طرح تصویر ، حمیدرضا سراجی ————————- نغمـــه زین مــاتم گران خوانید از غــم و درد بیکـــران خــوانید رفتـــن مــــــادر عـــزیز مــــــرا سخت جانسوز وناگهان خوانید مـــادرم را کـــه ناگهــــان پر زد می شد الگوی مادران خـوانید از بـــرایش ز دیده خـــون بارید در رثایــــش ز نای جان خوانید روضـه خوانی کنید در سوگش نوحــه از […]
طرح تصویر ، حمیدرضا سراجی
————————-
نغمـــه زین مــاتم گران خوانید
از غــم و درد بیکـــران خــوانید
رفتـــن مــــــادر عـــزیز مــــــرا
سخت جانسوز وناگهان خوانید
مـــادرم را کـــه ناگهــــان پر زد
می شد الگوی مادران خـوانید
از بـــرایش ز دیده خـــون بارید
در رثایــــش ز نای جان خوانید
روضـه خوانی کنید در سوگش
نوحــه از کـــربلا عیان خــــوانید
روضــــه ی الـــوداع زینـــب را
با غـــم آهنگ الامان خـوانید
قصه دست ومشک وآب وعلم
روضه چشم خونچکان خوانید
سرو ام البنین خمید وشکست
قامـت مــادرش کمـان خوانید
تـــا دل مــادران مســـوزانیـــد
کمتـــر از اکبـــر جـوان خوانید
دم “آهنگران” گزیـده تر است
” بار بنـدید همـرهان ” خوانید
از شلمچه ، هویزه ، دارخوین
از شهیـــدان اصفهـان خوانید
ذکــر بانــوی بی قرینه ی قم
در حــرم با فرشتگان خوانید
سعی بین صفا و مروه کنید
ندبه ی غم به جمکران خوانید
غمنواهای دیگری هم هست
مثلا می شد از “بنان” خوانید
در خـزان مادرم بهشتی شد
می شد آهنگ “شدخزان” خوانید
می شد از “ناظری” و”می گذرد”
با غم و غصه “کاروان” خوانید
شعـــر مــادر ز “شهـــریار” آرید
” آمدم ” از دم “حسـان” خوانید
شعر ” خرم دلی ” چاووشـی
با دم گرم ” بیکیان ” خــوانید
به ســراپــــرده ی “ازان” بــروید
شعر “خاتون صالحان” خـوانید
میمه، مسجد، نماز مغرب، آه
اهل مسجدعلی، اذان خوانید
چه غروب غریب و غمباریست
رفــت آن یار مهــربان خــوانید
نوشــداروی مـاست “نوش آذر”
نــام او با غمــی گران خوانید
از فــراق و جــدایی و هجـران
نه توان گفت ونه توان خوانید
از شـــکــوه یتــیـــم داری او
که نکــو داد امتحـــان خوانید
در وفـــــاداری و فـــــداکــاری
بــاید او را خــدایگان خــوانیـــد
شعر” شیبانی” ، اشک مادر یا
درد بی مادری است ، آن خوانید
خداوند ان سفر کرده را رحمت و به شما صبر عطا فرماید
رفت !
پركشيد !
روحش طاقت اين دنيا رانداشت
دنيابرايش قفس بود
خوشا به حالش
اماتوچه ميكني با اين دلتنگيهايت ؟
تقديم به دوست عزيزم جناب شيباني درآستانه ي اربعين مادرمهربانش
مقصودی مچکریم.
آنقدر این روزها اشک ریخته ام که نایی برای نوایی نیست دیگر…
ما درم از قبيله ی سبز نجابت بود
و با زبان مردم بهشت سخن می گفت
چادری از ابريشم ايمان به سر داشت
قلبش به عرش خدا می ماند
که به اندازه ی حقيقت خدا بزرگ بود
و من صدای خدا را
از ضربان قلب او می شنيدم
و بی آن که کسی بداند
خدا در خانه ء ما بود
و بی آن که کسی بداند
آفتاب از مشرق صدای مادر من طلوع می کرد
طیب الله انفاسکم
دست مریزاد آقای شیبانی.
