آیتالله هاشمی رفسنجانی در دوم مهرماه 1387 در دیدار اعضای ستاد نماز جمعه کشور ضمن بیان دلایل خود برای دفاع نکردن از عملکرد احمدینژاد از تریبون نماز جمعه تاکید کرد: کار مثبتی در این دولت نمیبینم. کارهایی را که این قدر روی آنها تکیه میکنند، قبول ندارم. شیرازه کشور را به هم ریختند. بعدا خواهید […]
آیتالله هاشمی رفسنجانی در دوم مهرماه 1387 در دیدار اعضای ستاد نماز جمعه کشور ضمن بیان دلایل خود برای دفاع نکردن از عملکرد احمدینژاد از تریبون نماز جمعه تاکید کرد: کار مثبتی در این دولت نمیبینم. کارهایی را که این قدر روی آنها تکیه میکنند، قبول ندارم. شیرازه کشور را به هم ریختند. بعدا خواهید دید که چه اتفاقاتی میافتد.
پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی متن کامل سخنان منتشرنشده این دیدار را منتشر کرده که به صورت گفتوگو میان حجتالاسلام تقوی رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و آیتالله هاشمی است. بخشی از این گفتوگو در پی میآید:
تقوی: همانگونه که خود حضرتعالی فرمودید، خیلیها درباره عدم اشاره به دولت در خطبههای شما منتقد هستند. اما از ارکان نظام انتظار این است که نکاتی را که مقام معظم رهبری به عنوان سیاستهای کلان در مورد قوای سهگانه مطرح میکنند، ائمه جمعه بهویژه در تهران مثبتات را بگویند تا به کلی محو نشود. خود من هم در بسیاری از موارد انتقاد دارم که در هفته دولت در نماز جمعه بودم و مردم تهران هیچ مطلبی از زبان شما درباره هفته دولت نشنیدند.
هاشمی: اشکالات به کارهای دولت را خیلی جدی میبینم.
تقوی: مثبتات را بگویید.
هاشمی: مثبتاتی نمیبینم. کارهایی را که اینقدر روی آنها تکیه میکنند، قبول ندارم. شیرازه کشور را به هم ریختند. بعدا خواهید دید که چه اتفاقاتی میافتد. اینکه یک دفعه 30 شورای عالی قانونی مثل شورای عالی پول و اعتبار و غیره را منحل کنند، کار کوچکی نیست. سازمان برنامه را که محور همه چیز است، منحل کردند. الان میگویید بودجه ما را نمیدهند. اگر سازمان برنامه بود، اختصاص میداد. آنها جای این سازمان نشستند و هر کاری را که دلشان میخواهد، میکنند. بانک مرکزی را اینگونه فلج کردند. بانکهای کشور را به گونهای کردند که الان همه آنها ورشکسته هستند. واقعا اگر الان کسی دقیقا از بانکها حسابرسی کند، متوجه میشود که همه ورشکسته هستند. همین سیاست خارجی را ببینید. من الان خیلی حرف نمیزنم ولی خیال میکنم داریم مسئله را با شعار حل میکنیم. تا الان چهار قطعنامه علیه ما صادر شد که حذف هر کدام آنها هزینههای زیادی برای کشور دارد. چون آمریکا حق وتو دارد. اینگونه نیست که میگویند. الان با حمایت رهبری و با پولهای فراوان و بادآورده نفت کارهای معمولی میکنند. اما پایه کشور واقعا دارد مضمحل میشود. فکر میکنم اگر بعد از ایشان یک دولت حسابی بیاید و بخواهد کشور را اداره کند، مشکلات عجیب و غریبی را به ارث خواهد برد. رهبری مصلحت میدانند که حمایت کنند و من هم علت را میدانم. چون با ایشان صحبت میکنم. اگر ایشان تأیید نکند، باد این دولت را میبرد. چون باید برای مدتی بماند. اما من که اجرایی هستم و مسائل را میدانم، نمیخواهم مردم را فریب بدهم. فریب دادن مردم گناه بزرگی است. به هر حال بحثهای خاصی است که مطرح نمیکنم. چون نمیخواهم ضد حرف رهبری حرف بزنم. درست هم نمیدانم مطرح کنم. خودم هم فکر میکنم این دولت باید دوره خود را تمام کند. ولی برای خودم گناه میدانم که برخلاف عقایدم حرف بزنم. حرفهایی را که در این مدت با همه ضعف خود علیه روحانیت زدند، ببینید. حتما در جریان مخالفت مراجع برای حضور زنان در ورزشگاهها هستید. همین دولتیها میگفتند بگذارید امام زمان بیاید تا گردن این علما را بزند. چگونه میتوان به علما و مراجع این حرفها را زد؟ یعنی علما و مراجع همان کسانی هستند که وقتی امام زمان بیاید، آسیاب با خون اینها میگردد. این حرفها در روایات هست. همین گروهی که اخیرا تحت عنوان گروه پالیزدار و رفقایش در مجلس کشف شدند، خیلی حرف دارند. بروید با دستگاه قضایی صحبت کنید. حقیقتا دنبال این هستند که پایه روحانیت را بزنند. اینها از اطرافیان آقای داود احمدینژاد هستند. آبروی همه روحانیت را بردند. مثلا فرض کنید فلان شخصیت ما مؤسسهای برای معلولین دارد که گفتند دارد اختلاس میکند. برای آقای یزدی هم مسائل مختلفی گفتند. بدنام کردن همه روحانیت یعنی چه؟ ادعاهایی درباره ارتباط با امام زمان میکنند که آدم متعجب میشود. فعلا باید به خاطر سکوت ما راضی باشند که چیزی نگوییم.
تقوی: همه این حرفهایی را که گفتند، یکهزارم حرفهایی نیست که جبهه مشارکت علیه شما، روحانیت و امام گفتند.
هاشمی: من در دوره آقای خاتمی در تمام خطبهها علیه مشارکت و دوستانشان حرف میزدم. یکی از حرفهای مهم من این بود که اینها آمدهاند به ما درس مردمسالاری بدهند، در حالی که مردمسالاری از انقلاب شروع شد. میگفتم میخواهید اصلاحات کنید، در حالی که اصلاحات در ذات انقلاب است، همیشه میگفتم. این اشکال را در آنها هم میدیدم. هیچ وقت ندیدید از دولت آقای خاتمی حمایت کنم.
تقوی: برداشت بیرون این نیست. مردم میگویند شما در آن دوران از آنها حمایت میکردید.
هاشمی: شما دیدید که من از دولت خاتمی حمایت کنم؟
تقوی: من گزارشی را خدمت شما فرستادم که 16 نقطه ضعف را نوشتم.
هاشمی: یعنی من از دولت آقای خاتمی حمایت کردم؟
تقوی: بله.
هاشمی: مثلا؟
تقوی: حضور ذهن ندارم.
هاشمی: رهبری حمایت میکردند ولی من حمایت نمیکردم. همان موقع به رهبری گفتم که اینها مسیر درستی نمیروند.
تقوی: آن مسیر اشتباهتر بود. اینها ضعف دارند، ولی حداقل یک کار مثبت دارند که بتوان گفت.
هاشمی: اگر بخواهم خوبیها را بگویم باید بدیها را هم در کنارش بگویم.
تقوی: نقد منصفانه بفرمایید که رهبری هم فرمودند.
هاشمی: نقد از عملکرد اینها آنقدر زیاد است که نمیدانم از کجا بگویم. شما در یک سطح خاص با مسایل برخورد میکنید ولی ما میدانیم چه اتفاقاتی میافتد. سیاستهایی را که مجمع نوشته و رهبری تأیید کردند، به کلی مضمحل کردند. البته اسمش را میبرند و شعار 20 ساله هم میدهند، ولی واقعا الان اصل 44 در کجا اجرا میشود؟ آیتالله خامنهای خیلی جدی گفتند که میخواهیم از نفت فاصله بگیریم و آرزو میکنیم روزی را ببینیم که در آخرین چاههای نفت را ببندیم. در این سه سال به جای اینکه از پول نفت جدا شویم، غرق شدیم. الان جدا کردن کشور از پول نفت آسان نیست. خدای ناکرده اگر نفت به 50 یا 60 دلار برگردد، هیچکس نمیتواند کشور را اداره کند. چون آنچنان کشور را به پول نفت معتاد کردند که هیچ درمانی ندارد. این کار درست برخلاف سیاست رهبری است.
خودم متولی و ناظر این سیاستها هستم و داریم میبینیم که جدا شدیم. بودجه کشور عجیب و غریب شد. مجلس 360 مخاطب بودجه قرار داد که قانون است. ایشان به 36 مخاطب برگرداند. این کار یعنی چه؟ مگر میتوان به این آسانی برخلاف قانون عمل کرد؟ بگذارید در روحانیت یک نفر منتقد باشد تا بعدها نگویند این دولت، مطلوب روحانیت بود.
تقوی: اگر در خطبهها انتقادی از دولت مطرح شود، اولین ذهنیت، مخالفت با فرمایش رهبری است.
هاشمی: بله، نباید بگویم.
تقوی: به هر حال رهبری به هر دلیلی میخواهند این دولت را حفظ کنند. شاید خود رهبری بیشتر از همه انتقاد کرده باشند. ما جمعبندی کردیم و داریم. همین ویژهنامه هفته دولت را که از نگاه رهبری نوشتیم، در کنار 5 خوبی دولت 26 بدی دولت را نوشتیم. بعضی از اشتباهات و بدیها 3 تا 4 بار تکرار شده است.
هاشمی: درست است. خود رهبری به من گفتند که میخواستم نصیحت کنم و بدون مقدمه نمیتوانستم وارد انتقاد شوم. این مطالب را رهبری در سخنرانیها اظهار میکنند. مطالبی را که در جلسات خصوصی به ایشان تذکر میدهد، خیلی فراوان است. بالاخره نباید بگذاریم این دولت از بین برود و فقط رهبری میتوانند حفظ کنند که حفظ میکنند.
احمدی نژاد شیرازه ی کشوررا به هم میریزد(که دیدیم به هم ریخت ) سیاست خارجی احمدی نژاد رادیدید
(چندقطعنامه برعلیه ایران صادرشد) حذف هرکدام ازآنها چه هزینه هایی دارد که دیدیم چقدرهزینه دارد وتاآخر
فقط این دوجمله ی احمدی نژادرا دوست دارم اون ممه رالولوبرد وآب رابریزاونجایی که میسوزه واقعا که تمامی
مترجم های دنیا رواین جمله ها ماندند ونتوانستندترجمه هنوزهم ترجمه نشده ویا گوجه را تومحله ی ما بخرید ارزانتره خخخخخخخخخخخخخخخخخ
شکر خدا که توی یک سال اخیر شیرازه مملکت جمع وجور شده خخخخخخخخخخخخخخخخخ
اقای هاشمی مثبت های احمدی نژاد رو ندید چون ضربه فنی اش کرده بود و منفی های مهدی (پسرش)رو نمی بینه چون کاردستی خودشه
شیرازه کشور را به هم ریختند. بعدا خواهید دید که چه اتفاقاتی میافتد!
