بعد از موفقیتهای پیاپی شهردار وقت و دوستان دلسوز شان و اعضای محترم شورای دوم شهر میمه در تغییر مسیر قطار سریع السیر اصفهان تهران به سمت میمه و موفقیتهای ایشان در بازگشایی خیابان مطهری میمه و احداث سی ان جی میمه و احداث مسکن مهر میمه و ثبت میراثی حمام عهد صفوی میمه […]
بعد از موفقیتهای پیاپی شهردار وقت و دوستان دلسوز شان و اعضای محترم شورای دوم شهر میمه در تغییر مسیر قطار سریع السیر اصفهان تهران به سمت میمه و موفقیتهای ایشان در بازگشایی خیابان مطهری میمه و احداث سی ان جی میمه و احداث مسکن مهر میمه و ثبت میراثی حمام عهد صفوی میمه و قنات مزداباد میمه مطمئن هستیم تخت سرخ میمه را هم ثبت میراثی خواهند نمود به اتفاق مهندس محسن فخریان و مهندس حسین کریمیان و اعضا محترم شورای شهر و شهردار معزز شهر میمه
فقط یک خواهش از همه شما عزیزان داشتم شهردار و تیم نجف ابادی میلیونها تومان از عوارض و بودجه شهرداری شهر میمه را در میدان اصفهان هزینه نمودند بدون توجه به اینکه این نقطه از لحاظ اب و هوایی با اصفهان و نجف اباد متفاوت است و این گونه اموال بیت المال و بودجه عمومی حیف و میل شد و این روزها اصلا به چشم مخاطب نمی اید و چیزی جز ستونها سیمانی و نماد مجهول و نامفهوم فلزی چیزی برایمان باقی نمی گذارد از طرفی کارهای خوب و سازنده را باید در منطقه الهام گرفت همان گونه که وقتی خیرین و بزرگان میمه دانشگاه ازاد اسلامی را اوردند خیرین و بزرگان شهر وزوان هم به دنبال تاسیس دانشگاه ازاد در این شهر رفتند و در اخر هم توانستند دانشگاه پیام نور را بیاورند که این دانشگاهها موجب ارتقا سطح فرهنگی وعلمی کل منطقه میمه شده اند امروز هم دانشگاه نور دانش میمه و ازاد اسلامی جوشقان هم بر این ظرفیتها افزوده اند یا زمانی که میمه مجوز احداث کمپینگ گردشگری گرفت و کار ان را شروع نمود دلسوزان شهر وزوان هم به دنبال این مهم رفته و ظاهرا ان را مصوب نموده اند و پی گیر ان هستند یا زمانی که حمام عهد صفوی میمه توسط اقای شیبانی و شورای وقت میمه نجات داده شد و ثبت میراث فرهنگی شد و در ادامه توسط مسولین بعدی شهر میمه و سازمان میراث فرهنگی تکمیل شد مسولین و شورای محترم شهر وزوان هم به فکر حمام قدیمی شهرشان که نا اگاهانه در محل پارک شاهد این شهر تخریب شده است افتاده اند و در بازدید اخیر ریس سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان از قنات وزوان خواستار احیای حمام قدیمی این شهر در قالب طرح احیای حمام قدیمی و تاریخی مدفون شده شهر وزوان در پارک شاهد این شهر شده اند گذشته از صحبتهای تخریبی و ابرو برنده ای که در حظور مسولین استانی و شهرستانی در باب حریم قنات وزوان و علیه شهر میمه و منافع عمومی مردم کل منطقه مطرح شده بود نفس کار کپی برداری و سرمشق گرفتن از تجارب خوب و اقدامات سازنده شهرهای و روستاهای منطقه از یکدیگر کار خوب و پسندیده ای و به نفع کل منطقه خواهد بود و نمونه دیگر این قضیه احداث جایگاه سی ان جی شهر میمه بعد از مجوز احداث جایگاه سی ان جی شهر وزوان بود که در زمانیکه شهرستانهای بزرگی همانند گلپایگان و شاهین شهر و …حتی یک جایگاه سی ان جی هم نداشتند منطقه میمه دارای دو جایگاه سی ان جی در دو سمت رفت امد بزرگراه اصفهان تهران بود و این یکی از موقیتها و مواهب ویژه منطقه میمه بوده و خواهد بود. در این خصوص از مسولین و دلسوزان شهر میمه بویژه شورای محترم شهر میمه (جناب اقایان اسد و مقصودی و جمالی و اسفندی و محمدیان و بویژه شهردار مردمی شهر میمه مهندس صدرالدین کرمی خواهشمند است نصبت به نصب و احداث یک فقره پرچم و نماد بزرگ پرچم کشورمان که نماد غرور و افتخار ملی تمامی مردم کشور مان من جمله مردم منطقه میمه می باشد در مرکز میدان اصفهان شهر میمه که ورودی استان اصفهان و شهرستان شاهین شهر و میمه و بخش و شهر میمه می باشد نظیر انچه که در میدان ورودی شهر شاهین شهر و بلوار بسیج شهر وزوان و مدخل خیابان امام خمینی شهر اصفهان نصب شده است نصب و احداث گردد بدون شک اهتزاز پرچم بزرگ جمهوری اسلامی ایران و تعویض ان در مناسبتهای مختلف نظیر محرم و ایام شهادت و رحلتها در مرکز میدان اصفهان شهر میمه و در کنار مسکن مهر و حرم شهدای گمنام و کمپینگ گردشگری و ورودی شهر میمه چهره بی بدیلی را به استانه و پیشانی استان اصفهان و شهر و بخش میمه خواهد داد.
سلام
من که مخالفم.نصب پرچم علاوه بر هزینه اولیه بالا دارای هزینه نگهداری بالایی نیز میباشد که بنظر من در حال حاضر اولویت نمی باشد.
موفق باشید
اره راست ميگي
مثل آب نماي موزيكال شهر كه اگه الان بري نگاه كني همه ي فواره هاش خرابه!!!!!!
مسولين از اين امكانات كه دارين درست استفاده كنين و قدرشو بدونيد بعد بريد سراغ كاراي ديگه
سلام خدمت اقای شیبانی،درپارک پردیسان تهران در حاشیه اتوبان کار قشنگی شده. ماکت کوه درست کردن وروی اون مجسمه های خیلی زیبایی از اهو، بز کوهی و… گذاشتن اگه تو اینترنت بگردید شاید پیداش کنید .اون طرح به درد میمه میخوره .باتشکر
متاسفانه انگار باز هم به دنبال تکرار مکررات هستیم از شورای جدید که تکرار و کپی شورای قبلی است تا این پرچم که کپی تهران واصفهان وشاهین شهرو… است
طرحی جدید برای میدان ورودی انتخاب کنید که منحصر به فرد باشد طرحی که نیمه کاره رها شده را کامل کنید بیت المال را صرفا از روی اینکه دیگران شروع کننده بودند ضایع نسازید
منم مخالفم یعنی چه تقلیدکارا
ضمن تشکر از تلاش بی وقفه و قابل ستایش اعضای محترم شورای اسلامی شهر که هم انتقادپذیر بوده و هم در بین احاد مردم همیشه حضور دارند . با توجه به اینکه شورا الحمدلله مطالعه و نظارت میدانی و همه جانبه روی امور مختلف شهر را انجام می دهد . نصب پرچم پر افتخار ایران اسلامی که سمبل آزادگی ،عزت و افتخار ایران و ایرانیان است بسیار عالیست .و پیشنهاد می گردد اگر نامی بر روی این میدان نهاده نشده .به حرمت حضور مهمانان عزیز شهرمان (شهدای گمنام ) و بنر زیبای تمثال زیبای سردار شهید شهرمان شهید علیرضا ایراندوست نام میدان ،میدان شهدا نامگذاری گردد . همچنان موفق و پیروز باشید .
فدايي داره پرچمو هستم واقعا نيازه.
من موافقم چرا که در بیشتر شهرها این پرچم نصب شده است ولی میمه ازقافله عقب مانده است.به قول معروف شهر باید آپدیت باشه و ازتجربیات و ایده های شهرهای دیگه بهره بگیرد……………….
