اواخر کار و فعالیت شورای قبل بود که به میمه رفتم ،به نیمه های خیابان مولوی که رسیدم ، متوجه شدم ، شهر ما نیز به چراغ راهنمایی و رانندگی مجهز شده است .در ابتدای امر از این کار زیاد خوشحال نشدم و با خودم گفتم ، شهر ما نیازهای مهمتری از چراغ راهنمایی و […]
اواخر کار و فعالیت شورای قبل بود که به میمه رفتم ،به نیمه های خیابان مولوی که رسیدم ، متوجه شدم ، شهر ما نیز به چراغ راهنمایی و رانندگی مجهز شده است .در ابتدای امر از این کار زیاد خوشحال نشدم و با خودم گفتم ، شهر ما نیازهای مهمتری از چراغ راهنمایی و رانندگی داره ، آیا بهتر نبود متولیان امر و خصوصا شهرداری و شورای شهر اهم و فی الاهم میکردند و اولویت ها را در نظر میگرفتند.
محرم که اومد و خصوصا در دو روز تاسوعا و عاشورا میمه حسابی شلوغ شد ، دیدم که میمه هم به چراغ راهنمایی احتیاج داره ، الان جلوی هر خونه که بری لااقل دو یا سه ماشین پارک شده و اگه اینا تصمیم بگیرند همزمان با هم توی خیابونها و کوچه های میمه راه بیفتند ، چنان ترافیکی ایجاد میشه که با ترافیک اتوبان همت تو اوج شلوغی برابری میکنه .
اگر امروزاکثر قریب به اتفاق همشهریانمون اتومبیل دارند، دیر زمانی نیست که تعداد اتومبیلهای منطقه میمه به اندازه انگشتان دو دست نبود.چند نفری تو میمه بودند که ماشین داشتند ، اونم ماشینهایی از نوع جیپ ولیز ، مرحوم اکبر وطنخواه ، مرحوم بهمن وطنخواه ، فرهاد وطنخواه ، مرحوم سیف الله متقی ، مرحوم محمدعلی متقی تو میمه ماشین داشتند و مرحوم زرگری جوشقانی هم تو جوشقان قالی یک اتومبیل داشت .این ماشینها هم به نوعی تو دسته اتومبیلهای سواری بود و هم کار وانت را انجام میداد.مردم روستاها و آبادی های دور و اطراف میمه برای خرید و رفع نیازهای ضروری خود به میمه می اومدند، این آمد و رفت ها به نوعی تقسیم شده بود و هر کدامشان مسافران یک خطه را جابه جا میکردند، کار تو معادن منطقه میمه همه به صورت دستی و یدی انجام میگرفت که بیشترین کارگرانی که در این رسته مشغول به کار بودند از اطراف اردبیل و آذربایجان به میمه اومده بودند.نمونه ای از این کارگرها امام پور بود که در میمه ساکن گردید.این کارگرها نیازهایی داشتند که مرحوم بهمن وطن خواه اون ها را برآورده میکرد.آخر هفته ها هم این کارگرها را دسته جمعی به میمه می آورد تا با حمام رفتن تن و بدن خود را شسته و خستگی درکنند .مرحوم محمد علی متقی با جیپی که داشت و سالیان سال من فکر میکردم که شاعر شعر ماشین مشدی ممدعلی نه بوق داره نه صندلی را برای ممدعلی ما سروده است ، مسافران زیادآباد و ازان و وزوان را جابجا میکرد.مرحوم اکبر وطن خواه مسئول بردن و آوردن مرسولات پستی بود که بعد ها اتومبیل خود را عوض کرده و به راننده سپرد.مسافران حسن رباط و لایبید و لوشاب با اتومبیل جیپ مرحوم فرازمند که حسن رباطی بود جابجا میشدند و در صورت کمبود جیپهای میمه ای کمک حالش میشدند.مرحوم زرگری در ابتدای امر که مسافران خود را سوار میکرد ، کرایه آنها را میگرفت ، چون میدانست بعد از طی کردن مسافتی کوتاه ، ماشین خاموش شده و نیاز به هل دادن دارد ، اگر کرایه آنها را نگرفته باشد ، مسافران ماشین خاموش را به حال خود رها کرده به دنبال کار خود میروند، ولی با این حساب به خاطر کرایه ای که در ابتدا پرداخت کرده اند ، مجبور میشوند با راننده همکاری کرده و ماشین را هل بدهند.فرهاد وطن خواه نیز مسافران ونداده و وزوان و خسرو آباد را جابجا میکرد.مقابل مسجد جامع ایستگاه مسافران زرکان و ازان و زیادآباد بود ، مرحوم سیف الله متقی که نسبتا جیپ نو و تر و تمیز تری هم داشت ، بیشتر مسافران حسن رباط را جابجا کرده و گه گاهی نیز مردم تجره و پنداس و ورکان را به مقازه حاج رضا فیروز فر میبرد. در نیمروز جمعه کسانی که قصد داشتند به زیارت سیده صالحه خاتون بروند و توان پیاده روی را هم نداشتند به این ایستگاه آمده تا بلکه بتوانند در شب جمعه به زیارت بروند.کودکان و نوجوانان هم سن و سال من نیز همانجا کشیک میکشیدیم تا هنگامی که اتومبیلی بعد از مسافر گیری حرکت نمود ، به آن آویزان شده و خودمان را به سیده صالحه خاتون برسانیم .کل مسیر خاکی بود و با هر با سفر به ازان گرد و خاکی بود که بر سر و صورت و لباس مسافرین مینشست.بوی بنزینی که از باک این جیپ ها برمیخاست همراه با گرد و خاک به پا شده در جاده خاکی ، عطر دل انگیزی را ایجاد میکرد که همه ما عاشق این بوی بنزین بودیم .
