به نام خداوند بخشنده ی مهربان یکی بود ، یکی نبود یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست . روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند. آوازی شنید […]
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
یکی بود ، یکی نبود
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند. آوازی شنید که،
ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟
شیخ گفت: بار خدایا! خواهی آنچه را که از “رحمت” تو میدانم و از “بخشایش” تو میبینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجدهات نکند؟
آواز آمد: نه از تو؛ نه از من
دیدار ابن سینا و شیخ ابوالحسن
ابوعلی سینا بسیار مشتاق دیدار شیخ خرقانی بود و بر اثر این اشتیاق به خرقان رفت. شیخ در خانه نبود. ابوعلی از همسر بدخو و بد زبان شیخ پرسید که او کجاست؟ زن هم دشنام هایی نثار شیخ ابوالحسن کرد و گفت: به کوه رفته تا هیزم بیاورد. ابن سینا هم در جهت کوه و مسیر شیخ به راه افتاد. از دور مردی را دید که پشته ای هیزم بر شیری بار کرده و می آورد.
چشم ابوالحسن که بر ابن سینا افتاد، بی هیچ پرسشی گفت: تا بار چنان گرگی را تحمل نکنی، این شیر بار تو را برنخواهد داشت.
نقل است که دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی باعث دگرگونی احوال و افکار ابن سینا شد و او از عالم فلسفه به قلمرو عرفان روی آورد.
داستان کرامت
آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند. یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود. یک شب برادر عابد را در سجده ، خواب ربود. آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند. گفت: من سالها پرستش خدا کرده ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد ، آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج.
گویند شیخ ابوالحسن خرقانی بر سر در خانقاه خود نوشته بود: « هر کس که درین سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید.چه آن کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد. »
بسیار جالب و پندآموز بود، خصوصاً جمله: آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج.
قبلا هم گفتم، هیچ کاری لذت بخش تر از خدمت به خلق الله نیست.
ولی کو گوش شنوا؟(اول به خودم میگم)
ممنون آقای مقصودی
بدون شرح!
http://alef.ir/vdcgqt9xxak9x74.rpra.html?224812
یکی بود، یکی نبود
نمی دونم کدوم یکی بود، کدوم یکی نبود !
ولی مسلمه وقتی این یکی بود، اون یکی نبود
یا وقتی اون یکی بود، این یکی نبود
بعد پنجاه سال نفهمیدم، کی بود ، کی نبود!
یا کی نبود، کی بود ؟
ولی مسلمه هر چی هست، هر کی هر کی نبود!
چون یکی بود، یکی نبود
شما می دونید کی به کی بود !؟
آدمی می شناسم از دوزخ ، خوف و تشویش دارد و من نه!
بس که می ترسد از عذاب خدا، هول از آتیش دارد و من نه!
دائما ذکر گوید و تسبیح در کف خویش دارد و من نه!
قلبی آکنده از خدا و سری باطن اندیش دارد و من نه!
بس عجول است در رکوع و سجود، گویی او جیش دارد و من نه!
تا رسد ز آسمان به او الهام، دو سه تا دیش دارد و من نه!
گوییا با خدا بود فامیل، که او این کیش دارد و من نه!
بهر ماموریت ز بیت المال، هی سفر پیش دارد و من نه!
برنگشته ز انگلیس هنوز، سفر کیش دارد و من نه!
بهر حج تمتع و عمره، کوپن و فیش دارد و من نه!
زندگی تخت نرد اگر باشد، او دو تا شیش دارد و من نه!
پانزده تا مغازه یک پاساژ، توی تجریش دارد و من نه!
در رضاشیر باغ و در قلهک یک خانه از خویش دارد و من نه!
پانزده تا عیال، صیغه و عقد، بی کم و بیش دارد و من نه!
گرچه با گرگها بود دم خور، ظاهر میش دارد و من نه!
دانی او این همه چرا دارد ؟ چون که او ریش دارد و من نه!
_ میکروفن را بگیر از هالو، سخنش نیش دارد و من نه!
شعر از :سیدمحمدرضا عالی پیام(هالو)
حسن انتخابتان ممتاز و عالی است.
