2014-01-18
227 بازدید
حامد زمانی در جشن بزرگ میلاد پیامبر(ص) از قطعه جدید خود با نام محمد (ص) رو نمایی کرد. مکان این جشن مصلی بزرگ امام خمینی تهران بود و با حضور ۶ هزار نیروی بسیجی و پانصد مهمان خارجی برگزار شد. خواننده و آهنگساز: حامد زمانی تنظیم کننده : نیما نورمحمدی […]
حامد زمانی در جشن بزرگ میلاد پیامبر(ص) از قطعه جدید خود با نام محمد (ص) رو نمایی کرد.
مکان این جشن مصلی بزرگ امام خمینی تهران بود و با حضور ۶ هزار نیروی بسیجی و پانصد مهمان خارجی برگزار شد.
خواننده و آهنگساز: حامد زمانی
تنظیم کننده : نیما نورمحمدی
شاعران : قاسم صرافان – حسین رستمی – محسن راجردی – مرتضی آل کثیر
دانلود آهنگ با حجم ۱۸ مگابایت اینجا
برای دانلود اجرای حامد زمانی در شبکه ۲ اینجا کلیک کنید
جناب آقای حامد زمانی
در پناه مهر اهل بیت ع موفق و سلامت باشید.
شیر مادرت حلالت دمت گرم
حامد جان فقط باید گفت دست مریزاد وبس .به امید اینکه شاهد کارهای زیباتر وپر بارتراز شما باشیم وبیشتر به شما افتخار کنیم
bazam gol kashti hamed jan
نوشتاري در ماجراهاي ميلاد نبي مکرم اسلام حضرت محمد مصطفي(ص) به مناسبت17ربيع الاول
آرام آرام صداي دلنشين طفل آمنه به گوش مي رسد همه پيامبران الهي آمدنش را وعده داده اند واينکجواد دهقاني آراني فضاي شهر خدا مکه با قدومش مکرم ومنور مي شود تمام عرشيان وفرشيان اين لحظات فرحناک رابه تماشا نشسته اند …
آري او مي آيد تا ظلمت جهل دنيا ر ا با حضورش به روشنايي تمام مبدل کند … آري مولود زيباي آمنه عليهاالسلام ، اينک اين آغوش پرندين حضرت جبريل عليه السلام است که تو را به گلگشت و تفرّج آسمان مي برد.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که پيشاني ارادت بر خاک نهادي تا شکوه بندگي را به جاي آوري! درود خداوند بر تو باد، آن گاه که مادر را سلام گفتي و فرشتگان به تحسين جمال بي مثالت پرداختند.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زمين از نعمت حضورت در کاينات برخوردار شد و آسمان به ميزباني زمين غبطه خورد.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که خانه دوست، آکنده از عطر عاشقانگي ها شد و نجواي نمازت، دل از آسمان ربود!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زبان به حمد و يگانگي خداوند گشودي و عطر توحيد، کوچه هاي مکه را فراگرفت!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زخم بي شمارت، عشق را به تماشا فرا خواند و عاشقانگي از افسانه به حقيقت پيوست!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که غربت، به قصد قربت برگزيدي و برکت وجودت، تاريخ را به مبدأي از نور، راهنما شد.
درود خداوند بر تو باد؛ مادامي که حيات در کاينات باقي است. ميلادت مبارک، يا رسول اللّه صلي الله عليه و آله مرور لحظات دلنشين پيچش عطر حضور حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي(ص) در عالم امکان بس طرب انگيز است اززبان ملائک الهي،مادرش وجدش عبدالمطلب… پرچم هاي بهشتي در شب ولادت پيامبر اکرم (ص) خداوند در شب تولد حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم به جبرئيل امر فرمود چهار پرچم بهشتي به زمين فرود آورد.
جبرئيل پرچم اول را که پرچمي سبز بود و بر آن با خطي سفيد نوشته شده بود « لا اله الا الله، محمد رسول الله »، بر کوه قاف نهاد.
