جمعی از مطلعین- خبرتکمیلی ریاست بیمارستان حضرت محمد میمه تغییر کرد! دکتر امیرزاده ریاست فعلی بیمارستان گلدیس شاهین شهر با حفظ سمت سرپرست بیمارستان حضرت میمه شد و رسماً پروژه ی واگذاری بیمارستان میمه به گلدیس کلید خورد. بدین ترتیب معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و مدیریت شبکه ی بهداشت و درمان شهرستان شاهین […]
جمعی از مطلعین- خبرتکمیلی
ریاست بیمارستان حضرت محمد میمه تغییر کرد!
دکتر امیرزاده ریاست فعلی بیمارستان گلدیس شاهین شهر با حفظ سمت سرپرست بیمارستان حضرت میمه شد و رسماً پروژه ی واگذاری بیمارستان میمه به گلدیس کلید خورد.
بدین ترتیب معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و مدیریت شبکه ی بهداشت و درمان شهرستان شاهین شهر و میمه راه حل مشکلات بیمارستان میمه را پاک کردن صورت مساله دانستند.
اخیراً و خصوصاً در زمان دکتر روستا ( به دلیل بومی میمه بودن) و دکتر پارسا ( به دلیل اختلافات واضح و علنی با دکتر امیرزاده) صحبت ها و فشارهایی بر دانشگاه علوم پزشکی اصفهان وارد آمده بود تا بیمارستان نامشخص چند تخت خوابی میمه، سر و سامانی در خصوص کادر نیروی انسانی خود بیابد.
بسیاری از پزشکان متخصص, عمومی و پیراپزشکان به نام بیمارستان میمه و اما به کام دیگر مراکز بهداشتی و درمانی علی الخصوص گلدیس استخدام شدند و حتی مواردی دیده شد که فرد استخدامی حتی بدون حضور یک روزه در بیمارستان میمه در جایی که برایش در نظر گرفته بوده اند مشغول به کار شده است.
با روی کار آمدن دکتر روستا و پارسا و با ذکر دلایل بالا، مشکلات و فشارها روی بیمارستان گلدیس بیشتر شد. صحبت از بازگشت به پست سازمانی یا خالی نمودن آن مساوی بود با در هم شکستن هیمنه ی غیر قانونی بیمارستان شاهین شهر. اینجا بود که روابط دوستانه ی معاونت درمان و رییس بیمارستان شاهین شهر به کار آمد تا طی یک بازی برد برد برای مدیر شبکه ( که اساساً از بخش درمان نظام سلامت اطلاعی ندارد) و رییس بیمارستان گلدیس ( که دیگر دغدغه ی نیروی انسانی بیمارستانش را ندارد) باخت بزرگی به مردم بخش میمه تحمیل شود.
از فردای روی کار آمدن دکتر امیرزاده هر روز شاهد ابلاغ هایی برای برخی پرسنل بیمارستان میمه خواهیم بود تا در بیمارستان گلدیس کار کنند و قطعاً این پرسنل غیر بومی ساکن در اصفهان شاهین شهر را به میمه ترجیح خواهند داد.
از همان زمان معارفه ی رییس جدید اندک امکانات بیمارستان میمه را هر بار به یک بهانه در بیمارستان گلدیس خواهید دید و نتیجه ی اینها جز تضعیف بیمارستان میمه نخواهد بود.
و البته برای دکتر “ط” که در عین هیات علمی نبودن معاون درمان دانشگاه شد و یک تنه یدک کشنده ی عنوان تنها معاون درمان دانشگاه تیپ ۱ که در حیطه های مختلف طرح تحول نطام سلامت هیچ عنوان برتری را نداشت، بود مساله ی بیمارستان میمه چندان مهم هم نیست!
مهم دوستی هاست!!!
در آخر از شورای شهرمان گله می کنیم که در مساله ی بیمارستان و در حالیکه هشدار ها را خواند و دانست ،حتی یک تماس هم با مسولین برقرار نکرد و منتظر ماندند تا پنج شنبه ای شود که همه ی اعضا جمع شوند!
کاش مساله ی بیمارستان هم به اندازه ی مرکز بهداشتی حسینی منی مهم تلقی میشد و یا بهتر بگوییم سیاسی میشد!
در آخر تر هم تشکر می کنیم از کلیه ی مسئولینی که دانسته و نادانسته با مساله ی درمان یک بخش لج بازی کردند و از اهمیت آن کاستند. و جالب تر آنکه در همین سایت برخی از این خائنین به مدیریت قوی تر شبکه ی بهداشت هم افتخار انتساب می یافتند….
