چند روز پیش به شهر و وطنم میمه امدم .شهر میمه این روزها عجیب در حال رشد و سازندگی می باشد .پل شهیدان که خیلی زیبا نورپردازی شده است و بلوار انقلاب اسلامی با پایه های چراغ داری که بیننده را به یاد بلوار امام شاهین شهر می اندازد .احداث بلوار زیبا و مهم و […]
چند روز پیش به شهر و وطنم میمه امدم .شهر میمه این روزها عجیب در حال رشد و سازندگی می باشد .پل شهیدان که خیلی زیبا نورپردازی شده است و بلوار انقلاب اسلامی با پایه های چراغ داری که بیننده را به یاد بلوار امام شاهین شهر می اندازد .احداث بلوار زیبا و مهم و استراتژیک حضرت ولی عصر شهر و بخش میمه و نیز بازگشایی حرم و مسجد شهدای گمنام میمه در کنار محله جدید و زیبا و امروزی و باصفای مسکن مهر میمه که بیننده احساس می کند در شهرکهای شاهین شهر و اصفهان است همه و همه شور و نشاط سرزندگی و بالندگی و سازندگی را در شهر و بخش میمه نشان می دهد. مسولین و دلسوزان امروز و دیروز شهر میمه خداقوت خسته نباشید خداوند نگهدارتان باد.
پیشنهاد می دهم که جهت ارتباط سریعتر و راحت تر بین مسولین و همشهریان دلسوز میمه ای مان از طریق شبکه های رایگان و پر کاربرد اجتماعی همانند وایبر یک گروه اجتماعی تحت عنوان دلسوزان یا شهریاران میمه تشکیل شود تا کلیه مطالب و موضوعات مهم و سرنوشت ساز و تاثیر گذار شهر و بخش میمه با همفکری و همکاری و هم اندیشی لحظه به لحظه مسولین و همشهریان دلسوزمان در جای جای کشور و دنیا به فعلیت و نتایج مفید و موثر برسد . در عصر ارتباطات دیگر جایز نیست برای استفاده از تجارب و راهنمایی های دکتر و مهندس فلان بنشینیم و صبر کنیم تا ایشان چند سال یکبار به وطن بیایند ان هم اگر وقت داشته باشند .از همین الان باید به فکر جمع اوری شماره تلفن های این عزیزان همشهری و بسط و توسعه ارتباطاتمان تحت لوای مفهوم مشترک و مقدس وطن عزیزمان میمه باشیم.
زنده باد میمه،شهر زیبای من. آباد باد روستاهای باصفا ودشتهایش،پر خروش باد نهرهای زلال وپرآب قناتهایش،و زنده دل مردم این پهن دشت زیبا
همه کارها خوب پیش رفته ولی کاش مشکل اشتغال جوونا تو این منطقه حل بشه…از مهمترین مسائله به نظر من..
با سلام عکسها و تصاویری از روزهای محله جدید مسکن مهر میمه و خیابان و بلوار حضرت ولی عصر شهر عزیزمان میمه و نیز شبهای پل شهیدان و بلوار انقلاب اسلامی میمه در ذیل کامنت می نهادید .با تشکر
بعد از سفر استانی هیات محترم دولت به استان اصفهان و سفر هیات دولت طی هفته جاری این روزها صحبتها برای شروع عملیات اجرایی ریل گذاری مسیر قطار سریع السیر اصفهان تهران و احداث ایستگاه های مسیر جدی شده است مردم و مسولین منطقه میمه و جوشقان و کامو باید هوشیار باشند تا با کمک هم و اتحاد و یکصدایی تمام و اجازه ندادن به جریانات تندرو و افراطی مبادا از مسیر ایستگاه دار شدن بخش میمه و مناطق همجوار حذف شوند .بهترین نقطه برای ایستگاه هم محل کمپینگ پیمانکار قطار سریع السیر در بخش میمه در کنار جاده میمه به جوشقان و قمصر و کاشان می باشد که نیاز هم به احداث جاده اختصاصی برای ایستگاه قطار و اتوبان اصفهان تهران نیست.
