و پدر که رفت، مادر برای همیشه پشتش شکست تنها شد… تقدیم به مادر که دعا را بر دوبال خسته اش کشید و برایم خواست همه خوبیها را… مادر همیشه تنهاست و صدای آه هایش را در و دیوار سیمانی بلند می شوند مادر به هر چه دیگران می گویند، پشت پا می زند و […]
و پدر که رفت، مادر برای همیشه پشتش شکست
تنها شد…
تقدیم به مادر که دعا را بر دوبال خسته اش کشید و برایم خواست همه خوبیها را…
مادر همیشه تنهاست
و صدای آه هایش را
در و دیوار سیمانی بلند می شوند
مادر به هر چه دیگران می گویند،
پشت پا می زند
و اسکناس صدقه اش همیشه در راهرو است
مادر
همیشه عذاب را به دوش می کشد
تا برای تک تکمان
هم پدر باشد هم مادر
و چه سخت
روزهای انتظار را در درگاه خانه می کشد
مادر زیباترین زنی است که می شناسم
اما این روزها چروکهای تنهایی
زیباییش را مه آلود کرده
مادر چه زود گریه می کند
بعد از هر خداحافظی ما
و چند بار گریه می کند
چون به تعداد زجرهایش بچه دارد
مادر هروز کوچک تر می شود
و بی کسیم هر روز بزرگتر
هر اندازه است
بماند
به اطلسیهای باغچه قسم
وجودش برایم فبله ی مهربانی هاست
مادر کمی بخواب
علی دیگر خودش از پس کارهایش بر می آید
مریم دیگر خانمی شده
و هنوز هوشنگ و محمد چشم به راه خنده هایت
تو خریدت را بکن
روی گاز هیچ دیگی غلغل نمی کند
مادر تو را به جان بابا
کمی هم برای خودت باش
سلام. عالی بود.
خداوند سایه مادران مهربانمان را مستدام دارد.
عرض درود و هراران سپاس محضر دبیر گران مایه ام جناب آقای شیبانی
چه قدر خوشحالم که بعد از چندین سال دوباره شهرم، زادگاهم و معلمانم را یافته ام، چه دلخوشی عجیبی که با کبر سن دسنپاچه ام کرده است که اگر قلمی میزنم در برگ برگ وادی خودم برنم.
و کسی دیگر گفت
وقتی احساس و قریحه ات
به هم اوج گرفت
قلمت را بردار
بچکان سطری اساطیری
بر بستر روح
در باور نور
و چنین کردم من
قلم از عشق و عطش گرُیافته
باورها بیدار
و زمان رفت به مهمانی یار
به کنج احساس
به هوای خنک روح نواز
و چه زیبا بود
این برگ اساطیری از دفتر روح
تقدیم به دبیرم
سرکار خانم اسد با سلام
بسیار زیبا بود.دست و قلم مریزاد.
سپاس بزرگواران
امیدمندم مادرانی که در قید حیاتند، هماره پدرام و پایدار باشند.
بسیار زیبا بود