ایمیل : آقای ذاکری ، دهیار موته – پروردگارا مراببخش …. از اينكه به ياد همه بودم عير ازتو از اينكه بركوچكتر ها بزرگي كردم از اينكه كارديگران را به رخشان كشيدم از اينكه جايي كه حق با من نبود لجبازي كردم از اينكه زبانم گفت :بفرماييدولي دلم گفت نه از اينكه در حال سخن […]
ایمیل : آقای ذاکری ، دهیار موته
– پروردگارا مراببخش ….
از اينكه به ياد همه بودم عير ازتو
از اينكه بركوچكتر ها بزرگي كردم
از اينكه كارديگران را به رخشان كشيدم
از اينكه جايي كه حق با من نبود لجبازي كردم
از اينكه زبانم گفت :بفرماييدولي دلم گفت نه
از اينكه در حال سخن گفتن كسي بي اعتنا بودم
از اينكه صدايم زدند ولي خود رابه نشنيدن زدم
ازاينكه ايمانم به بنگانت بيشتر از ايمان به تو بود
از اينكه نشان دادم كاره اي هستم
از اينكه معذرت خواهي برايم دشوار بودوانجامش ندادم
از اينكه غذا خوردنم ترك نشد ولي نمازم قضا شد
از اينكه انقدربه آراستگي ظاهرپرداختم كه آراستگي باطن فراموشم شد.
الهي مراببخش
باسلام
در طی بازدیدی که از منطقه موته داشتم تنها دهیاری که در محل کار حضور داشت وبا صداقت تمام همکاری نمود دهیار موته بود.با حضور چنین مسولانی کشور رشد میکند .برای ایشان ارزوی موفقیت دارم.
آداب و رسوم فراموش شده
در دهه های نه جندان دور از بیست و پنجم اسفند تا آخر سال هر شب با تعدادی از دوستان به سر کردگی
یک نفر بزرگتر به در خانه ها می رفتیم و با خواندن اسفندی کلی هدایا (بادام،گردو،کشمش،نخود چی…….)
می گرفتیم و حالا به یاد آن روزها می خواهم اشعاری را که می سرودیم برای شما درج نمایم.
اسفنده و موسونده
اهو بله اهو بله
گردشگاه گوسفنده
اهو بله اهو بله
اسفند طرف فینه
اهو بله اهو بله
جوز قند چه شیرینه
اهو بله اهو بله
مشدی…… شمایی
اهو بله اهو بله
از باغ شاه می ایی
اهو بله اهو بله
عرق داری نچایی
اهو بله اهو بله
گل بریزم به گوشت
اهو بله اهو بله
قربونه فهو و هوشت
اهو بله اهو بله
یه چوبش زدم نمی رفت
اهو بله اهو بله
دو چوبش زدم نمی رفت
اهو بله اهو بله
چوب سومی یه چیزش بده تا بره
اهو بله اهو بله اهو بله
یاد و خاطره آن روزهای شیرین و به یاد ماندنی گرامی باد.
عجب شعر سختی….چه جوری با اهنگ می خوندید؟
با سلام محسن جان در زمان دانش آموزی هم زمینه ی خوبی برای عتاب گونه های شیرین معلمی داشتید. بنابر این :
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست.
با سلام،میخام جواب بدم،اما تو مفهوم(( زمینه ی خوبی برای عتاب گونه های شیرین معلمی داشتید)) موندم….توضیح بدید لطفا….
lمحسن جان سلام
نمی دانم چند سال سن دارید و ایا به زبان محلی خودمان تسلط کامل دارید یا نه این شعر خیلی لذت بخش
می باشد. آن را برای یه یک وزوانی که حدودا 55 سال سن دارد نشان بده تا برایت با لهجه بخواند آن وقت
لذت ببر.
با تشکر فراوان
با سلام
قابل توجه آنهایی که شعر فوق را ملاحظه می فرمایند اینکه قسمت اول را سر دسته می خواند و قسمت
دوم اهو بله اهو بله را به صورت دسته جمعی بقیه افراد تکرار می کردند.در ضمن از آقای شیبانی خواهش
می کنم در صورت امکان یک تیتر جالب برای آن انتخاب و در سایت برای رویت مردم منطقه قرار دهند.
با تشکر
با سلام جناب جابر خان بزرگوار
بله حدس زدم به لهجه ی وزوانی نوشته شده و می خواستم بنویسم که حالا می نویسم:
ان قسمت بعد از(( اسفنده و موسونده)) ،در هر یکی از ابادی های اطراف فرق می کنه،مثلا در زیاد اباد((هاها))،گفته می شه یا در اذان((اهای اهای ))گفته می شه،و در وزوان با لهجه ی غلیظ قدیم ((هو بابا هو بابا)) گفته می شه ،که امشب با خوندن متن شعر به معنی اصلی ان پی بردم،البته اگر ((اهو بله))را که شما نوشته اید مورد تائید باقی اهالی قدیمی وزوان باشد،و نتیجه ی تطبیق آواها با مورد خارجی نباشد….البته ما به شما اعتقاد داریم.
سلام اقای شیبانی
یا لایق ندانستید یا اینکه جائی برای آن نیافتید یا اینکه…………………………………..
با سلام اگر چه شما را نمی شناسم اما خیلی احساس خوبی نسبت به شما دارم و فکر می کنم افکار نزدیک به همدیگری داریم .
یا ارحم الراحمین!
هنگامی که خدا مخلوقات را آفرید ، بر خود مقرر کرد که رحمتش بر خشمش غلبه کند.
نبی گرامی اسلام ، حضرت محمد (ص)