احمدرضا ایراندوست – ویزیت ده ریالی دکتر مبشر حسین !

2015-11-28
102 بازدید

در خیلی از مواقع یادآوری خاطرات نوستالژیک باعث میشود که جوانان امروزی بفهمند که پدران و مادرانشان چه سختی ها یی را از سر گذرانده اند ، از خورد و خوراک گرفته تا پوشاک ، از آموزش و پرورش گرفته ، تا بهداشت و درمان ، مجموعه این سختی ها و ناملایمات زندگی نسل گذشته […]

images (27)

در خیلی از مواقع یادآوری خاطرات نوستالژیک باعث میشود که جوانان امروزی بفهمند که پدران و مادرانشان چه سختی ها یی را از سر گذرانده اند ، از خورد و خوراک گرفته تا پوشاک ، از آموزش و پرورش گرفته ، تا بهداشت و درمان ، مجموعه این سختی ها و ناملایمات زندگی نسل گذشته را تشکیل داده است . خیلی ها دوست دارند، به طور کلی آبا و اجداد و نیاکان و فرهنگ و تاریخ و آداب و رسوم گذشته خود را فراموش کنند ، هیچ گاه دوست ندارند ، از گذشته خود حرفی به میان بیاورند ، حتی سعی میکنند در جمع های چند نفره به گویش پدر و مادری خود هم حرف نزنند، از یادآوری گذشته فراری هستند و به نوعی گذشته خودشان را در نزد دیگران و حتی فرزندانشان طور دیگری وانمود میکنند.
خصوصیت شهرهاو محیط های کوچک این است که همه تا اندازه ای از یکدیگر با خبر بوده و کسی نمیتواند لاف داده و خودش را تافته جدا بافته بداند.
پیشرفت علوم مختلف باعث شده که امروزه برای رفع هر مشگلی باید به نزد متخصص همان رشته مراجعه کرد، اگر زمانی یک بنا همه کارهای ساختمان سازی را از صفر تا صد انجام میداد ، اینک استاد گچ کار در کار استاد سنگ کار دخالتی ندارد ، اگر زمانی یک نفر مکانیک تمام عیوب اتومبیل را شناخته و تعمیر میکرد ، امروزه باطری ساز در کار جلوبندی ساز ی اظهار نظر نمیکند ، وکلای دادگستری نیز سعی میکنند ، تخصص کاری خودشان را در یک رشته دنبال کرده و از قبول همه نوع دعاوی موکلین خودداری میکنند ، چنان که این روزها عبدالصمد خرمشاهی بیشتر در امور جنایی معروفیت پیدا کرده ، طبابت هم از این قاعده و قانون مستثنی نبوده و هر طبیب سعی میکند رشته مورد علاقه خود را دنبال کرده و در آن رشته تخصص پیدا کند ، به حدی که عضو کوچکی از بدن انسان به مانند چشم ، چندین رشته تخصصی مخصوص به خود را دارد.
بخش و کل منطقه میمه دارای یک درمانگاهی بود که اکثر مردم بخش برای دوا و دکتر به آنجا مراجعه میکردند ، پدران و مادران نسل ما و هم دوره ای های من به خوبی حال و روز آن زمانهای یگانه درمانگاه میمه را به خاطر دارند ، اگر به پای صحبت هر کدام از این افراد بنشینیم ، خاطرات شنیدنی و جالبی را از این درمانگاه تر و تمیز و سر سبز و باصفا خواهند داشت .
تعداد کل پرسنل این درمانگاه به اندازه انگشتان دو دست نمیرسید ، چهره این کارکنان خدوم و زحمت کش برای همه ما ها آشنا بود .
درمانگاه میمه یک نگهبان داشت که علاوه بر وظیفه نگهبانی سرایدار آنجا هم به حساب می آمد، در کنار نگهبانی و سرایداری وظیفه باغبانی و نگهداری گل و گیاه و سرسبزی درمانگاه را نیز بر عهده داشت ، محیطی سر سبز و باصفا با گلهایی معطر و درختان میوه پربار حاصل زحمات عموی فقید من حاج حسن ایراندوست پدر شهید اصغر ایراندوست بود ، به دلیل همسایگی با درمانگاه تمام بیست و چهار ساعت شبانه روز حضوری فعال داشت ، در برخی از اوقات که مجروحان تصادفات جاده ای را به این مرکز می آوردند ، حاج حسن به عنوان تکنسین اتاق عمل وظیفه تزریقات و پانسمان را نیز بر عهده میگرفت ، اخلاق نیکو و خصلت زحمت کشی ایشان زبانزد خاص و عام بود ، به نحوی که در محاورات عامیانه به حسن درمانگاه معروف شده بود .روحش شاد.
در بخش تزریقات و پانسمان این مرکز درمانی دو نفر فعالیت میکردند ، آقای رمضانعلی طلایی ، پدر آقا رضا و ناصر و منصور طلا که اکنون دوران کهنسالی را طی میکنند و برایشان آرزوی سلامت و طول عمر باعزت را دارم ، و در قسمت تزریقات زنانه ، بانویی فداکار و خوش اخلاق و خوش برخورد که ایشان نیز به خاطر عهده دار شدن شغلی در درمانگاه به فاطمه درمانگاه معروف بودند ، ایشان نیز اکنون در جوار رحمت حق آرمیده اند ، روحش شاد.آن زمانها مثل الآن سرنگ یک بار مصرف نبود ، اغلب سرنگها شیشه ای و سر سوزنهای ضخیم که بعد از هر استفاده ای ، جهت استریل شدن با آب جوشانده میشد، الحق و الانصاف از بیماری های امروزی هم هیچ خبری نبود و شاید هر کدام از ماهها با همان سرنگهای اشتراکی بارها پنی سیلین گرفتیم .
