به نام خداوند بخشنده مهربان هر کدام از ماها چندین و چند سال است که تشکیل خانواده داده و به طور مستقل زندگی میکنیم ، همه چیزمان مستقل است، از مسکن مان گرفته تا خورد و خوراک و وسیله نقلیه امان، زمانی که ازدواج کرده و کوپن ارزاقمان را از خانواده پدری جدا کردیم ، […]
به نام خداوند بخشنده مهربان
هر کدام از ماها چندین و چند سال است که تشکیل خانواده داده و به طور مستقل زندگی میکنیم ، همه چیزمان مستقل است، از مسکن مان گرفته تا خورد و خوراک و وسیله نقلیه امان، زمانی که ازدواج کرده و کوپن ارزاقمان را از خانواده پدری جدا کردیم ، کم کم در همه حالات زندگی امان تغییراتی حاصل شد.ذائقه امان تغییر کرد ، رفت و آمدهای فامیلی و خانوادگی امان نیز سمت و سویی دیگر گرفت ،دخل و خرج را خودمان مدیریت کردیم و با کم و زیاد آن هم ساختیم ، فرزندانمان را بزرگ کردیم ، انها را به مدرسه فرستادیم و همیشه پیگیر امور درسی اشان بودیم ، کمبودهایی که خودمان در زندگی داشتیم را سعی کردیم تا اندازه ای فرزندانمان نداشته باشند.به خاطر ارضای دل ، خودمان را به آب و اتش زدیم تا امکانات رفاهی خانواده را تهیه کنیم و به موقع به آنها برسانیم .اما نمی دانم به این نکته واقف هستید که هیچ گاه نتوانستیم مزه غذاها و دست پخت مادرانمان را که با آن امکانات کم و مواد اولیه مختصر برایمان تهیه و تدارک میدیدند در خانواده مستقل خودمان بیابیم .گرچه این روزها در تمام خانواده ها وفور نعمت وجود دارد و در تمام آشپزخانه ها فریزرهایی وجود دارد که در تمام فصول سال انباشته از مواد غذایی بوده ، وسایل پخت و پز از تکنولوژی روز بهره برده و به نوعی هیچ گونه کم و کسری در آشپزخانه های امروزی وجود ندارد.اما نمیدانم چرا هر زمان که به منزل پدری میرویم و آبگوشت دست پخت مادرانمان را میخوریم ، لذت خوردن آبگوشت واقعی را حس میکنیم .گرچه بانوان امروزی با پخت آبگوشت میانه خوبی ندارند و فرزندان امروزی نیز تمایلی برای خوردن آن نشان نمیدهند ، اما هر گاه که درب با تخته جور میشود و تصمیم گرفته میشود که ناهار را آبگوشت داشته باشیم ، به اندازه یک خانواده ده نفری گوشت را در زودپز ریخته ، اما مادرانمان با یک چهارم همان گوشت و با امکانات خیلی کم چنان غذایی را تهیه و تدارک میدیدند که واقعا میخواستیم انگشتانمان را هم بخوریم .امروزه غذای فرنگی در مطبخ ایرانی جا خوش کرده است ، اگر محتویات جیب اجازه بدهد و سالی ماهی به رستورانی سر بزنیم ، متوجه میشویم که منوی اکثر رستورانها تغییر کرده و با فهرست کردن اسامی عجیب و غریب کم کم جا را برای چلو کباب کوبیده و برگ و سلطانی تنگ کرده اند .این تغییر ذائقه ابتدا از منازل شروع گردید و سپس به سطح جامعه رسیده و اینک کل جامعه را درگیر کرده است .همانگونه که چند وقتی است مسئولان آب و فاضلاب کشور در اکثر تریبونها فریاد میزنند که امسال سال کم آبی بوده و اکثر شهرهای ایران در وضعیت بحرانی به سر میبرند و حتی چند شهر از جمله اصفهان و کرمان در وضعیت قرمز قرار دارند و مابقی شهرها هم با داشتن کارت زرد آماده گرفتن کارت قرمز هستند ، هیچ کس گوشش بدهکار نیست.همین مورد را درست در قبال تغذیه امروزه خانواده ها داریم که مدام مسئولین فریاد میزنند که مصرف بیش از حد غذاهای آماده و فست فودها ، باعث چاقی بیش از حد فرزندان میگردد ، به علت دارا بودن بیش از حد مجاز نمک باعث شیوع فشار خون میشود، به علت چرب و چیلی بودن باعث میگردد که افراد بیشتری مستعد ابتلا به بیماری های قلبی و عرقی گردند ، سال به سال از سن افراد مبتلا به سکته قلبی کاسته میشود ، روز به روز بر تعداد افرادی که تحت عمل آنزیو پلاستی قلب قرار میگیرند افزوده میشود ، اما غذاهای دست پخت مادرانمان همه جوره هوای ما را داشت ، میزان قند و چربی خونمان متناسب بود ، هیچ کدام فشار خون نداشتیم ، هیچ کداممان در قلبمان مهمان ناخوانده ای به نام استنت نداشتیم ،هر زمان که تصمیم میگیرم به میمه بروم از روز قبل به مادرم اطلاع میدهم که فردا ناهار مهمان شما هستم ، و مادرم با همان امکانات کم غذایی تهیه میکند که با غذاهای بهترین رستورانهای مستقر در شمال تهران عوض نمیکنم .چقدر مادران هوای فرزندان خودشان را دارند حتی اگر فرزندشان پنجاه سال سن داشته باشد .دست یکایک مادران را میبوسم و امیدوارم که هیچ کس مادر خود را از دست ندهد ، گرچه پدر نیز جایگاهی والا دارد و در این شب جمعه طلب آمرزش برای تمام پدران و مادران را دارم .( آمین ) تا مطلبی دیگر خدا یار و نگهدارتان باد .
با سلام.واقعا که روزگار همین طوریه!مادرم خدابیامرز رفت ومن دیگه یک وعده غذای درست گیرم نیومد.این زن ها که هم ..حیف نون. مادرکجای که پسرت کشتند!
اقای ایراندوست اون چیزی که اون غذاها رو خوشمزه میکرد صفای اون سفره ها بود شاید شما دلتون برای یک لیوان ابی که خوردید هم تنگ بشه چون در یک لحظه خوش اونو نوش جان کردید.
صبر کن خانمت رو ببینم چنان چغلیتو بکنم که با قطار سریع السیر بفرستدد میمه!
دست یکایک مادران را می بوسم.
سلام هر خوردنی در خانه مادر مزه می دهد من اگر سیر هم باشم وقتی به خانه مادر میروم نمیدانم چرا ناخدا گاه سر به آشپزخانه میزنم و هر چیزی را ناخنک میزنم
بااين وضع تورم وگراني مجبوريم كه كه اين غذاها وميوهاي الوده به سموم را بخوريم وبلكه زودتر دارفاني را وداع گفته وبه جايگاه ابدي سفر كرده وانشاله در بهشت قرين غذا هاي لذيز را با عسل هاي شيرين وهمرا ه با حوريا ميل نماييم
همراه با حوریان رو خوب اومدی،اینم فهمیدیم که هدف از تولید خوراکیهای الوده افزایش اشتیاق رفتن به بهشت با انجام کارهای نیک وریاضت کشیه،
همراه با بنزینهای سرطانزا و روغن های پالم محلول در لبنیات و ابهای نیتراته شده و امواج پارازیت روز افزون همه از یادگارهای دولت دکتر احمدی نژاد
کی نمی ره خیلی زود به اون دنیا