احمدرضا ایراندوست – آوردن اولین دستگاه گندم چین به میمه

2015-02-25
577 بازدید

آنهایی که کشاورز زاده هستند به خوبی بافه گندم را میشناسند ، از سختی کار در گرمای مرداد ماه میمه خبر دارند ، از هرم داغی که بر ساقه های خشگیده گندم میتابد باخبرند ، هر چه کم دولا میکنی و داس را به قسمت انتهایی ساقه گندم میزنی ، تمامی ندارد ، وقتی کمرت […]

۲۱

آنهایی که کشاورز زاده هستند به خوبی بافه گندم را میشناسند ، از سختی کار در گرمای مرداد ماه میمه خبر دارند ، از هرم داغی که بر ساقه های خشگیده گندم میتابد باخبرند ، هر چه کم دولا میکنی و داس را به قسمت انتهایی ساقه گندم میزنی ، تمامی ندارد ، وقتی کمرت را صاف میکنی تا بافه چیده شده را بر زمین بگذاری ، میبینی تا چشم کار میکند ، گندم زاری است که چیده نشده ، هر از چندی خود را به زیر سایه درختی میکشانی تا از قمقمه ای که گونی پیچ شده آبی بنوشی و داس را تیز کنی ، متوجه سختی کار میشوی ، با خودت فکر میکنی اگر وسیله ای اختراع میشد که کار چیدن گندم را انجام میداد ، چه خوب بود.اما این افکار درهم و برهم و آرزوهای خیالی هیچ کاری برایت نمیکنند .باید همت کنی و یک یاعلی بگویی و به جان گندم های نچیده بیفتی ، کم کم خورشید به وسط آسمان رسیده و کار چیدن گندم پیشرفت ندارد، امروز تصمیم گرفته بودی قبل از این که هوا گرمتر شود نیمی از کرت گندم را بچینی ، اما چه فایده ظهر نزدیک است و تو به هدفی که از پیش تعیین کرده بودی نرسیدی .
آب قمقمه را که دیگر برای دم کردن چای مناسب است به پای درخت ریخته و آن را در خورجین دوچرخه گذاشته و راهی منزل میشوی ، همینطور که در فکر هستی و با نفسهای خسته رکاب میزنی چشمت به وسیله نقلیه ای می افتد که تا به حال ندیده ای ، از سرعت خود کم میکنی تا ببینی این وسیله چیست و چه کاربردی دارد.مرحوم کربلایی احمد زمانی را میبینی که رانندگی این وسیله را در اختیار دارد.آخه در آن زمانه کمتر کسی در میمه بود که به فنون رانندگی و کاربا دستگاههای جدید آشنایی داشته باشد .
مرحوم کربلایی احمد زمانی که به کل احمد معروف بود را خوب میشناختم ، به واسطه همسایه بودن با منزل پدر بزرگم بیشتر اوقات ایشان را میدیدم .شاید کمی اغراق باشد ، اما برای اولین بار شلوار جین را به پای ایشان دیدم .شاید همانطور که راننده اولین گندم چین بود ، اولین شلوار جین را هم ایشان به میمه آورد.
مرحوم کل احمد کارمند کارخانه برق میمه بود و جزو دسته افراد فنی آن زمان میمه به حساب می آمد .
خوب که به دستگاه دقیق میشوی میبینی که ظاهری متفاوت با دیگر وسایلی که تاکنون دیده ای دارد، با راننده اش سلام و علیکی میکنی و از سر کنجکاوی میپرسی : کل احمد این چه وسیله ای است ؟ کل احمد که هنوز خودش هم به جزییات کار با این وسیله آشنا نشده ، جواب میدهد : گندم چین ، گندم های خشگ شده را میچیند ، اما تنها عیبی که دارد گندم کنار مرزها را نمیتواند بچیند ، و بهتر است که در زمینهای بزرگ کار کند .البته این وسیله مال حاجی آقا خالقی است که برای استفاده خودش خریده و اگر کار خودش به اتمام برسد برای دیگران هم کار میکند .
در دلت میگویی : کاش چیز دیگری از خدا میخواستم ، ساعتی نیست که آرزوی اختراع چنین وسیله ای را کرده بودم .کاش از خدا آرزوی بزرگتری را میطلبیدم .اما این هم وصال به کرت گندم من نمیدهد ، شاید اشخاص دیگری پیدا شوند و بروند نمونه آن را بیاورند تا کار مردم راحت تر گردد ، گرچه امسال بایدهمت کنم و با همین داس و قمقمه گندمها را بچینم و خرمن کنم و گندمش را به منزل ببرم .
انشالله سال دیگر از گندم چینی راحت میشویم .بله اولین راننده گندم چین مرحوم کربلایی احمد زمانی پدر خانم مهندس ساربان خودمان بود .اولین مالک چنین وسیله ای نیز مرحوم حاج آقا خالقی بودند که اینک هر دوی آنها از میان ما رفته اند .روحشان شاد باد .تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد .شاد زی مهر افزون خدا نگهدار