سلام به ساکنین میمه.بله متاسفانه مسئولین شهر میمه قدر دکترپارسا را نداشتند و این آخر عاقبت کارشان شد.دکتر پارسا طاعات قبول،تلاش یکساله ات را پاس میداریم.بله شایسته مداری جای خود را با پارتی بازی عوض کرده که نتیجه اش روی کارآمدن افراد نالایق است.
دکتر روستا بومی میمه؟!؟؟؟ توهم زدی خخخ
دوما آخه بیمارستان میمه چی داره که تا این حد به خودتون فشار میارید؟ *diablo* کشتارگاه تا بیمارستان
دکتر روستا بیشتر دوستاش میمه ای هستند تا …دیگه بزا ادامه ندم
پس بومی هندیجان بودند؟!
مذاکرات تمام است اشتی گردیده . لطفا تا شب جمعه بوق بوق نکنید /اگر بدانید ظریف چگونه اوراق را بطرف کری و….پرت کرد و گفت ………اول ایرانی دوم امریکا ما وجود داشتیم شما در دنیا اصلا رد و رودی نداشتیدپس………….مواظب دلواپسان مجلس باشید که تفرقه را شروع نکنند بخصوص حاجی
اقای فرماندار بصیری شما میدانید که اقای روستا جز افراد حامی اقای حاجی بودند چون ایشان از ریاست برده شدند انقدر سیاسی کاری شده که بیمارستان میمه تعطیل گردد/ شکست اصلاح طلبان است خواهشمنداست بیمارستان میمه را تجهیز و ۷۰ تخت خوابی را برگردانید و….
کلمه کشتارگاه برازنده چنین محیطی است.گل گفتی.
مدیر هتل کوبورگ وین ضمن انتقاد نسبت به روند طولانی مذاکرات هستهای گفت: به نظر میرسد طرفین مذاکرات را بیش از حد طولانی میکنند تا فطریه را گردن هتل بیندازند!
سلام عزیزان در قضاوت تعجیل کرده اید این نوع تغییرات در دانشگاه بسیار متداول و مرسوم بوده و اصلا و ابدا قرار نیست که امکاناتی از بیمارستان دریغ شده یا به شاهین شهر انتقال داده شود فرصت خدمت بدهید و زود قضاوت نکنید وسعی در نظارت و تعامل مثبت داشته باشید خدانگهدار
آقای سجودی ما هم در همین دانشگاه بوده ایم و تغییرات را دیده ایم. از سر تجربه مان قضاوت کردیم و همین جا قول می دهیم که اگر اشتباه بود می آییم و معذرت می خواهیم. شما هم همچنین قولی می دهید یا از هم کیشان اصلاح طلبتان چشم بسته تر دفاع خواهید کرد؟!
سجودی جان یک مثال بیاورید که یک بیمارستان زیر مجموعه ی یک بیمارستان در شهر دیگر باشد! شما که دم از مرسوم بودن چنین تغییراتی داری.
جعفر جان به ما بگویید اولاً تا کی فرصت بدهیم و ثانیاً سقف خواسته هایمان را چه قرار دهیم که فرصت خدمت هم داده باشیم؟! شما بگویید ما می گوییم چشم! ما هم خط قرمزهایی داریم و امیدواریم بفهمید از آنها نمی گذریم.
رییس هر که باشد برای هم ولایتی های ونداده ای شما آقای سجودی که هم در چپ به شما و هم در راست به حاج آقا مشرفی وصل اند فرقی نمی کند! ونداده ای های سیستم بهداشت و درمان نه کم می شوند و نه توبیخ، بلکه یا ازدیاد می یابند و یا ترفیع! آن هم به واسطه های سیاسی که همه چیز را در مملکت ما پیش می برد.
آقای سجودی تعامل یعنی قبل از هر گونه تغییر و انتصاب جدید مدیران فرماندار، بخشدار، شهردار یا شورا را قابل بدانند و اطلاع دهند! نظارت یعنی آنچه شورای ما می کند و دوستان شما محل نمی گذارند! خودتان را به کوچه ی علی اصلاح طلبتان نزنید!
