محضر مبارک حضرت آیت الله مصباح یزدی دام عزه با سلام و تحیّت آنچه ذیلاٌ تقدیم می شود،ارادت و تقاضای جمعی از طلاب حوزه و از علاقمندان حضرتعالی است که امیدواریم فارغ از شرایط سیاسی جامعه مورد توجه قرار گیرد. حضرت آیت الله مصباح؛ استحضار دارید، انقلاب اسلامی شرایط خطیری را فراروی خود دارد. رسالت […]
محضر مبارک حضرت آیت الله مصباح یزدی دام عزه
با سلام و تحیّت آنچه ذیلاٌ تقدیم می شود،ارادت و تقاضای جمعی از طلاب حوزه و از علاقمندان حضرتعالی است که امیدواریم فارغ از شرایط سیاسی جامعه مورد توجه قرار گیرد.
حضرت آیت الله مصباح؛ استحضار دارید، انقلاب اسلامی شرایط خطیری را فراروی خود دارد. رسالت تاریخی حوزه های علمیه در قبال همه مسائل داخلی و خارجی و دفاع از کیان دین از یک سو و شرایطی که منتخب و محبوب کمر بسته و مورد عنایت شما برای کشور و نظام اسلامی به وجود آورده است از سوی دیگر ما را واداشت تا نکاتی را به محضر حضرتتان تقدیم کنیم.
۱- ما شما را از سرمایه های حوزه می دانیم بنابراین پیشنهاد خاضعانه ما آن است که حضرت استاد نقش معنوی و پدری را در جامعه ایفا نمائید و خود را از جناح بندی های سیاسی و عضویت درجبهه نوظهور پایداری و تنزل در حد آدم های احساسی و افراطی قرار ندهید.
تقاضای ما این است که اگر احساس تکلیف می فرمائید، مقدسات را به میدان نیاورید. در دوره قبلی شما فرمودید: «دیشب یکی از دوستان … در حال أحیاء پیش از نیمۀ شب به خواب می رود. در خواب به او ندا می شود که بلند شو برای احمدی نژاد دعا کن ، وجود مقدس ولی عصر (عج) دارند برای احمدی نژاد دعا می کنند. (گفتمان مصباح، رضا صنعتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۸۸۳)
در جای دیگر فرمودید: «خدای متعال را شاکریم که زمینۀ انتخاب چنین شخصیتی … مشحون به کرامات و معجزات بود … عنایات حضرت ولی عصر(عج) یار ملت ایران بود که به چنین موفقیتی دست یافت و تلقی ما این است که این نفخۀ الهی که در این زمان در جامعۀ ما دمیده شده و آثارش در علاقۀ بیشتر مردم به دین و اندیشه های اسلامی ظهور یافته ، مرتبه ای از مراتب چیزی است که در زمان پیامبر اسلام(ص) تحقق پیدا کرد و ان شاءالله مرتبۀ کاملش در زمان ظهور حضرت ولی عصر (عج) تحقق خواهد یافت ». (همان، ص۸۸۱)
حضرت استاد؛ دعای امام عصر (عج) برای احمدی نژاد چه شد؟ ما با حسن ظن می گوئیم گزارشی که به شما رسیده است خلاف واقع بوده یا آن کسی که در خواب آن دوست اهوازی شما آمده امام عصر نبوده بلکه آقای مشائی بوده است! و شما در این ماجرا تقصیری ندارید. اما جناب آقای مصباح می دانید کشاندن پای امام عصر(عج) به ماجرای احمدی نژاد چه هزینه ای برای اسلام و تشیع و روحانیت و نظام و رهبری به بار آورد. آیا فتنه ای که ایجاد شد و همه اش به پای چند نفر مفتون ثبت شد عندالله، منتخب منذور له شما در آن نقش نداشت؟ چرا سکوت کردید و سهم احمدی نژاد را در فتنه نگفتید؟
۲- حضرت آقای مصباح؛ شما و همفکرانتان در ماجرای کتاب شهید جاوید گوش فلک را کر کردید که علم غیب امام معصوم (ع) زیر سؤال رفته است چرا الآن نمی فرمائید که آن همه توصیه های امام عصر (عج) از طرق مختلف به شما و دوستانتان برای رأی آوردن احمدی نزاد در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ دلیل بر علم غیب امام هست یا نیست؟ آیا امام عصر نمی دانست که باند انحرافی فراماسونر و جاسوس و خطرشان برای اسلام بدتر از صهیونیست است؟ چطور حضرتعالی بعداً متوجه شدید ولی امام عصر (سلام الله علیه) هنوز نعوذ بالله متوجه نشده اند؟ چرا دوباره حضرت به خواب آن اهوازی نمی آید و بفرماید که العیاذبالله اشتباه شده است؟ ما حدس می زنیم که این بار ممکن است برای کاندیدای جدید شما به خواب یک اهوازی دیگر بیاید!
۳- جناب استاد؛ برای ما طلاب حوزه هم این حرف ها قابل قبول نیست چه رسد به مردم عادی کوچه و بازار! به نظر ما این گونه از دین برای چیزی که شما بعداً اسمش را انحراف و فراماسونر و… گذاشتید و طلای زنتان را نذر کردید و زیارت عاشورا و دعای توسل و خدا و پیغمبر را به میدان آورید اینقدر شایسته نبود. چرا دوباره به میدان آمدید؟
۴- حضرت استاد؛ موارد فوق همه اشاره برآن است که حضرتعالی در سیاست کارشناس خوبی نیستید و مشاوران شما در حد آقایان قاسم روانبخش، حسین جلالی و حمید رسایی و… مشکل آفرین هستند بنابراین توصیه ما آن است که جناب استاد در مباحث عقلی و فلسفی که بحمدالله ید طولایی دارید متمحض بمانید و در همین زمینه به نظام و اسلام خدمت کنید سزاوارتر است.
خدا آخر وعاقبت ما را به خیر کند کاسه داغتر از آش که می گویند یعنی همین اینها که در ابتدای راهند حضرت علامه را که از ذخایر اسلام وانقلابند وبه گفته مقام معظم رهبری مطهری زمان ما اینگونه مورد هجمه قرار می دهند اهانت بدتر ازاین نمی شود البته تقصیری هم ندارند آن زمانی که اگرکسی می خواست علوم دینی یاد بگیرد با سختی وزحمت فراوان از شهر ودیار خود به مراکز دینی می رفت وماهها با نان خشکی که با خود برده بود روزگار را سپری می کرد تا طلبه ای شود وگاه اتفاق می افتاد که پس از سالها رنج ومشقت وقتی به دیار خود بر می گشت کسی اورا نمی شناخت اما حالا با سلف سرویس وغذاهای رنگارنگ وشرکت تعاونی که یکی از دوستان می گفت مسابقه بر سر گرفتن آخرین مدل تلوزیونهای ال ای دی می باشد باید هم آقای مصباح را غیر کارشتاس بدانند کسی که مبحث توسعه سیاسیش در خطبه های نماز جمعه تهران در سالهای دولت اقای خاتمی بهترین گواه بر هوش ودرایت سیاسی ایشان دارد
آقای شیبانی بهتر است همه چیز را فدای تفکر سیاسی خود نکنید گرفتن انتقام از کسی که زمانی از احمدی نزاد حمایت کرد روش درستی نیست هر مطلب را از هرجایی کپی پیست نکنید
عزیزم بخون ببین چی گفته ، چی کار داری کی گفته
دیگه مستند تر از این میشده نامه بنویسند؟؟
چه ربطی به نون خشک و تلویزیون ال ای دی و رنج و مشقت و این حرفا داره ؛اون زمانی که آیت ا… مصباح حجت الاسلام بودند آیت ا… منتظری استاد بودند و خیلی هم زحمت کشیدند و نون خیلی خشک خوردند اما به درد سیاست نمی خوردند
خدا به داد ایران بعد از آیت ا.. خامنه ای برسد .چه دندانهایی تیز شده اند …
fبا سلام
چرا هميشه حق تلخ است؟حتي براي بزرگان.
