ن و القلم و ما یسطرون تابستان که به آخر می رسد و وارد شهریور میشویم ، یکی از دغدغه های اولیای دانش آموزان شروع میشود.نمایشگاه و فروشگاههای فصلی یکی به دنبال دیگری افتتاح میگردد.فروشگاههای زنجیره ای با تبلیغات خود در پی جذب مشتری هستند ، دانش آموزان این دوران بدون در نظر گرفتن اوضاع […]
ن و القلم و ما یسطرون
تابستان که به آخر می رسد و وارد شهریور میشویم ، یکی از دغدغه های اولیای دانش آموزان شروع میشود.نمایشگاه و فروشگاههای فصلی یکی به دنبال دیگری افتتاح میگردد.فروشگاههای زنجیره ای با تبلیغات خود در پی جذب مشتری هستند ، دانش آموزان این دوران بدون در نظر گرفتن اوضاع و احوال اقتصادی خانواده ، در پی چشم و هم چشمی های تمام ناشدنی مدام در گوش والدین زمزمه می کنند : که فلان دوستم بهترین کیف را خریده ، فلان هم کلاسی ام جدید ترین تبلت را برای آموزش دروس خریده است ، فلان دوست دیگرم بهترین کیف خارجی را از فلان فروشگاه بالای شهر خریده است .لوازم التحریر و ملزومات آموزشی در رنگهای گوناگون و اکثر ساخت کشور چین بازار لوازم التحریر کشور را قبضه کرده است .جدیدا هم فروشندگان یاد گرفته اند و اجناس ساخت کشور چین را دسته بندی کرده و میگویند : این نوع جنس ما از اجناس درجه یک کشور چین میباشد ، برخی ها هم برای اغوای مشتری اجناسشان را به عنوان ساخت تایوان و ویتنام عرضه میکنند .کارمان به جایی رسیده که برای خرید اجناس ویتنامی و تایوانی حاضر هستیم هزینه بیشتری بپردازیم .دانش آموزان در این یک ماه آخر تعطیلات سعی می کنند ، والدینشان را هر روزه به خیابان کشانده تا بلکه بتوانند لوازم التحریر و البسه دانش آموزی یک سال تحصیلی را تهیه کنند .از انواع دفاتر چهل برگ گرفته تا دویست برگ در رنگهای متنوع و با جلدهای گالینگور و شومیز ، انواع نوشت افزار از قبیل خودکار در رنگهای مختلف ، روان نویس در رنگهای متفاوت ، ماژیک های رنگی همراه با مدادهای رنگی و آب رنگ و گواش و دفاتر مخصوص نقاشی ، انواع و اقسام کتابهای کمک آموزشی ، کیف و کوله و جا مدادی ، البسه ورزشی به همراه کفش مناسب زنگ ورزش و صد البته کتب اصلی سال تحصیلی ، همه اینها را روی هم جمع کرده و با شادی به منزل می آورند ، چند روزی را به مرتب کردن و جلد نمودن و تزیین با انواع و اقسام تصاویر دلخواهشان . هنوز مدت زمانی از شروع سال تحصیلی نگذشته که دیگر آن شور و شوق روزهای خرید فرو کش میکند.وقتی سال به اتمام میرسد دفاتر و کتابها و لوازم التحریری است که روانه بیرون از منزل میشود.برای مثال دفتر دویست برگ را که ورق میزنیم ، میبینیم شاید چند برگی بیشتر مورد استفاده قرار نگرفته و صد و هشتاد برگ آن سفید است .بقیه دفاتر نیز چنین وضعیتی دارند .جوهر خودکارهایی که بر اثر چشم و هم چشمی در رنگهای مختلف خریداری شده خشگ شده و دیگر قابل استفاده نیست .به نوعی نیمی از این وسایل مورد استفاده قرار نگرفته و اینک نیز باب طبع دانش آموز نیست .
