این کامنت اعتراضیه ای به ارائه ی آخرین بیانیه انتخاباتی آیت الله هاشمی رفسنجانی است . ” ( …… این فسمت نامفهوم بود) مدیر محترم سایت عمده همت خود را درموضوع هاشمی صرف میکنندوبسیاری ضرورتها مسکوت میماند باید بگویم اینکه هاشمی از نظام زاویه پیدا کرد و در اوج مظلو میت رهبر حداقل با سکوت […]
این کامنت اعتراضیه ای به ارائه ی آخرین بیانیه انتخاباتی آیت الله هاشمی رفسنجانی است .
” ( …… این فسمت نامفهوم بود) مدیر محترم سایت عمده همت خود را درموضوع هاشمی صرف میکنندوبسیاری ضرورتها مسکوت میماند باید بگویم اینکه هاشمی از نظام زاویه پیدا کرد و در اوج مظلو میت رهبر حداقل با سکوت خود فتنه را همراهی کرد وان نامه وان نمازوان فائزه و………تا (دندند)مقام رهبری امدند و شکایت خود را در نماز جمعه به امام زمان کردندو……. برای همه مومنان دوستدار نظام تلخ است وخوشحال از این واقعه نیست اما تاریخ نمو نه های زیاد گزارش میکند چه باید کرد دنیا وادی امتحان است انگونه که میدان همین سایت هم امتحان مدیر محترم است شایسته ان است که در این موضوع مقام رهبری را مقتدای خود قرار دهیم وانهمه القای حقانیت برای عملکرد اقای هاشمی به کدامین هدف…نکته دیگر اینکه به نظر میرسد اگر نظر مدیر محترم سایت کسی را گرفت تقدیر وتبلیغ و متوجه او شد به هر ترتیب مورد تقدیر و تبلیغ قرار میگیرد وگرنه درخشش او خاموش میماند واین از شخصیت مدیر محترم به دور است امام علی ع میفر ماید حب الشی یعمی و یصم دوست داشتن و محبت به چیزی انسان را کر و کور میکند “
—————————————-
پاسخ ما :
با سلام ، افتخار صبح میمه تبعیت از رهبری ” النعل و بالنعل ” است و همه ی شخصیتهای نظام را در طول دلدادگی به ولایت می پذیرد. آیت الله هاشمی هم از این قاعده مستثنی نیستند. اگر تفسیر به رای میزان حال فعلی افراد است را هم بپذیریم و از سوابق مبارزاتی و اثبات ارادتهایش به امام و نظام هم بگذریم پس از همه ی جوسازی ها و شانتاژهایی که علیه ایشان شد توسط مقام معظم رهبری برای یک دوره ی 5 ساله ی دیگر به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شدند. مجمعی که تبیین سیاستهای کلی نظام را بر عهده دارد و به اختلافات مجلس و شورای نگهبان که 6 فقیه منصوب رهبری را دارد رسیدگی می کند. ولایت پذیری رفسنجانی بویژه پس از رد صلاحیت استثنایی و باور نکردنی است. در همین بیانیه ی انتخاباتی مردم را دعوت می کند که باید در انتخابات حماسه ی سیاسی مورد نظر رهبری را محقق کنیم . این را مقایسه کنید با شخصی که در اعتراض به عدم مجوز عزل وزیر اطلاعات 11 روز بامید تحریک افکار عمومی قهر می کند و بسیاری از مسائل دیگر را در اعتراض به منویات رهبری می آفریند. با ضرس قاطع می گویم هاشمی در تبعیت از رهبری بی همتاست و تبعیت او تبعیت یک مجتهد ، مفسر قرآن ، اسلام شناس و تالی تلو رهبری در مبارزات دوران ستمشاهی است و این خیلی ارزشمند است . تبعیت هاشمی را با تبعیت سید احمد خاتمی و جعفر شجونی و … مقایسه نکنید. هاشمی یک صاحب نظر است. او به امام هم نامه می نوشت و دیدگاهی از امام را نقد می کرد. بعضی ها همین را دلیل خوب نبودن هاشمی و من همین را دلیل استثنایی بودن هاشمی و فوق العا ده بودن او می دانم. کشور نیازمند آدم های صاحب نظر است. قرار نیست کسی از خودش نظری نداشته باشد. کسانی که با شخصیت مقام معظم رهبری بیشتر آشنایی دارند و توفیق حضور در حزب جمهوری اسلامی در زمان دبیر کلی ایشان راداشته اند نیک می دانند که رهبری معظم انقلاب یک آزاده اندیش به تمام معنا هستند و با جامعیتی که دارند افراد را با طرز فکرهای گوناگون می پذیرند. جفا به رهبری آنست که معظم له را حامی جریانات افراطی روز بدانیم. کافی است آخرین انتصابات رهبری در مجمع را بررسی کنید . هیچیک از روحانیون جریانهای تندرو به مجمع منصوب نشده اند . واقعا نیازمند آنیم که بصیرت داشته باشیم و نه ادعای بصیرت. یکی از بزرگان اروپا در تعریف عقل می گوید : عقل آن چیزی است که هر کس فکر می کند خودش دارد و یقینا این تعریف برای بصیرت هم می تواند کاربرد داشته باشد. اطمینان دارم جریانهای افراطی نمی خواستند هاشمی پس از رد صلاحیت اینگونه تبعیت کند. با این اوصاف در صورتیکه صلاحیت ایشان تایید می شد ولی جامعتین او را بر نمی گزیدند اینجانب به کاندیدای جامعتین رای می دادم. اما هاشمی مصداق آن است که ” به هر الفی الف قدی برآید” .
شیبانی مثل همیشه جوانمرد و صادق و صریح برای همین ویژگیها دوستت داریم . مانا و پایدار باشی.
پاسخ مدیر سایت به یکی از کامنت ها:با سلام ، نمی شود روش حضرت آیت الله خزعلی را برای همه تجویز کرد . جوان های امروز نیاز بیشتری به صبر و حوصله و توجیه و توضیح دارند . نامه ی بدون سلام هم از آن حرف هایی است که بدون تامل تکرار می شود. اولا وقتی ادب و احترام در عنوان نامه آمده باشد ، چه تاکیدی دارید که می خواهید حریم رهبری را شکستنی نشان دهید. آنهایی که این حرف را تکرار می کنند دلشان به فریب دادن عوام خوش است. کامنت گذاران از سطح عوام گذشته اند. دوما محتوای نامه هم نشانگر هوش و درایت و آینده نگری نویسنده است ./سر چشمه شاید گرفتن به بیل ، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل بیت پایانی نامه هاشمی به مقام معظم رهبری در فتنه 88با توجه به اینکه مدیر سایت دستی در شعر و شاعری و سیاست دارد…….. حال دلشان به فریب دادن عوام خوش است و……. شکستن حریم رهبری ….. مد نظر مدیر سایت : افکار عمومی خود قضاوت می کنند
قضاوت با شما
که چرا هاشمی اخ و منفور شده ولی ایشون…..
سرنوشت فرزند دبیر محترم شورای نگهبان جناب آیت الله جنتی
محمد حسین جنتی لادانی فرزند احمد به سال 1330 در خانواده ای روحانی و مذهبی در قم به دنیا آمد ، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان حکمت گذراند و هم زمان وارد فعالیت های سیاسی شد و پس از اخذ دیپلم به دلیل فروش جزوه ملحقات توضیح المسائل حضرت امام در قم دستگیر و به سه ماه حبس تأدیبی محکوم شد . ولی شش ماه در زندان به سر برد .
او در طی مدت زندان در جمع اعضای هیئت مؤتلفه حضور داشت و به پای درس و بحث آقای عسگراولادی می نشست ، او پس از آزادی فعالیت های خود را از سر گرفت و با عزت شاهی مرتبط شد و به کمک او به توزیع و تکثیر اعلامیه های حضرت امام و جزوات سیاسی در قم می پرداخت .
این جوان قد بلند و چشم و مو مشکی از سال 52 به دلیل ارتباط با عزت شاهی و عضویت در سازمان مجاهدین خلق تحت تعقیب بود و با استفاده از اسامی مستعار عبداللهی و احمد زمانی در زندگی مخفی به سر می برد . تا سرانجام بر اثر اعترافات وحید افراخته در 28 مرداد 54 در محل کارش دستگیر و در دادگاه به حبس ابد محکوم شد .
وی در طول مدت زندان به دلیل اختلافاتی که با سازمان مجاهدین داشت حدود شش ماه در بایکوت به سر برد ، سپس به دلیل بروز و ظهور گرایش های مارکسیستی بایکوت شکسته شد ، او در آبان 57 از زندان آزاد شد و به فعالیت در سازمان مجاهدین خلق ادامه داد .
حسین جنتی برای مدتی مسئول دفتر جنبش مجاهدین در اصفهان بود و از طرف این سازمان به همراه فردی به نام فضل الله تدین نامزد نمایندگی در دوره اول مجلس شورای اسلامی شد که رأی نیاورد . او در سال 59 با دختر دانشجویی به نام فاطمه سروری متولد گلپایگان دانشجوی دانشگاه اصفهان و از اعضای سازمان ازدواج کرد .
حسین جنتی پس از اعلام جنگ مسلحانه مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی به حمایت از سازمان برخاست و فعالیت خود را شدت بخشید و به همراه همسرش به زندگی مخفی روی آورد ، در پاییز 1360 خانه او به محاصره در آمد ، ( آیت الله موسوی تبریزی تاریخ این واقعه را 19 بهمن 60 روز کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی هم زمان دانسته است ) پس از بروز درگیری حسین خود را از پنجره ساختمان به پایین پرت کرد تا فرار کند ، اما کشته شد .
همسر وی که برای خرید به بیرون رفته بود هنگام بازگشت به وضعیت محل مشکوک شده و از آنجا می گریزد ، او بعدها به خارج از کشور رفت و به فعالیت خود در سازمان ادامه داد و تا رده های بالای سازمان پیش رفت و در سال 64 مسئول یکی از نهادهای اجرایی سازمان بود . ثمره ازدواج حسین و فاطمه فرزندی بود به نام محسن که پس از کشته شدن حسین به آیت الله احمد جنتی پدر بزرگش سپرده شد ، وی در 17 یا 8 سالگی هنگامی که به عنوان یک بسیجی فعال در ستاد امر به معروف و نهی از منکر در حال انجام وظیفه بود در اثر سانحه تصادف به دیار باقی شتافت.
***************************
علی جنتی، سفیر سابق ایران در کویت و معاون سابق وزارت کشور، گفت که پدرش، آیتالله احمد جنتی، دیگر مدافع سرسخت احمدینژاد نیست. او همچنین انتقادات تندی را نسبت به سیاست خارجی ایران مطرح کرد.
به گزارش منابع خبری علی جنتی، فرزند ارشد آیتالله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی و امام جمعه موقت تهران، در مصاحبه با هفتهنامه “آسمان” از تغییر موضع پدر خود در قبال محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، سخن گفت. علی جنتی در این مصاحبه گفت: «پدرم دیگر مدافع سرسخت احمدینژاد نیست.»
علی جنتی سیاستمدار و دیپلمات ایرانی است که برخلاف پدرش در حلقه طرفداران اکبر هاشمی رفسنجانی قرار دارد. او حدود ۱۷ سال سفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور کویت بود. فرزند ارشد آیتالله احمد جنتی در سال ۸۴ و با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد از طرف مصطفی پورمحمدی، وزیر کشور وقت، به سمت معاون سیاسی وزارت کشور منصوب شد. او پس از گذشت کمتر از یک سال، در سال ۸۵، از این سمت برکنار و دوباره به عنوان سفیر ایران در کویت مشغول به کار شد.
علی جنتی که در سال ۱۳۶۳ نیز به سمت استانداری خوزستان منصوب شده بود، تا سال ۸۹ به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در کویت باقی ماند. او اما بعد از اظهارات مقامات کویت مبنی بر کشف یک شبکه جاسوسی وابسته به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در این کشور و ارتباط این جاسوسان با اعضای سفارت ایران در کویت، از سمت خود برکنار شد و دوباره به ایران بازگشت.
مدافعان سرسخت احمدینژاد که به مخالفان او تبدیل شدند
علی جنتی در مصاحبه اخیر خود با هفتهنامه “آسمان” که نشریهای نزدیک به اصلاحطلبان است درباره پدرش آیتالله جنتی گفت: «نگاه آیت الله جنتی به دولت تغییر کرده است. ایشان جزو مدافعان سرسخت آقای احمدی نژاد بودند، اما الان دیدگاه ایشان تغییر کرده است.»
آیتالله احمد جنتی در سالهای اخیر جزو مدافعان سرسخت محمود احمدینژاد محسوب میشد آیتالله احمد جنتی در سالهای اخیر جزو مدافعان سرسخت محمود احمدینژاد محسوب میشد
آیتالله احمد جنتی در سالهای اخیر جزو مدافعان سرسخت محمود احمدینژاد محسوب میشد. او پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ بارها در مراسم نماز جمعه با حمایت آشکار از احمدینژاد، همزمان مواضع تندی در قبال میرحسین موسوی و مهدی کروبی اتخاذ میکرد.
در سالهای اخیر بسیاری از روحانیان، دولتمردان و سیاستمداران حامی آیتالله خامنهای که زمانی جزو طرفداران سرسخت محمود احمدینژاد به شمار میآمدند، با آشکار شدن اختلافات میان رئيس جمهور و رهبر جمهوری اسلامی، رفته رفته حلقه اطرافیان احمدینژاد را “جریان انحرافی” نامیده و به مخالفان سرسخت او تبدیل شدهاند.
«بدترین وضعیت سیاست خارجی ایران در ۳۳ سال گذشته»
علی جنتی، فرزند آیتالله احمد جنتی، دربخش دیگری از گفتوگو با هفتهنامه “آسمان” به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پرداخت و گفت: «وضعیت روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر بدترین وضعیت را در طول سه دهه گذشته دارد. یعنی ما الان برای خودمان دوستی در دنیا نگذاشتهایم. وضعیت اروپا که کاملا روشن است و حتی در حد معاون وزیر هم نمی توانیم رفت و آمدی داشته باشیم. با شرق آسیا هم وضعیت مشابهی داریم.»
سفیر سایق ایران در کویت افزود که انتظار میرفت جمهوری اسلامی حداقل رابطه متعادلی را با همسایگان بهخصوص همسایه های عرب حوزه خلیج فارس برقرار کند، اما نوع عملکرد جمهوری اسلامی به گونهای بوده که تقریبا همه این کشورها اکنون علیه جمهوری اسلامی بسیج شدهاند.
علی جنتی همچنین گفت: «با چین و هند روابط نسبتا نزدیک است ولی با بقیه کشورها به دلیل مسائل هستهای و فشارهای آمریکا و تحریکات غرب و هم به دلیل عملکردهای نامناسب خودمان، رابطه مان دچار مشکلات جدی است.»
در ادامه این گفتوگو علی جنتی آیتالله خامنهای را مسئول سیاستهای خارجیای دانست که اتخاذ میشوند. او گفت: «وزارت خارجه در واقع مجری سیاستهای ابلاغی است نه اینکه تعیین کننده سیاست خارجی باشد. سیاست های کلی نظام را نه رئیس جمهور تعیین می کند و نه وزارت خارجه. بخشی از آن توسط رهبری یا توسط شورای امنیت ملی تعیین می شود که نهایتا به تصویب مقام رهبری می رسد و عموما دستگاه اجرایی در آن چارچوب عمل می کند.»
سخنان علی جنتی مبنی بر منزوی شدن جمهوری اسلامی ایران در دنیا در حالی ابراز میشود که مقامات جمهوری اسلامی، همچون نماینده ایران در سازمان ملل متحد، همواره از سیاست خارجی ایران به عنوان سیاستی مبتنی بر “صلح و دوستی” یاد میکنند.
بخاطر خدا و انقلاب اندوه را مکتوم کرده ام
متن کامل نامه هاشمی رفسنجانی به رهبر معظم انقلاب
اگر نظام نخواهد یا نتواند با پدیدههای زشت و گناهآالودی مثل تهمت ها ؛ دروغها و خلافگوییهای مطرح شده برخورد کند چگونه میتوانیم خود را از پیروان نظام مقدس اسلامی بدانیم؟ نقطه قابل توجه دراین تهمتها این است که غیرمستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جنابعالی که هادی دولتها بودهاید و با اظهارات صریح، مدیریتها را مورد تأیید و تحسین قراردادهاید، نشانه گرفته است.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در خصوص مباحث اخیر انتخاباتی نامه مهمی به حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ارسال کرد.
به گزارش «فردا»، در نامه ارسالی دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده است: بدنبال خلاف گویی ها و تهمت های دکتر محمود احمدی نژاد درباره بسیاری از بزرگان این کشور، از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی، مبارز نستوه انقلاب از سال ۴۲ تا ۵۷، عضو کمیته حل مشکل سوخت مردم در زمستان ۵۷ برای مذاکره با اعتصابیون شرکت نفت آبادان، عضو هیئت حل مشکلات کردستان در سال ۵۸، عضو شورای انقلاب، سرپرست وزارت کشور در دولت موقت، رئیس مجلس شورای اسلامی از سال ۶۰ تا ۶۸، فرمانده ۸ سال دفاع مقدس، رئیس جمهوری ایران از سال ۶۸ تا ۷۶، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری، بسیاری از مردم شریف ایران در سراسر کشور به انحای مختلف خواستار پاسخ آیت الله هاشمی رفسنجانی به اتهامات و دفاع از دستاوردهای ارزشمند نظام اسلامی شدند و دفتر ایشان نیز در اولین فرصت از صدا و سیما خواستار وقتی برای پاسخگویی شد، اما صدا و سیما انجام این مهم را به بعد از برگزاری انتخابات موکول کرد که عملا تاثیری نخواهد داشت.
از آنجایی که طی روزهای اخیر موج اعتراض های مردمی از اقصی نقاط کشور برای علت عدم پاسخ به این دروغ سازی ها افزایش یافته و به خاطر اینکه موج سواران بیش از این با احساسات پاک و صادقانه مردم بازی نکنند، آیت الله هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفته اند پاسخ به اتهامات رئیس جمهور را به مقام معظم رهبری و از طریق معظم له به مردم شریف ایران بدهند تا حداقل تاریخ انقلاب اسلامی در آینده های دور این تجربه تاریخی را در اختیار نسل های متمادی ایران عزیز قرار دهد که نگذارند پدیده زشت، دروغ، افترا و تهمت در این کشور نهادینه شود.
به گزارش «فردا» از خبرگزاری ها، متن کامل پیام بدینشرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
مقام معظم رهبری آیتالله خامنهای زیده عزّه
متأسفانه اظهارات عاری از حقیقت و غیرمسئولانه آقای احمدینژاد در جریان مناظره با مهندس موسوی و مقدمهچینیهای قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهکهای ضدانقلاب در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب و نیز تهمتزدنها در انتخابات ۸۴ و انتخابات مجلس ششم ولجنپراکنیهای باند پالیزدار که در دادگاه محکوم شده را به نمایش گذاشت و از آنجا که بخشی از این اظهارات قبلاً در رسانههای دولتی و آتش تهیه آن در سخنرانی مشهد مقدس مطرح شده، ادعای اینکه مطالب او تحت تأثیر فضای مناظره گفته شده و فاقد برنامهریزی قبلی است، پذیرفتنی نیست و گویا برای تحتالشعاع قرادادن گزارشهای مستند و مکرر دیوان محاسبات در خصوص مفقودالاثر بودن یک میلیارد دلار و ارتکاب چند هزار تخلّف در اجرای بودجهها میباشد و شاید هم رقیب اصلی خود را افتخارات ربع قرن انقلاب اسلامی میداند.
دهها میلیون نفر در داخل و خارج ناظر دروغپردازیها و خلافگوییهایی بودند که برخلاف شرع و قانون و اخلاق و انصاف، افتخارات نظام اسلامیمان را نشانه گرفته بود.
زیر سئوال بردن تصمیمات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و تلاشهای امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانیت عظیمالقدر که در نیم قرن گذشته با مجاهدتهای خویش توانستند بنای باشکوه نظام اسلامی را ایجاد و مستقر و بالنده کنند، از این بدتر نمیشد. دوران مشعشعی که خود شما پشت سر امام(ره) در قامت مجاهد پیشتاز، رئیسجمهور و نهایتاً رهبری نظام نقش و مسئولیتهای ممتازی بعهده داشتهاید.
