عبدالرضا شیبانی – با راهیان نور ( ۶ ) طلائیه

2013-03-31
476 بازدید

حدودا ساعت ۱۲ پس از یادمان شهدای رمضان و پاسگاه زید به طلائیه رسیدیم . روز اول فروردین است  و خوشا به سعادت آنان که علاوه بر حضور فیزیکی ، توفیق حضور روحانی در قدمگاه  رزمندگان اسلام  را پیدا کرده اند.  مرز ایران در منطقه ی طلائیه بصورت یک زاویه ی قائمه است  که به […]

DSC08486

حدودا ساعت ۱۲ پس از یادمان شهدای رمضان و پاسگاه زید به طلائیه رسیدیم . روز اول فروردین است  و خوشا به سعادت آنان که علاوه بر حضور فیزیکی ، توفیق حضور روحانی در قدمگاه  رزمندگان اسلام  را پیدا کرده اند.

DSC08762

 مرز ایران در منطقه ی طلائیه بصورت یک زاویه ی قائمه است  که به آن دال طلائیه گفته می شودیکی از محورهای اصلی حمله ی عراق در تاریخ ۵۹/۶/۳۱  محور  نشوه ، طلائیه ، کوشک – اهواز بود. ارتش عراق برای پیش روی به سوی اهواز از این معبر نظامی وارد خاک ایران شدو پس از شکست مقاومت نیروهای مرزی ایران به سوی جاده ی اهواز – خرمشهر پیشروی کرد. طلائیه یکی از محورهای مهم عملیات خیبر و بدر و کلید حفظ جزایر مجنون در طول جنگ بود در این منطقه شهدای بزرگواری چون شهید باکری و شهید همت به شهادت رسیده اند.

 

DSC08486

با پیاده شدن از اتوبوسها و ورود به منطقه ی یادمان که گنبد طلایی آن در نخستین روز سال ۹۲ شکوه و عظمت و درخشندگی ویژه ای داشت ،

DSC08495

در سطح خاکریزی که یادمان شهدای طلائیه را در بر گرفته  و در یک سمت آن آبهای هورالهویزه روزهای حماسی دفاع مقدس را تداعی می کرد ،

DSC08479

راهیان نور شهرستان با نوحه خوانی و سینه زنی به سمت نقطه ی از پیش تعیین شده ای حرکت کردند.

DSC08488

چشمان اشکبار زائرین حاکی از معنویت ویژه ی این فراز از مناطق عملیاتی جنوب بود.

DSC08499

طلائیه ، حال و هوایی بهشتی داشت .

DSC08490

گویی اینجا مرز آسمان و زمین بود و زائرین در معنویت شبهای عملیات به معراج می اندیشیدند.

DSC08497

زائرین طول خاکریز را طی کردند و به نقطه ی خلوت تری رسیدند.

DSC08514

در این نقطه که چشم اندازی از جزایر مجنون شمالی و جنوبی و هور العظیم ( عراق ) را داشت برای شنیدن روایتگری سرهنگ عباسی  تجمع کردیم . فرمانده ی ایثارگری که قبلا گفتیم یک پایش را در خرمشهر اهدا کرده بود و علاوه بر توان روایتگری مداح و نوحه خوان شایسته ای هم بود.