حالا يك كاري در شهر مجاور انجام شد وما با هوس تقليد كرديم
من 35 سالمه وحداقل 20 سال قبل را به ياد دارم كه ورودي دليجان همين شكلي بوده كه هست .به جاي اينكه سرمايه شهر را صرف بزك كردن ورودي شهر كنيد درخيابان ها و محله هاي قديمي شهر هزينه كنيد تا از اين وضع در يايد
بهترین کار نصب لامپهای تلسکوپی در میدان اصفهانه اصلا دید کافی نداره پارک قدس هم لازم داره
فراموش نکنید که در کلیه کارهای مذکور شهر میمه پیش قدم بوده و سپس وزوان الگو برداری کرده،پس مطمئن باشید اگه به صلاح بود قبل از وزوان میمه این کار رو انجام داده بود
باسلام
بنده هم مخالفم بجای این هزینه گزاف
1.برید روشنائی وروذی میمه جلو پمپ گازو روشن کنید . هر شهری اخر سال که میشه شهرشوواسه اول سال اماده میکنه زیبا سازی میکنه اول سال شاهد بودم خیلی از مسافرا هم به متصدی جایگاه میگفتن چرا چراغهای جلو جایگا را روشن نمیکنیداون هم میگفت به شهرداری مربوط میشه یا چراغهای بلوار دانشگاه که کلا در ایام عید خاموش بود و شورای شهر هم توجهی نداشت
با عر ض سلام خد مت مسئولین بخش میمه :ای کاش از اول اقدام به نسب پرچم پر افتخار ایران اسلامی نموده بودید و نگزاشته بودید افراد نااگاه اموال بیت المال را به حدر بدهند.این چیست که در استانه استان اصفهان ساخته شده است چی را می خواهد نشان بدهد ؟!فرهنگ بخش را یا استان را؟!ان اقایانی که این کار را کرده اند چه جوابی دارند به مردم بدهند ؟این میدان میدان ورودی شهر میمه نیست بلکه میدان ورودی بخش میمه واستان اصفهان است ؟!!!!!مسئولین محترم شهر میمه هراقدامی که می خواهند در این مکان انجام بدهندبایدبه فکر بخش واستان باشندنه به فکر عمل کرد خود؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بسم الله الرحمن الرحيم
اپيدمي نصب پرچم…
باسلام – نظر خوبی است و می شود درکنار این پرچم بزرگ پرچمی با رنگی زیبا داشت که نام میمه به شکلی زیبا نوشته شود وبه اهتزار درآید
پرچم نصب کنید مانعی ندارد فقط به پرچم وزوان نفت سیاه یا گازوئیل یا قیر نپاشید
به نظر من بزرگترین میراث قدیمی منطقه گویش آن می باشد .همه باید در به ثبت رساندن و حفظ آن بکوشیم.
آگهی جذب نیروی انسانی در شرکت مجتمع فولاد خراسان (سهامی عام)
http://karasa.ir/fulad-khorasan
دوستان عزیز و گرامی، شهردار محترم، بخشدار عزیزتر از جان و تمامی دلسوزان، پرچم اولویت ما نیست. به دنبال بازیابی هویت شهر خود باشید.دیگر خبری از نام میمه در رسانه ها نیست. این هم سندش:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930126000095
http://khabarfarsi.com/ext/8870684
http://khabarfarsi.com/ext/8862186
کجای کاری توی اکثر تقویم ها از سالها قبل کد بین شهری میمه گم شده
خواهشا سوء تفاهم نشه . حقیر 5سال پیش این پیشنهاد را به شورای وقت دادم .البته یادمه حتی در میادین اصفهان هم نصب نشده بود . آن موقع با الگوگیری از میادین شهرهای مهم کشورهای خاورمیانه این پیشنهاد داده شد .
سلام ضمن تشکر از اقدامان شورا وشهردار محبوب میمه ازاینکه بلاخره بعد از چندین ماه طراحی میدان و بازسازی میدان طول کشید سپاسگذارم . به نظر بنده کارشناسی که این میدان را طراحی کرده درصد تصادفات بیشتر شده چون از نظر هندسی طراحی این میدان مشکل داره حداقل 10 مورد میتوان شناسایی کرد که این میدان خطر تصادف زیادی داره اگ قرار باشه ما پرچم بخریم باید حداقل 000/000/20 ملیون پول بدیم بهتر نیست اول شکل هندسی و درصد تصادفشو درست کنیم .
نفس کار و پیشنهاد سازنده و خوب است به دلیل اینکه زیبایی کاری که در شهر همسایه شده و اهتزاز پرچم بزرگ و مقدس کشورمان ازبزرگراه اصفهان تهران از سمت ونداده تا انتهای بلوار انقلاب اسلامی میمه به خوبی نمایان است و بر جلوه های باور بیش از پیش منطقه میمه توسط مسافرین عبوری می افزاید اما بعضی وقتها اگر شما در بازی توسعه و پیشرفت دست روی دست بگذاریدبه این بهانه که درفکر انجام کارهای بزرگتری می باشید قطعا رقبا ادعای برتری و بزرگی بر شما خواهد نمود از طرفی سنگ بزرگ علامت نزدن است استفاده از طرح هایی نظیر انچه در پارک پردیسان تهران انجام شده مسولین شهر مان را با این وضعیت بدهی های مسولین قبلی شهرداری حتما شورا و شهرداری فعلی را دچار شک و تردید می نماید اما انجام کاری همانند نصب پرچم بزرگ کشور در مهمترین و استراتژیک ترین میدان شهر و بخش میمه با بودجه در حدود سی میلیون تومان در حدو اندازه بودجه های محدود شهر ما می باشد منتهای مراتب برخی از همشهریان از این واهمه دارند که در این کار دنباله رو دومین شهر منطقه خطاب شویم که در پاسخ به این تفکر اشتباه باید گفت که تدفین شهدا گمنام در منطقه نیز ابتدا در شهر وزوان انجام شد و سپس در شهر میمه اجرایی شد منتها این کار در حد و اندازه ای کامل تر و زیباتر ودر محلی بهتر و در حاشیه میدان ورودی شهر میمه انجام شد و در ادامه در شهر جوشقان و کامو نیز این کار مقدس به فعلیت رسید و نتیجه ان شد که منطقه شهید پرور میمه و حومه به خاک و مزار شهدا گلگون کفن ایران اسلامی اراسته و مفتخر تر گردید.یا زمانیکه مسکن مهر میمه کلید خورد و شروع بکار نمود مسولین و مردم شهر وزوان هم به دنبال و پی گیر اجرای طرح مسکن مهر وزوان شدند یا پی گیری ثبت یونسکو شدن قنات وزوان باعث پی گیری ثبت یونسکو شدن قنات مزداباد میمه شد.از این قبیل کارها در منطقه میمه زیاد داشته و داریم و برخی از همشهریان محترم نگران اینکه دنباله رو فلان شهر خطاب شوند نباشند مهم انجام هرچه سریعتر کارهای خوب و سازنده است و نباید به بهانه برداشتن قدمهای بزرگ و بیش از حدبضاعتمان کارهای کوچک یا متوسط خوب و سازنده را از کف بدهیم. به یاد دارم یکی از اساتید دانشگاه می گفت اگر نسبت به هم بی تفاوت شدیم بد است حتی تنفر هم یک جور عشق منفی است یعنی چون ما انتظار داریم طرف مقابلمان نسبت به ما خوبتر باشد الان از او ناراحت شده ایم پس بی تفاوتی بد است و مایه سقوط انسانها و جوامع انسانی می شودپس بیایید بی تفاوتی ها و بی توجهی ها را به بهانه های مختلف کنار بگذاریم وبه همدیگر دست اتحاد و همت و سازندگی و مودت بدهیم وبرای ابادانی توسعه موطن خویش یا علی بگوییم.
جناب اقا رحمان عزیز از شهر همسایه مردم منطقه میمه حاظر بودند همشهریان متعصب شما به تابلو و پرچم های کل شهر و بخش میمه قیر و نفت سیاه می پاشیدند اما با طومار نویسی بر علیه شهرستان شدن بخش قدیمی و تاریخی میمه به بخت و اقبال و حال و اینده و امکانات و اسایش و راحتی مردم این منطقه نفت سیاه و بنزین نمی پاشیدند و به ان کبریت نمی زدند و شهر خودشان و کل منطقه را به قهقرا نمی افکندند. قیر یا گازوئیل پاشیدن احتمالا یک نوجوان عصبانی همشهری ما به تابلو شهر شما را ظرف یکی دوساعت می توان رفع رجو کرد اما اتش به خرمن رشد و توسعه و پیشرفت کل مردم یک منطقه را باید نسلهای زیادی بیایند و جبران کنند هرچند من با ان کار نا اگاهانه ان نوجوان هم مخالف هستم اما توقع ما از بزرگان شهر شما بیش از اینها بود که تیشه به ریشه خودشان و همه منطقه بزنند.
بعد از انکه تابلو بزرگ ورودی شمالی شهر میمه تعویض و زیبا سازی شد شورا و شهرداری وزوان مجددا تابلو های خوش امدگویی بزرگتر و زیباتری در ورودی شمالی و جنوبی این شهر نصب کرد پس این کارها و رقابتها در بخش میمه مسبوق به سابقه است بی جهت برخی از همشهریان میدان را خالی و به حریف واگذار نکنند. همین کارها بعدا برای ما شاخ می شود اگر دست روی دست بگذاریم و بخواهیم عافیت طلبی کنیم.
افرین نابغه، ولی پیشنهاد من برای میدان ورودی نبود چون اون طرح دید روبرو را کاملا مسدود میکنه و به درد برنامه های اینده گردشگری میخوره ،مثلا جایی نزدیک کانون شکار براش عالیه
شاید آرزوی روحانی این بود که کاش اسفند سال ۹۴ بود!
محمود احمدینژاد و جبهه پایداری، دو بازیگر مهم سیاست در روزنامههای امروز هستند. توصیههای متفاوت به دولت در ماجرای نمایندگی ابوطالبی در نیویورک، امروز با پیشنهادها و توصیههای متفاوت ابراهیم اصغرزاده و یادداشتی متفاوت در روزنامه دولت همراه شده است. بخشی از مطبوعات کشور با عناوینی چون وکلای مدافع و مشّاطههای شبکه زرد محکوم شدهاند. رفتارهای مجلس، باعث شده یک روزنامه صریحا رفتارهای احمدینژاد با مجلس را درست بداند.