دمتان گرم آقای شیبانی که این حقیقتهای تاریخی را هم پیدا می کنید و می گذارید . کاربران شما آدم های مطلعی هستند . بتدریج اهل تحلیل شده اند . منصفانه ترین مواضع را در شما نسبت به آقای هاشمی دیدیم . ایشان هنوز امین رهبری اند . هیچ دلیلی وجود ندارد که نباشند .
امین رهبری از فرزندان رانتخوار و شورشی اش حمایت نمیکند.
امین رهبری با سخنرانی های اینجا و انجا آب به اسیاب دشمن نمی ریزد.
امین رهبری پناهگاه ضد انقلاب نمی شود.
تاکی می خواهید خودتان را به خواب بزنید.
شما بیدار باش رهبری دلشان از همانهایی خون است که شما سایز کوچکشان هستید ادعا میکنید بیدارید ولی از چیزی خبر ندارید چیزهایی که ………
رهبری بارها در سخنانشان گفته اند که دلشان از چه کسانی خون است.شما لطفا از زبان ایشان سخن نگویید.
بصیرت هم به سایز نیست.
جالب است که امثال شما جواب نظر نوشته شده را نمی دهید بلکه شخصیت کسی که نظر داده را تخریب می کنید.
ها ای امین که گفتی یعنی چه؟
با سلام
اصولا مقایسه افراد در موضع گیری مسائل سیاسی و اقتصادی نه منطقی است و نه عقلائی ،چون هر شخصی
با توجه به جایگاه خود موضع می گیرد و اینکه چرا رهبری از تمام دولتها حمایت می کند و دیگران نه بر می گردد
به مورد پیش گفته شده. اگر بخواهیم نتیجه گیری کنیم که رفسنجانی مخالفت می کرد و رهبری موافقت
پس بین این دو اختلاف وجود دارد ،به بیراهه رفته ایم چون اگر غیر از این بود رفسنجانی تاکنون از دور خارج
شده بود.
توضیح بیشتر: دولت بهار. معدود سایت طرفدار دکتر احمدی نژاد این مطلب را کار کرده است و عقب مانده های سیاسی بدانند طرفداران دکتر احمدی نژاد با نظرات مخالفانشان بیگانه نیستند. میان رسانه های طرفدار دکتر با رسانه های اصولگرا تفاوت بسیار است.
دکترو خوب اومدی….ادم یاد دکتر مغز واعصاب میفته….
آقای رفسنجانی خیلی دوست داشت دولت احمدی نزاد زود سرنگون شود وبه رهبری هم هشدار داده بود که احمدی نزاد بنی صدر دومی است ولی تیرش به سنگ خورد به ولیعهد عربستان قول داده بود که عمر این دولت شش ماه بیشتر نیست واینجاست که سخن احمدی نزاد را باید باطلا نوشت که آب را بریز روی آنجایی که میسوزد سیاست خارجی احمدی نزاد درست بود این آقای روحانیست که دارد تمام دستاوردها را به باد میدهد بقول معروف جوجه را آخر پاییز میشمارند آقای هاشمی وپسراش اگه احمدی نبود الان خون مردمو تو شیشه کرده بودند من فقط یک کلمه میتونم درمورد هاشمی بگم که روتا برم حاج آقا…خخخخخخخخخخخخ
دقیقا می شه ادبیات و تحلیل های آقای احمدی نژاد رو توی حرفات حس کرد.
جناب خوبه که تو اخر پاییز احمدی نژاد چند تا جوجه بیشتر نبود نمیدونم انفولانزای مرغی اومده بود
نمیدانم ولی انچه در اطرافم میبینم حمایت ضدانقلاب از هاشمی روز به روز بیشتر میشود چرا؟ اقای شیبانی کمی روشنمان کنید از طرفی هم از رهبری شنیدیم ک/ اقای شیبانی ؟ ه فرمودند دولتی در صد ساله اخیر نداشته ایم که نظیر دولت نهم کار کرده باشد و از طرفی هم رفسنجانی با همه این نقاط ضعفی که خود و ایل و تبارش دارد میگوید من حتی یک کار خوب از دولت احمدی ندیده ام که بگویم از طرفی هم شیبانی میگوید حرف رهبر با هاشمی مو نمیزند هردو یکی و در یک جبهه هستند و هاشمی مرده ی ولایت است شیبانی جان برامون بگو چه خبره ؟ باید در کدام خیمه ها سینه بزنیم حق کدام است راستی یادم نبود که در زمان فتنه بعضی با سکوت خودشون مخصوصا میخواهند که ملت مومن هرچه بیشتر گیج و منگ باشند تا با اجیر کردن 5 ای 6 وکیل خرابکاریهای شاهزاده ها را سمبلش کنند اینطور نیست ؟ از همه گذشته از شیبانی بعید است که به هر بهایی بخواهد از ادمی که جرات رفتن به نماز جمعه را هم از ترس حزب الله و مردم انقلابی ی تهران ندارد حمایت کند !!
————————–
با سلام اول آنکه گفتگوی منتشر نشده ی آقای هاشمی با آقای تقوی حمایت از هاشمی محسوب نمی شود به بحث حمایت خود از هاشمی در پست های دیگر این سایت پرداخته ام بویژه از زمان نقدهای جدی و صریح دکتر احمد توکلی از ایشان . و بعد اینکه هیچکدام از دلایلی که به زعم خودتان محکم نیز هست دلیل انحراف هاشمی نمی شود . تفاوت دیدگاه من و شما نیز مهم است . شما آن هاشمی را می خواهید که به سان فلان خطیب نماز جمعه در حمایت ظاهری از بیانات رهبر معظم انقلاب با رگ های بر آمده ی گردن فریاد بکشد و من اصلا این را نمی خواهم . من هاشمی صاحب نظر را می خواهم . هاشمی ای که در زمان امام راحل هم نظر خود را ولو با نظر امام مخالف بود برای تبادل نظر مطرح می کرد و با اعتقاد به مبحث ولایت تبعیت هم می کرد . هم تبعیت او ریشه در علم داشت و هم اظهار نظر او . کشور نیازمند اندیشه هاست . کرسی های آزاد اندیشی از ابتکارات رهبری است . بنابر این شیبانی هیچوقت معتقد به این نیست که حرف هاشمی با رهبری مو نمی زند . من از اول انقلاب و با تاسیس حزب ، حزبی شدم . دیدگاههای مقام معظم رهبری و آقای هاشمی از اول متفاوت بود اما با این تفاوتها هردو برای استقرار این نظام تبعید شدند ، حبس شدند ، شکنجه شدند ، زندگی اشان به مخاطره افتاد و خار چشم دشمنان انقلاب پس از انقلاب بودند . یکی دیگر از تفاوت دیدگاهها در این است که من طرفدار جذب حداکثری نیروهای ارزشمند نظام و استوانه ها هستم . می دانید با جدا شدن هرکدام از این وزنه چه خللی پیش می آید . مثل ” مات العالم ” است . نباید با بهانه های کیهانی اینها را طرد کرد . ناطق نوری و حسن روحانی و اکبر هاشمی اصول گرا بودند هنوز هم معتقدم هستند ما با کمترین نقدی که بر مواضعمان داشتند در سر مقاله ی کیهانی مان بر آنها تاختیم و امثال حجاریان ها بهره اش را بردند . چقدر مخالفین ما در این زمینه ها عاقلانه عمل کرده اند و ما متاسفانه نه . رهبر معظم انقلاب باید الگوی ما در زمینه ی جذب نیروها باشند . هنوز هاشمی رئیس مجمع تشخیص ایشان است و تبعیت هاشمی هم در انتخاب هیئت رئیسه ی خبرگان مشخص شد . وقتی رهبری در دیداری خصوصی فرموده بودند رئیس بودن یا نبودن شما برای من بالسویه است ، هاشمی جایشان را به مهدوی کنی داند و اخلاقا با اینکه رای داشتند کنار رفتند . اینها ارزشمندند و در دوران معاصر نایافتنی . بچه های هاشمی مجازات شدند . هرکسی هم حق دارد وکیل بگیرد . حرف گتره ای و کیلویی اگر زده نشود بهتر است . ضمنا اگر کسی جرات رفتن به نماز جمعه را ندارد و یا جرات نوشتن نامش را در یک کامنت ندارد بیش از اینکه او به ترسو بودن متهم شود مخاطبینش به عدم تحمل اندیشه ی مخالف و میل به دیکتاتوری متهم می شوند .
عالیه اقای شیبانی ،اقا رضای عزیز اگه شما قرار باشه به مجلسی برید که مشتی مخالف بدون توجه به اثار وعواقب کوتاه مدت وبلند مدت رفتارشون وبدون رعایت شان ومقام مجلس با ادبیاتی سخیف قصد تسویه حساب با شما رو داشته باشند ایا وارد اون مجلس میشید؟ متاسفانه عده ای نا بلد با انتخاب عنوان دلسوز انقلاب ورهبری وبدون در نظر گرفتن مصالح کشور در هر مکانی دست به انتقاد میزنن.شاید اقای رفسنجانی برای یاد دادن حفظ حرمت نماز جمعه به عده ای اقدام به چنین کاری نمیکنن.
