احمدرضا ایراندوست – تغییر ذائقه ی ما و غذاهای دست پخت مادر

2014-08-17
83 بازدید

به نام خداوند بخشنده مهربان هر کدام از ماها چندین و چند سال است که تشکیل خانواده داده و به طور مستقل زندگی میکنیم ، همه چیزمان مستقل است، از مسکن مان گرفته تا خورد و خوراک و وسیله نقلیه امان، زمانی که ازدواج کرده و کوپن ارزاقمان را از خانواده پدری جدا کردیم ، […]

9

به نام خداوند بخشنده مهربان
هر کدام از ماها چندین و چند سال است که تشکیل خانواده داده و به طور مستقل زندگی میکنیم ، همه چیزمان مستقل است، از مسکن مان گرفته تا خورد و خوراک و وسیله نقلیه امان، زمانی که ازدواج کرده و کوپن ارزاقمان را از خانواده پدری جدا کردیم ، کم کم در همه حالات زندگی امان تغییراتی حاصل شد.ذائقه امان تغییر کرد ، رفت و آمدهای فامیلی و خانوادگی امان نیز سمت و سویی دیگر گرفت ،دخل و خرج را خودمان مدیریت کردیم و با کم و زیاد آن هم ساختیم ، فرزندانمان را بزرگ کردیم ، انها را به مدرسه فرستادیم و همیشه پیگیر امور درسی اشان بودیم ، کمبودهایی که خودمان در زندگی داشتیم را سعی کردیم تا اندازه ای فرزندانمان نداشته باشند.به خاطر ارضای دل ، خودمان را به آب و اتش زدیم تا امکانات رفاهی خانواده را تهیه کنیم و به موقع به آنها برسانیم .اما نمی دانم به این نکته واقف هستید که هیچ گاه نتوانستیم مزه غذاها و دست پخت مادرانمان را که با آن امکانات کم و مواد اولیه مختصر برایمان تهیه و تدارک میدیدند در خانواده مستقل خودمان بیابیم .گرچه این روزها در تمام خانواده ها وفور نعمت وجود دارد و در تمام آشپزخانه ها فریزرهایی وجود دارد که در تمام فصول سال انباشته از مواد غذایی بوده ، وسایل پخت و پز از تکنولوژی روز بهره برده و به نوعی هیچ گونه کم و کسری در آشپزخانه های امروزی وجود ندارد.اما نمیدانم چرا هر زمان که به منزل پدری میرویم و آبگوشت دست پخت مادرانمان را میخوریم ، لذت خوردن آبگوشت واقعی را حس میکنیم .گرچه بانوان امروزی با پخت آبگوشت میانه خوبی ندارند و فرزندان امروزی نیز تمایلی برای خوردن آن نشان نمیدهند ، اما هر گاه که درب با تخته جور میشود و تصمیم گرفته میشود که ناهار را آبگوشت داشته باشیم ، به اندازه یک خانواده ده نفری گوشت را در زودپز ریخته ، اما مادرانمان با یک چهارم همان گوشت و با امکانات خیلی کم چنان غذایی را تهیه و تدارک میدیدند که واقعا میخواستیم انگشتانمان را هم بخوریم .امروزه غذای فرنگی در مطبخ ایرانی جا خوش کرده است ، اگر محتویات جیب اجازه بدهد و سالی ماهی به رستورانی سر بزنیم ، متوجه میشویم که منوی اکثر رستورانها تغییر کرده و با فهرست کردن اسامی عجیب و غریب کم کم جا را برای چلو کباب کوبیده و برگ و سلطانی تنگ کرده اند .این تغییر ذائقه ابتدا از منازل شروع گردید و سپس به سطح جامعه رسیده و اینک کل جامعه را درگیر کرده است .همانگونه که چند وقتی است مسئولان آب و فاضلاب کشور در اکثر تریبونها فریاد میزنند که امسال سال کم آبی بوده و اکثر شهرهای ایران در وضعیت بحرانی به سر میبرند و حتی چند شهر از جمله اصفهان و کرمان در وضعیت قرمز قرار دارند و مابقی شهرها هم با داشتن کارت زرد آماده گرفتن کارت قرمز هستند ، هیچ کس گوشش بدهکار نیست.همین مورد را درست در قبال تغذیه امروزه خانواده ها داریم که مدام مسئولین فریاد میزنند که مصرف بیش از حد غذاهای آماده و فست فودها ، باعث چاقی بیش از حد فرزندان میگردد ، به علت دارا بودن بیش از حد مجاز نمک باعث شیوع فشار خون میشود، به علت چرب و چیلی بودن باعث میگردد که افراد بیشتری مستعد ابتلا به بیماری های قلبی و عرقی گردند ، سال به سال از سن افراد مبتلا به سکته قلبی کاسته میشود ، روز به روز بر تعداد افرادی که تحت عمل آنزیو پلاستی قلب قرار میگیرند افزوده میشود ، اما غذاهای دست پخت مادرانمان همه جوره هوای ما را داشت ، میزان قند و چربی خونمان متناسب بود ، هیچ کدام فشار خون نداشتیم ، هیچ کداممان در قلبمان مهمان ناخوانده ای به نام استنت نداشتیم ،هر زمان که تصمیم میگیرم به میمه بروم از روز قبل به مادرم اطلاع میدهم که فردا ناهار مهمان شما هستم ، و مادرم با همان امکانات کم غذایی تهیه میکند که با غذاهای بهترین رستورانهای مستقر در شمال تهران عوض نمیکنم .چقدر مادران هوای فرزندان خودشان را دارند حتی اگر فرزندشان پنجاه سال سن داشته باشد .دست یکایک مادران را میبوسم و امیدوارم که هیچ کس مادر خود را از دست ندهد ، گرچه پدر نیز جایگاهی والا دارد و در این شب جمعه طلب آمرزش برای تمام پدران و مادران را دارم .( آمین ) تا مطلبی دیگر خدا یار و نگهدارتان باد .