صبح میمه : این اقدام شهردار و شورای محترم وزوان که مسبوق به سابقه است می تواند الگوی مناسبی برای دیگر شهرها و روستاهای بخش میمه باشد . به عبارتی دیگر می شود ” تهدید ” مهاجرت را به ” فرصت ” هم تبدیل کرد . جمعیت زیادی از شهرها و روستاهای مختلف بخش میمه […]
صبح میمه : این اقدام شهردار و شورای محترم وزوان که مسبوق به سابقه است می تواند الگوی مناسبی برای دیگر شهرها و روستاهای بخش میمه باشد . به عبارتی دیگر می شود ” تهدید ” مهاجرت را به ” فرصت ” هم تبدیل کرد . جمعیت زیادی از شهرها و روستاهای مختلف بخش میمه به شهرهای بزرگ مسافرت کرده اند و خوشبختانه دستشان هم به دهانشان می رسد وعشق و علاقه به زادگاه را نیز از دست نداده اند ….
امید وزوان نوشت : در این هفته شهردار عزیز شهر وزوان مهندس اباذر صرامی با هیات همراه آقایان بیدهندی مصنوعی و خوش اخلاق به تهران سفری داشتند و ضمن انجام کارهای اداری و رفع موانع شهرداری در ارگانهای دولتی دیداری صمیمانه با حضور تعدادی از وزوانیهای مقیم مرکز و معتمدین و هیات امنای مسجد حضرت حجت در محل مسجد حجت مجیدیه داشتند و پس از اقامه نماز مغرب و عشاء به ارائه گزارش عملکرد شهرداری و زیر مجموعه خویش در این مکان مقدس پرداختند که مورد استقبال بسیار زیاد همشهریان واقع شد.
و پس از آن در انتها در نشست صمیمانه خود با بسیاری از بزرگان شهر به نقد و ایرادات و درد ودل تعدادی از اهالی و سرمایه گذاران و ….. گوش جان سپردند و به تصمیمات بسیار خوب و مفیدی در چند زمینه منجر گردید که به طور مفصل در خبرهای بعدی به اطلاع مردم شهید پرور وزوان خواهد رسید.
صبح میمه : این اقدام شهردار و شورای محترم وزوان که مسبوق به سابقه است می تواند الگوی مناسبی برای دیگر شهرها و روستاهای بخش میمه باشد . به عبارتی دیگر می شود تهدید “مهاجرت” را به ” فرصت ” هم تبدیل کرد . جمعیت زیادی از شهرها و روستاهای مختلف بخش میمه به شهرهای بزرگ مسافرت کرده اند و خوشبختانه دستشان هم به دهانشان می رسد وعشق و علاقه به زادگاه را نیز از دست نداده اند و چون بعضا در اثر محرومیت ترک دیار کرده اند ، حاضرند در جهت محرومیت زدایی در زادگاه خود سرمایه گذاری کنند . نمونه هایی چون پدر شهید احمدی در زیادآباد ، حاج آقاخالقیان در ونداده و شادروان حاج آقا خانعلی در وزوان و … بخوبی قابل تکرار شدن در دیگر نقاط منطقه هستند . باید کار سازماندهی شده و تشکیلاتی و هدفدار انجام داد و به نتیجه رساند. اقدام شهردار و شورای وزوان شایسته ی الگوبرداری است .
اگر کسی بخواهد در این منطقه سرمایه گذازی کند اقدر سنگ جلو پایش میاندازند که طرف فرا کند برود نمنه اش اقای پژوهنده واقای فتاح که پروژه را نیمه کاره رها کردند ورفتند وکی تکمیل شود اگر عمری باشد صد ساله بعدی تکمیل خواهد شد خدا کند که عمر نوح داشته باشیم همه چیز درست میشود
این شوری که در وزوان هست وتقریبا از زمان تشکیل شوراهها در وزوان نه تنها کارهای عمرانی که مد نظر باشد نشده بلکه مهاجرت روز به روز بیشتر وبیشتر شده حاج اقا خانعلی هم قبل از شکل گیری شوری خدماتی را انجام داد که انشالله عاقبت به خیر باشد شوری کنونی دونفرشان که ساکن نمی باشند وبرای مسئولین مربوطه چندین دفع مکاتبه شده هیچ اقدامی نشده وبقیه هم که از تصاویر معلوم است چند نفر از اعضای شوری در تهران است و به غیر از یک نفر که تصویرش نمایان است اینهم شور تبلیغاتی وخودنمائی دارد وعامل ترمز خیرین در تهران میباشد کاری رابه پیش نمی برند
آقای نسبتا با فهم و کمال و صاحب نظر (فضل الله):
اولا به نظر میرسد حضرتعالی نیازمند یک دوره کلاس ادبیات نوشتاری هستید که بتوانید رعایت نوشتن یک متن بدون غلط املائی را بنمایید!