آقای ظریف ! امروز آنجا احد است ، بهوش باش بخاطر غنایم از تنگه غفلت نکنی……
آقای ظریف ! مبادا از دل مذاکرات ، کودکی مرده به دنیا بیاید . میدانم که حواست به همه چیز هست اما این چند خط را برای این می نویسم که یادت نرود جنگ را همیشه آن کسی می برد که عقب ننشیند و این را تو که یک سربازی باید بهتر از من بدانی.
آقای ظریف ! تو تا همینجا هم برای ما یک قهرمانی ، مبادا زیر برگه ای را امضا کنی که غرورمان را له کند . این را تو که یک ایرانی هستی بهتر از من می دانی که ایرانی صورتش را با سیلی سرخ نگه می دارد ولی هرگز در برابر کسی که به صورتش سیلی بزند کوتاه نمی آید.
آقای ظریف ! مبادا تحریم را به بهای تحقیر لغو کنی . ما چه در شعب ابی طالب باشیم و چه در کربلا ، حرفمان یکی است ؛ مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.
آقای ظریف! میدانم خسته ای ، خدا قوت دکتر ! اما بهوش باش مبادا برای خریدن چیزی ، چیزی را بفروشی . آنان که با تو پشت آن میز نشسته اند جد اندر جد قمارباز بوده اند ، مبادا وسوسه ی بردن را به سرت بیندازند تا از تو یک بازنده ی بزرگ بساژند.
آقای ظریف ! تو این ساعات باقی مانده را هم به شیوه ی نیاکانی ات عیار باش و با آن کس که با او دست دوستی داده ای صادقانه و بی غش گفتگو کن اما یادت نرود آن که امروز قداره در زیر قبا پنهان نموده از تبار همان حرامیانی هست که جوانان سرزمینت را جگر به آتش کشیده ، آقای ظریف ! هنوز پاسی از شب مانده ، مبادا به خواب بروی و ما قافله ی بلا کشیده را عبرت تاریخ کنی.
آقای ظریف ! دشمن اگر از ما نان خواست به او بده ، اگر امان خواست به او بده ، دشمن حتی اگر جامه ی تن مان را خواست به او بده ، اما دشمن اگر شرفمان را ، اگر غیرتمان را ، اگر سلاح دستمان را خواست آنگاه فقط چالدران را ، شلمچه را ، قادسیه را نشانش بده تا بفهمد که مردان را رخساره از خون گلویشان رنگین است. راستی دکتر ! عکسی از شهدای غواص در جیبت داشته باش شاید آنجا که واژه ها کم آوردند عکسها فصیحتر سخن بگویند.
آقای ظریف ! تو تنها نیستی برادر ، ما سربندهامان را بسته و سلاح هایمان را از ضامن خارج کرده ایم . ما را سرشکسته نکنی مومن ، ما آماده ایم تا به محض اینکه تو خودکارت را به زمین گذاشتی دفاع از حقوق این ملت را در سنگری دیگر آغاز کنیم . تو تنها نیستی دکتر ! خونسرد باش و با آرامش کارت را تمام کن ، قول می دهیم تا وقتی که زنده ایم و تا آخرین قطره خونمان چنان جانانه در راه دفاع از مردم دیارمان جان بدهیم که نگذاریم حتی یک قطره خون از بینی کودکان مرزنشین مان جاری شود . و کلام آخر اینکه باز هم اگر خسته شدی بر ویلچر بنشین ولی زانو نزن که ما سربداران را اگر بر دار کنند به از اینکه خوار کنند …. لا تحزن على الماضی فقط تعلم منه، ولا تخاف من المستقبل فهو بید الله….
شهروندان میمه،متقاضیان کار،فارغ التحصیلان دانشگاه،برید از حق وحقوقتان دفاع کنید.در بیمارستان میمه،خدمه استخدام میکنند و پست حسابداری و انبارداری را تحویلش می دن. خبرندارید مثل شاهزاده باهاش رفتار می کنند یعنی خانم در هفته یکروز تشریف می آرند سرکار. چرا چرا چرا؟؟؟ چون خانم استخدام شده’خانم همسر مدیر بیمارستان آقای م می باشد. بعد میخواهید با پارتی بازی و بندبازی، ریس بیمارستان را عوض نکنن. حالا مسولین عوض اینکه پیگیری این مشکلات باشن دنبال این هستن که چرا کارمند بیمارستان از ورود خبرنگار جلوگیری کرده. خسته نباشید ریاست و اعضای شورای شهرمیمه
سلام
دکتر روستا فردی لایق و سایسته بود که برای آقای سرهنگ حاجی هم خیلی تلاش کرد اما وقتی پاش افتاد از او هیچگونه حمایتی صورت نگرفت و الآن هم برای این نماینده حاجی که کاری نداره اون که اهل معامله میباشد بره و رو بیمارستان هم معامله کنه
خداییش اگر دکتر روستا را همایت میکردیم بهتر نبود/؟؟؟؟ هرچی که بود از منطقه خودمون بود دلسوز اما…….