کد خبر: ۳۹۳۱۲۷تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۳۹۳ – ۰۹:۰۰ – 15 April 2014
محمود احمدینژاد و جبهه پایداری، دو بازیگر مهم سیاست در روزنامههای امروز هستند. توصیههای متفاوت به دولت در ماجرای نمایندگی ابوطالبی در نیویورک، امروز با پیشنهادها و توصیههای متفاوت ابراهیم اصغرزاده و یادداشتی متفاوت در روزنامه دولت همراه شده است. بخشی از مطبوعات کشور با عناوینی چون وکلای مدافع و مشّاطههای شبکه زرد محکوم شدهاند. رفتارهای مجلس، باعث شده یک روزنامه صریحا رفتارهای احمدینژاد با مجلس را درست بداند.
نگاه جدید به روابط ایران و آمریکا در روزنامه دولت
حمید قاسمی فیضآباد در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه دولتی ایران با تیتر «الگوی رفتاری امریکا در قبال ایران» نوشته است: به نظر میآید در این مقطع، کمتر دیپلماتی را میتوان سراغ گرفت که نسبت به سرشت سیاست خارجی ایالات متحده وقوف نداشته باشد. سران اکثر دولتها با آگاهی دقیق از همین قواعد بازی سیاستگذاران کاخ سفید، مناسبات و مراودات خویش را تنظیم میکنند.
در یک نگاه اجمالی، دولتهای طرف ارتباط امریکا به واسطه میزان اشتراک در مواضعشان به دو گروه تقسیم میشوند:
اول شرکای دوست و همپیمان امریکا که اغلب دولتهای اروپایی و برخی از کشورهای آسیایی در این جرگه قرار دارند. این گروه از دولتها جهانبینی سیاسی مشترک با امریکا به عنوان قطب دنیای سرمایهداری دارند. گروه دوم دولتهای غیردوست هستند که ضمن داشتن تماس دیپلماتیک و مراوده اقتصادی با واشنگتن، تضاد خویش در عرصههای فرهنگی و سیاسی با امریکا را حفظ کردهاند.
در این باره نمونههای بسیار میتوان سراغ گرفت. چین به عنوان قدرت اول آسیا بارزترین مصداق از گروه دولتهای طرف ارتباط امریکاست که در عرصه سیاسی و ایدئولوژیک با غرب تضاد دارد. بسیاری از کشورهای امریکای لاتین هنوز با تفکر اقتصادی امریکا سر ستیز دارند و خاطره تلخ حکمفرمایی نظامهای تحت نفوذ امریکا و مکتب نئولیبرالیسم را فراموش نکردهاند. در منطقه پیرامون ما، دولتهای عراق و افغانستان با آنکه تحت پشتیبانی امریکا روی کار آمدهاند اما اکنون حاضر نیستند الگوی نظام سیاسی خویش را با اندیشه امریکا و غرب همسو سازند.
از این منظر اگر نگاه شود، ایران و امریکا به عنوان دو قطب رقیب به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک شناخته میشوند. بعد از سه دهه زورآزمایی به نظر میآید طرفهای امریکایی و اروپایی به این باور رسیدهاند که میبایست در مذاکره با ایران سودای تحمیل ایدئولوژی را از ذهن خویش دور سازند. در این دور از مذاکرات مقامهای ایران و امریکا، این نکته به وضوح دیده میشود آنجا که فرستادگان دولت امریکا هیچ سخنی از بحث تغییر رژیم که به میان نمیآورند. همچنان که دیپلماتهای ایرانی در ژنو یا وین تصریح میکنند که نظر مخالف خویش را نسبت به سیستم سیاسی امریکا حفظ کردهاند.
جواد ظریف، مسئول تیم مذاکره ایرانی بارها گفته است که ایرانیها فقط برای تحصیل منافع ملی خویش و شکستن زنجیره تحریمها به مذاکره با طرف امریکایی نشستهاند. با این حال تجربه حاصل از هشت سال گذشته و دوران تحریم، دیپلماتهای ایرانی را به این باور رسانده که باید راه سوءاستفاده و سودجویی از اختلافات تاریخیشان را به روی طرفهای ثالث ببندند. اتفاقات این هشت سال ثابت کرد که فقط گروهی از دولتها از سفره تحریم و تشدید تنش ایران و امریکا سود میبرند.
دولت روحانی در شرایطی روی کار آمد که به واسطه هشت سال قبل از آن تصویر سیاهی از ایران در جهان ساخته و پرداخته شده بود. این تصویر را لابیهای تندرو یهودی شکل دادهاند. ظریف در مصاحبهای که با ایران داشت، نمایهای از آرایش دو جبهه لابیهای ضد ایرانی و طیف مدافع مصالحه با ایران ارائه کرد. به گفته او، همان اندازه که در کنگره و وزارت خزانهداری امریکا برای تشدید تحریم ایران تلاش میشود، نهادهایی نظیر وزارت خارجه و مراکز اقتصادی و انرژی امریکا ادامه خصومت با تهران را بیثمر میدانند.
به گفته کارشناسان، اوباما در پیگیری خط مذاکره با ایران بیشتر متأثر از الگوی دموکراتهای دوره کلینتون است. در دوره کلینتون تلاش طیف مدافع مذاکره با ایران در امریکا تلاش برای مصالحه با ایران با نطق مادلین آلبرایت شروع شد. این خط مصالحهجویی به تشکیل نخستین نشست مذاکره موضوعی در باب جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۱ (با حضور نمایندگان وزارت خارجه ایران و امریکا در اجلاس بن) منجر شد. سپس در بحران عراق جولای و آوریل ۲۰۰۷ (به صورت مذاکره سفیران ایران و امریکا در بغداد) و اکتبر ۲۰۰۹ به شکل مذاکره رئیس وقت شورای امنیت ملی (سعید جلیلی) با ویلیام برنز (فرستاده ویژه امریکا به ژنو) دنبال شد. از همین روست که سرتیم مذاکره هستهای ایران (ظریف) تأکید میکند که تلاش دیپلماسی ایران باید معطوف به تقویت صدای جناح هوادار مذاکره و تضعیف پایگاه تندروهای ضد ایرانی باشد زیرا نتیجه توافق تاریخی ژنو چیزی جز ناکامی بزرگ لابی صهیونیستها نخواهد بود.
اعتماد نیز در گفتوگویی با تیتر «چرا پیشنهاد دلجویی از گروگانهای امریکایی دادم؟» نظرات متفاوت ابراهیم اصغرزاده در باره رابطه با آمریکا را مورد توجه قرار داده و نوشته: تسخیر سفارت امریکا: اتفاقی که ۳۵ سال از وقوع آن میگذرد. در روابط دو کشور سوژه یی کهنه است اما هر چندوقت یک بار، با رخدادی تازه، دو دولت را به واکنشی تند وامیدارد. شاید دانشجویانی که به صورت خودجوش اقدام به این حرکت انقلابی کردند، خود باور نداشتند پس از این همه سال باز برای افکار عمومی جامعه امریکا، این رویداد تا این اندازه حساسیت برانگیز باشد. امروز اما در گوشه و کنار هر کدام از افراد موثر در ماجرای تسخیر سفارت امریکا، صحبت از باز سازی روابط گسسته تهران و واشنگتن سخن به میان میآورند.
در این میان برخی حتی پیشنهاد عذرخواهی از خانوادههای گروگانهای امریکایی را مطرح کردهاند. به طوری که ابراهیم اصغرزاده به عنوان مسوول این عملیات به تازگی این پیشنهاد را علنی کرده و میگوید برای منافع ملی حاضر است با خانواده این گروگانها همدردی کند. اما اینکه چطور شد این داغ دوباره برای دولتمردان امریکا تازه شد، بازمی گردد به موضوع نامزد معرفی شده از سوی ایران برای نمایندگی در سازمان ملل طی هفتههای اخیر. اصغرزاده میگوید حمید ابوطالبی تنها یک مترجم بوده است اما حساسیت افکار عمومی در امریکا سبب شده تا لابی گریهای تندروها در امریکا این موضوع را به هیاهو بدل سازد. او پیشنهادی هم برای ابوطالبی دارد: «ابوطالبی استعفا دهد تا این غائله خاتمه یابد».
در بخشهایی از این گفتوگو آمده:
ـ صحبت عذرخواهی یک دولت از یک دولت دیگر نیست. بلکه صحبت همدردی با خانواده افرادی است که به هر دلیل دچار آسیب روحی و روانی شدهاند. نه من نه آنها هیچ یک دارای پست دولتی نیستیم. این کار انسانی در نوع خود ابتکار جدیدی هم نیست چیزی حدود ۱۶، ۱۵ سال پیش حتی در سطح رییس دولت آقای خاتمی در مصاحبه با CNN و خانم کریستین امانپور نسبت به آلام و رنجی که دیپلماتهای امریکایی در طول ۴۴۴ روز گروگانگیری کشیدهاند ابراز همدردی کرد. خانم آلبرایت وزیر خارجه دولت کلینتون هم نسبت به مداخله سابق امریکا در امور داخلی ایران و ساقط کردن دولت ملی دکتر مصدق عذرخواهی کرد. به هر حال روابط ایران و امریکا نمیتواند که تا ابد گروگان گذشته باشد وقتی یکی از وزرای دولت قصد داشت از محل ساختمان سفارت امریکا برای دفتر کارش استفاده کند امام خمینی (س) مخالفت کردند و گفتند مگر قرار است قطع رابطه با امریکا تا ابد طول بکشد.