با سلام خدمت جناب شیبانی… اینکه آقای رفسنجانی برای نظام وانقلاب زحمت کشیده اند ویکی از موثرترین افراد در برپایی واستقرار نظام(به شیوه خودش نه شیوه حضرت امام ..ولی دلسوزانه ) بوده اند درست اما نظراتی راکه به امام تحمیل کرده اند در آخر جنگ و قضیه جام زهر هم در کارنامه ایشان است وبعدازرحلت امام هم که خود را در سطح رهبری می دانست (بطور مثال وقتی رهبری در مورد معیارانتخاب رییس جمهور گفتند که جوان وبا نشاط باشد ایشان در جواب خبرنگار درواکنش به این سخن رهبری با تمسخر گفتند مگر میخواهیم کشتی بگیریم) تا فتنه سال 88 ونامه ی بدون سلام ووالسلام ایشان به رهبری وبعد از آن دیدار با علمای قم وپیشنهاد شورای رهبری در آن مقطع حساس وحمایت از فتنه گران در نماز جمعه …بعداز اینکه آتش فتنه به همت امت حزب الله مهارشد وباصلاح کاه به کاه نشست ودانه به دانه ایشان متوجه شد که ای دل غافل در این چندین سال در توهم زندگی کرده و تا جاییکه ولی زمان لب به سخن میگشاید آحاد مردم از همه گروهها بادین وبی دین وبا حجاب وبی حجاب هریک به دلایلی این سخنان را نصب العین خود قرار می دهند وپشت سر او بجز عده ای فتنه گر کسی نمانده واگر هم کسی هست از ترس مردم جرات عرض اندام ندارد با توجه به اینکه فردی سیاس هست درلاک خود فرو رفت تا بیشتر از این افتضاح ورسوایی به بار نیاید …آقای شیبانی کجا ایشان در مجلس خبرگان رای داشت ؟هنوز هم ندارد وخودش این را می دانست …کجا فرزندان وی محاکمه شدند وبه سزای اعمال خود رسیدند؟ واقعیت این است که آقای هاشمی فردی سیاس هست برخی از بزرگان هم بخاطر سوابق ایشان به ایشان احترام میگذارند وبرخی از رجال هم بواسطه منافعشان ولی اینکه ایشان فقط در حد اختلاف نظر با رهبری حرکت میکند وبه فصل الخطاب بودن امر رهبر از عمق جان اعتقاد دارد جای شک وتردید بسیاراست.. بنظر من چهره واقعی هاشمی وبسیاری از رجال همان است که در فتنه هویدا شد وکلام آخراینکه آقای شیبانی امام خمینی (ره)در زمان شاه ودراوج خفقان وستم وظلم وبیداد وقتی خیلی از بی عدالتی وظلم استکبار وشاه برعلیه مردم ناراحت میشود بر فراز منبر رسول الله فریاد میزند که ای علمای اسلام برسید به داد اسلام ولی مقام معظم رهبری در نماز جمعه در دوران حاکمیت اسلام وزمانی که قدرت در دست ولی فقیه است وظاهرا باید خیلی راحت فتنه ها مهار شود
(که در صورت همدلی خواص وفصل الخطاب دانستن امر ولی این امر حتمی بود) درآخر خطبه با چهر ه ای معصوم از امام زمان (عج)یاری میخواهد وشاید در آن لحظه از برخی از علماوبزرگان نا امید شده باشد…واین نکته حداقل چند ثانیه ارزش تامل دارد…
———————–
با سلام برادر عزیز تحلیل من این است که ما در چارچوب ترسیمی دشمن بازی می کنیم . مهمترین دلیل اثبات کارآمدی نظام اسلامی یعنی پیروزی در دفاع مقدس را با ساده لوحی و به خیال تخریب آقای هاشمی از دست می دهیم . اتهامی را به ایشان وارد می کنیم که نه امام راحل قبول داشت و نه مقام معظم رهبری و نه عقل این را می پذیرد . تاسف می خورم که چرا تدبر در امور نداریم . هاشمی فوق العاده محبوب امام راحل بودند و امام ایشان را مثل نهضت همیشه زنده می دانست و مقام معظم رهبری هم در گذشته ایشان را برای معاضدت خود بی نظیر دانستند و هنوز هم در ریاست مجمع ابقایشان نموده اند . بر سر شاخ نشسته ایم و بن می بریم . من قبل از شما منتقد هاشمی بوده ام اما افراد و شخصیتها را هم باید در ترازوی هزینه – فایده گذاشت . مطمئن باشید انقلاب نه تنها از ریزش ها منتفع نمی شود بلکه حقانیت خود را بویژه برای نسل های بعدی از دست می دهد . بنا بر این در پی اثبات انحراف افراد وقتی خطری ندارند نباشیم . با فرستادن هاشمی به اردوی اصلاح طلبان ، آن ها را تطهیر می کنیم .
با سلام نمیخواهم این بحث بیشتر از این ادامه یابد ولی اگر اینطور بود که شما میفرمایید واینقدر ایشان مورد وثوق امام بودند چرا امام بعد از عملیات مرصاد فرمودند اگر میدانستم که ملت اینهمه پشتیبان مقاومت وجنگ هستند قطعنامه را نمی پذیرفتم …برنامه شناسنامه هر کدام از رزمندگان جنگ را که الان مسئولیتی دارند دعوت می کند وقتی به داستان آخر جنگ میرسند سعی دارند از این اتهام که باعث خوراندن جام زهر به امام شده اند خود را برهانند واصلا زیر بار نمیروند.. به نظر میرسد(از اظهارات فرماندهان جنگ تحمیلی )یکی دانستن نظرآقای هاشمی و…با نظر امام ورهبری درمورد خاتمه جنگ با واقعیت قضیه متفاوت است ما قصد تخریب کسی را نداریم ولی نمیتوانیم چشمان خود را بر واقعیات ببندیم ویکی ازبزرگترین پشتیبانان مادی ومعنوی فتنه را تطهیر کنیم و نکته قابل توجه دیگر اینکه دشمن از تطهیر هاشمی در داخل حمایت می کند چون بعد از فتنه مشخص شد که دیدگاه ایشان به دیدگاه غرب خیلی نزدیک است(حمایت از سرمایه داری وترویج تجملگرایی و…) …چشم بستن بر واقعیات علاج درد انقلاب نیست بلکه باعث سردرگمی مردم در زمان بروز فتنه میشود هرچند غاطبه ملت به لطف رهبری پیامبرگونه مقام معظم رهبریدر جریان فتنه راه را از چاه شناخته اند ..وبقول مقام معظم رهبری درقضیه فتنه عوام از خواص پیش افتادند.. واین مطلب که مقام معظم رهبری
خواهان وحدت وهمدلی بین مردم ومسئولین هستند تا حکومت اسلامی با سرعت طی مسیر نماید با تطهیر افرادو انکار واقعیات تفاوت دارد واین نکته قابل ذکر است که رهبر جامعه اسلامی یکی از نقشهایش نقش پدرگونه است برای خانواده وهرپدرعاقلی فرزند بد خود را از خانه نمیراند بلکه با او مدارا می کندودر بحث هزینه وفایده هم باید بگویم آقای هاشمی در قضیه فتنه مثل گاو نه من شیر ظرف پر از ظفر(انتخابات 85%) را چپه کرد وهزینه ای هنگفت بر دولت وملت روا داشت وباز هم اگر آب باشد شناگر خوبی است وخطراین خاندان هنوز مثل بختک بر سایر ارکان نظام سایه انداخته مگراینکه بخواهیم خودمان را به خواب بزنیم وتحرکاتشان را ساده بپنداریم ونکته آخر اینکه آقای هاشمی نه اصولگراست ونه اصلاح طلب بلکه سالیان متمادی این دو حزب را بازی داده وعقیده خود را داردتا اینکه در سال 84به در بسته احمدی نزاد رسید وبازی را باخت ولی هنوز از میدان به در نرفته وچشم امید به ساده لوحی مریدانش دارد ضمن اینکه حمایت منابع قدرت وثروت هم (که فقط به دنبال شیوه اقتصادی( سرمایه داری )ایشان هستندوکاری با عقیده وهدف ایشان ندارند) یکی از برگهای برنده اوست…
————————–
با سلام و تشکر از شما که نمی خواهید این بحث را اینقدر ادامه دهید ، سند این سخن از امام پس از عملیات مرصاد را ارائه فرمایید . با این حرف همه ی ارشادات امام هم می تواند زیر سوال باشد . او فرمانده ی کل قوا بود و بعید است که مسایل را رصد نکرده باشد . این که در برنامه ی شناسنامه فرماندهان طفره می روند ، گمانی است که بدلیل پیشداوری خوراندن جام زهر به امام دارید . کتاب 598 در اتوبوسهای راهیان نور توزیع می شده است و سعی وافری در تخریب آقای هاشمی داشته است . هدف این کتاب تخریب هاشمی نیست . جا انداختن عدم پیروزی ایران در جنگ است . مطالب این کتاب به توصیه ی مقام معظم رهبری توسط محسن رضایی نقد شد . ما در دفاع مقدس با تکیه بر توانایی های منبعث از اراده ها و باورهای دینی پیروز شدیم . پیروزی یعنی متقاعد کردن دشمن مهاجم به بازگشت به قرارداد 1975 و متجاوز شناختن او و متعهد کردن برای پرداخت غرامت و … این توفیق کمی برای اثبات کارآمدی ما در دنیای معاصر نبود . باز هم متاسفم بگویم با ساده لوحی در چارچوب ترسیمی دشمن بازی کردیم و پیروزی در جنگ را به دشمن دادیم تا هاشمی را بکوبیم . آقای مهدوی ، هاشمی با پذیرش قطعنامه به چه موقعیتی دست می یافت ؟ چرا او باید طرفدار پایان جنگ باشد در حالیکه با سقوط نظام بعث در اثر جنگ مستقیم ، هاشمی بیش از دیگران منتفع می شد . او به قول الجزیره ” مرد همیشه دوم سیاست ایران ” بود . آنچه شما به حمایت از سرمایه داری تعبیر می کنید می تواند حمایت از سرمایه گذاری باشد . مقام معظم رهبری فرمودند قریب به این مضمون ” والله آن سرمایه گذاری که منجر به ایجاد اشتغال شود ثوابش از 10 عمره بیشتر است ” سرمایه گذار کیست؟ بی شک کسی که سرمایه دارد . مخالفت انقلابیون ما با سرمایه داری رگه هایی از التقاط و القائات مارکسیسم و کمونیسم را هم دارد . هر گونه سرمایه داری تقبیح شده نیست . اسلام برای توزیع عادلانه ی فرصت ها اعم از سرمایه آمده است و نیامده تا فقر را توزیع کند . عملکرد هاشمی را در فتنه تایید نمی کنم . گرچه به نامه ی معروف ایرادی نمی بینم و دست تهی مخالفان در استدلال برای رد کردن آن نامه استناد به بدون سلام و والسلام بودن نامه کرده است . وقتی احترامات کافی در صدر و ذیل نامه رعایت شده باشد ، چقدر بیهوده است که به سلام و والسلام بپردازیم . فتنه ی 88 یک کودتای مخملی بود . کودتاهای مخملی چیزی در مایه های با پنبه سر بریدن است . در کودتای مخملی با نیروی نظامی و بگیر و ببند شروع نمی کنند . حکومتهای مردمی را باید با اشکالی از حضور مردم شکست داد . طراحان کودتای مخملی ، پازلی را طراحی می کنند که مثلا در رقابت انتخاباتی مناظره باشد ، در مناظره احمدی نژاد این حرف ها را بزند ، رئیس شورای نگهبان شیب سخنانش به سمت یک کاندید باشد ، سخنگوی شورای نگهبان از یک کاندید صراحتا حمایت کند ، سیب و سهام توزیع شود ، هاشمی نامه ی تحریک آمیز را بدهد ، خس و خاشاک گفته شود و … فضا برای اعتراض مردم آماده گردد و بشود آنچه شد . باید نقش های افراد در فتنه مشخص گردد . آینده بیشتر خواهد گفت که احمدی نژاد نقش عمده ای در بروز فتنه داشت و باز آینده خواهد گفت که این نقش آگاهانه بود یا نا آگاهانه . هاشمی نه اصلاح طلب است و نه اصول گرا با تعاریفی که این دو واژه دارد . باز هم شبکه ی الجزیره تعبیر بهتری به زعم من در مورد ایشان دارد “او قلبی محافظه کار ( اصول گرا ) و ریه ای اصلاح طلب دارد” بودن هاشمی در میدان به خاطر حمایتهای رهبری از ایشان است . اگر مستظهر به پشتیبانی رهبری معظم انقلاب نبود ، جایگاهی نظیر خاتمی هم در جامعه نداشت . دشمنان نظام که از بن دندان دشمن نظامند با هاشمی هیچ زمانی آشتی نخواهند کرد . هاشمی بارها طعم تلخ شکست را در کام آنان چشانده است . آقای مهدوی عزیز از آنجایی که بسیاری از دوستان من دیدگاهی مثل شما دارند و من معتقدم که اخلاص و صداقت دارند برای شما نوشتم تا آنها هم بخوانند . بر این مطلب باز تاکید کنم که هیچکدام از مسئولان نظام را مبری از نقد نمی دانم اما می خواهم این بصیرت را داشته باشیم که بفهمیم کجا هدف از تخطئه ی هاشمی ، تخریب نظام است .