ثانیا حقیر فکر میکنم یکی از عوامل عمده که وزوانی ها مانند دیگران – که جای عنوان نمودن آن در این مجال نیست – نتوانسته اند به جایگاههای والا – که واقعا خیلی ها استعداد آن را داشته و دارند – برسند همین بخیل بودن امثال فضل الله هاست که چشم دیدن جایگاه بعضی ها را ندارند!
ثالثا شما که از فعالیت های عمرانی گذشته و حال شوراهای اسلامی شهر وزوان اطلاع درست ندارید خواهشمند است مانند افراد بی اطلاع دیگر فقط نظاره گر بوده و اظهارنظر نفرمائید!
رابعا اگر واقعا شما هم می توانستی و یا می توانی حرکتی رو به رشد جهت اعتلای شهرمان وزوان داشته باشی چرا به جای فعالیت در این عرصه ی جهادی مانند بعضی از ناقص عقلان دیگر فقط انتقادهای بی جا و غیرسازنده از خود بروز می دهید، در حالی که به تعبیر مقام معظم رهبری انتقاد باید سازنده و اخلاقی باشد؟؟؟!!!
و نکته آخر اینکه اگر شما ساکن وزوان هستید با این حرفها خود باعث ترمز خیرین در تهران و کلان شهرهای دیگر می شوید و چنانچه ساکن کلان شهری مانند تهرانید پس وای به حال امثال حقیر که خود در تماس مستقیم با شورا و شهرمان نیستم و . . .
احساس سوختن به تماشا نمی شود آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم
اجرکم عندالله
” هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد” هر روز یک وسیله نقلیه از شهرداری برود ماموریت وبیش از 200الی300هزارتومان هزینه بنر پرداخت شود تا مسئولی که باید دروزوان ساکن باشد و مهاجرشده با این بهانه رفت وبرگشت نماید.پس هر خبر و موضوعی جایگاه و شرایط خاص خود را دارد،پسندیده نیست که مسئولی اخبار کارهای کرده و ناکرده خود را که موظف به انجام آنهاست، را با بنر به اطلاع مردم برساند تبلیغات این چنینی کالاهای تجاری را به ذهن متبادر می کند که در این صورت خدمت به مردم که وظیفه است نه منت ، همچون کالای تجاری انگاشته می شود اگر کار برای رضای خدا باشد مردم با کوچکترین اطلاع رسانی صحیح از آن مطلع خواهند شد.
مدتیست در نقاط مختلف شهرمان شاهد نصب انواع بنرهای تبلیغاتی و رسانه ای و خودنمایی و امثالهم هستیم اگر دانشجوئی مقام ورتبه کشوری ر بیاورد باید این افتخار اطلاع رسانی شود مایه مباهات و غرور است ولی روی سخنم با بعضی بنرهایی است که با شعور مردم سروکار دارد یارو به طور دوره ای مسئولیتی را پذیرا شده یعنی هرکس دیگری جای ایشان بود همین اتفاق میفتاد به قولی اگر سنگی را هم بجایش در کرسی مورد نظر می گذاشتند همین کار صورت می گرفت چنان با تبختر و افاده و با عکس و فیگور آنچنانی خودنمایی می کندنگار فتح الفتوحی کرده غافل از اینکه مردم شعورشان بالاتر از این حرفهاست و خیلی ها با ریشخندی معناداراز جلوی این بنر هاعبور می کنند خدمت آقایان عرض شود که کمی مردم را باور بفرمایند مردم داناتر از این حرفها هستند اکثریت قریب به اتفاق از اینترنت و رسانه های مختلف استفاده می کنند گذشت زمانی که امکانات در انحصار عده قلیلی بود کمی از لاک جهالت بیرون بیایید با مردم روراست باشید میدان شهرداری محل جولان بنرهای عده ای از افرادی شده معلومه خیلی کمبود داشته اند و خبر نداشتیم کاش بجای این مانورهای خنده دار کاراساسی انجام دهید مردم ریزودرشت عملکردهایتان را رصد می کنند جوانان بیکار را دریابید که چشم انتظار شما آقایان هستند وقت طلاست به عکس و پوستر و تبلیغات خنده دار تلفش نکنید .