حالا هم ملت ایران تجربه دوران احمدینژاد را پشت سر گذاشتهاند و هوشمندانه با انتخاب شخصی مانند حسن روحانی سایه جنگ و انزوا را از سر کشور دور ساختهاند باید به ابتکار عمل دولت میدان داد. تاکید میکنم که روابط ایران و امریکا نمیتواند تا ابد در بن بست باقی بماند و باید گره گشایی شود. مسائلی در روابط دو کشور وجود دارد که اگر گره گشایی نشود به صورت مزمن سایه بر حوادث بعدی خواهد انداخت. رابطه ایران و امریکا چه بخواهیم و چه نخواهیم گروگان یک اتفاق تاریخی است که در ۳۵ سال پیش رخ داده است.
ـ طبیعتا شایسته این نیست که دولت یا نظام ایران برای حل آن بخواهد اقدامی صورت دهد اما دانشجویان خط امام یا جمعی از دانشجویان که در آن حادثه نقش داشتهاند و حکومتی هم نیستند اگر پیشقدم شوند شاید بتوانند مشکل را حل کنند. من به خاطر اینکه گره گشایی کنم اعلام کردم در شرایطی که منافع ملی کشورم ایجاب کند میشود از این قضیه عبور کرد اما این مقید و مشروط به منافع ملی است. من چون معتقدم نهاد دانشجویان خط امام غیرحکومتی است و از ۱۶ سال پیش به عنوان یک جریان رفرمیست و اصلاح طلب به کمک فضای سیاسی کشور آمده است نباید مخالفتی داشته باشند. البته در بین این دانشجویان خط امام افراد رادیکال هم وجود دارند که مدافع وضع موجودند اما اکثریت دانشجویان خط امام از گشایش در روابط خارجی ایرانی حمایت میکنند و موضوع اشغال سفارت امریکا را متعلق به قالب تاریخی زمان خود میدانند. با این حال پیشنهاد داده شده کاملاشخصی بود.
ـ آقای حمید ابوطالبی از دانشجویان مستعدی بود که به دلیل آشنایی با زبان انگلیسی و فرانسوی از طرف دانشجویان خط امام دعوت به همکاری شد تا به صورت موقت در ترجمه بعضی مراسم و مذاکرات همکاری داشته باشد. ایشان حتی به آن اندازه که خانم ابتکار و آقای شیخ الاسلام جزو دانشجویان خط امام محسوب میشدند دانشجوی خط امام به حساب نمیآمد او نه تنها از اعضای تصمیم گیرنده دانشجویان نبود که حتی به صورت ممتد در مدت ۴۴۴ روز در محل سفارت امریکا حضور نیافت و اینک خود قربانی و گروگان شیطنت جریان تندرو داخل امریکا شده است. در مراسمی که برای گروگانها برگزار میکردیم مثلا هنگامی که از کشیشهای امریکایی برای انجام مراسم کریسمس دعوت به عمل آوردیم از ابوطالبی به عنوان مترجم استفاده کردیم یا برای دعوت از سازمانها و نهضتهای آزادیبخش جهان از آقایان عباس عبدی، محمد هاشم و حمید ابوطالبی خواستیم که به الجزیره سفر کنند.
آقای ابوطالبی بعد از آن به جرگه دستگاه دیپلماسی کشور پیوست و به دیپلماتی مجرب و کارکشته تبدیل شد. همکاری ایشان با دانشجویان خط امام در حقیقت جزو کوچکترین بخش از تجربه و تاریخ زندگی سیاسی ایشان است. آن زمان کسی یافت نمیشد که در صورت تقاضای دانشجویان دست رد به سینهشان بزند. اکثریت قریب به اتفاق جامعه روشنفکری و تحصیلکرده کشور از اقدام اشغال سفارت حمایت میکردند. ایشان حالااز دانش دیپلماسی برخوردار است و متاسفم که او اینک قربانی بازی هیاهو برای هیچ شده است.
اولا بی جهت دوباره موضوع اشغال سفارت به تیتر یک غول رسانه یی امریکا تبدیل شد و ثانیا اعتراض کاملادانشجویی دانشجویان خط امام در ۳۵ سال پیش اینک در قالب یک اقدام تروریستی به دنیا معرفی شد. مخالفتی که با ابوطالبی صورت گرفته به نظرم موضوعی حاشیه یی است که دستمایه انتقام گیری نومحافظه کاران و تندروهای امریکایی از دولت اوباما و روحانی و تماس تلفنی سال گذشته آنهاست. انتقام از جریانی است که میخواهد روند واگرایی موجود را متوقف کند. همه میدانند نان تندروها و لابی صهیونی در چالش بیشتر میان ایران و امریکاست. آنها توانستند حاشیه را بهانه کنند و به متن بیاورند و با تبلیغات تبدیل به یک موضوع مهم و چالش برانگیز برای دولت اوباما کنند. دولت آقای روحانی هم دچار مخمصه شد نه راه عقبگرد و نه راه پیشرفت دارد تنها میتواند اعتراض خود را پیگیری حقوقی کند.
احمدینژاد حق داشت یا شاید آرزوی حسن روحانی این بود که کاش امروز، اسفند سال ۹۴ بود
مصطفی داننده در مطلبی در روزنامه قانون به شکایت از رفتار بخشی از مجلس در مقابل دولت پرداخته و نوشته است: گفتیم سال نو میشود و حول حالنایی در منتقدان دولت به ویژه مجلسنشینان حاصل خواهد شد و آنان در سال تازه ایرانیان، کمی با دولت تدبیر و امید همراه خواهند شد و فضا را به سمت خدمت بیشتر به مردم خواهند کشاند. اما وقتی تعطیلات تمام شد و مردم کم کم راهی محل کار خود شدند و نمایندگان مردم نیز برصندلیهای سبز مجلس تکیه زدند، فضای سیاسی کشور به همان روزهای قبل از فروردین سال ۹۳ رسید و حتی فضا به فضایی بدتر از آن روزها بدل شد.
منتقدان دولت در خانه ملت از وزیر ارشاد انتقاد کردند که چرا به دیدار رئیس جمهور پیشین ایران رفتهای و چرا ۹ دی را توقیف کردهای؟ روزها همانطور میآمد و میگذشت و سال جدید دیگر نو نبود، بازهم نوبت به ظریف رسید تا همچون ماههای گذشته در راس انتقادها قرار بگیرد و این آخریها که آقای نماینده در نطق جانانه خود گفت که ظریف و شرمن در مذاکرات یکدیگر را با اسم کوچک صدا میزنند. و مجددا به رئیس صداوسیما نامه نوشتند که میخواهند در رسانه ملی با مردم سخن بگویند و اعلام کنند که توافق ژنو، یک توافق شکست خورده است. گویی داستان مجلس نهم و دولت یازدهم، داستانی است که نمیشود پایان چندان خوشی و به قول فیلمسازها «Happy end» برای آن متصور شد. مجلسیهای مخالف دولت همانطور که از روز اول هم قسم شده بودند، تمام تلاش خود را انجام میدهند، تا دولت روحانی نتواند برنامههای خود را عملیاتی کند و آنها بتوانند، به مردم بگویند دیدید که ما گفتیم، دولت فقط دولت مطبوع ما.
مطمئنا وزرایی که هرروز به مجلس بروند و درگیر سؤال این نماینده و یا آن نماینده باشند، نمیتوانند تمام فکر و ذهن خود را بر روی خدمت به مردم بگذارند و به جای آن باید به دنبال ارائه متن گزارش به مجلس باشند و به آنها بگویند که در این مدت کوتاه چه کارهایی کردهاند و چه کارهایی را میخواهند انجام دهند. با نگاهی به رفتار مجلس نهم با دولت یازدهم، در این اندیشه بودم، که محمود احمدینژاد حق داشت. او حق داشت به مجلسی این چنین پاسخگو نباشد، او حق داشت بیاید در مجلس شوخی کند و برود، او حق داشت بگوید برخی منافع سیاسیشان بر منافع ملی ارجحیت دارد، او حق داشت که مسیر خود را از جریان منتسب به این آقایان جدا کند. رئیس جمهور روحانی روزهای سختی را سپری میکند و سعی میکند در قبال این کارشکنیها عصبانی نباشد تا اسفند سال ۹۴ از راه برسد تا بتواند با کمک مردم مجلس اعتدال را تشکیل دهد. شاید آرزوی حسن روحانی این بود که کاش امروز، اسفند سال ۹۴ بود.
نظر صادق زیباکلام این است که روحانی میتواند خیلی راحت تندروها را کیش و مات کند. قانون در این باره نوشته: استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با بیان اینکه انتخاب ابوطالبی به بهانهای برای تندروها و مخالفان دولت تبدیل شده است، تاکید کرد: مخالفان تنشزدایی با آمریکا و نیز مخالفان توافق هستهای با غرب، بعد از مدتها فرصت خوبی یافتهاند، تا هم راه را برای عادی سازی روابط ایران و آمریکا دشوار و هم در راه رسیدن به توافق نهایی مانعی ایجاد کنند. صادق زیباکلام در خصوص عدم صدور ویزا از سوی آمریکا برای حمید ابوطالبی گفت: به نظرم آقای روحانی و تیم سیاست خارجی ایشان پیشبینی نمیکردند که انتصاب آقای ابوطالبی، به مسألهای اینچنینی که بیشتر شبیه به دیوار و یا سدی در راه ایران و آمریکاست، تبدیل شود.