اکثر اهالی میمه کشاورز و دامدار بودند ، آنهایی که تعداد گوسفند بیشتری داشتند در ایام تابستان به صحرا رفته و به اتفاق خانواده چند ماه را در صحرا به عنوان ییلاق میگذراندند.به هنگامی که خانواده ای قصد رفتن به ییلاق را داشتند ، تمام نیازها و مایحتاج اولیه خود را با جیپ کرده و عازم صحرای مورد نظر خود میشدند.در طول مدتی که این خانواده ها در ییلاق به سر میبردند ، تمام نیازها و خریدهایشان را همین راننده گان جیپ ها انجام میدادند.به یاد دارم به هنگام طفولیت در کنار خانواده پدر بزرگم به ییلاق رفته بودیم ، هر گاه از دور گرد و خاکی بلند میشد ، همه به آن سمت نگاه میکردند و میگفتند : قافله آمد .در فضای ایجاد شده بر اثر گرد و خاک ، شکل و شمایل ماشین جیپ نمایان میشد و زمانی که نزدیک میشد ، همه به جلو دویده و کسب خبر میکردند ، زیرا در این مدت از همه چیز و همه جا بیخبر بودند و همین جیپها تنها وسیله ای بودند که نیازها را برطرف کرده و اخبار و پیغام ها را میرساندند.فضای داخل این اتومبیلهای خاص در زمستانها کاملا سرد و در تابستانها فوق العاده گرم بود ، در تابستانها قسمتی از عقب ماشین را که چادر برزنت بود جمع کرده و به مدل کروکی تبدیل میکردند.هر راننده علاوه بر کلید و سوییچ ماشین که برای روشن و خاموش کردن در اختیار داشت ، میله ای فلزی ال شکلی را هم که به هندل معروف بود و با زور بازو چرخانده میشد برای روشن کردن ماشین در زمستانهای سرد در اختیار داشت .زور باطری ها ضعیف بود و نمیتوانست در زمستانهای سرد پروانه ماشین را به حرکت درآورد ، برای همین علت از هندل کمک میگرفتند.کوچه ها و معابر پر از دست انداز و ناهمواری بود و مسافر به هنگام عبور از این دست اندازها بارها بالا و پایین پریده و با هر بار بالا پریدن سرش به میله های زیر چادر برخورد میکرد.با همه این احوال حاضر بودیم ساعتها و روزها در همین اتومبیل های نا امن و خطرناک بنشینیم و تازه کیف هم بکنیم .کاری که این روزها کمتر کسی نسبت به آن رغبت نشان میدهد.ماشین چنان در ارکان جامعه نفوذ کرده که همه برای فرار از آن دنبال محل و مکانی هستند که ساعتی بدون ماشین را بگذرانند.شاید باز دوست داریم به همان عصر و دورانی برگردیم که در کل منطقه میمه تعداد ده عدد ماشین وجود نداشت .تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد .شاد زی مهر افزون خدانگهدار
یکمی با دقت،بنویسید اولین،مینی بوس تو بخش میمه رو مرحوم علی اکبر،مالیان داشتند
باسلام.اقای ایراندوست خیلی جالب بود. واقعا هنوز پدرم فقط جیب را قبول دارد!