آقای شیبانی ای کاش این پاسخ را یک پست کرده بودید . اولا از صبر و حوصله و ادب و متانت شما متعجبم . خیلی حوصله دارید و دوم اینکه پاسخهای شما خیلی منطقی و مستدل است . کاش همه اصول گرایان می خواندند . ما همه را راندیم و در انتخابات 4میلیون رای آوردیم . من طرفدار جلیلی بودم . حالا می فهمم که امنیت ملی کشور را هم به مخاطره انداخته بودیم . عجیب است آیا اینها طرفدار رهبری اند . آقا هاشمی را از جهات گوناگون تایید کرده است . هنوز هم رئیس شورای عالی مشاوران رهبری است . این چه آقایی است که امثال مهدوی برای خودشان دارند . اینها خودشان آقایند . اگر آقا مواضعشان را تایید کرد ولایتمدار می شوند اگر آقا ردشان کرد می گویند مصلحت در این است که آقا اینگونه حرف بزنند . آقای مهدوی با خودتان خلوت کنید ، کجای مواضع شما بوی ولایتمداری دارد؟
باسلام من ادعای ولایتمداری ندارم چون عمل به این ادعا خیلی خیلی کار سختی است ولی در موارد بالا نظر خودم را گفته ام و تعدادی سئوال کردم که ازجوابها قانع نشدم( یعنی منکه تا قبل از فتنه از دوستداران آقای هاشمی بودم بعلت حمایتهای امام ورهبری از ایشان و بعد از فتنه نظرم کاملا عوض شده ..با این دفاعیات نظرم تغییر نکرده ونتیجه ای که گرفتم اینکه بنظرجناب شیبانی بغیراز یک عده از منفعلین بقیه اعم از رییس شورای نگهبان وسخنگوی این شوری واحمدی نزادو…همه فتنه گرند وجرمشان بیشتر از سران فتنه … توسل به زور را که به دولت منتصب می کنند اصلا قبول ندارم چون در مقابل هرج ومرج برنامه ریزی شده برخورد نظام واقعا صبورانه بود(تدبیر رهبری) واین را به عینه دیدم ولمس کردم… )البته از این دست سوالات برای نسل ما که دوران جنگ وسازندگی را به یاد داریم ولی نقشی در آن نداشتیم بسیار است واین امری طبیعیست من این سوالات را با افراد مختلف با نظرات مختلف پرسیدم ولی هیچکدام بطور قاطع آقای هاشمی فبل ازفتنه را تایید نکرده اند حتی کسانیکه میشود عنوان مرید برآنهاگذاشت ودفاعیاتشان هم اکثرابراساس گفته های امام ورهبر است (که به نظر من این دفاعیات اغلب بخاطر حفظ امنیت ملی ومصالح کشوربوده مثلا در نماز جمعه تهران در سال 88)یکی از این افراد هم جناب شیبانی است …بهرحال نسل قبل باید ابهامات ما را پاسخ بدهند …این ابهامات وسوالات رانسل قبل برای ما ایجاد کرده اند وپاسخ به آن هم با بحث وگفتگوی منطقی داده میشود نه با جدل یا طعنه وتحقیر یا ضزب والمثل ونصیحت …نسل ما جواب میخواهد چون پرسشگری را امام ورهبر به ماآموخته… پس شاید آقای شیبانی بعنوان یک معلم اهمیت این موضوع را دریافته که با صبر ومتانت پاسخ میدهد وباعث تعجب شما شده…
هاشمی بعد از فتنه را هم که نسل ما دید وشنید وهنوز هم با چشم باز دنبال می کند پس میتواند در موردش نظر بدهد وتحلیل کند وبه نظر من هاشمی در امتحان انقلاب وحکومت اسلامی وولایتمداری رفوزه شد و این خاصیت حکومت اسلامی واقعیست که غربال میکند مدعیان اسلام وحکومت اسلامی حول محور ولایت فقیه را…برملا شدن نیت وعقیده هاشمی بعد از فتنه خود بزرگترین گواه وسنداست بر اثبات ادعاهای منتقدان ایشان در قبل از فتنه وزمان جنگ .لازم به ذکراست همان دلایل اتمام جنگ را که طرفداران ایشان عقلی می دانند درمهرماه سال 85 درمصاحبه ای ایشان سعی کردند به گردن فرمانده وقت سپاه بیندازند که وقتی با واکنش سرلشکررضایی مواجه شدند نامه محرمانه امام را برای اثبات حرفشان منتشر کردند …
آقای حسینی شما به این بحث بعنوان یک بحث دو نفره نگاه نکن از این منظر به این جور بحثها نگاه کن که شاید در نزدیکی شما امثال من با این نظرات باشند که به دنبال حقیقت ماجرا میگردند حالا به هر دلیلی پس دنبال جواب باش اگر از نسل انقلاب وجبهه وجنگی اگر هم که مثل منی پرسشگر باش مطالبه کن تا به پاسخت برسی البته نظرت را هم بده ودر عین حال به نظر دیگران هم احترام بگذار…اینکه چه کسی ولایتمدار واقعیست فقط در عمل وگذشت زمان مشخص میشود نه با نظرات امثال من ولی پرسشگری ونظر دادن با ولایتمداری دو مقوله جدا از هم است شما فرض کن این سوالات کسی است که اصلا ولایت را قبول ندارد ولی اهل این سرزمین است وپاسخ میخواهد …آیا باز جواب شما این است؟
این عنوان( رئیس شورای عالی مشاوران رهبری)خود سئوال بزرگیست ؟
اینکه انتخابات ومشارکت مردم ورای دادن به نامزد های مورد تایید نظام مهر تاییدی است بر عملکرد نظام وباعث ارتقای امنیت ملی میشود درست ولی اینکه طرفداری از یک نامزد تایید صلاحیت شده مخل امنیت ملیست یعنی چه؟؟
ونکته آخر اینکه من درپی اثبات حرف خودم نیستم که برخی از عزیزان اینگونه واکنش نشان میدهندولی نظرم را شفاف می گویم…
باسلام من این مطلب را چندین باراز زبان فرماندهان جنگ شنیدم ولی در مورد سندآن که آیا چاپ شده یا نه نمیدانم چون خود شما هم بهتر می دانید که جنگ تحمیلی اسرار ناگفته بسیاردارد ولی بی شک عده ای اطلاعات غلط را درآن زمان مخابره کرده اند وبی شک هدف امام جنگ تا رفع فتنه بود.. البته اینکه پیروز صد در صد جنگ ملت ایران بوده بر هیچکس در دنیا پوشیده نیست ونظر من اینست که آقای هاشمی درآن شرایط بحران وجنگ از روی دلسوزی (به زعم خودش)یکی از عاملان پذیرش قطعنامه ای بوده که امام آن را جام زهر نامید…جدا چرا جام زهر!اگر اینهمه منفعت دراین قطعنامه بود؟شاید جواب این باشد که آرمان وهدف امام (استکبار ستیزی به معنای واقعی نه شعار)با این آقایان متفاوت بوده وهدف امام را آن زمان کسی درک نمیکرده یا دستیابی به آن را غیرممکن می دانستند البته انصافا ما هم که الان نقد می کنیم درآن شرایط شاید موافق نظرات امام نبودیم چون جنگ سختی ها ومرارتهای خاص خود را داردومقاومت وتداوم در آن ایمان راسخ میخواهدولی امام با آن روح متعالی وبینشی که داشتند وهرچه میگفتند به آن یقین داشتند آمریکا وغرب را کوچک میشمردند وتاکید بر ادامه دفاع ومقاومت میکردند ولی انصافا همین الان که هیمنه استکبار در هم شکسته باز هم بسیاری از آقایان هم میترسند وهم قلبا آمریکا را کدخدای جهان می دانند و چقدر این ادبیات با ادبیات امام ورهبری متفاوت است ونام آن را هم واقع بینی میگذارند .. با این دیدگاه اگر قرار بود به پیش برویم الان وضعمان از مصر ولیبی هم بدتر بود ولی خدارا شکر که سایه رهبر بر سر داریم…
آقای شیبانی من این کتابی که شما گفتید را نخواند ه ام واینکه عد ه ای قصد تخریب دارند را هم قبول دارم هم تایید نمی کنم ولی معتقدم ایشان بعنوان یک چهره تاثیرگذار در انقلاب وکسی که هنوز فعال است ونظراتش را هرجابتواند به خورت نظام می دهد واتفاقابرخی از نظراتش با آرمانهای امام ورهبری وغاطبه امت حزب الله همخوانی ندارد باید درست تحلیل شود هم نکات مثبتش وهم نکات منفی آن گفته شود چون ایشان یک فرد معمولی نیست وجزءخواص بسیارتاثیر گذار است واینقدر ساده نباید از کنار عکس العملهای ایشان گذشت وآن را کبریت بی خطر فرض کرد… درضمن اعتماد مردم بخاطر مواضع ایشان در فتنه از بین رفته ودیگر مثل سابق نمیشود به ایشان اعتماد کرد وحساب ایشان از انقلاب تقریباجداشده است پس خطری از نقد ایشان متوجه انقلاب نیست هم داخلیها وهم خارجیها خوب میدانند که نقشه راه انقلاب را رهبری ترسیم می کنند ومردم هم مثل کوه پشت سر ایشان هستند پس از این منظر جای نگرانی نیست …
آقای شیبانی سلام ووالسلام به کنار ولی خط ونشان کشیدن برای رهبری ولحن بد آن هم توجیه دارد؟
ولی با این نظر که پشتیبانی رهبری این سیاستمدار را سرپا نگهداشته موافقم بشدت…
درمورد سرمایه داری هم با نیم نگاهی به برخی محله های تهران که اتفاقا منزل آقایان هم آنجاست متوجه میشوید که آنها سرمایه داری اسلامی مد نظرشان است یا غربی…
درمورد احمدی نزاد هم اشتباهات ایشان در فتنه را قبول دارم ولی اینکه برنامه ریزی شده واز عمد باشد را اصلا قبول ندارم واینرا جزء هزاران اتهام ثابت نشده به ایشان میدانم…
جناب شیبانی استاد بزرگوار از صبر شما خیلی ممنونم من را بخاطر پر چانگیم ببخشید…
———————
با سلام و تشکر حرف تازه ای ندارم .