نقطه قابل توجه دراین تهمتها این است که غیرمستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جنابعالی که هادی دولتها بودهاید و با اظهارات صریح، مدیریتها را مورد تأیید و تحسین قراردادهاید، نشانه گرفته است.
بعد از جریان شوم ۱۴ اسفندماه ۱۳۵۹ با ارشاد امام و بنیانگذار جمهوری اسلامی، شهید مظلوم دکتر بهشتی و جنابعالی و اینجانب که در شعارهای مردمی به عنوان «سه یاور خمینی» شناخته شده بودیم، با همراهی نیروهای انقلابی و بخصوص نمایندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوری اسلامی توانستیم در جهت زدودن غبارهای ابهامات و سمپاشیها اقدامات مؤثری انجام دهیم و امام راحل درد آشنا با تشکیل گروه حقیقتیاب و داور، بخشی از حقایق را آشکار کردند. نتایج آن، آگاهی بیشتر مردم و رسوایی فتنهگران و در نهایت نجات کشور از خطری بود که دشمنان استکباری و ضد انقلاب طراحی کرده بودند.
البته اینجانب قصد ندارم که دولت موجود را مثل دولت بنیصدر معرفی کنم و یا سرنوشتی شبیه آن دولت را برای این دولت بخواهم، بلکه مقصود این است که باید مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شد.
اینجانب برای پرهیز از آلودهشدن فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات به تشنجات بیشتر، از عکسالعمل فوری که مورد انتظار ملت است، خودداری کردم.
در مراسم بزرگداشت سالگرد امام(ره) به آقای احمدینژاد گفتم که در اظهارات او خلافگوییهای فراوانی وجود داشته و ادعای کذب تماس تلفنی من با یکی از سران عرب و ادعای کارگردانی مبارزات انتخاباتی رقبا و اتهامات ناروا به جمعی از بزرگان نظام، از جمله جناب آقای ناطق نوری و فرزندان من و بدتر از همه زیرسئوال بردن اقدامات امام راحل را یادآوری و پیشنهاد کردم با صراحت اتهامهای نادرست را پس بگیرد که نیازی به اقدامات قانونی افراد و خانوادههایی که ناجوانمردانه و مظلومانه هدف تیرهای ناسزاگویی قرار گرفتهاند، نباشد.
از صدا و سیما هم خواسته شد که فرصتی در اختیار طرفهای ذیحق براساس مقررات سازمان قرار دهد که از خود دفاع نمایند. گرچه در گذشته به بخشی از این اتهامات پاسخ داده شده و رئیس قوه قضاییه وقت جناب آقای یزدی در پایان کار ریاست جمهوری اینجانب، در عمل به اصل ۱۴۲ قانون اساسی رسماً اعلام پاکی و منزّه بودن خانواده رئیسجمهور و حتی کمشدن داراییها در دوران مسئولیت را نمودند، ولی تکرار اتهام تکرار جواب را میطلبد.
معالاسف، این دو پیشنهاد خیرخواهانه عملاً پذیرفته نشده و رهبر معظم هم صلاح را در سکوتشان دیدند و بیشک جامعه و بخصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت است. حقیقتی که با اعتبار نظام و همدلی ملت ارتباط جدّی دارد و اگر محدود به حق چند نفر بود؛اقدام به نوشتن چنین نامه ای نمی کردم.
معتقدم جنابعالی بخوبی میدانید که اینجانب و بسیاری از بزرگان تأثیرگذار انقلاب و حتی خود جنابعالی از دوران مبارزه و سالهای اول انقلاب و در تعدادی از مقاطع مورد تهاجم افراد لاابالی و ضدانقلاب بودهایم و همیشه صبورانه تهمتها و اهانتها را پشت سر گذاشتهایم و در دور جدید تهمتها و هجمهها هم از حدود پنج سال پیش تاکنون دندان روی جگر دارم و بخاطر خداوند و مصالح انقلاب و کشور اندوه خویش را مکتوم میدارم و از این جهت هم مورد گلایه بسیاری از دلسوزان اسلام و انقلاب و بستگانم قرار میگیرم ومهم این است که اینبار این تهمت ها توسط رئیس جمهور و در رسانه ملی مطرح شده است. البته در موقع مناسب انحرافات و حقکشیهای ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و تاریخ قرار خواهد گرفت،
تاریخ گواه است که اکثریت مردم متعهد و انقلابی مان کمتر تحت تأثیر خلافگوئیها قرار میگیرند و دلیل آن آراء افتخارآمیز مردم به اینجانب در آخرین انتخابات مجلس خبرگان رهبری است و نیز خوب میدانید که در جریان انتخابات جاری، تاکنون به خاطر مسئولیت های رسمی ام در رسانه ها مطلبی به نفع یا ضرر افراد و جریانهای درگیر در انتخابات نگفتهام و در موارد ضروری به کلیاتی مبتنی بر حضور حداکثری مردم در پای صندوقها و سلامت انتخابات اکتفا کردهام و رسماً گفتهام برنامه شرکت در انتخابات ندارم.
چهار نامزد موجود برای آمدن به صحنه با اطلاع از نظر و سیاست اینجانب از من نظر نخواستهاند و بعد از نامزدی هم از اینجانب درخواست حمایت نکردهاند و اگر هم در جلساتی بهم رسیده باشیم، چیزی جز همان کلیات فوقالذکر را از من نشنیدهاند و اگر حزب یا گروهی در مورد جهتگیری در انتخابات نظر خواستهاند، گفتهام براساس آییننامه خود عمل کنند و حقیقتاً آنها با تصمیمخودشان و همکارانشان در صحنهاند و عمل میکنند و انصافاً تهمت دستنشانده بودن آنان ستم و بیحرمتی غیرقابل توجیه است.
بجاست که به این حقیقت هم توجه شود که احتمالاً عوامل دولت از نظر اینجانب مطلعند که من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمیدانم و خود جنابعالی هم از این نظر من مطلعید و دلایل آن را هم میدانید. ولی این نظر را رسانهای نکردهام و خود عوامل دولت در این مورد بزرگنمایی کردهاند که هدف بزرگنمایی در آن مناظره روشن شد.
با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.
اگر نظام نخواهد یا نتواند با پدیدههای زشت و گناهآلودی مثل تهمت ها ؛ دروغها و خلافگوییهای مطرح شده در آن مناظره برخورد کند و اگر مسئولان اجرای قانون نخواهند و یا نتوانند به تخلّفهای صریح خلاف قانون در اعلان افراد به عنوان فاسد که فقط بعد از اثبات تخلّف در دادگاه قابل اعلان است، رسیدگی کنند و اگر فردی در موقعیت ریاست جمهوری بدون مراعات شأن منصب مقدسش خود را مجاز به ارتکاب چنین گناهان کبیره و اخلاقشکن علیرغم سوگند به مراعات شرع و قانون بداند، چگونه میتوانیم خود را از پیروان نظام مقدس اسلامی بدانیم؟
رهبری معظم انقلاب؛
اکنون که امام راحل (ره) آن پیر فرزانه و حلّال مشکلات و ملجاء همه و یار صبور و دیرینه هر دوی ما آیتالله شهید مظلوم دکتر بهشتی و بسیاری از همسنگران قدیم که یا به فیض عظمای شهادت رسیدند و یا به دیار باقی شتافتند ؛ در بین ما حضور ندارند، شما ماندهاید و من و معدودی از یاران و همفکران قدیم. از جنابعالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح میدانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعلهورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید.
لذا در فرصت باقیمانده ضروری به نظر میرسد خواسته حق حضرتعالی و مردم در خصوص انجام انتخاباتی سالم و پرابهت و حداکثری تحقق یابد. کاری که میتواند عامل نجات کشور از خطر و باعث تحکیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد و فتنهگران نتوانند با حدس و گمان نصّ پیامتان در مشهد و در مرقد امام راحل را با هوس خود تحریف کنند و با نادیده گرفتن قانون، بنزین بر آتشافروخته بریزند.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل ، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
دوست، همراه، و هم سنگر دیروز، امروز و فردایتان
اکبر هاشمی رفسنجانی
اگر هاشمی در بیان امام و رهبری را داشتند این همه توهین نمی کردند. همه توهینها با احمدی نژاد شروع شد و ایشان چه ظلمی به رهبری کردند. چقدر رهبر از ایشان گفتند و هاشمی چقدر توهین شنید و نظام و رهبری را تنها نگذاشت. منتظری هم با اعدام مهدی هاشمی به انقلاب بر گشت هاشمی در یک زمان دو فرزندش در زندان بودند. هیچ کاری برای دفاع از انها نکرد. هاشمی استثناست. واقعا هر هزار سال یک هاشمی می آید . یادش به خیر اول انقلاب پدرم می گوید شعار ما این بود :
درود بر سه یاور خمینی
هاشمی و دو سید حسینی – منظور شهید بهشتی و آقا بودند.
ایت الله خزعلی از فرزندش اعلام برایت نمود ودر یادداشتی ان را در رسانه ها انتشار عمومی داد- اما مهدی هاشمی ممنوع الخروجشده بود برای مدتی پساز لغو ممنوع الخروجی و پس از حوادث فتنه88 و در استانه دادگاه انان رحل اقامت در لندن گزید به بهانه تحصیل و مامریت در شعبه اکسفور دانشگاه ازاد که اصلا شعبه اکسفورد صوری بوده و منحل گردید فایزه هم که ………/ نامه بدون سلام به رهبری را مطالعه کنید و فقط به این بیت پایانی ان توجه کنید
————————————–
با سلام ، نمی شود روش حضرت آیت الله خزعلی را برای همه تجویز کرد . جوان های امروز نیاز بیشتری به صبر و حوصله و توجیه و توضیح دارند . نامه ی بدون سلام هم از آن حرف هایی است که بدون تامل تکرار می شود. اولا وقتی ادب و احترام در عنوان نامه آمده باشد ، چه تاکیدی دارید که می خواهید حریم رهبری را شکستنی نشان دهید. آنهایی که این حرف را تکرار می کنند دلشان به فریب دادن عوام خوش است. کامنت گذاران از سطح عوام گذشته اند. دوما محتوای نامه هم نشانگر هوش و درایت و آینده نگری نویسنده است .
مغلطه و سفسطه هم دورانش سپری شده – مقام و منصب دنیا هم برای بعضی شاه کلیدش…….
واكنش پدر شهيد احمدي روشن به اظهارات روحاني:
تو دهن آنها زدیم اما از رو نمی روند
آن موقع ما تو دهن آنها زديم كه ديگر از اين كارها نكنند و شهداي هستهاي را به نفع خود مصادره نكنند باز هم از رو نميروند.
پدر شهيد هستهاي مصطفي احمدي روشن گفت: آقاي روحاني با اين سخنان به دنبال فرافكني است و مي خواهد گناه خود را به گردن ديگران بيندازند.
حاج رحیم احمدی روشن پدر شهيد مصطفي احمدي روشن در گفتوگو با رجانيوز در واكنش به سخنان شب گذشته حسن روحاني در گفتوگوي ويژه خبري شبكه دو گفت: يادم هست كه مصطفي بر اثر تعليق غني سازي كه در زمان اين آقايان اتفاق افتاد مانند يك گل پژمرده شده بود، وقتي از او جريان را پرسيدم گفت كه بابا در سايتهاي هستهاي را بسته و مهر و موم كردند، تلويزيونهاي مدار بسته تعبيه كردند و ما جرات نميكنيم از جلوي سايتهاي هستهاي رد شويم.
تعطيل كردن غني سازي مصطفي را 10 سال پير كرد
وي با بيان اينكه روشن است كه اين از بيتدبيري آقايان بود، ادامه داد: مصطفي در آن زمان جزو نيروهاي غني كننده اورانيوم بود، وقتي كه آقايان قبول كردند كه سايتهاي هستهاي بسته شود و غني سازي تعطيل شود، اين بچه گويا 10 سال پير شد و آثار ياس و نااميدي در چهرهاش نمايان بود و ميخواست از آنجا بيرون بيايد كه به زور و سفارش من ماند. از او ميپرسيدم كه چرا با خودت اين كار را ميكني كه ميگفت كه ما صبح تا شب ميرويم آنجا اما بيكاريم! هيچ كاري نميتوانيم بكنيم.
پدر شهيد احمدي روشن اين موضوع را تلخ ترين خاطره خود از مصطفي عنوان كرد و افزود: وقتي غني سازي اورانيوم شروع شد، گويا اينها بال و پر در آوردند و شهيد مصطفي و چند تن از دوستانش شبانه روز براي اين مردم كار كردند و خودم شاهد بوديم و اين بچهها قسم خوردند 10 شبانه روز پشت دستگاههاي سانتريفيوژ بدون اينكه بخوابند كار ميكردند و بعضي مواقع پشت دستگاه خوابشان ميبرد و ميافتادند.
وي اظهار داشت: اين شبانه روز فعاليت ادامه داشت تا به لطف خداوند آن غني سازي 5/3 درصد و در ادامه 20 درصد محقق شد.
استعداد جوانان ما را كور كردند
حاج رحيم احمدي روشن با اشاره به خاطرهاي از فرزند شهيدش گفت: وقتي از مصطفي ميپرسيدم كه اين غنيسازي 20 درصد به چه درد ميخورد وقتي 5/3 درصد جوابگوي كارهاست، پاسخ داد كه ما ميخواهيم در مقابل استكبار جهاني با دست پر صحبت كنيم، اگر آنها احساس كنند كه ما از غنيسازي 20 درصد عاجزيم هيچ وقت به حرف ما گوش نخواهند داد.
وي با بيان اينكه امثال اين آقايان استعدادهاي جوانان ما را كور كردند، افزود: بايد از اين نيروها استفاده ميكردند در صورتي كه آنها را خوار و زبون كردند تا آنجا كه برخي از نيروها سايت را ترك كردند.
آقايان با قبول تعليق غنيسازي كلاه گشادي سرشان رفت
پدر شهيد احمدي روشن تصريح كرد: آقايان يك كلاه گشادي كه سرشان رفت اين بود كه تعليق غني سازي را قبول كردند چرا كه غربيها هم متعهد شده بودند كه اورانيوم غني نشده بگيرند و به صورت غني شده 5/3 درصدي تحويل دهند كه حتي نيم درصد اورانيوم غني شده را هم تحويل اين آقايان ندادند.
وي ادامه داد: غربيها ميخواستند كه با التماس مثلا 5 دستگاه سانتريفيوژ به ما بدهند تا جوانان ما با طرز كار اين دستگاهها بفهمند، كه حتي حاضر نشدند كه دو تا دستگاه بدهند تا آنجا كه آن آقاي جك استراو گفته بود كه اين كار خطرناك است و ما اين كارها را خودمان براي شما انجام مي دهيم و به قول معروف گفت: ” حسن خطرناكه! حسن؛ شما به اين جور چيزها دست نزنيد خطر دارد!”
اگر كشور را بدون راي هم تقديم كنيم در هيچ موردي توانايي اداره آن را ندارند
حاج رحيم احمدي روشن با بيان اينكه اگر كشور را بدون راي مردم هم دو دستي تقديم اينها كنيم، نميتوانند در هيچ موردي كشور را اداره كنند، افزود: متاسفانه در زماني كه اختيارات داشتند، هيچ كاري نتوانستند بكنند، وقتي كه در آن زمان نتوانستند وظيفه شرعي و ملي و قانوني خود را انجام دهند حالا چطور آن زماني كه بساطتشان توسط مردم ايران اسلامي به هم ريخته شد، ميخواهند كاري كنند؟! مگر اينها فكر نميكنند كه پيش مردم ايران ديگر آبرويي ندارند؟! چطور ميتوانند از مردم ايران آرا بگيرند.
دلپرخوني از آنها داشتم
پدر شهيد احمدي روشن با تاكيد بر اينكه من دل پرخوني از اينها داشتم، گفت: دليل ناراحتي ما هم اين بود كه نگذاشتند شانيت مردم ايران حفظ شود و بعد آمدند به هر آنچه كه خارجيها گفتند عمل كردند.
وي با بيان اينكه آقايان نماد سازش و ذلت بودند، اظهار داشت: اينها نتوانستند در مقابل اخم و تخم استكبار جهاني به سركردگي آمريكاي جهانخوار قد علم كنند و در حقيقت ترسيدند.
حاج رحيم احمدي روشن افزود: آنها كه مردم ايران را ذليل و خوار كردند حالا ميخواهند چه كنند؟! مگر آن موقع چه گلي به سر مردم زدند كه حالا ميخواهند بزنند؟!
كدام يك از شهداي هستهاي در زمان شما به شهادت رسيدند؟!
پدر شهيد احمدي روشن در واكنش به اظهارات حسن روحاني كه گفته بود ما شهداي هستهاي در اين راه داديم، گفت: شما كجا شهيد داديد؟! كدام شهداي هستهاي در زمان شما به شهادت رسيدند؟! اينها اصلا لياقت اين را نداشتند كه شهيد بدهند.
وي با بيان اينكه آقايان براي اهداف انتخاباتي از شهدا سوء استفاده ميكنند، اظهار داشت: بزرگ آنها – كه من نميخواهم از او اسمي ببرم – خانواده شهداي هستهاي را دعوت كرد و به نوعي ميخواست وانمود كند كه طرفدار شهداي هستهاي است، آن موقع ما تو دهن آنها زديم كه ديگر از اين كارها نكنند و شهداي هستهاي را به نفع خود مصادره نكنند باز هم از رو نميروند.
به گفته پدر شهيد احمدي روشن به تعبير رهبر معظم انقلاب در زمان دولت نهم و دهم بحث هستهاي راه افتاد و مردم طعم پيروزي خود و شكست و زبوني استكبار جهاني در اين جبهه رو حس كردند.
هرجا چراغ سبزي از دشمن ميبينند سوت و كف ميزنند
وي ادامه داد: رفتار آقايان نشان ميدهد كه هرجا چراغ سبزي از دشمن ميبينند خوشحال ميشوند و سوت و كف ميزنند و هر جا اخم و تخمي ميبينند خودشان را قايم كرده و ميترسند.
پدر شهيد احمدي روشن با يادآوري سخنان حضرت امام مبني بر اينكه استكبار جهاني مانند سگ هار است كه اگر در مقابلش ايستادي فرار ميكند و اگر فرار كردي دنبالت كرده و پاچه ات را ميگيرد، افزود: آقايان اگر به مسئوليت برسند كشور را به باد فنا ميدهند و دو دستي تقديم استكبار جهاني ميكنند تا اسباب خوشحالي آنها را فراهم كنند.
با مذاكراتشان همه چيز را به تعطيلي كشاندند
وي با اشاره به سخنان روحاني كه گفته بود در دوران ما تحريم نبود، تصريح كرد: سوال ما از ايشان اين است كه مگر در زمان شما پيشرفت هستهاي اتفاق افتاد كه تحريمي هم صورت بگيرد؟! شما با مذاكراتتان همه چيز را به تعطيلي كشانديد.
پدر شهيد احمدي روشن اظهار داشت: پيشرفتهايي هم كه بعدا در زمينه هستهاي داشتيم همه با تدبير رهبر معظم انقلاب و تلاشها و مجاهدتهاي شبانه روزي افرادي مثل شهيد احمدي روشن، شهرياري، رضايي نژاد و امثال آنها بود.
ديگر همه ميدانند در كاخ سعدآباد چه گذشت
وي تصريح كرد: ديگر همه ميدانند كه در كاخ سعد آباد چه گذشت و هنوز تصوير خندههاي آقاي روحاني با جك استراو وزير خارجه وقت انگليس در ذهنها هست.
پدر شهيد احمدي روشن با بيان اينكه آقاي حسن روحاني از تيم هستهايشان گفتند و از اين تيم تمجيد كردند، گفت: حالا خوب است آقاي روحاني به اين پرسش پاسخ دهند كه اين تيم الان كجا هستند؟! اعضاي اين تيم در آمريكا و اروپا چه ميكنند؟! اگر اينها تيم هستهاي داشتند چطور نتوانستند يك درصد اورانيوم غني كنند.
آقا شاخصها را مشخص كردند و ما نبايد گول حرفهاي اينها را بخوريم
به گفته وي مردم ايران اسلامي بايد سرنوشت كشورشان را دست كساني بسپارند كه حداقل به خدا، ولايت و مردم ايمان داشته باشد و اخم و تخم استكبار جهاني برايش مسئله نباشد و دنبال چراغ سبز دشمنان نباشند.