سلام. دکتر روستا هم که بیاد همین دیدی که نسبت به حاجی داریم بقیه هم بهش نگاه میکنن منظورم شهرهای دیگه است. بهتره یه بیطرف یا فرا منطقه ای بیاد که همه رو با یک چشم ببینه و مشکلات همه جا رو کمک به حلش کنه.
به نظر من مهندس عروجی گزینه مناسبیه، من که نمیشناختمش توی جلساتش رفتم و با ایده ها و تفکراتش آشنا شدم. هم جوون خوب و درست و فعالیه و هم دید باز و روشنی داره، قوم گرا هم نیست. به این دلیل میگم آدم درستیه چون کسانی که اطرافش هستند آدمای خوب و درست ودست به خیری هستن.
دکتر روستا رفت رو کپه حسینی حاجی را رها کرد
حاجی رای میمه رو گرفت و رفت دنبال کارش احتمالا دوباره موقع انتخابات پیداش میشه همشهریهای عزیز عملکرد ۴ ساله ایشان را فراموش نکنند
نوکر ما نوکری داشت …..
اخه گلدیس خودش چیه که بیمارستان میمه بره زیر نظر اون
با سلام و عرض ادب به دوستانی که نظرات خود را با رعایت فضای مجازی و با حساسیت بیان میدارند در پاسخ به جناب ” جاهل” که به زعم حقیر بسیار بسیار ” عالم” و شایسته احترام هستند عرض میکنم جناب دکتر مجتبی طلایی در حالیکه رییس بیمارستان مهم امین اصفهان هستند همزمان رییس بیمارستانهای حضرت زهرای زینبیه و اخیرا فارابی اصفهان هستند و هیچیک از بیمارستانها را نسبت به دیگری ارجح نمی داننند عزل ونصب ها به صلاحدید و سیاستهای مدیریتی و به اقتضای امر انجام میگیرد و روسا و مدیران محترم مجری تصمیمات هستند. عزیزان شورای شهر شایسته ترین برای پیگیری امور بیمارستان بصورت نظام مند می باشند . در مورد سایر نظرات مراتب را به سرپرست جدید بیمارستان اطلاع رسانی فرمایید
همه ی این بیمارستان ها که فرمودید در یک شهر هستند؛ نه یکی با فاصله ی ۷۰ کیلومتری از دیگری!
http://mui.ac.ir/content/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%B1%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%B3-%E2%80%8C%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8%DB%8C%D9%87
مهم اینست که به فکر توده ی مردم باشیم و خادم آنان. جیبت را ، میزت را ، منافعت را رها کن وبیندیش به روزی که باید پاسخگو باشی. اگر بیمار ی را مداوا کردی دعای خیر ش همراه زندگیت است. اما اگر دمی غفلت کردی….ویل للمطففین.
سلام به مسولین زحمت کش شهرمان.خواهشمند است از وسیعتر شدن دامنه مشکلات بیمارستان میمه جلوگیری کنید.روزی برای عیادت یکی ازاقوام در بیمارستان گلدیس حاضر شدم،متاسفانه با صحنه بسیار دلخراشی روبه روشدم، یکی ازهمراهان بیماری که بسیار نگران وضیعت جسمانی بیمارش بود،به علت اینکه که کادر درمان رسیدگی مناسبی را نسبت به بیمارش نداشتند ناچارا به ریاست آن مرکز مراجعه نمود.اما ریاست بیمارستان درجواب ارباب رجوعش،از دریدن گریبان وضربات جرح و شتم استفاده کرده بود. بله آگاه باشیدکه بیمارستان را تحویل چه کسی می دهید…….آگاه باشید!