مرسی اقای شیبانی ثابت کردید که کار هر بز نیست خرمن کوفتن ،گاو نر میخواهد ومرد کهن …در هر بحثی با دست پر اومدید ونشون دادید که با حفظ کردن ومقایسه کردن چندتا جمله وشرح حال اونم تنها از جانب یک جناح نمیشه به نتیجه رسید….ممنون
جناب شیبانی در کتاب راز قطعنامه این مطلب آمده ولی اگر این جمله را که (امام خمینی اگر میدانستم مردم اینگونه به جبهه می آیند هرگز قطعنامه را قبول نمیکردم)را در گوگل جستجو کنید سایتهای زیادی آن را منتشر کرده اند بعنوان مثال جهان نیوز شرح کوتاهی از نحوه پذیرش قطعنامه از زبان فرماندهان وخودآقای هاشمی وسردار رضایی آورده ودر انتهای آن به نقل از سردار غلامعلی رشید مینویسد(مرحوم سید احمد خمینی در یکی از سخنرانیهای خود اعلام کردند که پس از پذیرش قطعنامه 598وحمله مجدد عراق به ایران واعزام خیل بی شمار نیرو های مردمی به جبهه ..امام فرمودند اگر میدانستم مردم اینگونه به جبهه می آیند هرگز قطعنامه را قبول نمیکردم).
——————————–
با سلام به مقاله ی زیر دقت فرمایید :
در بخش نخست این نوشتار به بررسی علل و انگیزه های انتشار پاورقی های «راز قطعنامه» در مهر ماه سال 91 در یکی از روزنامه های کشور و انتشار مجدد آن به صورت کتاب، در آستانه انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری پرداختیم.
در این بخش تقریباً به طور مفصل اما نه به حوصله سیصد صفحه کتاب و تنها به استناد فرمایشات امام راحلمان و مقام معظم رهبری در تایید اقدام پذیرش قطعنامه سخن خواهیم گفت و تلخی پذیرش قطعنامه را تنها به کام امام و مریدمان نمیدانیم، بلکه این کام تلخ را ملتی که هشت سال جنگ تحمیلی را تجربه کرده بودند، آزار داد. اما نتایج و ثمره آن فداکاری ، ظفر و پیروزی و شهد شیرین عظمت و افتخار برای انقلاب اسلامی ایران بود که با صبر امام و امت به ارمغان آمد.
لازم به ذکر است از انجا که نگارنده این مقاله احتمال میدهد کلام و فرمایشات امام راحلمان و خلف ایشان رهبر فرزانه انقلاب به عنوان حجت و فصل الخطاب نویسنده کتاب «راز قطعنامه» و متولیان روزنامه کیهان است، در این مقاله تنها به سخنان و فرمایشات و پیام های امام و رهبر معظم انقلاب اکتفا نموده و با توجه به حوصله اندک مقاله از ذکر سخنان و گفته های سایر شخصیتها و نخبگان سیاسی و نظامی کشور در خصوص چرایی پذیرش قطعنامه خودداری نموده است و از سویی نگارنده معتقد است با یک بررسی اجمالی میتوان به استناد و ناگفته های بسیاری از این عزیزان در تایید چرایی پذیرش قطعنامه، رسید و مجموعه ایی گرانبها را تهیه و به زینت طبع آراسته نمود و امیدواریم نویسنده کتاب «راز قطعنامه» در جلد دوم کتاب خود با همین رویکرد اقدام نماید تا زیر بار امانتی که خداوند از علما گرفته است سربلند بیرون بیایند.
نویسنده محترم ضمن اینکه در کتاب خود چند اشتباه بزرگ در خصوص جنگ دارد که از حول کشف یک مسئله مبهم، این اشتباهات خود را نادیده گرفته است و در ورطه اشتباهات بزرگتری افتاده اند، تناقضاتی هم در جمع آوری مطالب خود دارند. به طور مثال ایشان در جایی مدعی می شوند علی رغم ادعای سران وقت، مردم به جبهه می رفتند و جایی دیگر مدعی می شوند دولت وقت در کار جبهه کار شکنی می کرد (ص۱۱۴) سئوال این است اگر بیش از یک میلیون نیروی بسیجی (ص۶۸) در جبهه بوده اند و دولت وقت هم حمایتی از این یک میلیون بسیجی نداشته است؛ ایشان توضیح بفرمایند این یک میلیون بسیجی چطور در جبهه ارتزاق کرده و با صدامیان با کدام لجستیک و حمایت می جنگیده اند؟
1- عمر و مبارزات حضرت امام از ایشان شخصیتی ساخته بود تا اینکه به حجت شرعی نمی رسیدند حرفی را نمی زدند یا کاری را انجام نمی دادند. این که گفته شود قطعنامه را به ایشان تحمیل کردند یعنی پایمال کردن خون هزاران شهید و مجروح و جانباز و این یعنی حضرت امام پا روی حجت شرعی گذاشته اند. اگر امام (ره) علی رغم میلشان، به حجت شرعی رسیده بودند که قطعنامه را بپذیرند؛ پس چه باک که ما مامور به خدمت و انجام وظیفه هستیم نه مامور به نتیجه. و این دیگر اینقدر بالا و پایین پریدن ندارد. و اگر امام به حجت شرعی نرسیده بودند و زیر بار فشار اطرافیان قطعنامه را پذیرفتند (نعوذ باالله) چه چیز باعث شد تا یکسال بعد که ایشان در قید حیات بودند از این موضوع سخنی به میان نیاورند و آن را با مردم در میان نگذارند و یا خاطیان را تنبیه نکنند؟ همه خوب می دانیم در یکسال بعد حتی قائم مقام خود را برای حفظ مصالح انقلاب عزل کردند و پس چرا در این مورد سکوت کردند. جناب نویسنده محترم اگر شما سکوت امام در خصوص نامه اقای ری شهری که تقریبا یکماه بعد از قبولی قطعنامه نوشته شده است را ملاک قرار داده اید چرا این پیام امام را شاخص خود قرار نداده اید، پیامی که چهار ماه بعد از قبول قطعنامه به مناسبت سازندگی صادر نمودند که دستهایی درصدد هستند مسئولین رده بالای کشورمان را وابسته و عدول کرده از مواضع گذشته معرفی کنند تا با این کار اعتماد مردم را به نظام سست کنند و همچنین امام در ادامه گفته اند شخصاً بر سیاست داخلی و خارجی نظام اشراف داشته و نخواهند گذاشت انقلاب به انحراف برود. نویسنده محترم فکر نمی کرده اند امروز هم همان دست ها از آستین خودی ها بیرون بیاید. آیا این احتمال شدنی نیست؟
2- خوب است نویسنده محترم به این نظر حضرت امام که بعد از پذیرش قطعنامه فرموده اند توجه می کردند و آب به آسیاب دشمن نمی ریختند: « و من از باب وظیفه به مردم و فرزندان پرشور انقلاب میگویم که مبادا بدون در نظر گرفتن محذورات سیاسی و شرایط بسیار پیچیده و حساس کشور به طرح سؤالها و اشکالاتی روی آورید که بازگو کردن و تحلیل واقعی قضایا توسط مسئولین دلسوز نظام باعث کشف اسرار مملکت شده و برای نظام مسئله آفرین گردد و نه تنها گرهای را باز نکند که بر مشکلات مملکت نیز بیفزاید.من سیاست داخلی و خارجی کشور را به دقت ملاحظه میکنم و تا زندهام نخواهم گذاشت مسیر سیاست واقعی ما عوض شود و مسئولین نیز چیزی غیر از این نمیخواهند و انتظاری غیر از این از آنان نمیرود. » صحیفه امام خمینی جلد ۲۱ – صفحه ۱۵۶ – ۱۱ مهر ۱۳۶۷
۴- اصولا فلسفه جهاد دفاعی مقابله با تجاوز و برای پایان دادن به جنگ است نه ادامه دادن آن. لذا پذیرفتن قطعنامه به خودی خود اشتباه نبوده است و چون اکثر صاحب نظران در آن شرایط خاص صدور این قطعنامه را به نفع ایران تفسیر کردند، لذا توجه به آن یک امر عقلی بوده است و عقل یکی از منابع معتبر و اصلی اجتهاد است که امام کبیرمان از آن به خوبی بهره برده اند. بنابراین اولاً پذیرفتن قطعنامه به معنای اتمام جنگ نبود، حضرت امام در آخرین سخنرانی عمومی که در جمع هئیت دولت بعد از پذیرفتن قطعنامه دارند به دولت تاکید می کنند از موضوع مسئله جنگ غفلت نکنند. لذا از کلام امام این طور مشخص است که در آن مقطع پذیرفتن قطعنامه لزوماً به معنی پایان جنگ نبوده است. امام در حالی که حرفی در خصوص پذیرش قطعنامه نمی زنند، ضمن حمایت از دولت بر تداوم جنگ صحبت می کنند.
این بیانات بعد از پذیرفتن قطعنامه بوده است که نویسنده محترم مدعی است حضرت امام بعد از قطعنامه دیگر سخنرانی نکردند. جمله امام چنین است «این که ما نباید حساب کنیم که جنگ تمام شده است، ما باید حساب کنیم که در حال جنگیم، برای اینکه، دشمن ما – چه دشمن های بزرگ از قبیل امریکا و شوروی و چه آنهایی که اذناب آنها هستند از قبیل صدام و امثال اینها – اینها چون با اسلام مخالف هستند و دیدند که اسلام امروز در دنیا یک قدرت بزرگی شده است در مقابل آنها، از این جهت، آنها دائماً مشغول نقشه کشی هستند، و ما نباید از این مسئله غفلت کنیم. هم مردم باید مهیا باشند. قوای مسلح مهیا باشند. مردمی که باید به جبهه بروند و جبههها را پر کنند. تعقیب کنند این مطلب را و سستی نکنند. دشمن ما دشمنی است که با نقشه کار میکند. الآن ممکن است که در ایران منتشر کنند که خوب، دیگر مسئله تمام شد و چه شد و مردم را سست کنند و حال اینکه مسئله تمام نشده است، اینها همیشه دنبال این هستند که کارهای خودشان را انجام بدهند ولو به دست ملتها یا دولتها. در ایران چون نمیتوانند این کار را بکنند، نه ملت با آنهاست نه دولت، از این جهت، یک راههای دیگری که دارند دنبال میکنند. از این جهت، ما باید بیدار باشیم، جبههها باید پر باشد، ما خودمان را در حال جنگ بدانیم. میبینید که به هیچ چیز از امور اعتنا ندارند، امروز میگویند جنگ، فردا همان جنگ را صلح میکنند، باز فردا جنگ شروع میکنند. از این جهت، قوای مسلحه ما و ملت ما باید مهیا باشند برای این امر.» ۸ شهریور ۱۳۶۷«صحیفه امام خمینی » جلد ۲۱ » صفحات ۱۱۵ تا ۱۱۷
ثانیاً پذیرفتن قطعنامه اقدامی مقابله جویانه برای معرفی دورغ بودن شعار صلح طلبی صدام بود. آیا این مسئله را فراموش کرده ایم که در دیدگاه امام هم پذیرفتن قطعنامه به معنای اتمام جنگ نبود؟ «قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛» جلد ۲۱ – صفحه ۹۴.