وی با بیان اینکه انتخاب ابوطالبی به بهانهای برای تندروها و مخالفان دولت تبدیل شده است، خاطرنشان کرد: مخالفان تنشزدایی با آمریکا و نیز مخالفان توافق هستهای با غرب، بعد از مدتها فرصت خوبی یافتهاند، تا هم راه را برای عادی سازی روابط ایران و آمریکا دشوار هم در راه رسیدن به توافق نهایی مانعی ایجاد کنند و به همین دلیل هم در حال بزرگنمایی ماجرا هستند و میخواهند این تصویر را در افکار عمومی ایجاد کنند که نپذیرفتن سفیر ایران، توهین بزرگی به ایران است.
زیباکلام در پاسخ به این سؤال مخالفان دولت که میگویند انفعال دولت موجب صدور قطعنامه پارلمان اروپا و عدم پذیرش ابوطالبی شده است، اظهار داشت: سیاستهای دولت در عرصه داخلی و خارجی اشتباه نبوده است، اما معتقدم آقای روحانی در مراجعه به افکار عمومی و یاری طلبیدن از آنها در برابر اصولگرایان تندرو ضعیف عمل کرده است. وی در انتها تأکید کرد: روحانی میتواند خیلی راحت تندروها را با یادآوری هشت سال گذشته کیش و مات کند.
مشّاطههای شبکه زرد و مدافعان شیطان
کیهان در یادداشت روز خود با تیتر «مشّاطههای شبکه زرد» مدعی شده که شبکه حزبی و رسانهای زردی که در کشور ما فعال است؛ چالشی مهم بر سر راه منافع ملی در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاست داخلی و خارجی است.
محمد ایمانی پس از متهم کردن این جریان به نفاق در مواضع و رفتار خائنانه در مسائل ملی نوشته: آنها با روحانی صادق نیستند همچنان که با هاشمی و خاتمی رفیق صادق نبودند اما تظاهر به حمایت میکردند. این جماعت روزنامهباز و سیاستباز، مصیبتی بزرگ برای ملتند همچنان که به جای آدرس مقصد، نشانی پرتگاه را به دولت و نوع سیاستمداران نشان میدهند. ۷-۸ ماه از دوره خدمت دولت سپری شد و دریغ است که باقی مانده این فرصت بزرگ پایمال شبکه زرد رسانهای و سیاسی شود. کاش دولتمردان محترم به این عارضه خطرناک، فراتر از حب و بغضهای جناحی و حزبی و سیاسی بنگرند. این بازنگری عین اعتدال و تدبیر است.
جوان روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران نیز در بخشی از مطلبی با تیتر «انتقاد دادستان از وکیل مدافعان شیطان» نوشته: حجتالاسلام محسنی اژهای در ادامه نشست خبری خود، اظهار داشت: در هفتههای اخیر اتفاقاتی از ناحیه برخی کشورهای غربی از جمله امریکا رخ داد که یک بار دیگر ماهیت این سلطهگران غرب را برای مردم روشن کرد و مشخص شد که چرا مردم ما مرگ بر امریکا میگویند و به امریکا و کشورهای غربی اعتمادی ندارند.
محسنیاژهای اظهار داشت: مایه تأسف است که برخی افراد در داخل کشورمان تصور میکنند وقتی امریکا چراغ سبز نشان میدهد به این معنا است که میتوانند با یکدیگر کنار بیایند. همچنین در ایران وقتی علیه امریکا برخی صحبتها مطرح میشود، برخی افراد بهشان برمیخورد. مگر چه نسبتی با این شیطان بزرگ دارند، ماهیت امریکا کاملاً مشخص شده است.
استارت اختلافات اصولگرایان برای انتخابات مجلس
اعتماد در آغاز گزارش خود از اختلافات اصولگرایان و جبهه پایداری نوشته است: این بار پایداریها قصد کانال کشی دارند. میخواهند برای رقابت کانال بکشند تا فعالانهتر به میدان بیایند. از دست اصولگرایان دلخور هستند. میگویند اصولگرایان به پایداریها توهین میکنند و توقع وحدت هم دارند. اصولگرایان را تهدید میکنند که اگر روند توهین به جبهه پایداری ادامه پیدا کند خبری از وحدت نخواهد بود. دیگری حرف آن یکی را رد میکند و از تدوین «الگوی دوایر متحدالمرکزی» برای رسیدن به وحدت خبر میدهد. هنوز هم با سعید جلیلی ارتباط دارند و احتمال سرلیستیاش برای انتخابات مجلس را نه رد میکنند و نه تأیید.
جبهه پایداری حالا همچون یک استخوان در گلوی اصولگرایان مانده است. این طرف اصولگرایان دل خوشی از تندروهای این جبهه ندارند و میگویند آنها حاشیه ایجاد میکنند. این طرف هم پایداریها دیگر نه از حمایتهای دولتی برخوردار هستند و نه دیگر امیدی به پایگاه مردمی دارند. هیچ یک از ساختارهای اصولگرایان را قبول ندارند. برای خودشان پدر معنوی دارند و میدانند که این انتخابات مجلس با انتخابات پیشین مجلس متفاوت است. در نتیجه با وجود آنکه تاکید میکنند قصد مقابله با دولت را ندارند امضایشان پای اکثر سوالات و تذکرات هر روزه از هیات دولت بوده است. حالاپایداریها میخواهند برای انتخابات مجلس دهم کانال بکشند. کانالی که معلوم نیست در حفر آن احمدینژاد هم همراهیشان میکند و مقصدش بهارستان هست یا خیر؟
همین روزنامه در مطلبی دیگر از «چراغ سبز بزرگان اصولگرا به جریان احمدینژاد» خبر داده و نوشته: چراغ سبز بزرگان اصولگرا به محمود احمدینژاد برای نقش آفرینی دوباره در عالم سیاست، همه یاران احمدینژاد را فعال کرده است. دولت حسن روحانی روزهای سختی را پشت سر میگذارد. اجرای فاز دو هدفمندی یارانهها و تبلیغاتش برای انصراف مردم از دریافت یارانه نقدی از یک سو و ماجرای پیش آمده اخیر در روابط دولت یازدهم با امریکا بر سر معرفی حمید ابوطالبی به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل از سوی دیگر در لابه لای حملات کوچک و بزرگ تندروهای اصولگرا علیه دولت روحانی شرایط را برای دولتمردان سختتر از پیش کرده است.
زمانی تنها مشکل دولت روحانی ترمیم و بازسازی نقصانها و کاستیهایی بود که از دولت احمدینژاد به جای مانده بود اما در هفتههای اخیر با جنگ رسانه یی تندروهای اصولگرا علیه برنامههای دولت و زیر سؤال بردن آنها نزد مخاطب عام شرایط بیش از پیش دشوار شده است چرا که دولت این روزها علاوه بر گرفتاریهای حساب و کتاب مرسومش با تبلیغات منفی گسترده مخالفانش علیه دولت هم دست به گریبان است: تبلیغات حساب شده و مدونی که از تریبون بهارستان گرفته تا خبرهای غیررسمی سایتهای خبر و حتی پیامکهای ناشناس را در اختیار دارد. مخالفان و منتقدان دولت روحانی مدت هاست که عیان شدهاند در این میان اما مدتی است که رد پای یک طیف بیشتر از دیگران جلب توجه میکند، رد پایی که رنگ و بوی امور تبلیغاتی دولتی قبلی را همراه دارد و هدف مشخصی را دنبال میکند و آن چیزی نیست جز بازگشت به قدرت.
آن طور که یکی از حلقه مشاوران محمود احمدینژاد به «اعتماد» میگوید عزم جریان احمدینژاد برای بازگشت به قدرت جدی است و برای این کار پیش نیازهای حضور در رقابتهای سیاسی را به دست آورده است. به گفته او که نخواست نامی از او برده شود محمود احمدینژاد برخلاف حرف و حدیثهایی که علیهاش گفته میشود همچنان حمایت بزرگان اصولگرا را همراه خود دارد. او گفت که برنامه ریزیها برای بازگشت دوباره احمدینژاد و تیمش به قدرت به صورت جدی در دستور کار است و در گام اول بنای این تیم تسلط بر جریان رسانه یی است که با روی کار آمدن دولت روحانی علیهاش شکل گرفته است. «خبرسازی، موجسازی و جنگ رسانهای» و البته بهرهمندی از آنها ویژگی همیشگی جریان احمدینژاد است.
http://www.tabnak.ir/fa/news/393127/شاید-آرزوی-روحانی-این-بود-که-کاش-اسفند-سال-۹۴-بود
صفحه نخست
اجتماعی
اقتصادی
عکس
مجلس
ورزشی
وعده ها
ویژه نامه
با بینندگان
نگاه شما خبرنامه
العربی ساخت مرتفع ترین پارک آبی جهان به ارتفاع 250 متر در پدیده کیش بهروز شده در: ۲۶ فروردين ۱۳۹۳ – ۱۷:۲۰
صفحه نخست » سياسي تعداد بازدید: ۶۵۸۸
روایت ترکان از آن روی روحانی
کد خبر: ۳۹۳۲۶۶تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۳۹۳ – ۱۵:۱۳ – 15 April 2014
اکبر ترکان از سیاستمداران کهنهکار ایرانی در سال 1331 در تهران به دنیا آمد. او به عنوان یکی از اعضای مؤسس حزب اعتدال و توسعه، یکی از سیاسیونی است که پس از دوم خرداد 76 تصمیم گرفتند تا مشی سیاسی مبتنی بر میانهروی را در صحنه سیاسی کشور تقویت کنند.
