تقدیم به عزیزْ مادرم و مادر تازه گذشته ، عموزاده ی مهربانم ؛ بانو نوش آذرعبداللهیان با نام مادر این سخن آغاز می کنم چون رکن اصلی هر خانه مادر است هر جا که صحبت مهر و وفا بود سرفصل گفتگوی ، بدان نام مادر است هر خانه ای که مامن عشق و امید گشت […]
تقدیم به
عزیزْ مادرم
و
مادر تازه گذشته ، عموزاده ی مهربانم ؛
بانو نوش آذرعبداللهیان
با نام مادر این سخن آغاز می کنم
چون رکن اصلی هر خانه مادر است
هر جا که صحبت مهر و وفا بود
سرفصل گفتگوی ، بدان نام مادر است
هر خانه ای که مامن عشق و امید گشت
در جای جای خانه نشانی ز مادر است
هر کس که لب گشوده ز شب زنده داری اش
در واپسین کلام و صحبت او نام مادر است
در آشیانه ای که صحبت مهر و وفا بود
گر نیک بنگری همه ازآنِ مادر است
آن طفل ناتوان که کنون گشته پهلوان
تاب و توانشْ بسته به پستان مادر است
آن نوجوان خوش قد و بالای نیک خوی
محصول سالها تلاش دو دستان مادر است
آن کودک بهانه گیر که استاد دهر گشت
شاگرد کوچکی ز دبستان مادر است
آن شاخه ی درخت که پربار گشته است
آوند و ریشه اش بسته به دامان مادراست
هر جا که صحبت دختی نجیب بود
جان کلام بسته به ایمان مادراست
بوی گل و شمیم گلاب محمّدی
گلبوته اش ز گلستان مادر است
پیمودن ره تاریک و پر خطر
چشم امید دیدن چشمان مادراست
عشق و امید و معرفت و شور زندگی
ره توشه ای قلیل ز همیان مادراست
سوگند راست چو خواهی که بشنوی
سوگند راست بدان جان مادر است
هر چند اعتبار سرای از پدر بود
اما چراغ خانه و کاشانه مادر است
پرسیده ای که چه خواهم ز زندگی
گویم امید بوسه به دستان مادر است
شعرت «رضا» چو وصف کمالش نمی دهد
اما درون سینه ی تو نام مادر است
روح تمام مادرانی که در بین ما نیستند شاد.صلواتی هدیه کنیم
آن نوجوان خوش قد و بالای نیک خوی
محصول سالها تلاش دو دستان مادر است . با آرزوی تبریک به مناسبت سال جدید و روز زن به جناب آقای عبدالهیان، بسیار زیبا و جامع و کامل در وصف مادر سروده اید . دست شما درد نکند.
مرا به موی سپیدت ببخش مادر
خدا مرحومه مادرتان و مرحومه عبداللهیان را بیامرزد و همنشین فاطمه زهرا باشند.
امروز فقط بخاطر فرزندانم که روز مادرشان بود در دلم برای مادرم،، های های گریه کردم،اما همین امروز بحران بی مادری آنقدر در چشمانم پیدا بودکه در خانه سکوت بود وسکوت.خدایا گناه من چه بود؟
بسیار عالی بود…روز زن مبارک
حاجیه خانم توکل و عبدالهیان از مستمعین مسجد علی بودند به شادی روح تمام مادران که جایش امروز خالی است فاتحه ای بخوانیم.
هر چند اعتبار سرای از پدر بود
اما چراغ خانه و کاشانه مادر است
ای چشم های خیره به دنیا، از نجابت من در شگفت نشوید که بوستان دلم از زلال حیای مادرانی سیراب است که برای حجابشان از جان گذشتند. ای فرو رفتگان در گرداب ظلمت، بر عفاف من حیرت زده نشوید که چشم های من از نگاه مهربان و عفیف مادران پاک پر شده است. نجابت و حیا، عفاف و وقار ریشه دارترین درخت حیات مادران ما بوده است و اینک ما نیز از آن ریشه روییده ایم. زنده باد یاد مادرانی که کودکانشان را در دامن حیا پروراندند.
من بدهکار توام ای مادر
همه جانی که به من بخشیدی
لحظاتی که برای امن من جنگیدی
و بدهکار توام عمرت را
روزهایی که ز من رنجیدی
اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی
….
من بدهکار توام ای مادر!
در وصف مادر چه زیبا سروده اید خداوند روح این دو مادر گرامی
وعزیز را با روح حضرت فاطمه محشور بگرداند یادشان همیشه درخاطرمان
ماندنی وعزیز است
تقدیم به آنکه , در کنارم نیست !
