پورمهدی ـ ۱۷رمضان سالروز به معراج رفتن پیامبر(ص)

2016-06-23
46 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم « سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ ؛ پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که گرداگردش را پر برکت ساخته ایم برد…» سیری درعالم وجود؛ بر […]

photo_2016-05-22_12-26-23

بسم الله الرحمن الرحیم
« سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ ؛ پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که گرداگردش را پر برکت ساخته ایم برد…»
سیری درعالم وجود؛
بر اساس آیهٔ اول سورهٔ اسراء هدف از معراج ٬ معرفی آیات و نشانه های الهی به پیامبر(ص) بود. از طرفی ٬ می دانیم که به تصریح قرآن کریم ٬ تمام آن چه در آسمان ها و زمین وجود دارد و از جمله ٬ خود انسان ها ٬ همه و همه ٬ نشانه و آیه ای از طرف خداوند هستند. بر این اساس ٬ بدیهی است که خداوند در معراج ٬ تنها در صدد معرفی نشانه های عادی نبوده ٬ بلکه بدین وسیله خواسته تا نشانه هایی بس بزرگ را که تنها فردی همچون پیامبر(ص) ٬ توانایی درک آن ها را دارد٬ به او نشان دهد . نشانه هایی که خداوند از آن به نشانه های بزرگ خود و یا « آیاتِ رَبِّهِ‏ الْکُبْرى‏ » تعبیر نموده است.
حدیث معراج؛
ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از امّ هانی روایت کرده که گوید: رسول خدا(ص) آن شب را در خانهٔ من بود و نماز عشاء را خواند و خوابیدند. ما هم با او به خواب رفتیم٬ نزدیکی های صبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ٬ ما هم با او نماز گزاردیم آن گاه رو به من کرده ٬ فرمود:ای امّ هانی من امشب چنان که دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم و چنان که مشاهده می کنید نماز صبح را دوباره در این جا خواندم. این سخن را فرموده ٬ برخاست که برود ٬ من دست انداخته دامنش را گرفتم به طوری که جامه اش پس رفت و بدو گفتم : ای رسول خدا ٬ این سخن را که برای ما گفتی برای دیگران مگو که تو را تکذیب کرده و می آزارند ٬ فرمود: به خدا ! برای آن ها نیز خواهم گفت! امّ هانی گوید: من به کنیزک خود که از اهل حبشه بود ٬ گفتم : به دنبال رسول خدا(ص) برو و ببین کارش با مردم به کجا می انجامد و گفتگوی آن ها را برای من بازگو. کنیزک رفت و بازگشت و گفت: چون رسول خدا(ص) داستان خود را برای مردم تعریف کرد با تعجب پرسیدند : نشانه صدق گفتار تو چیست؟ و ما از کجا بدانیم تو راست می گویی؟ فرمود: نشانه اش فلان کاروان است که من هنگام رفتن به شام در فلان جا دیدم و شترانشان از صدای حرکت براق رم کرد و یکی از آن ها فرار کرد و من جای آن را به ایشان نشان دادم و هنگام بازگشت نیز در منزل ضجنان ( ۲۵ میلی مکه) به فلان کاروان برخوردم که همگی خواب بودند و ظرف آبی بالای سر خود گذارده بودند و روی آن را با سرپوشی پوشانده بودند و کاروان مزبور هم اکنون از درّه تنعیم وارد مکه خواهند شد ٬ و نشانه اش آن است که پیشاپیش آن ها شتری خاکستری رنگ است که دو لنگه بار روی آن شتر است که یک لنگه آن سیاه می باشد. و چون مردم این سخنان را شنیدند به سوی درّه تنعیم رفته و کاروان را با همان نشانی ها که فرموده بود مشاهده کردند که از درّه تنعیم وارد شد و چون آن کاروان دیگر به مکه آمد و داستان رم کردن شتران و گم شدن آن شتر را از آن ها جویا شدند همه را تصدیق کردند. محدثین شیعه رضوان الله علیهم نیز به همین مضمون با مختصر اختلافی روایاتی نقل کرده اند و در پایان برخی از آن ها چنین است که چون صدق گفتار آن حضرت معلوم شد و راهی برای تکذیب و استهزاء باقی نماند آخرین حرفشان این بود که گفتند: این هم سحری دیگر از محمد! در این جا می توان به روایتی اشاره نمود که بر اساس آن ٬ پیامبر اکرم(ص) ٬ دو مرتبه به معراج رفته اند ٬ و روایت دیگری که تعداد معراج های ایشان را به ۱۲۰ مرتبه رسانده است.[ خصال صدوق/ج۲/ص۶۰۰]