در منطقه میمه داروخانه وجود نداشت و کار در درمانگاه ، هذا منبر هذا مسجد بود ، همانجا ویزیت و همانجا هم نسخه را پیچیده و تحویل میدادند.
مسئولیت نسخه پیچی و داروخانه تنها درمانگاه بخش در اختیار دیگر عموی فقیدم حاج آقا ایراندوست ، پدر شهید محمودرضا ایراندوست بود ، بیماران بعد از ویزیت پزشک به داروخانه مراجعه کرده و داروی تجویز شده خود را دریافت میکردند ، اقلام تجویز شده غالبا قرص و شربت و کپسول و پماد بود ، امپولهای چرک خشگ کن هم در همان جا به بیمارانی که نیاز داشتند تزریق میشد.در سال ۱۳۶۷ نیز این عمویم به دیار حق شتافت ، روحش شاد.
درمانگاه میمه وسعت زیادی داشت که در کنار درب ورودی اتاق نگهبان و سرایدار بود ، اولین ساختمان مورد استفاده درمانگاه بود و در قسمت جنوب درمانگاه ساختمانی قرار داشت که برای اسکان پزشکان در نظر گرفته شده بود.
به دلیل مجاورت جاده ترانزیت در کنار شهر میمه ، تنها درمانگاه بخش آمبولانس هم داشت که در مواقع ضروری بیماران را به سایر مراکز درمانی مجهزتر منتقل نماید، صادق بوستانیان اولین راننده آمبولانس درمانگاه بود که بیشتر اوقات و در مواقع بیکاری در همان اتاق سرایداری درمانگاه به سر میبرد ، بعدها به هواشناسی اصفهان منتقل شدند که اینک دوران بازنشستگی خودشان را در میمه میگذرانند ، کشمش های مرغوب ایشان در میمه زبانزد خاص و عام است ، برای ایشان نیز آرزوی سلامتی و طول عمر را دارم .
اما اصلی ترین و جالب ترین قسمت درمانگاه میمه ، حضور پزشکان بود ، پزشکانی که به علت کمبود پزشک در ایران ، از کشورهای هند و پاکستان و بنگلادش برای طبابت به ایران آمده و برخی هایشان نیز به درمانگاه میمه مامور شده بودند.
نرخ درمانگاه میمه که شامل ویزیت پزشک و داروی تجویز شده و احیانا تزریق آمپول ، سر جمع ده قروش و یا تومنی بود .
پزشکان خارجی که به عنوان مامور به میمه می آمدند ، در مدت کوتاهی با کل مردم آشنا شده و روابط خوبی را با مردم پیدا میکردند، به دلیل آشنا نبودن این پزشکان با زبان فارسی ، ارتباطشان با بیمار در برخی اوقات حالت خنده دار و کمیک پیدا میکرد ، این پزشکان در تلفظ برخی از حروف الفبای فارسی دچار مشکل شده که این امر بر بانمک بودن اخلاق آنها می افزود.
یکی از پزشکانی که خیلی زود توانست در دل اغلب میمه ای ها جای خوبی برای خود پیدا کند ، دکتر مبشر حسین بود ، دکتر مبشر به اتفاق همسر و دختر کوچکش در همان ساختمان درمانگاه زندگی میکرد ، اخلاق نیکوی ایشان باعث گردید که تا اندازه ای با گویش میمه ای نیز آشنا گردد، دکتر مبشر موهای کاملا مشگی و لختی داشت که مدام آنها را با روغن چرب میکرد ، در اوقات بیکاری به ورزشگاه میمه رفته و رقابت فوتبالی تیمهای منطقه میمه را دنبال میکرد.
زمانی که مدت ماموریت این قبیل پزشکان به اتمام میرسید ، مردم از رفتنشان ناراحت شده و تا مدتها جای خالی اشان را حس میکردند ، به امید زنده و در قید حیات بودن این پزشک دوست داشتنی برایش آرزوی سلامتی و طول عمر را دارم .
دکتر عصمت نواز پزشک دیگری بود که چند صباحی در درمانگاه میمه به مداوای بیماران میپرداخت ، گرچه به مانند دکتر مبشر نتوانست در دل مردم برای خود جا باز کند ، اما ایشان نیز در همان زمان تب و بیماری را از بسیاری از همشهریانمان گرفتند ، برای ایشان نیز آرزوی سلامتی دارم .
دکتر شامی یکی دیگر از پزشکانی بود که چند صباحی در میمه به طبابت مشغول بوده و دست آخر با دختری اصفهانی ازدواج کردند ، دکتر شامی گویا هنوز در اصفهان به طبابت مشغول است ، امیدوارم در همه حال سالم و تندرست باشد.
این ها گوشه ای از یادآوری خاطرات نوستالژیک من در ارتباط با تنها درمانگاه میمه و پزشکان خارجی بود که امیدوارم مورد پسند کاربران قرار گرفته باشد.ایام به کامتان باد.