وصیت نامه ی شهید اکبر ابرام

2013-10-06
340 بازدید

سلام بر پدر و مادر و برادرانم و خواهرم كه اميدوارم زحمات خود را بر من حلال گردانند تا اگر به فيض شهادت كه صد درصد در اين عمليات نصيب من خواهد شد رسيدم ناراحتي روحي نداشته باشم و روحم آزرده نباشد. خوب پدرجان و مادر عزيزم و برادرانم و خواهرم از اين كه در […]

1

سلام بر پدر و مادر و برادرانم و خواهرم كه اميدوارم زحمات خود را بر من حلال گردانند تا اگر به فيض شهادت كه صد درصد در اين عمليات نصيب من خواهد شد رسيدم ناراحتي روحي نداشته باشم و روحم آزرده نباشد. خوب پدرجان و مادر عزيزم و برادرانم و خواهرم از اين كه در اين چند سال زندگي در يك خانواده ي محروم زحمتهاي بسيار متحمل شده ايد تشكر مي كنم و مي دانم كه ديگر زنده بر نخواهم گشت تا بلكه زحمتهاي شما را جبران نمايم ولي به هر حال من را ببخشيد.

منبع : کتاب شهادت نامه ی شهدای شهر میمه

وصيت نامه ستواندوّم شهيد اكبر ابرام

«اين دنيا محل گذر است و بايد همگي برويم دير يا زود و چه بهتر كه انسان در راه دفاع از ناموس و مملكت و دين خود جان خود را تسليم كند

همانطور كه شهادت اين عزيزان به ما درس مي آموزد زندگي آنان نيز سراپا درس آزادگي است

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام و درود به رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي و سلام بر بت شكن زمان خميني كبير و سلام بر كفر ستيزان جبهه ي حق عليه باطل و سلام بر شهيدان به خون غلطيده و سلام بر ادامه دهندگان راه شهيدان سلام بر جبهه هاي خوزستان بر سرزميني كه بدون وضو نمي توان برآن قدم نهاد سلام بر اسيران حزب الله و سلام بر خمپاره اندازها و آرپيجي زنها و سلام بر سلاحهاي سنگين و سلام بر گرد و غباري كه مواقع عمليات بر اثر اصابت گلوله ها و بمبارانها به وجود ميآيد و سلام بر لحظه ها و رشادتها و جوانمرديها و سلام بر هوابرد جان بر كف و در پايان سلام بر پدر و مادر و برادرانم و خواهرم كه اميدوارم زحمات خود را بر من حلال گردانند تا اگر به فيض شهادت كه صد درصد در اين عمليات نصيب من خواهد شد رسيدم ناراحتي روحي نداشته باشم و روحم آزرده نباشد. خوب پدرجان و مادر عزيزم و برادرانم و خواهرم از اين كه در اين چند سال زندگي در يك خانواده ي محروم زحمتهاي بسيار متحمل شده ايد تشكر مي كنم و مي دانم كه ديگر زنده بر نخواهم گشت تا بلكه زحمتهاي شما را جبران نمايم ولي به هر حال من را ببخشيد.

خوب بنده كه افسر هوابرد هستم شغلم در اين عمليات افسر ديده بان مي باشم و با هلي كوپتر به پشت دشمن هلي برد مي شوم اميدوارم كه اين عمليات در درجه اول با پيروزي هر چه تمامتر به نفع ملت مسلمان و تمام رزمندگان خاتمه يابد چون اين عمليات سرنوشت شش سال جنگ را معلوم خواهد كرد.

ولي بنده در اين عمليات وظيفه مهمي را قبول كرده ام و به اميد پيروزي وارد عمليات مي شوم كه دشمن را شكست بدهيم و هدفها را كه از قبل پيش بيني شده به تصرف خود درآوريم و تمامي رزمندگان صحيح و سالم به آغوش گرم خانواده خود بازگردند و ايام عيد را در نزد خانواده خود باشند و خودم نيز در درجه اول همين آرزو را دارم ولي عمليات احتياج به خونها و رشادتها و از جان گذشتگيها دارد تا در عمليات از جان گذشتگي نباشد پيروزي نيست.