مسیر معراج رسول خدا(ص)؛
و معروف آن است که رسول خدا(ص) در آن شب در خانهٔ امّ هانی دختر ابیطالب بود و از آن جا به معراج رفت و مجموع مدتی که آن حضرت به سرزمین بیت المقدس و مسجدالاقصی و آسمان ها رفت و بازگشت از یک شب بیشتر طول نکشید ٬ به طوری که صبح آن شب را در همان خانه بود و در تفسیر عیاشی است که امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) نماز عشاء و نماز صبح را د ر مکه خواند ٬ یعنی اسراء و معراج در این فاصله اتفاق افتاد و در روایات به اختلاف عبارت از رسول خدا(ص) و ائمه معصومین روایت شده که فرمودند: جبرائیل در آن شب بر آن حضرت نازل شد و مرکبی را که نامش « براق» بود برای او آورد و رسول خدا(ص) بر آن سوار شده و به سوی بیت المقدس حرکت کرد و در راه در چند نقطه ایستاد و نماز گزارد ٬ یکی در مدینه و هجرتگاهی که سال های بعد رسول خدا(ص) بدانجا هجرت فرمود ٬ یکی هم مسجد کوفه ٬ دیگر در طور سینا و بیت اللحم ــ زادگاه حضرت عیسی(ع) ــ و سپس وارد مسجداقصی شد و در آن جا نماز گزارده و از آن جا به آسمان رفت.
عجایب معراج؛
در این سفر عظیم پیامبر اکرم(ص) با عجایبی و حقایقی رو به رو شدند که به گوشه ای از آن ها می پردازیم. شیخ صدوق(ره) و دیگران نقل کرده اند از جمله جاهایی را که آن حضرت در هنگام سیر بر بالای زمین مشاهده فرمود سرزمین قم بود که به صورت بقعه ای می درخشید و چون از جبرائیل نام آن نقطه را پرسید پاسخ داد: اینجا سرزمین قم است که بندگان مؤمن و شیعیان اهل بیت تو در اینجا گرد می آیند و انتظار فرج دارند و سختی ها و اندوه ها بر آن ها وارد خواهد شد. سپس به آسمان دنیا صعود کرد و در آن جا آدم ابوالبشر را دید ٬ آن گاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روی خندان بر آن حضرت سلام کرده و تهنیت و تبریک گفتند ٬ و بر طبق روایتی که علی بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق(ع) روایت کرده رسول خدا(ص) فرمود: فرشته ای را در آن جا دیدم که بزرگ تر از او ندیده بودم و بر خلاف دیگران چهره ای درهم و خشمناک داشت و مانند دیگران تبریک گفت و خنده بر لب نداشت و چون نامش را از جبرئیل پرسیدم گفت: این مالک ٬ خازن دوزخ است و هرگز نخندیده است و پیوسته خشمش بر دشمنان خدا و گنهکاران افزوده می شود. بر او سلام کردم و پس از این که جواب سلام مرا داد از جبرئیل خواستم دستور دهد تا دوزخ را به من نشان دهد و چون سرپوش را برداشت لهیبی از آن برخواست که فضا را فرا گرفت و من گمان کردم ما را فرا خواهد گرفت ٬ پس از وی خواستم آن را به حال خود برگرداند. و بر طبق همین روایت در آن جا ملک الموت را نیز مشاهده کرد که لوحی از نور دردست او بود و پس از گفتگویی که با آن حضرت داشت عرض کرد: همگی دنیا در دست من همچون درهم ( سکه ای ) است که در دست مردی باشد و آن را پشت و رو کند ٬ و هیچ خانه ای نیست جز آن که من در هر روز پنج بار بدان سرکشی می کنم و چون بر مرده ای گریه می کنند بدان ها می گویم: گریه نکنید که من باز هم پیش شما خواهم آمد و پس از آن نیز بارها می آیم تا آن که یکی از شما باقی نماند ٬ در این جا بود که رسول خدا (ص) فرمود: به راستی که مرگ بالاترین مصیبت و سخت ترین حادثه است و جبرئیل در پاسخ گفت: حوادث پس از مرگ سخت تر از آن است. و سپس فرمود: و از آن جا به گروهی گذشتم که پیش روی آن ها ظرف هایی از گوشت پاک و گوشت ناپاک بود و آن ها ناپاک را می خوردند و پاک را می گذاردند ٬ از جبرئیل پرسیدم : این ها کیان اند؟ گفت : افرادی از امت تو هستند که مال حرام می خورند و مال حلال را وا می گذارند. مردمی را دیدم که لبانی چون لبان شتران داشتند و گوشت های پهلوشان را چیده و در دهانشان می گذارند ٬ پرسیدم: این ها کیان اند؟ گفت: این ها کسانی هستند که از مردمان عیب جویی می کنند. مردمان دیگری را دیدم که سرشان را به سنگ می کوفتند و چون حال آن ها را پرسیدم٬ پاسخ داد: اینان کسانی هستند که نماز شامگاه و عشاء را نمی خواندند و می خوابیدند. مردمی را دیدم که آتش در دهانشان می ریختند و از نشیمن گاهشان بیرون می آمد و چون وضع آن ها پرسیدم ٬ گفت: اینان کسانی هستند که اموال یتیمان را به ستم می خورند. گروهی را دیدم که شکم های بزرگی داشتند و نمی توانستند از جا برخیزند٬‌گفتم: ای جبرئیل این ها کیان اند؟ گفت: کسانی هستند که ربا می خورند. زنانی را دیدم که بر پستان آویزانند پرسیدم : این ها چه زنانی هستند؟ گفت: زنان زناکاری هستند که فرزندان دگران را به شوهران خود منسوب می دارند و سپس به فرشتگانی برخوردم که تمام اجزای بدنشان تسبیح خدا می کرد.
جریان عذاب ها و حالات مردم؛
شیخ صدوق در کتاب عیون به سند خود از امیرالمؤمنین(ع) روایت کرده که فرمود: من و فاطمه نزد پیغمبر (ص) رفتیم و او را دیدم که به سختی می گریست وچون سبب پرسیدم فرمود٬ شبی که به آسمان ها رفتم زنانی از امت خود را در عذاب سختی دیدم و گریه ام برای سختی عذاب آن هاست. زنی را به موی سرش آویزان دیدم که مغز سرش جوش آمده بود٬ زنی را به زبان آویزان دیدم که از حمیم ( آب جوشان) جهنم در حلق او می ریختند ٬‌زنی را به پستانش آویزان دیدم ٬ زنی را دیدم که گوشت تنش را می خورد و آتش از زیر او فروزان بود ٬ زنی را دیدم که پاهایش را به دست هایش بسته بودند و مارها و عقرب ها بر سرش ریخته بودند ٬ زنی را کور و کر و گنگ در تابوتی از آتش مشاهده کردم که مخ سرش از بینی او خارج می شد و بدنش را خوره و پیسی فرا گرفته بود ٬‌زنی را به پاهایش آویزان در تنوری از آتش دیدم ٬ زنی را دیدم که گوشت تنش را از پایین تا بالا به مقراض( قیچی) آتشین می بریدند ٬ زنی را دیدم که صورت و دستهایش سوخته بود و امعاء ( روده ها)خود را می خورد٬ زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزار هزار نوع عذاب گرفتار بود و زنی را به صورت سگ دیدم که آتش از پایین در شکمش می ریختند و از دهانش بیرون می آمد و فرشتگان با گرزهای آهنین به سر و بدنشان می کوفتند. فاطمه(س) که این سخن را از پدر شنید ٬ پرسید : پدر جان آن ها چه عمل و رفتاری داشتند که خداوند چنین عذابی برایشان مقرر داشته بود؟ فرمود: دخترم ! اما آن زنی که به موی سر آویزان شده بود که موی سر خود را از مردان نامحرم نمی پوشاند اما آن که به زبان آویزان بود زنی بود که با زبان ٬ شوهر خود را می آزرد. آن که به پستان آویزان بود زنی بود که از شوهر خود در بستر اطاعت نمی کرد. زنی را که به پاها آویزان بود زنی بود که بی اجازهٔ شوهر از خانه بیرون می رفت. اما آن که گوشت بدنش را می خورد آن زنی بود که بدن خود را برای مردم آرایش می کرد. اما زنی که دست هایش را به پاها بسته بودند و مار و عقرب ها بر او مسلط گشته ٬ زنی بود که به طهارت بدن و لباس خود اهمیت نداده و برای جنابت و حیض غسل نمی کرد و نظافت نداشت و نسبت به نماز خود بی اهمیت بود. اما آن که کور و کر و گنگ بود آن زنی بود