پدر شهيد مصطفي احمدي روشن در پايان اظهار داشت: حضرت آقا شاخصها را براي ما مشخص كردند و ما نبايد گول حرفهاي اينها را بخوريم. اينها ثابت كردند كه نميتوانند و من از اعماق قلبم به آن باور دارم كه آنها نميتوانند.
شیبانی قلم طلایی/ هنوز امید مایی
متن كامل خطبه هاي نمازجمعه تهران 26تير88
مواظب باشيد كه جايگاه نمازجمعه و قداست نمازجمعه با اظهارات و شعارهايي كه جنبه عمومي و اصولي ندارد آلوده نشود. اين جايگاه تقدس سرمايه عظيم همه دوران تاريخ اسلام بوده و امروز در كشور ما جزو مهم ترين ميدانهاي حضور فضايل اسلامي و انساني است و ما در آستانه سالگرد نمازجمعه هم هستيم و نمازجمعه امروز بي شباهت به نمازهاي جمعه اي كه در هفته هاي اول انقلاب شروع شد و آيت الله طالقاني اقامه نماز مي كردند و جمع زيادي از همه سليقه ها در آن نمازها شركت مي كردند چنين است و ان شاالله ما بتوانيم از اين اجتماع امروز براي آينده بهتر كشورمان و حل مشكلاتمان و ايجاد وحدت و همدلي و همراهي و حركت در جهت اهداف انقلاب اسلامي است كه همان حركت در جهت راهي است كه پيغمبر اكرم (ص ) از طريق آسمان براي ما آورده اند حركت بكنيم . ان شاالله با صبر و تحمل و هوشياري اين نتيجه به دست مي آيد. من سه بخش اساسي در صحبتم دارم بخش اول در توضيحي اساسي بر معيارهاي اسلامي و اصول اسلامي است كه اين روزها احساس مي شود دشمنان اسلام درصددند حقانيت اسلام را و صلاحيت مديريت اسلام را در زمان ما زير سئوال ببرند كه البته موفق نمي شوند اما ما وظيفه توضيح و تبيين داريم كه اين قسمت را در قالب مسئله بعثت عرض مي كنم . چون ما در آستانه حلول سالگرد بعثت پيغمبر اكرم (ص ) هستيم و معمولا خطبه را در اين شرايط ما درباره آن موضوعات اساسي عرض مي كنيم ضمن اينكه ادامه بحثهاي قرآني هفته هاي گذشته مان هم هست . يادتان هست كه من در خطبه هاي اول يكي دو سال اخير درباره شكل گيري نظام بر اساس قرآن صحبت مي كردم و رسيديم در آن بحثها از عبادت شروع كرديم و از عبادت به نماز رسيديم و از نماز عبور كرديم به مسجد رسيديم دو خطبه هم درباره مسجد خواندم كه ارتباطي با اين خطبه امروز من هم دارد يعني هم ادامه بحثهاي دو سال اخير است و هم متناسب با بعثت پيغمبر اكرم (ص ). سعي مي كنم مختصر عرض كنم . بحث دوم صحبتم انقلاب است كه مردم براي آن جهاد كردند و امام راحل ما بنيانگذار و موسس بودند و اين همه خونهاي مقدس پاي اين شجره مبارك ريخته شده . من بخشي از اهداف و اصول انقلاب رابراي نسل امروز عرض مي كنم كه بدانند ما از اول با چه نيتي شروع كرديم و به كجا مي رويم و بحث سوم را مي پردازم به مسائل روزمان و شرايطي كه الان در آن هستيم كمي اين راتوضيح مي دهم و ان شاالله راه كاري راه علاجي براي شرايطي كه امروز در آن زندگي مي كنيم عرض مي كنم . البته اينها نظر خودم خواهد بود اميدوارم كه بقيه مسئولين هم روي همين مسئله فكر بكنند و راهي پيدا بشود كه ما با همان ابهت وحدت و همدلي كه آغاز كريم و پيروز شديم و تا اينجا رسيديم آينده راهم بتوانيم براي نسل هاي بعدي هم ترسيم بكنيم و بپيمائيم . اين اسكلت بحثهاي دو خطبه من است . از بعثت شروع مي كنم . آيه اي كه اول صحبتم خواندم آخر سوره توبه است پيغمبر(ص ) را معرفي مي كند و مي فرمايد : لقد جائكم رسول من انفسكم . يك فرستاده اي از سوي خدا آمد كه از خودتان است يعني از جنس بشر است و توده خود مردم است . دو سه صفت پيغمبر(ص ) را رويش تكيه مي كند. عزيز عليهما انتم از خودتان است . دوم اين است كه اينقدر به شما مهربان است كه هر چه كه بر شما مشكل است او هم برايش مشكل است و سخت است . يعني مثل خود ما و خود شما در جريان زندگي شما در غم و شادي شما شريك است . عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم دنبال منافع و سعادت شماست . بالمومنون رئوف رحيم . و قلبي دارد مملو از رافت و رحمت براي نيروهاي اسلامي كه در خطه تاريخ اسلام قرار مي گيرند. اين پيامبر است . من مي خواهم عرض كنم شما يادتان است كه من بحثم در آن خطبه ها اين بود كه نظام چگونه شكل گرفت . يكي از معجزات بزرگ پيغمبر(ص ) در آن زمان اين بود كه موفق شد در آن دوران عجيب در يك منطقه كاملا جاهلي كه يك مكتب خانه هم نبود و تعداد باسوادهايي كه بنويسند و بخوانند به اندازه تعداد انگشتان دست و پا بود تاسيس يك مكتبي را در آن جامعه داشته باشد كه اين مكتب بعد از ۱۴۰۰ سال هم امروز قوي ترين مكتب انساني دنيا است و براي آينده تا قيامت هم بايد همه دنيا را اداره كند و اين كار از يك انسان معمولي ظاهري درس نخوانده تحصيل نكرده و بدون سابقه حكومتداري و بدون حرفه اي كه ديگران در اين راه داشتند با راهنمايي خدا كه از طريق جبرئيل امي يعني شرايطي كه بعد از اعلام نتايج انتخابات (رياست جمهوري ) پيش آمد دوران تلخي است و من فكر نمي كنم هيچكس از همه جريانات همه دلشان نمي خواست اينطوري شود و الان همه ضرر كرديم كه چرا اينطور بايد بشود. ما امروز بيشتر از هميشه نياز به وحدت داريم كشورمان بايد متحد در مقابل اينهمه خطري كه ما را تهديد مي كند و امروز باج خواهي آنها بيشتر شده و دارند جلو مي آيند كه اين زحمت طولاني ما را در بدست آوردن هايتك ها و بخصوص هسته اي و امثالهم را از دست ما بگيرند كه البته خداوند به اينها مهلت نمي دهد ولي آنها به هوس افتاده اند و من فكر مي كنم برادران من خواهران من و همه جريانها بنده را شما اولا مي شناسيد من هيچوقت از اين تريبون . نخواسته ام جناحي استفاده كنم و هميشه فراجناحي حرف زده ام و من نظر به هيچ طرف الان ندارم ولي نظرم اينست كه همه ماها بايد فكر كنيم و راهي پيداكنيم كه متحد هم كشورمان را به پيش ببريم و هم از اين آثار بد و خطرناكي كه در كينه هايي كه دارد بروز مي كند از اين نجات پيداكنيم و هم دشمنانمان را مايوس كنيم كه چشم طمع بما نبندند. چكار بايد بكنيم تا اين اتفاق بيافتد. چند تا پيشنهاد به ذهن من مي رسد كه البته اين پيشنهادها را با جمعي از خبرگان و اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام كه به فكرشان من اعتماد دارم مطرح كردم و به اين جا رسيديم و من اينها را عرض مي كنم به عنوان راه حل شايد هم ديگران هم بپذيرند و عمل كنند و انشاالله كه با اخلاص مساله مهم ما اينستكه آن اعتمادي كه مردم را با آن وسعت وارد ميدان كرد و امروز يك مقدار مخدوش شده ما اين اعتماد را برگردانيم و اين هدف مقدس ما بايد باشد و اين اعتماد بايد برگردد و اينكه چگونه برگردانيم را حالا عرض مي كنم . يك : ما بايد همه چه نظام حكومت دولت مجلس نيروهاي امنيتي و نظامي و انتظامي و مردم يعني معترضان همه بايد در چارچوب قانون حركت كنيم . ما اگر از قانون تجاوز كنيم ديگر هيچ مرزي ندارد. و بايد با قانون مسائلمان را حل كنيم و همه قانع باشيم . حالا هرچه شد با اين قانون حالا اگر كساني از بعضي قوانين دل خوشي ندارند بايد بعدا سعي كنند كه قوانين اصلاح شود و هر وقت كه لازم است اين اشكالاتي كه ديده شده يكروزي حل مي شود ولي بيائيم چارچوب را قانون قرار دهيم و همه آنرا بپذيرند. دوم : اينكه بگونه اي عمل كنيم كه آن اعتماد را البته يك روز و يك شب نمي شود و يك جريان نسبتا طولاني است و بايد انجام بدهيم بايد يك فضايي بوجود بياوريم كه همه اطراف بتوانند آنجا حرفشان را بزنند و هر طرف منطقي و بدون دعوا و بدون مشاجره و منطق حاكم باشد البته عمده اينكار مال صدا و سيماست كه بايد انجام بدهد كه مستمعين زيادتري دارد و ساير رسانه ها هم بايد اينكار را بكنند و بحثها بايد منطقي باشد برادرانه خواهرانه بنشينند با هم حرف بزنند و دليلش را بگويد و آنهم دليلش را بگويد و بالاخره مردم در اين بين خودشان مي فهمند و آخرش هم مي توان از مردم پرسيد و طوري باشد كه ما اين اعتماد را برگردانيم متاسفانه از اين فرصتي كه رهبري انقلاب دادند به شوراي نگهبان پنج روز وقت اضافه دادند و گفتند كه برويد عقلا را و موجهين را بياوريد بررسي كنند و اعتماد مردم را جلب كنيم استفاده خوبي نشد و من هم الان نمي خواهم بگويم تقصير كي بود كه نشد ولي نشد (تكبير نمازگزاران ) ما حالا از آن مرحله گذشته ايم و الان مرحله ديگري است و من فكر مي كنم براي آينده و براي اتحاد ما و براي جلوگيري از خطر نظام و براي حفظ اين ارزشهايي كه انقلاب خلق كرد براي اين بناي باشكوهي كه امام راحل و خون شهدا و مجاهدات مردمي كه در اين راه تلاش كردند و رزمندگان ما براي ما مانده براي نسل سوم و چهارم و بعد بماند در اين مقطع ما مي توانيم اين حركات را انجام دهيم و اگر اين دو كار را بپذيريم كه قانوني باشد و راه براي مناظره و مذاكره و مباحثه و استدلال باز باشد شايد در مدت كوتاهي به قناعت برسيم . در اين فاصله بايد يك كارهاي ديگري بكنيم . لازم نيست در اين شرايط ما افرادي را كه به اين نامي كه الان هست در زندان داشته باشيم . اجازه بدهيم اينها به آغوش خانواده هايشان بازگردند. (تكبير نمازگزاران ) نگذاريم بخاطر زنداني بودن يك عده دشمنان ما ما را سرزنش كنند شماتت كنند به ما بخندند براي ما نقشه بكشند و ما اينقدر بايد خودمان رشادت حلم و صبر داشته باشيم كه همديگر را تحمل كنيم و مساله بعدي ما اينست كه آسيب ديدگان اين حوادثي كه اتفاق افتاد بايد همدردي و دلجوئي بشود آنهائي كه عزا دارند هم به آنها تسليت بدهيم و هم دل آنها را دوباره با نظام نزديك كنيم و اينكار شدني است . كسانيكه وفادار به انقلاب باشند و ببينند كه نظام به سراغشان مي رود آنها زود مي توانند با دل و جانشان با ما همراهي كنند و اينكار را بايد انجام دهيم و از آنان دلجوئي كنيم و با سعه صدر اينجا ديگر لازم نيست كه ما عجله داشته باشيم لازم نيست در اينجا خودمان را گمتن كامل خطبه هاي نماز جمعه تاريخي۲۶ تير ماه به امامت آيت الله هاشمي رفسنجاني خطبه اول بسم الله الرحمن الرحيم ـ الحمدلله رب العالمين والصلواه والسلام علي رسول الله و علي آله الائمه المعصومين . اعوذبالهن انجام مي شد و با امانتي كه در شخص خود پيغمبر(ص ) بود كه آن روز قبل از آمدن اسلام به نام امين در مكه شناخته مي شد اين شرايط را حضرت رسول اكرم (ص ) داشتند و با اين شرايط توانستند اين كار عظيم راشكل بدهند . جريان هم خيلي معلوم است در خطبه هاي قبل گفتم در ۱۳ سالگي كه در مكه بودند بيشتر به سازندگي كادر خودشان و نيروهاي اصلي شان و دست اولشان پرداختند چون آن جا اصلا زمينه كار حكومتي و اجتماعي وسيع نبود و اصول دينشان را و افكار الهي را و آنچه كه لازم بود به اين مردم تحويل دادند و بعد از آن در دو سال آخر راهشان به خارج از مكه باز شد و شهرت افكار پيغمبر(ص ) به مدينه رسيد. مدينه هم شهر كوچكي بود ولي گرفتار اختلاف و تفرقه در جنگ داخلي بود. قبايل با هم مي جنگيدند آنجا يهود نيرومند بودند اقتصاد و فرهنگ مدينه دست آنها بود. نصاري جريان بي زحمتي بود. مشركين هم بودند. مردم بومي هم اميون به آنها مي گفتند. اينها هم در جنگ داخلي اوس و خزرج و چندين قبايل ديگر زندگي بسيار تلخي داشتند اينها از دور با افكار پيامبر آشنا شدند. در ايام حج در منا نمايندگانشان با پيامبر(ص ) آشنا شدند با ايشان مباحثه كردند روشن شدند مسلمان شدند با پيغمبر(ص ) بيعت كردند و نماينده اي از پيغمبر(ص ) گرفتند دين را معرفي كند بردند و سال سيزدهم ۷۰ نفر از همه قبائل آمدند براي بيعت با پيغمبر(ص ) . آن بيعت افكار حكومتي پيغمبر(ص ) را مطالبات پيغمبر با مردم را مطالبات مردم از پيغمبر(ص ) را در آن انسان مي بيند. به هر حال نتيجه اين شد كه در مدينه زمينه اي مهيا شد و پيغمبر(ص ) با آن شكلي كه مطلع هستيد بعد از ليله المبيت فرار كردند و به مدينه رفتند و در قبا متوقف شدند و در انتظار آمدن علي ابن ابيطالب بودند و آنها خودشان را به پيامبر(ص ) رساندند. مردم مدينه معمولا منتظر بودند هر روز در دروازه جنوبي مدينه مي ايستادند منتظر بودند پيامبر(ص ) به آنها برسد پيامبر هم چشمشان به راه بود تا علي ابن ابيطالب (ع ) برسد. در همين چند روزي كه در قبا بودند اينجا مربوط مي شود به بحث گذشته من اولين كارشان اين بود كه پايگاه اساسي خودشان را مسجد قبا را ساختند و با آمدن علي (ع ) و دوستان نزديك ديگر حركت به مدينه كردند. به محض ورود به مدينه اولين كارشان اين بود كه باز پايگاهي بسازند كه با مردم سر و كار داشته باشد و مسجد را در مدت كوتاهي اولا زمين حلالي پيدا كردند و با مشاركت مردم كه مصالح مي آوردند در مدت كوتاهي ساختند. خود پيغمبر(ص ) مثل مردم ديگر در آوردن مصالح كار مي كرد خانمها شب مصالح مي آوردند آقايان روز مسجد مي ساختند البته مسجد به شكلي كه ما حالا در ذهنمان هست نبود ديواري نسبتا كوتاه و سقفي با چوب و حصير و زميني با سنگ ريزه ها مفروش و در كنار آن هم چند حجره ساختند كه پيغمبر و ياران نزديكشان آنجا زندگي مي كردند. آنجا پايگاه حكومتي پيغمبر(ص ) بود و از اين به بعد گروه گروه مردم مدينه مي آمدند با پيغمبر(ص ) بيت مي كردند شرط خودشان را مي گفتند پيغمبر(ص ) هم مطالبات خودشان را مي گفتند و در چنين شرايطي توانستند آن افكار اصيل اسلام را براي مردم توضيح بدهند نتيجه اين شد زمينه حركت حكومتي پيغمبر(ص ) همان سال اول در مدينه شكل گرفت آنچه كه رويش مي شود تكيه كنيم از افكار اسلامي دو چيز است يكي خدا و ديگري مردم و واسطه مردم و خدا هم يك انساني از جنس مردم كه با مردم پيام را بياورد. شما قرآن را كه نگاه بكنيد كلمه « الله » را در حدود ۳۰۰۰ مورد مي بينيد به كار رفته و كلمه انسان و ناس در حدود ۴۰۰ ۵۰۰ مورد و مشتقاتش به كار رفته اساس اين است . يعني پيامبر(ص ) سروكارشان نه با زور بود و نه با قدرت . با مردم بود. با مردم وفادار كشورشان را اداره كردند دشمنانشان را سر جاي خودشان نشاندند و كار مهم ترشان ايجاد الفت و وحدت بود. پيغمبر(ص ) اولين مسئله شان اين شد كه مدينه را متحد كند. با قبائل مدينه پيمان بست كه آن پيمان خواندني است . ان شاالله آنها كه اهل تحقيق هستند اين پيمانها را بخوانند. ببينيد چي گنجانده شده . بعد به اديان ديگر پرداخت . يهود آمدند. نصراني ها آمدند مشركين آمدند و اگر اديان ديگري مثل صائبين و مجوس هم بودند با آنها هم پيمان بستند يك وحدت مثال زدني در مدينه به وجود آمد. كار عميق تري كه كردند اين بود كه مسئله اخوت اسلامي رامطرح كردند پيمان برادري بين مسلمانها بين مهاجر و انصار بين افراد قبائل احكام سختي هم اين پيمان دارد. پيمان برادري پيمان با احزاب پيمان با فرق و اديان ديگر تبديل كرد مدينه را به يك شهر متحد و نيرومند كه در ظرف چند سال ۷ ۸ سال طول كشيد كه اين مردم توانستند از يك شهرك كوچك تنه بزنند به امپراطوري هاي بزرگ دنيا. آن طرفشان امپراطوري روم بود و اين طرفشان ايران بود و آن طرف تر حبشه بود دورتر هم چين و هند و جاهايي بود. اروپا در آن زمان در قرون وسطي و وحشي گري زندگي مي كرد. سابقه نوع حكومتي كه پيغمبر(ص ) آورد اصلا وجود نداشت . قدرتها بودند اما براساس زور و با تبعيض و فساد و تحميل خواسته هاي خودشان مردم را مطيع خودشان كرده بودند. اما پيغمبر و اسلام اين راه را بست مبناي سازماني انساني جامعه پيغمبر جامعه مدينه اين بود كه تربيت مومن عالم متخلق به اخلاق الهي است و اين سرمايه اصلي بود . از لحظه اي كه در آسمان باز شد بعد از ۵۰۰ سال كه بسته بود برروي بشر جبرئيل آمد در حرا و اولين كلمات خدا را بر قلب پيامبر نشاند معيارها براي پيامبر و كساني كه بعد از او بودند روشن بود. سوره علق را بخوانيد اقرا باسم ربك الذي خلق ـ خلق الانسان من علق ـ اقرا و ربك الاكرم ـ الذي علم بالقلم ـ علم الانسان مالم يعلم ـ كلا ان انسان ليطغي ـ ان راه استغني ـ در همين ۲ ۳ سطر افق حكومت آينده پيغمبر(ص ) روشن شد. انساني كه به اينها توجه كند و خداي خالق كه اينقدر خالق و عالم است كه از يك لخته خون بسته انساني را توليد مي كند كه اين انسان عالم كبير است و عالم صغير در زمين شبيه همه جهان . اين آفرينش خداست . رب كريمي كه به انسان قدرت فهم و نوشتن را داد. الذي علم بالقلم ـ در جزيره العرب ارزش قلم چيزي نبود كه كسي توجه كند. شروع كار اين است كه من دنبال انسانهاي باسواد و تحصيل كرده و دانشمند هستم . بعد قدرت بزرگي كه به دانش از همين كلمات بر مي آيد. دنبالش هم يك اخطاري مي كند كه همين انسانها اگر احساس بي نيازي بكنند و غرور آنها را بگيرد اينها اهل طغيان هستند. اخطار مي كند كه شما در مقابل خودتان داوري داريد مثل خدا. ان الي ربك الرجعي . هم در زمين وهم در آخرت . اين داور با سنتي كه دارد در بين شما به داوري عادلانه مي پردازد و در قيامت هيچ چيز را از قلم نمي اندازد. مبادا متكبر بشويد مبادا غرور شما را بگيرد. مبادا بندگان خدا را ضعيف حساب بكنيد. چون خدا داور است . خدا عمل مي كند. هم به صورت سنتي و هم به صورت داوري خاص اين از اولش . آيات ديگر آنچنان مسئله سواد و تحصيل و پيشرفت و توسعه را به رخ انسانها مي كشد برمي گردد به داستان خلقت آدم آن روزي كه خداوند خواست آدم را بيافريند و به ملائكه اطلاع داد مخلوق جديدي مي سازم ملائكه وقتي نگاه كردند به افقي كه در اختيارشان بود ديدند در اين آدم جنگ است خونريزي است . تعجب كردند و گفتند : شما كه مخلوقي مثل ما داريد تقديس مي كنيم فساد نداريم چرا چنين مخلوقي را مي سازيد جوابي كه خداوند به اينها مي دهد مي گويد : به خاطر علمشان و اثبات مي كند كه آدم از شماها عالم تر است و ملائكه قانع مي شوند. ببينيد. ابتداي خلقت ابتداي وحي پيغمبر(ص ) صحبت دانش و علم است . انساني كه با اين روحيه بايد جلو برود. جامعه اسلامي اين را نشان مي دهد. وقتي مي خواهد قسم بخورد گاهي به آسمان گاهي به ماه گاهي به درياها و منجمله به قلم سوگند مي خورد. در جزيره العرب قلم چه ارزشي داشت كه در مقابل اين مقدسات عظيم خداوند به قلم قسم بخورد نون والقلم و مايسطرون … به نوشته هاي و سطرهاي نوشته انسانها سوگند. وقتي به صراحت مي گويد لايستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون . انسانهاي عالم و جاهل را نمي شود دريك رديف ديد. فضيلت علم بالاتر است . از اين چيزها خيلي فراوان است كه پيغمبر(ص ) دنبال چه جامعه اي بود. پيغمبر(ص ) مواظب بود هيچ حقي از هيچ انساني در قلمرو حكومتش و بين خود افراد ضايع