بیمارستان گلدیس خودش یک کشتارگاه به تمام معناست که نه در دارد نه پیکر وقتی وارد انجا میشوی به جای اینکه مراقب مریضت باشی باید مراقب جیبت باشی که دزد جیبت را نزند من این قضیه جدی میگویم
به خدا وقتشه یه دلسوز برای مردم بیاد نه کسی که به فکر رای و قدرت خودشه
سلام چرا تعدادی از پزشکان با استفاده از ردیف حقوقی بیمارستان میمه در بیمارستانهای اصفهان ودیگر شهرستانها کار میکنند؟
نگاهی به ریشه ها و تبعات شوم حسادت ورزی
حسد عبارت است از تمنّا و آرزوی زوال امتیاز و نعمتی از شخصی (برادر یا خواهر دینی) که حق مسلم و صلاح آن شخص باشد ولی اگر تمنّای زوال نعمت از آن شخص را نکند بلکه فقط مثل آن را از برای خود بخواهد آن را غبطه خوانند.
داستان حسودان غم انگیزترین داستانی است که در صفحات زندگی بشر خوانده می شود چشمان حسود بر زیبایی و عظمتها و امتیازات است درونش در آتش سوزان شعله ور به جرأت می توان حسد را اشد امراض نفسانیّه نامید چرا که صاحب خود را به عذاب دنیا گرفتار و به عقاب عقبی مبتلا می سازد.
حسود در دنیا لحظه ای از حزن و الم به دور نیست چون با دیدن صاحبان نعمت متألّم می شود و آتش کینه و حسادتش شعله ور و از آنجایی که رحمت و نعمت خداوند بر بندگانش بی نهایت و پیوسته است حسودان پیوسته در عذابند و اصلا به محسود ضرری نمی رسد بلکه ثواب و حسنات او زیاد می شود چرا که شخص حسود جهت غیبتی که از او می کند و سخنی که نباید در حق او بزند گناهان محسود را بر دوش خود می گیرد و اعمال صالحه خود را به دیوان اعمال او منتقل می کند و این ضرر اخروی حسادت ورزیدن است و در آیه قرآنی دستور داده شده است که از شرّ حاسدان به خدا پناه برده شود: «قل اعوذ برب الفلق…. و من شر حاسد اذا حسد» «بگو به آنان به خداوند پناه می برم از …. و از شر حسود هنگامی که حسد می ورزد». در تفسیر برهان از امام صادق(ع) روایت کرده که در معنای «اذا حسد» فرمود: مگر ندیده ای که حسود هنگامی که به تو می نگرد چگونه چشم هایش را می گشاید این است معنای حسد ورزیدن یعنی ممکن است حسود از راه چشمش محسود را از پا درآورد.
در توبیخ حسودان خداوند می فرمایند: ام یحسدون الناس علی ما آیتهم الله من فضله (آنان به مردم بدان جهت که خداوند از فضل خود به آنان عنایت فرموده است حسادت می ورزند) روایات وارده در نکوهش حسد از زبان پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) در حد تواتر است که جای تردید در قبح و زشتی این حالت روانی نمی گذارد؛ از آن جمله معاویه بن وهب می گوید که امام صادق (ع) فرمودند: «آفه الدین الحسد و العجب والفخر یعنی: آفت دین حسد و از خود راضی بودن و فخر نمودن است». داوود رقی از امام صادق (ع) نقل می کند که رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند به موسی بن عمران (ع) وحی فرمود که به مردم بدان جهت که از فضل و رحمت و احسان خود داده ام حسادت مکن و چشمانت را به سوی فضلی که به آنان داده شده است دراز مکن و نفس خود را دنبال آنان مینداز زیرا حسود بر نعمتهای من غضبناک است و از قسمتی که میان بندگانم تقسیم نموده ام جلوگیری می نماید و کسی که این صفت خبیث را داشته باشد من از او نیستم و او از من نیست. همچنین حضرت علی (ع) در خطبه ۸۶ این خصلت ناپسند را نکوهش می نمایند: «و لا تحسدوا فانّ الحسد یاکل الایمان کما تأکل النّار الحطب یعنی: به یکدیگر حسد نورزید که حسد ایمان را می خورد چنانکه آتش هیزم خشک را»؛ و نیز از حضرت رسول اکرم (ص) منقول است که فرمودند: «به درستی که از برای نعمتهای خدا دشمنانی هست عرض شد: کیان اند؟ فرمود: کسانی که حسد می برند مردم را برآنچه از فضل خدا به ایشان رسیده» و در بعضی از احادیث قدسیّه وارد شده است که: خدا فرمود: «حاسد، دشمن نعمت من و خشمناک از برای قضای من است و راضی به قسمتی که در میان بندگانم کرده ام نیست».
