حسن کریمیان از تهران – جوامع سنتی و نیمه سنتی همچون میمه در زمانی به داشتن فرزندان بیشتر افتخار میکردند، برخلاف این جمله فرزند کمتر زندگی بهتر ، آنها عقیده داشتند که هر خانواده ای که فرزندان پسر بیشتری داشته باشد بهتر میتواند امورات و چرخ زندگی خود را بچرخاند ، کم کم با تغییرات […]
حسن کریمیان از تهران – جوامع سنتی و نیمه سنتی همچون میمه در زمانی به داشتن فرزندان بیشتر افتخار میکردند، برخلاف این جمله
فرزند کمتر زندگی بهتر ، آنها عقیده داشتند که هر خانواده ای که فرزندان پسر بیشتری داشته باشد بهتر میتواند امورات و چرخ زندگی خود را بچرخاند ، کم کم با تغییرات زنگی سنتی به مدرنیته ، بیکاری بر سطح کل کشور و از جمله شهر میمه غالب گردید ، در این وانفسا آنهایی که تحصیلاتشان را دنبال کرده بودند ، برای این که زودتر بتوانند شغلی برای خود دست و پا کرده و حقوق بگیر شوند ، راهی دانشسراهای تربیت معلم شده و شغل معلمی را برای ادامه زندگی خود برگزیدند ، عده ای هم به مانند من و خیلی دیگر از دوستان چاره کار را در این دیده که به استخدام ارتش درآیند. دیری نگذشت که در هر خانواده میمه ای یک نفر معلم و یا یک نفر ارتشی دیده میشد.
با شروع جنگ تحمیلی ، و درگیر شدن مردم سراسر کشور با مقوله جنگ ، همشهریان ارتشی ما هم بنا به رسته تخصصی خود عازم مناطق جنگی شدند ، خوشبختانه به علت زیاد بودن همشهریانمان در ارتش در همه رسته ها نیروهایی را داشتیم ، از فر دی که برای خدمت مقدس سربازی عازم جبهه گردیده تا درجه داران و افسران که در سه نیروی زمینی و هوایی و دریایی مشغول به خدمت بودند ، از رسته زرهی و توپخانه گرفته تا بهداری و مخابرات و اردونانس و آمادگاه تا خلبان و کمک خلبان در مناطق جنوب و غرب کشور حضوری فعال داشتند.
رسته تخصصی حقیر در زمان جنگ تحمیلی زرهی بود، از آنجا که نیروهای زرهی در خط مقدم حضور دارند ، من نیز به تبعیت از یگان محل خدمت خود در خطوط مقدم جبهه حضور داشتم .بیشترین مدت حضور من در منطقه عملیاتی غرب کشور بود.
از آنجا که من ذاتا زودجوش و رفاقتی هستم سعی میکردم در آن دوران سخت نیز به دنبال این باشم که ببینم بقیه همشهریانم در کدام یک از جبهه های نبرد حضور دارند . در منطقه سرپل ذهاب متوجه شدم که در دور تا دور من همشهریانم نیز مشغول نبرد هستند ، در یک طرف حسن سیلزده که سرباز وظیفه بود خدمت میکرد ، وجود ایشان باعث شده بود که حتی فرمانده گردانشان نیز از ایشان تعریف و تمجید کند ، اگر ایشان به مرخصی میرفت کارهای ، گردان بر روی زمین میماند ، در مناطق عملیاتی و خصوصا خطوط مقدم جبهه، آلات و ادوات جنگی و مخصوصا وسائط نقلیه را به نوعی استتار کرده تا از تیر رس دشمن درامان بماند ، اما کامیون آی فایی که ایشان رانندگی آن را بر عهده داشت ، در میان همه کامیونها خودنمایی میکرد، عشق و علاقه به ماشین و خودروهای سنگین را در همان زمان نیز میشد به خوبی در وجود ایشان دید.
در منطقه ای دیگر از مناطق جنگی که به تپه های کورموش معروف بود همایون وطنخواه جمعی تیپ چهار لشگر ۸۱ زرهی کرمانشاه که آن زمان به باختران معروف بود حضور داشت ، در این یگان آقایان مجید حیدریان و مرتضی اسد نیز حضور داشتند ، متاسفانه این روزها مرتضی اسد به دلیل کسالت در بستر بیماری هستند که برایشان از خداوند آرزوی بهبودی و شفا را دارم ، همایون وطنخواه که به افتخار جانبازی نیز نائل گردید در طول مدت خدمت خود در جبهه های نبرد مشغول انجام وظیفه بود ، متاسفانه این روزها آنطور که باید و شاید از این دلاوران عرصه نبرد تجلیل نگردیده و اکنون با مشگلات ناشی از همان ایام دست و پنجه نرم میکنند ، امیدوارم مسئولین امر بیشتر به این عزیزان رسیدگی نمایند .