بزرگي به دانشي است كه قابليت هضم شدن را داشته باشد.
اصل خبر تکذیب شده
با سلام
جسارتا،
در جمله ی : ” …بنابراین توصیه ما آن است که جناب استاد در مباحث عقلی و فلسفی که بحمدالله ید طولایی دارید متمحض بمانید”
” متمحض” به چه معناست؟
—————————————-
با سلام ، ” خالص شده “
بخش هایی از نامه ی سرگشاده ی آیتالله حجتی کرمانی به آیتالله مصباح یزدی ( سال 1390):
با دلی سوزان و چشمی گریان و حالی پریشان، این نامه را شتابان برای آن برادر دیرینه گرامی مینویسم بدین امید که به سود نظام اسلامی و مردم گرفتار ما باشد: اجازه بدهید از اینجا شروع کنم که در ماههای اخیر حضرتعالی مانند بسیاری از خطبا و گویندگان و نویسندگان، از جریان انحرافیای سخن میگویید که آقای احمدینژاد را احاطه کردهاند و او به این جریان وابسته و دلبسته است… من بیمقدمه و خیلی صریح و بیپرده از شما سوال میکنم مگر شما و امثال شما نبودید که آقای احمدینژاد را تا بدان حد بالا بردید تا امروز از گریبان خود شما سربرآورد.
در عدالتمحوری و مهرورزی ایشان هم با رفتاری که در دولت اول و دومش با نزدیکترین همکاران یعنی وزرای کابینهاش داشت و دارد، به هیچوجه جای شک و شبههیی باقی نمانده است!
گذشته از سلسله انتصابات و عزلهایی که عمدتا عجولانه و بر مبنای درگیریهای شخصی و بدون رعایت مصالح عمومی انجام گرفته و میگیرد، فعلا به مخالفت صریح ایشان با نظر رهبر انقلاب در مورد وزیر اطلاعات و اخیرا برکناری وزیر نفت و نصب سرپرست جدید برای این وزارتخانه کلیدی اشاره میکنم با توجه به نقش کلیدی و حساس وزارت اطلاعات در امنیت کشور و نیز وزارت نفت در شریان حیاتی کشور که چون خون در رگهای اقتصاد است.
آیا تفسیر یکی از دوستان صاحبنظر ما قابل تامل نیست که میگفت: یک خط مرموز، پشت سر تصمیمات سیاسی – اقتصادی این دولت است که احتمالا بدون اینکه خود آقای احمدینژاد متوجه بشود کشور را به ورطه ناامنی، ورشکستگی و سقوط اقتصادی سوق میدهند. اینها را بگذارید کنار معاملات نفتی تهاتری و نابودی صنعت و کشاورزی با واردات بیرویه انواع میوهها و صدها قلم کالای چینی و غیره حتی دستساختهای کشورهای خارج که صنایع دستی ما را هم در کنار صنعت و کشاورزی تهدید به نابودی میکند.
این دوست صاحبنظر خبره سیاست و اقتصاد، بر این باور است که: انحلال سازمان برنامه و بودجه کشور که در حکم حافظه مدیریتی کشور بود، تغییر محل خدمت مدیران، «قمار» قلمداد کردن بورس که یکی از شریانهای اقتصادی کشور است، حمله به سیستم بانکی به عنوان یکرقمی کردن سود بانکی، انحلال شوراها از جمله شورای عالی پول و اعتبار (که بعدا به صورت ناکارآمدی برقرار شدند)، خالی کردن بانکها به عنوان پروژههای زودبازده، چهار برابر شدن پول در گردش و ایجاد تورم، مجموعه سیاستهایی بوده است که واحدهای تولیدی را رو به کاهش برده و باغات و مزارع را کساد کرده و بیکاری را افزایش داده است.
او مینویسد: «در مدت شش سالی که دولت آقای احمدینژاد برسر کار است، درآمدهای نفتی ما افزایش یافت، بهگونهیی که طبق گفته کارشناسان، درآمد حاصل از یکصد سال استخراج نفت با درآمد شش سالی که آقای احمدینژاد بر کرسی ریاستجمهوری ایران هستند، برابری میکند، اما حاصل آن برای ملت چیزی نبوده است. البته هر یک از این موارد احتیاج به کارشناسی دارد و باید هیأتهای کارشناسی مجلس شورای اسلامی و کارشناسان دیگر با جدیت این موضوعات را در دستور تحقیق خود قرار دهند و کشور و نظام را برهانند».
وی میافزاید: «فساد اداری هیچگاه به وسعت امروز نبوده است. از زمان دولت آقای هاشمی و آقای خاتمی، سیاست تعدیل و حذف ۱۰ درصدی یارانهها در بودجه هر سال مطرح بود که با آن مخالفت شد. اما آقای احمدینژاد در شرایط حصر اقتصادی که واحدهای تولیدی ما تاب و توان خود را از دست داده و بهرهدهی بسیار پایین آمده است، این کار را به نام هدفمند کردن یارانهها با شتاب زیاد و بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن انجام داد که طبعا فاجعهبرانگیز خواهد بود چراکه طبقه زحمتکش مزدبگیر با حداقل دستمزد ۳۷۰ هزار تومان در ماه نمیتواند در برابر افزایش لجامگسیخته تورم تاب بیاورد و به زندگی همراه با کرامت انسانی خود ادامه دهد.
ارباب اطلاع میگویند: در آلمان دولت اقتصاد یارانهیی ندارد اما به دلیل بهرهدهی بالای واحدهای تولیدی، حداقل حقوق مزدبگیران چیزی حدود دو میلیون تومان در ماه است در حالیکه کالاهای سبد مصرفی مزدبگیرانه آن کشور ارزانتر از کالاهای مصرفی مزدبگیران ایرانی است. تازه میگویند هنوز تورمهای مهار نشده بیشتری در راه است. آیا این تخریب کشور نیست؟
به پندار من، درد اصلی ما تنازع و تخاصم بوده است. ما برخلاف آیه مبارکه «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» پیوسته «تنازع» کردهایم و «فشل» شدهایم و هیبت و باد و بروت ما از بین رفته است. امیرالمومنین (ع) فرمود: «ولا یستطیع ان یتق الله من یخاصم»؛ کسی که از در خصومت وارد میشود (اگر هم بخواهد) نمیتواند تقوای الهی داشته باشد.