ای دوست تو را به هر مکان می جستم
هر دم خبرت از این و آن می جستم
دیدم به تو خویش را، تو خود من بودی
خجلت زده ام کز تو نشان می جستم
فخرالدین عراقی
جناب اقاي مقصودي
عضو محترم شوراي اسلامي ميمه
با سلام
نمي دانم در جلسه معروف تصميم گيري حضور داشته ايد يا نه و راي شما مثبت بوده يا منفي،با اين فرض كه حضور داشته ايد و راي مثبت داده ايد،ايا در ان جلسه غير از خدا كس ديگري بود؟ ايا اينها همه اش تضاد منافع نمي باشد؟
جناب جابر باسلام
جلسه ي معروف چه جتسه اي منظورتان است ؟
راي منفي ويا راي مثبت ؟
تضادمنافع ؟
به نظرميرسد شفاف تراگربپرسيد وپاسخ بگيريد بهترنيست ؟
شیخ ابوالحسن خرقانی هر چند خود و خلق را در خالق محو میدید اما در سلوک خویش از هر فرصتی برای شکستن دیوارهای تفرقه قوم گرایی و هرنوع برتری انسانی بر انسان دیگر استفاده کردهاست و طریق وصول به خالق را خدمت به خلق معرفی کردهاست . زیبایی مکتب شیخ در این است که انسانها را میبیند و خدمت میکند اما برای آنها در برابر حق تعالی موضوعیتی قایل نیست بلکه چون به وحدت خالق و مخلوق معتقد است، و خدمت به خدا و برتر از عبادات ظاهری میشناسد. او به انسانها خدمت میکند و غمخوار آدمیان است نه به خاطر عبادت نه برای رسیدن به بهشت موعود و گریز از جهنم بلکه به خاطر نفس انسانیت، او که چنین صمیمانه میسراید :
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم. بی دیدنش از گریه نیاساید چشم
مارا ز برای دیدنش باید چشم. گر دوست نبیند به چه کار آید چشم
سلام آقای خسرو مقصودی خسته نباشید از مطلب شما سپاسگزارم با رویکرد وحدانیت جهان هستی در فرار فکر جنابعالی جا دارد اینک که شما مسئولینی را پذیرفید به یکپارچگی منطقه بیندیشید و تمام آحاد مردم شریف میمه و مردم شریف وزوان را به وحدت فراخوانید تا داعیه ایمان ما جامه عمل بپوشد . اگر فرصت شد بیشتر با شما صحبت خواهم کرد
” مرید من آنست که بر کنار دوزخ بایستد و هرکه را خواهند به دوزخ برند دستش گیرد و به بهشت فرستد و خود به جای او به دوزخ رود . ” مطلب بسیار زیبا و دلنشینی بود . از اینکه باعث شدید این عارف بزرگ را بهتر بشناسم ممنونم …
جناب آقاي خسرو مقصودي:
با سلام وآرزوي توفيق درامورجامعه وشريعت ازاينكه مطلبي جذّاب وآموزنده را نگاشته كه موجب بهره مندي گرديد، صميمانه سپاسگزارم.
حضرت رسول اکرو(ص) می فرمایند
انچه را سلمان می دانست اگر ابودز می دانست کافر می شد!
با سلام اقای خسرو مقصودی شخصیت منتقد و سازنده شورای شهر میمه . سپاسگزاریم
اما ن والقلم راداری فراموش میکنید انتقادهای سازنده نه تخریب گر خود را کم نموده اید و روبه کاهش رفته ؟ چرا در خصوص انجام و اتمام کار پل دست به عصا که چه عرض کنم دست به کمرحرکت میکنید . لطفا از جانب همشهریان بعنوان نماینده مردم از شهردار تندتر شدن عملیات را بخواهید و اماساخت شهرداری که مقرر شد بود ………………..بماند غیضی میشوند. سپاس
جناب آقاي كيان ميمه اي با سلام
به عرض برسانم خاتمه ي پروژه ي پل زيرگذرميمه طبق موافقتنامه وقراردادشهرداري ميمه وپيمانكارمحترم مورخ
بيست وپنجم مردادماه 93ميباشد
اگرمدت 18روزوقفه ي كاري پيش آمده بابت فيبرنوري وگازوبرق وآب ومخابرات راهم به مدت اين قرارداداضافه
كنيم وبازهم تعطيلات عيدسعيدفطر وماه مبارك رمضان راهم ا ضافه كنيم به نظرم درموعدمقرر به اتمام ميرسد
اگردست به كمرهم شده ايم اطلاع داريدكه مبتلا به ديسك كمرهستيم درپايان آيا تا به حال ديده ايد كه چاقو
دسته ي خودرابريده باشد موفق باشيد انشاالله به زودي افتتاح پل را خواهيم داشت
جناب آقای مقصودی سلام
به نظر میرسد در جلسه حضور نداشته آید که به این زود ی فراموش شده است،منظور جلسه ای می باشد که برای اجرای مصوبه آن از لودر های شهرداری کمک گرفته شد ،ا
جناب جابر با سلام
دراين مورد به عرض برسانم ماقبلا طي دوجلسه يكي عادي ويكي فوق العاده دومصوبه داشتيم كه موجوداست ونيازي به آن جلسه ي موردنظرشما نداشت
درپايان ميخواهم ازشما بپرسم جنابعالي تاكي ميخواهيد جابرباشيد؟
یه جوری با رمز نوشتی انگار تصمیم گرفتند غزه رو بمبارون کنند،خب سوالتو قشنگ بپرس تا اقلا خودت متوجه بشی وقتی می خونی که نخوای ۳ بار روش اصلاحیه بزنی،برای دفاع از حق و حقوق شهر همه اعضای شورای شهرمون باهم همدلند جناب جابر (صرفا جهت اطلاع)
سلام اقاي مقصودي
لطفا پاسخ بنده را به صورت روشن بدهيد البته اگر تمايل داشتيد و در اين رابطه نيازي به طفره رفتن و سوال بي ربط وجود ندارد.