با سلام حضور جناب آقای شیبانی
اگر امکان دارد با شهرداری هماهنگ نمائید در جهت خانه تکانی شهرمان و نظافت عمومی شهر
در اواخر سال مرسوم است که که خانه تکانی میکنند و چه سنت پسندیده ای پس چه خوب است در صبح آخرین جمعه سال اهالی را فراخوان داده تا حداقل هر کسی اطراف منزل مسکونی خود را از زباله ها و مخصوصا پلاستیکهای ریخته شده در اطراف منازل پاک سازی نمایند .
به خصوص منازل که در حاشیه شهر و در کنار زمینهای کشاورزی ساخته شده اند تاکید بر این کار پسندیده گردد .
در ضمن خواهش از تمامی اهالی که زباله ها را در زمینهای کشاورزی و حاشیه شهر نریزند حال که کارگران خدوم و زحمت کش شهرداری زباله ها را از درب منازل حمل می کنند چه لزومی دارد بعضی از افراد زباله ها را خود به جای دیگر انتقال بدهند
با تشکر
اگر دقت کرده باشید هر سال همین است مردم فرهنگی میمه به وطیفه خود اگاهند و همه ساله قبل از سال تحو یل این سنت حسنه خود را هنوز از یاد نبردند.در ضمن هیچ میمه ای زباله های خود را در حاشیه شهر نمیریزند. و به صورت بسته بندی درب منزل گذاشته و کارگران زحمت کش شهرداری با خودروهای مخصوص حمل زباله انتقال میدهند .اگر قرار است در این رابطه نگارشی کنید از شهردار محترم بخواهید نسبت به تشویق پرسنل خدمات را که جا دارد از همین مکان و سایت تشکر کنیم.احتمالا شما در این ایام و در پایان سال دقت نکردید و خواهشمند است با چشم بصیرت نیم نگاهی به فرهنگ خودمان کنید و بعد .اطهار نظر کنید که این درخواست شما توهین بزرگی به همه بوده..جناب اقای حاشیه نشین شهر
جالب بود وقتی میدیدم ماشین های با پلاک تهران از چراغ قرمز رد می شوند. یعنی رنگ قرمز چراغ در تهران و میمه تفاوت دارد؟
چندی پیش خبری درباب موفقیت. دانش آموزان منتشر شد که جای تقدیر است اما ای کاش مقداری نوآوری به خرج. داده. میشد تا بتوان روی آن نام اختراع را گذاشت همین طور به گوش. رسید. که تاکنون مبلغی حدود هفت میلیون ریال خرج شده که واقعا کار زیبا و پسندیده ایست اما ایکاش کمی هم از خود نوآوری نشان. میدادند متاسفانه مدت. زیادی است که اسیر اینترنت شده ایم و قدرت نو آوری از جوانان ماسلب شده. این موشک ارائه شده مدت بسیار زیادیست که به عنوان موشک. دست ساز آموزش. ساختش در وبسایت امور فضایی ایران همراه با فیلم ثبت شده پس نمیتوان نام اختراع را روی آن گذاشت. میتونید برای اطلاعات به لینک زیر مراجعه کنید…..http://asec.ir/%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D9%85%D9%88%D8%B4%DA%A9-%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%AA-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%AF/
پس مرحوم مالیان کجاست
سرویس : اصفهان – زمان : ۱۳۹۳/۱۲/۲۶ – ۰۸:۴۲ شناسه خبر : ۴۴۶۹۷۷
شهر جوشقان قالی و کامو یکی از هفت منطقه مصوب گردشگری کاشان است
خبرگزاری شبستان: شهر جوشقان قالی و کامو یکی از هفت منطقه مصوب گردشگری کاشان است با جاذبه های تاریخی و مناظر زیبای طبیعی همچون زیارتگاه،دو امامزاده، بقعه میرعلاءالدین جوشقانی، برج ها، ارتفاعات، دره سبز و پوشش گیاهی ار پتانسیل های این منطقه است.
شهر جوشقان قالی از توابع کاشان یکی از شهر های تاریخی در جنوب غربی این شهرستان است که در روزگار صفوی مرکز کارگاههای سلطنتی بافت بوده و سنگهای بنای میدان آزادی تهران همه از کوهی در جوشقان کنده شده است.
«قاسم» و «محمد» قلعه دز، قلعه میرزا حسن خان و سراه عبدالله کامو و منزل حاج علی عباسدر کامو، بقعه میرعلاءالدین، فرش دستباف جوشقان،کشت گل محمدی، درختان گردوی ۲۰۰سالهای، تنوع صنایع دستی و وجود تپه ها برای طبیعت گردی از جمله جاذبه های گردشگری شهر جوشقان است.
