به بهانه ی روز خبرنگار – از وبلاگ پاکت سفید در مورد صبح میمه

2014-08-08
196 بازدید

صبح میمه : مجتبی محمدی ، ” داد” رس شعبه ی اول دادگاه عمومی بخش میمه ، در پی شکایت پلیس امنیت عمومی شهرستان شاهین شهر و میمه  از آقای عبدالرضا شیبانی  ، مدیر سایت صبح میمه به اتهام  ” نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و مقامات رسمی ” ، متهم را از […]

صبح میمه : مجتبی محمدی ، ” داد” رس شعبه ی اول دادگاه عمومی بخش میمه ، در پی شکایت پلیس امنیت عمومی شهرستان شاهین شهر و میمه  از آقای عبدالرضا شیبانی  ، مدیر سایت صبح میمه به اتهام  ” نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و مقامات رسمی ” ، متهم را از بزه انتسابی ، مبری کرد . در قسمتی از رای دادگاه آمده است :

images (1)

” … دادگاه خود را صرفا با یک  ” منتقد منصف ”  روبرو دیده است که با ملاحظه ی اصل بیست و چهارم قانون اساسی ، نوشته های وی نه مخل مبانی اسلام و نه مخل حقوق عمومی است و صرفا ابراز عقایدی است که در اثر سالها تجربه خود را موظف به بیان آن عقاید می دانسته است و از طرف دیگر نقادی با کلام سالم و به دور از تعصب و جزم گرایی نسبت به نقاط ضعف تصمیمات و اقدامات مقامات دولتی ( همانگونه که  مقام معظم رهبری بارها  در خصوص وظایف اصحاب واقعی رسانه تاکید فرموده اند ) مصداقی از آزادیهای مشروع است که وفق بند دوم اصل یکصد و پنجاه و شش قانون اساسی ، قوه ی قضائیه در کنار سایر وظایف ، مسئول تحقق بخشیدن به گسترش اینگونه آزادگیهای مشروع است که نه مخل مبانی اسلام باشد و نه در امنیت و نظم عمومی حاکم ، خلل ایجاد کند . بنا به آنچه آمد ، دادگاه با احراز اینکه جرمی واقع نشده است مستند به بند الف ماده ی 177 قانون آیین دادرسی کیفری ، قرار منع تعقیب متهم موصوف را صادر و اعلام می دارد … ” به تاریخ 93/4/18

مدیر وبلاگ پاکت سفید ، فرزاد وثوقی  ، روزنامه نگار توانا و شهیر استان فارس از اینکه همشهری شیرازی اش ، دادرس مجتبی محمدی ، در دفاع از آزادیهای مشروع ، اقدام به صدور رای نموده و همچنین ، بمناسبت روز خبرنگار ، اینگونه آورده است :

—————–

f4vossoghi

از لابلای پرونده یک خبرنگار

نقادی با کلام سالم وتعصب نسبت به نقاط ضعف

بعضی مدیران یک ضرورت است

“فرزاد وثوقی”

روزنامه نگاروعضوسابق دودوره شورای مرکزی خانه مطبوعات استان فارس (دوره های سوم وچهارم)

عضوسابق شورای حل اختلاف مطبوعات استان فارس

یکی از روزهای دور اما خوب خدا بود .همه باهم مهربان ویک رنگ بودند. مردم حرف های خوب یکدیگر را لب چشمه یا کمی آنطرف تر توی میدان کوچک ده می شنیدند.

سالهای سال از آن روزهای خاک گرفته ودر اعماق تاریخ فرورفته می گذرد . اما عادت انتشار اخبار همچنان در وجود انسانها باقی ماند .

امروز همه دنیا به همان دهکده جهانی تبدیل شده است که تا چندی پیش در مورد آن صحبت می کردیم .

این دهکده ظاهری بزرگ اما کوچک دارد . حرف ها حوصله دورهم جمع شدند حول میدان ده را ندارد . گویی عصر انفجار اطلاعات است . حتی دستگاههای اطلاعاتی جهان نیز رویکردهای کسب وانتشار و بهره برداری مفید از اطلاعات را تغییر داده اند .

اینگونه است که درانتظار تشویش اذهان عمومی نشستن گویا اتلاف وقت است . بلکه باید هدایت اذهان وافکار عمومی را بدست گرفت .

آیا میدانید امروز به کدام سمت درحال حرکت هستیم ؟ مقصد ما کجاست ؟ویا فردا کارنامه فرهنگی ما به عنوان زیر بنای توسعه در تمامی بخش ها ، استقامت ایستادن همانند یکی از سنگ های خاموش مانده تخت جمشید را دارد ؟

امروز 17 مرداد 1393 است . روز “خبرنگاری” که با خون خود ، خبرنامه ای تازه نوشت که تا آینده های دور خواندنی است . محمود صارمی رفت تا من وتو خبرنگار باشیم و این خون نامه را با امانت دست بدست کنیم . گویا میراثی بدست داریم که خواندنی ویاد گرفتنی است .