یکی دیگر از عزیزان همشهری که اکنون در بین ما نیست مرحوم اصغر عمرانی جمعی تیپ چهار لشگر ۸۱ زرهی باختران بود که در منطقه بازی دراز به خدمت محوله مشغول بود ، حسین صحرایی از اهالی لوشاب نیز در نزد ایشان حضور داشتند.برای این مرحوم نیز از خداوند منان طلب غفران الهی را دارم .
در پشت ارتفاعات گاومیشان مرحوم حسین حیدرپور جمعی یگان کاتیوشای گروه توپخانه اصفهان حضور داشت ، علاقه ایشان به رانندگی تانک و نفر بر زیاد بود و بارها به هنگامی که برای سرویس پی ام پی که خودرویی نفر بر و به بی ام و معروف بود به نزد ایشان میرفتم اشتیاقش را نشان میداد ، برای ایشان هم آرامش و شادی روح را خواستارم .
در دشت ذهاب آقای ابراهیم حیدری جمعی گردان نور تیپ چهار به اتفاق آقای حسین اسلامی که اهل ازان و سرباز وظیفه بود ، مشغول خدمت بودند .فاصله خدمتی محل یگان من و ایشان به قدری نزدیک به هم بود که بیشتر اوقات یکدیگر را میدیدیم.
در ارتفاعات آر بالا آقای قاسم ابرام برادر شهید اکبر ابرام جمعی توپخانه اصفهان مشغول به خدمت بود .
روزی برای دیدار یکی از همشهریان به نام آقای حاج رضا سلمانزاده جمعی تیپ چهل سراب به ارتفاعات دالاهو رفته بودم که خوشبختانه ایشان حضور نداشت ، به هنگام عدم حضور ایشان در آن موضع ، منطقه فوق بمباران گردید که هر دو از این حادثه جان سالم به در بردیم .
جهانگیر جمالی که جمعی یگان بهداری ارتش بود نیز در بیمارستان پادگان ابوذر به مداوای مجروحین مشغول بود.
اکبر سراجی که یکی دیگر از همشهریان ارتشی امان بود در کرمانشاه منزلی را در اختیار داشت که تمام همشهریان حاضر در آن مناطق در طول ماه یک یا دو نوبت در منزل ایشان جمع شده و تجدید خاطره میکردیم .
اینها گوشه ای از حضور همشهریانمان در طول حضورشان در جنگ تحمیلی بود که عده ای به افتخار شهادت نائل آمده ، عده ای سلامتی اشان به مخاطره افتاده و اینک جانباز به حساب می آیند و عده ای نیز همچون حاج یدالله حیدری که جمعی توپخانه اصفهان بود به افتخار آزادگی نائل گردیده اند. میتوان برای هرکدامشان کتابها نوشت ، ساعتها از ایثار و فدارکاری هایشان فیلم ساخت ، اما متاسفانه این روزها به این موارد آنطور که باید و شاید پرداخته نمیشود. امیدوارم که این وجیزه مورد قبول قرار گرفته باشد .با تقدیم احترام حسن کریمیان از تهران رزمنده سابق جمعی گردان مهدی تیپ چهار لشگر هشتاد و یک زرهی باختران .