پرچم ديگر را بر کوه ابوقبيس. اين پرچم دو شعبه داشت که بر يکي نگاشته بود:« گواهي بر وحدانيت خداوند » ( شهادة ان لا اله الا الله ) و بر شعبه ديگرش « ديني جز دين محمد بن عبدالله نيست.» ( لا دين الا دين محمد بن عبدالله )
پرچم سوم را بر بام مسجد الحرام نصب کرد که بر يک تکه آن نوشته بود:« خوشا آنان که بر خدا و محمد صلي الله عليه و آله وسلم ايمان آوردند.» ( طوبي لمن آمن بالله و بمحمد ) و بر ديگري نوشته بود:« واي بر آنان که به محمد صلي الله عليه و آله وسلم نگروند و يک حرف از آنچه را که از نزد خداوند آورده است رد کنند.» ( ويل لمن کفر به ورد علبه حرفاً مما ياتي به من عند ربه )
و پرچم چهارم را بر ضريح بيت المقدس نهاد که بر آن به خط سياه در سطر اول نوشته بود:« پيروز، جز خدا نيست.» ( لا غالب الا الله ) و در سطر دوم:« نصرت و ياري تنها براي خدا و محمد صلي الله عليه و آله وسلم است.» ( النصرلله و لمحمد صلي الله عليه و آله وسلم ) ولادت پيامبر(ص) از زبان مادرش آمنه آمنه مي گويد: وقتي زمان زايمانم نزديک شد، ديدم بال پرندهاي سفيد بر قلبم کشيده شد و همه ترس و نگرانيها از من دور گرديد، نوشيدني سفيد رنگي براي من آوردند و من که تشنه بودم، از آن نوشيدم. نوري مرا در بر گرفت. سپس بانواني بلند قامت با من سخن گفتند ولي گفتار آنان همانند گفتار انسانها نبود. ناگهان ديدم پارچه ابريشمي سفيدي بين آسمان و زمين را پوشانده است و هاتفي ميگويد: «از گراميترين مردم، او را بگيريد.» مرداني را ديدم که در آسمان ايستاده بودند و در دستان آنان جامهاي آب بود. به شرق و غرب زمين نگاه کردم و پرچمي از سندس (پارچه بافته شده از حرير) ديدم که بر ستوني از ياقوت بين آسمان و زمين در پشت کعبه بر افراشته بود.
پس از آن محمد صلي الله عليه و آله و سلم به دنيا آمد در حالي که انگشتان خود را به آسمان بلند کرده بود. ابر سفيدي از آسمان پايين آمد و او را در بر گرفت.
گويندهاي گفت:« محمد را در شرق و غرب زمين و درياها گردش دهيد تا همگان او را به نام و صورت و عنوان بشناسند.» سپس او را باز گرداندند، و ديدمش که در پارچهاي سفيدتر از شير پيچيده شده بود و زير او پارچهاي بود از ابريشم سبز. سه کليد از جنس مرواريد تازه با او بود.
هاتفي ميگفت:« کليدهاي ياري (نصرت)، رحمت و نبوت هميشه با اوست.» پس از آن، ابر ديگري او را فرا گرفت و مدتي بيش از بار اول او را با خود برد.
شنيدم که گويندهاي مي گفت:« محمد را در شرق و غرب بگردانيد و او را بر جنيان و آدميان، پرندگان و درندگان نمايش دهيد و به او عطا کنيد صفاي آدم، نازکدلي نوح، دوستي ابراهيم، زبان اسماعيل، کمال يوسف، شادي يعقوب، صداي داود، زهد يحيي و کرم عيسي را.» سپس هاتفي گفت:« همه دنيا در اختيار و قدرت محمد در آمد.»