DSC08510

مختصری به تشریح جغرافیایی منطقه پرداخت  و موقعیت نیروهای رزمنده را تشریح کرد. سرهنگ به تشریح عملیاتی پرداخت که در همین نقطه انجام شده بود . قبل از عملیات بچه ها همدیگر را در آغوش می گرفتند ، می بوییدند ، می بوسیدندو طلب شفاعت و حلالیت می کردند. در حالیکه نیروهای عراقی مشغول مین گذاری روی خاکریز بودند ، یک دستگاه لودر عراقی برای بازکردن معبر و انداختن آب به این سمت جهت ایجاد مانع برای پیشروی نیروهای رزمنده مشغول کار بود. صدای کارکردن لودر فرصت خوبی برای نزدیک شدن یک ستون از نیروهای رزمنده ی ایران بود. بچه ها در کمال سکوت به این نقطه رسیدند. لودر عراقی مقداری از معبر برای عبور آب را گشوده بود. یکی از بچه ها ماموریت پیدا کرد که لودر را تصاحب کند و مانع از اقدام معبر گشایی گردد. بدون متوجه شدن نیروهای عراقی که همچنان مشغول مین گذاری روی خاکریز بودند با نابودی بی سر و صدای راننده ی لودر ، با قصد فریب نیروهای عراقی کار با لودر در قالب گاز دادن و حرکتهای کوتاه ادامه یافت. برای عبور گردان چند نفر از بچه هایی که جثه های قویتری داشتند ایستادند و با زانو زدن روی آبی که از یکی از معبرهای باز شده جریان داشت ، امکان عبور گردان از روی زانوهای خود را فراهم کردند. بچه ها فتح این نقطه را فتح خیبر می دانستند. با حاج حسین خرازی تماس گرفتند و استقرار بچه ها در این نقطه را به اطلاع این سردار بزرگ رساندند. برایش رسیدن بچه ها به این نقطه باور کردنی نبود.  یکی از بچه ها که در این نقطه به شهادت رسید شهید محمد اسدی بود . او یک واکمن ( ضبط و پخش های کوچک ) با خودش آورده بود و صداهای موجود در فضای عبور گردان را ضبط کرده است که هنوز موجود است. او در حالیکه مشغول هدایت بچه ها برای عبور از معبرهاست مورد اصابت گلوله قرار می گیرد. صدای ضبط شده اش که به سرباز عراقی اشاره می کند و او را بعنوان ضارب خود معرفی می کند وجود دارد. سپس اذکاری با یاد ائمه بر زبان می راند و با ادای شهادتین آخرین لحظات حیات شکوهمند خود را سپری می کند. سرهنگ عباسی از قول سردار باقرزاده مسئول تفحص کشور گفت که پس از مدت ها مذاکره و رایزنی با دولت عراق موفق به اخذ مجوز تفحص برای یافتن مفقودالاثرها شدیم . اسکلت کامل یکی از شهدای مفقودالاثر را پیدا کردیم که فقط یک انگشت سالم داشت . انگشتی که انگشتری عقیق با ذکر یاحسین مظلوم در آن بود .سرهنگ با دم گرم و گیرایش شروع کرد :

تموم زندگیم مال حسین

 دلم پیوسته دنبال حسینه

ماه منیرم

 برات بمیرم …

برای اقامه ی نماز ظهر و عصر به سمت مسجد یادمان برگشتیم .

DSC08516

در هر نقطه ای  دسته های مختلف زائران  گرداگرد راویان حلقه زده بودند و حدیث عشق می شنیدند .

 DSC08520

مثل صحابه ای که پیامبر را درک کرده بودند دوست داشتنی بودند. آدم می خواست ساعت ها بنشیند و به چهره های معنوی و آرام بخش اینها نگاه کند. اینها با یک اشاره ی امام سرو جان می باختند.

DSC08528

نماز ظهر و عصر در فضای باز بیرون یادمان اقامه شد. بعضی ها چفیه ها را زیرانداز کردند و برخی هم روی خاک ها به نماز ایستادند. معنویت خاصی داشت.

DSC08541

پس از نماز به داخل فضای یادمان که هنوز آکنده از جمعیت نمازگزار بود و به قصد زیارت شهدای گمنام رفتم .  این بنا پس از کشف پیکرهای شهدای عملیات خیبر با نام حسینیه ی حضرت ابوالفضل احداث گردیده است و ۵ شهید گمنام در مرکز ضریح چوبی و زیبای این حسینیه آرمیده اند.

DSC08548

سخنرانی حجت الاسلام مسجدی در راه رفتن به طلائیه

DSC08551

عکس یادگاری یک زوج جوان در طلائیه

DSC08553

نمایشگاه کتاب در طلائیه

DSC08484

یادمان شهدای طلائیه یکی از مقرهای اصلی نیروهای کمیته ی جستجوی مفقودین پس از جنگ تحمیلی بوده است  و صحنه های اعجاز گونه ای را به خود دیده است. در پایان ششمین قسمت از گزارش ” با راهیان نور ” شعر زیبای شاعر کاشانی  استاد مهدی فرجی تقدیم می گردد:

گل شد، بر آمد پیکرم، آهسته آهسته
انگار دارم می‌پرم آهسته آهسته

انگشترم، مهرم، پلاکم، چفیه‌ام، عطرم
پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته

آهسته آهسته سرم از خاک می‌روید
از خاک می‌روید سرم آهسته آهسته

جز نیمه‌ ای از من نمی‌یابید، روزی سوخت
در شعله نیم دیگرم آهسته آهسته

امروز بعد از سالها زاییده خواهد شد
ققنوس از خاکسترم آهسته آهسته

خوابیده‌ام بر شانه‌ها و می‌برندم … نه
تابوت را من می‌برم آهسته آهسته

آن پیرزن، این زن به چشمم آشنا هستند
دارم به جا می‌آورم آهسته آهسته

خواندم: پدر خالی است جایش این خبر می‌ریخت
از چشم‌های خواهرم آهسته آهسته

دیگر برای آستین بالا زدن دیر است
این را بگو با مادرم آهسته آهست