در اینجا از تحلیل کلی حوادث و وقایع صرفنظر میکنم که درخور نگارش کتابی قطور است و به وقایع این سالهای از سال ۸۴ تاکنون بخصوص انتخابات سال ۸۸ اشاره میکنم و از آن برادر گرامی میپرسم که با توجه به نقشی که حضرتعالی در این جریانات داشتهاید، اکنون تا چه حد خود را مسوول میدانید؟
اجازه بدهید سوالم را صریحتر و عینیتر مطرح کنم و از موضعگیریهای مثبت و منفی شما و امثال شما در دولتهای آقای هاشمی و آقای خاتمی و آقای احمدینژاد بپرسم: سوال من این است آیا شما همچنان به موضعگیریهای گذشته خود در دولتهای سهگانه نامبرده، صحه میگذارید؟ (دولتهای قبلتر را نمیگویم چون شما در آن سالها، وارد عرصه سیاسی نشده بودید…) آیا جانبداریهای بیدریغتان را از آقای احمدینژاد در سالهای ۸۸ و ۸۴ درست و صحیح میدانید؟ آیا با مقایسه با سالهای ریاستجمهوری آقای هاشمی و آقای خاتمی که البته اشکالات و ایرادات درست و نادرستی بر آنها وارد شده است و میشود…، جو سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و بینالمللی سالهای اخیر را بهتر از آن سالها ارزیابی میکنید؟
به پندار من، مجموعه این ذهنیتها و واقعیتهای منفی همراه با «تیپ» آقای احمدینژاد، مردمیبودن و صداقت او در همدردی با محرومین و مستضعفین جامعه، باعث شد که وی برنده انتخابات ۸۸ و ۸۴ شود.
من در یادداشتی که در انتخابات ۸۴ به عنوان «تنها گزینه» در برتری غیرقابل مقایسه آقای هاشمی نسبت به آقای احمدینژاد نوشتم، آقای هاشمی را راننده ماهری معرفی کردم که علیرغم تخلفات سهوی و عمدی از مقررات رانندگی قادر است ماشین سیاست را از پیچ و خمهای خطرناک داخلی و خارجی سالم به درد ببرد اما آقای احمدینژاد، علیرغم صداقت و مردمدوستی، راننده کمتجربهیی است. او سختکوش و پرتلاش و مردمی و مردمدوست است اما نه سیاست میداند و نه اقتصاد و با عرف و ادبیات رایج آشنا نیست و با ادبیات عوامانه در داخل و خارج سخن میگوید. ایشان در این مدت نشان داده است که بسیار تند و عجول و لجباز و رفیقباز است و این شما و امثال شما بودید که او را بر سر کار آوردید.
باری- وقایع این شش ساله نظر مرا اثبات کرد و امثال جنابعالی هم با تعابیر متفاوت، سخن گذشته مرا تصدیق میفرمایید.
حضرت آقای مصباح!
اشکال مهم و صعبالعلاج دیگر که شاید امالمشکلات باشد، این است که طبق یک خصلت دیرینه و نهادینه شده، ما در بسیاری از مسائل خودسانسوری میکنیم و خلوت و جلوت ما، گاهی ۱۸۰ درجه با هم تفاوت دارد و از این رو، بسیاری از حقایق و واقعیتهای جامعه از دید بزرگان و مسوولان مملکتی مخفی میماند یا به صورت معکوس جلوه داده میشود. یا از باب مصلحتاندیشی یا از باب تقیه و ترس یا از باب ملاحظات رفاقت و رودربایستی و بسیاری هم به خاطر دغدغه زندگی و امرار معاش حرف دلمان را نمیزنیم و با آنکه در محافل خصوصی و خانوادگی و جاهای امن لاینقطع از اوضاع شکایت داریم و این و آن را مقصر میدانیم ولی چون به «عرصه» میآییم، لب فرو میبندیم. گویی در شهر هیچ خبری نیست.
این خصلت نکوهیده که در مواردی هم معلول جو سیاسی و کمتحملی مسوولان حکومتی است، بخصوص در محافل دانشگاهی و علمی موجب وقفه و ایستایی و جلوگیری از خلاقیت و نوآوری میشود و بسیاری از فرهیختگان و صاحبنظران را از اظهارنظر صریح باز میدارد و آنها را به اضطرار و اجبار یا ملاحظه و تقیه وامیدارد که همسوی با ما روحانیون بخصوص روحانیون دستاندرکار حکومتی سخن بگویند و از ابراز نظر کارشناسی و علمی بخصوص در مقولات سیاسی و جامعهشناسی پرهیز کنند.
1-واقعا شعور سیاسی ندارید نامه بدون اسامی طلاب منتشر میکنید
جواب – اینجا” ما قال ” مهم است ” من قال ” چیزی را عوض نمی کند . ضمنا آدم به این راحتی شعور سیاسی کسی را منکر نمی شود .
2.مگر پیامبر اسلام به زبیر سیف الاسلام نگفتند بعد چه شد ملاک حال فعلی است اولین کسی که به احمدی نژاد حمله کرد مصباح بود.
جواب – هزینه ی سنگینی را برای پدیده ی احمدی نژاد پرداختیم و باید بپردازیم. اول بودن علامه مصباح در حمله به احمدی نژاد ، ایشان را بری الذمه نمی کند.
3.میبینمتون که به خاطر توهین به مطهری زمان در آتش دنیا و آخرت بسوزید
جواب – خاک کف پای شاگردان علامه هم نیستیم اما امیدوارم نشات گرفته از دیدن ” هاله ی نور ” نباشد.
4.تو که هنوز قرآن رو نمی فهمی دستی در سلوک و عرفان نداری چرا در ماه رجب نشر اکاذیب میکنی استغفار کن
جواب – اگر علامه این سخنان را نفرموده باشند ، مصداق نشر اکاذیب است و مستوجب استغفار .
اگر مردی یاداشت زیر رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن تا توبه عملی کرده باشی البت بعیده اینقدر مرد باشی
جواب – توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟
.نظرات رهبری:
چرا به آیت الله مصباح یزدی اعتماد و تکیه می کنیم
امام خامنه اي: «از دهه 1330 تاکنون که او را می شناخته، همواره بر مدار حق بوده است»
به آیت الله مصباح یزدی اعتماد می کنیم و به ايشان رجوع می نماییم چراکه مدالِ علم و بصیرت و تقوا را از نائب امام زمان دریافت نموده اند:
رهبر فرزانه انقلاب همچنين اظهار داشتند: بنده هم به سهم خودم قدر آقاي مصباح را ميدانم. واقعا ميدانم كه ايشان در كشور و براي اسلام چه وزنهاي هستند و حقا و انصافا ما امروز نظير ايشان را – حالا به اين تعبير بگوييم – خيلي نادر نظير آقاي مصباح ممكن است وجود داشته باشد با اين وزانت علمي و عمق علمي و احاطه و وسعت و با اين آگاهي و بينش و صفا، رهبر معظم انقلاب تصريح كردند: اين سه جهت در ايشان جمع است؛ هم علم، هم بصيرت به معناي حقيقي كلمه و هم صفا. اين سه تا با هم در وجود ايشان خيلي ارزشمند است. (رهبر معظم انقلاب اسلامي با حضور در منزل آیت الله مصباح یزدی در تاريخ 20/11/89)
در عرصه علم و معرفت به علامه مصباح يزدي رجوع مي نماييم چراکه امام خامنه اي فرمودند: به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسى اسلام ارادت قلبى دارم.
