یاد استاد محمدتقی صابری ؛ صبح میمه ی پنجم مهر ۸۹ و شاید تو هم آن شب ، سهراب گونه گفته بودی : کفشهایم کو ؟ امروز کاربرهای صبح میمه تورا جستجو می کردند.این را آمار استثنایی سایت می گوید.بیش از یک هزارو ششصد بازدید در یک روز. به یاد روزهایی می افتم که […]
یاد استاد محمدتقی صابری ؛ صبح میمه ی پنجم مهر ۸۹
شعرهای از دل بر آمده ات محشر کرده است .مخصوصا شعری که شب آخر فرستادی . شبی که حتما بوی هجرت می آمد و بالش تو پر آواز پر چلچله ها می شد . و شاید تو هم آن شب ، سهراب گونه گفته بودی : کفشهایم کو ؟ خیلی ها با اشک آدرس آن شعر آخر را می پرسیدند.دیروز اعلام کردند که امروز بر دوش مردم شهر تشییع می شوی ، در نخستین ساعات بامداد ، شاید در همان ساعاتی که هر روزم را با تو آغاز می کردم.عجب صبح دلگیری است. مردم در مقابل خانه ات اجتماع کرده اند. طولی نمی کشد که اشک ها بدرقه ات می کنند. تا میدان امام حسین بر دوش مردم می آیی . مردمی که همیشه دوستت داشتند و می دانستند که از جنس دیگری هستی .
صف های نماز تشکیل می شود. امام نماز، از سجایای اخلاقی ات می گوید . از عاشقانه و عارفانه سرودن هایت . شبنم اشک بر گونه های نمازگزاران جاری است . تکبیر می بندند.میدان پر از جمعیت است.
اینجا میدانی است با وسعت همه ی خوبیهای تو و آسمانش با رنگ صداقت تو گره خورده است. در پرنیانی از آرامش پیش روی نمازگزاران ، به قبله ی خوبی هایت نماز خواندم. گرچه :
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
علی هم بود. پسر دوست داشتنی ات . اورا تابستان ، در کلاسهای کانون ، می دیدم. خوش و بشی هم می کردیم. حالا چشم های مالامال از اشکش ، هیچ کس را نمی دید. حق داشت . بی شک ، پدری با جاذبه های کم نظیر تو ، خیلی زود گرد یتیمی را بر سیمایش نشانده است . این را می شد از ابهام رمز آلود چهره اش دید. نماز که تمام شد ، کاروان مشایعین به امامزاده ای که پایگاه عمیق اعتقادی ات بود حرکت کرد.
با ساربان بگویید احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
من هم در تنهایی غمگنانه ام این بیت فی البداهه را زمزمه می کردم :
به تشییع تو جان می خواهد آید از بدن بیرون غم هجران جانکاهت ، شد از حد سخن بیرون
برای سلام آخر و طواف آخر، به داخل حرم رفتی . این را ادب مثال زدنی ات ایجاب می کرد. ارادت تو به خاندان عصمت و طهارت ، بی رنگ و ریا ، پر از خلوص بود.
سخن از ائمه ، اشک هایت را جاری می کرد. تو اهل این خانه بودی ، برای اینکه شعر می گفتی و حرمان می کشیدی . شان متعالی تو ، دلدادگی ات به قمر بنی هاشم بود. شعر زیبایی که چندی قبل برای مقام معظم رهبری سرودی ، برای سنخیت آقا با آن ماه هاشمی نسب بود و می دانم خیلی ها اگرچه شیفته ات بودند اما همه ی واقعیت های وجودی ات را نشناختند. خاکسپاری تو که آغاز شد کسی آرام و قرار نداشت . مگر می شود صفا ، صداقت ، مهر ، متانت ، محبت ، افتادگی ، تواضع ، خوبی و دریک کلمه ، شعر را ، به خاک سپرد ؟مگر خاک چقدر ظرفیت دارد که ما تورا به او بسپاریم؟
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی در سینه های مردم عاشق مزار ماست
باز آمدیم وبقول شهریار پس از به خاکسپاری مادرش :
” باز آمدیم و کله ی ما گیج و منگ بود، انگار جیوه در دل من آب می کنند.”
مجلس عزا در مسجد جامع شهر اقامه شد.اینهمه آدم به خوبی تو شهادت دادند . مگر می توانم تورا “جنت مکان و خلد آشیان” ندانم؟نزدیک است شب به نیمه برسد و افکار تو در من آویخته است.آیا خواندن یک نماز ” لیله الدفن “مقداری از کوتاهی های ما را در عوالم دوستی جبران خواهد کرد؟
…و امروز کاربرهای صبح میمه تورا جستجو می کردند.این را آمار استثنایی سایت می گوید.بیش از یک هزارو ششصدبازدید در یک روز…
نفهمیدم این عکس متعلق به کیست واین متن در وصف کدام مرحوم است لطفا شفاف تر معرفی کنید روحش شاد …. قلم شما پررنگ تر باد
دقت بفرمایید..دربالای تصویر همه چیز مشخصه.سرسری نگاه کردید و رفتید…
—————————–
با سلام بعد از تذکری که داده شد نام استاد صابری را نوشتم .
دوست دست پاچه حواست كجاست ؟
باسلام ؛ خداوند بیامرزدش.انسان خوبی بودند .
بايداقراركنم كه ما وهمه ي كاربرهاي صبح ميمه هنوزاستاد راجستجو ميكنيم روحش شاد
بادش گرامی…اقای صابری هیچوقت از ذهن ادم هایی دوستش دارند نمی ره…کسی که به معنای واقعی نماد انسانیت بود.بعد ها که رفت معلوم شد چه کمک هایی به دیگران می کرده. نماد کامل بی ریایی بشر دوستی و مهربانی.نماد کسی که می شد بهش لفظ انسان داد.کسی که هیچوقت خودش رو به پول نفروخت و هیچوقت نقاب نزد تا به چیزایی حقش بود برسه.الحق که مثل اون نیست واقعا دیگه نیست.
تسلیت به علی آقا و خانواده مرحوم صابری. خدایش بیامرزد.
خدا رحمتش کنه
من اون زخمی رو خوردم که تو از حس کردنش مردی/روزبه بمانی
من نخواهم مرد به كمال. كه از رهگذر غزلهای عاشقانهام
روحم بیش از خاكسترم دوام خواهد آورد و زوال را در پس پشت خواهد گذارد
و تا مادامیكه در پرتوِ انوار ماه حتّی یك شاعر
زندگی كند، من نامدار خواهم بود
,,بخشی از شعر یادبود اثر الکساندر پوشکین,, سایت vazna
آقای شیبانی خیلی با احساس نوشتید واقعا مرحوم صابری این خصوصیات راداشت.
اوست پایدار
احمد شاملو ، شاعر بزرگ آزادی ، می گوید :
” راست است که صاحبان دل های حساس نمی میرند! بی هنگام ناپدید می شوند … ”
سالروز ” بی هنگام نا پدید شدنتان ” دلگیرمان می کند ، استاد صابری گرامی .
یادش همیشه جاری .
بااحترام
خدایش رحمت کند
جناب شیبانی به حق که مرحوم استاد صابری چه زود ما را تنها گذاشتند.
با خواندن مطلب شما بار دیگر به یاد آن عزیز سفر کرده اشک را مهمان چشمان ما نمودید
خانواده محترم صابری خدا به شما صبر دهد
يادش گرامي ونامش جاودان…