نشود اين قدر مطلب داريم در اينجا كه چند كتاب است و الحمدلله فراوان است و شما مي توانيد بخوانيد. و آخرين حركتي كه خود پيغمبر(ص ) در روزهاي آخر عمرشان كردند براي ما مثل خيلي خوبي است . شايد چند ساعت از عمر پيامبر(ص ) مانده بود كه به كمك ديگران به زحمت از حجره به مسجد آمدند و ايستادند يا نشستند روي پله منبر و به مردم فرمودند من آمدم از شما خداحافظي بكنم و به شما مي گويم اگر وعده اي به شما دادم و عمل نكردم الان بگوييد. اين خلف وعده من را نگذاريد به آخرت بيفتد. اگر به كسي ستم كردم كسي از من طلبي دارد مطرح كنيد كه من طلب را بپردازم قيامت سخت است . من نمي خواهم مطالباتم به آخرت بيفتد. اين شخصيت اين چنين بنياني گذاشت ما امروز يك ميليارد و ۶۰۰ ميليون انسان را عاشق اين دين مي بينيم و هر روز هم رو به توسعه است . در دو آيه و در دو سوره خداوند بر وحدت تكيه كرده است . در سوره آل عمران : واعتصموا به حبل الله جميعا ولاتفرقوالله و ذكر وانعمت الله عليكم … به ريسمان الهي كه همين دين است متوسل شويد بر محور قرآن متحد شويد و متفرق نشويد و يادتان باشد كه چقدر با هم متفرق بوديد مي جگيديد همديگر را طرد مي كرديد مي كشتيد اسير مي گرفتيد خداوند به نعمت خودش دلهاي شما را به هم نزديك كرد. اگر اين نعمت را مراعات نكنيد شما لب پرتگاه جهنم بوديد. خداوند شما را نجات داد. مبادا كفران كنيد. در سوره انفال كه باز فضاي جنگي حاكم است مي فرمايد از نعمت هاي خدا اين است كه الف بين قلوبهم . خداوند بين مسلمانها الفت ايجاد كرد. بعد به پيامبر مي فرمايد : لوانفظت في الارض جميعا ما الفت به … اگر سرمايه زمين را جمع مي كردي و مي خواستي مردم را متحد كني نمي توانستي اين كار خدا بود كه دل اينها را به هم نزديك كرد. با معيارهاي ديني شما را متحد كرد. پيامبر(ص ) جامعه متحدي ساخت در سايه اتحاد. آن پيروزيهاي عظيم را كشف كرد ولي روزهاي آخر عمرشان پيامبر(ص ) احساس كردند كه دارد اين سرمايه ها از دست مي رود. احساس كردند كه امتشان دارند دچار تفرقه مي شوند و دارند به هم به صورت رقيب و دشمن نگاه مي كنند. حتما مي دانيد بعد از اينكه حادثه غدير بود و وصي خودشان را معرفي كردند. آنقدر پيغمبر ناراحت بودند كه نزديكي آخر عمرشان يك بار رفتند بقيع به اسم اينكه براي مردگان بقيع مغفرت از خدا بخواهند. آنجا كه رفتند اول سلام كردند و خطاب كردند به اصحابي كه آنجا خوابيده بودند فرمودند گوارا باشد بر شما كه آرامش داريد شما نيستيد كه ابرهاي فتنه را ببينيد برادرانتان و خواهرانتان را از هم جدا مي كنند. اشك از چشمانشان جاري شد و بعد به بازوي علي ابن ابيطالب (ع ) كه همراهشان بود تكيه دادند بر گشتند و در راه گفتند كه من احساس مي كنم عمرم تمام شده و نگران اين امت هستم . اين الگوي همه بشريت است . اين عملش بهترين نمونه امت سازي و حكومت سازي و اداره ملت است . توانست از يك شهر كوچك دور افتاده يثرب اين قدرت را بسازد در ظرف مدت كوتاهي . همين پيغمبري كه در جنگ احزاب گرفتار بود و همه احزاب عليه او بودند و خنذق مي كند با مشورت حضرت سلمان وقتي خودشان با تبر به سنگها مي زدند كه خندق بسازند و برقي جهيد فرمودند من در اين برق كاخ كسري را ديدم كاخ روم را ديدم . پيامبر با آن استحكام صحبت مي كرد ولي وقتي كه بوي تفرقه را ديد و ديد كه آنها افتاده اند به جان هم آمد به مرده ها بشارت داد كه آنها وضعشان خوب است و گوارا باشد براي شما وضع ما دارد بد مي شود و مي دانيد كه اتفاقاتي افتاد و چه شد. اين پيغمبر(ص ) با اين عظمت در مدت كمتر از ۱۰ سال اين بنيان عظيم را ساخت و ما براساس اين بنيان انقلابمان را شروع كرديم ما متناسب با روز همان كاري كه پيغمبر(ص ) مي كردند و توجهي كه داشتند آورديم در اصولمان و قانون اساسي مان و راهي كه انتخاب كرده بوديم . من امروز در خطبه دوم خواهم گفت كه ما وظيفه داريم سرمايه عظيمي كه در كنار اين درخت تنومند خون صدها هزار انسان بزرگوار ريخته آبياري كرده و صدها هزار جانباز دارند رنج مي برند و دهها هزار انسان عمرشان را در زندانها مي گذراندند اين يك سرمايه ارزان و آساني نبوده كه دست ما رسيده و ما حقيقتا بايد فكر كنيم . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم . بسم الله الرحمن الرحيم والعصر ـ ان الانسان لفي خسر ـ الالذين آمنوا و عملو الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. خطبه دوم آيت الله هاشمي رفسنجاني خطيب جمعه تهران در خطبه دوم نماز با اشاره به سالروز شهادت امام موسي كاظم عليه السلام طي سخناني اظهار داشت : كاظم يعني كسي كه غم و اندوه خودش رامي خورد و كظم غيض مي كند و صابر كسي است كه دائما در مقابل مصيبت صبر مي كند و استقامت نشان مي دهد و اينها از القاب مشخص امام هفتم است كه داشته اند. چند خليفه به ايشان ستم كردند اما بالاخره هارون الرشيد ايشان را تبعيد كردند به بصره و بعد به بغداد و سالها در متموره ها يعني زير زمين هاي تاريك و نمور و گرم در بغداد ايشان را در اسارت گرفتند و با غل و زنجير حضرت را و تنهايي به پاي ايشان زنجير مي بستند ولي حضرت موسي بن جعفر اظهار خوشحالي مي كردند و مي گفتند كه همه عمرم از خداخواسته بودم كه فراغت عبادت بمن بدهد و اين وعده اي كه خدا بما داده بود دعاي ما مستجاب شد و امروز مي توانيم همه وقتمان را صرف عبادت كنيم و بالاخره در همين شرايط اين بزرگوار به شهادت رسيدند كه خداوند انشاالله به همه ظالمين و جناياتي كه مي كنند در دنيا و آخرت عقابش را نازل كند و به همه مظلومين و آنهائي كه در راه حق به ظلم مبتلا مي شوند خداوند صبر و اجر عنايت نمايد. اما تسليت عرض مي كنيم به همه انسانهاي شيفته حق و به شما عزيزان پيروان اين بزرگواران معصوم و مظلوم . مساله ديگر ما بطور مختصر مساله كشتار مسلمانان در چين است كه روزهاي تلخي مي گذرد بر مسلمانان چين و من در اينجا به دولت چين عرض مي كنم دولت چين انتظار از او مي رود كه بتواند در مقابل مظالمي كه به اين مردم وارد مي شود صبر كند. (شعار مرگ بر چين نمازگزاران ) در اين لحظه آقاي هاشمي رفسنجاني خطاب به نمازگزاران گفت كه آقايان من خواهش كردم به عنوان خطيب شما و جمعه شما شعار ندهيد و من در خطبه هاي خود بخاطر شرايطي كه مي دانيد در اينجا و اطراف خيابانها و كل اين منطقه است خواهش مي كنم شعار ندهيد و بگذاريد من كه دارم مي گويم مساله چين را. ما از دولت چين كه آنرا يك دولت عاقلي مي دانيم و در جهت توسعه كشورش دارد كار مي كند ما نصيحت مي كنيم و برادرانه نصيحت مي كنيم و اين به نفع آنها نيست . اينها مي دانند يك ميليارد و ششصد ميليون مسلمان در دنيا هست و نزديك ۶۰ كشور مستقل وجود دارد كه در همه دنيا مسلمانان حالا هويت و شخصيت دارند و همه اينها دلشان مرتبط با مسلماناني كه امروز در چين مورد ستم قرار مي گيرند چين ملاحظه كند منافع خودش را ارتباط خودش را با دنياي اسلام با دولتهاي مسلمان در نظر بگيرد و انشاالله ما از اين به بعد شاهد چنين ظلمي در چين و جاهاي ديگر نسبت به مسلمانان نباشيم . مسائل عراق و فلسطين و افغانستان و پاكستان هم متاسفانه مثل هفته ها و ماههاي گذشته است كه آنجا خونريزي و فساد و درگيري است كه انشاالله روزي اصلاح شود. اما مساله خود ما و بحثهايي كه درباره خودمان بخواهيم بكنيم كه گفتم اين قسمت دوم يا سوم حرفهاي من است . خب الحمدلله در انتخاباتي كه انجام شد و تمام شد ما خيلي خوب شروع كرديم رقابت خوبي شكل گرفت مقدمات خوب انجام شد. يك رقابتي بود كه چهار نفري كه از نظر شوراي نگهبان صالح تشخيص داده شده بودند آمدند رقابت كردند رقابت راهم خوب انجام مي دادند و مردم اميدوار شدند و آزادي كامل در انتخابات و حضور بي سابقه اي واقعا از خودشان نشان دادند و در اين شرايط كه همه چيز آماده يك افتخار بزرگ براي كشور ما بود كه اين افتخار را ما بايد بمردم بدهيم يعني اين حق مردم است و مردم بودند كه خوب آمدند و ركورد حضوري پاي صندوقها را مردم شكستند و بايد همه ما از اين مردم متشكر باشيم كه در اين زماني كه هيچ كشوري به اين اندازه نصاب حضور مردم را ندارد آزادانه آمدند و در انتخابات شركت كردند و اين بسيار ارزشمند بود. ايكاش همان شرايط تا امروز ادامه مي يافت و امروز ما سربلندترين شرايط را و نتيجه انتخابات هم هر چه مي خواست باشد. و در دنيا مي توانستيم داشته باشيم ولي آنطوريكه مي خواستيم نشد كه حالا من عرض مي كنم اساس مساله اينست كه من گفتم ما چه مي خواستيم گفتم كه قسمت دوم اينست كه بگويم انقلاب چه مي خواهد شما اين حرف هايي كه از من مي شنويد از كسي داريد مي شنويد كه از پيش و لحظه شروع مبارزات كه امام راحلمان آغاز كردند لحظه لحظه همراه انقلاب بوده و صحبت از ۶۰ سال پيش است و تا امروز. ما مي دانيم كه امام چه مي خواستند و مي دانيم كه اساس تفكر امام چه بود. امام حتي در مبارزاتشان وقتي پيشنهادي مي آمد كه مثلا از اسلحه استفاده بشود از ترور استفاده شود و يا با فلان حزب همكاري كنيم امام مي فرمودند آنچه كه من مي خواهم مردمند. شما هر چه مي توانيد كار كنيد تا دل مردم را با مبارزات آشنا كنيد و به ما طلبه ها مي فرمودند كه شماها رسالتتان اينستكه برويد منبر و مسجد و حسينيه ها و روستاها برويد و توضيح بدهيد كه ماها چه مي خواهيم . مردم اگر همراه ما باشند ما همه چيز داريم . مخالفتي نمي كردند كه گروهها احزاب هم مبارزه كنند ولي آني كه انقلاب اسلامي بود همان راه پيغمبر بود كه اول مردم را با ميل خودشان و اختيار خودشان و اعتقاد خودشان پاي كار بياورند . اين هنر بزرگ امام بود كه موفق هم شدند . كمتر از ۲۰ سال طول كشيد كه مردم آنچنان آگاه شدند خب هزينه اي هم پرداختيم شهيد داديم زنداني داديم تبعيد امام را داشتيم و خيلي چيز داشتيم ولي سودمان خيلي بيشتر بود. مردم آنچنان آگاه شدند كه شما و آنهائي كه سنشان اقتضا مي كند مي دانند كه يكي دو سال آخر مردم چطور به خيابانها آمدند و همين خيابانهاي پر از نيروهاي حامي امام و معتقد و همراه امام كمر دولت بسيار مغرور و متكبر رژيم پهلوي را كه آنموقع از ارتجاع و شرق و غرب كمك مي گرفت و بخاطر گران شدن نفت هم انبار پولش پر بود و هر كاري كه مي خواست مي توانست بكند ولي اين مردم آمدند و آنچنان ابهت مردم آنها را گرفت كه ول كردند و رفتند و اينطور پيروز شديم . بعد از انقلاب هم ما با امام تقريبا روزانه كار مي كرديم . امام مبناي فقهيشان و همه چيزشان اين بود كه حكومت اسلامي بدون حضور مردم نمي شود. اگر مردم راضي نباشند اين حكومت انجام نمي شود و يك روايتي من از زمان امام شنيدم . آنموقع نپرسيدم كه سندش كجاست . بعدا خودم رفتم و سندش را پيداكردم . روايت جالبي است كه مبناي استدلال امام بود البته خيلي بيش از اينهاست ايشان هم منابع فقهي و قرآني فراوان دارند و اين روايت هم خيلي صريح است و نقشي كه امام بمردم مي دادند و من آن روايت را يادداشت كردم و از كتاب كشف المحجم سيد ابن طاووس كه يكي از علماي بسيار با ارزش قرن هفتم ماست و شخصيت بسيار عظيمي است خواهش مي كنم به اين روايت توجه كنيد. اين مبناي تفكر نه اينكه اين فقط … اين صريح ترين روايت است كه خود حضرت علي بن ابيطالب مي فرمايد يك روز پيغمبر در همان روزهايي كه عرض كردم پيغمبر مهموم و نگران آينده بود در سال آخر عمرش آنرا به علي بن ابيطالب گفته . يا بن ابيطالب لك ولا امتي . اين بعد از غدير است يعني تو ولي اين امت هستي و ولايت مال توست چيزيكه خدا به تو داده است . بعد مي فرمايد : فان ولوك في عافيه و اجمعواعليك بالرضا فقم بامرهم . اگر ديدي اين مردم راضي بودند و آمدند تو را قبول كردند به تو اين سمت را دادند با اجماع البته اجماع نسبي است تام نمي شود. يعني به اندازه كافي و لااقل اكثريت آنها جمع شدند دور شما اگر آمدند شما بپذير و متولي امر شو و كارشان را اصلاح كن و ادامه بدهيد و قسمت بعدي مي گويد و ان اختلفواعليك اگر ديدي اختلاف كردند و نيامدند آن مقداري كه بايد بيايند با تو وان اختلفواعليك فدعهم ولشان كن بما فيه بگذارند كاري كه مي خواهند بكنند بكنند خودشان مي دانند. وان الله سيجعل لك مخرجا. و خداوند براي تو راهي پيدا مي كند كه به اهدافت برسي . اين روايت از روايات معتبر است . ناقل آنهم و سند معتبري راهم ارائه مي كند سيد بن طاووس نه اينكه ما فقط اين روايت را داريم بلكه خيلي داريم . كتاب داريم كتابها داريم و من فقط يك روايت صريحي را خواندم . مبنا اين بوده مبناي حكومت پيغمبر اين بوده كه ما در جمهوري اسلامي بناشد اينكار را بكنيم . بنا شد با اين مردم باشيم و اين مردم هم خيلي خوب آمدند و بر اساس همين تفكر امام روزي كه امام مهندس بازرگان را به عنوان رئيس دولت موقت معرفي كردند ما هنوز دولت را تحويل نگرفته بوديم و هنوز بختيار اينجا بود و آن دولت داشت و امام آنقدر عجله داشتند كه كارها را بمردم بدهيم و در حكمي كه به مهندس بازرگان دادند و من آنرا خواندم شما ببينيد همان روز ايشان مي گويد اولويت شما اينستكه اولا دوره شوراي انقلاب راكوتاه كنيد يعني زودتر مجلس را تشكيل دهيد و قانون اساسي را بنويسيد. كه از آن به بعد مردم با قانون اساسي جديد زندگي كنند و وقتي كه قانون اساسي را تهيه مي كرديم قبل از اينكه به مجلس خبرگان بدهيم امام روي آن نظر دادند و آن اصولي كه مربوط به مردم مي شد ايشان تقويت كردند. شوراها را ديگران مطرح كرده بودند اما امام آنها را تقويت كردند و كار را به مردم دادند . بعدا ما وقتي كشورهاي ديگر را مي ديديم آنها مي گفتند ما تعجب مي كنيم الجزاير مي گفت ما ۲۰ سال بعد از انقلابمان قانون اساسي را نوشتيم و شما چطور به اين زودي و نسنجيده مي رويد اينكارها را انجام مي دهيد و ما مي گفتيم چون با قدرت مردم پيروز شديم و مي دانيم اين مردم از انقلابشان و از دينشان حمايت مي كنند نگراني نداريم و درست هم بود. شماها مي دانيد كه از لحاظ قانون اساسي همه چيز كشور ما به راي مردم است . از رهبري بگيريد كه بايد مردم خبرگان را انتخاب كنند يعني مخلوق راي مردم . رئيس جمهور را مردم بايد مستقيم انتخاب كنند مجلس را بايد مردم مستقيم انتخاب كنند و مردم بايد اعضاي شوراها را مستقيم انتخاب كنند و افرادي كه بعد از اينها سمت مي گيرند به اتكا راي مردم است . يعني اين مردم هستند و اين حكومت ديني است اين جمهوري اسلامي يك لفظ تشريفاتي نيست . هم « جمهوري » است و هم « اسلامي » است . (تكبير نمازگزاران ) جمهوري اسلامي يك لفظ نيست بلكه يك واقعيتي است كه از عقايد ما از قرآن ما از روايات ما و از ائمه ما و از پيغمبر ما بما رسيده و ما به آن اعتقاد داريم و اين دو تا بايد با هم باشد. مطمئن باشيد كه اگر يكي از اين دو تا آسيب ببيند ما ديگر آن انقلاب را نداريم اگر « اسلامي » نباشد اصلا داريم به بيابان و بيراهه مي رويم و اگر « جمهوري » نباشد اصلا قابل تحقق نيست . آنجائيكه مردم نباشند راي مردم نباشد آن حكومت اسلامي نيست و به همان دليل كه عرض كردم و به همان دليل كه علي بن ابيطالب ۱۹ سال خانه نشين بود و وقتي كه دوباره مردم آمدند و به قول علي بن ابيطالب مثل يال اسب و موهاي يال اسب در خانه اش تراكم جمعيت بود آنموقع علي بن ابيطالب پذيرفت و مي پذيرد با آن مشكلاتش و راه ما اين بوده و ما بايد به اينجا برسيم و روز به روز هم بايد آنرا تقويت كنيم و اين انتخاباتي كه انجام داديم اگر مشكلاتي در آن پيش نمي آمد ما در سي سالگي انقلاب بهترين گام بزرگمان را در جهت تحقق اسلامي بر مي داشتيم . من الان نمي خواهم بگويم برنداشتيم مي خواهم بگويم چرا اينطور شد آنچه كه من مي فهمم و راه حل از توي آن مي خواهم در آورم اينستكه اواخر دوران تبليغات ما دچار ترديد شديم يعني يك عده افرادي پيدا شدند ترديد كردند و بذر ترديد حالا به هر دليل يا تبليغات نادرست يا عمل نادرست صدا و سيما و يا چيزهاي ديگر باعث شد بذر ترديد در ذهن مردم پيش بيايد. (تكبير نمازگزاران ) ما ترديد را بدترين مصيبت مي دانيم . (آقاي هاشمي در اين لحظه گفت كه آقايان اجازه بدهيد من كه بهتر از شما دارم مي گويم و شما با شعار تائيدتان كافي است ) اين ترديد مثل خوره افتاد به جان ملت ما البته دو جريان هستند يك جريان كه ترديد ندارند و قاطع هم ايستاده اند و دارند كار خودشان رامي كنند و يك عده هستند كه آنها هم كم نيستند و بخش زيادي از مردم فهيم كشور ما عالم كشور ما هستند و مي گويند كه ما ترديد داريم و براي رفع ترديد اينها بايد كار كنيم . امروز الان تلخ استرفتار كنيم . بگذاريم رسانه هايمان بالاخره اين رسانه ها با معيارهاي قانوني اجازه گرفته اند محدودشان نكنيم و در حد قانون زيرا ملاك و چارچوب قانون است كه نه رسانه ها انتظار داشته باشند بيشتر از اجازه قانوني عمل كنند و نه نظام از آنها توقع كند كه حق قانوني آنها را نديده بگيرند و همه با هم بگذاريم يك فضاي آرام آزاد انتقادي يا تائيدي هر دوي آن بوجود بيايد و من فكر مي كنم اگر اين فضا را مسئولان ما و نيروهاي انتظامي ما و نظامي ما و امنيتي ما انجام بدهند ما همه عضو يك خانواده هستيم و همه آسيب ديده در راه انقلاب هستيم و همه جزو كساني هستيم كه در اين جهاد طولاني دفاع مقدس سرمايه گذاري كرديم و همه ما شهيد در گلزارهاي شهدا داريم همه ما جانباز در منزل خودمان داريم چرا بايد يكجوري باشد كه ديگران از راههاي دور بيايند و براي ما نسخه بپيچند ما خودمان هستيم . يعني ما اينقدر عاقل نيستيم ما اين مباني را نداريم ما تجربه سي سال اداره كشور را نداريم ما علما را نداريم مراجع ما كه هميشه پشتيبان و حقيقتا بدون توقع حوزه هاي علميه در خدمت بوده اند چرا بايد بعضي از آنها برنجند بايد آنها را كنار خودمان حفظ كنيم بايد آنها را پشتيبان بدانيم بايد به آنها متكي باشيم همه ما و اين يكپارچگي را اگر انشاالله بتوانيم فراهم كنيم من اميدوارم اين خطبه نماز جمعه شروع يك تحولي در آينده باشد و بتوانيم از اين مشكلي كه مي شود اسم بحران روي آن گذاشت متاسفانه بخوبي عبور كنيم و دوباره شاهد همدلي و همرزمي و همراهي و رقابت سالم و هر كسي را كه مردم خواستند آنطور باشد. (شعار هاشمي هاشمي خدا نگهدار تو نمازگزاران ) خداوند شما را هم نگهدارد و به شما توفيق بدهد كه محفوظ باشيد و هميشه با همين روحيه در صحنه باشيد از شما خيلي ممنون هستم.
