یا رب سپری گشت بهار رمضانت اینک من و حظ لب شیرین دهنانت مجلس نشد از ساغر احسان تو محروم پیمانه تهی نیست ز جام سخنانت گو ماه نو آید که سر رشته دراز است من جام به کف گشته ام از خط شکنانت دستی که شود حلقه بر آن گردن سیمین گو باز نگردد […]
یا رب سپری گشت بهار رمضانت
اینک من و حظ لب شیرین دهنانت
مجلس نشد از ساغر احسان تو محروم
پیمانه تهی نیست ز جام سخنانت
گو ماه نو آید که سر رشته دراز است
من جام به کف گشته ام از خط شکنانت
دستی که شود حلقه بر آن گردن سیمین
گو باز نگردد که دهد بوسه نشانت
آنقدر به نام تو غزل گویم و خوانم
باشد که بگیرم بله از زیر زبانت
وقت است که بر شانه ی من سر بگذاری
تا گوش کند جان دلم بانک اذانت
چاووش ندا داده که عید آمد و اینک
ما روزه گشودیم به افطار لبانت
پیراهن پرهیز من از پشت دریدند
گشتند به این تبرئه یوسف صفتانت
از من بپذیر این همه آداب ندانی
چون مرحمت قصه ی موسی و شبانت
شیبانی از او بوسه طلب کرد و از آن لب
گر بوسه دهی فطره ، نگردد کم از آنت
بسیار زیبا احسنت آقای شیبانی
خیلی با شعرت حال کردیم مخصوصا بیت آخر
خیلی عارفانه و زیبا
آقای شیبانی شکر از شعرتون میباره
عید سعید فطر، عید اطاعت و بندگی معبود بر همگان مبارک باد.
طاعات و عبادات مورد قبول درگاه الهی.
محمدرضا عروجی
استاد شیبانی .زیبا مثل همیشه .لذت بردم
بارک الله فیکم…اهلا و مرحبا بکم
کاشکی منم غزل بلد بودم شاید میشد اینجوری بله بگیرم
جناب عبدالرضا خان واقعا مچکریم مثل همیشه زیبا . خدا رحمت کند مرحوم حاج عباسعلی حسین منی را که آن شعر مسجد علی شمع و چراغد کوشو را چقدر دوست میداشت
عالی بود.پرهیزها و دلدادگی هایتان مقبول درگاه حق
به نام خداوند جان آفرین
استاد گران ارج و سخن آفرین، فرهیخته ی مهرآیین؛ جناب آقای عبدالرضا شیبانی
سماع زیبا و ماندگار قلمتان نقاب از رخ طبع انداخته، با حکمتی زلال آمیخته، مشک پرورده و نکته آورده است.
نگارنده با تعظیم رواق پر قدر این منظومه ی عرفانی که جلوه ای از پاکی روح و تبلور احساس است، بر صفای اندیشه و غنای طبع سراینده ی این اثر فاخر درود می فرستد و چنین روح آراسته به وارستگی را در قامت ارجمند و استوار فرهنگ و ادب ایران زمین می ستاید.
غم از دل می زداید چون صباح عید رخسارت
نماز عید واجب می کند بر خلق دیدارت
ز شیرینی سرشک شمع نقل انجمن گردد
به هر محفل که آید در سخن لعل شکر بارت
در پناه دولت عشق