روزی رسول خدا (ص) به اصحابش فرمود: «ای یاران من آگاه باشید مرضی که مردم پیش از شما گرفتار شدند به سوی شما روی آورده و آن بیماری حسد است که موی را نمی زداید ولی دین را ریشه کن می کند و نجات از آن به این است که انسان دست و زبانش را نگاه دارد و دشمنی برادر دینی را در دل نداشته باشد». و از کلام بعضی حکماست که «حسد جراحتی است که بهبود از برای آن نیست»؛ پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: «ای مردم راستی شیطان آدم را از بهشت بیرون کرد سبب حسدی که داشت پس حسد نداشته باشید که اعمالتان هدر شود و از راه دین بیرون شوید». و یکی از بزرگان دین گفته است که: «حاسد را از مجالس و مجامع عاید نمی شود مگر مذمت و ذلّت و از ملائکه به او نمی رسد مگر بغض و لعنت و از خلق نفعی نمی برد مگر غم و محنت و در وقت مردن نمی بیند مگر هول و شدت و در قیامت چیزی به او نمی رسد مگر عذاب و فضیحت». مباحثی متعدد درباره روایاتی که آوردیم می توان مطرح ساخت که به اندکی از آنها اشاره می کنیم:
۱) در روایت معاویه بن وهب صریحاً آمده است که حسادت آفت دین است یعنی حسادت نه تنها با دین سازگاری ندارد بلکه مختل کننده دین نیز می باشد زیرا چنانکه در روایت داوود رقی آمده است حسادت اعتراض به قسمت خداوند است و این قسمت گری خداوند را شخص حسود نمی پسندد و این در واقع نوعی دشمنی با خداست.
۲) در روایت داوود رقی خداود به موسی بن عمران (ع) می فرماید که حسود از من نیست و من هم از او نیستم این جمله از طرف خداوند در حقیقت قطع رابطه ما بین حسود و خداوند را اعلان می دارد که علّت این قطع رابطه خود حسود می باشد.
۳) حسد از اصول کفر است زیرا حسود چه بداند و چه نداند با مشیّت بالغه خداوندی مبارزه می کند و امام صادق (ع) نیز فرموده اند: «اصول الکفر ثلاثه الحرص و الاستکبار و الحسد ریشه کفر سه چیز است حرص و تکبر و حسد».
۴) حاسد شریرترین مردمان است زیرا همان گونه که می دانیم خداوند متعال از باب رحمت و حکمت خود و بنا به مصلحتی و با توجه به مقتضای حال بندگان به آنها نعمتهایی عطا می فرماید و آنچه خدا می کند محض خیر و مصلحت و حکمت است یا به عبارت دیگر مشیّت و اراده بالغه واجب الوجود اقتضا فرموده است که آن نعمت ازبرای آن بنده حاصل باشد ولی حسود مسکین زوال آن نعمت و نقض مقدرات الهی را می خواهد و در واقع حسود طالب نقض است بر خداوند و خدا را – العیاذبالله – جاهل می داند زیرا اگر آن محسود را قابل و لایق آن نعمت می داند و با این وجود این، زوال آن را از خدا می طلبد این نقص برخداست که کسی را که سزاوار نعمتی باشد منع نماید و اگر او را لایق این نعمت نمی داند پس خود را داناتر از خدا می داند به مصالح و مفاسد و این هر دو کفر است و همان گونه که گفته شد آنچه خداوند حکیم می کند عین خیر و مصلحت و خالی از جمیع مفاسد است و چون حاسد قسمت گری خداوند را نمی پسندد طالب شرّ وفساد و دشمن خیر است پس او (حاسد) شریر و مفسد است. و بدان که صاحب این صفت، همیشه خوار و بی مقدار است و از این روست که حضرت علی فرموده اند: «الحسود لایسود» یعنی صاحب حسد (صاحب) شرف و بزرگی نمی گردد و حسود پیوسته به غصه و الم گرفتار است و از این جهت است که سیّد انس و جان فرموده: «اقّل النّاس لذّه الحسود کمترین مردمان از حیث لذت، حسود است» (حسودان افرادی هستند که کمترین لذت را می برند). حضرت علی (ع) نیز فرمودند: «الحسود مغموم حسود مغموم و ناراحت است».
