حسین دهقان – حکایت افسار شتر بر دم خر بستن

2013-10-15
1964 بازدید

حکایت افسار شتر بر دم خر بستن ضمن عرض سلام خدمت کاربران عزیز ،‌ باید عرض کنم که این حکایت بدون هرگونه غرض ورزی و تخریب دیگران بیان شده و قبلا از زحمات کلیه مسئولین شهرو خدمت گزاران به مردم تقدیر و تشکر می کنم و بدور از انصاف است که زحمات ایشان نادیده گرفته […]

1

حکایت افسار شتر بر دم خر بستن
ضمن عرض سلام خدمت کاربران عزیز ،‌ باید عرض کنم که این حکایت بدون هرگونه غرض ورزی و تخریب دیگران بیان شده و قبلا از زحمات کلیه مسئولین شهرو خدمت گزاران به مردم تقدیر و تشکر می کنم و بدور از انصاف است که زحمات ایشان نادیده گرفته شود وامیدواریم با همراهی، همدلی، همفکری و بیان نقدهای سازنده در جهت رفع نقایص و برطرف کردن ضعف ها و تقویت نقاط قوت در جهت خدمت به مردم گام بردارند.
واما شرح حکایت ، نقل می کنند ساربانی در آخر عمر خود شتر ش راصدا میزند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از شتر حلالیت می طلبد . یکایک آزار و اذیت هایی که بر شتر بیچاره آورده را نام می برد از جمله زدن شتر با تازیانه، آب ندادن ، غدا ندادن، بار اضافه زدن و …. همه را بر می شمرد و می پرسد آیا مرا حلال می کنی؟
شتر در جواب می گوید همه اینها را که گفتی حلا ل می کنم اما یکبار با من کاری کردی که آنرا هرگز نمیتوانم حلال کنم و تو را ببخشم.
ساربان پرسید آن چه کاری بود؟
شتر جواب داد یک بار افسار مرا به دم یک خر بستی . من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیت ها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید.

ندانم کجا دیده ام این روایت

و یا از که بشنیده ام این حکایت

یکی از بزرگان اعراب یثرب

که می داشت جمعی به زیر حمایت
بهنگام نزع روان، وقت مردن

همی خواست او از یکایک رضایت
تمام قبیله رضا گشته از وی

رضایت گرفت او بحد کفایت
به ناگه بیاد آمدش اشتری را

که مرکوب او بوده است از بدایت
به جنگ وبه صلح وبه صحرا وهامون

کشیده است بارش بدون شکایت
زده خیزرانش همی سخت برسر

همی ره نوردیده با او به غایت
فراموش کرده رضایت بخواهد

ببندد دهان شتر از سعایت
بفرمود اشتر نمودند حاضر

کشیدش به سر دست لطف وعنایت
به او گفت: کای اشتر سالخورده تو

در عمر کردی بمن بس رعایت
سواری بمن داده ای از جوانی

به کوه و به دشت و به شهر و ولایت
بسی صدمه ها برتو از من رسیده

به حدی که شد لنگ از آن دست وپایت
زمن باش راضی دراین وقت آخر

تو بگذر ز تقصییر من با رضایت
زبان شتر باز شد بهر پاسخ

به امر خدا گفت : این نغز آیت
رضا هستم از هرچه کردی تو بامن

چو بودی مرا صاحبی با درایت
خوراندی بمن بهترین خار صحرا

به آبم نمودی ز زمزم سقا یت
ولی نیستم راضی از یک گناهت

چو بود آن گناه تو بر من جنایت
تو می بستی افسار من بر دم خر

که ره را نماید بمن خر هدایت
شتر می رود زیر هر بار سنگین

ولی سخت باشد براو بی نهایت
که افسار او را کشد یک الاغی

رود زیر بار خری بی کفایت
ضرب المثل معروف”افسار شتر بر دم خر بستن” اشاره به سپردن کار به افراد نالایق است و اینکه افرادی نالایق بدون داشتن شرایط احراز یک پست زمام امور را بدست گیرند و بدبخت جماعتی که دچار چنین افرادی شوند.وجود این افراد در راس امور باعث وارد شدن خسارات زیادی به سازمان چه از بعد مادی و چه از بعد روانی می شود مانند نخبه گریزی و فرار مغز ها ، دلسرد کردن افراد متخصص و نخبه، کاهش روحیه خدمتی در ادارات و شرکت ها و ساز مان ها ،کاهش تعداد گزارش های کارشناسی و تخصصی ، بی تفاوتی نسبت به انجام امور و بخشیدن عطای سازمان به لقای آن، در خواست بازنشستگی های پیش از موعد و …..