منبع : کتاب افلاکیان ، تالیف مهدی روستا در اولین روز از دومین ماه تابستان، در شهر تهران فرزندی گرما بخش کانون خانواده ای مؤمن و متعهد گردید. خانواده صمیعی صاحب فرزندی گردید که بشارتش را مولود کعبه چند روزی قبل از ولادتش در عالم رؤیا به مادر مکرمه اش داده بود. نامش […]
منبع : کتاب افلاکیان ، تالیف مهدی روستا
در اولین روز از دومین ماه تابستان، در شهر تهران فرزندی گرما بخش کانون خانواده ای مؤمن و متعهد گردید. خانواده صمیعی صاحب فرزندی گردید که بشارتش را مولود کعبه چند روزی قبل از ولادتش در عالم رؤیا به مادر مکرمه اش داده بود. نامش را نیز همان بزرگوار برگزید چه نام شایسته ای،ابوالفضل. گویا حضرت علی(ع) رازی را در دل این انتخاب داشت. همان رازی که در واپسین نفس های حیاتش با سقای حسین(ع) زمزمه نمود. پاسداری از حریم ولایت تا پای جان، امری که یادگار زهرای دردانه اش بود. به مادرش فرمود که به یاد مظلومی آن علمدار کربلا و به شکرانه این نعمت الهی هر ساله در محرم الحرام قربانی بده. ابوالفضل چهارمین فرزند خانواده بود پدر و مادر اهل وزوان بودند آن سال ها به علت فقر شدیدی که گریبان گیر مردم این شهر بود اغلب این مردم را مجبور می کرد تا به شهرهای بزرگ نقل مکان نمایند. آقای صمیعی نیز در سال 1332 وزوان را ترک کرد و در منطقه لارک شمیران سکنی گزید. ابوالفضل با لقمه ی کارگری که با زحمت و مشقت فراوان به دست می آمد بزرگ شد. دوران ابتدایی را در سال 1343 در مدرسه دکتر احمد ناصری ٱزگل آغازکرد. پس از پایان دوران ابتدایی مقطع راهنمایی را نیز همان جا ماند و به تحصیل ادامه داد در سال 1351 دوران دبیرستان را به مدرسه محمد نراقی رفت و تا سال 1355 موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته علوم انسانی گردید. کم کم تنور انقلاب گرم شده بود و حرکت حضرت روح الله نیز فراگیر تر می شد. ابوالفضل باید علی رغم میل باطنی اش به دستگاه رژیم پهلوی، به سربازی می رفت. در سال 1356 به خدمت سربازی رفت. حال او از نزدیک شاهد ظلم این حکومت فاسد به مردم می شد. در پادگان 40 دختر آموزشی اش را طی نمود. زمانی که حضرت روح الله(ره) دستور داد ارتش به ملت بپیوندد ابوالفضل حکم رهایی اش را از دستور حضرت امام گرفت ، از پادگان گریخت و بند اسارت را از پیکر گسیخت. حالا دیگر فعالیت های انقلابی اش علنی شده بود به علت کارهایش شب ها نیز به خانه نمی آمد. انقلاب به اوج خود رسیده بود و تنها یک وجب تا پیروزی فاصله بود که بحمدالله تلاش ها و خون های این ملت مظلوم و رهبری حضرت امام(ره) به بار نشست و این کشتی در طوفان هولناک به سلامت به ساحل امن خویش رسید. ابوالفضل افتخار یافت تا چند ماه باقی مانده از خدمتش را در نظام مقدس جمهوری ایران سپری نماید. او پس از سربازی به عضویت کمیته در آمد. منطقه ی ناامنی داشتند و با خود عهد کرده بود تا خواب منافقین کوردل را به کابوس تلخ بدل نماید. در کنار دوستانش چون شهید رحمانی(فرمانده اسبق سپاه شمیران) و شهید یزدان فر عملیات های مهم و حساسی را نیز انجام دادند که موجب شد تا چندین منافق کوردل را دستگیر و تحویل مقامات قضایی دهند و حتی چندین عملیات خرابکارانه را قبل از وقوع خنثی نمایند. اواخر سال 1359 به استخدام بیمارستان قلب شهید رجایی تهران درآمد. در جریان جنگ و هجوم