تصحیح بیت آخر کلام حقیر :
احساس سوختن به تماشا نمی شود ……………….. آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم
این که همون بود وسواس به خرج دادید.
فضل الله تقریبا درست میگه شوری دروزوان وجود ندارد که پیگیر کارها باشد خیرین تهران خودشان دست به کاربشوند
چهارسال عمر و سرمایه یک شهر کم چیزی نیست که بخواد به خاطر اشتباه یک عده به فنا بره سیاه نمائی یک یا دو نفر از اعضای فعلی وساکن نبودن اعضای شوری در محدوده سکونت قطعا اثار زیانباری برای شهر دارد شوری درمرحله اول در دوره مرحوم حقیقی فعالیتهای خوبی صورت گرفت در دوره دوم که منحل شد دوره سوم که اختلاف بیداد کرد این دوره هم که ……
آقايان عضوشوراي ساكن شاهين شهر شما اول متعهدشديد كه درشهروزوان ساكن باشيد خوب نيست مردم شهروزوان راسركيسه كنيد حقوق ميگيريد پس درشهروزوان ساكن شويد
فاصله انتقاد و تخريب ناچيز است و بهتر است به جاي انتقاد با همدلي به دنبال خدمت باشيم. بیش از یک میلیارد هزینه یک سوله شود بنام تالار وبلا تکلیف بماند وهمینطور املاک شهرداری که درامد پایداری می باشد بفروش برسد وهزینه یک سوله دیگری شود در تربت بدنی وبلا تکلیف بماند و… وظیفه شهردار که مدیریت شهر می باشد عملا وظیفه اش توسط شوری گرفته میشود …
این بار فضل الله بدون استدلال و سند اظهار فضل کرد انسان در این وادی اگر انتقادی هم دارد بلافاصله پیشنهاد هم دارد والا سنگ زدن به قطار در حال حرکت کاری ندارد بنده وزوانی مقیم تهران هستم شناختی از عملکرد آقایان ندارم ولی حداقل در سایتهای بیلان فعالیت منتشر میکنند و آنچه ترمز است به نظر من تفکر افرادی مثل شماست که بازدارنده است و از تحجر و سرمازدگی فکری برخوردار است امید است مشوق همه باشیم و از تنگ نظریها عبور کنیم
انشاالله که این جلسات سازنده و مثمر ثمر باشد.
شوری باید برای اشتغال کمر همت ببندد تا جوانها سرگردان وعازم این شهرو ان شهرنشوندو نهایتا مهاجرت نمایند درامد شهرداری که عوارض وصدور پروانه ها و الایندگی تامین میگردد بسیار بالاست بیلان کار که دوسه کوچه اسفالت گردد وچند روز دیگر به دلیل کیفیت پایین از بین برود بیلان نمی باشد که در سایتها فعالیت منتشر میکنند استدلال بالا تر ازاین میخواهی ( اعضای شوری ساکن حوزه انتخابیه نمی باشند تاگرفتاریهای مردم رابا چشم ببینند ) اینکه هرهفته یک جلسه ای گرفته شود ومصوبان بدون کارشناسی مثل این تالار که دردست احداٍ می باشد ومعلو نیست چند سال دیگر بلا تکلیف بماندو امثالهم شوری باید پویا وفعال باشد مردم ببینند نه بیلان در سایت منتشر شود وعوام فریبی گردد
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
در پاسخ ان با سواد کاملا با فهم وباسواد اگر شعر می گوید واگرغلط املائی می گیردلا اقل خودش ادبیات بداند حداقل اگرشعر هم میگوید میداند بگوید به قول شاعر ..احساس سوختن به تماشا نمی شود ……………….. آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم.////////////////////هرچند تقریر معصوم (ع) سکوت در مقام بیان، ذکرشده است اما بنا بر قاعده «لا ینسب للساکت قول» خاموشی دیگران، بهتنهایی هیچگاه جانشین سخن و حمل بر چیزی نمیشود و فی حد ذاته دلالتی ندارد