امّا آنچه که باید اشاره نمود این است که حسد آن است کسی طالب زوال نعمتی از برادر یا خواهر ایمانی خود باشد یعنی هر گاه به کافر یا فاخر معصیت کاری نعمتی یا دولتی و یا منصب و مقام و عزّتی برسد که به وسیله آن به معصیت کاری پرداخته موجبات ایذای بندگان خدا را فراهم نماید و در میان مردم فساد کند و به این سبب کسی طالب زوال نعمت از او گردد این عمل حسادت محسوب نمی شود و معصیتی بر آن عمل نیست. سئوالی که ممکن است به ذهن خطور کند این است که این بیماری قبیح از کجا ناشی می شود؟ حضرت صادق(ع) فرمودند: «ریشه حسد از کوری دل و انکار فضل خداست و این دو بال کفر است و حسد بود که قابیل را در حسرت همیشگی انداخت و چنان هلاکش کرد که هیچ وقت نجات ندارد و حسددار توبه ندارد زیرا شرط توبه ترک گناه است و او برحسد خود مصرّ و باقی است» به اعتقاد استاد مرحوم محمد تقی جعفری (ره) این صفت کثیف از دو ریشه مهم سر می کشد:
۱) ریشه یکم شکست و انحراف در موضوع «صیانت ذات و ارزیابی آن» وقتی که آدمی در موضوع مزبور که تنظیم و تعدیلش اصل الاصول است شکست بخورد و دچار انحراف گردد، در میان تباهی ها و بیماریهای متنوع و فراوانی غوطه ور خواهد گشت که یکی از خطرناکترین آنها حسد است بنابراین اگر کسی را دیدیم که حسد می ورزد به جای آنکه به معلول ها و نمودهای فرعی پدیده مزبور در آن بیمار بپردازیم باید ریشه درون ذاتی آن را که علت اصلی بروز این پدیده است پیگیری کنیم.
۲) ریشه دوم یک ریشه دیگر که موجب بروز و گسترش این صفت خبیثه می گردد برون ذاتی است یعنی حسود در شناخت اصول و قوانین بیرون از ذات خود و ارزیابی آنها شکست می خورد و منحرف می گردد و گمان می کند که اصول و قوانینی که مثلاً موجب بروز نبوغ و دیگر امتیازات در اشخاص دیگر گشته اند همه و همه آنها خطاکارند و اینکه امتیازات را در اختیار او نگذاشته حتماً به جهت خصومت و کینه ای بوده است که آن اصول و قوانین درباره حسد در دل می پرورانند البته می توان گفت این ریشه دوم همه از ریشه اول سرچشمه می گیرد. همان گونه که روشن است موجبات حسد یا درون ذاتی و یا برون ذاتی امّا ریشه اصلی و منشاء همه اسباب حسد محبّت دنیا و منافع آن است زیرا دنیای مادّی محدود و محصور است و منفعتی از مال و منصب دنیا به کسی نمی رسد مگر اینکه از دیگری سلب شود؛ در واقع کسی که بر نعمتهای دیگران حسد می ورزد ایمان و اعتقادی راستین به خداوند به عنوان قدرت مطلق و رزاق ندارد زیرا حاسد تصور می کند اگر آن نعمتی که به محسود رسیده نمی رسید حتماً به وی می رسید و اگر حاسد، خداوند را قادر مطلق بداند و باور داشته باشد که اگر خدا بخواهد می تواند همه را غنی کند و آن قدر نعمت های بیکران بر همه برساند که هیچ نیازی برای بشر به وجود نیاید هرگز بواسطه رسیدن شخصی به مال و منصب و مقام و ثروت به او رشک نمی ورزد و اگر افراد بی ثباتی دنیا وفانی بودن آن و ضررهای دنیوی و اخروی و جسمانی حسادت را درک نمایند و یاد مرگ خود و محسود کنند و اشخاص به یقین بدانند که به واسطه حسادت آنها هرگز نعمتی از کسی زایل نمی شود دیگر کسی به واسطه دنیا و منافع آن بر دیگری حسد نمی ورزد.
تاریخ هرگز حق کشی ها و جنگ و خونریزیهایی که بنا حق در نتیجه حسادت به وجود آمده اند را از یاد نخواهد برد؛ حسادت همان خودخواهی پلیدی است که با خوردن و تباه کردن خویشتن درصدد خوردن و تباه ساختن دیگران بر می آید البته خودخواهی در اشکال مختلفی بروز می کند:
سودجویی مادی – انحصار طلبی، شهرت پرستی، محبوبیت پرستی، هوی پرستی و غیره و ذلک و یکی از اشکالات این خودخواهی حسادت است که ضدیّت با کسانی را که دارای امتیاز هستند بازگو می کند که تاراجگری های از خدا بی خبران ضّد انسان و یغما گران حقوق و اموال مردم و تجاوز به حدود دیگران در طول تاریخ از این حس خودخواهی و حسادت به امتیازات دیگران نشأت گرفته است.