ولی حس بودنش به من شوق زیستن میدهد.
از عزل تا ابد!
از آغازتا پایان !
از تولد تا مرگ
دوستت دارم مادر
با تحیّت و احترام به روح آسمانی مادران پر کشیده ؛ « بسم الله ، به نام مادر »
فروغ دیده و نور دل ؛ عزیزْ وجود فاخرْ سخنم
درود و ادبم را به مهر پذیرا باشید . چکامه ی میمنت اثرتان را ، که آرامبخش روح و نوازشگر جان است ، به دیده و دل پاس می دارم . با هر کلامی که عاشقانه تر است ، آهنگین تر است و واج های صمیمی تری دارد ؛ دوستتان دارم . در پناه آفریدگار عشق پروانه صفت ؛ انوشه روان و هماره عاشق بمانید .
سرو مینا را تذروی بهتر از پیمانه نیست
شمع را در بزم دلسوزی به از پروانه نیست
حسن ذاتی فارغ است از صنعت مشاطگان
زلف جوهر دست فرسود نسیم و شانه نیست
جناب استادگرانقدر آقای محمدرضا عبدالهیان با سلام
سروده ی بسیارزیبایتان دروصف مادرراخواندم به قول استادسرکارخانم متقی آرامبخش روح ونوازشگرجان بود
امیداست که دراین سایت ودردنیای مجازی دیگربیشتربا اثرات حضرتعالی آشنا گردیم موفق باشید
حناب آقای مقصودی حسن نظر جنابعالی وسایر عزیزان است وگرنه بقول شاعر …. ماکه باشیم که اندیشه ما نیز کنند
باسلام وتبریک روز زن وهفته مادر. دیروزدیدم بهشت هم خشک سالیست چون کف پای مادرم ترک داشت.
با چشم های خیس
می بینم از شکاف در،که تو آرام می روی
بغضی میان سینه صدا می کند تو را :
” مادر ، بمان ، نرو ”
اما …
تو می روی
باور نمی کنم که تو دستم رها کنی
آخر مگر شود که نمانی کنار من ؟
در عرش کبریا ، که هزاران فرشته هست
ای از تبار مهر خدا ، بر زمین بمان ..
آری تو گفته ای که رهایم نمی کنی
در گوشه گوشه این خانه مانده ای
آن خنده های ناب
آوای صبح دم
گرمای بودنت ،
وقتی پتو به روی من آرام می کشی
پاشویه ات ببرد ، داغ تب ز تن
لالایی ات که بخوابم دوباره باز
چادر نماز تو پهن ست پیش رو
تسبیح کوچکت ، که سزاوار هر دعاست
بعد از نماز صبح
آرام و بی صدا
بعد از خوراندن یک قاشق دوا
مشق رها شده ام را نوشته ای
خندیدنت ، که نفهمم غمت کجاست
آن اشک پر بها ، که به سجاده می چکید
جادوی آن کلام که صد بار گفته ای :
” این نیز بگذرد ”
می ترسم از نرفتن این لحظه های تلخ
می سوزم از ندیدن یک بار دیگرت
بی تو چگونه بگذرد این روزگار من
باور نمی کنم که نباشی کنار من
عطر حضور تو در جان لحظه هاست
می بندم این نگاه مانده به در را دوباره باز
شاید که …
می بینمت ، نگران باز مانده ای
دستت نهاده بر این شانه های خم
لبخند میزنی : ” این نیز بگذرد ”
آه ای خدای خوب
مادر روانه شد
والاتر از بهشت خودت آفریده ای ؟
می خواهمش برای آنکه نَهَم زیر پای او ..
تقدیم به آنها که روز مادر را به یک تکه سنگ تبریک گفتند :
چه می شد دستهایت را ببوسم
و پا نه .. رد پایت را ببوسم
چه می شد جای این سنگ نوشته
بهشت زیر پایت را ببوسم !
با سلام ضمن تبریک بمناسبت هفته زن و گرامیداشت روز مادر و تسلیت بابت درگذشت مرحومه ها عنوان شده
بهتر بود سخن را با نام خدا آغاز میکردید و یاد مادر
به نام اویی که مهر مادری از برترین افرینش های اوست
سروده ی زیبای شما تداعی کنند ه ی خاطرات تکرار نشدنی وفراموش نشدنیست!!
تداعی دلتنگی هایی که فقط وجود مادر میتواند التیام بخش ان باشد!!
مادر جان,خانه بی تو مشکلی دارد
صاحب خانه همچون همیشه هست
ولی از نبود تو دلی خونین دارد
اما از غم تو خونین دلی دارد