2- به علامه تكيه كرده ايم چراكه رهبري فرموده اند: اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر مىکند.
3- با روشناي فكري ايشان راه را طي مي كنيم چراكه مقام معظم رهبري با اوصاف متعالي زير ايشان را معرفي نموده اند: از برجستگان رجال علمى و چهرههاى موجه عالم تشیع؛ از برکات ماندگار حوزه ى علمیه ى قم و از چهرههاى موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار مىباشید، داراي احاطه و نکتهدان.
4- به علامه اعتماد داريم چراكه امام به ايشان نيز اعتماد داشت: در ديداري خصوصي سال دوم انقلاب ، علامه گزارشي از موسسه «در راه حق» خدمت امام مي دهند با اينكه به تعبير علامه« همه در حوزه با کارهایی که انجام می دادیم، موافق نبودند و کسانی بودند که دوست نمی داشتند که غیر از همین کارهای جاری حوزه، کار دیگری صورت بگیرد»…امام عنايتي ويژه نموده و فرمودند:” این جا را توسعه دهید، من تا زنده هستم، خودم بودجۀ آن را می پردازم.”
5- علامه چراغ راه ماست چراكه: او فقه و اصول را در مکتب بزرگانی چون امام خمینی (ره) و حضرات آیات بروجردی، اراکی و بهجت آموخته و در اخلاق و عرفان از بزرگانی چون علامه طباطبایی، آیتالله بهجت و آیتالله انصاری همدانی بهرهها برده است. از محضر علامه طباطبایی استفاده فراوان کرده است، چرا که علاوه بر عرفان و اخلاق در فلسفه و تفسیر نیز از شاگردان خاص وی به حساب میآید.
6- در عظمت شأن علمي ايشان همين بس كه علامه طباطبايي، ايشان را شریک در تفسیر المیزان معرفی کرده است.
7- به آیتآلله مصباح رجوع مي نماييم چراكه استعداد سرشار ايشان در کنار برخورداری از چنین استادان بزرگ، روحی لطیف، اخلاقی برجسته، منطقی قوی، ذهنی جوال و بینشی عمیق برای او به ارمغان آورده تا با جهاد علمی پاسخهای متین و محکم به شبهات فکری روز دهند و در برابر موج سیلآسای شبهات دینستیزان بايستند
اين پشتوانه ای فکری و نظری قویی انقلاب اسلامي همواره یورش دشمنان بر اعتقادات و باورهای دینی جوانان و متدیان را زیر نظر دارد و به موقع در برابرشان واكنش نشان می دهد.
8- به علامه تكيه مي كنيم چراكه با تألیف ده ها کتاب نشان داده است كه اسلام دین کاملي است و عرصه ای در جامعه شناسی و روانشناسی و علوم تربیتی و …. نمانده که اسلام در آن بی نظر مانده باشد
9- به علامه اعتماد نموده ايم زيرا حضرت آقا فرموده اند: خوشبختانه یکى از موفقیتهاى آقاى مصباح یزدى در قم این است که ایشان برخلاف خیلى از فضلاى ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلش در شاگردانِ خوب سرریز شده است.
شاگرداني همچون: حجت الاسلام و المسلمین محمود رجبی, حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا فیاضی, حجت الاسلام و المسلمین سید محمود نبویان ، حجت الاسلام و المسلمین مرتضی آقاتهرانی و …
10- ما به علامه اعتماد داريم چراكه در راه دفاع از معارف اسلامي و تربيت سربازان امام زمان عجل الله سر از پا نمي شناسد، و خط تحول در حوزه را با كمك به شهيد بهشتي در راه اندازي حوزه علميه حقاني كه اولين مدرسه داراي سيستم آموزشي منسجم و مرتب بود دنبال نمود. در ادامه با كمك به راه اندازي موسسه در راه حق، سپس راه اندازي بنیاد فرهنگى باقر العلوم و در آخر تأسيس«موسسه آموزشی-پژوهشی امام خمینی» كه رهبرمعظم انقلاب در تکریم آن فرمودند: « این مؤسسه ی خوب، جامع و کامل می تواند از لحاظ تلاش پیگیر، خستگی ناپذیر، خالصانه و عالمانه الگویی برای حوزه باشد » كمك فراواني به حوزه هاي علميه نمودند. در این مرکز سالانه صدها مدرس آشنا به مبانی دقیق فقهی، فلسفی، کلامی و عرفانی تربیت می شوند که زبان روز دنیا را هم می فهمند و با تسلط بر متدهای علمی به نیازهای مراکز علمی جهان اسلام پاسخ می گویند.
بصیرت و زمانه شناس
1 – به علامه اعتماد داريم چراكه همواره بر مدار حق بوده اند؛ امام خامنه اي فرموده اند: آیت الله مصباح یک فقیه، متکلم، فیلسوف، مفسر و زمان شناس بصیر است. از همه این ها مهمتر جزء شخصیت های برجسته ای است که هیچگاه در تقدم نظام بر خود تردید نداشته و در این راه بدون لحاظ داشتن موقعیت علمی خود به دل خطر رفته و گاهی یک تنه با «خناسان مسلط» مصاف داده است.
چنین شخصیتی مصداق کامل عالمی است که تشخیص دقیق خود را در روزی که لازم باشد، بی درنگ به میدان می آورد و در این راه سرزنش و زخم زبان دیگران را به چیزی نمی گیرد. در واقع تکریم حضرت آقای مصباح تکریم «راه حق» و نشان دادن «مصداق» و «الگوی شایسته» است. مصداقی که به تعبیر حضرت آقا- در این دیدار- از دهه 1330 تاکنون که او را می شناخته، همواره بر مدار حق بوده است.
2- قدر علامه را مي دانيم! و در حوادث سهمگين به او تكيه مي نمايم چراكه مقام معظم رهبري فرمودند: بنده به سهم خودم قدر آقاي مصباح را ميدانم. ايشان در كشور و براي اسلام وزنهاي هستند و حقا و انصافا ما امروز نظير ايشان را – حالا به اين تعبير بگوييم – خيلي نادر نظير آقاي مصباح ممكن است وجود داشته باشد.
3- به علامه رجوع مي نماييم چراكه سرچشمه جوشان محبت و التفات فرزندان انقلاب به امام خامنه ايست: حضرت آقا فرمودند: …اين محبتي كه ابراز ميشود بر ميگردد به لطف حضرتعالي، و سرچشمه جوشان محبت و التفات شما نسبت به ما سرازير ميشود در همه خانواده و مجموعه فرزندان و اهل و همه.
4- علامه چراغ راهمان است چراكه بيش از ديگران معرفت به امامش يافته است:«خداوند را باید سپاسگزار باشیم که ویژگیهایی همچون علم، تقوا، بصیرت و آگاهی به زمان را در وجود رهبر معظم انقلاب جمع کرده است.