به گزارش «تدبیر 92، امید 93» (ویژهنامه نوروزی روزنامه آفتاب یزد)، ترکان تنها فرد غیر نظامی است که در ایران و در زمان دولت اول اکبر هاشمی رفسنجانی به مقام وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح رسید و در دوره دوم دولت سازندگی وزیر راه و ترابری وی شد. او در کابینه اول محمود احمدینژاد نیز به مدت ۴ سال معاونت وزارت نفت را بر عهده داشت که سرانجام پس از اختلافاتی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ از کار برکنار شد. در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ ترکان به عنوان قائممقام و معاون ستاد انتخاباتی حسن روحانی شروع به فعالیت کرد و پس از انتخاب رئیسجمهور، حسن روحانی، پنجمین سمت ترکان را طی حکمی به عنوان دبیر شورای عالی مناطق آزاد جمهوری اسلامی ایران به وی ابلاغ کرد. پیش از این حکم، اکبر ترکان مشاور رئیسجمهور و با حفظ سمت سرپرستی معاونت بینالملل، شورای عالی ایرانیان، دبیرخانه جنبش عدم تعهد و سازمان فضایی را بر عهده گرفته بود.
در فرصتی مغتنم و در آستانه سال93 با او به گفتوگو نشستیم.
آشنایی شما با آقای روحانی از کجا شروع شد؟ بیوگرافی ارتباطات و آشنایی خودتان با آقای روحانی را بفرمایید.
من در سال ۱۳۶۴ در سازمان صنایع دفاع مسئول شدم از آن پس توفیق پیدا کردم که از نزدیک در خدمت آقای روحانی باشم. ایشان در آن زمان رئیس ستاد قرارگاه خاتم بودند و قرارگاه خاتم در آن زمان مسئولیت بخش عمدهای از جنگ را به عهده داشت. از زمانی که مدیرعامل سازمان صنایع دفاع شدم به طور طبیعی ارتباط کاری من با ایشان بوده و بحمدالله این ارتباط در دورانهای مختلف و به شکلهای مختلف ادامه داشت.
از زمان حضور آقای روحانی در قرارگاه خاتم تا حالا که ایشان رئیسجمهور ایران هستند، آیا مشی ثابتی در رفتار ایشان وجود دارد؟ مصداقی از آن میفرمایید؟
به نظر من ویژگی ثابت ایشان در این سالها عقلگرایی بوده است . در دوره حضور همزمانشان در مجلس و قرارگاه خاتم، ایشان جلساتی را اداره میکردند که شامل افراد صاحب نظر در مجلس بود. نمیدانم به چه دلیل اما آن جلسات معروف شده بود به جلسات عقلا. این اسمی بود که دیگران بر آن جلسه گذاشته بودند.
به یاد دارید افراد جلسۀ عقلا شامل چه کسانی بودند؟
در حال حاضر همه را به یاد ندارم و اسم بردن از بعضی از افراد به منزله دست کم گرفتن فرد دیگری است اما خیلی از نمایندگان معتبر آن روز مجلس در آن جلسات حضور داشتند و محور این جلسات جناب آقای دکتر روحانی بود.
جلسات عقلا چه طور و تا چه زمانی برگزار میشد؟
جلسه عقلا، جلسهای رسمی نبود. صرفا جلساتی برای تبادل نظر و مشورت در مورد مسائل عمده و مهم کشور بود و حاضرین پس از بحث و تبادل نظر، فکرهای مختلفی که به عنوان صاحبنظران عمده کشور داشتند را مطرح میکردند. به همین خاطر همیشه و از همان زمان، همه ایشان را به عنوان فردی دارای عقلانیت شناخته بودند. فکر میکنم این جلسات تا زمانی ادامه داشت که ایشان در مجلس بودند. اطلاع ندارم که بعد از آن زمان ادامه داشت یا نه. ایشان همیشه در عقلگرایی چهرهای شاخص بودند. تدابیر ایشان وقتی دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند چه در هشت سال ریاست آقای هاشمی رفسنجانی چه در دوره جناب آقای خاتمی چه در بخشی از دوره آقای احمدینژاد، جلوههای بارزی از عقلگرایی در تصمیمات عملی را نشان میداد. من در دولت اول آقای هاشمی رفسنجانی، وزیر دفاع بودم و بعد از آن وزیر راه و ترابری شدم. در جلساتی که ایشان در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی تشکیل میدادند و همین طور اداره جلسات عالی شورای امنیت ملی و کمسیونهای مربوط به آن، حرفهای بسیار مهمی گفته میشد که نمیدانم خودشان راضی به انتشار آنها هستند یا خیر و شاید یک زمانی صلاح بدانند که این حرفها منتشر شود. گاهی اوقات تدابیر آقای دکتر روحانی کشور را به طور واقعی از وارد شدن به یک جنگ نجات داده است. اینکه عرض میکنم تعارف نیست و واقعی است. مثل موردی در افغانستان که جزئیات اینها را شاید روزی خودشان صلاح بدانند و برای مردم بگویند. مثل مسائلی که در بحرانهای بزرگ منطقهای، کشورمان با آرامش و با متانت پشت سر گذاشته است و آقای دکتر روحانی در حل آنها نقش مهمی داشتهاند.
قبل از دوران ریاست جمهوری آقای روحانی، قرارگیری شما در کنار آقای دکتر روحانی بر اساس چه تفکری بود؟ آیا ایشان از شما دعوت کردند یا شما خواستید که با ایشان همراه باشید؟
وقتی که ایشان رئیس ستاد قرارگاه خاتم بودند، من مدیرعامل صنایع دفاع و معاون وزیر دفاع بودم. به طور قاعده باید طرحها و کارهای مهم را به تصویب ستاد قرارگاه خاتم میرساندیم. در آن دوره روابط کاری ما به طریقی بود که ایشان مقام ارشد ستاد بودند و من در این ارتباط مراجعاتی خدمتشان داشتم که عموما کاری بود. در دورهای من وزیر دفاع بودم و ایشان دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و بنده را برای جلسات شورای عالی امنیت ملی دعوت میکردند.
فکر میکنید آقای روحانی چه چیزی در شما میدیدند؟
به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و وزیر دفاع ارتباطی کاری داشتند و من به همین دلیل در خدمتشان بودم. دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی آن زمان کمسیونهای متعددی داشت و من هم به لحاظ شغلی در بعضی از این کمیسیونها همکاری داشتم. ادوار بعدی ارتباط کاری ما کم بود اما من همچنان علاقه و ارتباط خودم را با ایشان داشتم. شاید یکی از دلایل آن، در همه این دوران این بود که من همیشه ایشان را نفر بعدی آقای هاشمی رفسنجانی میدیدم و از آنجا که ما ارادتمند آقای هاشمی بودیم و هستیم بنابراین همیشه از نظر ما ایشان نفر بعدی آقای هاشمی رفسنجانی بوده است و نزدیکترین فکر به فکر آقای رفسنجانی در همه ادوار را آقای روحانی دارند. چه در دورانی که ایشان رئیس ستاد قرارگاه خاتم و آقای هاشمی رفسنجای فرمانده قرارگاه بودند و چه زمانی که ایشان دبیر شورای عالی امنیت ملی و آقای هاشمی رئیسجمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی بودند. بنابراین ما که ارادتمند آقای هاشمی بودیم به طور طبیعی به ایشان هم علاقه و ارادت داشتیم و داریم.
یکی از بارزترین ویژگیهای شما که در بین تمام سیاسیون نیز پذیرفته شده است، صداقت و شجاعت شماست. در زمانی که شما معاون برنامهریزی وزارت نفت بودید، آمارهایی منتشر شد و برخوردی با شما صورت گرفت. یعنی زمانی که رئیسجمهور آمار اشتباهی را اعلام کرد و بعد از آن موضعگیری شجاعانه شما در مورد آمارهای اشتباه رئیسجمهور. در مورد آن اتفاق اندکی توضیح میدهید؟
ارائه آمار غلط دو حالت دارد. یک حالت این است که اشخاص واقعا آمار دقیق را نمیدادند. این مسئله در حال حاضر هم وجود دارد و دلیل آن هم این است که مسئولین دستگاهها تنها بخشی از آمار را میگویند که موجب درخشش آنها میشود. نه اینکه بخواهند دروغ بگویند، بلکه تنها بخشی از آمار و قسمتی از موضوع را اعلام میکنند. نظیر این مسئله همیشه وجود دارد. هوشمندی مدیر عالی به این است که با کنترلهایی که به صورت میانبر انجام میدهد، به میزان دقت گزارشهای دادهشده پی ببرد. اما حالت دیگری هم هست که در کارهای پژوهشی معروف است به «بایَاس» یا «گرایش درونی محقق» و این حالتی است که اشخاص چیزی در ذهن دارند و تمایل دارند آماری که به آنها داده میشود، فرضیه ذهنی آنها را پشتیبانی کند و در صورتی که آمار فرضیه ذهنی آن مقام عالی را پشتیبانی نکند، بعضی از مقامات عالی ممکن است بگویند که آمار درست نیست و تمایل داشته باشند که آمار مطابق نتیجه مطلوبشان باشد. در این حالت سفارش میدهند تا برایشان آمار بیاورند. این اتفاق به نوعی آمارسازی است که همیشه هم ممکن است اتفاق بیفتد. منتها در دوره دولت نهم و دهم خیلی زیاد شد و این به این معنا نیست که در دولتهای دیگر این اتفاق نمیافتد. از اینجاست که آمارسازی آغاز میشود و متاسفانه در اقتصاد ایران این اتفاق افتاده است و میافتد. کار به جایی رسید که دستور داده شد که بانک مرکزی دیگر گزارشات سهماهه را منتشر نکند و چندین سال این گزارشات آماری سهماهه منتشر نمیشد. مثل این میماند که در حال رانندگی یا خلبانی باشید و وسیله نقلیه شما دارای نشاندهندهای باشد که مشخص میکند وسیله نقلیه شما چطور کار میکند. وقتی شما به این نشاندهندهها نگاه میکنید و میبینید که وسیله نقلیه شما درست کار نمیکند به این معناست که باید وسیله خود را تعمیر کنید. حالا اگر کسی باشد که از دست نشاندهندهها عصبانی شود و دستور بدهد که نشاندهندهها را دور بیندازند، آیا با دور انداختن نشاندهندهها کارکرد درونی سیستم اصلاح میشود؟ مسلما نه. آن قسمتهای خراب موجب ویرانی کل سیستم میشود و تنها اتفاق این است که فرد هدایتکننده وسیله نقلیه نمیبیند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. در دولت نهم و دهم با حذف سازمان برنامه و بودجه، با حذف گزارشات بانک مرکزی و با سفارش دادن برای تولید آمار، گاهی این اتفاق افتاده است.
