این روزها بحث ها و مجادله های فراوانی بین سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان که از محبوبیت بسیاری در بین توده مردم برخوردار بوده از یک طرف و دکتر علیرضا اسدی دبیرکل فدراسیون فوتبال از طرف دیگر در محافل و مجالس ورزشی مطرح میباشد ، منتقدان سرمربی تیم ملی فوتبال نسبت به اخلاق تند و […]
این روزها بحث ها و مجادله های فراوانی بین سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان که از محبوبیت بسیاری در بین توده مردم برخوردار بوده از یک طرف و دکتر علیرضا اسدی دبیرکل فدراسیون فوتبال از طرف دیگر در محافل و مجالس ورزشی مطرح میباشد ، منتقدان سرمربی تیم ملی فوتبال نسبت به اخلاق تند و در اختیار داشتن اختیارات بیش از حد ایشان حرفهایی برای گفتن دارند که در این خصوص آقای مایلی کهن و دکتر اسدی بیشترین انتقادها را داشته اند.امیر حاج رضایی که یکی از کارشناسان باسواد و خوش اخلاق فوتبال کشورمان میباشند، در نوشتاری محترمانه نصایحی را به سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان یادآور شده اند که در روزنامه هفت صبح به چاپ رسیده است .در این روز جمعه فارغ از هر گونه مسائل مربوط به کمربندی و مشکلات شهر میمه ، شما عزیزان را به خواندن این متن انتقادی کاملا محترمانه دعوت میکنم.هدف اصلی از بازنشر این متن آموزشی ، یادگیری نحوه انتقاد است که متاسفانه این روزها رنگ و بوی خصمانه در کل جامعه ما گرفته است .آنهایی که دیشب مناظره رئیس فدراسیون فوتبال کشورمان را با حاجی مایلی دیدند ، به خوبی میتوانند ، نوع انتقاد سازنده ، با تخریب اشخاص را از یکدیگر تمیز بدهند.یا حق
هنریک سینکویچ نویسنده لهستانی تبار که در سال ۱۹۰۴ برنده جایزه نوبل در رمان خود که در ایران تحت عنوان” هوس های امپراتور” منتشر گردید و فیلمی هم از روی آن ساخته شد، به دوره ای خاص از امپراتوری نرون اشاره می کند. عنوان کتاب برای من وسوسه کننده بود. قرار شد مطلبی در مورد آقای کی روش بنویسم و نام کتاب با حال و احوال اینروزهای سرمربی محترم تیم ملی ایران همخوانی عجیبی دارد و به همین دلیل برای این نوشته، انتخاب شد و اصلا قصد ندارم از دل تاریخ شخصیت منفوری را انتخاب کنم و در قیاس با آقای کی روش که در بین مردم ایران، محبوبیت زیادی دارد، اقدام به مقایسه ای که آن را از ریشه و اساس غلط می دانم، نمایم.
اینروزها مخالفین و آقای کی روش و همکارانشان جبهه های جدیدی را علیه هم گشوده اند که بازنده آن تیم ملی و هواداران میلیونی این تیم خواهد بود.
آقای کی روش، اجازه می خواهم برای تبیین نظراتم، از یک ضرب المثل پرتغالی استفاده کنم: در ظرفی که غذا می خورم، آب دهان نمی اندازم
لطف کنید این رویه را ادامه دهید و آب دهان به ظرف غذای خویش نیندازید که مردم ایران بر اساس تعهد خود آن را آراسته و پر و پیمان در مقابل شما قرار دادند.
شما در هیچ یک از سطور این نوشته، از مباحث فنی اشاره ای نخواهید یافت. آنچه که موجب رنج من شده نوع ادبیات شفاهی و کتبی شماست که از یک مربی بزرگ بین المللی با آن پیشینه درخشان و آن سیاهه افتخار آمیز، بسیار بعید است.
می دانید من طرفدار شما هستم اگر نگویید که نیازی به طرفداری من که فرد گمنام و بی افتخاری هستم، ندارید.
اگر به کتاب نویسنده هموطن نامدار خود ژوره ساراماگو یعنی ” نت بوک” مراجعه کنید، می بینید که هموطن فقید شما در یادداشتهای روزانه خود هرگز قلم شگفت انگیز خود را که سرریز از جملات انسانی است بر سر مردمان بدون افتخار و عادی و معمولی آوار نمی کند. او سعی نمی کند از واژه های نامناسب جهت تحقیر هیچ کس استفاده کند آن هم مردی که برنده جایزه نوبل و از مفاخر کشور شماست.