ولی بهتراست بگویم جواب ابلهان خاموشی است
سلام علیکم
چون از افق برآید انوار صبح صادق
در پاى سبزه بنشین با همدمى موافق
شد موسم بهاران پرلاله کوهساران
بستان پر از ریاحین صحرا پر از شقایق
بلبل که در غم گل مى کرد بى قرارى
شکر خدا که معشوق آمد به کام عاشق
یک سو نشسته خسرو در بزمگاه شیرین
یک سو نهاده عذرا سر در کنار وامق
ابر بهار گسترد دیباى سبز در باغ
باد از شکوفه افکند بر روى آب قایق
بر آستان معشوق تسلیم شو که آن جا
صاحبدلان نهادند پا بر سر علایق
زد بلبل سحرخیز فریاد شورانگیز
کاى مست خواب غفلت و اى بنده ی منافق
شد وقت آن که خوانند حمد و ثناى معبود
شد گاه آن که نالند در پیشگاه خالق
از بوستان احمد بگذر که بلبل آن جا
بر شاخ گل سراید وصف جمال صادق(علیه السلام)
نور جمال صادق چون از افق برآمد
شد صبح عالم آراش بر شام تیره فایق
از شرق و غرب بگذشت نور فضایل او
چون آفتاب علمش طالع شد از مشارق
تن پیکر فضایل، جان گوهر معانى
دل منبع عنایات رخ مطلع شوارق
همچون صدف ز دریا دُرهاى حکمت اندوخت
چون گوهر وجودش شایسته بود و لایق
بر پایه کمالش محکم اساس توحید
از پرتو جمالش روشن دل خلایق
خورشید برج ایمان، شمشاد باغ امکان
گنجینه کمالات، سرچشمه حقایق
هادى شوند یکسر گر لحظه اى بتابد
نور هدایت او بر جسم هاى عایق
بر لوح سینه اوست آیات حق هویدا
وه! وه! عجب سوادى است با اصل خود مطابق
افکار تابناکش روشن تر از کواکب
اندیشه هاى پاکش خرّم تر از حدایق
آیین جعفرى را بگزین که دردمندان
درمان خویش جویند از این طبیب حاذق
شاها «رسا» ندارد جز اشتیاق رویت
بنماى رخ که خلقى است بر دیدن تو شایق
در عرصه قیامت دست از تو برنداریم
کاندر شفاعت توست ما را رجاى واثق
شاعر: قاسم رثا
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
آقای به ظاهر محترم دیدی همیشه دوست داری از آب گل آلود ماهی بگیری
ولی مطمئن باش یه روزی یه قلاب تو حلقت گیر می کنه
ههههههههههههیییییییییییییییییییی لب بچه ماهی رو با قلاب خونی نکن
کارشنا س ارشد.: حالا اومد اون ماهی گیر توباشی دراین میان برخی نهنگ های باهوش احساساتی و بازیگوش ممکن است ترا ببلعند ههو ههوههو ههو ههوممممممممم ومن از اب گل الود ماهی میگیرم زیرا؟اگردیگران هم از
اب گل الود “ماهـــــــــی” میگیرند ازبدیشـــــان نیست… آبهای تمیز دیگـر “ماهـــــــــــی” ندارند…
اقای کارشناس ارشد >:> درشعر قاسم رسا در سطر چهارم اگر لااقل نگاه می کردی اینجوری نمی نوشتی
آقا یا خانم دیپلم ردی
مطلبی واحدی را دو بار برای سایت پست کردم درج نشد
ماتسفانه وقتی مطلب اخیر را منحصرا” برای مدیر سایت نوشتم و درج آن ضرورتی نداشت درج شد
شما هم اگر به سطر آخر توجه می کردی قاسم رثا بود نه قاسم رسا
یه سر به مجتبی بزن دیپلمت رو بگیر حالا کاردانش هم باشه خوبه
ما دیپلممون گرفتیم ولی تو برو اکابر چه نوشته ای بیچاره (ماتسفانه) این را هم بدان قاسم رسا خودش تازنده بود می گفت رسا هستم حالا چون ازدنیا رفته شما میگی رثا حالا خوب ببین ارشد جانشاها «رسا» ندارد جز اشتیاق رویت
بنماى رخ که خلقى است بر دیدن تو شایق
در عرصه قیامت دست از تو برنداریم
کاندر شفاعت توست ما را رجاى واثق