نیروهای کفر به سرزمین ایمان، ابوالفضل عرصه ی ایمان را برگزید. در سال 1361 از طریق سپاه شمیران به جبهه اعزام شد. پس از یک ماه حضور در منطقه مجدداً به تهران بازگشت. این بار ابوالفضل فرصتی را برای خداحافظی و دیدار با پدر و مادرش و همچنین کسب حلالیت یافته بود . قصه عروج شهدای ما داستان کربلاست. به نقل از برادر بزرگوارش« هنگام رفتن اموالش را وصیت نمود که پس از خودش چه کسی اختیار تصرف در آن را دارد و پس از آن سفارشات معنوی را به تک تک برادران و خواهران کرد که ازجمله آنها حفظ احترام والدین بود. برای همه ی ما تقریباً روشن بود که در رفتن ابوالفضل بازگشتی نیست و این آخرین نگاه هاست که به قامت جوان رعنایمان می اندازیم. او بسیارشفاف و با اطمینان از آخرین دیدارمان سخن می گفت یاد خدا و ایمان به هدفش دلش را چون کوه استوار ساخته بود» خداوند چه زیبا این بندگانش را توصیف می کند که “یا ایّتها النّفس المطمئنّه ارجعی الی ربّک راضیّهً مرضیّه”. زمان، زمان عملیات رمضان بود عملیاتی با رمز یا مهدی(عج) ادرکنی. بعثیون کافر در رزم ناجوانمردانه طرح کانال قیر را اجرا کرده بودند تا رزمندگان اسلام را در این کانال ها زمین گیر کنند غافل از اینکه اینان در برابر ایمان رزمندگان ما خود زمین گیر و عاجزند. ابوالفضل در هنگام پیشروی در حوالی پاسگاه زید مورد اصابت ترکش از ناحیه گردن میگردد و به بیمارستان صحرایی منتقل می گردد و در آنجا با زمزمه ی شهادتین و شوق دیدار علمدار کربلا لب تشنه به شهادت می رسد. به گفته ی مادر بزرگوارش درست دو روز قبل از شهادتش در عالم خواب همان سیدی که سال ها پیش ابوالفضل را در دامن من نهاد زیارت کردم ایشان به من فرمودند ابوالفضل دلیرت به تکلیف خویش عمل کرده و تا چند روز دیگر میهمان ما خواهد بود مبادا در سوگش ناله کنی چرا که این امانتی بود که 25 سال پیش به تو سپردیم و امروز آن را باز پس می ستانیم. آری او عاشقانه به سوی مولا و سرورش پر کشید پیکر پاک و مطهرش یک هفته در منطقه ماند و پس به تهران منتقل شد و در آنجا با تشییع شکوه انگیزی به وصیت خود شهید در امام زاده علی اکبر چیذر به خاک سپرده شد. شهید ابوالفضل صمیعی بسیار اجتماعی و مردم دوست بود با تمامی اقشار جامعه برخورد داشت به خصوص قشر ضعیف جامعه . قلب رئوف و مهربانی داشت. به نیازمندان و افراد فقیری که شناخت داشت از درآمد خود یاری می رساند و مشکلاتشان را تا رفع نهایی پیگیری می کرد به راستی شهادت زیبنده ی او بود.
قسمتی از وصیت نامه ی شهید
برادران و خواهران مسلمان، پدر و مادر عزیزم! دست از انقلاب و مکتب مؤمنین اسلام برندارید مکتبی که تکامل و تداومی است و از جانب خدا بوسیله پیامبر گرامیش به ما رسیده است و راه و رسم انبیاست. برای نابودی یاوه گویان شرق و غرب از روحانیت متعهد و مبارز پشتیبانی کنید و مواظب باشید که در میان شما تفرقه نیافتد و خدای نکرده انقلاب را به نابودی نکشاند. پدرم! اگر من به جبهه نروم خودت مدیون این انقلاب خواهی بود. مادرم! وقتی بیاد من می افتی بیاد کربلا و زینب(س) بیفت و صحنه کربلا و به اسارت رفتن اهل بیت را به خاطر بسپار تا تسکین بیابی. به دیگران تذکر می دهم که رهبری و یارانش را تا پای جان یاری کنید و نماز و روزه را به پا دارید و پشتیبان انقلاب باشید و نگذارید خون شهدا پایمال گردد.