سپس سه نفر را ديدم که صورت آنان همانند خورشيد ميدرخشيد؛ در دست يکي از آنان جامي نقره اي با مشک بود و در دست دومي ظرف زمرّدين چهارگوشهاي بود که در هر گوشه آن مرواريد سفيدي قرار داشت.
در اين وقت هاتفي گفت:« اين دنياست؛ اي حبيب خدا، آن را بگير.» محمد صلي الله عليه و آله وسلم وسط آن را گرفت. گويندهاي گفت:« محمد صلي الله عليه و آله و سلم کعبه را گرفت.»
در دست سومي پارچه ابريشمين سفيدي بود که آن را گشود و از آن مهري خارج کرد که چشم بيننده را به خود جلب مي کرد. پس از آن هفت بار از آب همان جام شست و کتف محمد صلي الله عليه و آله وسلم را با آن مهر کرد و آب دهان خود را در دهان مبارک کودک نهاد و او را به سخن گفتن واداشت و چيزهايي گفت که من نفهميدم، مگر اين چند جمله را:« در پناه خدا باشي. من قلب تو را از ايمان و علم و يقين و عقل و شجاعت انباشتم. تو برترين انسان هستي. آن که از تو پيروي کند سعادتمند است و آن که فرمان تو را نبرد بدبخت.» اين فرشته همان رضوان (نگاهبان بهشت) بود.
رفت و پس از مدتي بازگشت و به محمد گفت:« بر تو بشارت باد اي سايه سر بلندي دنيا و آخرت.» سپس نوري از سر محمد صلي الله عليه و آله وسلم تا آسمان درخشيد و من کاخهاي سرزمين شام را ديدم و در اطراف خود انبوهي از مرغان زيبا را که بالهايشان را گشاده بودند.
پس از به دنيا آمدن حضرت محمد صلي الله عليه و آله وسلم، شبانگاهان نور از سيماي او ساطع شد. اين نور چنان در فضا گسترده شد که خانهي همهي مکّيان را روشن کرد. عبدالمطلب ميگويد: پس از زايمان آمنه، به ديدار او و فرزندش رفتم.
سيماي محمد همانند ماه تمام، ميدرخشيد. ولادت پيامبر اکرم از زبان حضرت عبدالمطلب عبدالمطلب ميگويد: هنگام زايمان آمنه، در حال طواف خانه خدا بودم که ناگاه مشاهده کردم بتهاي کعبه همگي بر زمين ريختند و متلاشي شدند.
بت بزرگ نيز با صورت بر زمين افتاد. در همان موقع ندايي آسماني شنيدم که گفت:« اينک آمنه، رسول خدا را به دنيا آورد.» با ديدن اين صحنه متحير شدم و با سرعت به سوي خانه آمنه شتافتم.
ابر سفيدي تمامي خانه را پر کرده و بوي مشک ناب و عنبر و عود همه جا را گرفته بود. به نوزاد نگاه کردم، او را بوسيدم و خداوند را ستايش نمودم: « الحمدلله الذي اخرجک الينا حيث وعدنا بقدومک » ( سپاس خداوندي را که همان گونه که وعده کرده بود، تو را به دنيا آورد.) سپس محمد صلي الله عليه و آله و سلم را که در چهره من و آمنه تبسم ميکرد به آمنه سپردم و گفتم: « او را نگاهباني کن که مقامي بسيار بزرگ خواهد يافت.»
مردم از هر سو به ديدار محمد ميآمدند. هر کس او را زيارت مي کرد، چنان از بوي مشک خوشبو ميشد که وقتي برميگشت، ديگران تا مدتها بوي خوش او را استشمام ميکردند.
نداي آسماني در هنگام ولادت پيامبر اکرم(ص) امام صادق عليه السلام ماجراي ولادت پيامبر اکرم را از زبان آمنه چنين نقل ميفرمايد: به خدا سوگند، فرزندم با دستان خود بر زمين فرود آمد.
