به نام خداوند بخشنده مهربان در خاطرات نوستالژیک متولدین دهه چهل دبستان جمشید و راههای دسترسی به آن به یادماندنی است.دبستان پسرانه جمشید میمه کل شهر میمه را پوشش داده و دانش آموزان مجبور بودند از تمام مناطق شهر در طول سال تحصیلی جاده غور را گز کنند .ساختار فیزیکی دبستان جمشید که برای محیط […]
به نام خداوند بخشنده مهربان
در خاطرات نوستالژیک متولدین دهه چهل دبستان جمشید و راههای دسترسی به آن به یادماندنی است.دبستان پسرانه جمشید میمه کل شهر میمه را پوشش داده و دانش آموزان مجبور بودند از تمام مناطق شهر در طول سال تحصیلی جاده غور را گز کنند .ساختار فیزیکی دبستان جمشید که برای محیط فرهنگی و آموزشی ساخته نشده بود ، خودش دارای خاطراتی بود که برای همه متولدین آن دهه ها در عین سادگی جالب و زیبا بود.دانش آموزانی که از محله های دورتر به این مدرسه می آمدند کسبه ای را به خاطر می آورند که هر کدامشان برایمان نوستالژیک میباشد .مغازه مبین خردمند که درست روبروی مسجد جامع قرار داشت یکی از دکانهایی بود که نیازهای اولیه ما را برآورده می کرد .مرحوم حاج حسین الیکی که به حسین تقی معروف بود ، مغازه ای داشت پر و پیمان که به قولی از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن به فروش می رسید.بوی ترشی و ادویه جات همیشه فضای این محیط را پر کرده بود.مرحوم شهیدی پدر حاج حسینعلی شهیدی بازنشسته آموزش و پرورش نیز یکی از کسبه های خوش برخورد مسیر دبستان جمشید بود که به صورت خانوادگی مدیریت مغازه را اداره میکردند .مرحوم حاج محمد خادمیان پدر غلامحسین خادمیان چند متری بالاتر از مغازه مرحوم شهیدی نیازهای مداد و دفتر دانش آموزان را برطرف کرده و آب نباتهای رنگی ایشان نیز مشتری های فراوانی داشت .بالاتر از باغ ملی به سمت مسجد جامع مغازه حاج محمد اسماعیلی پدر شهید مهدی اسماعیلی نیز یکی از مغازه های پر مشتری بود که غالبا دانش آموزان از این مغازه آب نبات چوبی می خریدند .برای محله های سه راه چه کنم مغازه مرحوم اسماعیلی پدر مرتضی اسماعیلی بود که بیشتر توسط همسر ایشان ماندنی اداره میشد و به مغازه ماندنی معروف بود .در کمی پایین تر مغازه مرحوم لطف الله متقی قرار داشت که کم و بیش خریدارانش محصلان آن زمانها بودند .مغازه مرحوم امین الله الوندی نیز با این که جنس زیادی نداشت اما شانسی هایی داشت که اکثر آنها پوچ در می آمد .مغازه مرحوم حاج علی صانعیان نیز تا اندازه ای نیازهای دانش آموزان را برطرف می کرد .در این خصوص مغازه حاج میرزا حسن واسعی بود که با کمک فرزند ارشدش محمد اقا واسعی مغازه را اداره کرده ولی هیچ گاه با بچه معامله نمی کرد و بر این شرط خود که طرفین معامله باید عاقل و بالغ باشند تاکید می ورزید .از تابلوهای الکترونیکی و ال ای دی در این مکانهای کسب و کار خبری نبود و هیچ کدامشان درب های شیشه میرال نداشتند.از دستگاههای اسکناس شمار و پوزهای بانکی خبری نبود ، چرتکه های حساب و کتاب در بالای سر اکثر این کسبه آویزان بود ، پولهای رایج در زمان نوجوانی ما ابتدا ده شاهی بود و کم کم به یک ریالی ارتقا یافت که به یک قرانی و قروشی معروف بود .با یک قروش که غالبا آن را هم نداشتیم به خوبی می توانستیم کیف کنیم .یک مداد و یک دفتر کفاف امورات تحصیلی امان را می داد و از روان نویس و خودکار و مدادهای رنگارنگ و دفاتر شیک با جلدهای جور واجور و تبلت های دانش آموزی هیچ خبری نبود .به وقت درس خواندن باید با همان مختصر لوازم رفع تکلیف می کردیم و به وقت بازی نیز با کمتری امکانات اوقاتمان راسپری کرده و با همان یک قروش نداشته تنقلات می خریدیم .کسبه ای داشتیم مهربان ، آموزگارانی داشتیم جدی و دلسوز ، دوستانی داشتیم همه یک دل و با صفا ، محله هایی داشتیم دل نشین ، همسایگانی داشتیم خونگرم ، بستگانی داشتیم غیرتی و نزدیک ، همه از حال هم با خبر ، هیچ کس نسبت به دیگری برتری نداشت ، از نظر اقتصادی و رفاه اجتماعی اغلب در یک سطح ، فیس و افاده و فخر فروشی در کار نبود ، فاصله طبقاتی وجود نداشت .همه خریدهایمان را یا از مبین می کردیم و یا از حسین تقی و یا از مرحومان شهیدی و خادم .مادرانمان با بردن چوب خط به قصابی گوشت یک وعده آبگوشت را به صورت گرم و تازه میگرفتند ، دوزوله ها بر روی چراغهای سه فتیله ای در حال غل زدن بود ، مصرف نفت یک خانواده در طول یک هفته دو یا سه شیشه بود که از مغازه ها می خریدیم .مقداری را در سماور ریخته و مابقی به مصرف چراغ خوراک پزی سه فتیله ای می رسید .امروزه از سماورهای نفتی و زغالی و چراغهای آبی رنگ سه فتیله ای خبری نیست ، مصرفمان در همه چیز فزونی گرفته و سر به فلک گذاشته است ، سطح توقعمان بالا رفته و دیگر آب نبات چوبی مغازه مرحوم حاج محمد اسماعیلی را فرزندانمان نمی پسندند.چون شهر شده ایم و نیازهایمان بر اساس شهرنشینی امان بالا رفته است .تا مطلبی دیگر خدا نگه دار شما باد .
