2015-08-14
93 بازدید
* سه نقطه* از جبهه ها رسید پیکر آن ماهیان و بعد سرزنده شد دوباره دلِ اصفهان و بعد عطر بهشت مى وزد از بین سینه شان پس این زمین شده به یقین آسمان و بعد حالا دوباره داغِ دلى تازه مى شود آخر رسیده باز، تنى بى نشان و بعد از آن جوان خط […]
* سه نقطه*
از جبهه ها رسید پیکر آن ماهیان و بعد
سرزنده شد دوباره دلِ اصفهان و بعد
عطر بهشت مى وزد از بین سینه شان
پس این زمین شده به یقین آسمان و بعد
حالا دوباره داغِ دلى تازه مى شود
آخر رسیده باز، تنى بى نشان و بعد
از آن جوان خط شکنِ ماه و دلربا
مانده درون چفیه کمى استخوان و بعد
با این حساب که شهیدان ستاره اند
این قافله خودش، شده یک کهکشان و بعد
مردم به هر سلیقه اى از بس که آمدند
گویى که شهر ما شده است بیکران و بعد
وقتى تمام شهر غزل خوانتان شدند
شد این مسیر، انجمن شاعران و بعد
از بَس که داغ این پسران گریه دار بود
شد گریه کار و بارِ همه دختران و بعد
حدس و گمان همیشه از ابزار شاعر است
باور همیشه مى رسد از یک گمان و بعد
این باور من است که قطعاً در آن میان
بوده یکى به جمع شما روضه خوان و بعد
آن ذکرِ روضه خوانىِ تان هم به طور حتم
بادست هاى بسته شد اى عمه جان و بعد
اصلاً گذر کنیم از این روضه هاى تلخ
الکن شده براى سپاس این زبان و بعد
اى واىِ من، که قافیه هایم تمام شد
بعدش سه نقطه مى شود این، مادران و بعد
*به لطف خدا*
به قلم سید علیرضا مرتضوى
منبع : سایت رویش نیوز
…قماری کرده ام با موج دریا، سر یک دسته مراوریدِ عاشق
کنارِ تخته نرد عشق، دستم، فقط یک تاس می خواهد، دگر هیچ
عبورِ اختلاس میلیاردی، کنار شطّ و اروندِ پر از عشق
کسی یک جو شرف دارد بداند؛ نمک نشناس می خواهد، دگر هیچ…