آنگاه سر به سوي آسمان بلند کرد و به آن نگريست. نوري از من ساطع شده بود که همه چيز در پرتوش نوراني بود. شنيدم که منادي صدا زد: « تو بزرگترين مرد جهان را به دنيا آوردي.»
و نيز نقل کرده اند: آمنه صدايي شنيد که مي گفت: « تو باردار بزرگ اين امت هستي. پس وقتي فرزندت متولد ميشود بگو: « اعيذه بالواحد شرّ کل حاسد » ( او را از گزند همهي حسودها به خداي يگانه ميسپارم ) سپس او را محمد نام بگذار.» کمک حوريان بهشتي در زايمان آمنه آمنه در اتاقي تنها، بر مرگ همسر خود، عبدالله، ميگريست که ناگهان درد زايمان او را فرا گرفت. خواست از اتاق خارج شود ولي در باز نشد. برگشت و در حاليکه درد مي کشيد بر تنهايي خويش گريست. ناگاه ديد که سقف خانه گشوده شد و چهار حوري بهشتي از آن فرود آمدند. صورتهاي آنان چنان نوراني بود که خانه از پرتو آنان روشن شد. آنها به آمنه گفتند:« نترس، و از چيزي بيمناک نباش. ما آمدهايم در زايمانت کمک کنيم.»
سپس در چهار طرفش نشستند. چشمان آمنه آرام به خواب رفت و وقتي چشم گشود که حضرت محمد صلي الله عليه و آله را در کنار خويش ديد، در حالي که پيشاني بر زمين نهاده بود، سجده ميکرد، انگشت اشاره خود را به آسمان بلند کرده بود و اشاره به وحدانيت خداوند (لا اله الا الله) ميفرمود.»
معجزات زمان ولادت پيامبر اکرم(ص) امام صادق عليه السلام معجزاتي را که هنگام ولادت پيامبر اکرم آشکار شد، چنين بر ميشمارد: 1- ابليس از ورود به آسمان هاي هفتگانه محروم شد. 2- شياطين دور شدند. 3- تمامي بت ها در بتکده به صورت بر زمين افتادند. 4- ايوان کسري شکست و چهارده کنگرهي آن سقوط کرد. 5- آب درياچه ساوه خشک شد. 6- سرزمين خشک سماوه، آب پيدا کرد. 7- آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد. 8- نوري از سرزمين حجاز بر آمد تا به مشرق رسيد. 9- کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند. 10- سحر ساحران باطل شد. استحيائيل ــ يکي از فرشتگان بزرگ خدا ــ در شب تولد حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم بر کوه ابوقبيس ايستاد و با صدايي بلند گفت:« اي مردم مکه! به خدا و فرستاده او و نوري که با او فرو فرستادهايم ايمان بياوريد.»
منابع: • بحارالانوار، ج 15 • امالي صدوق • سيرةالنبويه، ج1، ص166
نوشتاری در ماجراهای میلاد نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) به مناسبت۱۷ربیع الاول
آرام آرام صدای دلنشین طفل آمنه به گوش می رسد همه پیامبران الهی آمدنش را وعده داده اند واینک فضای شهر مکه با قدومش مکرم ومنور می شود تمام عرشیان وفرشیان این لحظات فرحناک رابه تماشا نشسته اند …
آری او می آید تا ظلمت جهل دنیا ر ا با حضورش به روشنایی تمام مبدل کند … آری مولود زیبای آمنه علیهاالسلام ، اینک این آغوش پرندین حضرت جبریل علیه السلام است که تو را به گلگشت و تفرّج آسمان می برد.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که پیشانی ارادت بر خاک نهادی تا شکوه بندگی را به جای آوری! درود خداوند بر تو باد، آن گاه که مادر را سلام گفتی و فرشتگان به تحسین جمال بی مثالت پرداختند.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زمین از نعمت حضورت در کاینات برخوردار شد و آسمان به میزبانی زمین غبطه خورد.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که خانه دوست، آکنده از عطر عاشقانگی ها شد و نجوای نمازت، دل از آسمان ربود!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زبان به حمد و یگانگی خداوند گشودی و عطر توحید، کوچه های مکه را فراگرفت!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زخم بی شمارت، عشق را به تماشا فرا خواند و عاشقانگی از افسانه به حقیقت پیوست!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که غربت، به قصد قربت برگزیدی و برکت وجودت، تاریخ را به مبدأی از نور، راهنما شد.