کامنت گذارمحترم روزهای رشدوسازندگی میمه با سلام
استفاده ازشبکه های رایگان وپرکاربرداجتماعی همانندوایبروتشکیل یک گروه اجتماعی تحت عنوان دلسوزان یا شهریاران میمه پیشنهاد جالبی است اگرتوسط شما شهروندمحترم پیگیری وبه مرحله ی اجرادرآید برای همکاری
درخدمت شما هستیم
بله عالی است . اشتغال جوانان چه باید کرد . طرح و نظر بدهید تا شورای محترم شهر اقدام کند . حتما با اغوش گرم میپذیرند بشرطی که میز و صندلی نخواهید . ضمنا اینده نگر گل . قبلا پیش بینی کرده اند در زمان فرمانداری مهندس غضنفری و نمانیدگی اقای حسینی اینکار صور ت گرفته است . نیاز به تجدید میثاق ندارد .
ما که با همشهریای خودمون بد نیستیم ولی شورای سوم کلاشون و قاضی کنند ببینن در ۶ سال خیابون ولی عصر را نمی شد بکشی؟ چرا فرصتا رو از دست دادند؟ چرا کار نکردن ؟ پل زیرگذر آبروی میمه شد . مسکن مهر رو شهردار آبرومند کرد . چرا شهردار قبلی اینکارا رو نمی کرد؟ شورا ی سوم از مالکای اطراف ولی عصر خرده پرده داشت ولی واقعا همشون ادمای شریفی بودن و املاکشون رو دادند تا شهر قشنگ بشه بخدا میمه ای ها بافرهنگن .
تو را چه حسین اقا……………..
اقتتاح اتش نشانی و ورودی میمه دروازه تهران چه موقعی است . عید امد
قابل توجه همشهریان محترم و معزز دلسوز میمه ای ما
با توجه حساسیتهای ویژه این روزهای شهر میمه و ضرورت مطرح نشدن حرفها و سخنان مهم و سرنوشت ساز در مورد شهر و بخش میمه در فضای عمومی سایتها و میان دوست و دشمن از تمامی دلسوزان میمه خواهشمند است هرچه زودتر به شبکه وایبر و گوشی های تلفن همراه هوشمند و جمع اوری شماره تلفن های همشهریان دلسوز و توانمند و مسولین غیرتمند و پرتلاش میمه ای مان اقدام نمایند .شبکه اجتماعی اهورا مزداباد یا شهریاران میمه.
آن سوی میهمانی های شبانه در وایبر
به گزارش پارسینه، باور کنید ما مدرنتر از غرب هستیم نه اینکه حالا شده باشیم، همیشه مدرنتر بودهایم. در غرب هنوز برای هم نامه مینویسند، حتی یک روز هم به نام «نامه نگاری» دارند که مبادا این رسانه قدیمی و از مد افتاده فراموش بشود، بس که گذشتهگرا هستند. اصلاً انگار بویی از پیشرفت و جهان آینده نبردهاند؛ ایمیل و وایبر و پیامک و چت و فیسبوک هستها، اما هنوز مثل آدمهای ۵۰ سال پیش برای هم نامه مینویسند، مثل ۱۵-۱۰ سال پیش ما به هم تلفن میزنند. کارهایی میکنند که آدم شاخ درمیآورد؛ دوستی میگفت فلانی چند وقت پیش فرانسه بودم شب جماعت لحاف تشک آورده بودند کنار پیاده رو جلوی در کتابفروشی خوابیده بودند که به چاپ اول برسند. اینترنت هست ها! باز میروند سراغ کتاب. انگار دوره ابن سیناست. الان دنبال هرچیزی که بخواهی بگردی حی و حاضر توی گوگل هست، باز طرف میرود انتشاراتی کتاب میخرد؛ سبد سبد ها! انگار رفتهاند شهروند، خیلی عقب افتادهاند. تیراژ کتاب توی ایران رسیده به ۵۰۰ تا؛ کسی کتاب نمیخواند. وقتی اینترنت هست، گوگل هست… این اروپایی جماعت هم عقلشان پارسنگ برمیدارد ها!