امام بزرگوارمان حتی در آذر ۶۷ در پیام به بسیجیان جنگ به آنان یادداوری می کند که کارشان پایان نیافته است (۲آذر۱۳۶۷)
۵- خوب بود نویسنده محترم نظرشان را در خصوص این فراز پیام امام می دادند؛ «همان ها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند و ملی گراهای بیفرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان شاء الله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه فتنهها را خواهد داد.» (صحیفه امام خمینی جلد ۲۱ – صفحه ۹۵)
۶- نسل ما نسلی است که هم انقلاب را دیده است و هم جنگ را و هم دوران کنونی را. سوال این است آیا بعد از بیست پنج سال نمی توانیم به این سوال پاسخ دهیم که تحقق صلح و پذیرفتن قطعنامه به نفع جمهوری اسلامی بوده است یا به ضرر آن – آیا ما اکنون با زعامت مقام معظم رهبری با پذیرش صلح به عقب رفته ایم؟ – آیا از عزت جمهوری اسلامی کم شده است؟ – آیا نیروهای مسلح ما ناتوان و ضعیف شده اند؟ آیا قدرت بازدارندگی قوای مسلح ما اکنون کم شده است؟ آیا این همه پیشرفت در سایه صلح و ثبات در ایران بدست نیامده است؟ آیا نمیتوانیم امروز بگوییم؛ ای امام جام زهری که تو و ملت تو نوشیدید؛ آن روز همچون دوای تلخ عمل کرد که ایران را از گردنه جنگی ناجوانمردانه که هرروز آن سرمایه های مادی و معنوی این کشور تعمداً به دست استکبار جهانی، به نابودی می کشاند تا انقلاب اسلامی را به زانو در آورد، وا رهانید و امروز آن دوای تلخ کام، چو شهدی شیرین در جهت اعتلای کشور اسلامیان در کام ملت ایران گوارا شده است. «ولی خدای متعال به آن بنده ی صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندی نگذشته کاسه ی شهد و شیرینی پیروزی را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد.» (مقام معظم رهبری) ۱۱مهر۷۶ )
آیا عظمت امروز انقلاب اسلامی ثمره نگاه همزمان امام خمینی به آرمانها و واقعیتها نبوده است مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۴شهریور۹۲ به حق اینگونه اشاره میفرمایند که: «نظام جمهورى اسلامى با آن سابقهى بسيار معجزآسا – كه در ميان اين تندباد حوادث بهوجود آمد، بعد هم در طول سالهاى متمادى، در مقابل معارضهها ايستاد و نه فقط ضعيف نشد و شعارهاى او كمرنگ نشد، بلكه روزبهروز از لحاظ واقعى قوىتر شد؛ كه جمهورى اسلامىِ امروز با جمهورى اسلامىِ سى سال قبل و بيست و پنج سال قبل، از لحاظ اقتدار و توسعهى نفوذ و توانايىهاى درونى، تفاوت از زمين تا آسمان دارد؛ و شعارهاى او هم شعارهاى مستحكمى است… آرمانها را از نظر دور نداشت، راهبردها را نبايستى از نظر دور داشت، البتّه واقعيّتها را هم بايد ديد. اگر چنانچه واقعيّتها را نبينيم، راه را درست نخواهيم رفت؛ امّا وجود واقعيّتها هم نبايستى ما را از راههايمان منصرف بكند… اين همان كارى است كه امام بزرگوار ما در فصل اوّل اين انقلاب يعنى در آن ده سالِ تعيينكننده و بسيار حسّاس انجام دادند. امام بزرگوار، در مقابل واقعيّتها چشم خود را نبست، امّا كوتاه هم نيامد، راهبرد را فراموش نكرد. ببينيد وضعيّت امام را، زندگى امام را، شعارهاى امام را؛ امام بزرگوار همان كسى است كه در مورد مسئله رژيم صهيونيستى از هيچ كس تقيّه نكرد؛ اينكه رژيم صهيونيستى يك غدّهى سرطانى است و بايد از بين برود، اين حرف امام است. در قبال شرارتهاى قدرت مستكبر و مداخلهگر آمريكا هيچ تقيّهاى و ملاحظهاى نكرد؛ اينكه آمريكا شيطان بزرگ است، اين حرف امام است. اينكه حملهى جوانان مسلمان و دانشجويان مسلمان به سفارت آمريكا و تصرّف ابزارها و مدارك جاسوسى آنها را امام انقلاب دوّمى دانست كه شايد از انقلاب اوّل مهمتر است، اين حرف امام است؛ اينها حرفهاى امام است، اينها روشهاى امام است. در قضيّهى جنگ، اينكه فرمود: جنگ تا رفع فتنه، اين حرف امام است؛ ديگران ميگفتند جنگ جنگ تا پيروزى، امام فرمود جنگ تا رفع فتنه. اين ايستادگيها بود كه پايهى اين نظام را مستحكم كرد.» ۱۴شهریور۹۲
آیا این سخنان امام خامنهای همان اعتدال نیست که باید هم آرمانها را باید مد نظر داشت و هم واقعیتها را باید ببینیم. موضوع پذیرش قطعنامه همان واقعیتی بوده است که امام خمینی با تلخ کامی آن را پذیرفتند.
۷- آیا همین که به نظر خودمان اثبات کنیم مسئولان وقت ما در سال ۶۷ کاری کردند که صلح را به امام تحمیل شود، خدمت به امام و انقلاب میکنیم. آیا با این کار، تمامی حرفها و شعارهای امام مبنی بر ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن نزد نسل سوم و چهارم و تاریخ ایران از اساس بی معنی و بی مفهوم نخواهد شد. ایا نویسنده کتاب ، این پیام امام را نخوانده است «و تأکید میکنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من میباشند. آنها را از این تصمیمی که گرفتهاند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است. که ان شاء الله خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید.» (پیام قبول قطع نامه جلد ۲۱ ص ۹۶ بیست نهم آدر ۶۷)
آیا این تبعیت از امام است که هنوز مسئولین مورد اعتماد امام زنده هستند و نویسنده با لطایف الحیل سخنان امام را رد میکند تا نشان دهد این مسئولین خائن بوده اند.
۱۰- نویسنده مذکور برای اثبات اینکه ادامه جنگ امری صحیح بوده در این کتاب نه تنها به طرح آن مبادرت نورزیده بلکه به صورت تلویحی نیز از آنچه که به ظاهر دفاع می کرده است سخنی به میان نمی آورد. ایشان میبایست از طریق تحقیقات میدانی نه صرفاً با ذکر یادداشتهای پراکنده و اظهارات بعضاً غیر کارشناسی و چند پهلوی چند مسئول خاص (عمدتاً آقای هاشمی) به این سوال جواب میداد؟
پیشنهاد میشود اگر نویسنده بدنبال صحت فرضیه لزوم ادامه جنگ در سال ۶۷ است به سوالات ذیل به صورت علمی و تحقیق میدانی و کسب آمار دقیق از منابع رسمی جواب دهند؟
– وسعت سرزمینی مناطق جنگی ما با عراق و استکبار در زمین و دریا و هوا چقدر بوده است و برای پاسداری از این نقاط به چه میزان امکانات و تجیهزات و نیروی انسانی و چه تخصیص بودجه ای نیاز بوده است؟
– امکانات و لجستیک در اختیار نیروهای مسلح (زمینی، دریایی، هوایی ) در سپاه و ارتش آیا جوابگو نیاز بند یک بوده است؟
– با ذکر دقیق آمار رسمی درآمد بودجه و تولید کشور پاسخ داده شود آیا این درآمد و توان کشور جوابگوی مطالبات متولیان جنگ بوده است؟
– در صورت تداوم جنگ و نابود کردن صدام بدست رزمندگان ایرانی، شرایط انقلاب اسلامی و تحولات جهانی در رابطه با ایران پس از صدام با توجه به مخالفت های روز افزون استکبار با انقلاب اسلامی به چه سمتی سوق داده میشد.
– در صورت عملی شدن تهدید شیمیایی علیه شهرهای کلان ایران از جمله تهران راه کار مقابله با این جنایت وحشناک که اصل انقلاب و کیان کشور را به ورطه نابودی می کشاند چه بود. آیا پیشگیری بهترین کار نبوده است؟
– آیا نویسنده به صراحت قبول دارد پذیرفتن قطعنامه یک اشتباه بوده و این اشتباه را به امام خمینی تحمیل کرده اند؟
– چرا دایره مطالب ایشان محدود به کسانی می شود که هم اکنون در یک طیف یا جریان خاصی وجود دارند. مناسب نبود ایشان از سران ارتش و ستاد نیروهای مسلح هم و افرادی چون سردار فیروزآبادی هم مصاحبه کاملی می گرفتند. و اظهارات موافقین ومخالفین جنگ را کنار هم قرار می دادند و فقط به انتخاب گزینشی مطالب مورد نظر خود نمی پرداختند.
سکوت نویسنده در خصوص حضور مقام معظم رهبری در مسائل جنگ به عنوان یکی از سران قوا و نقش موثر ایشان در ترغیب رزمندگان به اطاعت از فرماندهان خود و همچنین سکوت ایشان در خصوص اظهارات مقام معظم رهبری در تایید پذیرش قطعنامه بعد از آن که در بند بعدی تشریح میشود جای سوال است.