درود خداوند بر تو باد؛ مادامی که حیات در کاینات باقی است. میلادت مبارک، یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله مرور لحظات دلنشین پیچش عطر حضور حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) در عالم امکان بس طرب انگیز است اززبان ملائک الهی،مادرش وجدش عبدالمطلب… پرچم های بهشتی در شب ولادت پیامبر اکرم (ص) خداوند در شب تولد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به جبرئیل امر فرمود چهار پرچم بهشتی به زمین فرود آورد.
جبرئیل پرچم اول را که پرچمی سبز بود و بر آن با خطی سفید نوشته شده بود « لا اله الا الله، محمد رسول الله »، بر کوه قاف نهاد.
پرچم دیگر را بر کوه ابوقبیس. این پرچم دو شعبه داشت که بر یکی نگاشته بود:« گواهی بر وحدانیت خداوند » ( شهادة ان لا اله الا الله ) و بر شعبه دیگرش « دینی جز دین محمد بن عبدالله نیست.» ( لا دین الا دین محمد بن عبدالله )
پرچم سوم را بر بام مسجد الحرام نصب کرد که بر یک تکه آن نوشته بود:« خوشا آنان که بر خدا و محمد صلی الله علیه و آله وسلم ایمان آوردند.» ( طوبی لمن آمن بالله و بمحمد ) و بر دیگری نوشته بود:« وای بر آنان که به محمد صلی الله علیه و آله وسلم نگروند و یک حرف از آنچه را که از نزد خداوند آورده است رد کنند.» ( ویل لمن کفر به ورد علبه حرفاً مما یاتی به من عند ربه )
و پرچم چهارم را بر ضریح بیت المقدس نهاد که بر آن به خط سیاه در سطر اول نوشته بود:« پیروز، جز خدا نیست.» ( لا غالب الا الله ) و در سطر دوم:« نصرت و یاری تنها برای خدا و محمد صلی الله علیه و آله وسلم است.» ( النصرلله و لمحمد صلی الله علیه و آله وسلم ) ولادت پیامبر(ص) از زبان مادرش آمنه آمنه می گوید: وقتی زمان زایمانم نزدیک شد، دیدم بال پرندهای سفید بر قلبم کشیده شد و همه ترس و نگرانیها از من دور گردید، نوشیدنی سفید رنگی برای من آوردند و من که تشنه بودم، از آن نوشیدم. نوری مرا در بر گرفت. سپس بانوانی بلند قامت با من سخن گفتند ولی گفتار آنان همانند گفتار انسانها نبود. ناگهان دیدم پارچه ابریشمی سفیدی بین آسمان و زمین را پوشانده است و هاتفی میگوید: «از گرامیترین مردم، او را بگیرید.» مردانی را دیدم که در آسمان ایستاده بودند و در دستان آنان جامهای آب بود. به شرق و غرب زمین نگاه کردم و پرچمی از سندس (پارچه بافته شده از حریر) دیدم که بر ستونی از یاقوت بین آسمان و زمین در پشت کعبه بر افراشته بود.
پس از آن محمد صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد در حالی که انگشتان خود را به آسمان بلند کرده بود. ابر سفیدی از آسمان پایین آمد و او را در بر گرفت.