مویم سپید و گشته ام قامت کمانی
سالار زینب! می شناسی خواهرت را ؟
دردها مي چكد از حال و هواي سفرش
گرد غم ريخته بر چادر مشكي سرش
تك و تنها و دو تا چشم كبود و چند تا …
كودك بي پدر افتاده فقط دور و برش
ظاهراً خم شده از شدت ماتم اما
هيچ كس باز نفهميده چه آمد به سرش
روزها از گذر كوچه آتش رفته
اثر سوختگي مانده سر بال و پرش
همه بغض چهل روزه او خالي شد
همه كرب و بلا گريه شد از چشم ترش
دراستانه اربعین درگذشت مادرگرامیتان ایام برشما تسلیت باد.روحش شاد
نوشــداروی مـاست “نوش آذر”
تقدیم به مادرم و همه مادرانی که همانند او مهربانند و دوست داشتنی
درخشنده ترین ستاره آسمان عشق
ای بی همتا در بذل محبت
زیباترین واژه در کلام
دریای پر خروش احساس
چشمه جوشان محبت
مهربان ترین موجود هستی ام
اربعین هم گذشت ، ولی آن چیزی که هیچ گاه فراموش نخواهد شد ، غم سنگینی است که بر دوش بازمانده گان مانده و هیچ گاه و با هیچ چیزی ، این فقدان پر نخواهد شد.در این مدت چهل روزی که از درگذشت مادر عزیزتان میگذرد، خیلی از پیام ها و ابراز همدردی ها و تسلیت ها را دیدیم و شنیدیم ، اما آنچه این روزها نمود بیشتری یافته این است که به قول فردی : رحلت والده شما باعث گردید که دید فرزندان نسبت به مادرها عوض شود.در این چهل روز خیلی ها یاد گرفتند که بیش از پیش حرمت مادرانشان را داشته باشند.زیرا در عشقی که مادر نسبت به فرزندانش دارد هیچ کلکی نیست و از اعماق وجود مادر سرچشمه میگیرد.در این مدت بسیار آموختیم و این هم به برکت وجود مادر عزیزتان بوده که رفتنش نیز باعث عشق بیشتر فرزندان به مادرانشان شد.امیدوارم همانطور که بارها شنیده ایم و خوانده ایم که بهشت زیر پای مادران است ، تمام مادرانی که دستشان از دنیا کوتاه گردیده در بهشت برین منتظر عزیزانشان باشند تا به آنها ملحق شوند.برای کسانی که هنوز نعمت مادر داشتن را دارند ، پیشنهاد میکنم هر گاه به خدمت مادرشان رسیدند ، میان دو ابروی مادرانشان را ببوسند که دعای مادر ، زود استجابت میشود.بار دیگر برای شما و خانواده محترمتان از خداوند منان فقط آرزوی صبر و تحمل این داغ سنگین را داشته و برای آن مرحومه نیز غفران الهی را خواستارم .
صبحكم الله بالخير و العافيه
ماجور باشید.
…یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید …
واقعا یک شاهکار ادبی است از کربلا گرفته تا قم و جمکران و شهریار و حسان و بنان شهرام ناظری و شد خزان و چاووشی های آقای حاج محمد بیکیان که واقعا زیبا می خوانند من سالهاست از میمه رفته ام اما صدای چاووشی آقای بیکیان هنوز در گوش منست . درود بر آقای شیبانی که وسیع النظرند و به زیبایی همه خوبی ها را به شعر درآورده اند .
شاعر نوشت اول این روضه ؛ یا حسین (ع)
درود جهان آفرین بر تو باد ، بر آن کس که او چون تو فرزند زاد
از جان تحیت و آفرین باد بر جان شرافتمندی که به کیمیای عشق مادرش احساس نیاز افتاد؛ طبع معنی آفرینش از فرّ و شوکت واقعه ی عظیم القدر کربلا چنین مضامین بکر و عالی خلق کرد و دستاورد ماندگاری که منظومه ی عشق و اشک و آه است ، بر صحیفه ی حال تقدیرِ تقریر یافت . ذکر خیرش در خیل عاشقان جاودان باد؛باشد که نسلی از ما به هوش باشیم و بر افق معرفت دیده برگشاییم.