*منطقه گردشگری کیاب در ایام نوروز پذیرای گردشگران است
علی پیراینده، شهردار جوشقان قالی کاشان، در ادامه با اشاره به فعالیت کمیته اسکان و رفاه عمومی این شهر به خبرنگار خبرگزاری شبستان در اصفهان گفت: منطقه گردشگری “کیاب” تا چند روز آینده برای بازدید گردشگران در ایام نوروز آماده می شود.
وی افزود:” کیاب” منطقه ای بکر و جنگل مانند با درختان صنوبر در قسمت شمالی شهر جوشقان قالی که امکانات رفاهی و خدماتی برای پذیرایی از گردشگران در آن مستقر شده است.
به گفته وی، وی، ۲۵ سکوی نشیمن، نمازخانه، مغازه و دیگر ملزومات رفاهی از جمله امکانات این منطقه گردشگری است.
شهردار جوشقان قالی کاشان، توزیع نقشه های راهنمای گردشگری و برقراری ایمنی تردد در مسیر کاشان تا میمه محدوده جوشقان قالی با اعتبار ۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون ریال به طول سه کیلومتر و ایجاد روشنایی را از دیگر اقدامات شهرداری جوشقان قالی ویژه ایام نوروز برشمرد.
*کشف اثر تاریخی “سدروبند” با قدمت یک هزار سال
پیراینده، کشف و شناسایی اثر تاریخی یک هزار ساله در مجاورت این شهر با نام “سدروبند” را خبر داد و گفت:مطالعات در جاذبه های فرهنگی، طبیعی و تاریخی منجر به کشف این اثر یک هزار ساله توسط کارشناسان میراث فرهنگی شد.
وی اظهارداشت:، مشخصات این سد با ارتفاع ۱۵ متر، قطر ۱۰ متر و ۴۰ متر طول دهانه را یادآورشد و افزود: این سد از معدود سدهای شناسایی شده از جنس سنگ و ملاط مخصوص است و درّه زیبایی نیز در مجاورت این سد واقع شده است.
اقای ایراندوست سلام بنده ازنظرسنی فکرمیکنم ازشمابزرگترباشم یعنی متولد۱۳۳۷اون روزهاوقتی میخواستیم بریم اصفهان لباس عید بخریم باماشین مرحوم مشدعلی شوفر می رفتیم واون ماشین چندردیف صندلی داشت که بهاون کمک بنز می گفتیم جاداردازاون مرحوم هم که به گردن همه مردم بخش حق داردذکری به میان اید
فکر میکنم من ازشما هم از نظرسنی بزرگترباشم اتبوس دماغدار مرحوم حاج اکبر وطنخواه بود ومرحوم مشهد علی علویجه ای هم راننده بود مرحوم هوشنگ وطنخواه هم شاگردش بودکه تا میمه دوبا ربایدبرای داغ کردن رادیاتور اتوبوس تمام ظروف پر میشد که در مرحله دوم در گردنه چاه سرخ مجددا ازچا ه سرخ که فاصله ۲کیلومتری بیش نبود تا لب جاده تامین آب می نمودند بقیه مطلب را برا یتان درآینده خواهم نوشت تادیداری دیگر خدایارتان باشد
جالب بود .ممنون آقای ایراندوست
عجب رسمیه رسم زمونه قصه برگ و باد خزونه
میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا می مونه
در آستانه سال نو همانند هر سال جای خالی پدربزرگ و مادربزرگ را بیشتر احساس می کنم. یاد عزیزان سفر کرده به خیر
آقای ایراندوست از شما هم به خاطر این متن جالب تشکر می کنم.
مجید دلبندم
با سلام و ادب
درست است اکثر مردم میمه از این امر مستثنی می باشند اما من اظهار نظر بی خود نمی کنم من دارم به عینه می بینم که افرادی زباله های خود را در اطراف جویهای کشاورزی و زمینها میریزند شما هم اگر کمی در اطراف شهر قدم بزنید متوجه این امر میشوید شاید شما جزء افرادی هستید که با ماشین فقط خیابان شریعتی -مولوی را طی طریق می نمائید .
با تشکر
خدمت عزیزانی که در ارتباط با مرحوم علی شوفر مطلب نوشته اند عرض کنم که من در ارتباط با جیپ مطلبی نوشتم وگرنه مرحوم علی شوفر مرحوم حسن طلا مرحوم حبیبی زیادآبادی و چند نفر دیگری هم بودند که آن زمانها ماشین داشتند که خداوند همه آنها را قرین رحمت فرماید.
با سلام جناب اقای ایراندوست از جمله کسان دیگری ک جیپ داشتند مرحوم حاج اقا خالقی و مرحوم عباسعلی نیک نژاد بودند