سلام خداقوت دلاور ما بچه های رگنه به همه رزمندگان میبالیم و آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت داریم
از بچه های رگنه (شهید خوبان جانباز صمد هاشمی رزمنده قاسم ابرام ، همایون وطنخواه رضا قربان زاده جهانگیرجمالی مهرانجوها و دیگر عزیزان باز هم خداقوت دلاور)
بادرودبهشماوتمامرزوندگانوجانبازانهمشهریبهخصوص
اهالیرگنه
اگردرسایت وزینصبحمیمهنامیازدوستانهمشهریبردهشددلیلیبر
زحماتیکهدیگرهمشهریانعزیزدرمناطقدیگرجنگتحمیلی
متحملگشتهاندبودهوگفتههایحقیرازسالهای۶۲ الی۶۳
درمنطقهسرپلذهاب بودکهعدهایازهمشهریهایعزیزدرانجا
حضورداشتندکهاقایمحمدرضاحیدریانوسربازیازاهالی
وزوانکهازقلمافتادازجملهازهمینگروهبودندویابودندازدیگر
دوستانمیمهایکهدرهمینمنطقهازخدمتمقدسسربازی
ترخیصگردیدهبودنداقایانرضاسلیمیبهمنراعیومرحوم
منصورطاهریکهگاهیسرهنگ سیاهکمریفرماندههنگ
ژاندارمریقصرشیرینسراغانهارامنمیگرفت
جنابشاهرضاازشاهینشهرباسلاممجدد
بادرودوسلامبهارواحطیبهشهدا
شهدای گرانقدرشناسنامههایهشتسالدفاعمقدسبرای تمام
نسل هامیباشندواگرچنانچه مابخواهیمازانهایادکنیمبایداز
شجاعت جوانترین انهاچون شهیدبیکیان وکاشیپزگرفته
تاغیرتشهیداحمدنکونامکهبابدنیمجروحتااخرینفشنگخود
بادشمن جنگیدودرآخربدننیمهجانشزیرشنیهایتانکعراقی
بهزیرگرفتهشدویاازجوانمردیتکاوردلاورشهرمانشهیداکبر
مسافریکههرگزهم رزممجروحخودرارهانکردوبراینجاتاو
جان شیرینرانثاریاروکشورنمودودیگرشهدای عزیزشهرمان
کهناگفتههایبسیاریدرموردانهابراینسلجوانبایدگفتهشود *diablo*
بادرودوسلام به تمام شهداورزمندکان اگرممکنه کمی هم ازشهرسرپل ومقاومت رزمندگان ومردم ان شهردربرابرنیروهای عراقی بنویسید
جناب آقای کریمیان باسلام
بدون شک زحمات ، شجاعت و دلاورمردیهای شماعزیزان بود که نسل بعد ازشما (ازجمله خودم) هم اکنون درآرامش کامل به گذران زندگی مشغولیم. من تشکر ویژه دارم از شما که گمنامان منطقه میمه در عرصه جنگ را نام بردید. درمیمه افراد زیادی هستند که مردم از ایثارگری های آنها هیچ خبری ندارند. ممنون
جناب کریمیان. خیلی از فرزندان بخش میمه به جبهه رفتند چه از روی خدمت سربازی چه داوطلبانه بعضی از طوماریان فکر میکنند فقط خودشان که از درب باغ ملی حرکت کردند به جبهه رفتند و خودشان تنهائی رزمنده بودند . که حالا بقول قدیمی ها برایمان حزب الله هستند و ……….خانواده ای که رزمنده نداشته باشد کم است .
حسن اقای رزمنده خدا قوت همه را که خدا بیامرزد یا رحم کند خوب شد ما جنوب بودیم خدا رحم کرد … البته داداش ما ارتشی نبودیم جریان نیم من برنج شب تاسوعاست یادش بخیر ……..
با سلام
اولین یادواره شهدا و ایثارگران لوشاب در مورخ ۹۴/۱۱/۲۳ برگزار میگردد امیدواریم باحضور خود در این مراسم معنوی بتوانیم ادای دین ناچیزی نسبت به شهدا داشته باشیم.
از کلیه دوستان دعوت میگردد در این مراسم حضور داشته باشید.
جناب آقای حسن آقا کریمیان ضمن عرض سلام مردم ایران و بخصوص شهروندان محترم شهرمیمه به شماودوستانتان که در هشت سال دفاع مقدس در جبهه های جنگ دلاورانه درمقابل دشمنان بعثی ایستادگی و مقاومت نشان داده اید و پیروزی رابه ارمغان آوردیدافتخارمیکنند تلاشهایتان رادرطول مدت جنگ ارج میگزاریم شاد موفق باشید
عینک افتابی که میزنند . دیگه چشمانشان را نیم یو و نیم بسته نمیکنند ؟؟ لطفا عکس بدون عینک بگیرید و امیل صبح مبمه کنید تا شما را زیارت کنیم . اینجوری مقل اونائی هستی که میکند مگه نزونی وچه تهرونون از لهجم نمیفمی
حالا یک کسانی سکان حزب ا….را در دست گرفتند که هیچ یک از افراد خانواده شان دم جبهه هم نرفتند و شدند اقا بالا سر ما