ساغر و ساقی ما جمله تویی والسلام
عشق نگوید تمام جمله ز هست آمدیم
دوست درین یک چِله کرد چنین غلغله
جمله در آن سلسله عشق پرست آمدیم
با احترام
درود بر شما با استادی تمام آهنگران و بنان و حسان و شهریار و بیکیان و ناظری را در کنار هم با معانی زیبا و شیوا و عمیق قرار داده اید . واقعا زیبا سروده اید . مادر شما افتخاراتی را برای میمه بر جای گذاشت که باقیات صالحات هستند. موفق و سربلند باشید
جناب آقای شیبانی دوست گرامی سلام
غم از دست دادن فرشته ای چون مادر دل سنگ را به درد می آورد چه رسد به صاحب دلی ظریف و طبعی لطیف چون شما را. شاید سعدی بزرگ هم در مرگ مادر سروده باشد که:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
بار دیگر این مصیبت را به شما و برادران و سایر فامیل محترم تسلیت عرض نموده و از محضر ربوبی برای آن مرحومه مغفوره و همچنین مرحوم ابویتان رحمت واسعه الهی را مسئلت می نمایم و بر محمد وآل محمد صلوات می فرستم و سوره حمد می خوانم.
با سلام
جناب شیبانی با توجه به حال و هوای شعر نمی دانم چرا بجای “نغمه “با کلمه “نوحه” شروع نکرده اید در حالی که مطمئنا بنظرتان رسیده است. آیا دلیل خاصی داشته؟ صد البته که شما مختارید و هم مادر و هم شعر مال شماست. می بخشید.
———————–
با سلام و تشکر ” نغمه” هم بنان و ناظری و حسان و شهریار و چاووشی بیکیان را شامل می شود و هم روضه ی الوداع زینب و … را ولی ” نوحه” این شمول را ندارد .
خرم دلی مه منبع انهار کوثر است
کوثر کجا ز چشمه ی پر اشک بهتر است
درود بر شما آقای شیبانی که گفتید :
شعر خرم دلی چاووشی
با دم گرم بیکیان خوانید
خیلی دلم تنگ شده است برای چاوش خوانی در میمه . یادش به خیر مادرتان برای عبور هیئت ها آتشدان می گذاشت و اسپند بر آن می ریخت
بسوز اي شمع، بتاب اي ماه، بريز اي اشك
به سوگ او، به سوگ گفتگوهايش، به ياد مهربانيهايش
هلا اي دوستان، اگر او به زير خاك خفته، اگر ديگر به روي ما نمي خندد
ولي يادش و نامش چه زيبا تا ابد جاويد خواهد ماند!
این چاوشی بیکان از همه بیشتر به دل نشست دمتون گرم و خداوند مادر شهیده تان را با حضرت زهرا(س)
محشور گرداند.
بخور مادر ! بخور از قطره های آخرین شیرم
ببخش از اینکه دیگر توی آغوشت نمی گیرم
فدای دستهای کوچک و روی گل آلودت
فدایت طفل معصوم و بدون هیچ تقصیرم
از این که نیستم دیگر کنار بی کسی هایت
نمیدانی چه غمگینم، نمیدانی چه دلگیرم
نمیدانم تـــو را دستـــی نوازش میکند یا نه
نمیدانم چه خواهد شد پس از اینها که می میرم
دو پلکم خیس و خون آلود افتاده ست روی هم
صدای گریه ای می آید از آن سوی تقدیرم
دلــم خون است دلبندم ! هزاران درد و غــم دارم
از این دنیای پر از سفره ی خالی چه جان سیرم
هوای سربی آکنده ست از باروت بیرحمی
شقایق های پر داغند جای زخـــم هر تیرم
نمانده فرصتـــی باید به ناچاری از اینجــا رفت
صدایم میزند یک سایه ی غمگین، شده دیرم
خداحافظ گلم! طاقت بیاور این زمستان را
شکوفــه میزند آزادی از خاک اساطیرم
شهراد میدری
در بهشت هم خشکسالی است
این را دیشب از کف پای مادرم که ترک خورده بود فهمیدم !
تو رفته ای و شهر
به گل نشسته از هجوم سرما!