با تشكر
حضورمحترم سركارخانم ويا آقاي جابرباسلام
منظورم ازجلسات عادي وفوق العاده ومصوبات آن اين است كه ما شهردارمحترم رانسبت به مراقبت ومواظبت
ازحريم قانوني شهركه يكي ازوظايف شهرداران محترم است گوشزدكرده وانتظارات خودرادرموردحراست از
حريم درمصوبات يادآوري نموده ايم
درپايان اگرمتوجه مطلب نشديد لازم است طبق روال ابتكاري اينجانب سه مرتبه ازروي آن بنويسيد وازاينكه
شمارا درابتداي كامنت سركارخانم يا آقا خطاب نموده ام عذرخواهي ميكنم چراكه هويتي نداريد موفق باشيد
جناب اقای مقصودی با سلام
آقا یا خانم فرقی ندارد لیکن اگر به اسم توجه داشتید ،خانم با اسم جابر نداریم (اولا)
تا زمانی که حقیقت عمود بر واقعیت یا بالعکس باشد ،بهتر انکه با همین نام جابر ادامه دهم(دوما)
بنده سوال کردم که در جلسه مورد نظر غیر از خدا چه کسی دیگر بود،شما از جلسه عادی و فوق العاده
صحبت می کنید که بنظر می رسد فوق العاده آنقدربرایتان ثقیل به نظر می رسد که حتی از درک مزامین آن عاجز می باشید(سوما)
به امید روزی که در لوای نامها و رسیدن به شهرت صدای خشم خود را قورت داده و کمی در جهت تطبیق
حقیقت با واقعیت تلاش نمائیم نه اینکه هر روز با یک اسم و به خاطر حفظ مقام و منزلت از این شاخه
به آن شاخه بپریم.لطفا از روزی که در این سایت شروع به نوشتن کرده اید ،مطالب خود را مرور کرده شاید
به عمق واقعیت بیشتر پی برده و از حقیقتی که مورد نظرتان می باشد درس عبرت گرفته و یک بار از روی
آن بنویسید.
با تشکر
جابرعزیز لازم میدانم که دراین بحث با جنابعالی خداحافظی نمایم که ادامه ی آن بی نتیجه خواهدبود وبه عرض برسانم همیشه ازخداوندمتعال درخواست وکمک بخواهیم که درزندگی درس شجاعت را ازپیشوای
عالیقدرامام علی (ع) ودرس آزادی راازامام حسین (ع)الگو گرفته تا بیشتربه اهداف نائل گردیم موفق باشید
جناب اقاي مقصودي بينهايت از خدمات صادقانه شما سپاسگزاريم از اينكه خيابان شهيد شبان را كه سالهاي متمادي غبار غم گرفته بود را جلا داده وباعث شده ايد فكر كنيم محل زندگيمان زيباست وبايد زيباييها رادوست بداريم ممنون ومتشكريم ساكنان خيابان شهيدان شبان
طلوع عزیز با سلام
درمجموعه ی شورای اسلامی شهراعضای محترم شورا پنج نفریم ویارششم ما شهردارمحترم است اگر
قراراست تقدیرگردد همه بایدشامل گردند متشکرم
اقای خسرو خان مقصودی سلام البته ببخشید اگر به شما پیشنهادی بدهم .تا به حال دیده اید که نویسنده ای کتابی یا مقاله ای بنویسد و خودش به دنبال مخاطبینش به راه بیفتد و ببیند کدام له و یا کدام علیه ان نویسنده مطلب مینویسد و یا حرف میزند .اگر به کامنتهای ذیل همین پست نظری بیندازید متوجه منظور من خواهید شد از بیست و سه نظر ثبت شده شش نظر متعلق به شخص شماست .این نحوه پاسخگویی حکایت از کم حوصله بودن شما را میرساند که با اصل عضویت در شورا در تضاد است .اگر کسی انتقادی از شما کرد لازم نیست در ان واحد بخواهید جواب بدهید و طرف را محکوم نمایید اگر کسی تشکر کرد باز لازم نیست تشکر را در جواب تشکر بدهید .دوست دارم کمی با خودتان خلوت کنید و سپس تصمیم بگیرید .این رویه در دنیای مجازی زیاد طرفدار ندارد .البته شاید از این انتقاد ناراحت شوید اما چون منتخب مردم هستید دوست داریم همچنان منتخب مردم باشید.