گویندهای گفت:« محمد را در شرق و غرب زمین و دریاها گردش دهید تا همگان او را به نام و صورت و عنوان بشناسند.» سپس او را باز گرداندند، و دیدمش که در پارچهای سفیدتر از شیر پیچیده شده بود و زیر او پارچهای بود از ابریشم سبز. سه کلید از جنس مروارید تازه با او بود.
هاتفی میگفت:« کلیدهای یاری (نصرت)، رحمت و نبوت همیشه با اوست.» پس از آن، ابر دیگری او را فرا گرفت و مدتی بیش از بار اول او را با خود برد.
شنیدم که گویندهای می گفت:« محمد را در شرق و غرب بگردانید و او را بر جنیان و آدمیان، پرندگان و درندگان نمایش دهید و به او عطا کنید صفای آدم، نازکدلی نوح، دوستی ابراهیم، زبان اسماعیل، کمال یوسف، شادی یعقوب، صدای داود، زهد یحیی و کرم عیسی را.» سپس هاتفی گفت:« همه دنیا در اختیار و قدرت محمد در آمد.»
سپس سه نفر را دیدم که صورت آنان همانند خورشید میدرخشید؛ در دست یکی از آنان جامی نقره ای با مشک بود و در دست دومی ظرف زمرّدین چهارگوشهای بود که در هر گوشه آن مروارید سفیدی قرار داشت.
در این وقت هاتفی گفت:« این دنیاست؛ ای حبیب خدا، آن را بگیر.» محمد صلی الله علیه و آله وسلم وسط آن را گرفت. گویندهای گفت:« محمد صلی الله علیه و آله و سلم کعبه را گرفت.»
در دست سومی پارچه ابریشمین سفیدی بود که آن را گشود و از آن مهری خارج کرد که چشم بیننده را به خود جلب می کرد. پس از آن هفت بار از آب همان جام شست و کتف محمد صلی الله علیه و آله وسلم را با آن مهر کرد و آب دهان خود را در دهان مبارک کودک نهاد و او را به سخن گفتن واداشت و چیزهایی گفت که من نفهمیدم، مگر این چند جمله را:« در پناه خدا باشی. من قلب تو را از ایمان و علم و یقین و عقل و شجاعت انباشتم. تو برترین انسان هستی. آن که از تو پیروی کند سعادتمند است و آن که فرمان تو را نبرد بدبخت.» این فرشته همان رضوان (نگاهبان بهشت) بود.
رفت و پس از مدتی بازگشت و به محمد گفت:« بر تو بشارت باد ای سایه سر بلندی دنیا و آخرت.» سپس نوری از سر محمد صلی الله علیه و آله وسلم تا آسمان درخشید و من کاخهای سرزمین شام را دیدم و در اطراف خود انبوهی از مرغان زیبا را که بالهایشان را گشاده بودند.
پس از به دنیا آمدن حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم، شبانگاهان نور از سیمای او ساطع شد. این نور چنان در فضا گسترده شد که خانهی همهی مکّیان را روشن کرد. عبدالمطلب میگوید: پس از زایمان آمنه، به دیدار او و فرزندش رفتم.
سیمای محمد همانند ماه تمام، میدرخشید. ولادت پیامبر اکرم از زبان حضرت عبدالمطلب عبدالمطلب میگوید: هنگام زایمان آمنه، در حال طواف خانه خدا بودم که ناگاه مشاهده کردم بتهای کعبه همگی بر زمین ریختند و متلاشی شدند.
بت بزرگ نیز با صورت بر زمین افتاد. در همان موقع ندایی آسمانی شنیدم که گفت:« اینک آمنه، رسول خدا را به دنیا آورد.» با دیدن این صحنه متحیر شدم و با سرعت به سوی خانه آمنه شتافتم.