فرمایشات ذیل نمونه ای از نظرات مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری و اوایل رهبری ایشان است که موافقت خود را با پذیرش قطعنامه و اجرای کامل آن را خواهان هستند و معتقد هستند با زحمات فراوانی که از همه طرف کشیده شد،(یعنی همه موافق بوده اند و ربطی به نظر یک فرد یا اقدام یک نفر نداشته است) قطعنامه صادر شده و در قطعنامه، حق را به حقدار داده شده است. لطفاً پاسخ دهید قطعنامه ایی که حق را به حقدار داده است چرا به نظر شما حضرت امام باید با آن مخالفت میکرد؟ و چرا به اشتباه معتقد هستید این حق به امام خمینی تحمیل شده و ایشان را وادار به قبول قطعنامه کرده اند. بیانات مقام معظم رهبری بدین شرح است:
« ما در سياست خودبراي رسيدن به صلح در چهارچوب قطعنامه ي شوراي امنيت جدي هستيم و هرگز پيشقدم درتضعيف آن نخواهيم بود. » ۱۳۶۸/۰۶/۲۶
« طرح مسئله انجام گفتگوهاي مستقيم اگر به معناي بي توجهي به قطعنامه و مواد آن باشد به هيچ وجه قابل قبول نيست و اين قطعنامه كه حق را به حقدار مي دهد بايد اجراء شود و قدرت ملت ما پشتوانه آن است.» ۱۳۶۸/۰۶/۲۹
«شوراى امنيت به خاطر اينكه در دست قدرتهاى بزرگ بود و آنها هم پشت سر رژيم عراق بودند، تا آخر هم هيچوقت نسبت به جنگ يك موضع كاملاً و صددرصد عادلانه نگرفت؛ تا اينكه در اين اواخر، آن هم با زحمات زياد و با تلاشهاى فراوانى كه از همه طرف كشيده شد، قطعنامهى ۵۹۸ از شوراى امنيت صادر شد». (خطبههاي نماز جمعهي تهران ۱۳۷۰/۰۷/۰۵)
مقام معظم رهبري به تلاش دست اندركاران پيگيري قطعنامه ۵۹۸ كه به متجاوز شناخته شدن رسمي رژيم عراق در جنگ تحميلي انجاميد اشاره كردند و فرمودند: «كساني كه در جبهه سياسي مسئول دفاع از انقلاب و نظام اسلامي بودند فضاي سرد سياسي و توطئه هاي گوناگون دشمنان اسلام در عرصه ي بين المللي رابيش از ديگران احساس كردند. آنان با فداكاريهاي خود در كنار ارتش، سپاه، بسيج و آحاد ملت ما دشمن را مبهوت كردند و من اين پيروزي بزرگ سياسي و بين المللي را به دست اندركاران پيگيري قطعنامه ۵۹۸ كه تلاش قابل تحسيني را به انجام رساندند،تبريك ميگويم. » ۱۳۷۰/۰۹/۳۰
آنچه که در پیام ها و سخنان امام (ره) کاملاً مشهود است تلخ بودن پذیرفتن قطعنامه است و این موضوعی آشکار بوده است و اینکه امام با اراده خود و بر اساس تکلیف الهی قطعنامه را پذیرفتن «در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهیام بود. شما میدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم؛» (۲۹/۴/۶۷)). حضرت امام با صراحت تاکید دارند تصمیمی که گرفته شده با مشورت مسئولان مورد اعتماد کشور و در جهت مصالح اسلام و کشور بوده است .« گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من میباشند. آنها را از این تصمیمی که گرفتهاند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است.» (همان)) نویسنده توضیح بدهند تکلیف الهی و مصلحت اسلام یعنی چه ؟ مگر غیر از مصلحت اسلام و کشور ،نوع دیگری هم وجود داشته است که امام ابتدا مخیر به تصمیم آن بوده اند. آیا حضرت امام غیر تکلیف الهی کار دیگری هم میکردند. مثلا اگر حضرت امام در همان مقطع بر خلاف تکلیف الهی و مصلحت اسلام و کشور به ادامه جنگ حکم میدادند آیا چنین روزی افرادی پیدا نمیشدند که سیصد صفحه مطلب جمع کنند که امام نعودباالله بر خلاف اسلام عمل کرده است. و اصولا اگر گفته تکلیف الهی صحت داشته باشد که داشته است آیا این امکان وجود دارد که در یک زمان واحد برای امام دو تکلیف الهی وجود داشته و اطرافیان ایشان را وادار به اتخاذ یک تکلیف الهی مورد نظر اطرافیان شده و تکلیف الهی ادامه جنگ را زمین گذاشته اند . در ثانی اگر امام به گفته شما ادامه جنگ میدادند و با حملات شیمیایی صدام میلیونها ایرانی نابود میشدند، امروز شما میپرسیدید؛ چرا مسئولین وقت مانع از این تصمیم گیری نشده اند. ثالثا چرا به این سوال پاسخ نداده اید چرا حضرت امام به هیچ عنوان نتوانسته اند این مسئله را با مردم در میان بگذارند و به قول ایشان سکوت کرده اند. اگر سکوت بوده که به دلایلی نبوده است (حداقل حضرت امام بعد از قطعنامه بیش از ده ها حکم ، پیام ، و دو الی سه بیانات داشته اند که یکی از آنان در حضور هدیت دولت بوده است و البته امام احتمالا به دلیل رعایت حال ایشان سخنرانی عمومی نداشته اند.) چرا سکوت امام را بر اساس رضا تفسیر نمیکنید و آن را حمل بر نارضایتی امام میدانید. چرا حتی بعد از ایشان فرزند بزرگوارشان حاج احمد آقا که شش سال بعد از امام به جوار حق رفتند در این مدت سکوت کردند و مقام معظم رهبری هم که اکنون حاضرند و به قول شما آنزمان مخالف بوده اند دقیقا یکسال بعد از قبول قطعنامه در این مورد نه تنها سکوت نمی کنند بلکه به دلایلی که بعدا در همین جا آورده میشود از پذیرش قطعنامه به عنوان یک ابتکار یاد می کنند.(۳۰شهریور۶۸)
در اینجا فرازهایی از سخنان مقام معظم رهبری در خصوص تایید قطعنامه آورده می شود و در انتها به نکات ظریفی که در فرمایشات ایشان در ارتباط با قبول قطع نامه است اشاره میگردد:
«قطعنامه را هم که امام قبول کرد، بهخاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمىکِشد و نمىتواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. »(۱۳۷۵/۳/۱۴)
این بیانات نشان می دهد معظم له کاملا در جریانات تحولات زمان بوده اند و اشارهایی نمیکنند که مخالفتی داشته اند.
«مىبینید آنچه که امام مىکند در دلهاى جا باز مىکند این مردمى که هشت سال گفته بودند جنگ جنگ، امام عزیزمان آن وقتى که مصلحت دانست قطعنامه را قبول کرد گفت نه آتشبس، ملاحظه نکرد که حالا من هفتهى قبل یا ده روز قبل یا یک ماه قبل، خود من چى گفتم نه تکلیف این است مصلحت اسلام این است، کى چه خواهد گفت براى امام مطرح نیست و چون براى خدا کار مىکند خدا هم براى او همهى مقدمات را فراهم مىآورد، » (۱۳۶۸/۱/۱۱)
همان طور که قبلا هم گفتیم و اینجا مورد تاکید مقام معظم رهبری هم قرار گرفته است حضرت امام بر اساس تکلیف و مصلحت اسلام عمل کرده اند و این دو موضوع یعنی تکلیف و مصلحت اسلام از هر طریق برای امام به عنوان یک مجتهد جامع الشرایط و رهبر انقلاب محرز و مشخص شده باشد؛ امری پسندیده است حال چه مسئولین به امام گزارش داده باشند یا خود امام به این تشخیص رسیده باشند که به این تکلیف عمل کند قطعا در نزد خدا معصیت یا خلاف محسوب نمیشود.
«این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندى است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجراى کامل آن، دشمن را به شکست قطعى مىرسانید و لذا هرگز جمهورى اسلامى آن را رد نکرد. آنچه براى ایران اسلامى مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن مىشد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافى در میدانهاى نبرد و نیز بىاعتمادى در اجراى میثاقهاى بینالمللى توسط قدرتهاى بزرگ بود.
از صدور قطعنامه تا قبول رسمى آن از سوى جمهورى اسلامى، دنیا شاهد سنگینترین ضربات نیروهاى اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهههاى جنگ از سویى و فشارهاى همه جانبه از سوى حامیان رژیم عراق علیه ایران اسلامى از سوى دیگر بود. حصر اقتصادى، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بىسابقهى نیروهاى نظامى امریکا و ناتو در اطراف مرزهاى آبى و هوایى و حتّى تجاوز به آنها، بخشى از این فشارها بود؛ به طورى که تقریباً هیچ فشار ممکن باقى نماند، مگر آنکه بر ملت ایران وارد شد و رژیم امریکا تقریباً بهطور مستقیم وارد صحنه شد. تهدیدها، بمبارانهاى وسیع شیمیایى و جنایت حمله به شهرها و هواپیماى مسافربرى و کشتى غیرنظامى و اثبات اینکه استکبار در حمایت از عراق آمادگى براى دست یازیدن به هر جنایتى دارد، بخشى از حوادث این دوران است و جا دارد در موقع مقتضى، این حقایق هشداردهنده براى ملت ایران شکافته و بر ملا گردد.
قبول قطعنامهى ۵۹۸ از سوى جمهورى اسلامى و رهبر عظیمالشّأن فقید آن، توطئهى وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهى به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلحطلبى، به هر جنایتى دست مىزد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهى بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهورى اسلامى بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهاى اساسى خود در سطح بینالمللى نزدیکتر گردد.
با این ابتکار جمهورى اسلامى، دشمن در دو راهى شکست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ایران اسلامى به خواستههاى خود رسیده است و اگر اجرا نشود، داعیهى همیشگى جمهورى اسلامى مبنى بر لزوم قطع ریشهى تجاوز و رابطهى میان تجاوزِ عراق و حاکمیت سلطه در جهان و اینکه رژیم عراق در ادعاى صلحطلبى صداقت نداشته است، به اثبات مىرسد و بىاعتمادى به قرارهاى ساختهى قدرتها که جمهورى اسلامى همواره مدعى آن بوده است، در میان ملتها رایج خواهد شد و آنها را بر تکیهى فقط به نیروى خویش، تشویق خواهد کرد.
حکام سبکسر عراق که در طول جنگ عملاً نشان دادهاند از تشخیص مصالح عاجزند، این بار نیز زیانبارترین راه را گزیدند؛ یعنى ابتدا با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهاى خود در قبول قطعنامه، بىاعتبارى سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کردند و البته وقتى با حضور بىنظیر رزمندگان در جبهه، مجبور به عقبنشینى در بخش عظیمى از مرزها شدند، یک بار دیگر آزموده را آزمودند. با تعلل در اجراى قطعنامه، باز هم اقدامى دیگر در جهت عکس منافع سیاسى و اقتصادى و نظامى و حیثیتى خود انجام دادند و جهالت و آزمندى خود را به اثبات رساندند.
نگهداشتن بخشى از اراضى ایران اسلامى که عمدتاً دزدانه و پس از آتشبس تصرف شده، به قیمت تعطیل قطعنامهیى که مدتها دم از اجراى آن مىزدهاند، جز نکبت و پشیمانى، چیزى براى آنها به ارمغان نخواهد آورد و این حیلهى شیطانى نیز به خود آنان بر خواهد گشت: «ولایحیق المکر السّیئى الّا باهله». آنان دیر یا زود، مجبور به تخلیهى این اراضى خواهند شد و همه مىدانند که ایران انقلابى، حضور متجاوز غاصب پلید را در مرزهاى خود، زمان درازى تحمل نخواهد کرد و به طور حتم خسارتى که در این مرحله نصیب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتى سنگین خواهد بود. اگر یک سال پیش، صدام به اجراى قطعنامه تن داده بود، اینک اسرا برگشته، اروند لایروبى شده و صلح مستقر گردیده و پیشرفت بازسازیها چشمگیر بود. آنچه از تعلل رژیم عراق در عمل به قطعنامه، تا کنون بر دو کشور وارد شده، و آنچه از این پس وارد شود، مسؤولیتش بر دوش رژیم عراق و شخص صدام است.» ۳۰شهریور۶۸
حقیقتا این بیانات رهبر معظم انقلاب میبایست فصل الخطاب اقای غضنفری قرار میگرفت تا به ناروا در خصوص پذیرش قطع نامه قلم به دست نگیرند . در این فرمایشات یازده نکته اصلی به ذهن حقیر رسیده است که توجه به آن برای نویسندگان بعدی راهگشاست :
۱- قطعنامه زیر فشار سهمگین رزمندگان صادر شده است یعنی در مقطع قدرت ایران
۲- قطعنامه سندی است که شعار ما در جنگ را تامین کرده است
۳- اجرای کامل قطعنامه شکست قطعی دشمن را در پی داشت
۴- هیچگاه قطعنامه توسط ایران رد نشده است . یعنی از زمان صدور به بعد، از همان روز اول ایران قطعنامه را قبول داشته است و این موضوع مخفی نبوده است.