ما الان خانوادگی هر شب توی وایبر دوره میهمانی داریم؛ خالهها، عمهها، برادر خواهرها، همه جمع میشویم توی وایبر آی میخندیم، آی میخندیم. توی این ترافیک و گرفتاری رفت و آمد به شهرستان و این چیزها چهکاری است که یکسره توی جاده و خیابان باشی؟ من الان یک سال بیشتر است که خواهرم را ندیدهام، عوضش گروه درست کردهایم توی وایبر هر شب دورهمی حرف میزنیم، جوک تعریف میکنیم، میخندیم. باور کن بعضی وقتها یادمان میرود اصلاً شام خوردهایم یا نه، خانم که از وقتی با خانواده خودش گروه درست کرده کلاً از شام و ظرف شستن و این چیزها خبری نیست. خب هرچیز خوبی یک بدی هم دارد.
فلانی یادت هست یک زمانی چقدر کیوسک تلفن توی خیابان بود! دو ردیف ۱۲-۱۰ تایی. کارت تلفن فروشی هم برای خودش کاسبیای بود. یک عده هم میرفتند مخابرات توی صف مینشستند که نوبتشان برسد و زنگ بزنند به شهرستان، بعد دیدند کاسبی خوبی است عدهای مغازههایشان را کردند مخابرات. دو تا سه تا کابین درست میکردند و به در و دیوارش موکت میچسباندند که مثلاً صدا رد و بدل نشود. ۴۰ سال پیش نهها همین ۱۰ سال پیش را میگویم.
بعد همه تلفن همراه خریدند. بعد پیامک آمد. الان حتی تلفن ثابت خانه هم کاراییاش را از دست داده همه برای خودشان تلفن همراه دارند. پیامک که آمد حرف زدن با تلفن همراه هم از رده خارج شد. بعد شد شکلک بازی. این یکی شکلک خنده میفرستاد، آن یکی شکلک چشمک زدن. حالا هم که وایبر و هووووه… ببین توی چندین سال چقدر پیشرفت کردهایم! چند وقت پیش با دو تا چشم خودم جلوی عالیقاپوی اصفهان دیدم که دو تا توریست آلمانی روی پله نشسته بودند و مثل بچههای اول دبستان که مشق مینویسند، داشتند برای آلمان نامه مینوشتند. خیلی عقب افتادهاند خیلی!
خواننده محترم فکر میکنی این حرفها را از خودم درآوردهام یا قصد شوخی دارم؟ نه اتفاقاً من هم مثل خیلیها عقیده دارم که ما از غرب پیشرفتهتریم مخصوصاً در استفاده از رسانه؛ کتاب، تلفن، نامه، اینترنت و اینجور چیزها. البته در معماری و خراب کردن بناهای قدیمی و ساخت و سازهای مدرن و جدید هم صد البته مدرنتر از غربیم اما مثال بارز این پیشرفت را در رسانه میتوان پیدا کرد. اگر هم به حرف من شک دارید. نوشته بروگش آلمانی را که یک سند تاریخی است بخوانید. کسی که به اتفاق بارون منوتولی در عهد ناصری به ایران آمد تا نخستین سفارتخانه امپراتوری پروس یا همان آلمان را در ایران تأسیس کند. منوتولی هم نخستین سفیر شد که البته در همان نخستین مأموریت هم دارفانی را وداع گفت. بروگش هم در سمت معاون بود و شرقشناس و آشنا به زبان فارسی.
آن سال درست زمانی بود که انگلیسیها برای ما تلگرافخانه راه انداخته بودند و مشغول نصب تیرها از تهران به تبریز بودند. بماند که این دستخوشی بود در مقابل اجازه عبور خط تلگراف به هندوستان و کنترل این مستعمره. کاروان منوتولی که به زنجان رسید، وزیر آموزش ما دعوتشان کرد که برای صرف ناهار به باغ او بروند. پس از دیدار با مظفرالدین میرزای ولیعهد در تبریز این دومین دیدار با مقامات ایرانی بود.