در خصوص امام خامنه اي اوصاف زير را بيان فرموده اند:
پرچمدار حمایت از دین و رواج اسلام و تشیع، روحانیت، تقوا و بصیرت هستند، شخصیت الهی.کلام رهبری در همه حال فصلالخطاب است. براساس اسلام و اعتقادات شیعه، محور وحدت، ولایت فقیه است. و ایشان زمانی که ابهامات بیشتر شده و سرگردانی ایجاد میشود، مسیر درست را به ما نشان میدهند. بزرگترین نعمتی که خدا امروز به ما عطا کرده وجود مقام معظم رهبری است . خداوند رهبر معظم انقلاب را به عنوان ذخیرهای برای امروز ما و و جامعه ایران قرار داد
– به علامه تكيه مي كنيم چراكه هميشه در مسير جريان حق بوده :
چه قبل از انقلاب: با مبارزات غالبا مخفیانه و بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی بود.
برخي سوابق مبارزاتي علامه: نشریهی انتقام که توسط آیتالله مصباح منتشر میشد، جنبهی ایدئولوژیکیاش قویتر بود. راهاندازی هیئت یازده نفره، نوشتن برخی از اعلامیههای ضد رژیم، تلاش برای چاپ و توزیع برخی از اعلامیههای حضرت امام خمینی (ره)، ادارهی مراسم جشن آزادی امام و نگارش قطعنامهی آن، سازماندهی مبارزات روحانیت، همکاری با هیئتهای مؤتلفهی اسلامی، تحقیق دربارهی شکل حکومت اسلامی و …
– چراغ راه است چراكه روزی که انحرافات شریعتی برایش مشهود شد تا پای خروج از مدرسه حقانی ایستاد و روشنگری کرد.
5- او محل رجوع است چراكه مرد تكليف است و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران…آیتالله مصباح نیز مهمترین تکلیف خود را در خدمت در میدان دفاع تئوریک از اسلام و نظام جمهوری اسلامی دانست…{لذا} در نقد و مناظرهی علمی با اندیشههای التقاطی و مارکسیستی، دفاع تئوریک از نظام جمهوری اسلامی، انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، ایجاد تحول در نظام حوزههای علمیه، تربیت طلاب مستعد و حضور در کنفرانسها و مجامع داخلی و خارجی برای دفاع از مبانی اسلام و جمهوری اسلامی و … نقشی ویژه و کمنظیر داشت.
6- روزی که همه مانده بودند که با دولت جمهوری اسلامی(اصلاحات) که خودش ساطور دست گرفته به جان جمهوری اسلامی افتاده چه کنند ، آمد و مانند یک طلبه صفر کیلومتر کل این کشور را زیر پا گذاشت تا بگوید آقا ، این چیزی که حضرات به اسم امام و انقلاب می خواهند به خورد ملت دهند چیزی نیست جز پس ماندهای نشخوارهای هابرماسی و کانتی و اسپینوزایی ، حکومتی که امام فرمود با این چیزی که اینها می گویند ، فرقش ، فرق عرش و فرش است ، فرق سماء و ارض است …. تریبون نماز جمعه را در تهران کرد تریبون حقیقت نظام سیاسی اسلام.
7- او همچون مقتداي خود در دفاع از حق مظلوم بود اما مقاوم تا پاي جان و حتي آبرو. دوران دوم خرداد علامه بود و100 نشریه ی زنجیره ای ، علامه بود و روزی 10 شبهه جدید عزیزان اصلاح طلب در دین ، علامه بود و تساهل و تسامح ، علامه بود و اتهام صدور حکم قتل های زنجیره ای، علامه بود و جامعه مدنی ، علامه بود و نفی حاکمیت خدا ، علامه بود و نفی معصومیت اولیای خدا ، علامه بود و قبض و بسط تئوریک شریعت ، علامه بود و صراط های مستقیم ، علامه بود و دموکراسی آنگلوساکسونی، و علامه بود و همه ی اینها ،و او یکه و تنها ، علامه بود و ایستادگی تا پای نام و آبرو ، علامه بود و لقب “تئوریسین خشونت”، علامه بود و تهمت پیروی از تفکر انجمن حجتیه و مخالفت با اندیشههای تابناک حضرت امام…
8- به علامه تكيه مي كنيم چرا كه در همه صحنه هاي حساس انقلاب راه مقاومت بر آرمانها را در پيش گرفته است:
در انتخابات 84 كه غالب افراد در تدارك آمدن هاشمي بودند از جمله شخصیتهای مخالف با نامزدی ايشان بود. و بدون نام بردن از “هاشمی” به برخی از مصاحبهها و سخنان او انتقاد کرده و از تداوم سیاستهای فرهنگی اصلاحطلبان و استمرار حضور آنها در عرصههای فرهنگی و اجرایی کشور در صورت انتخاب مجدد هاشمی به ریاست جمهوری نگران بود…اما هر چه تبلیغات انتخاباتی به روز رأیگیری نزدیکتر میشد لحن سخنان علامه نیز به نفع دکتر احمدینژاد متمایل میگردید.
9- علامه چراغ راه است چراكه در دفاع از انقلاب و اسلام حتي از آبروي خود نيز مي گذشتند: و در پاسخ به دلسوزاني كه مي گفتند اين سياسيون آبروي شما را مي برند مي فرمود: اگر من آبرویی داشتم این آبرو را کجا باید خرج میکردم؟ با خودم مگر باید داخل قبر میبردم!
10- به علامه رجوع مي نماييم چراكه در فتنه 88 فدايي رهبر بودند و نه تنها خود بلكه همه شاگردانش در دفاع از ساحت ولايت و انقلاب در صحنه حاضر شدند و با روشنگري به سهم خود آتش فتنه را فرو نشاندند اين نقش چنان پر رنگ بود كه توسط مديریت وقت حوزه هاي علميه نشانِ «عمار یاسر»، به علامه مصباح اهدا شد.
11- به علامه اعتماد داريم چراكه در مواجهه با انحراف، هيچ ملاحظه كاري ننمودند و سيل ملامت هاي دوستان را به جان خريدند: «شش ماه از عمر دولت نهم نگذشته بود که آیتالله مصباح یکی از مسئولان بزرگ اطلاعاتی را فرا خوانده و از او خواست تا سوابق مشایی را بیاورد؛ از آن وقت آیت الله مصباح تذکر دادند، … شدیدترین حملات را علیه انحراف آیت الله مصباح داشتند.»
و جريان انحرافي در واكنش به روشنگريهاي علامه، در تربيون رسمي خود، همصدا با سازمانهاي منافقين، سلطنتطلبها و دشمنان قسمخورده انقلاب اسلامي، مطهري زمان و برخي نهادهاي انقلابي كشور را اقتدارگرا ناميد؟!
تقوا و صفا
– رهبر معظم انقلاب درباره درس هفتگي استاد مصباح در دفتر مقام معظم رهبري فرمودند: هر چه از آن پخش شده و من گوش كردم واقعا انسان استفاده ميكند. در ماه مبارك رمضان كه سخنراني ايشان عصرها پخش ميشد من غالباً گوش ميكردم و بهره ميبردم.
– در ادامه حضرت آيت الله خامنهاي فرمودند: بله! دعا كنيد كه خداوند هدايت كند ما را. يادتان هست كه من يك وقت در زمان رياست جمهوري به شما عرض كردم كه نياز الان من به كمك معنوي خيلي بيشتر از سابق است. جنابعالي خدمت آقاي بهجت(ره) رسيديد و پيغام رسانديد كه كمكي كنند و بعد از آن ايشان دو تا نامه فرستادند كه من آن نامهها را دارم و الحمدلله اين كمكها وجود داشته و ما قدر ميدانيم.