مستند’شاهکلید’؛راستیآزمایی اظهارات روحانی
به گزارش بی باک به نقل از نسیم، مستند ‘شاهکلید’؛ راستیآزمایی اظهارات آقای حسن روحانی درباره پرونده هستهای
دکتر حسن روحانی کاندیدای محترم انتخابات ریاست جمهوری، در فرصت تبلیغاتی خود در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه دو، انتقادات از عملکرد تیم هسته ای در دوره ریاست خود را ناشی از «بی سوادی» منتقدان دانست و بخشی از موارد را نیز «دروغ» خواند و به شدت تکذیب کرد.
نسیم با احترام به نظرات و مواضع دکتر روحانی و با هدف اطلاع رسانی شفاف و آگاه کردن مخاطبان از حقایق این موضوع، ابعاد مباحث مطرح شده توسط این کاندیدای محترم را با عنایت به اسناد و مدارک موجود و همچنین محتوای کتاب جناب آقای روحانی مورد ارزیابی و راستی آزمایی قرار داده است.
وی در بخشی از سخنان تلویزیونی خود خطاب به مجری گفت: “سانتریفیوژها می دونید کی شد سه هزار تا ؟! زمستان هشتاد و سه”. اما در جائی دیگر در همین برنامه تاکید کرده است: “روزی که من پرونده را ترک می کردم هزار و هفتصد و خرده ای سانتریفیوژ آماده ما داشتیم، روزی که من پرونده را تحویل گرفتم صد و پنجاه تا داشتیم.”
وی همچنین در کتاب “امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای” خود در بخش “روزشمار پرونده هسته ای ایران” صفحه 724 آورده است: “تا تاریخ 1383/7/19، 1274 روتور سانتریفیوژ تکمیل، آزمایش و آماده شده است”.
در این تاریخ یکسال و 6 روز از انتخاب دکتر روحانی به عنوان مسئول ارشد پرونده هسته ای ایران میگذرد و ایشان هنوز مسئول ارشد این پرونده است.
در ادامه بخش “روزشمار پرونده هسته ای ایران” این کتاب، 1384/5/30 بعنوان تاریخ “مراسم تودیع دکتر حسن روحانی در سالن شهید بهشتی ریاست جمهوری با حضور مسئولین عالیرتبه نظام” ذکر شده و پس از آن در ذیل تاریخ 1384/6/11 با عنوان “صدور گزارش آژانس از وضعیت هسته ای ایران در پایان مسئولیت تیم هسته ای” در بند سوم آمده است: “تکمیل 1274 روتور سانتریفیوژ”
با این اوصاف و بر اساس اظهارات جناب روحانی و مطابقت این اظهارات با مستندات و مدارک، مشخص نیست در دوره مدیریت ایشان بر پرونده هسته ای، چه تعداد سانتریفیوژ( 3000، 1700 یا 1274 ) در پروژه های هسته ای ایران فعال بوده اند؟
وی در بخش دیگری از سخنان تلویزیونی اظهار داشت:این حرفی که زدید می دانید که دروغه؟ خودتون می دونید که دروغه؟ ببینید در سعدآباد یا مذاکرات تهران اصلا قراردادی نبود اینها مال بی سوادهاست شما که به حمدالله تو این کار واردید. حالا ممکنه تو گوشی به شما بگویند. اونی که از گوشی به شما می گوید بلد نیست قاعدتا خود شما بلدی تصحیح کن ببین “تهران دکلریشن” بیانیه تهران تو بیانیه تهران قطعنامه این بود همه چی متوقف بشه ما نگذاشتیم ما فقط آن ده تا سانتریفیوژی که تو نطنز کار می کرد آن هم بازدهی اش را تعلیق کردیم.
و در جواب مجری برنامه که پرسیده بود “یو سی اف هم تعطیل شد؟” گفت: “شما کجا بودی آنوقت یو سی اف را ما تکمیل کردیم یو سی اف می دانید کی افتتاح شد؟ آقای عابدینی خوبه تاریخ را بخوانید ما مذاکرات تهران را در مهر هشتاد و دو انجام دادیم یو سی اف می دانید کی افتتاح شد اولین مرحله اش فروردین هشتاد و سه می دونید مرحله بعدی کی افتتاح شد پاییز هشتاد و سه می دونید کی کامل شد فروردین هشتاد و چهار آب سنگین چی می دونید کی آب سنگین درآمد تولید شد آب سنگین تابستان هشتاد و سه کیک زرد می دونید کی درآمد زمستان هشتاد و سه سانتریفیوژها می دونید کی شد سه هزار تا زمستان هشتاد و سه ،ما متوقف کردیم! ما کامل کردیم فن آوری را”
این در حالیست که تنها نکته مثبت ذکر شده در کتاب ایشان مربوط میشود به تاریخ 1383/7/19 (1274 روتور سانتریفیوژ تکمیل، آزمایش و آماده شده) و بندی در همین بخش در صفحه 725 که در آن بدون ذکر تاریخ دقیق آمده است: “پاییز 1383: دستیابی به محصول UF6 در مجتمع UCF اصفهان” و 2 ماه پس از این، ذیل تاریخ 1383/9/2 آمده است: “آغاز تعلیق محدود تزریق کیک زرد در مجتمع UCF اصفهان (و ادامه فعالیت فنی برای تکمیل مجتمع و ادامه تبدیلات مواد داخل دستگاه ها به UF6)”
در خصوص بیانیه تهران نیز ایشان در بخشی از کتاب خود (صفحه 173) با عنوان “مسائل پیش رو در آستانه مذاکرات تهران” آورده است: “به تیم مذاکراتی گفتم در مورد پروتکل که در مجلس طرح سه فوریت تهیه کرده اند، تعلیق را هم که رئیس جمهور اعلام کرده، من دیگر قرار است بر سر چه موضوعی مذاکره کنم؟!”
لازم به ذکر است که 2 ماه بعد از بیانیه تهران، دومین قطعنامه پیشنهادی کشورهای اروپایی در شورای حکام علیه فعالیت های هسته ای ایران تصویب شد (صفحه 707) و 2 ماه بعد از آن نیز وزرای سه کشور اروپایی با استناد به بیانیه تهران در توافقنامه بروکسل، مجددا موافقت خود را با تعلیق فعالیت های هسته ای ایران اعلام کردند.(صفحه 799)
دانلود مستند شاه کليد
چهره های معمار و سازنده انقلاب دارند تخریب می شوند و متاسفانه بصیرت لازم برای دفاع ازآنها نیست. هاشمی واقعا در پیروی از رهبری بی نظیر است. او در سال 84 سال 92 را می دید. بسیاری از بزرگان مثل اقای مصباح در سال 88 فهمیدند.
مثل فتنه 88که به قول وزیر اطلاعات نقش موثر در ان داشته و به گفته خود ان را پیش بینی می کردند
مستند’شاهکلید’؛راستیآزمایی اظهارات روحانی
به گزارش بی باک به نقل از نسیم، مستند ‘شاهکلید’؛ راستیآزمایی اظهارات آقای حسن روحانی درباره پرونده هستهای
دکتر حسن روحانی کاندیدای محترم انتخابات ریاست جمهوری، در فرصت تبلیغاتی خود در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه دو، انتقادات از عملکرد تیم هسته ای در دوره ریاست خود را ناشی از «بی سوادی» منتقدان دانست و بخشی از موارد را نیز «دروغ» خواند و به شدت تکذیب کرد.
نسیم با احترام به نظرات و مواضع دکتر روحانی و با هدف اطلاع رسانی شفاف و آگاه کردن مخاطبان از حقایق این موضوع، ابعاد مباحث مطرح شده توسط این کاندیدای محترم را با عنایت به اسناد و مدارک موجود و همچنین محتوای کتاب جناب آقای روحانی مورد ارزیابی و راستی آزمایی قرار داده است.
وی در بخشی از سخنان تلویزیونی خود خطاب به مجری گفت: “سانتریفیوژها می دونید کی شد سه هزار تا ؟! زمستان هشتاد و سه”. اما در جائی دیگر در همین برنامه تاکید کرده است: “روزی که من پرونده را ترک می کردم هزار و هفتصد و خرده ای سانتریفیوژ آماده ما داشتیم، روزی که من پرونده را تحویل گرفتم صد و پنجاه تا داشتیم.”
وی همچنین در کتاب “امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای” خود در بخش “روزشمار پرونده هسته ای ایران” صفحه 724 آورده است: “تا تاریخ 1383/7/19، 1274 روتور سانتریفیوژ تکمیل، آزمایش و آماده شده است”.
در این تاریخ یکسال و 6 روز از انتخاب دکتر روحانی به عنوان مسئول ارشد پرونده هسته ای ایران میگذرد و ایشان هنوز مسئول ارشد این پرونده است.
در ادامه بخش “روزشمار پرونده هسته ای ایران” این کتاب، 1384/5/30 بعنوان تاریخ “مراسم تودیع دکتر حسن روحانی در سالن شهید بهشتی ریاست جمهوری با حضور مسئولین عالیرتبه نظام” ذکر شده و پس از آن در ذیل تاریخ 1384/6/11 با عنوان “صدور گزارش آژانس از وضعیت هسته ای ایران در پایان مسئولیت تیم هسته ای” در بند سوم آمده است: “تکمیل 1274 روتور سانتریفیوژ”
با این اوصاف و بر اساس اظهارات جناب روحانی و مطابقت این اظهارات با مستندات و مدارک، مشخص نیست در دوره مدیریت ایشان بر پرونده هسته ای، چه تعداد سانتریفیوژ( 3000، 1700 یا 1274 ) در پروژه های هسته ای ایران فعال بوده اند؟
وی در بخش دیگری از سخنان تلویزیونی اظهار داشت:این حرفی که زدید می دانید که دروغه؟ خودتون می دونید که دروغه؟ ببینید در سعدآباد یا مذاکرات تهران اصلا قراردادی نبود اینها مال بی سوادهاست شما که به حمدالله تو این کار واردید. حالا ممکنه تو گوشی به شما بگویند. اونی که از گوشی به شما می گوید بلد نیست قاعدتا خود شما بلدی تصحیح کن ببین “تهران دکلریشن” بیانیه تهران تو بیانیه تهران قطعنامه این بود همه چی متوقف بشه ما نگذاشتیم ما فقط آن ده تا سانتریفیوژی که تو نطنز کار می کرد آن هم بازدهی اش را تعلیق کردیم.
و در جواب مجری برنامه که پرسیده بود “یو سی اف هم تعطیل شد؟” گفت: “شما کجا بودی آنوقت یو سی اف را ما تکمیل کردیم یو سی اف می دانید کی افتتاح شد؟ آقای عابدینی خوبه تاریخ را بخوانید ما مذاکرات تهران را در مهر هشتاد و دو انجام دادیم یو سی اف می دانید کی افتتاح شد اولین مرحله اش فروردین هشتاد و سه می دونید مرحله بعدی کی افتتاح شد پاییز هشتاد و سه می دونید کی کامل شد فروردین هشتاد و چهار آب سنگین چی می دونید کی آب سنگین درآمد تولید شد آب سنگین تابستان هشتاد و سه کیک زرد می دونید کی درآمد زمستان هشتاد و سه سانتریفیوژها می دونید کی شد سه هزار تا زمستان هشتاد و سه ،ما متوقف کردیم! ما کامل کردیم فن آوری را”
این در حالیست که تنها نکته مثبت ذکر شده در کتاب ایشان مربوط میشود به تاریخ 1383/7/19 (1274 روتور سانتریفیوژ تکمیل، آزمایش و آماده شده) و بندی در همین بخش در صفحه 725 که در آن بدون ذکر تاریخ دقیق آمده است: “پاییز 1383: دستیابی به محصول UF6 در مجتمع UCF اصفهان” و 2 ماه پس از این، ذیل تاریخ 1383/9/2 آمده است: “آغاز تعلیق محدود تزریق کیک زرد در مجتمع UCF اصفهان (و ادامه فعالیت فنی برای تکمیل مجتمع و ادامه تبدیلات مواد داخل دستگاه ها به UF6)”
در خصوص بیانیه تهران نیز ایشان در بخشی از کتاب خود (صفحه 173) با عنوان “مسائل پیش رو در آستانه مذاکرات تهران” آورده است: “به تیم مذاکراتی گفتم در مورد پروتکل که در مجلس طرح سه فوریت تهیه کرده اند، تعلیق را هم که رئیس جمهور اعلام کرده، من دیگر قرار است بر سر چه موضوعی مذاکره کنم؟!”
لازم به ذکر است که 2 ماه بعد از بیانیه تهران، دومین قطعنامه پیشنهادی کشورهای اروپایی در شورای حکام علیه فعالیت های هسته ای ایران تصویب شد (صفحه 707) و 2 ماه بعد از آن نیز وزرای سه کشور اروپایی با استناد به بیانیه تهران در توافقنامه بروکسل، مجددا موافقت خود را با تعلیق فعالیت های هسته ای ایران اعلام کردند.(صفحه 799)
دانلود مستند شاه کليد
کاملاً موافقم
آقای هاشمی با تواضع و بصیرت ومهمتر از همه جلوگیری از تنش و درگیری بین مردم ومسؤلین و به خطر افتادن اصل نظام تمکین از نظر شورای نگهبان که ناحق و غرضورزانه بود رو ترجیح دادند و پایبندی خودشون به نظام و رهبری رو یک بار دیگه به نمایش کشیدند
و آیا اکنون وقت آن نرسیده که رهبری معظم نیز این اقدام آفای هاشمی را اجر نهاده و اجر و پاداش این عمل زیبا را با تدبیر زبانزد خود به یار دیرین انقلاب عرضه دارند
به امید روزی که وعده الهی با ظهور آقا امام زمان(عج)محققو عدل الهی در عالم حکم فرما شود و در سایه رهبری معظم در زمره سربازان آن حضرت قرار گیریم
آمین…
نظر هاشمی درباره نامه معروف سال 88
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به سوالاتی پیرامون نامههای سرگشاده خود در سالهای ۵۹ و ۸۸ پاسخ گفت.
آیتالله هاشمیرفسنجانی با اشاره به اینکه نامه سال ۵۹ هم مورد رضایت بنیانگذار انقلاب قرار گرفت و هم بعدها با روشن شدن مضامین آن مورد تحسین دوستان انقلاب؛ در مورد نامه سال ۸۸ به مقام معظم رهبری تاکید کرد: مضامین نامه ۸۸ روشن است و نکته بسیار مهم این بود رهبری بعد از خواندن نامه و پس از انتشار به خود من فرمودند “درباره مطالب نامه ملاحظهای ندارند”.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ در بخشی از پاسخهای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آمده است: یکی از علل تصمیمگیری در مورد نوشتن نامه سال ۵۹ به محضر امام(ره) توسط من ارتباط بیشتر من با امام و شناختی بود که امام از من داشتند ضمن اینکه اقدامات بعدی امام نشان از رضایت ایشان نسبت به محتوای نامه داشت و با روشن شدن مضامین آن مورد تحسین دوستان انقلاب هم قرار گرفت. آیتالله هاشمی در بخش دیگر این مصاحبه ضمن اشاره به دلایل نگارش نامه ۸۸ به رهبری بر روشن شدن مضامین آن تاکید کرد: نکته مهم این است که خود رهبری بعد از خواندن نامه و پس از انتشار به خود من فرمودند: درباره مطالب نامه ملاحظهای ندارند و بنظرم دیگر اظهارنظرها باندی و سیاسی است.
متن کامل این مصاحبه بدین شرح است:
چرا نامه سال ۵۹ به قلم و امضای آقای هاشمی نوشته شد؟
این تصمیم امضاءکنندگان بود. به من مأموریت دادند. نوشتم و آقایان هم تأیید کردند. یکی از علل این تصمیم «ارتباط بیشتر من با امام بود» که میدانستند. با «شناختی که امام از من داشتند» و با نیازی که به پیگیری بود، میدانستند از طریق من کار روانتر و آسانتر میشود.البته امضا منحصر به من نبود. امضای آن چهار بزرگوار قبل از امضای من است. نامه دوم فقط امضای مرا دارد.