راست وحسینی “این روزها ” وقتی لابلای پروند خبرنگاری را زیر وبالا می کنی دلت تنگ میشود ! آزاد اندیشی وحریت . ماجرای افکار عمومی و هدایت آن ، یا همان تشویش افکار عمومی ، اینها خنجری است که گاهی از روی عصبانیت ویا عجولانه از دست خودی برقلب خودی می نشیند.

همین چند روز پیش بود که با یکی از دوستان در استان اصفهان درد دل می کردیم و از هر دری سخنی اما حرف های او شنیدنی تر بود و حرف های ما نه درد دل بود ونه شبیه درد.

می گفت 7 سال است رسانه ای را مدیریت می کنم که مخاطب های بسیاری دارد . سعی کردم مردمی باشم . از مسوولان سوال کنم و آنان می بایست جواب بدهند .

 اما نمی دانم چرا وقتی سوالی خاص وجدی از مسوولان می شود نام و مشخصات وجنس سوال را با عنوان “تشویش اذهان  عمومی”  و”نشر اکاذیب “معرفی می کنند وبه دادگاه می برند .

12تیرماه 1393 بود که به دادگاه رفتم تا به ماجرای “تشویش اذهان عمومی “و”نشر اکاذیب ” پاسخ دهم . اما دلنگرانی هایم بی مورد بود . به محکمه عدالت رفته بودم . هرچند حریف سخت دل آزرده بودو در انتظار تنبیهی سخت ، اما قاضی پرونده که اصالتا اهل شیراز بود با رویکردی دیگر به ماهیت پرونده نگریست .

ایشان براساس اصل 156 قانون اساسی وظیفه قوه قضاییه را در تحقق حقوق ملت ایران در گسترش عدالت وآزادی های مشروع یاد آورشدند و در ماجرای پرونده قرار منع تعقیب ورفع اتهام را صادر نمودند .

( در اصل 156 قانون اساسی که منحصر به شرح وظایف قوه قضاییه است آمده نظارت برحسن اجرای قانون ، اقدام برای پیشگیری از وقوع جرم واصلاح مجرمین ، احیای حقوق عامه وگسترش عدل وآزادیهای مشروع )

اما در قانون مطبوعات نیز آمده است که رسالت رسانه های مکتوب والکترونیکی “فصل اول وفصل دوم ” روشن ساختن افکار عمومی وبالا بردن سطح معلومات ودانش مردم است . دراین راستا انتقاد سازنده وقابل پاسخ نیز جای خود را دارد که بعضی مدیران مدبر باید به آن توجه کنند .

اما باید اعتراف کرد که ماهیت رسانه نیز باید انتقاد پذیر باشد . هم انتقاد کنیم وهم انتقادات را پذیریم . در چنین شرایطی هیچ کدام از طرفین موضوع برای رفتن به قاضی شتاب نخواهند کرد .

بنظر می رسد وقت قضات شریف باید صرف رسیدگی به برخی جرایم سازمان یافته وخشن باشد . ویا برخورد با مظاهر فساد ویا تدبیر برای مقابله با هجمه فرهنگی که رگ وخون مان را نشانه رفته است .

اما وبه هر صورت ماجرا ختم به خیر شده است و دوست عزیزمان آقای شیبانی از ماجرا جستی زد . او که سابقا از خادمان نظام ومردم در پست های دولتی بوده است وامروز هم التزام به قانون اساسی و آرمانهای انقلاب اسلامی را سرلوحه فعالیت های خود کرده است  .

منظور نظر این بود که این روزها هرچه فکر میکنیم که در ها بسته شده اما باز است . دوستان ، باب نقد وانتقاد سازنده باز است . دستگاه قضایی هم حمایت های لازم را دارد واگر مدیران اجرایی برفرض مثال ناراحت شدندو به محکمه رفتند نگران نباشید .

براساس قانون ، احکامی صادر می شود و باید گردن نهاد . ما از آزادی مشروع برخورداریم وقادر به نقد وبررسی روند فعالیتی مدیران هستیم .

با دلیل ومنطق انتقاد کنیم وبا منطق پاسخ بخواهیم . رسانه یعنی پل ارتباط مردم با مسوولین نظام . نظر به حکم منع تعقیب دوست عزیزمان واظهار نظر قاضی محترم که “جانشین دادستان ” نیز می باشند ، نقادی با کلام سالم وتعصب نسبت به نقاط ضعف بعضی مدیران یک ضرورت است که باید به آن پرداخته شود .