متن زیبایی ازخانم تهمینه میلانی : از همین امروز ، وقتی بچه هایمان به مدرسه می روند ، به ایشان بگوییم : عزیزم ! من نمی خواهم تو بهترین باشی ، فقط میخواهم تو خوشحال و خوشبخت باشی . اصلا مهم نیست که همیشه نمره ۲۰ بگیری ، جای ۲۰ می توانی ۱۶ بگیری اما […]
متن زیبایی ازخانم تهمینه میلانی :
از همین امروز ، وقتی بچه هایمان به مدرسه می روند ، به ایشان بگوییم :
عزیزم ! من نمی خواهم تو بهترین باشی ، فقط میخواهم تو خوشحال و خوشبخت باشی .
اصلا مهم نیست که همیشه نمره ۲۰ بگیری ، جای ۲۰ می توانی ۱۶ بگیری اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببر.
عزیزم :از ” ترین” پرهیز کن ، چرا که خوشبختی جایی هست که خودت را با کسی مقایسه نکنی.
حتی نخواه خوشبخت ترین باشی .
بخواه که خوشبخت باشی و برای این خواستت تلاش کن.
همین.
یادمان هست که از وقتی به دنبال پسوند “ترین” رفتیم، خوشبختی از ما گریخت. از ۱۹/۷۵ لذت نبردیم چون یکی ۲۰ شده بود.
از رانندگی با پراید و … لذت نبردیم چون ماشین های مدل بالاتری در خیابان ، در حال خود نمایی بود.
از بودن کنار عشقمان لذت نبردیم چون مدرک تحصیلی و پول توی جیب او ، کمتر از بسیاری دیگر بود.
همچنین ، از خانه مان ، از شغلمان ، از درآمدمان ، از خانواده و دوستانمان و….
می خواهم بگویم تحت تاثیر آموزه های غلط ، بسیاری از ما فقط به ” بهترین ، بیشترین و بالاترین ” چسبیدیم ، در نتیجه تبدیل به انسان هایی افسرده و همیشه نالان شدیم…
نوشته ای از تهمینه میلانی
عالی بود.
هر روز ورتب و مدام این جملات را به خودمان هم بگوییم چرا خودمان را فرا موش کردهایم ؟ وقتی پدر ومادر به دنبال خوشبختی در داشته های دیگرانن و داشته ها ی خود را نمی بینن بچه ها هم یاد می گیرن اینجوری باشن پش از همین الان پدر مادرای عزیز به خودتون بگید ما خوشبختیم زیرا …… تا بچه ها که پدر مادرای آینده اند از ما یاد بگیرند
مدام می گیم قدیما خوب بود قدیما خوب بود چون قناعت بود نون اب دوغ مزه کباب می داد اما حالا از بس حریص شدیم مزه ندارد دوتا دوتا خونه دارن می نالن حقوق بازنشستگی دارن می نالن قدیمیا تا روز اخر کار می کردند یه چیز داشتند که ما نداریم و اون توکل و امید به خدا
دانشجویی میگفت : یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید هرکس بعد از یکدقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است. مسابقه شر وع و بعداز یکدقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم. سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت :من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چراکه قرار بود بعداز یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد.! ما انسانها دراین جامعه رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده. قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم. میتوانیم باهم بخوریم.باهم رانندگی کنیم. باهم شاد باشیم. باهم…باهم… پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟چنانچه شایسته دانستید به اشتراک بگذارید شاید انتشارش بر جامعه ای تاثیر گذار باشید
از اینترنت