ابر سفیدی تمامی خانه را پر کرده و بوی مشک ناب و عنبر و عود همه جا را گرفته بود. به نوزاد نگاه کردم، او را بوسیدم و خداوند را ستایش نمودم: « الحمدلله الذی اخرجک الینا حیث وعدنا بقدومک » ( سپاس خداوندی را که همان گونه که وعده کرده بود، تو را به دنیا آورد.) سپس محمد صلی الله علیه و آله و سلم را که در چهره من و آمنه تبسم میکرد به آمنه سپردم و گفتم: « او را نگاهبانی کن که مقامی بسیار بزرگ خواهد یافت.»
مردم از هر سو به دیدار محمد میآمدند. هر کس او را زیارت می کرد، چنان از بوی مشک خوشبو میشد که وقتی برمیگشت، دیگران تا مدتها بوی خوش او را استشمام میکردند.
ندای آسمانی در هنگام ولادت پیامبر اکرم(ص) امام صادق علیه السلام ماجرای ولادت پیامبر اکرم را از زبان آمنه چنین نقل میفرماید: به خدا سوگند، فرزندم با دستان خود بر زمین فرود آمد.
آنگاه سر به سوی آسمان بلند کرد و به آن نگریست. نوری از من ساطع شده بود که همه چیز در پرتوش نورانی بود. شنیدم که منادی صدا زد: « تو بزرگترین مرد جهان را به دنیا آوردی.»
و نیز نقل کرده اند: آمنه صدایی شنید که می گفت: « تو باردار بزرگ این امت هستی. پس وقتی فرزندت متولد میشود بگو: « اعیذه بالواحد شرّ کل حاسد » ( او را از گزند همهی حسودها به خدای یگانه میسپارم ) سپس او را محمد نام بگذار.» کمک حوریان بهشتی در زایمان آمنه آمنه در اتاقی تنها، بر مرگ همسر خود، عبدالله، میگریست که ناگهان درد زایمان او را فرا گرفت. خواست از اتاق خارج شود ولی در باز نشد. برگشت و در حالیکه درد می کشید بر تنهایی خویش گریست. ناگاه دید که سقف خانه گشوده شد و چهار حوری بهشتی از آن فرود آمدند. صورتهای آنان چنان نورانی بود که خانه از پرتو آنان روشن شد. آنها به آمنه گفتند:« نترس، و از چیزی بیمناک نباش. ما آمدهایم در زایمانت کمک کنیم.»
سپس در چهار طرفش نشستند. چشمان آمنه آرام به خواب رفت و وقتی چشم گشود که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را در کنار خویش دید، در حالی که پیشانی بر زمین نهاده بود، سجده میکرد، انگشت اشاره خود را به آسمان بلند کرده بود و اشاره به وحدانیت خداوند (لا اله الا الله) میفرمود.»
معجزات زمان ولادت پیامبر اکرم(ص) امام صادق علیه السلام معجزاتی را که هنگام ولادت پیامبر اکرم آشکار شد، چنین بر میشمارد: ۱- ابلیس از ورود به آسمان های هفتگانه محروم شد. ۲- شیاطین دور شدند. ۳- تمامی بت ها در بتکده به صورت بر زمین افتادند. ۴- ایوان کسری شکست و چهارده کنگرهی آن سقوط کرد. ۵- آب دریاچه ساوه خشک شد. ۶- سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد. ۷- آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد. ۸- نوری از سرزمین حجاز بر آمد تا به مشرق رسید. ۹- کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند. ۱۰- سحر ساحران باطل شد. استحیائیل ــ یکی از فرشتگان بزرگ خدا ــ در شب تولد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر کوه ابوقبیس ایستاد و با صدایی بلند گفت:« ای مردم مکه! به خدا و فرستاده او و نوری که با او فرو فرستادهایم ایمان بیاورید.»
منابع: • بحارالانوار، ج ۱۵ • امالی صدوق • سیرةالنبویه، ج۱، ص۱۶۶
به امید روزی که همه جوانان میمه در همه زمینه ها مانند آقای حامد زمانی شوند .