البته من جواب سوالم را نگرفتم. میشود به طور مشخص به ماجرای آن آمارها اشاره کنید؟
یک مورد گفتند ساخت پالایشگاه پارسیان را در دولت آقای احمدینژاد شروع کردند و در دولت آقای احمدینژاد خاتمه دادند. من اعلام کردم که ساخت این پالایشگاه در دولت آقای خاتمی شروع شد و فاز یک آن نیز به دست آقای خاتمی افتتاح شد، حتی عکسهای آقای خاتمی برای افتتاح فاز یک پالایشگاه پارسیان موجود است. آقای دکتر احمدینژاد تصور میکردند که آغاز ساخت این پالایشگاه در دوره خودشان بوده است، در حالی که آغاز آن در دولت قبل به دست آقای خاتمی و در دوره اول زنگنه افتتاح شده بود.
عزل شما پس از واکنشتان به این حرف آقای احمدینژاد بود؟
نه. من پس از انتخابات عزل شدم. هفته بعد از انتخابات، روز شنبه صبح 30 خرداد بود که به من اعلام شد برکنار شدهام. در تابلوی اعلانات حکم فرد جایگزین را زده بودند. البته من به طور غیر رسمی از این مسئله اطلاع داشتم.
شرایط کار در دولت قبل چطور بود؟
در دولت نهم ناهنجاریهایی وجود داشت ولی بزرگ نبود. بالاخره بخشی از طرحها، ادامه طرحهای دولت قبل بود و کارها تا حدودی روال کارشناسی داشت. در دولت دهم بود که وضعیت خیلی بد شد. در دولت دهم ناگهان اوج واردات ناهنجار به کشور آغاز شد. بهطوری که ما شروع کردیم به واردات کالاهای مصرفی که در داخل کشور توان تولید آنها را داشتیم. همه درآمدهای نفتی هنگفت و سرشار کشور را تبدیل به ریال کردیم و به بودجه آوردیم. یعنی دولت همه درآمدش را به بودجه آورد و همین موجب افزایش شدید نقدینگی شد. این افزایش شدید نقدینگی در دولت نهم هم اتفاق افتاد اما در دولت دهم اوج آن بود.
احساس نمیکنید که سکوت شما به عنوان یکی از دلسوزان باتجربه، با تخصص و با مهارت نظام و کسی که امتحان خودش را در سلامت و پاکدستی پس داده است، فضا را بیشتر برای ادامه آن روند مساعد کرد؟
البته این حرفهای شما تعارفاتی است که من نباید خدای نکرده باورشان کنم. در همان زمان هم مصاحبههای بنده موجود است که نکات فنی که به نظرم میآمد را ایراد کردهام. گاهی اوقات داخل سیستم و به دولت، گاهی هم به رسانهها گفتم. مقالهای که بنده در مورد قیمت ارز نوشتم و گفتم که ثابت نگه داشتن قیمت ارز موجب نابودی تولید داخلی میشود، مال زمانی است که من در دولت نهم بودم و یا مثلا سخنرانی بنده در دانشگاه شریف در مورد واردات بیرویه که نسبت به آن اعتراض کرده بودم. البته کسان دیگری هم اعتراض کردند اما من هم به اندازه درک خودم گفتم که این کار موجب نابودی سهم تولید داخلی میشود، اینها مربوط به زمانی است که من در دولت نهم بودم. من نمیگویم همه کاری که باید انجام میدادم را انجام دادهام اما به اندازه درک خودم، عمل کردم.
شکل گیری ستاد آقای روحانی به چه شکل بود؟
شکلگیری ستاد از زمان همکاری من با آقای دکتر در مرکز تحقیقات استراتژیک شروع شد. اولین گروهی که دعوت و مطلع شدند که آقای دکتر قصد کاندیداتوری دارند، همکاران مرکز تحقیقات بودند که به طور عمده معاونین آن مرکز از جمله آقایان دکتر واعظی، زمانینیا، یونسی، نوبخت و عسگری بودند. لذا اولین هسته ستاد را بچههای مرکز تحقیقات استراتژیک تشکیل دادند. از آنجا بود که دیگران هم کمک کردند و ستاد استانها و شهرستانها را توسعه دادند که در نهایت منجر شد به مجموعههایی که البته بخش بزرگی از آن هم خودجوش بود. به نظر من نقش اصلی در پیروزی آقای روحانی را رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی داشت. به قول یکی از بزرگان، رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی مثل دمیدن در صور اسرافیل بود. عدهای در جامعه ما نسبت به انتخابات قدری کسالتزده بودند. آمدن آقای هاشمی رفسنجانی، شوری را به پا کرد. زمانی که ایشان را عدم تایید صلاحیت کردند، این عدم تایید برای جامعه، مثل صور اسرافیل عمل کرد. همه برانگیخته شدند و موجی ایجاد شد که جمعیت زیادتری به پای صندوقها بیایند. به پای صندوق آمدن این جمعیت زیاد، ابراز علاقهشان به یک روحانی که فرزند حوزه علمیه است و در عین حال دانشگاهی است، نمادی است از پیوند حوزه و دانشگاه.
به نظر میرسید که در چند سال گذشته عدهای در تلاش بودند تا ارتباط روحانیت با مردم را خراب کنند.
بله. عدهای کوشش میکردند تا بگویند این اشکالات از روحانیت است. اما در باور مردم اینطور جا نیفتاد. وقتی مردم برانگیخته شدند، وقتی همه به صحنه آمدند تا در انتخابات شرکت کنند، به چه کسی رای دادند؟ به یک آخوند رای دادند. خواستم بگویم روحانی، دیدم ایشان اسمشان هم روحانی است! مردم به یک روحانی رای دادند که فرزند حوزه بود و این نشان داد اعتماد مردم به روحانیت، اعتماد عمیقی است. اگرچه بعضی رنجشها از بعضی اشخاص ممکن است بهوجود آمده باشد اما این از روحانیت اصیل نیست و مردم در این حرکت اجتماعی به یک روحانی رای دادند.
در اولین جلسهای که با آقای روحانی داشتید، آیا با شما مشورتی انجام دادند یا تصمیم خودشان را گرفته بودند و فقط به شما اطلاع دادند؟ با چه کسانی بیشتر مشورت میکردند؟
آقای روحانی در آن جلساتی که با ما داشتند بیشتر با بچههای مرکز تحقیقات استراتژیک مشورت میکردند. البته با روحانیون و طلابی که به اصطلاح با یکدیگر همحجره بودند نیز مشورتهایی داشتند، جمعی از روحانیون از آقای علوی گرفته تا سیدرضا اکرمی تا آقای قائمی و آقای شهیدی، آقای قدس محلاتی، آقای رستگاری. اینها حدود 20 تا 30 نفر از روحانیون هستند که بیشتر آنان تقریبا همدوره حوزوی محسوب میشدند.
آیا مشورتی با رقیب انتخاباتیشان، آیتالله هاشمی رفسنجانی هم داشتند؟
ایشان نسبت به آقای هاشمی هیچ وقت به عنوان رقیب نگاه نمیکردند. آن زمان که آقای هاشمی رفسنجانی و آقای روحانی ثبت نام کردند، در ستادهای ما یک نوع سردرگمی ایجاد شد. چون همه دوستداران آقای روحانی، دوست آقای هاشمی هم بودند و نمیدانستند باید چه کار کنند. آقای روحانی گفتند که با آقای هاشمی صحبت کردند و آقای هاشمی به ایشان گفتهاند شما بمانید، از من و شما یکی در انتخابات شرکت خواهد کرد.
پس آیتالله هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت خودشان را پیشبینی کرده بودند.