چه کسانی و چگونه به مخالفت با آن پرداختند؟
در آن مقطع نامهها منتشر نشد و کسی هم مخالفتی نداشت. آنها که مطلع بودند، همه موافق بودند. بعد از انتشار هم کسی اعتراضی نکرد. بلکه تحسین کردند. چون از نتایج آن خشنود بودند. البته طبعاً ضدانقلاب و طرفداران آقای بنیصدر و لیبرالها مخالف بودند و بعدها مطالبی نوشتند.
نظر امام نسبت به نامه چه بود؟ آیا خاطرهای از برخورد امام در مورد نامه به یاد دارید؟
هر دو نامه بعد از گذشت حدود یکسال از تاریخ نوشتن نامه اول به امام تقدیم شد و در آن زمان بسیاری از پیشبینیها و نکات نامه روشن شده بود. من شخصاً مطلبی و اظهارنظری از امام(ره) به یاد ندارم، ولی « اقدامات بعدی امام نشان از رضایت امام داشت».
دوستان مخالف بعد از اثبات عینی نامه اشتباه خود را چگونه جبران کردند؟ در صورت امکان با ذکر مصادیق.
مخالفتی نبود که نیاز به جبران باشد. «آنها هم که بعد از انتشار و اطلاع مخالفت داشتند، شاید بر مخالفتشان باقی ماندند».
توصیه شما به دوستانی که هنوز پیام اصلی نامه ۸۸ را با عینیت یافتن بخش عمده مفاد آن در نیافتهاند، چیست؟
فکر میکنم «مضامین نامه ۸۸ روشن است». بنظر اینجانب اظهارنظرها باندی و سیاسی است و تا شرایط همین است، اعتراف نخواهند کرد. ولی نکته مهم این است که خود رهبری بعد از خواندن نامه و پس از انتشار به خود من فرمودند: «درباره مطالب نامه ملاحظهای ندارند» و فقط دو نکته وجود دارد. اول اینکه اگر با من مشورت میکردید، میگفتم باید بعد از انتخابات منتشر شود که من جواب دادم چند ساعت قبل نامه را خدمت شما فرستادم برای مشورت که جوابی نرسید. فرمودند نامه شما را موقعی به من داد که مشغول خواندن متن آن در کامپیوتر بودم.
نکته دوم اینکه آقای احمدینژاد در آن مناظره شخص شما را متهم نکرده است که جواب دادم هدف اصلی من بودم و فضای مناظره به گونهای بود که جامعه همین را فهمیدند و «عکسالعملها که از پیش سازماندهی شده بود، لحظاتی بعد از مناظره شروع به اجرا شد و هنوز هم ادامه دارد که این دلیل روشنی است.» به علاوه در مراسم مرقد به ایشان گفتم اگر خودتان جبران کنید، من اعتراض نمیکنم که نکردند.
عبرتهای قطعنامه 598 در گفتگو با ذوالنور؛
نقش مستقیم دولت در پذیرش قطعنامه598
حجتالاسلام مجتبی ذوالنور: در حقیقت میتوان گفت یک مثلثی وجود داشت که آن شرایط را به وجود آورد. یکی فرماندهان جنگ، دیگری سیاسیون، و در آخر دولت ما بودند که در خلق شرایط و پذیرش 598 مستقیماً به ایفای نقش پرداختند. امروز ما نمیتوانیم بگوییم که یک همچون مثلثی میتواند شرایط جام زهر یا مثلاً رابطه با امریکا را تغییر دهد.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از جوان، جنگ 8ساله هر چند خیلی زود بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به مردم و انقلاب ایران تحمیل شد اما همانطور که رهبری فرمودند، این جنگ برای ما گنجی تمام نشدنی است. سالهای آخرین جنگ و دفاع مقدس یادآور خاطراتی است که امروزه نیز میشود با کمی دقت مشابه آن را حس کرد. برای بررسی چند و چون احوال رزمندگان و مسئولان در دوران منتهی به قطعنامه 598 و شرایط جام زهری که به امام روحالله نوشانده شد و همچنین مقایسه آن با شرایط کنونی به سراغ حجتالاسلام مجتبی ذوالنور فرمانده سابق تیپ امام صادق (ع) در دوران دفاع مقدس رفتیم تا طی گفتوگو با وی، این بحث را پیگیری کنیم.
در شروع از حال و هوای پایان جنگ و روحیه مسئولان برایمان بگویید و آیا میتوان میان بحثهایی که در آن مقطع مطرح بود با زمان حال تشابهی را دید؟
شرایط قطعنامه 598 شرایط بسیار خاصی بود و من معتقدم که امروز هیچ شباهتی به آن زمان ندارد بلکه تفاوتهای چشمگیر و روشی قابل مشاهده است. مثلاً در زمان دفاع مقدس مردم خود نمیتوانستند مستقیماً در اداره جنگ دخالت داشته باشند، مردم نقشی که ایفا میکردند پشتیبانی از حضرت روحالله بود، دوم پشتیبانی از جنگ و سوم پر کردن جبهه و یگانهای سازمان رزم از نیروهای کارآمد و چهارم مقابله با عملیات روانی و سایبری دشمن که در آن مقطع به شکل حال نبود. مردم در این چهار محور ایفای نقش میکردند. بقیه امور از طراحی جنگ، پشتیبانی دولتی و تخصصی جنگ توسط مسئولان انجام میشد. مثلاً وقتی سلاح میخواستیم مشخصاً وزارت دفاع ما وارد عمل میشد. دیپلماسی جنگ، فرماندهی جنگ، طراحی و پشتیبانی تخصصی جنگ در زمین مردم نبود بلکه مشخصاً مسئولان بودند. لذا پذیرش قطعنامه 598 بر عهده مردم نبود بلکه قسمتی به خاطر توانمندیها و بضاعت کشور بود، اما سؤال اینجاست که آیا پذیرش قطعنامه تنها راهکار درست بود؟ چه عواملی ما را به یک راهکار میرساند؟ آیا ادامه جنگ یکی از راهکارها به شمار نمیرفت؟
آیا پیشبرد فرسایشی جنگ برای خود راهکاری محسوب نمیشد؟ الزاماً باید جنگ به تمام معنا یا صلح به تمام معنا باشد؟ راهکارهای میانه هم وجود داشت. هر راهکار تصویب شده را عواملی به اجرا و تصویب میرساند، کارشناسان ما معتقدند که در زمان دفاع مقدس از حضور مردم در جنگ چیزی کم نداشتیم، از زمان نهضت امام این حضور پابرجا بود. امام هم در آرمانها و اهداف خود تغییری نشان ندادند پس چه مسئلهای باعث شد با وجود این مطالب یک تغییری در انتهای جنگ به وجود بیاید. در حقیقت میتوان گفت یک مثلثی وجود داشت که آن شرایط را به وجود آورد. یکی فرماندهان جنگ، دیگری سیاسیون، و در آخر دولت ما بودند که در خلق شرایط و پذیرش 598 مستقیماً به ایفای نقش پرداختند. امروز ما نمیتوانیم بگوییم که یک همچون مثلثی میتواند شرایط جام زهر یا مثلاً رابطه با امریکا را تغییر دهد. حتی بارها مسئولان ما در قوای مختلف خیز این جور جریانات را گرفتند و مثلاً بیایند موضوع رابطه با امریکا را مطرح کنند، اما میبینیم که با میدانداری و درایت ولی فقیه این اتفاق نیفتاد. در فتنه 88 با حضور همه قوای رسانهای و سایبری بیگانگان و بسیج شدن دشمنان در همه ابعاد، فعال شدن سرپلهای داخلی و پایگاههای درونی آنها و در اوج فعالیت قرار گرفتن جبهه استکبار باز هم میبینیم که اتفاقی که خواستار آنان بود حاصل نشد. عوامل این عرصه مانند گذشته نیست. عوامل گذشته میتواند در تضعیف یا تغییر در جبهه خودی مؤثر باشد اما پیشتازی رهبر و پیگیری صد در صدی آرمانها و روکردن چهره کریه دشمنان، فعال کردن خواص توسط رهبری به همراه بدنه همیشه در صحنه و سر خط کردن بیبصیرتان و اخطارهای مکرر به آنها توسط امت و رهبر باعث شد که توطئهها خنثی شود و ما معتقدیم که هر چه جلوتر میرویم برتری جبهه خودی بروز و ظهور و درخشش بیشتری پیدا میکند و شرایط 598 دیگر اتفاق نخواهد افتاد.
خیلیها در مقطع سالهای 66 و 67 معتقدند مشکلات کشور ناشی از جنگ است یا مشکلات را به کوتاه نیامدن امام در برابر استکبار مرتبط میساختند. امروز هم از این نوع صحبتها میشنویم. علت طرح چنین صحبتهایی را از سوی مسئولان برای ما بازگو کنید. آیا شباهتهایی میان این دو دوره میبینید؟
اولاً من معتقد نیستم که مشکلات ما برای جنگ بود. چرا سال 66 یا 67؟ عزیزان میروند جلوتر و از سال 61 شروع میکنند و میگویند باید بعد از فتح خرمشهر جنگ متوقف میشد و آتشبس پیشنهادی را میپذیرفتیم و معتقدند همه مشکلات از ادامه جنگ از سال 61 ریشه میگیرد و معتقدند در آن زمان در موضع برتری بودیم و باید آن روز جنگ را به اتمام میرساندیم. اما من سؤال دارم. دشمن بعد از فتح خرمشهر هیچگاه به ما پیشنهاد صلح نداد. پیشنهاد آتشبس داد. دوم آتشبس و قبول آن هیچ تضمینی برای تبدیل آن به صلح نیست بلکه پذیرش شرایط حاضر بنا به حال هر کشور است. اگر ما آتشبس را میپذیرفتیم، یعنی میپذیرفتیم که دشمن در مناطق اشغالی بماند. سوم بعضی کشورها مانند قبرس، وقتی هفت سال پیش ترکیه به قبرس حمله کرد و این حمله به دلیل این بود که شمال قبرس ترکنشین و جنوب آن یونانینشین است ترکیه تا نیکوزیا پیش رفت. وقتی شما وارد قبرس میشوید ساختمانهای 70 سال پیش و کهنه قبرس که مربوط به آن جنگ و آتشبس میشوند را میبینید که پرچم یونیماچ (سازمان ملل) و پرچم ترکیه و قبرس روی آنها به صورت یک نوار مرزی موجود است و پس از 70 سال این آتشبس تبدیل به صلح نشده است.
اگر مشکل پافشاری امام بود وقتی که ما 598 را پذیرفتیم، چرا دشمن حمله سراسری را ترتیب داد؟ و اما مسائلی را که الان داریم شاید برای نسل جوان تازگی داشته باشد اما ما دست دشمن را در طول سالیان انقلاب دیدیم و برای آن برنامهریزی داریم. امروز فشارها به خاطر سه عامل است. اول زبان دیپلماسی ما با دنیا زبان درستی نیست. ما با دنیا جنگی حرف میزنیم. دوم ضعف دیپلماتیک و سوم بحث هستهای را عامل تحریم و مشکلات کشور در حال حاضر میدانند اما من میگویم این سه عامل نیست. شما ببینید در دوران آقای خاتمی اوج صادرات و واردات تمدن و تنشزدایی صورت میگیرد. به حدی که جک استراو برای رئیس شورای عالی امنیت ملی ما در خاک ایران خط و نشان میکشد، پس چرا آن زمان تحریمها وجود داشت. دوم بحث هستهای ما سال 65 شروع و مخفیانه بود چرا مخفیانه؟ چون در آن زمان اگر ما میخواستیم نان و آب مردم را تأمین کنیم باید یک اسکورت کامل دریایی میگذاشتیم تا در آبهای جهان کشتیهای محمولههای ما مصادره نشود. چه رسد به بحث هستهای. چه سالی لو رفت؟ سال 80 در دولت آقای خاتمی مسئله هستهای لو رفت. سؤال اینجاست که چه سالی تحریمها بر ما تحمیل شده است. سال 58. چه سالی مسئله لو رفت؟ سال 80. بنابراین مسئله هستهای نمیشود که عامل تحریمها باشد. حتی به خاطر عدم رابطه با امریکا هم نیست و نبوده است. چون امریکا خود رابطهاش را با ایران قطع کرد. جمهوری اسلامی در طول سالیان انقلاب فقط با دو دولت رابطه نداشته و اعلام هم کرده است. اول رژیم غاصب صهیونیستی، دوم دولت آپارتاید در افریقای جنوبی. پس مشکلات ما چه در زمان 66 و 67 و چه در حال هیچ ربطی به جنگ و پشتیبانی ولیفقیه از آرمانها ندارد. امروز فشار آنها برای تحمیل اراده آنها بر ماست و اگر ما تن دهیم به سازش منتهی میشود وهمان که در 598 و بعد آن اتفاق افتاد. وقتی صدام را میخواست امریکا از حکومت ساقط کند در جمع فرماندهان یک مقام عالی امریکا گفته بود وجود صدام یک توازن قدرت است. اگر نباشد شما با پیشرفت و صعود قدرت روزافزون جمهوری اسلامی روبهرو میشوید. در جواب گفته بودند ما آنقدر برای انقلاب و جمهوری اسلامی ایران پرونده درست کردهایم که اگر هر کدام را روی میز بگذاریم این نظام را تا سالیان سال درگیر کردهایم.
در زمان دولت آقای هاشمی برخی واردکنندهها سر دولت را کلاه میگذاشتند یا اصلاً از خود بدنه دولت بودند و دولتی محسوب میشدند ولی آقایان وجود مشکلات را به سابقه جنگ بازمیگردانند پس چرا با پایان جنگ این مشکلات حل نشد و مشکلات، فسادها و معضلات در کشور بیشتر شد، آیا امروز اینطور اتفاقاتی که در کشور میافتد الگوبرداری از همان نوع طرحها و صحبتهاست؟
شیوهای که برای دور زدن مسئولان، سوداگران و بعضی از احزاب و جریانهای مسئلهدار با اساس نظام و باورهای مردم زاویه دارند، میخواهند نام نظام را داشته و هیچ هزینهای را ندهند. در هر دولت ممکن است چنین جریاناتی وجود داشته باشد و این بسته به پاکی دولتهاست.
آیا به نظر شما دلیل چنین مشکلات و فسادهایی این نبوده که نیروها و بچههای جبههای و سالم با دیدن چنین شرایطی کنار کشیدند یا توسط سیستم آقای هاشمی و خاتمی کنار گذاشته شدند و تکنوکراتها که یک روز یا حتی یک ساعت جنگ و جبهه را ندیده بودند و خلاقیت بچههای جنگ را نداشتند جایگزین آنها شدند؟ حتی آقای هاشمی از رزمندهها با نام جلمبه یاد میکند که گفته بود اینها با این لباسهای جلمبه میخواهند مملکت را اداره کنند. کیفیت این شرایط را برایمان بازگو کنید؟
عرض شود که کلیت این موضوع را حقیر قبول دارم که وجود داشته است. بعضی از آقایان در دولتهای گذشته، کارکردشان طوری بوده که سعی کردهاند انسانهایی همسو با خودشان را در منصب بگذارند حتی اگر با آرمانها و اصول انقلاب هم مشکل داشته باشند بلکه همسویی، همخوانی خوبی و بله قربانگویی برای آنها بیشتر از شایستهسالاری ارزش داشته است و متأسفانه در دو دوره آقای هاشمی و خاتمی یک آتشی برای سوزاندن نیروهای اصولگرا اتفاق افتاد اما در جمعبندی آخری میتوان گفت این موضوع در چند مورد خلاصه میشد: 1- ملاکهای شایستهسالاری در خیلی از جاها رعایت نشد و خب بازی و رعایت تفکرات دوستان بود که جای آن را گرفت. 2- ترویج خوی اشرافیگری و تجملگرایی و… مدیران ما را دچار مشکل کرد و بعضاً آنها دچار استهاله فرهنگی شدند. 3- من قبول ندارم که همه بچههای جبهه و جنگ قربانی چنین مسائلی شدند. خیلیها هم ایستادند و مقابله کردند. این هم در نوع خود جنگی محسوب میشد. اگر نیرویی در چنین میدانهایی به سستی زانو دچار شود باید گفت که او ضعفهایی چشمگیر دارد و من معتقدم در چنین عرصههایی هم باید مقتدرانه ایستاده و کار خودمان را بکنیم.
به عنوان سؤال آخر عبرتهایی از قطعنامه که امروز کاربردی است را برایمان بازگو کنید.
در قصه قطعنامه بعضی خواص ما باعث بروز چنین اتفاقی بودند. بعضی عوامل طبیعی بود اما از طرفی هم باید پذیرفت که خواص ما از عوامل پذیرش قطعنامه 598 و نوشاندن جام زهر به آقا روحالله بودند، بعضی خواص نظامی، سیاسی و دولتی ما. درس مهم و عبرتی که باید گرفت این است که نباید گذاشت خواص ما از محور ولایت و رهبری فاصله بگیرند و دچار مشکل شوند تا خدای ناکرده جام زهر دیگری به رهبری داده شود. ما باید از وقوع چنین حادثههایی جلوگیری کنیم. بحمدالله مردم ما باهوش و بابصیرت هستند. اتفاقی که در کربلا افتاد به خاطر این بود که مردم چسبیدند به خواص بیبصیرت، خواص ترسو، خواص نان به نرخ روزخور، خواص محاربهگر. اگر در 88 چنین اتفاقی افتاد و 9 دی رقم خورد چون مردم به این نوع خواص گوش ندادند که اگر اینها بودند در صدر اسلام نه دست علی بسته میشد و نه حسین به مسلخ میرفت.