سئوال وجواب جانم جواب دادن به سئوالات مردم خوب است وشما جناب مقصودي عزيزراكم حوصله قلمداد
كرده ايد كه به نظرميرسد ايشان خيلي با حوصله است وجواب ميدهد
سوال وجواب ؟؟ عزیزبا سلام
یکباردیگرکامنت های این پست رابخوانید وقتی شخص مجهول الهویه ای مانندجابراصراربردادن جواب دارد چه
میشودکرد ؟ شفاف سازی ودادن جواب به سئوالات راحمل بربی حوصلگی نفرمایید
درقسمت دوم فرموده اید که شخصی تشکرنموده ومن درجوابش گفته ام اگرقراراست تشکرگردد ازیک مجموعه تشکربه عمل آید به نظرم این هم کارپسندیده ای است وشکستن انحصار موفق باشید
جناب اقاي مقصودي بعداز مطالعه مطلب زيباي خدا را ………..بگيريد به ياد صحبت هاي همسايگان ورضايتمندي اين عزيزان افتادم واحساس كردم بايستي ازانچه كه كرامت گفته شده بگويم وحقيقتا مي بايست ازشهردار محترم وهمه اعضاي شوراي شهر تشكر مى كردم واقعا از همگي شما عزيزان دلسوز سپاسگزاريم موفق باشيد
” غرب زدگی میگویم همچون وبازدگی. و اگر به مذاق خوشایند نیست، بگوییم همچون سرمازدگی یا گرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی است در حدود سن زدگی.
آدم غربزده هُرهُری مذهب است . به هیچ چیز اعتقاد ندارد . اما به هیچ چیز هم بی اعتقاد نیست . یک آدم التقاطی است . نان به نرخ روز خور است . همه چیز برایش علی السویه است . خودش باشد و خرش از پل بگذرد دیگر بود و نبود پل هیچ است . نه ایمانی دارد ، نه مسلکی ، نه مرامی ، نه اعتقادی ، نه به خدا یا به بشریت . نه دربند تحول اجتماع است و نه در بند مذهب و لامذهبی . حتی لامذهب هم نیست . هرهری است . گاهی به مسجد هم می رود . همان طور که به کلوپ می رود یا به سینما. اما همه جا فقط تماشاچی است . درست مثل اینکه به تماشای بازی فوتبال رفته است . همیشه کنار گود است . هیچ وقت از خودش مایه نمی گذارد . حتی به اندازه نم اشکی در مرگ دوستی یا توجهی در زیارتگاهی یا تفکری در ساعات تنهایی . و اصلا به تنهایی عادت ندارد . از تنها ماندن می گریزد و اصلا چون از خودش وحشت دارد همیشه در همه جا هست . البته رای هم می دهد . اگر رایی باشد – و بخصوص اگر رای دادن مُد باشد – اما به کسی که امید جلب منفعت بیشتری به او می رود . هیچ وقت از او فریادی یا اعتراضی یا امّایی یا چون و چرایی نمی شنوی . سنگین و رنگین و با طمانینه ای در کلام همه چیز را توجیه می کند و خودش را خوشبین جا می زند .
آدم غربزده راحت طلب است . دم را غنیمت می داند و نه البته به تعبیر فلاسفه . ماشینش که مرتب بود و سر و پزش ، دیگر هیچ غمی ندارد . اگر در عهد بوق ” غم فرزند و نان و جامه و قوت ” سعدی را باز می داشت از سیر در ملکوت ، او که سرش به آخور خودش گرم است جز به خودش به کسی نمی رسد . درد سر برای خودش نمی تراشد و به راحتی شانه هایش را بالا می اندازد و چون کار خودش حساب کرده است و چون هر قدمی را از روی حسابی بر می دارد و هر کاری را نتیجه معادله ای می داند کاری به کار دیگران ندارد – چه رسد که در غمشان باشد . ”
گزیده ای از غرب زدگی اثر جلال آل احمد