القابي كه امام خامنه اي در وصف علامه به كار گرفته اند همچون دريچه هاي نوريست كه ظلمت شك و ترديد در اعتماد و تبعيت و رجوع به اين عالم رباني بصير را مي شكند و راه فرزندان معنوي امام خامنه اي را در حوادث سهمگين روشن مي نمايد تا امتحاني ديگر در در محك خوردن حلقه اهل ولايت رخ دهد.
القابي كه رهبري در توصيف ايشان بكار گرفته اند: شخصیت عزیز و عظیمالقدر، فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسى اسلام، داراي حرف رسا و منطق قوي و مستحكم، متکلم، مفسر و زمان شناس بصیر است، مصاف یک تنه با «خناسان مسلط»، همواره بر مدار حق ، نظير ايشان خيلي نادر ، وزنهاي براي اسلام و كشور، از برجستگان رجال علمى و چهرههاى موجه عالم تشیع، از برکات ماندگار حوزه ى علمیه ى قم و از چهرههاى موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار، از آغاز تأسیس آن حوزهى علمیه در اندیشهى تعالى و تکامل پیوستهى،احاطه و نکتهدانى آن جناب.
*رفرنس ها و منابع موجود است
اگر مردی این یاداشت رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن
اگر مردی این یاداشت رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن
اگر مردی این یاداشت رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن
اگر مردی این یاداشت رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن
اگر نيت يك ساله داريد گندم بكاريد، اگر نيت 10 ساله داريد درخت بكاريد، اگر نيت 100 ساله داريد انسان تربيت كنيد.
امیر کبیر
دوستان با بصیرت .. یعنی هنوز نفهمیده اید که در ماجراهای 88 چطور احمدی نژاد جا خالی داد و نظام و رهبری را فدای خود کرد ؟؟آنروز اگر مدیریت و مشاوره خوب وجود داشت رهبری و نظام پشت سر کسی قرار نمیگرفت که با آن زرنکی و تیزی جا خالی !!!!داد و حیثیت همه چیز بر باد رفت..!!!!!!!
جناب آقای شیبانی، با سلام و عرض پوزش از تصدیع گاه و بی گاه اوقات شریفتان؛
و عرض ادب و احترام به تمام خوانندگان گرانقدر:
در بالندگی یک تفکر، نقد صحیح بی شک موثر است. در ذیل نظر حقیر مکتوب می گردد و خود من اولین فردی هستم که از شمشیر نقد عادلانه برآن استقبال می کنم.
بر مبنای نظریات جامعه شناختی، حکومت های ایدئولوژیک همانند نظام جمهوری اسلامی به یک سری باید و نباید ها و هست و نیست ها معتقد است. در واقع نهایت آن نظام مدینه ی فاضله ای است که نبایدی نخواهد بود و بایدی به زمین گذاشته نمی شود.
آرمان های 3 گانه ی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی و نیز قانون اساسی در حال حاضر روشنگر مسیر ایدئولوژیک ماست.
بر سر کار آمدن دول مختلف نیز بر همین مبناست و نباید فرض کرد که روسای جمهور بر مبنایی غیر از قانون اساسی عمل کنند. در این راستا مادامی که به آرمان ها نزدیک شویم یعنی در خط ایدئولوژیک عمل کرده ایم . آمدن احمدی نژاد در سال 84 با شعار هایی که به بیان رهبر انقلاب هم زنده کردن شعارهای نظام و انقلاب بود، در واقع در مسیر رسیدن به آرمان ها و در طول مسیر ایده ی جمهوری اسلامی خواهد بود.
این که الان رئیس محترم جمهور که زمانی حامیان ممتازی چون حضرت آیت الله مصباح داشته اند از مسیر راستین انقلاب دور شده اند تقصیر را بر گردن جناب مصباح نمی اندازد. در آن مقطع کسی که قطار انقلاب را به ریل نزدیک تر می کرد آقای احمدی نژاد بود. این که ایشان معزز و مفتخر به ادامه ی این کار نماند ابتدائاً قصور ایشان و سپس تک تک کسانی است که از اقدامات ضد انقلابی ایشان خرسند شدند و یا فریاد اعتراض برنیاوردند.
به نظر این حقیر نباید گفتمان را به مثابه ی شخص دانست. احمدی نژاد 84، آیت الله مصباح و ان شاالله تمام کاندید های مورد صلاحیت شورای محترم نگهبان در مسیر انقلاب بودند و هستند.
—————————
با سلام ، نخست آنکه با قلم شیوا و متین و مودب خویش ما را در کسوت دانش آموزی می نشانید و از زیبا نویسی شما بهره مند می شویم . دوم آنکه عیب بزرگ ما که امکان رخنه ی فرصت طلبان و چند چهرگان را در مناصب مختلف امکان پذیر کرده است توجه ما به تجلیات فرهنگی است . از گوشی های موبایلمان آوای ربنا می آید ، لبهایمان را به مثابه ی دائم الذکر بودن به حرکت در می آوریم . تظاهر به ساده زیستی می کنیم ، ظاهرمان را می آراییم ، برای تبلیغات انتخاباتی سوار اتوبوس می شویم ، تملق می گوییم و چاپلوسی می کنیم و با این تجلیات و ظاهر سازی ها ، منافعمان تامین می شود. بین آشکار و نهان ما تفاوت زیاد شده است. در این فضا احمدی نژاد ها پرورش می یابند. به هیئت ها دهل می دهند. با دسته ی بیل در مقابل دوربینهای تلویزیونی پل های مسدود شده در اثر بارندگی پایتخت را باز می کنند. شعار منتظر امام زمان بودن را سر می دهند. گفتمان و فقط گفتمان انقلاب را دستاویز فریب خواص می کنند و متاسفانه خواص ما صاحب نظران و ایده پردازان و نقادان را دشمن می پندارند و فریب جلوه های در محراب و منبر را می خورند. متاسفانه فرهنگ متملق پرور و چاپلوس مآب ما حالا حالا احمدی نژاد می زاید و بزرگان ساده لوح ما طلای خانمشان را برایش می فروشند و خوابهای عجیب و غریب می بینند ، برای توفیقش صلوات نذر می کنند ، آبگوشت نذری می دهند و چقدر با خرافه ی هاله ی نور به وجد می آیند و افراد صاحب نظر ، اندیشمند ، نقاد و صریح اللهجه به حاشیه رانده می شوند. من قائل به تغییر احمدی نژاد بعد از ریاست جمهوری نیستم . او در زمان اشغال سفارت هم شذوذاتی داشته است . هر کس نیک نگاه می کرد او را در این قواره نمی دید. احمدی نژاد همه ی این مقدسات را دستاویز بدست آوردن قدرت کرد و امروز می بینیم برای حفظ آن و مطلقه کردن قدرتش از هیچ اقدامی فروگذار نیست. سخن در این مقوله زیاد است . من صراحت لهجه و جسارت خانم فائزه ی هاشمی علیرغم اشتباهات عدیده ای که دارد را برای بقای نظام مفیدتر از خدا شاه میهن گویی معاون اول رئیس جمهور می دانم . متاسفانه این اشکالات باعث شد که از ظرفیتهای فوق العاده ی انقلابمان برای اصلاحات اساسی در شقوق مختلف استفاده نکردیم و فرصتهای فراوانی را سوزاندیم .