اسکندر مقدونی از آن مردمی بود که خویی پلنگی داشت و پیوسته با دیده حسد در کشورهای دیگر هم عصر خود نگاه می کرده و یکی از علل لشکر کشی او به ایران وجود همین حس حسادت بود. می گویند وقتی که تخت جمشید را آتش زده بود و آتش از در و دیوار کاخ زبانه می کشید اسکندر در حالی که از خوردن می مست بود با خشمی نشاط آمیز و سکرانگیز می خندید و این خشم را با لبخندهای مستانه توأم بود پرتوی از آتش حسد او خوانده اند که همیشه در دلش روشن بوده است. درباره هیتلر که در جنگ جهانی دوم دست به آن کشتار و فجایع زد نوشته اند که مردی بسیار حسود بوده حتّی نمی توانست رنگ لباس دیگران را که گاهی به نظرش زیبا جلوه می نمود تحمل کند به هر صورتی که ممکن بوده لباسی را که مورد حسادت او قرار گرفته بود از میان می برد؛ در یکی از مصاحبه هایش گفته بود من نمی توانم ببینم پیر می شوم و جوان ها بیایند جای مرا بگیرند. یکی از نویسندگان که تخصص او در نوشتن مسائل تاریخی است معتقد است که علت آنکه هیتلر دست به این همه کشتار زد همان حسادت او بوده و او با این شدت عمل آتش حسادت خود راخاموش می ساخت. شخصی که گرفتار بیماری حسادت است و با دیدن امتیازات و مواهبی که دیگران از آن برخوردارند رشک می ورزد در واقع خود را می سوزاند و نابود می کند و به اصطلاح دچار «خودخوری» می گردد که این نابودی خویشتن یکی از آثار سوء حسادت می باشد و پرهیز از رشک ورزیدن سلامتی روحی جسمی انسان را تضمین می کند. حضرت علی (ع) در حکمت ۲۴۸ فرمودند: «صحهالجسد من قلّه الحسد: راز درستی تن، در هر چه کمتر رشک بردن است».
البته باید متذکر گشت که حسادت با رقابت و غبطه بسیار فرق می کند؛ رقابت (آن حسی که نبوغ انسان و تلاش او را بر می انگیزد) و غبطه (رشک سازنده که دوست داشتن خوبی های دیگران است و مثل آن خوبی ها را برای خود نیز خواستن) هر دو از خصایل پسندیده ای هستند که روانشناسان معتقدند این دو خصلت انسان را به امتیازاتی که استعداد آن در نهاد آدمی است نایل می کند یا حداقل تلاش و جهد او را برای کشف این استعدادها و رسیدن به امتیازات بیشتر بر می انگیزد.
متاسفانه آقای مقصودی به دلیل اینکه جهت تهیه گزارش از ورود ایشون به داخل بیمارستان جلوگیری شده بود روی دنده لج افتاده .
آقای مقصودی ما رای به شما دادیم تا کاری کنید کارستون نه اینکه اوضاع بیمارستان بدتر بشه.
۱۲۳محترم ودیگر عزیزان منتقد ضمن تشکرفراوان اگراجازه بدهید وپست امیرزاده ازشروع استقلال بیمارستان میمه میگوید رافقط یک بار بخوانید واگرامکان داشت یک بار بنویسید مشکل حل میشه
چرا شورا در قبال این مسئله سکوت کرده؟ چرا؟
آیا شخصی دربخش میمه پیدا میشه به من بگه مگه ازبیمارستان میمه فقط میمه ایها فقط سرویس میگیرند لایبیدیها-لوشابی ها-حسن رباطیها-زیادآبادیها-ازانیها-وزوانی ها-ونداده ایها-موته ایی ها-خسروآبادیی ها-قاسم آبادی ها -سعیدآبادی ها-جوشقانیها-کاموی ها-سرویس ازکجا میگیرند چرا به عزیزانمون درمیمه درجهت ارتقای بیمارستان سکوت کرده ایم وتماشاگر شده ایم وای برحالمان