نامه سؤال برانگيز هاشمي به رهبرمعظم انقلاب
نامأ هاشمي رفسنجاني به رهبر معظّم انقلاب اسلامي
در حالي كه همگان انتظار آن را مي كشيدند تا فضاي ملتهب رقابتهاي انتخاباتي بويژه فضاي به وجود آمده تحت تأثير مناظره هاي تلويزيوني به پايان رسيده و انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در كمال صحّت و آرامش و سلامت فرارسد، در ساعات منتهي به پايان مهلت قانوني تبليغات انتخاباتي انتشار نامه هاشمي رفسنجاني به مقام معظّم رهبري فضا را ملتهب تر نمود. هاشمي در نامه خود كه بدون سلام آغاز شده بود، نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحيم مقام معظّم رهبري آيت الله خامنه اي زيده عزه متأسفانه اظهارات عاري از حقيقت و غيرمسئولانه آقاي احمدي نژاد در جريان مناظره با مهندس موسوي و مقدمه چيني هاي قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهكهاي ضد انقلاب در سالهاي اوّل بعد از پيروزي انقلاب و نيز تهمت زدن ها در انتخابات 84 و انتخابات مجلس ششم و لجن پراكني هاي باند پاليزدار كه در دادگاه محكوم شده را به نمايش گذاشت و از آن جا كه بخشي از اين اظهارات قبلاً در رسانه هاي دولتي و آتش تهيه آن در سخنراني مشهد مقدّس مطرح شده، ادعاي اين كه مطالب او تحت تأثير فضاي مناظره گفته شده و فاقد برنامه ريزي قبلي است، پذيرفتني نيست و گويا براي تحت الشعاع قرار دادن گزارشهاي مستند و مكرّر ديوان محاسبات در خصوص مفقودالاثر بودن يك ميليارد دلار و ارتكاب چند هزار تخلّف در اجراي بودجه ها مي باشد و شايد هم رقيب اصلي خود را افتخارات ربع قرن انقلاب اسلامي مي داند. دهها ميليون نفر در داخل و خارج ناظر دروغ پردازيها و خلافگويي هايي بودند كه برخلاف شرع و قانون و اخلاق و انصاف، افتخارات نظام اسلامي مان را نشانه گرفته بود. زير سؤال بردن تصميمات بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و تلاشهاي امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانيت عظيم القدر كه در نيم قرن گذشته با مجاهدتهاي خويش توانستند بناي باشكوه نظام اسلامي را ايجاد و مستقر و بالنده كنند، از اين بدتر نمي شد. دوران مشعشعي كه خود شما پشت سر امام(ره) در قامت مجاهد پيشتاز، رئيس جمهور و نهايتاً رهبري نظام نقش و مسئوليتهاي ممتازي به عهده داشته ايد. . . نقطه قابل توجه در اين تهمتها اين است كه غيرمستقيم، مقام ولايت در زمان رهبري امام راحل و جناب عالي كه هادي دولتها بوده ايد و با اظهارات صريح، مديريتها را مورد تأييد و تحسين قرار داده ايد، نشانه گرفته است. بعد از جريان شوم 14 اسفندماه 1359 با ارشاد امام و بنيان گذار جمهوري اسلامي، شهيد مظلوم دكتر بهشتي و جناب عالي و اين جانب كه در شعارهاي مردمي به عنوان «سه ياور خميني» شناخته شده بوديم، با همراهي نيروهاي انقلابي و بخصوص نمايندگان متعهد مجلس اوّل و حزب جمهوري اسلامي توانستيم در جهت زدودن غبارهاي ابهامات و سمپاشي ها اقدامات مؤثري انجام دهيم و امام راحل درد آشنا با تشكيل گروه حقيقت ياب و داور، بخشي از حقايق را آشكار كردند. نتايج آن، آگاهي بيشتر مردم و رسوايي فتنه گران و در نهايت نجات كشور از خطري بود كه دشمنان استكباري و ضد انقلاب طراحي كرده بودند. البته اين جانب قصد ندارم كه دولت موجود را مثل دولت بني صدر معرفي كنم و يا سرنوشتي شبيه آن دولت را براي اين دولت بخواهم، بلكه مقصود اين است كه بايد مانع گرفتار شدن كشور به سرنوشت آن روزگار شد. اين جانب براي پرهيز از آلوده شدن فضاي سياسي كشور در آستانه انتخابات به تشنجات بيشتر، از عكس العمل فوري كه مورد انتظار ملّت است، خودداري كردم. در مراسم بزرگداشت سالگرد امام(ره) به احمدي نژاد گفتم كه در اظهارات او خلاف گوييهاي فراواني وجود داشته و ادعاي كذب تماس تلفني من با يكي از سران عرب و ادعاي كارگرداني مبارزات انتخاباتي رقبا و اتهامات ناروا به جمعي از بزرگان نظام، از جمله جناب آقاي ناطق نوري و فرزندان من و بدتر از همه زير سؤال بردن اقدامات امام راحل را يادآوري و پيشنهاد كردم با صراحت اتهامهاي نادرست را پس بگيرد كه نيازي به اقدامات قانوني افراد و خانواده هايي كه ناجوانمردانه و مظلومانه هدف تيرهاي ناسزاگويي قرار گرفته اند، نباشد. از صدا و سيما هم خواسته شد كه فرصتي در اختيار طرفهاي ذي حق ّ براساس مقررات سازمان قرار دهد كه از خود دفاع نمايند. گرچه در گذشته به بخشي از اين اتهامات پاسخ داده شده و رئيس قوّه قضاييه وقت جناب آقاي يزدي در پايان كار رياست جمهوري اين جانب، در عمل به اصل 142 قانون اساسي رسماً اعلام پاكي و منزه بودن خانواده رئيس جمهور حتي كم شدن داراييها در دوران مسؤوليت را نمودند، ولي تكرار اتهام تكرار جواب را مي طلبد. مع الاسف، اين دو پيشنهاد خيرخواهانه عملاً پذيرفته نشده و رهبر معظّم هم صلاح را در سكوت شان ديدند و بي شك جامعه و بخصوص نسل جوان نيازمند اطلاع از حقيقت است. حقيقتي كه با اعتبار نظام و همدلي ملّت ارتباط جدّي دارد و اگر محدود به حق ّ چند نفر بود؛ اقدام به نوشتن چنين نامه اي نمي كردم. معتقدم جناب عالي بخوبي مي دانيد كه اين جانب و بسياري از بزرگان تأثيرگذار انقلاب و حتي خود جناب عالي از دوران مبارزه و سالهاي اوّل انقلاب و در تعدادي از مقاطع مورد تهاجم افراد لاابالي و ضد انقلاب بوده ايم و هميشه صبورانه تهمتها و اهانتها را پشت سر گذاشته ايم و در دور جديد تهمتها و هجمه ها هم از حدود پنج سال پيش تاكنون دندان روي جگر دارم و به خاطر خداوند و مصالح انقلاب و كشور اندوه خويش را مكتوم مي دارم و از اين جهت هم مورد گلايه بسياري از دلسوزان اسلام و انقلاب و بستگانم قرار مي گيرم و مهم اين است كه اين بار اين تهمتها توسط رئيس جمهور و در رسانه ملي مطرح شده است. البته در موقع مناسب انحرافات و حق ّكشي هاي ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختيار مردم و تاريخ قرار خواهد گرفت. تاريخ گواه است كه اكثريت مردم متعهد و انقلابيمان كمتر تحت تأثير خلاف گوييها قرار مي گيرند و دليل آن آراء افتخارآميز مردم به اين جانب در آخرين انتخابات مجلس خبرگان رهبري است و نيز خوب مي دانيد كه در جريان انتخابات جاري، تاكنون به خاطر مسئوليتهاي رسمي ام در رسانه ها مطلبي به نفع يا ضرر افراد و جريانهاي درگير در انتخابات نگفته ام و در موارد ضروري به كلياتي مبتني بر حضور حداكثري مردم در پاي صندوقها و سلامت انتخابات اكتفا كرده ام و رسماً گفته ام برنامه شركت در انتخابات ندارم. چهار نامزد موجود براي آمدن به صحنه به اطلاع از نظر و سياست اين جانب از من نظر نخواسته اند و بعد از نامزدي هم از اين جانب درخواست حمايت نكرده اند و اگر هم در جلساتي به هم رسيده باشيم، چيزي جز همان كلّيات فوق الذكر را از من نشنيده اند و اگر حزب يا گروهي در مورد جهت گيري در انتخابات نظر خواسته اند، گفته ام براساس آيين نامه خود عمل كنند و حقيقتاً آنها با تصميم خودشان و همكارانشان در صحنه اند و عمل مي كنند و انصافاً تهمت دست نشانده بودن آنان ستم و بي حرمتي غيرقابل توجيه است. بجاست كه به اين حقيقت هم توجه شود كه احتمالاً عوامل دولت از نظر اين جانب مطلعند كه من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و كشور نمي دانم و خود جناب عالي هم از اين نظر من مطلعيد و دلايل آن را هم مي دانيد. ولي اين نظر را رسانه اي نكرده ام و خود عوامل دولت در اين مورد بزرگ نمايي كرده اند كه هدف بزرگ نمايي در آن مناظره روشن شد با اين همه بر فرض اين كه اين جانب صبورانه به مشي گذشته ادامه دهم، بي شك بخشي از مردم و احزاب و جريانها اين وضع را بيش از اين برنمي تابند و آتش فشانهايي كه از درون سينه هاي سوزان تغذيه مي شوند، در جامعه شكل خواهد گرفت كه نمونه هاي آن را در اجتماعات انتخاباتي در ميدانها، خيابانها و دانشگاهها مشاهده مي كنيم. اگر نظام نخواهد يا نتواند با پديده هاي زشت و گناه آلودي مثل تهمتها، دروغها و خلاف گوييهاي مطرح شده در آن مناظره برخورد كند و اگر مسئولان اجراي قانون نخواهند و يا نتوانند به تخلّفهاي صريح خلاف قانون در اعلان افراد به عنوان فاسد كه فقط بعد از اثبات تخلّف در دادگاه قابل اعلان است، رسيدگي كنند و اگر فردي در موقعيت رياست جمهوري بدون مراعات شأن منصب مقدسش خود را مجاز به ارتكاب چنين گناهان كبيره و اخلاق شكن علي رغم سوگند به مراعات شرع و قانون بداند، چگونه مي توانيم خود را از پيروان نظام مقدّس اسلامي بدانيم؟ رهبري معظّم انقلاب؛ اكنون كه امام راحل(ره) آن پير فرزانه و حلاّ ل مشكلات و ملجأ همه و يار صبور و ديرينه هر دوي ما آيت الله شهيد مظلوم دكتر بهشتي و بسياري از همسنگران قديم كه يا به فيض عظماي شهادت رسيدند و يا به ديار باقي شتافتند؛ در بين ما حضور ندارند، شما مانده ايد و من و معدودي از ياران و همفكران قديم. از جناب عالي با توجه به مقام و مسئوليت و شخصيت تان انتظار است براي حل اين مشكل و براي رفع فتنه هاي خطرناك و خاموش كردن آتشي كه هم اكنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه كه صلاح مي دانيد اقدام مؤثري بنماييد و مانع شعله ورتر شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شويد. لذا در فرصت باقي مانده ضروري به نظر مي رسد خواسته حق ّ حضرت عالي و مردم در خصوص انجام انتخاباتي سالم و پرابهت و حداكثري تحقق يابد. كاري كه مي تواند عامل نجات كشور از خطر و باعث تحكيم وحدت ملي و اعتماد عمومي باشد و فتنه گران نتوانند با حدس و گمان نص پيامتان در مشهد و در مرقد امام راحل را با هوس خود تحريف كنند و با ناديده گرفتن قانون، بنزين بر آتش افروخته بريزند. سرچشمه شايد گرفتن به بيل. چو پر شد نشايد گرفتن به پيل دوست، همراه و
هم سنگر ديروز، امروز و فردايتان اكبر هاشمي رفسنجاني».
واكنشها
نامه هاشمي به رهبري واكنشهاي تندي را به همراه داشت. جمعيت ايثارگران با انتشار رنجنامه اي خطاب به هاشمي مرقومه بدون سلام و تحيت وي را با اين كه امكان ملاقات حضوري وجود داشت، باعث تعجب دانست. در اين رنجنامه خطاب به هاشمي بيان شد: « جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي از 01 سال پيش نسبت به مسائل پيراموني شما، فرزندان، اطرافيان و حزب منتسب به شما يعني كارگزاران سازندگي حضوراً تذكراتي را داد. اما افسوس از هرگونه اقدام اصلاحي!!!»1 در همين رابطه حسين فدايي (دبيركل ّ جمعيت ايثارگران) بيان داشت: «اين نامه نگاري به رهبري بي جواب نخواهد ماند و مردم به آن پاسخ خواهند داد. » آيت الله سيّد احمد خاتمي (عضو مجلس خبرگان رهبري) نيز با اشاره به اين نامه اظهار داشت: «نامه منتشر شده از سوي هاشمي سر دراز دارد كه بايد سر فرصت و به دور از جنجال سياسي به صورت جزء به جزء به آن پاسخ داده شود. » محسن كوهكن (نماينده مجلس هشتم) در گفتگو با فارس در خصوص نامه هاشمي گفت: «وقتي هاشمي رفسنجاني از كانديداي خاص حمايت مي كند طبيعي است كه هزينه هايي دارد و اين هزينه همين طرفداري است. هاشمي نبايد سرنوشت انقلاب را به بحث فرزندان خود ربط دهد و بايد به اين مسائل واقع بينانه نگاه كرد. »2 آيت الله سيد احمد علم الهدي (امام جمعه مشهد) در واكنش به نامه هاشمي به رهبري بيان داشت: «آقاي هاشمي! مشكل همان افرادي هستند كه به شما فشار مي آورند كه چنين تصميمي بگيريد. اوّلين ايرادي كه به اين نامه وارد است. اين كه آقاي هاشمي در پايان نامه نوشته است دوست همراه، هم سنگر ديروز، امروز و فرداي شما، ولي حقيقت اين است كه كسي كه دوست شخصي مانند رهبري است، هيچ گاه حاضر نمي شود توپ را در ميدان ايشان بيندازد. اين عمل هاشمي موجب شد تا عده اي از آن به عنوان وسيله تبليغات خود سوء استفاده كنند. »3
غلامرضا كرمي (عضو كميسيون امنيت ملي مجلس) با اشاره به اين كه از متن نامه اي كه هاشمي به ولي ّ فقيه نوشته شده بوي اغتشاش مي دهد گفت: «نوشتن نامه از سوي آقاي هاشمي كه دو مسئوليت مهم در نظام جمهوري اسلامي دارند، در شرايط پاياني تبليغات و در آغاز آرامش براي تفكر مردم براي انتخاب كانديداي مورد نظر و اصلح در انتخابات كاملاً دور از انتظار است. »4 آيت الله ممدوحي (عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم) در گفتگو با خبرگزاري رسا در واكنش به نامه رئيس تشخيص مصلحت نظام گفت: «اين نامه خود حريم شكني دومي بود كه انصافاً از آقاي هاشمي بعيد بود و نمي بايست اين گونه طرح شود. حريم شكني موجب مي شود همه حريمها بشكند و اين بسيار كار غير متعارفي بود كه رئيس تشخيص مصلحت نظام رعايت نكرد. » وي با اشاره به سخن گفتن از آتش فشان درون سينه هاي سوزان و آتشي كه دودش در فضا قابل مشاهده است، گفت: «اين ادبيات تهديد است و ما به هيچ وجه چنين سخني را از آقاي هاشمي نمي پسنديم و حق ّ نبود چنين كاري را انجام دهند. »5
آيت الله محمد يزدي (رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم) نيز در اين خصوص گفت: «در حال حاضر هر نوع تشديد التهاب در جامعه مقابله و مخالفت با نظام و اهداف مقدّس آن است. » وي در پاسخ به خبرگزاري فارس كه درباره صحّت و سقم اين جمله هاشمي كه خطاب به رهبري نوشته بود؛ رئيس قوّه قضائيه وقت جناب آقاي يزدي در پايان رياست جمهوري اين جانب رسماً اعلام پاكي و منزه بودن خانواده رئيس جمهور و حتي كم شدن داراييها در دوران مسئوليت را نمود، افزود: «اين سؤال در جاهاي ديگر هم از من شده كه اين جمله آقاي هاشمي چه بوده است. . . ، از 01 سال به اين طرف، من ديگر رئيس دستگاه قضايي نبودم. اين انتساب براي 01 سال پيش است. در زندگي هم مي دانيم و تاريخ نشان مي دهد خيلي حوادث مختلف پيش مي آيد. بنابراين بايد مشخص شود كه اين جمله مال الان نيست و نبايد الان مورد استفاده قرار گيرد. » آيت الله يزدي در ادامه ضمن يادآوري اين كه رهبر كشورمسئول كل ّ كشور است و امنيت كشور به عهده ايشان است، افزود: « مقام معظّم رهبري اقدامات لازم را انجام مي دهند. ايشان در جريان انتخابات براي پيشگيري از هرگونه التهاب و درگيري به صراحت دستوراتي به مقتضاي رهبري شان داده اند. اجراي آنچه ايشان فرموده اند، وظيفه همه ماست و ديگر ما نبايد در اين جريانات تابع آنچه در برخي از كشورهاي خارجي و جاهاي ديگر مي گذرد باشيم. »6
همچنين خبرگزاري رويترز در گزارشي با اشاره به نامه هاشمي به رهبر انقلاب اعلام كرد: «دخالت رفسنجاني در روند انتخابات رياست جمهوري ايران تنها باعث افزايش تنشها خواهد شد. » روزنامه آمريكايي لس آنجلس تايمز نيز در گزارشي تأكيد كرد كه جناح اصلاح طلب و محافظه كار كه در آن شخصيتهاي مهم سياسي ايران نظير هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي نيز ديده مي شود، نبرد انتخاباتي همه جانبه اي را در پشت پرده عليه يك كانديدا در ايران به راه انداخته اند تا نگذارند وي به رياست جمهوري ايران انتخاب شود. »7
اما از سوي ديگر مريم بهروزي (دبيركل ّ جامعه زينب(س) ) با اشاره به نامه هاشمي به مقام معظّم رهبري اظهار داشت: «اين حق ّ هاشمي است كه اين نامه را به دوست و همرزم خود بنويسد چرا كه هاشمي بايد نسبت به اتهاماتي كه به وي زده شد واكنش نشان مي داد و حتي بيش از اين هم حق ّ دارد در قبال اين اتهامات كاري انجام دهد، به اين دليل كه ايشان خدمات بسيار زيادي براي كشور انجام داده و صديق امام و رهبري است و بيش از اينها بايد از وي حمايت شود. » وي در گفتگو با ايلنا در خصوص تأثيرات اين نامه در سرنوشت انتخابات گفت: «بايد ببينيم رهبري با نامه يار و دوست دوران قبل و بعد از انقلاب خود چگونه برخورد مي كند و جامعه چه واكنشي نشان خواهد داد. »8 خرسند (عضو شوراي مركزي حزب مؤتلفه) در اين باره تصريح كرد: « هاشمي رفسنجاني دغدغه هايي داشتند كه آنها را طي نامه اي به رهبري نوشتند و اين روش بهتر از اين است كه آقاي هاشمي بخواهد مانند سايرين از تريبون عمومي استفاده كرده و به افراد تهمت بزند. » وي ضمن تحليل از نامه هاشمي به رهبري افزود: «نامه آقاي هاشمي به رهبري في نفسه بد نيست، زيرا آقاي هاشمي مي خواهند از مجاري قانوني و عقلاني موارد خود را مطرح كند. »9 محمد علي ابطحي (حامي كروبي) نيز در گفتگو با ايلنا گفت: «گرچه بخشهايي از اين بيانيه به دفاع شخصي هاشمي برمي گردد، اما مهمتر از آن نگراني در مورد انتخابات است كه در اين نامه ابراز شده است؛ زيرا روال طبيعي كه هر ناظري مي تواند انتظار داشته باشد، پيروزي اصلاح طلبان است اما اخباري كه رسيده باعث نگراني شده است. »
در حالي كه فضاي سياسي كشور آماده برگزاري انتخابات بود، شايعات بسياري مبني بر پاسخ مقام معظّم رهبري به نامه هاشمي با هدف تخريب يكي از كانديداها، هشدار جهت توزيع خودكارهايي كه پس از يك ساعت نوشته آن نامرئي مي شود و برخي شايعات ديگر كه غالباً از طريق پيامك گسترش پيدا مي كرد منجر به قطع ناگهاني شبكه پيامك شد. ستاد موسوي كه ظاهراً در اين قضيه ذي نفع بود با انتشار بيانيه اي از سوي كميته صيانت از آرأ نگراني خود را از اين اقدام وزارت ارتباطات و فن آوري اطلاعات اعلام نمود.
1-كيهان، 12/3/8.138
2- ايران، 12/3/8.138
3- همان.
4- همان.
5-كيهان، 12/3/8.138
6- ايران، 12/3/8.138
7- همان.
8- آفتاب يزد، 12/3/8.138
9- همان.
پاورقي
آقاي هاشمي!صدهاساعت سخنراني براي انتقال اين نگاهشما پيرامون قطعنامه لازم بود
واكنش قاسمي به اظهارات رفسنجاني درباره قطعنامه 598
سرویس سیاسی پایگاه 598، سعيد قاسمي در واكنش به اظهارات اخير هاشمي رفسنجاني درباره پذيرش قطعنامه گفت: قبل از این برای اینکه همین جمله و این نظر و نگاه آقای هاشمی را به دوستان منتقل کنیم باید صدها ساعت سخنرانی میکردیم و شاید کسی هم قبول نمیکرد و می گفتند كه میخواهید این ستون و پایه انقلاب را تخریب کنید و ما را به داشتن کینه نسبت به آقاي هاشمی متهم میکردند، اما امروزه بسیار خوشحالیم، زیرا اگرآقای هاشمی غیر از این می گفتند ما باید در تحلیلهای خود شک میکردیم و به این نتیجه میرسیدیم لابد امام(ره) مشخصاً از آمریکا ترسید که دست به یک چنین کاری زد و قطعنامه را پذیرفت!
به گزارش رجانيوز، آقاي هاشمی رفسنجانی اخيرا در اظهاراتي درباره پذيرش قطعنامه از سوي امام گفته بود: “اگر قرار بود حضرت امام تسلیم افراطیون و متعصبان شوند، هنوز هم ما با عراق در جنگ بودیم اما عقلانیت و تدبیر ایشان ایجاب کرد ادامه پیروزیها در صلح و پذیرش قطعنامه دنبال شود.”
اگرچه بسيار دير، اما از شفاف شدن نظرات آقاي هاشمي خوشحاليم
اين سخنان واكنش حاج سعيد قاسمي استاد دانشگاه و از فرماندهان دفاع مقدس را به همراه داشت.
سعيد قاسمي در گفتوگو با رجانيوز، با ابراز خوشحالي از اعلام نظر هاشمي در اين زمينه گفت: در ابتدا باید بگویم ما خوشحال هستیم که جناب آقای هاشمی اگرچه بسیار دیر اما شفاف، نظرات خویش را کم کم اعلام می کنند.