اخیرا با نزدیک شدن به مراحل راه اندازی و افتتاح باغ بانوان شهر میمه تابلوی کاشی کاری شده سر درب این مکان مفرح و مفید فایده عمومی شهر میمه مزین به نام شهر تاریخی و فرهنگی میمه شده است که تابلو و سردربی بسیار زیبا به این نقطه مهم شهر میمه در مجاورت بازار روز شهر میمه داده است. ضمن تقدیر و تشکر از مسولین شهر و شهردار و شورای محترم شهر میمه خواهشمندیم در تمامی تابلو ها ی ورودی و خروجی شهرمان و پلاکاردهای و بیلبوردهای روی پل عابر پیاده شهرمان نام زیبا و پر معنای شهر تاریخی و فرهنگی میمه استفاده و نصب شود
گزارش کار را در سایت شهرداری میمه دیدیم بسیار جالب بود.در کنار گزارش ویژه شبکه خبر از فرش هنری و تاریخی میمه
با تشکر
سلام خدا قوت به همه دلاوران و رزمندگان میمه ای اقای کریمیان از شما کمال تشکر را دارم و بسیار قدردان هستم که بخشی از رزمندگان،جانبازان و ازادگان میمه ای معرفی نمودید شاید از این طریق مردم میمه کمی با دلاوران و رزمتدگان شهر خود بیشتر اشنا شوند .اگر زحمات رزمندگان ایرانی و غیرتشون نبود ما الان اینهمه امنیت نداشتیم… ممنون
حسن آقا با اجازه یادی میکنیم از دیگر رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی که در مقوله شما بدون غرض از قلم افتاده اند و به فیض شهادت رسیدند مثل شهید رضا رمضانزاده ،شهید محمود نیکونام ،شهید احمد نیکونام، شهید رضا زاهدی،شهید رضا معینیان،شهید اکبر مسافری ،شهید رضا هاشمیان و..جهت شادی ارواح طیبه شهدا جنگ تحمیلی صلوات. با عرض پوزش شاهرضا از شاهین شهر
آفرین…………به حق کار جنگ رو اونایی تموم کردن که الان بینمون نیستن………
خدا همشونو رحمت کنه…. *give_rose*
درود بر تمام رزمندگان و شهدای دفاع مقدس
باسلام جناب شاهرضادوست عزیز
بادرودفراوانبهروحبلندشهدا بخصوصشهدایشهرمان شهداشناسنامههایهشتسال دفاعازاب وخاکوکیانایرانعزیزمانبرایتمامنسلها
میباشندوچنانچهمابخواهیم برای نسلجوانحاضرواینده ازشهدایگرامیمطالبیرابهقلم آوریمازناگفتههایانهاازشجاعتهای جوانترینشهدا چونشهدایگرامیبیکیانو حسنکاشیپزگرفتهتاغیرت شهیداحمدنکونامکهبابدنی مجروحتااخرینفشنگشمقابل
دشمنجنگیدوتننیمجانشزیرشنیهایتانکعراقیبهزیرگرفتهشدویاازجوانمردیتکاوردلاورشهرمان شهیداکبرمسافریکهجهتنجات
همرزممجروحشجانشرانثارکشورویارنمودوامادوستگرامیاهلرگنهبادرودبه همهدراینپستکهحقیرازدوستان
نامبردمبرمیگردهبهسالهای
۶ الی۶۳ کههمگیدرمنطقه سرپلذهاببودیمواقایمحمدرضاحیدریانوسربازیهماز اهالیوزواندرپاسگاهقرهبالاقدرمنطقهیادشدهبودندکهازقلم افتادواینکیاداوریمینمایم وبودندازدیگرهمشهریهایعزیز
کهدرمنطقهسرپلوقصرشیرین خدمتکردهوماههاازترخیص انهاگذشتهبودکهفرماندهانها سرهنگسیاهکمریف هنگقصرشیرینکهازدوستان
جبههایمنبودهمیشهسراغیازشیرینزبانیهایمرحوممنصورطاهریویاشیرین کاریهممحلیرگنهشمادوستعزیز
رضاسلیمیواقایبهمنراعیودیگرانراازمنمیگرفتودیگردوستی عزیزازمن خواستازمقاومتمردم و
شهرسرپلذهاببگممااگرخرمشهرراسنبلمقاومتورشادتهایشهیدجهان اراودیگرشهدای خونین شهر
میدانیمویاپاوهراازدرایتوفداکاریشهیدچمرانمیشناسیم سرپلذهابرابایدباعقابتیزبینارتفاعاتبازیدرازفاتحدشتذهاب
شیرپادگانابوذرشهیدبزرگوارعلیاکبرشیرودیوبامظلومیتمردمآوارهمنطقهوشهررابایدحسکنیمدراخرچندبیتیاززبانخود
مردمآوارهاندورهبهگویشخودشانبرایدوستانمیگویملحضیهآوارگیموقتیکهکفته
یادم غمتویادویرانبکیدآشیانهبربادمروزوشونیرهمراشهرسرپلذهابم
نامیویادمناری آگردهودرونمایخداتوخودزانیزندگیمزهدستچیهتوزوترحقمبسین هصداموبعثیون