چگونه است که جنابعالی افتخارات و گذشته درخشان خود را که بر هیچ کس پوشیده نیست تبدیل به سلاحی می کنید برای شلیک به مردانی که از منظر شما افتخاری در عرصه های بین المللی ندارد.
شما باید به وقار فهرست افتخارات خود و وزانت نیمکتهای بزرگی باشید که روی آن نشسته اید. چیزی نگویید که از ارزشهای خود بکاهید. گفتن مهم است اما مهم تر از آن چگونه گفتن است. آیا به چگونه گفتن خود توجه کرده اید؟
در گوشه و کنار این جهان پهناور، مردان گمنام و زحمتکشی برای این فوتبال کار می کنند که در طول عمرشان شاید کسی نام آنها را نشنیده باشد اما این گمنامان آبروی زمین هستند.
نوشتن آنچه که شما در جهان فوتبال کرده اید، طولانی و خارج از توان این نوشته است. همین جا یادآوری می کنم آنچه که مخالفین شما هم نوشته اند دردآور و قابل سرزنش است. لطف کنید معلم باشید و فروتن
به اینجا آمدید تا از دانش و تجربه و شهرت جهانی تان سودی به فوتبال ما برسانید. ما هم در همه شرایط سخت و بحرانی و زیر تحریم های ناجوانمردانه که حتی دارو را از مردم ما دریغ کردند، دستمزد شما را پرداختیم.
بدیهی است که ما از قدرتهای فوتبال جهان فاصله داریم. این را به ما یادآوری نکنید اما ریشه های انسانی در این کشور بسیار مستحکم است و جزو قلل سر به فلک کشیده جهان انسانی است. می خواهم شعری را به شما تقدیم کنم. به کارلوس کی روش ۶۲ ساله و متولد موزامبیک
به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم، نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه. نمک را بگذار برای من. می خواهم این زخم تا همیشه تازه باقی بماند.
امیرحاج رضایی / هفت صبح
چقدر اقای حاج رضایی انسان شریف و بزرگواریست.ازین گونه بزرگان کم داریم
من شیفته این اخلاق وادبیات حاج رضایی ام وازطرفداراش.توبرنامه نودم همیشه همین قدرمحترمانه ومتین حرف میزنه.خداامثالش روتواین سرزمین زیادکنه.
برای روز جمعه انتخاب قشنگی بود.ممنون
در کتاب های فارسی دبیرستان نوشته است کلمه ی بغایت اشتباه بوده اما غلط مسطلح می باشد. حال این کلمه را باید به کار برد چون مسطلح است یا نباید استفاده کرد چون غلط است؟
————————
با سلام غلط مصطلح را هم نباید بکار برد .
منطقتان را دوست دارم که فهمیدید برای اهل فن “بغایت” و “مسطلح” به یک اندازه چشم خراش است. حقا” درجه ی بالایی از دوست داشتن مرا به خود اختصاص داده اید.
———————
با سلام ، مصطلح چشم خراش است ؟
اغلاط املایی چشم خراش اند.
تعمداً مصطلح را مسطلح نوشتم تا بگویم به همان میزان از دیدن بغایت نیز چشم خراشیده می شود.
صفاتی که با ب شروع می شوند در معنی با هستند. یعنی بنام یعنی بانام و بجا یعنی باجا. اما بغایت یعنی بی غایت و خطا محسوب می شود. این توضیحات از کتاب زبان فارسی دبیرستان است.
لغت نامه دهخدا
بغایت .[ ب ِ ی َ ] (ق مرکب ) بنهایت و بسیار و بی اندازه . (ناظم الاطباء). بسیار. کاملاً. تا آخرین درجه . بنهایت : گفت بره چون است ، گفتم بغایت فربه . (تاریخ بیهقی ). و بگویم که ایشان شعر را بغایت نیکو نگفتندی .(تاریخ بیهقی ). فرزندان پند پدر و موعظت او هرچه نیکوتر بشنودند و منافع آن بغایت بشناختند. (کلیله و دمنه ). || تا انتها و تا آخر. || بشدت و بسختی . (ناظم الاطباء)
بله. همین ها یک مصطلح کرده اند..
حاج رضایی با این عبارت آخر ترکوند
ای ول امیر خان
اگر در کل ایران ده نفر فارسی را خوب وبه جا ودرست صحبت کنند آقای حاج رضایی به تنهایی خود این ده نفر هستند