عرض سلام مجدد خدمت استاد گرانقدر، جناب آقای شیبانی:
من باب فرموده های جنابعالی، اگرچه خداوند عالم تر است، اما متاسفانه رویکرد دورویی و رنگ پذیری به عنوان یک آفت در جامعه حداقل به چشم حقیر نیز آمده است و شما هم ابراز نمودید. اندیشمندی که متاسفانه نام وی در خاطرم نیست نقل بدین مضمون که بروز ایدئولوژی الهی مآبانه موجبات بروز بوقلمون صفتی در جامعه می شود داراست.
به نظرم می آید حداقل دو جهت گیری راجع به آنچه رئیس جمهور در این سال ها انجام داد، قابل بحث است:
اولاً ایشان به بیان شعار هایی پرداخت که ارمان انقلابمان بود. خود شما بهتر از این صغیر، بر نظریه ی ابن خلدون در توضیح مراحل زندگی یک تمدن اشراف دارید. در اولین مرحله یک اتفاق نظر دیده می شود. بدین معنا که حول یک سری معیارهای گروه های مختلف اجماع کرده و انقلاب یا شبه آن را ایجاد می کنند. در مرحله ی دوم بر اساس همین آرمان ها پیشرفت می کنند و متاسفانه یا خوشبختانه در مرحله ی سوم کسانی که از انقلاب منفعت حاصل کرده اند به کسب سود خود بیشتر اهتمام می ورزند که این زمینه ساز تبعیض و فساد می شود. طی مراحل چهارم و پنجم انقلاب متلاشی می شود.
این که چگونه یک تمدن هرگز نمیرد، اگرچه بحثی آرمانی است، اما طبق تئوری برگشت به سمت شعارها و ایدئولوژی هاست. ادعای نفیی یا اثباتی در صداقت رئیس جمهور نیازمند احاطه تمام بر شخصیت ایشان است، لکن حتی اگر خلوص عملی نباشد، با همین آرمان گرایی و تکرار بیان ارزش ها کمک شایانی به برقراری نظام نمود.
البته هرگز منکر این نمی شوم که تقاوت بین حرف و عمل خصوصاً در چنین مواردی موجب تشکیک و باورناپذیری مردم جامعه نمی شود. ابن خسرانی بس تباه کننده و آزاردهنده است.
ثانیاً چنان چه امام راحل بر مبنای عقل سلیم فرمودند، ملاک حال افراد است. به باور این جانب متاسفانه انحرافاتی در مسیر اکثر روسای جمهور واقع شد که الحمدلله با ممیزی صحیح دیگر مسولین و مردم بصیر منشا خسران بزرگی نگردید. تمام هزینه هایی که آقای احمدی نژاد هم تحمیل کردند، اگرچه غیر قابل گذشت بود، لکن خانمان برانداز نبود. و البته منکر خدمات کثیر ایشان هم نباید شد.
یکی از فواید بزرگ حق انتخاب، نگاه به گذشته و دقت در برگزیدن فردی است که نقاط سیاه منتخبان قبلی را ندارد. ان شاالله که به یاری خداوند و به قول آقای مقصودی بزرگوار، چشم هایمان را بشوییم و جور دیگر، ولی درست ببینیم و انتخاب کنیم!
بسمه تعالي
ای مصباح
سوالی کهنه دارم، چرا تو را مستحق مجازات می دانند؟ مگر تو کیستی و چیستی؟ چرا تو را افراطی و احساسی خطاب می کنند؟ چرا تو را حتی کارشناس سیاسی نمی دانند؟ چرا توصیه می کنند در سیاست دخالت نکنی؟ چرا میان مقدسات و سیاست جدایی می افکنند؟ مگر دین از سیاست جداست؟ مگر باز معاویه تازه به حکومت رسیده تا ندای او از سوی برخی، به نام طلاب به گوش برسد که (من برای نماز و روزه با شما نجنگیدم، (ولكن لآمُرَ عليكم) بلکه می خواستم امیر شما باشم)؟ جرم تو چیست؟
ای مصباح تو مجرمی؟!
ما پاسخی تازه داریم تو مجرمی!!
جرم تو آن است که آرمان خمینی و خامنه ای را بر سر دست گرفته ای و پایداری بر آن را سرلوحه مرامت قرار داده ای.
ما با همه وجود هم اکنون و نیز روز قیامت عندالله شهادت داده و خواهیم داد که سخن شما، جز سخن امام خامنه ای در 24 اردیبهشت 92 نیست که فرمود: (معيار اصلى اين است كه كسانى سر كار بيايند كه همتشان بر حفظ عزت و حركت كشور در جهت هدفهاى انقلاب باشد. آنچه ما در اين سالهاى طولانى از خيرات و بركات به دست آوردهايم، به بركت هدفهاى انقلاب بوده است؛ هر جائى كه ما كم آورديم، عقب مانديم، شكست خورديم، به خاطر غفلت از هدفهاى انقلاب اسلامى و هدفهاى اسلامى بوده است. كسانى سر كار بيايند كه مصداق: «انّ الّذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا» باشند؛ اهل استقامت، اهل ايستادگى باشند؛ زرهى پولادين از ياد خدا و از توكل به خدا بر تن خودشان بپوشند و وارد ميدان شوند)
ای مصباح
جرم تو آن است که با دو دسته سر سازش نداری؛ اول با کسانی که به معنای حقیقی کلمه، الله نمی گویند و لوازم گفتن الله را تا همه عرصه های زندگی فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، عمرانی، سبک زندگی، تمدنی و … درک نمی کنند یا بدان پایبند نیستند و دوم با کسانی که تاب و تحملِ استقامت و پایداری حتی تا مواجهه شدید فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و …. با استکبار برای دهها و صدها سال را ندارند.
این دو دسته چه بخواهند و چه نخواهند، چه بدانند و چه ندانند، انقلاب اسلامی را بدون ریشه ها و اهدافش فهم و معرفی می کنند. این انقلاب، دیگر انقلابِ خمینی نیست. قطع انقلاب از ریشه ها و اهدافش، خیانتی بزرگ به امام و شهداست و تو مانع آنی. تو حلقه وصلی. تو می گویی انقلاب اسلامی از ایمانِ خالص به خداوند متعال و ولایت معصومین، ریشه گرفته و در پیوندِ ولایی امام و امت تجلی یافته و از مسیر تحقق عدالت، به دنبال تحققِ تمدن اسلامی و عبودیت محض خداوند متعال است و این همه جز با درگیری همیشگی و همه جایی تاریخی با طاغوت های درون و برون ممکن نیست.
جرم تو آن است که به بسیاری آموخته ای اصلح کسی است که مسلح به گفتمان انقلاب اسلامی و ملتزم به لوازم عملی آن است. این یعنی اطاعت محض از امامِ امت و احساس نوکری محض در برابر امتِ امام و در یک کلام نرمش و خضوع در برابر امام و امت و نیز سرسختی و نفوذناپذیری در برابر ویژگان و دشمنانِ امام و امت؛ که با به کارگیری تخصص های لازم، کارآمدی مورد نیاز برای دستیابی به اهداف انقلاب را به ارمغان خواهد آورد.