۵- قبول قطعنامه مانع بروز جنایات بزرگتر استکبار علیه انقلاب شد. خطر حمله شیمیایی به کلان شهرها وجود داشت
۶- در قبول قطعنامه هدایت الهی وجود داشته است.
۷- با قبولی قطعنامه شعار صلح طلبی دشمن خلع شعار شد .
۸- مشیت الهی بر این بود که با قبول قطع نامه حقانیت جمهوری اسلامی اثبات شود.
۹- با قبول قطعنامه ایران به اهداف بین المللی خود نزدیک شد.
۱۰- قبول قطعنامه یک ابتکار از سوی جمهوری اسلامی بود و دشمن بر سر دو راهی شکست قرار گرفت.
۱۱- تعطیلی قطعنامه توسط عراق جز نکبت برای عراق به همراه نیاورد (پیش بینی آقا از آینده عراق)
نتیجه:
به طور کلی قبول و پذیرش قطعنامه از دو زاویه و دو دیدگاه میتوان نگاه نمود و به تجزیه و تحلیل آن پرداخت. هر یک از این نگاهها شاید در وحله نخست دارای استحکام و استدلالهای منطقی و عقلی و مستندات خاص خود باشد اما تنها یکی از این دیدگاهها با واقعیت و حقیقت وجودی امام راحلمان به عنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی منطبق است و این همان موضوعی است که گذر ایام و ورق خوردن تاریخ آن را اثبات خواهد کرد.
در یک نگاه همانطور که نویسنده کتاب «راز قطعنامه» بدان معتقد است؛ بیان میدارد امام راحلمان بر اساس نوعی دسیسه و نیرنگ اطرافیان و مسئولین کشور که پیرامون امام بوده و امام به آنان اعتماد داشته است فریب خورده و در خوش بینانهترین حالت، حداقل توسط دشمنان دوست نما وقایع از منظر ایشان دور نگاه داشته شده است و با ارایه آمار غلط و تشریح وارونه اوضاع نابسامان کشور در ارتباط با جنگ ، امام را به راهی انداخته اند که جز قبول قطعنامه چاره ایی نداشته اند.
در پاسخ کوتاه به این دیدگاه باید گفته شود که حضرت امام بارها و بارها نسبت به اعتماد خود به مسئولین وقت از یک سو و اعلام اشرافیت خودشان به اوضاع جنگ و کشور که لازمه یک رهبر انقلابی است تاکید نموده اند و اگر این اعلام امام نیز از سوی نویسنده نادرست باشد؛ دیگر جای بحث و استدلال نمی ماند. و از سوی دیگر سوابق چهل ساله مبارزات امام و قاطعیت و ایستادگی ایشان در برابر استکبار، ظلم و فساد و خیانت و دسیسه ها از ایشان رهبری اسثتنایی ساخته بود که تصور و قبول اینکه ایشان را بتوان در منگنه قرارداد تا امر ناحقی به پیش رود برای تمامی کسانی که حضرت امام را از نزدیک می شناختند و امت شهید پروری که قریب ۲۵ سال پشت سر امامشان خون ها نثار درخت پربرکت انقلاب نموده بودند، بسیار سخت و حتی غیر ممکن است و برای اثبات آن نه تنها سیصد صفحه کتاب کافی نیست بلکه نیاز به تالیف سیصد جلد کتاب گویاتر و مستندتر می باشد.
در نگاه دوم اصل پذیرش قطعنامه به عنوان اقدامی عقلی ، صحیح و موثر در کار جنگ و کشور است و اگر بنابه فرمایش امام راحلمان و مقام معظم رهبری این اقدام را به عنوان یک تکلیف الهی بنگریم همانطور که مقام معظم رهبری در سال ۶۸ یعنی یکسال بعد از پذیرش قطعنامه پیش بینی کردند و اکنون نمودار شده است برکات این پذیرش درست چند سال بعداز قبول قطعنامه آشکار گشت و شهد شیرین این اقدام الهی بر ملت شهید پرور ایران گوارا گردید و خواری و زبونی دشمنان و استکبار و صدام یعنی آنچه در طی جنگ به دنبال آن بودیم بعد از کمتر از دو سال محقق گشته و حقانیت جمهوری اسلامی اثبات گردید.
این همان دیدگاهی است که امام راحمان در دهه سوم تیر ماه سال ۶۷ به عنوان مصلحت و آنچه در آینده مشخص خواهد شد بدان اشاره نمودند و به عنوان یک تکلیف الهی نگریستند و گذشت ایام نیز نشان داد این قبولی و پذیرش هیچگاه در نزد آزادگان عالم به عنوان تسلیم شناخته نشد (کاش نویسنده کتاب مستنداتی ارایه میداد که اکنون آزادگان و انقلابیون عالم این اقدام امام را تسلیم و زبونی انقلاب شمرده باشند) بلکه هر چه از عمر انقلاب اسلامی میگذرد به درست بودن این ابتکار به موقع جمهوری اسلامی مهر تایید و صحت زده میشود و بر دوراندیشی و آیندهنگری امام راحلمان که بر خلاف نظر خودشان تا چند روز قبل عمل کرده و بر خلاف شعار هشت سال جنگ جنگ تا پیروزی ملتش، ندای آتش بس را سر دادند ،آفرین میگویند.
شاید این جمله روزی ضرب المثل شود که « آنچه در میدان جنگ نقطه ضعف توست، میتواند در پشت میز دیپلماسی نقطه قوت تو گردد»
در این جاتوجه نویسنده کتاب و متولیان روزنامه کیهان و تمام کسانی که در یکسال اخیر با نشر و انتشار و تبلیغ کتاب «راز قطعنامه»، ملت ، رهبر و شهدا و جانبازان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس را دشمن شاد کردند؛ به کلام امام معطوف نموده و بدون هیچ توضیح اضافی از فرمایشات امام در اسفند ۶۷ یعنی نه ماه بعد از پذیرش قطعنامه بهره میبریم و امید دارم که با خواندن چند باره این بخش از پیام در نظرات خود نسبت به امام و یاران امام و جنگ و انقلاب تجدید نظر کنند.
«من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین – علیهم السلام – در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند. در حالی که به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینههایی که شعار داده است به موفقیت نایل شود. ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کردهایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیدهایم، ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی امریکا تماشا کردهایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زدهایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شدهایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم.» ۳ اسفند ۱۳۶۷ منشور روحانیت . صحیفه امام خمینی جلد ۲۱ – صفحه ۲۸۵
و آخرین و مهم ترین درسی که امام راحلمان در قبول قطعنامه به صورت عملی به تمامی رهبران انقلابی دنیا از یک سو و تمامی مسئولین بعد از خود در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی ایران نشان دادند انعطاف و نرمش در عین قدرت و توانایی است . چیزی که شاید در دنیای سیاست معاصر کمتر سیاستمداری را بتوان یافت که به آن دست بزند . امروزه در آموزه های سیاسی به غلط انعطاف و نرمش در عین قدرت در مواضع سیاسی از سوی رهبران را نوعی عقب نشینی و عقب گرد می خوانند ، در حالی که امام کبیرمان نشان دادند هر گاه در صحنه زمامداری و حکومت نرمش و انعطاف با بینش و زمان شناسی آگاهانه همراه گردد چیزی جز همان تداوم مبارزه و تقابل با دشمن نیست . مبارزه ایی که در صحنه و میدان دیگری ادامه می یابد. این موضوع آنچنان روشن و محکم و قوی در بین مسئولین جمهوری اسلامی خود را نشان داده است که در شرایط کنونی نیز فرزند و رهبر به حق و خلف امام یعنی مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) نیز از آن به به نرمش قهرمانانه یاد کرده اند و تاکنون با بهره گیری از استراتژی نرمش قهرمانانه به صورت هوشمندانه در مقاطع حساسی کشور را از گردنه های سخت و دشوار عبور داده اند.
طی هشت سال اخیر همه به خوبی می دانند که به دلیل سیاست های ماجراجویانه و بی حاصل دولت نهم و دهم در صحنه سیاست خارجی با طرح موضوعاتی که هیچ بهر خاصی برای کشور به همراه نداشت موجب گردید ایران از سوی استکبار جهانی مواجهه با حجمه های از تبلیغات سو با موضوع ایران ستیزی و اسلام گریزی در صحنه های سیاسی دنیا روبرو گردد ، تداوم این سیاست غلط که توام با بهانه جویی های غلط و ظالمانه استکبار در موضوع هسته ایی ایران همراه گردید عملا هشت سال تحریم ناجوانمردانه ایی را به ایران عزیز تحمیل نمود و شرایطی نا به سامان به دلیل تحریم ناعادلانه که توام با سو مدیریت در داخل کشور همراه گردید عملا اوضاع اقتصادی ایران را در شرایط نامطلوبی قرار داد تا ان جا که تداوم این شرایط موجب افزایش بی رویه قیمت ها و سیر صعودی تورم بالای چهل درصد و تعطیلی تعداد قابل توجه ایی از بنگاه های تولیدی و اقتصادی کشور را در پی داشت.
پایان دادن به این شرایط مستلزم خلق حماسه سیاسی و اقتصادی بزرگی بود که ملت ایران در انتخابات خرداد ۹۲ با حضور پای صندوق رای و خلق حماسه سیاسی به آن همت گماشت و خلق حماسه اقتصادی نیاز به تدبیر و مدیریتی آگاهانه ، هوشمندانه و قهرمانانه داشت که امروز شاهد آن هستیم.
اما متاسفانه، از این به بعد باید منتظر باشیم صدایی یا قلمی از گروه یا جریان یا افرادی بر پی خواسته های دون و جناحی و جریانی خود، بلند شود که این نرمش قهرمانانه امروز را به تفسیر غلط عقب گرد و بازگشت از تحقق شعارهای انقلاب بخوانند و گروهی با نقاب دورغین دایه های دلسوزتر از مادر با شعاری حق به جانب و با تظاهری انقلابی قلم بدست بگیرند و کتاب هایی بنویسند و رهبری عزیز کشور که خود پرچمدار این نرمش قهرمانانه شده اند را متهم به عافیت طلبی کنند و نرمش قهرمانه ملت ایران را تمسخر کرده و این استراتژی هوشمندانه را تزویر و فشار اطرافیان بر رهبر بخوانند. صداها و قلم هایی که امروز گاها از برخی جاهلان متنسک شنیده و خوانده می شود آنانی که با بستن چشماهایشان به واقعیت های اجتماع و بدور از آرمان های واقعی انقلاب آگاهانه یا غیر عامدانه آب به آسیاب دشمن می ریزند.
اقای شیبانی خوب بود ما مدعیان امام را بهتر میشناختیم،صراحت وقاطعیت ایشان در بین علما نمونه بوده وهنوز کسی با این شجاعت نتوانسته فتواهایی نظیر امام راحل صادر کند فقط میگوییم امام کاریزما بوذند اما نمیفهمیم کاریزما کیست…