اطلاع ندارم اما به ایشان گفته بودند که از من و شما یک نفرمان میمانیم. این را آقای روحانی از قول آقای هاشمی برای ما نقل کرد و بچهها هم در ستاد به این حرف اعتماد کردند اما اینکه آقای هاشمی با چه تحلیلی این را فرموده بودند، اطلاعی ندارم.
در جلسه اول صحبتهای آقای دکتر پیرامون چه مسائلی بود؟
مسائل متفاوتی مطرح شد. اینکه ما وضع کشور را چطور میبینیم، خروج از این وضعیت و نجات دادن کشور چقدر ممکن است، راهکارهایی که در ذهنشان است و ظرفیتهای فکری و عملی که در نظر داشتند آیا میتواند کشور را از این وضعیت نجات بدهد و به طور کلی کاندیدا بشوند یا نه؟ اینها مشکلات بزرگی بودند. هنوز هم هستند. بالاخره مردم انتظاراتی دارند. آقای دکتر روحانی با همه آبرویش به میدان آمده است. بعد از یک دوره زمانی، مردم با خودشان میگویند که مشکلات هنوز برطرف نشده است. دکتر روحانی هم میدانستند که این مشکلات در کوتاهمدت حل نمیشود اما میگفت باید برویم به سمت حل این مشکلات. مسئله تحریمها، مسئله سختی است و به اقتصاد کشور و به وضعیت جامعه ما آسیبهای سهمگینی وارد کرده است. گاهی یک نفر نمیداند که با چه چیزی مواجه است اما دکتر به خوبی میدانست با چه مشکلاتی روبهروست. ایشان به خوبی میدانست چه کشور و اقتصادی را تحویل میگیرد. به خوبی میدانست از نظر سیاسی و ناهنجاریهایی که وجود داشت در جامعه با چه مشکلاتی مواجه است. میشود گفت ایشان با علم کامل آمده بود.
یکی از موضوعات خیلی مهم بحث تدبیر در مقابل تخریبهایی بود که در دوران انتخابات اتفاق افتاد. تخریبهایی ناجوانمردانه که عملا با تدبیر کامل با آن مقابله شد. یکی از این تدابیر را به صورت مشخص ذکر میکنید؟
ما به دوستانمان توصیه میکردیم که بر اساس تجربیات گذشته، مراقبت کنند تا تنشهای اجتماعی به مسائل خیابانی نکشد. بهشدت بچهها را از ورود به چالشها پرهیز میدادیم. بچهها هم با هوشیاری توجه میکردند. چون رؤسای ستادها عموما از افراد پخته و ورزیدهای انتخاب شده بود. البته تفاوتهایی هم در بعضی ستادها وجود داشت که دلیل آن زمان کوتاه برای مدیریت ستاد بود و بنابراین ممکن بود ستادها هم اشتباه کنند. اما خطای آنها کم بود.
گرچه طرفداران آقای روحانی، جدی بودند و با تمام وجودشان به میدان آمده بودند، اما تخریبهایی که اتفاق میافتاد زیاد بود. چه تدابیری در آن دوره برای جلوگیری از تخریبها و بحرانی نشدن شرایط داشتید؟
برخی از رقبای آقای روحانی از بیمحابا به زبان آوردن هر حرفی، ترسی نداشتند اما دکتر روحانی برای پاسخ دادن به آنها پرهیز میکردند. یادتان هست یکی از رقبای آقای روحانی گفت که ما میخواستیم دانشجوها را از خیابان چطور جمع کنیم و شما چه گفتید و بعد دکتر مجبور شد بگوید که شما همان نیستید که گفتید گازانبری حمله میکنیم؟ اینها حرفهایی نیست که باید گفته میشد اما چون رقبا از این روشهای تخریبی استفاده میکردند، دکتر مجبور شد کلمه گاز انبری را بگوید. چون میدانستند که دکتر در روشنفکرها و دانشجویان و تحصیلکردهها پایگاه دارد. شاید آن جملات را گفتند و فکر کردند که با آن جملات دکتر روحانی را در جامعه دانشگاهی کشور تخریب میکنند اما ایشان با هوشمندی مجبور شد کلمه گازانبر را بگوید.
در زمان مناظره گویا شما هم به سازمان صدا و سیما رفته بودید. فضای آن روز مناظره و اینکه چه کسانی در لابی بودند را برایمان تشریح میکنید؟ چه صحبتهایی با رؤسای ستاد و با شما به عنوان قائممقام ستاد شد؟
سایر کاندیداها همه دوستان ما بودند، روسای ستادهایشان نیز از دوستان ما بودند. پشت صحنه یک اتاق بود که ما همه آنجا بودیم. همه تیمها در همان اتاق بودند و مطالبی که به ذهنشان میرسید را یادداشت میکردند تا در فاصله تنفس به کاندیدایی که برای او کار میکنند، اطلاعرسانی کنند. آن اتاق یک مانیتور داشت که ما از همان جا مناظره را میدیدیم و هر کس فکرها و یادداشتهای خودش را داشت و سعی میکرد که ارزیابی کند و اعلام میکرد مثلا بهتر بود این جمله را اینطور میفرمودید یا این مطلب را نیز اضافه کنید. واقعا فضای دوستانهای بود.
بعد از آن جمله معروف من سرهنگ نیستم، عکسالعمل اعضای ستاد رقیب چه بود؟
ما فکر نمیکردیم دکتر وارد این مقولهها بشود اما بحث به این سمت رفت و دکتر را وادار کرد. یعنی اگر بحثها خیلی آرام پیش میرفت ممکن بود اصلا جلسه به هیجان نیفتد ولی آن حرفها که زده شد، دکتر وادار شدند و به نظر من اوج رفتارهای دکتر مواقعی است که از رفتار عادیشان خارج میشوند و به جایی میرسند که حرف دلشان را بزنند. این اتفاق چندین بار هم در سخنرانیها و هم در مواجهه با مردم پیش آمده است. گاهی که دکتر از رفتارهای مدیریتشده خارج میشود، به فضای دیگری میرود که در حقیقت خود واقعیشان است. مثل وقتی که با خانواده شهدا صحبت میکنند که ناگهان تبدیل میشود به فردی با لطافت قلب و کاملا عاطفی. مردم تنها چهره باصلابت ایشان را دیدهاند. گاهی آن چهره با صلابت تبدیل میشود به چهرهای عاطفی که به راحتی اشک میریزد. در دیدار با خانواده شهدا ایشان بسیار تحت تاثیر قرار میگیرند. پیش میآمد که گاهی بعد از دیدار با خانواده شهدا، ایشان فردی را مأمور میکردند تا مشکلی از آن خانواده را حل کنند و دستور پیگیری میدادند.
رقبا و منتقدین آقای روحانی اعتقاد دارند که وزن فکری ستاد آقای روحانی سنگین بود و آدمهایی که در این ستاد بودند در حوزه خودشان بسیار باتجربه و تراز اول بودند. عقلای ستاد دکتر روحانی، خط قرمزهایشان را در مسائل سیاسی کجا قرار داده بودند؟ واکنش شما در مقابل کنشها و بداخلاقیهای سیاسی چه بود؟
توضیح این مسئله قدری سخت است. من آن را این طور توضیح میدهم؛ بعضی افراد طوری حرف میزدند انگار رهبری انحصارا مال آنهاست و میخواستند بگویند غیر از ما هر که هست یعنی خارج از چتر رهبری قرار دارد و کوششمان این بود که بگوییم ما ضمن قبول ولایت فقیه، نوع تفکر شما را قبول نداریم. این آن مرز دقیق بود. اشخاصی بودند که میخواستند بگویند مخالفت با ما یعنی مخالفت با آقای خامنهای. ما باید با ظرافت میگفتیم که این برداشت شما، برداشتی انحصاری و اشتباه است.
http://www.tabnak.ir/fa/news/393266/روایت-ترکان-از-آن-روی-روحانی
اكه قرار باشه هر كاري وزواني ها نكند مانكنيم يا كارهاي شهرهاي ديگه رو انجام نديم بايستي به حالت عهد قجر زندگي كنيم كه بسي نااميد كننده است .پرچم وهرچي نيازه بزنيد گوش به اين حرفا ندين.
با این نظرادون همه کارادون راست که. ابی هچ مشکلی ندرمه.بابا بیشد فکر نون بکرده که هرمیزه آبه.
یک غلط املایی 19
آبه نه او
با سلام نصب تابلو بطرف خلیج فارس هم سیاسی هم ملی هم پیشرفته هم امروزی و هم ……..ضمنا میتوان از دانشگاه ازاد تا فلکه تابلو بزرگ فرماندهان و نخبگان شهدا شهر و بخش را نصب نمود. سپاس
با سلام
اقای کریمیان این ایده ونظر شما زمانی عملی شدن ان در میمه امکان پذیر است که تمام کمبودها و کاستی های شهر در هر موردی (امور فرهنگی وپرورشی .ورزشی.بهداشتی.تفریحی و…..)برطرف شده باشد ولی در صورت این کمبودها در درجه اول بهتر است بودجه موجود صرف این گونه موارد شود ودر درجه دوم بعد از برطرف کردن کمبودها نظر شما هم میتواند گوشه ای از چهره شهر را دگرگون کند ولی با وجود اینکه همیشه مسئولان بخش زمزمه کلامشان کمبود بودجه است نظر خودتان میتواند از طرف خودتان و گروهی از خیرین عملی شود.درست است ؟؟؟؟!!!(پس این گوی واین میدان. یا علی )