والسلام
ابوالفضل صمیعی
نمردند و نمی میرند هرگز ؛ شهیدان زنده ی جاوید هستند . . .
درآغازين چهارشنبه ي سال جديد، چه خوش است سخن رابه نام شهيدي ازتبار ابوالفضل (ع) وبانام ابوالفضل بياغازيم وبوستان دل را با آلاله ي باايماني چون او آراسته وعطرآگين نمائيم.همو كه دراندك كلامش كه ازوصيتش باقي مانده تمام ناگفته ها وگفته ها را بيان وتكاليف رابراي بازماندگان ازقافله تبيين نموده است. اميد كه عامل به وصايايش باشيم كه سعادت درآن است وبس. (آمين)
شهدا شمع نورانی محفل بشریتند که مسیر زندگی را با شهادت خود به انسانها نشان دادند تا با این قطب نما به مسیر صحیح قدم گزارند راهشان پرروهرو باد
با سلام مطلب شما در شاهین بلاگ کار شد باتشکر
باسلام خدمت اقای روستا لطفا این وصیت نامه را فقط در سایت وزوان بگذارید نه در سایت شمیران وبخشی از زندگی نامه این را اصلاح نموده و این هم بدانید این شهید هیچ ربطی به شهر وزوان ندارد
با سلام خدمت اقای روستا لطفا این وصیت را فقط در سایت وزوان بگذارید نه در سایت شمیران وبخشی از زندگی نامه او از ولادت او که چه سالی که محله شمیران به دنیا امده راذکر نماید این هم بدانید این شهید هیچ ربطی به شهر وزوان ندارد ایشان بدنیا امده محله شمیران تهران هستند از شما تشکر میکنم که یاد کردید شهید ما را 09366298759
با سلام خدمت اقای روستا لطفابخشی از زندگی نامه او از ولادت او که چه سالی که محله شمیران به دنیا امده راذکر نمایدلطفا این وصیت را فقط در سایت وزوان بگذارید نه در سایت شمیران و این هم بدانید این شهید هیچ ربطی به شهر وزوان ندارد ایشان بدنیا امده محله شمیران تهران هستند از شما تشکر میکنم که یاد کردید شهید ما را لطفا برای هر کاری با این شماره تماس حاصل نماید کاری را از خود انجام ننماید و با مامشورت نماید09366298759
ای ابوالفضل شهید
شمیران به شما نازد که شما شهید شمیرانید شمیران با بزرگ شدن شما خاطره دارد
از ریاست محترم بسیج شهر وزوان به خاطر این همه لطف و عنایتی که به اینجانب و خانواده اینجانب داشته کمال تشکر و سپاس را می نمایم مخصوصا از برادر عزیزم جناب آی روستا و امام جمعه محترم شهرستان وزوان و از کلیه بسیجیان محترم که همواره راهنما و رهرو خون شهدا بوده اند اینجانب محمد رضا صمیع برادر شهید ابوالفضل صمیع به نمایندگی از خود و مادر شهید از همه شما کمال تشکر و قدردانی را دارم و افتخار این شهید این است که شهید وزوان بوده و یکی از شهدای وزوان می باشد . ۰۹۱۲۶۳۰۴۷۳۲
ریاست محترم بسیج شهر وزوان
با سلام
مطالب در داخل سایت از طرف حمیدرضا صمیع و حسین صمیع به هیچ وجه از طرف خانواده شهید ابوالفضل صمیع نمیس باشد و اینجانب با پوزش به محضر حضرتعالی و امام جمعه محترم و کلیه بسیجیان و ضمن تشکر و قدردانی از زحمات شما که همواره رهرو خون شهیدان و امام راحل بوده اید اینجانب ام لیلا خوش اقوال مادر شهید و فرزندان رمضانعلی و حسین و محمد رضا صمیع برادران شهید اعلام می نماییم که شهید ابوالفضل صمیع بچه وزوان می باشد و از شهیدان شهر وزوان بوده و ما به وزوانی بودنمان افتخار می کنیم . محمد رضا صمیع۰۹۱۲۶۳۰۴۷۳۲