که از زنا فرزنددار شده و آن را به گردن شوهرش می انداخت. آن که گوشت تنش را به مقراض می بریدند آن زنی بود که خود را در معرض مردان قرار می داد. آن که صورت و بدنش سوخته و از امعاء خود می خورد زنی بود که وسایل زنا برای دیگران فراهم می کرد. آن که سرش سر خوک و بدنش ٬ بدن الاغ بود سخن چینِ دروغگو بود. آن که صورتش صورت سگ بود و آتش در دلش می ریختند زنان خواننده و نوازنده بودند… و سپس به دنبال آن فرمود: وای به حال زنی که شوهر خود را به خشم آورد و خوشا به حال زنی که شوهر از او راضی باشد. در آن شب خدای متعال پنجاه نماز بر او و بر امت او واجب کرد و چون بازگشت عبورش به حضرت موسی(ع) افتاد ٬ پرسید: خدای تعالی چقدر نماز بر امت تو واجب کرد؟ رسول خدا(ص) فرمود: پنجاه نماز ٬ موسی گفت: بازگرد و از خدا بخواه تخفیف دهد! رسول خدا(ص) بازگشت و تخفیف گرفت ٬ ولی دوباره موسی گفت : بازگرد و تخفیف بگیر ٬ زیرا امت تو ٬ ( از این نظر ) ضعیف ترین امت ها هستند و از این رو بازگرد و تخفیف دیگری بگیر چون من در میان بنی اسرائیل بوده ام و آن ها طاقت این مقدار را نداشتند ٬‌و به همین ترتیب چند بار رسول خدا (ص) بازگشت و تخفیف گرفت تا آن که خدای تعالی نمازها را روی پنج نماز مقرر فرمود: و چون باز موسی گفت : بازگرد ٬ رسول خدا (ص) فرمود : دیگر از خدا شرم می کنم که به نزدش بازگردم ( در حدیث دیگری که علی بن ابراهیم در تفسیر خود نقل کرده رسول خدا(ص) فرمود: چون به معراج رفتم وارد بهشت شده و در آن جا دشت های سفیدی را دیدم و فرشتگانی را مشاهده کردم که خشت هایی از طلا و نقره روی هم گذارده و ساختمان می سازند و گاهی هم دست از کار کشیده به حالت انتظار می ایستند ٬ از ایشان پرسیدم: چرا گاهی مشغول شده و گاهی دست می کشید ؟ گفتند : گاهی که دست می کشیم منتظر رسیدن مصالح هستیم٬‌پرسیدم مصالح آن چیست؟ پاسخ دادند گفتار مؤمن که در دنیا می گوید:« سبحان الله والحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر» که هر گاه این جمله را می گوید ما شروع به ساختن می کنیم ٬ و هرگاه خودداری می کند ما هم خودداری می کنیم.) و چون به ابراهیم خلیل الرحمان برخورد از پشت سر صدا زد : ای محمد امت خود را از جانب من سلام برسان و به آن ها بگو : بهشت آبش گوارا و خاکش پاکیزه و دشت های بسیار خالی از درخت دارد و با ذکر جمله « سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوه الا بالله» درختی در آن دشت ها غرس می گردد ٬ امت خود را دستور ده تا درخت در آن زمین ها غرس کنند. شیخ طوسی (ره) در امالی از امام صادق(ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمود : در شب معراج چون داخل بهشت شدم قصری از یاقوت سرخ دیدم که از شدت درخشندگی و نوری که داشت درون آن از بیرون دیده می شد و دو قبه از درّ و زبرجد داشت. از جبرئیل پرسیدم : این قصر از کیست؟ گفت : از آن کسی که سخن پاک و پاکیزه گوید ٬ و روزه را ادامه دهد و پیوسته گیرد و اطعام طعام کند ٬ و در شب هنگامی که مردم در خوابند تهجد و نماز شب انجام دهد ٬ علی(ع) گوید: من به آن حضرت عرض کردم : آیا در میان امت شما کسی هست که طاقت این کار را داشته باشد؟ فرمود: هیچ می دانی سخن پاک گفتن چیست؟ عرض کردم : خدا و پیغمبر داناترند ٬ فرمود: کسی که بگوید :« سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله و الله اکبر» هیچ می دانی ادامه روزه چگونه است؟ گفتم : خدا و رسولش داناترند ٬ فرمود: ماه صبر ــ یعنی ماه رمضان ــ را روزه گیرد و هیچ روز آن را افطار نکند و هیچ دانی اطعام طعام چیست؟ گفتم : خدا و رسولش داناترند ٬ فرمود : کسی که برای عیال و نان خوران خود ( از راه مشروع) خوراکی تهیه کند که آبروی ایشان را از مردم حفظ کند ٬ و هیچ می دانی تهجد در شب که مردم خوابند چیست؟ عرض کردم : خدا و رسولش داناترند ٬ فرمود: کسی که نخوابد تا نماز عشا آخر خود را بخواند در آن وقتی که یهود و نصاری و مشرکین می خوابند. [ مجمع البیان/ج ۳/ص۳۹۵و ج۵/ص۱۸۶ ] [ زبده القصص/ص۲۰۲] [ تفسیر علی بن ابراهیم قمی]
