برای روز خبرنگار – “الف” در ابتدای کوچه شهید صارمی است

2014-08-09
81 بازدید

روایت ساده ایست. دفتر ما دقیقا اولین خانه در ابتدای کوچه شهید محمود صارمی است. کوچه ای که پیش از حادثه دفتر خبری ایرنا در افغانستان نام دیگری داشت! قدیم ترها، شغل ما به این صورت وجود نداشت. بخشی از کارِ آگاهی بخشی را منبرها و سخنرانی ها به دوش می کشیدند، بخش دیگر هم […]

خبر

روایت ساده ایست. دفتر ما دقیقا اولین خانه در ابتدای کوچه شهید محمود صارمی است. کوچه ای که پیش از حادثه دفتر خبری ایرنا در افغانستان نام دیگری داشت!

قدیم ترها، شغل ما به این صورت وجود نداشت. بخشی از کارِ آگاهی بخشی را منبرها و سخنرانی ها به دوش می کشیدند، بخش دیگر هم که اطلاع رسانی بود چندان سخت نبود. هر شهری میدانی داشت که چند صد نفر در آن جای می شدند و یک جارچی با کاغذی که در دست داشت، برای رساندن پیام حاکمیت به مردم کفایت می کرد. مردم هم حرفی نداشتند برای حاکمیت و اگر داشتند چندان مهم نبود!

جوامع بشری در همه ابعاد مادی و معنوی، هرچه پیشرفته تر و بزرگتر شد، نیاز جدیدی به نام آگاهی بخشی و اطلاع رسانی، ضروری تر شد؛ گاهی در حد ضرورت نانِ شب! و این ضرورت جایی برای خود ایجاد کرد به نام رسانه. جایی برای کسانی که باید هم بار آگاهی رسانی و هم اطلاع رسانی را به دوش می کشیدند.
جنسِ کار رسانه در زمانۀ ما، از جنس کارهای پر هیجان و حتی پرخطر محسوب می شود. ساختارهای قدرت و منفعت آنقدر پیچیده و تو در تو شده اند که خبرنگار برای کشف حقیقت و اطلاع رسانی به مردم، باید راه سختی را طی کند. و قانونهای نانوشته برای عدم انتشار رسانه ای، آنقدر دست و پاگیر است که هر خبرنگارِ جستجوگر و با سابقه، دایرة المعارفی از ناگفته های مهم برای سرنوشت مردم است.

***

اولین روزهای خبرنگاری تجربی ام بود که این خبر را دیدم: “۱۷ مرداد ۱۳۷۷، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی مستقر در مزار شریف افغانستان، به همراه ۸ نفر از کارکنان سرکنسولگری ایران در این شهر، توسط عوامل گروه طالبان به شهادت رسیدند.”
انگار طالبان شهر مزار شریف را تصرف کرده بودند و قبل از هرجای دیگر، آمده بودند سراغ دفتری خبری که داشت جنایتهایشان را گزارش میکرد.
راستش شور و شر جوانی می کشاندم به سمت خبرنگاری و آینده ای مبهم؛ و در این میانه، این خبری تعیین کننده در انتخاب شغل و سرنوشتم بود. خبری که من اینگونه روایتش را شنیدم: “در حالیکه طالبان پشت در کنسولگری ایران بود و قصد حمله به آن را داشت  شهید محمود صارمی آخرین خبر خود را بر روی خروجی ایرنا گذاشت:
هفدهم مرداد ماه سال۷۷ ، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند.
خبر فوری، ‘مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد’، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می‌شوند، به من بگویید که چه وظیفه‌ای … ‘
و ارتباط تلفنی ناگهان قطع شد…”

***

خبرنگاران و مجموعه های خبری، در دنیای پیچیده امروزی، گاهی در دهلیزهای تنگ و تاریک وقایع میروند برای کشف حقیقت. وقتی چراغی می افروزند و حقیقت را می بینند، ابتدا افرادی ظاهرا موجه را می بینند که خواهش می کنند در انتشار حقیقت مکث کنند؛ وقتی اصرار کنی بر آگاهی رسانی، نقاب از چهره بر میدارند و همان شهید صارمی را می بینی که طالبان تا پشت درب دفترش رسیده و او آخرین شانس ها برای نجات جان خود را دارد. اگر آخرین کلامش حقیقتی باشد که برای آن عمری را گذاشته، بارش را به منزل رسانده است.

روایت ساده ایست. دفتر ما دقیقا اولین خانه در ابتدای کوچه شهید محمود صارمی است. کوچه ای که پیش از حادثه دفتر خبری ایرنا در افغانستان نام دیگری داشت!