شهادت میدهم به شهدای شمیران/ابوالفضل صمیع.عسگریان/شهادت میدهم به شهیدان خدایی/ابوالفضل صمیع شد کربلایی
شهادت میدهم به شهدای شمیران/ ابوالفضل صمیع .حسین خداجو. حسین مام بیگی .عسگریان/ شهادت میدهم به شهدای خدایی/شهیدان شمیران شدند کربلایی
شهادت میدهم به شهدایی شمیران/ابوالفضل صمیع.حسین مام بیگی.عسگریان/شهادت میدهم به شهدای خدایی/شهیدان شمیران شدند کربلایی
ای شمیران/ای زادگاه من/ای گل بوستان/ای دیار من/ای شهید ابولفضل صمیع
یاد دارم که پدر شهیدابوالفضل صمیع حاج عباس صمیع فرمود چیزی را که در راه خدا دادم پس نمیگیرم و ای خدا شهید ما را به درگاهت قبول کن
اون موقع نه سایت بود نه بنیاد شهید که استفاده هم نکرد سال۶۸فوت کرد اون موقع شما کجا بودید
از ریاست محترم سایت کمال تشکر و قدردانی را داریم . امیدواریم که در مراحل زندگیمان ،همواره رهرو خون شهیدان و امام راحل باشیم. و عامل به وصیتهای آن شهید عزیز، که عمل به آن سعادت داخروی است وبس . آن شهید به وزوانی بودنش افتخار می کرد و بسیار وزوان را دوست داشت.اما نامبرده متولد تهران بوده است. مهم آن است که ما به سلوک و رفتار و باورهای شهدا عمل کنیم و محل تولد شهید مهم نیست.
از ریاست محترم سایت کمال تشکر و قدردانی را داریم . امیدواریم که در مراحل زندگیمان ،همواره رهرو خون شهیدان و امام راحل باشیم. و عامل به وصیتهای آن شهید عزیز، که عمل به آن سعادت داخروی است وبس . آن شهید به وزوانی بودنش افتخار می کرد و بسیار وزوان را دوست داشت.اما نامبرده متولد تهران بوده است. مهم آن است که ما به سلوک و رفتار و باورهای شهدا عمل کنیم و محل تولد شهید مهم نیست.
بعضی وقت ها فکر کردی یک آرپی جی زن دشمن به نیروی خودی بخور چی میشه بعضی وقتا فکر کردی تیر به گلو بخور چی میشه دست و پا بزنی اون وقت زیر ناخنت پر خون میشه بعضی ها جرات ندارن بایستن ایستادگی کنند شهید صمیع و امثال دیگر شهید رفتن ما بمونیم شهید عسگریان میفرمایند مسولین سر هر مقامی و مالی و چیز دیگری با اسم و خون ما بازی نکنید آقا روستا آدم نباید به خاطر هر چیزی از شهیدی سوء استفاده کن ریاست بسیج وزوان لزوم به این کارها نیست سایت بزنید امام خمینی فرمود به خانواده شهدا سر بزنید دلجویی کنید
مادر شهید ابوالفضل سمیع (حاجیه خانم ام لیلا خوش اقوال)تاریخ۱۳۹۵/۰۲/۱۵درگذشت
ضمن عرض تسلیت به پسر ان شهیدابوالفضل و رمضانعلی و حسین و محمدرضا
واز درگاه خداوند منان صبر به خانواده صمیع و خوش اقوال خواستارم
ضمن تشکر از بسیج شهر وزوان و امام جمعه شهر وزوان و شورای شهر وزوان در سوگ عزای مادر شهید صمیع شرکت کرد ند