خوب باز هم سخني با پدرم، پدر جان از اين كه نتوانستم زحمتهايي را كه در عرض چند سال زندگيم براي من كشيده ايد جبران كنم مرا ببخشيد و موقعي كه خبر به شما دادند كه فرزندتان شهيد شده هيچ ناراحت نشويد و به خاطر فرزند خود اشك نريزيد چون اين دنيا محل گذر است و بايد همگي برويم دير يا زود و چه بهتر كه انسان در راه دفاع از ناموس و مملكت و دين خود جان خود را تسليم كند.

پدر جان روزي كه اين لباس مقدس را پوشيدم سوگند ياد كرده ام كه به مملكت ايران زمين و ملت عزيزش و به اسلام و قرآن در هر زمان و مكان كه احتياج باشد كمك كنم و جان خود را در اين راه فدا نمايم بدانيد كه چشم بسته پاي به اين راه ننهاده و با چشمي بينا به انتهاي اين راه نگاه كرده و انتهاي آن همان شهادت است كه از قبل برايم آشكار بوده خوب سخني چند با برادران ارتشي ميمه، برادران عزيز شما كه اين لباس مقدس را به تن كرده ايد و در هر زمان بكوشيد كه پيروزي از آن ملت ايران است برادران ايران راه خود را انتخاب كرده بود در اين راه ثابت قدم و استوار است ولي ما كه اين لباس را به تن كرده و عضو كوچكي از اين جامعه حساب مي شويم خواه ناخواه بايد راه آنها را ادامه بدهيم به برادرم قاسم كه يك ارتشي هست به عنوان يك برادر كوچكتر از او مي خواهم كه از دست من هيچ گونه ناراحتي نداشته باشد و راهي را كه خودش انتخاب كرده ادامه بدهد، خوب در پايان از همشهريان عزيزم مي خواهم كه همگي مرا حلال نمايند چون انسان جايزالخطاست و در بعضي مواقع خطائي از ما سرزده ما را به بزرگي خودتان ببخشيد.

خوب پدر جان من را در گلزار شهداي ميمه دفن نمائيد اگر جنازه من به دستتان رسيد و اگر هم جنازه ي من به دستتان نرسيد مانند شهيد مصطفي شعبان مشخصات من را روي سنگي نوشته و در محل گلزار شهدا نصب نمائيد. بنده در پايان از تمامي افرادي كه در تشييع جنازه من شركت خواهند كرد سپاسگزارم و از مرتضي زمانی(نوحه خوان) و آقا هاشم موسوي زاده و ديگر برادران مي خواهم كه برايم در تشييع جنازه و مراسم نوحه خواني و روضه خواني كنند.

در پايان از تمامي همشهريان عزيز سپاسگزارم و اميدوارم تا آنجائي كه در توان دارم در اين عمليات انتقام شهداي ميمه را بگيرم انشاءالله

در هر كجا كه پنجه بيداد ناكــــــسان               از آستين وحشت و قدرت برون شــــــــود

در هر كجا كه تيغ ظلم آيد برون از نيـام               آن سرزمين چو قلزم زخار خون شـــــــود

اي شـهيدان آغشته به خون باشيد خوش              كه ملك به دشمن نمــــــي دهيـــــــم

گر يك تن از هزار بمانيم باك نيـــست                ديگر به زير بار ستم تن نميــدهيـــــــم

گر روس گر انگليس و گر آمريكا و چين                بر هيچ كس تسلط ميهن نميدهيــــــــم

اين راه ما كه همانا راه شماســــــــت               به شرق و غرب خونخواردست آشتي نميدهيم

بار الها من نمي خواهم كه در بستر بميرم             ياريم كن تا براهت در دل سنگر بميــــــرم

دوست دارم در ميان آتش و خون و گلوله             دور از كاشانه و از خواهر و مادر بميـــــــرم

دوست دارم خاك ايران رازدشمن پاك سازم          در ره جانان روم من همچو سرلشكر بميــرم

24/12/63 امضاء

مرگ بر صدام كافر، مرگ بر منافقين و كوردلان، مرگ بر آمريكا، مرگ بر شوروي