بعد از صرف غذا جناب وزیر بیتابانه منوتولی و بروگش را رویتپه برد و تیرهای تلگراف را نشانشان داد و با غرور گفت که بزودی «چاپارخانه»ها را تعطیل خواهند کرد و فرامین قبله عالم را با تلگراف به تبریز خواهند فرستاد. منوتولی اعتراض کرد که قربان ما «پست» را از روی چاپارخانههای شما ساختهایم حیف نیست! وزیر گفت وقتی چنین پیشرفتی حاصل شده چه نیازی به چاپارخانه؟ لابد در دل هم خندیده بود که این چشم آبیها چقدر کم عقلاند و بویی از پیشرفت نبردهاند. بروگش گفت: «قربان فرامین قبله عالم معمولاً طولانی است و با علائم مورس نمیشود آن همه را ارسال کرد.» وزیر گفت: «ما انجام میدهیم» بروگش گفت: «ولی قربان پولش خیلی میشود» وزیر خندید و پاسخ داد: «پول که مهم نیست. پول داریم، پول زیاد داریم.»
من میگویم مدرنتر از غرب هستیم شما باور نمیکنید. به محض نصب تیر تلگراف به ذهن وزیر ما زد که دیگر بساط چاپارخانهها را برچینند. معنی ندارد نامه را بدهی دست یک سوار که از تهران راه بیفتد برود قزوین اسبش را عوض کند و بتازد تا زنجان و دوباره اسب عوض کند که چه بشود؟ دو روز دیگر نامه برسد به تبریز؟ خب چه کاری است همه را نیم ساعته تلگراف میکنی و تمام. واقعاً آدم سر در نمیآورد چرا این اروپاییها در عصر ماهواره دست از «رادیو کابلی» نکشیدهاند! فکرش را بکنید طرف بلند میشود میرود دفتر رادیو که برای ما هم یک کابل بکشید. یک ذره نگاهشان به آینده نیست، همهاش پسرفت، همهاش گذشته.
دست به سردر خانه نمیزنند که چی؟ مثلاً مال ۴۰۰ سال پیش است و گچبری درب و داغانش هنر گوتیک است و از این جور حرفها. مثل ما نیستند که بولدوزر ببریم وسط شیراز یک شبه صاف کنیم. خانه ایلخانی مال ایلخانی بوده به ما چه ربطی دارد. آدم باید نگاهش به آینده باشد. دنیا دنیای آسمانخراش و برجهای شیشهای است.
حالا داستان دیگری بخوانید از بروگش که موقع ورود به مرز ایران پیش آمد، شبی زمستانی که در گمرک خوابیدند. در اتاقی محقر و گلی با شیشههای شکسته و منقلی زغال. صبح بروگش و منوتولی در سینهکش کوه کاخ بزرگی دیدند و برای بازدید از آن ساختمان عظیم راهشان را کج کردند. بعد از دیدن و سرک کشیدن به همه جای آن بنای متروکه پرسیدند اینجا بود و ما شب در آن بیغوله سر کردیم؟ اینجا که برای صد مسافر هم جا داشت. صاحبش کیست؟ نام بنا چیست؟ چه کسی ساخته؟ گفتند چیزی نیست کاروانسرای شاه عباس است. از اینها در ایران زیاد هست. به هیچ دردی هم نمیخورد. بروگش در «سفر به دربار سلطان صاحبقران» بعد از چند اتفاق اینچنینی، مینویسد: «در ایران هیچ پسری دوست ندارد در خانه پدر بماند. خانه پدر را رها میکند تا ویرانه شود و خود خانهای محقرتر از آن میسازد.»
عرض کردم که این غربیها انتظار دارند یک ساختمان، ۵۰۰ سال از پدر به فرزند برسد و خشتی از آن هم جابه جا نشود. اگر اینطور بود که الان ایران از آن سر تا این سرش یکسره آثار باستانی بود. خودشان شهرهایشان مثل آثار باستانی دستنزده مانده، چشم دیدن ساختمانهای شیک و مد روز ما را ندارند. در مورد رسانههم که عرض کردم همین است. فکرش را بکنید؛ آدم توی آثار باستانی زندگی کند، توی خانهاش تلفن هندلی داشته باشد، تلفن که جای خود دارد، بنشیند یک ساعت نامه بنویسد، کتاب بخواند! باور میکنید هنوز توی اروپا مردم کتاب میخوانند! انگار نه انگار اینترنتی آمده، دنیا پیشرفت کرده، وایبری هست، واتساپی هست. الان مادربزرگ من هم یکسره آنلاین است. پیام میدهد، استاتوس مینویسد، لایک میزند، کامنت میگذارد. آره بابا این اروپاییها خیلی عقب افتادهاند. خدا عقل بدهد !