اما دیر زمانی نیست که به هنگام دانش آموزی ما نه از روان نویس خبری بود و نه از ماژیک های های لایت نشانی ،تمام تکالیف دانش آموزی امان را در یک یا دو دفتر انجام میدادیم .تبلت و آی پد اختراع نشده بود ، سطح توقع هم نسلان ما خیلی پایین بود و همه به نوعی قانع بودیم و با قناعتمان شریک زندگی خانواده، امکانات کم بود ، در طول روز در دو نوبت صبح و بعد از ظهر به مدرسه میرفتیم ، رسمی که این روزها باب نیست .تمام لوازم التحریر و ملزومات نوشت افزارمان به همراه کتب درسی امان در داخل یک کارتن کوچک جای می گرفت ، در حالی که این روزها هر دانش آموزی برای خود اتاقی جداگانه دارد و گه گاه نیز باید سراغ لوازمش را در قسمت های دیگر خانه گرفت .سطح سواد و علم دانش آموزان به مراتب بیشتر از الان بود ، و با کمترین امکانات بالاترین بهره وری وجود داشت .
این روزها دیگر نه از آن ساده زیستی ها خبری است و نه از آن قناعتها ، نه آن احترام متقابل والدین با فرزندان وجود دارد و نه صفا و صمیمیت .دانش آموزان در طول روز که در مدارس هستند و زمانی هم که در منزل هستند در اتاقی جداگانه سرگرم بازی با وسایل الکترونیکی خودشان ، ساعات غذا خوردن نیز به هم خورده و هر فردی با رفتن به آشپزخانه به میل خودش با غذایی شکمش را سیر میکند و از آن دوران دور هم نشستن ها و با هم غذا خوردن نیز فاصله گرفته اند.آری این است وضعیت فعلی نوجوانان امروزی این مرزو بوم ، آینده را فقط خدا می داند و بس .امیدوارم با این سختی ها و ناملایماتی که بر زندگی اکثر مردم کشورمان حاکم است ، لااقل آینده این دانش آموزان ختم به خیر گردد و در ساختن کشورمان افراد مفید و موثری شوند.تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد .
با سلام اقای ایراندوست واقعا جالب و تجربی و فرهنگی و …..مینکارید . اما جهت استحضارتان در میمه بگویم که خبری از ان چیزهای فعلی و حرف گوش نکردنها و قناعت نداشتن در قشر جوان میمه ای نیست قناعت دارند چشم و هم چشمی کم است . این را میخام انرا نمیخام دوستم چی داره چی ندارم در کار نیست
شما به تهران رفتید تهرانی شدید از همین رو بچه هائی که دوروبرشمایند این درخواستها را دارند
بطور مثال مشتری دارم چند روز قبل امده بود میگفت باغی در ابعلی خریدم چه و چه و چه وقتی به دشت انقلاب بردمش و گفتم نیم باغچه ای داریم و ملاحظه کرد گفت این 1200 متر را میگی نیم باغچه و باغ من که 50 متر است پیش شما چه بحساب می اید گفتم یک کوز یا لاره/ سپاس
با سلام اقا رضا سئوالی دارم مبنی بر اینکه جوانی از شهر نجف ابادکه در گذشته با میمه ایها پدرش رفت وامد داشت باعث میشود حدود 70 سال قبل در میمه با خانواده ای اصیل میمه ای ازدواج کند و دارای فرزندانی خوب و کارگشا در میمه بمانند و خدمت نمایند / حال فرزندان میمه ای محسوب میشوند یا نجف ابادی؟ دقیقا درچند سطر واضح توضیح دهید / سپاس
آقاي كريميان سلام : تمام ايران سراي من است .اين سوال را بايد از اداره ثبت احوال پرسيد.اما از قديم گفته اند : اهل كجايي ؟ گفت هنوز ازدواج نكرده و زن نگرفته ام .مردها تابع همسرانشان هستند آنها اهل هر كجا باشند مردانشان نيز به تبعيت همان جا در مي آيند.از اين موردها در ميمه بسيار داريم ، مشخصا ميمه اي هستند.ممكن است اهل نجف آباد باشند ، اما زادگاهشان ميمه است و آنچه مهم است زادگاه وطن اصلي تلقي ميشود.دكتر محمد حسين ايراندوست در وبلاگشان نوشته اند : اهل كاشانم ، زادگاهم ميمه ،وطنم ايران