علی بن ابی طالب(ع) در معراج؛
در حدیثی که مرحوم مجلسی ( ره) در بحارالانوار از کتاب مختصر حسن بن سلیمان به سندش از سلمان فارسی روایت کرده رسول خدا(ص) در جریان معراج فرمود: چون به آسمان اول رفتم قصری از نقره سفید دیدم که دو فرشته بر در آن دربانی می کردند ٬ به جبرئیل گفتم : بپرس این قصر از کیست؟ و چون پرسید آن دو فرشته پاسخ دادند: از جوانی از بنی هاشم ٬ و چون به آسمان دوم رفتیم قصری بهتر از قصر قبلی از طلای سرخ دیدم که به همان گونه دو فرشته بر در آن بودند و چون به جبرئیل گفتم و پرسید آن دو فرشته نیز در پاسخ گفتند : از جوانی از بنی هاشم است. و در آسمان سوم قصری از یاقوت سرخ به همان گونه دیدم و چون از دو فرشته نگهبان آن پرسیدیم٬ گفتند : مال جوانی است از بنی هاشم و در آسمان چهارم قصری به همان گونه از درّ سفید بود و چون جبرئیل پرسید؟ باز هم دو فرشته نگهبان قصر گفتند : از جوانی از بنی هاشم است. و چون به آسمان پنجم رفتیم چنان قصری از درّ زردرنگ بود و چون جبرئیل به دستور من صاحب آن را پرسید گفتند: مال جوانی از بنی هاشم است و در آسمان ششم قصری از لؤلؤ و در آسمان هفتم قصری از نور عرش خدا بود و چون جبرئیل پرسید باز همان پاسخ را دادند. و چون بازگشتم آن قصرها را در هر آسمانی به حال خود دیدیم به جبرئیل گفتم بپرس: این جوان بنی هاشمی کیست؟ و همه جا فرشتگان نگهبان گفتند : او علی بن ابطالب(ع) است. همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم ( معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ ــ در حالی که خدا خود بدان آگاه تر بود. ــ عرض کردم : پروردگارا ٬ برادرم را . فرمود: ای محمد ٬ علی بن ابیطالب را؟ عرض کردم: بلی ٬ ای خدای من. فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمی شود مگر این که تو نیز با من یاد کرده شوی. من خود محمودم و تو محمد٬ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابی طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم ٬‌پس تو سرور پیامبران و علی از نام های من است و « علی» ( مشتق آن) نام اوست . ای محمد ٬ من ٬ علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم٬ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم٬ هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست. ای محمد ٬ اگر بنده ای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من رو به رو شود ٬ او را در آتش دوزخ خواهم افکند سپس فرمود : ای محمد ٬ آیا مایلی آنان را ببینی؟ عرض کردم : بلی. فرمود : قدمی پیش گذار . من قدمی جلو نهادم . ناگاه دیدم علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی آن جا بودند و حجت قائم همانند ستاره ای درخشان در میان آنان بود. پس عرض کردم : پروردگارا من اینان چه کسانی اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال کننده حلال من و حرام دارنده حرام من است ٬ و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد ٬ او را دوست بدار که من او را دوست می دارم و هر کس که او را دوست بدارد نیز دوست می دارم.[ غیبت نعمانی/ ص۱۳۳]