جرم تو آن است که چنان بصیرتی از خود نشان می دهی که گاه حتی سرداران بصیرت نیز از درک افق والای بصیرتت، عاجز می مانند. بسیارند کسانی که دین را از دنیا و اجتماع و سیاست جدا نمی دانند؛ اما این هنر توست که دین را نه شعاری و زینتی بلکه با اقتدا به خمینی و خامنه ای به صورت محوری وارد عالم سیاست کرده ای. جرم تو آن است که قواعدی دیگر به منطقه حفاظت شده سیاست آورده ای. قواعد تو برای سیاسیون عجیب است. دخالت دادن دین تا این حد که شما دخالت می دهید حتی برای بسیاری از دلسوزان انقلاب نیز درک کردنی نیست.
جرم تو آن است که در مسیر پایداری بصیرانه بر گفتمان انقلاب اسلامی، از هیچ چیز خوفی نداری، اگر آلوده شدگان به چرب و شیرین دنیا، در هیاهوی مغالطات خود، شنیدن بیان و منطق و استدلال محکمت را سخت کنند با جان و آبرو به میدان میایی. جرم تو آن است که فقط به تکلیف عمل می کنی. ما می دانیم که تو تارک دنیایی و اگر نبود دستور و امر الهی، بر خلاف بسیاری، حتی قدم در عالم سیاست و قدرت نمی گذاشتی.
جرم تو آن است که نقش عمار را برای خامنه ای ایفاء می کنی. سپر بلای ولی شده ای و تیرهای دشمن به جای امامت، به تو اصابت می کنند. خوب می دانند: اگر عمار را زدی، تشخیص حقانیتِ ولی، برای عموم مردم و بسیاری از نخبگان سخت و ناممکن می گردد.
ای مصباح تو محکوم به حبسی؟!
به دلیل جرایم متعدد فوق، تو را محکوم به حبس می کنند. حبس در فضای علمی و در حوزه. غافلند از اینکه مصباح، فقط سرمایه ای علمی و فلسفی نیست. بلکه او سرمایه ای اخلاقی و معنوی، فرهنگی و سیاسی و نیز سرمایه ای جهادی است. حبس مصباح در حوزه علم و فلسفه، خدمت به جامعه و اسلام نیست. این چشمه جوشان معارف و ارزشهای ناب اسلامی باید مسیر ناب اسلام را در منجلاب اسلام های ناب آمریکایی یا اسلام های انحرافی یا اسلام های التقاطی یا اسلام های فتنه گر یا اسلام های مخلوط با هواهای نفسانی، روشن کند. مصباح باید در وسط معرکه و میدان باشد. اگر کار دست اینان می بود به امام هم توصیه می کردند که یک شخصیت فقهی و اخلاقی باقی بماند و خود را با ضد ارزش ها درگیر نکند.
ای مصباح
اینان از نتیجه دعای امام عصر (عج) برای احمدی نژاد که تو نقل کرده ای؛ سوال می کنند؛ آیا نمی دانند دعای امام عصر (عج) برای احمدی نژاد، حیاتی دوباره به گفتمان انقلاب اسلامی بخشید و انقلاب را به ریل و مسیر اصلی بازگرداند. البته احمدی نژاد می توانست در این مسیر بماند و مفتخر به این افتخار باشد، اما نماند و نشد.
اگر گفتمان تو نبود، احمدی نژاد انتخاب نمی شد و گفتمان انقلاب اسلامی چنین حیاتی نمی یافت. خراب شدن احمدی نژاد امتحانی بود برای تو و ما و همه. و تو چه خوب امتحان پس دادی. اولین موضع گیری ها در مقابل احمدی نژاد از سوی قوی ترین و راسخ ترین حامی او نمایان شد. این را جز تقوا چه می توان نام نهاد. این کار تو برای بسیاری عجیب است اما اگر قوم گرا و قبیله گرا می بودی، دیگر برایشان عجیب نبود. تو را نمی فهمند، چون مانند آنان حزب گرا و قبیله گرا نیستی. تو را نمی فهمند چون در دفاع از ارزشهای اسلام و انقلاب، جز تکلیف ملاحظه هیچ چیز حتی خودت را نمی کنی؛ نه جسم و جانت را مراقبی؛ نه از آبرویت خوفی داری.
اینان نمی دانند احمدی نژاد 84 در احیای گفتمان انقلاب اسلامی چنان نقشی آفرید که اگر صدها احمدی نژاد 92 پشت در پشت هم قرار گیرند، نخواهند توانست خدمتِ بزرگِ احمدی نژاد 84 را از بین ببرند. احمدی نژاد بت هایی را شکست که دیگر حتی توسط خود او دوباره ساختنی نیستند، احمدی نژاد ارزش هایی را احیاء کرد، که متکی به احمدی نژاد نیست، تا با کم آوردن او، به آنها خللی وارد شود. احمدی نژاد هرگز نخواهد توانست بر خرمنی که خود برای انقلاب فراهم آورده، آتشی بیفکند. این آتش حداکثر خود او و اطرافیانش را فرا خواهد گرفت.
اینان – که به احتمال بسیار قوی، طلبه نیستند و یا اگر هستند به دلیل سخیف و سبک بودنِ اعاهایشان حتی شجاعت آن را ندارند که با ذکر نام خود سخن بگویند – نمی دانند که رای ما به احمدی نژاد 84، رای به احیای گفتمان انقلاب اسلامی و رای ما در سال 88 به او، رای به نماد گفتمان انقلاب اسلامی بود. ما هم به حمایت دیروزمان از احمدی نژاد به دلیل حمایت او از گفتمان انقلاب، افتخار می کنیم؛ هم به رویگردانی امروزمان از او، به دلیل رویگردانی او از گفتمان انقلاب. اگر رای ما در سال 84 به احمدی نژاد نبود، یا در سال 88 به او رای نمی دادیم، امروز در سال 92 به کسی در حد و اندازه احمدی نژاد قانع می بودیم. اما اینک بسیار بالاتر از او را می خواهیم. این است معنای سخن حیکم فرزانه انقلاب که رئیس جمهور بعدی باید نقاط قوتِ رئیس جمهوری فعلی را داشته باشد منهای نقاط ضعفش و این یعنی ارتقاء گفتمان انقلاب اسلامی.
اما قدر شیعه خوب را امام خوب می داند و قدر پیرو خوب را ولی خوب. شما را امام خامنه ای می شناسد. او قدر شما را می داند. «بنده هم به سهم خودم قدر آقاي مصباح را ميدانم. واقعا ميدانم كه ايشان در كشور و براي اسلام چه وزنهاي هستند و حقا و انصافا ما امروز نظير ايشان را – حالا به اين تعبير بگوييم – خيلي نادر نظير آقاي مصباح ممكن است وجود داشته باشد با اين وزانت علمي و عمق علمي و احاطه و وسعت و با اين آگاهي و بينش و صفا، اين سه جهت در ايشان جمع است؛ هم علم، هم بصيرت به معناي حقيقي كلمه و هم صفا. اين سه تا با هم در وجود ايشان خيلي ارزشمند است. (منزل آیت الله مصباح یزدی 20/11/89)
حمایت ما از مصباح، حمایت از شخص نیست، حمایت از علم و بصیرت به معنای حقیقی کلمه و صفاست.
حمایت از مصباح، حمایت از عمارِ خامنه ای است.