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران اعلام نموده به منظور تامین نیروی انسانی مورد نیاز خود (مرد) در نظر دارد از بین جوانان مومن، متعهد و کارآمد به صورت پیمانی 5 ساله انتظامی در مقطع درجهداری از طریق برگزاری آزمون ورودی و دیگر مراحل (مصاحبه، معاینات پزشکی و …) استخدام کند.
داوطلبان دارای مدرک دیپلم کلیه گرایشها با حداقل معدل 14 و با حداقل 18 و حداکثر 23 سال سن و حداقل قد 170 سانتیمتر برای استخدام جذب خواهند شد.
آمادگی خدمت در سراسر کشور و داشتن گواهینامه رانندگی پایه سوم (ب یک) و مدرک آشنایی با رایانه از شروط ثبت نام است.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به سایت اینترنتی پلیس پیشگیری ناجا به آدرس http://pishgiri.police.ir مراجعه کنید
آقای دهقان باسلام
ازاطلاع رسانی شما درخصوص جذب نیرو درمشاغل گوناگون متشکریم.
مغازه مرحومه زرافشون و حاج مصطفی بالایی و مرحوم حاج مصطفی پایینی / مرحوم الیکی با بوی ترشی و مغازه مرحوم منوچهر مقصودی با ویترین آنچنانی و مغازه مرحوم مقصودی بزرگ – نانوایی حسین نانوا و خوبان در بیخ بیخ کوچه و صف وایستادنهای سرد زمستون! راستی مغازه گازفروشی نادیان و سروصدای کپسولهای گاز که ساعت2بعدازظهر تخلیه می شد و ما در باغ ملی پرسه می زدیم . مغازه بندری ها و علی پارچه. مغازه بخشعلی و ذغال فروشی توکل درجای مسجدابوالفضل .دیگه بگم مغازه صانعیان و کاظمی و علی عابد و احمدعابد که بوی چب فضای پیادرو رو پر می کرد.(نمی دانم این عزیزان درقیدحیات هستند یانه )
یاد اون روزها به خیر
افراطیون مجلس تصمیم دارند دولت را راحت نگذارند که برنامه ریزی کند تا مشکل مردم حل شود دائما سوال و تذکر :
نماینده مردم شاهین شهرومیمه/برخوار در مجلس در تذکری خواستار رسیدگی به وضعیت آب شرب مردم اصفهان شد.
به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حسینعلی حاجی دلیگانی در تذکری در صحن علنی مجلس اظهار کرد: سه شبانه روز است که مردم اصفهان آب شرب مناسبی ندارند و حتی گفته میشود آب شرب با گازوئیل مخلوط شده است.
وی افزود: تقاضای تشکیل ستاد بحران در استان را کردهایم، اما هنوز جوابی ندادهاند.
نماینده مردم شاهینشهرومیمه /برخوار در مجلس خاطرنشان کرد : حتی در بعضی از شهرستانها آب معدنی در مغازهها پیدا نمیشود که مردم تهیه کنند.
با سلام خدمت اقای ایراندوست شما که اینقدر دست بقلم خوبی دارید درصورت امکان یه فیلم نامه از قدیم البته سریالی بنویسید بنده پیگیر میشم جهت ساخت ان مثل روزی روزگاری یا مواردی که مینویسید بصورت فیلم نامه بنویسیدجهت ساخت سریال عالی میشود
آقای حاجی نکنه میخواید دکتر کامران که بازنشسته شد از مجلس جاش رو بگیرید که مشکلات میمه رو حل نکرده رفتید سراغ آب اصفهان !!!!!!!!!! اصفهان خودش نماینده داره شما لطفا!!!!!!!!!!!!!!!
ممنون اقای ایراندوست،هر کدام نوشته های شما ما رو به دوران سرشار از خوشی میبره ،تابستونا با الاسکاهای کاملا بهداشتی،،،راستی چه جوری مریض نمیشدیم،،،مطلبو خیلی خلاصه کردید هر کدوم ازینا کلی شاخ وبرگ داشت کاش دسته بندی میکردید وهر بار از یکی مینوشتید ،،،راستی اون سالن پینگ پنگ مرحوم غلامحسین توکل هم با حال بود،،خیلی چیزا هست که هنوز نگفتید.،سربلند باشید
هم مطلب و هم دیدگاههای ارسالی جذاب هستند.تشکر
متاسفانه این روزها تفاخر حتی در علم هم جایز شده و کار ما به جایی رسیده است که حتی ساحت مقدس علم را به این خصیصه ی نادرست گره زدهایم و پای آلودگیهای اخلاقی خود را به حوزه ی دانش هم باز کردهایم. این روزها پز دادن اسامی رشتههای دهان پر کن شده است مایه ی مباهات! قدیمها اگر فخر فروشی علمی انجام میشد، در حد سطحی بود. به طوری که تنها دانشجو سر خود را بالا میگرفت و دانشگاه دولتی محل تحصیل خود را مایه ی مباهات خود میدانست. اما این روزها و به برکت موسسات علمی مختلف …