کاش لااقل
خورشید را نمی بردی…
ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﻰ ﻭ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﻓﺮﻗﻰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
ﮐﻪ ﺁﺧﺮ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ
ﯾﻠﺪﺍﻯ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻭﻝ ﺩﻯ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮐﺲ ﺷﺒﻰ ﺑﻰﯾﺎﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺷﺒﺶ ﯾﻠﺪﺍﺳﺖ
زینب عفیفه ایست کزین بهترش نبود
روح حماسه بود و کم از مادرش نبود
در مجلس یزید چه مردانه حرف زد
جز لافتی دگر صفتی در خورش نبود
با خطبه های حیدری اش انقلاب کرد
اصلا عجیب نیست! مگر دخترش نبود ؟
حقا که خوب خواهری اش را تمام کرد
غیر از حسین عشق کسی در سرش نبود
سالم بمانَد و سر ارباب بشکند ؟!
سر را نمی شکست اگر ، خواهرش نبود
دارد نگاه می کند الشِّمرُ جالسٌ
چونین بلا و فاجعه در باورش نبود
شاید که تیغ دفعه ی اول بریده بود
گر جای بوسه های تو بر حنجرش نبود
با هر مصیبتی که شد آمد به قتلگاه
هرچه نگاه کرد، برادر سرش نبود
در ازدحام نیزه و شمشیر و سنگ ها
گم گشته بود، قسمتی از پیکرش نبود
داود رحیمی
خداوند حاج خانم عبداللهیان را رحمت کند. اگر زنده بودند حتما به شما می گفتند ننه، پاشو به کارات برس. با غم و غصه که کاری درست نمی شه. آدم زندگی و زنده های دور و برش رو که رو اموات خدابیامرزش نمی ذاره..فداشون نمی کنه…
مــــادرم!
روزهاست که انتظار این لحظه را می کشم تا ناب ترین و زیباترین کلمات را نثار وجود پاک و مبارکت کنم،
ولی افسوس
کلمات حقیرتر از آنند که شایستگی بیان مهر تو را داشته باشند و کوچکتر از آنند که تجلی دهنده معنای حقیقی نگاه پر مهر تو باشند; نگاهی که به تمام هستی می ارزد.
مادرم باور کن چیزی در این دنیا نیست که لایق جبران و هدیه به محبت های تو باشد و باور کن هیچ چیزی در این دنیا نیست که تداعی کننده آغوش پر مهر تو باشد.
فقط بگذار ساده بگویم:
مــــادرم!
چون تو نماز خوانده ای
خدا
پرست شدم!
اینجا بهشت آرزو در زیر خاک است ، آرامگاه مادری مظلوم وپاک است
اگر مادرت هنوز کنارت است
او را رها مکن و محبتش را فراموش نکن وکاری کن که راضی باشد
چون در تمام زندگی فقط یک مادر داری و وقتی میمیرد ، آنگاه ملائکه میگویند که فوت شد آن کسیکه به سبب آن به تو رحم میشد(اتقوا الله فی الامهات)
مادر :
اگر گرسنه شدی رستوران است
اگر مریض شدی بیمارستان است
اگرخوشحال شدی جشن است
اگر خوابیدی بیدارکننده است
اگر غائب شدی دعاگویت است
آیا با او به احسان و نیکی رفتار کردی……
داخل منزل میشویم و میگوییم : مادر کجاست؟ با آنکه از او چیزی نمیخواهیم
مادر انگار وطن است!! از او دور میشویم و برمیگردیم که او را ببینیم.
خوشا! چون سروها ، استادنی سبز
خوشا! چون برگ ها ، افتادنی سبز
خوشا! چون گل به فصلی ، مردنی سرخ
خوشا! در فصل دیگر ، زادنی سبز
قیصر امین پور
ای دل کوچـک مـن
غـصه نخـور
تو خـدایی داری
که بزرگ است…
بزرگ…
و به قول سـهراب
در همیـن نزدیـکیست
ای دل کوچـک مـن
بگذار غـم و غـصه ببارد
شـاید
شـاید اینبار خـدا میـخواهد
که پس از بـارش غـم
و پس از خوانـدن نـامش هر دم
آسمـان دل تو صـاف شود
و نگاهت به همه اهل زمین پاک شود
شـاید اینبار خـدا میـخواهد
که خودش چتـر تو باشد
که بمـانی
نـروی
و دگر بار نگویی:”سهراب” قایقت جا دارد؟!
ای دل کوچـک مـن
تو بمـان و بگـذار
که در این بـارش بی وقفه ی غـم
با نگاهت به خـدا شـاد شوی
و بخوانی هردم
که خدایـی داری
که بزرگ است…
بزرگ است…
بزرگـــــ . . .