نازپرورده می شود! مسئولیتی که به بچه ها داده می شود باید به اندازه ای باشد که زیر بار مسئولیت خرد نشوند، می توانید از کارهای ساده شروع کنید مثلا بعد از غذا هر کس بشقاب و قاشق خودش را بشوید نه اینکه بگویید امروز نوبت توست باید همه ی ظرفها را بشویی! وقتی بچه مسئولیت محوله ی خودش را درست انجام نمی دهد و سرسری و با بی دقتی انجام می دهد می تواند به این خاطر باشد که شما ریزه کاری های مسئولیتش را به او یاد نداده اید. مثلا وقتی ظرفی را شسته و چرب است اشکالات کارش را به او بگویید و ریزه کاری هایی که باید رعایت کند مثلا اگر با آب گرم بشویی چربی ظرف می رود و… شما در این سن باید به شدت با بچه ی خود رفیق باشید، او باید از دوستی و انس با شما کیف کند و لذت ببرد چون بچه ها از دوستانشان اطاعت می کنند و دنبال کسی می روند که او را دوست دارند و «رفیق دوست» می شوند، بنابراین توجه داشته باشید که روی دوستان بچه ی خود کنترل داشته باشید. بچه ها باید در خانه اعتماد به نفس پیدا کنند تا در جامعه موفق باشند اما همیشه هم در خانه به بچه «به به» نگویید و او را با وجود ضعف هایش تشویق نکنید چون این کار باعث می شود بچه ها پرتوقع شوند و در جامعه آسیب خواهند دید. متعادل باشید نه افراط و نه تفریط.  توجه به این نکته لازم است که نباید بچه ها را فقط برای زمان حال تربیت کنید بلکه باید برای بحران های آینده آنها را بسازید؛ بچه ها باید جامع نگر باشند. وقتی بچه ها از دوستی با شما لذت ببرند و شما با آنها دوست شوید آنگاه نفوذ کلام پیدا خواهید کرد و بچه ها به حرف شما گوش خواهند داد. همین کودک بر اثر تحوّل روحی که در دوران انتقال از کودکی در وجودش رخ می‏دهد، در هفت سال دوّم زندگی، خود را بنده و زیردست دیگران و در مقام اطاعت و فرمان‌برداری احساس می‏کند. نو نهال ۷ تا ۱۴ ساله، پذیرای هر گونه امر و نهی و فرمان و حکمی از ناحیه بزرگترها می‏باشد و کمال او در اطاعت و فرمان‌برداری و اجرای بی‏چون وچرای اوامر آنها است.      بنابر این می توان گفت که این دوره از رشد مانند هر مقطع دیگری حائز اهمیت است. در این دوره از  رشد ، مانند دوره کودکی اول تکالیفی و وظایف مربوط به رشد فقط به عهده والدین نیست ، بلکه معلمان و تا حدودی همسالان سهم مهمی در این زمینه بر عهده دارند.      دنیای امروزه شاید باعث شود حجم زیادی از اطلاعات در آن واحد وارد مغز شود اما باید بسیار مراقب بود که مسائل مختلف را وارد مغز نکنیم چرا که این کار کیفیت ارتباط سلول‌های مغز را دچار اختلال می‌کند. به تمام افراد و به ویژه به جوان‌ها توصیه می‌کنم ابتدا یک کار را به انتها برسانند و بعد به سراغ مطالب دیگر بروند چرا که در غیر اینصورت رفته رفته عملکرد مغز کاهش می‌یابد. بچه ها …                                                                                               وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد  به خود باشند  .                                                                                                      وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند.   وقتی با تمسخُر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند.  اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زتدگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند.گر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.پدران باید بدانند اگر الان موفق هستند بخاطر سختی هایی هست که دوران کودکی ونوجوانی سپری کرده اند پس اجازه دهید کودکتان هم سخت کوشی و تقلا رایادبگیرد وتمام کارهایش رابرایش انجام ندهید،وهرچه خواست سریعا برآورده نکنیدسخت گیری را کناربگذاریدکودک و درکل هر انسانی تا اشتباه نکند نمی تواند رشد و پیشرفت کند، اجازه دهید کودک اشتباه کند وبعد به اومسولیت بدهید تا اشتباهش را جبران کند و یادبگیردخدا هم بندگانی که گناه کرده اند و توبه می کنند و جبران می کنند را می بخشدحضرت سعدی به حدّی برای محیط مناسب تربیت، اهمّیّت قایل است که می فرماید وبه یاد داشته باشید که ما جز جدا ناپذیر محیط کودک معصوم هستیم جامه‌ی کعبه را که می‌بوسند او نه از کرم پیله نامی شد با عزیزی نشست روزی چند لاجرم همچنو گرامی شد