اين فعال فرهنگي در ادامه به با يادآوري بيانات حضرت امام (ره) در آن زمان كه پذیرش قطعنامه را به جام زهر تشبیه كرده بودند، متن كامل اين بيانات را بازخواني كرد: ” در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسأله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم؛ ولى بهواسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلا خوددارى مىکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه بهنظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت کردم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم. و خدا مىداند که اگر نبود انگیزهاى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حقتعالى گردن نهیم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.» و در ادامه تأکید کردند: «من باز مىگویم که قبول این مسأله براى من از زهر کشندهتر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم.”
قاسمي پس از بازخواني سخنان حضرت امام(ره) با بيان اينكه امام این مسائل را پیشگویی کرده بودند که زمان لازم است تا مشخص شود چه کسانی این جامزهر را نوشاندند، افزود: این انحراف از زمانی که آن نامهها در قضیه قطعنامه ۵۹۸ به امام داده شد، آغاز و در فتنه ۸۸ توسط برخي از سیاسیون و حتی نظامیان (خواسته یا ناخواسته) که برای کودتای نرم از قبل برنامه ریزی شده، پای کار آمده بودند کاملاً خودش را نشان داد.
به گفته اين فعال فرهنگي یعنی بغض، کینه، حسد، قدرت طلبی، شهرتطلبی و شهوت پرستی تمام اینها در فتنه ۸۸ بروز پیدا کرد.
براي انتقال اين نگاه آقاي هاشمي بايد صدها ساعت سخنراني ميكرديم كه ايشان كار ما را راحت كرد
وي ادامه داد: قبل از این برای اینکه همین جمله و این نظر و نگاه آقای هاشمی را به دوستان منتقل کنیم باید صدها ساعت سخنرانی میکردیم و شاید کسی هم قبول نمیکرد و می گفتند كه میخواهید این ستون و پایه انقلاب را تخریب کنید و ما را به داشتن کینه نسبت به آقاي هاشمی متهم میکردند، اما امروزه بسیار خوشحالیم، زیرا اگر آقای هاشمی غیر از این می گفتند ما باید در تحلیلهای خود شک میکردیم و به این نتیجه میرسیدیم لابد امام(ره) مشخصاً از آمریکا ترسید که دست به یک چنین کاری زد و قطعنامه را پذیرفت!
اين فرمانده دفاع مقدس خاطرنشان كرد: آقای موسوی نخست وزیر وقت و آقای رضایی هم همین عقیده و تفکر آقای هاشمی را در لزوم توقف جنگ داشتند.
قاسمي با بيان اينكه باید دید منظور آقای هاشمی از افراطیونی که اصرار به ادامه جنگ داشتند و تا مرز کشته شدن در میدان حضور داشتند، یعنی افراطیون استشهادی، چه کسانی بودند، اظهار داشت: تقریباً ما کسی را که بیرون صحنه جنگ باشد و از بیرون دستور دهد که جنگ را ادامه دهید، نداشتیم. تمام کسانی که بر ادامه جنگ پافشاری می کردند، خودشان وسط میدان بودند.
آقاي هاشمي بگويند كه افراطيون از چه طيفهايي بودند
وي تاكيد كرد: آقای هاشمی باید اسم بیاورند که این افراطیون و متعصبان از چه طیفهایی بودند. اینها که در طیفهای سیاسی نبودند و مشخصا اسلامیون راستی و دار و دسته او هم که نبودند! از دیدگاه آقای هاشمی این القاب به چه گروهی اطلاق می شود؟
اين فعال فرهنگي تصريح كرد: این روزها مصادف است با روزهای عملیات کربلای پنج و مشخصاً شهید کاظم رستگارها، آنهایی که صراحتاً به آقای هاشمی و این جماعت می گفتند، مدل جنگیدنی که ايشان و آقای محسن رضایی دارند و با آن جنگ را پیش میبرند به شکست منجر میشود، اما علیرغم اینکه میدانستند این تاکتیکها اشتباه است، خودشان به عنوان سرباز آمدند و مصادف با چنین روزهایی – یعنی روز شهادت کاظم رستگار – وارد صحنه عملیات شدند.
قاسمي در ادامه خطاب به رييس مجمع تشخيص مصلحت گفت: آقای هاشمی رفسنجانی! این روزهایی که داریم میگذرانیم به تعبیر حضرت آقا شبهای قدر ماست، شبهای کربلای ۴ و کربلای ۵، اگر اشتباه نکنم و یاددتان نرفته باشد، یک کربلای چهاری اتفاق افتاد که در آن عملیات به دلیل اینکه نتوانستیم دشمن را غافلگیر کنیم، شهدایمان در کف میادین مین ماندند، همه فکر میکردیم که دیگر باید برگردیم خانه، اما به فاصله یک هفته بعد شما در ستاد فرماندهی کل قوا تصمیم گرفتید که دوباره همین جا بزنیم به دشمن؛ از همان راه کارهای سوخته.
وي ادامه داد: یادتان هست که وقتی در قرارگاه گفتید که باز هم باید عملیات شود، یک دست بریدهای از فرماندهان دفاع مقدس، شیر مردی به “نام حسین خرازی” بلند شد و در آن جلسه گفت اینکه شما میگویید در اینجا عملیات بکنید، این عملیات از نظر عقلانی یعنی حماقت و دیوانگی محض؛ چون ما در این منطقه عملیات کردیم و راهکارها سوختهایم، اما چون شما به نمایندگی حضرت امام (ره) میفرمایید ما عاشقانه این عملیات را انجام میدهیم و دست بر قضا چون امداد از غیب و اتصال کامل به خدا بود، ما در کربلای ۵ موفق شدیم.
آيا افراطيون كساني غير از خرازيها، موحدها، داود كريميها بودند؟
قاسمي همچنين از هاشمي پرسيد: آن کسانی که تأکید بر استمرار جنگ داشتند، آن افراطیون، کسانی غير از حسین خرازیها و كاظم رستگارها و موحدها و حسين بهمنيها و داوود كريميها و حسين اسكندرلوها و ناصر شیریها بودند؟! آیا جز چهرههایی بودند که در مرصاد در آخر جنگ حتی بعد از آنکه شما قطعنامه را امضا کردید آمدند کف میدان؟ آیا آنها از روی شهوتشان میخواستند بجنگند؟ یا بر اساس تفکر حضرت روح ا… که میگفت “جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد.”
اين فرمانده دفاع مقدس اظهار داشت: بنابر نظر امام ما، جنگ ما برای فتح یک سرزمین نیست، جنگ اعتقاد است، جنگ تمامی ایمان در مقابل تمامی کفر و شرک است، ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم، ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم، ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الاّ اللّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم؛ اما شما اینها را نفهمیدید آقای هاشمی!
به گفته قاسمي این هم که از اين جنگ سر به سلامت بردیم به واسطه معاملهای بود که امام با خدا و شهدا کرد نه اینکه امنیتی که داریم از صدقه سری مدل تفکر سازشی شما با آمریکا و عبدالله سعودی خائن توطئهگر در تمامی جهان اسلام است.
متاسفانه آقاي هاشمي دچار فراموشي شدهاند
وي خطاب به هاشمي گفت” امام فرمودند كه “اگر بند بند استخوانهای مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز اماننامهی کفر و شرک را امضا نمیکنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمیداریم”، اینها را امام گفت آقای هاشمی! متاسفانه هم شما الان دچار فراموشي هستید و هم در زمان حضور امام (ره) دچار انحراف از خط اسلام ناب بودید.
وي ادامه داد: برای ما بسیار جالب و تعجب برانگیز است در ذکریات آقایان ناطق نوری و آقای هاشمی از رزمندگان پایکار جبهه و جنگ و خانواده چند شهید داده و رزمندگانی با بیش از دهها بار مجروحیت که تا مرصاد هم پاي كار بودند تعابیر اینگونه است.
قاسمي در ادامه با يادآوري اظهارات چندي پيش ناطق نوري مبني بر اينكه رزمندگاني كه در دوران دفاع مقدس امام زمان (عج) را در خواب میديدند، مشكلات رواني داشتند، گفت: حتی اگر این تعابیر را هم بپذیریم، احتمالاً از این دست خیلی خوشحال هستیم برای کسانی که با تفکر حضرت روحالله که میگفت اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشد ما ایستادهایم، با آن دیدگاه میجنگیدند و اگر با دیدگاه سازشپذیری شما بود همان هفتههای اول باید صحنه را وا میدادیم یا نهایتاً سال اول قصه بايد براساس مدل فکری شما تن به سازش میدادیم، الحمدلله که اینگونه نشد.
اين استاد دانشگاه اظهار داشت: ما خوشحال هستیم که هرچه به انتخابات نزدیک میشویم تتمه انحرافات فکری و تزلزلات روحی، روانی قبل به برکت این انتخابات در جامعه دفن میشود.
هاشمي 78 بار در چند ماهه گذشته واژه انتخابات آزاد را مطرح كرد
قاسمي همچنين در واكنش به اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی درباره انتخابات آزاد تصريح كرد: در این قصه بسیار خداوند منان را شاکریم که رهبری و امامي بسیار توجیه و آگاه داریم، امام حی و حاضر و جلودار و دیدهبان.
وي ادامه داد: وقتی رهبرانقلاب نسبت به استفاده مكرر از واژه “انتخابات آزاد” هشدار دادند كه که جناب آقای هاشمی در طول این مقطع چند ماهه – اگر اشتباه نکرده باشم- 78 بار این لفظ را به كار بردند، لفظي كه به تعبیر آیت الله جنتی رمز عملیات فتنه جدید است.
قاسمي خاطرنشان كرد: جالب این است که بعد از این قصه رضای پهلوی، تشکیلات منافقین، فتنهگرهای خودمان و حتی بخشی از مسئولین حاضر به تعبیری ناخواسته و نادانسته از این لفظ که رمز کودتای عملیات جدید است را استفاده کردند.
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه هیچکس این روشنگری را نکرده است به جز رهبر معظم انقلاب، افزود: براي همين است كه تأکید داریم همه جریانات باید پشت ولی باشند و اوست که ديدباني ميكند و خطوط استراتژیک را برای ما تبیین میکند در این ماجرا هم به درستی پرده از یکی از فتنههای دیگر برداشتند.
وي با بيان اينكه این داستان تمام نشده است، گفت: علیرغم اینکه مردم پایکار آمدند اما دستان خبیثی نگذاشت که قوه قضائیه ما و سایر نهادهای دیگری که باید به وظیفه خود عمل میکردند، عمل كنند و به دلیل سستی و اهمال باعث شد این اژدهای چندسر که در همه ارگانها و رسانهها نفوذ کرده و هنوز هستند، نتوانستیم پاکسازی را کامل کنیم.
قاسمي اظهار داشت: مطمئن هستیم با اين اوضاع جامعه و كثافت كاريها و دلار بازيها، دست همه عواملی که در دو دوره قبل از مردم شکست خوردند و ناامید شدند دوباره زهر خود را میریزند.
وي با بيان اينكه در اتاق فکر دشمن مطرح شد که اگر به تعبیر خودشان این فرصت طلایی را از دست بدهند، حداقل یک دهه ديگر باید کنار بروند، افزود: براي همين است در برنامهریزیهایی که انجام میدهند خواسته یا ناخواسته کشاندن مردم در کف خیابان و به تعبیر خودشان برانگیختن جنبشهای مردمی، افزايش گرانی و ندادن حقوق و بازی با کارگران در دستور كارشان است و سعی میکنند، اقشاری از مردم را رو در روی نظام قرار دهند.
قاسمي در عين حال تصريح كرد: بهحول و قوه الهی با هوشیاری مسئولین و مقامات قضایی و امنیتی این توطئه خنثی خواهد شد و این سری هم پوزه دشمن را به خاک خواهیم مالید.
برخي دوستان به عمق قصه فتنه توجه ندارند
اين فرمانده دفاع مقدس در بخش ديگري از اين گفتوگو درباره برخي از اظهارات اخير درباره سران فتنه گفت: بعضی از دوستانی که نیت خیر دارند در گعدههای خانگی و جلساتی که مینشینند با خیال خوشبینانه دوست دارند که به نوعی فضا را تلطیف کنند که بخشی را که خاکستری بودند آنها را هم جذب کنند.
قاسمي با بيان اينكه شايد دوستان ما توجه به عمق قصه ندارند، افزود: حالا بعد از چند سال افرادي مثل كروبي و موسوي كه روشن است با خارج بستهاند و مردم را تهييج كرده و به خيابان ميكشانند و به كشتن ميدهند، واضح و روشن است.
وي اظهار داشت: شايد خيلي خوشبينانه اين حرفها را مي زنند كه بخشي ديگر از خاكستريها را جذب كنند، اما نبايد خود را فداي آن بخش فتنه كه ليدري و علمداري كردند و خطوط خود را با دشمن مشخص نكرده و نكردند، كنند.
قاسمي با تاكيد بر اينكه مردم را نمي شود بازي داد، افزود: آن جريان مشخصا به دنبال كودتاي نرم بود، هر كاري كه ميتوانستند كردند، حتي دستبردن به سلاح گرم كه به سمتش رفتند؛ ما كه نمي توانيم آنها را تطهير كنيم چرا كه ديگر كار اين حرفها گذشته كه بخواهيم بگوييم كه آنها در فتنه بودند يا نبودند.
اين استاد دانشگاه ادامه داد: بله! مثلا بچه من در اين قصه گول استاد احمقش را در دانشگاه خورد كه به مچش دستبند سبز بسته بود و ميگفت كه برويد و كار نظام را تمام كنيد و بعد بيايد نمرهتان را بگيريد.
قاسمي افزود: حالا بچه من و آن استاد گول خوردند اما در حد ليدرهاي اين قصه و كسي مثل شيخ كروبي با آن همه سن و قد و قواره حالا يا قاطي كرده و يا از اول نفوذي در اين جبهه بوده است، حالا ما كه نميتوانيم آنها را تطهير كنيم. اين فرد تمام شده و از جامعه حذف شده است.
وي اظهار داشت: جالب تر اين است از همان طرف كه اينها دارند آقايان را تطهير ميكنند، از آن طرف هم VOA و جربانات خبري خارجي هم نواي با اين قصه بر طبل ميكوبند كه بايد اين افراد از حصر خارج شوند و …
آمريكا براي مدل ” امت – امامت” نسخه پاتك نداشته است
قاسمي در ادامه محوريت پيروزي انقلاب اسلامي را مدل “امت – امامت” عنوان كرد و گفت: مدل “امت – امامت” كه عامل ثبات و پايداري بيش از سه دهه نظام بوده است، سيستمي است كه آمريكاييها براي آن نسخه پاتك نداشتهاند چرا كه اين مدل براي دشمن ناشناخته است.
اين فعال فرهنگي ادامه داد: دشمن الان به اين رسيده كه بايد اين مدل را به چالش بكشد، اگر بتواند مردم را مايوس و بياعتقاد كند. در دانشگاه، در صدا و سيما در مراكز ديگر بتواند بدنه مردم را از امامت جدا كند.
وي در عين حال خاطرنشان كرد: البته مردم نشان دادند كه در هر زماني حتي زمان آقاي احمدي نژاد كه با غيبت رياست جمهور و يا خطاي رييس جمهور ولو از خودشان باشد، پشت رهبر را خالي نمي كنند و به جريانات غير نميچسبند و اين موضوع حتي در دوره آقاي احمدينژاد هم به خودش و هم به داخل و خارج ثابت شد.
قاسمي با بيان اينكه در فتنه 88 زماني مردم ريختند و كار را تمام كردند كه شعارها بر محور اصلي رفت كه آن اصل ولايت فقيه بود، گفت: حتي داستان فلسطين و شعار نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران هم آنقدر در مردم تاثير نداشت وقتي بر اصل ولايت فقيه و اصل امام حسين عليه السلام كه اصل ولايت و پايداري و قيام عاشورايي بود، توهين شد شعار آنها واضح رو شد و از حالت جنگ نرم هم در آمد، مردم را به ميدان كشاند.
بازخوانيارتباطصميميهاشمي،موسوي،خاتمي
اين روزها كه شاهد نزديكي اصلاح طلبان به هاشمي هستيم، براي بسياري اين سؤال مطرح شده است كه چگونه دو قطب متضاد و يا حداقل متعارض به يكديگر نزديك شده اند؟
به گزارش 598 به نقل از بولتن نیوز، اما مطالعه تاريخ تحولات سياسي- اجتماعي ايران، و به خصوص مطالعه تاريخ انقلاب اسلامي مي تواند پرده از حقائق زيادي برافكند و چهره واقعي حوادث و افراد را مشخص سازد. ما ناچاريم براي آنكه درك درست و اقع بينانه اي از حوادث جاري و نيز آينده كشور داشته باشيم، مطالعه هميشگي تاريخ را در دستور كار خود قرار دهيم.
يكي از سؤالات مهم تاريخي در طول چند سال گذشته، چگونگي نزديكي هاشمي و خاتمي به يكديگر است. براي بسياري از افراد اين سؤال مطرح است كه چگونه اصلاح طلبان و در رأس آنان خاتمي كه زماني به عنوان رئيس دولت اصلاحات شناخته مي شد، به هاشمي نزديك شده اند؟ آن هم در حالي كه در طول دوران دولت اصلاحات، بدترين توهين ها توسط اصلاح طلبان به هاشمي مي شد.
اما مطالعه تاريخ به ما نشان مي دهد كه بر عكس اين موضوعات ظاهري و زودگذر، رابطه ميان اصلاح طلبان و به خصوص خاتمي با شخص هاشمي، رابطه اي صميمي و محكم و استوار بوده است. شايد بازخواني اين رابطه سياسي- اجتماعي در اين روزهاي نزديك به ايام انتخابات كه مجددا اين دو جريان به هم نزديك شده اند، خالي از لطف نباشد.
در كتاب «سوداي سكولاريسم» كه به بررسي كارنامه سياسي- اجتماعي سيد محمد خاتمي مي پردازد، در اين مورد موضوعات جالبي بيان شده است. در صفحات 90 تا 99 اين كتاب از چگونگي انتخاب ميرحسين موسوي به نخست وزيري، انتخاب خاتمي به عنوان وزير ارشاد و چگونگي رابطه اين دو با هاشمي، مسائل قابل توجهي ذكر شده است كه در زير، متن اين صفحات بدون جرح و تعديل آورده مي شود:
مي توان گفت نخستين عرصه اي كه شكاف هاي دروني جريان حامي نظام را هويدا ساخت، جلسه رأي اعتماد مجلس به نخست وزير پيشنهادي از سوي آيت الله خامنه اي، رئيس جمهور وقت بود.
پس از عزل بني صدر از مقام رياست جمهوري، يك شوراي موقت وظائف رئيس جمهور را به عهده گرفت و در اولين جلسه خود، تاريخ برگزاري انتخابات رياست جمهوري را تعيين نمود. دوم مردادماه 1360 اين انتخابات برگزار و محمدعلي رجايي با اكثريت مطلق آرا به رياست جمهوري ايران اسلامي برگزيده شد. رجايي اما مجموعا 28 روز به عنوان رئيس جمهور خدمت نمود و در 8 شهريور همان سال توسط مناقين به شهادت رسيد. با سپري شدن اين تابستان خشونت بار، سومين كابينه پس از انقلاب نيز از حركت باز ايستاد.
براي عبور از اين شرايط حاد، بار ديگر شوراي رياست جمهوري تشكيل شد و آيت الله مهدوي كني با پذيرش منصب نخست وزيري، كابينه اي موقت تشكيل داد. اين دولت زمينه هاي انتخاب رياست جمهوري را فراهم آورد و در انتخاباتي كه در دهم مهرماه برگزار شد، آيت الله سيدعلي خامنه اي با كسب بيش از 16 ميليون رأي (85درصد آرائ) رئيس جمهور شد. ايشان نيز دكتر علي اكبر ولايتي را به عنوان نخست وزير پيشنهادي خود، براي كسب رأي اعتماد به مجلس معرفي كردند.
آيت الله خامنه اي در همين راستا، 28 مهرماه يعني دو روز قبل از برگزاري جلسه رأي اعتماد براي نخست وزير، طي يادداشتي در روزنامه جمهوري اسلامي، 9 ويژگي را براي نخست وزير ايده آل ضروري شمرده و نوشتند:
«نخست وزير ايده آل كسي است كه اين ويژگي ها را داشته باشد، اگر فرض كنيم كه دستيابي به ايده آل دشوار و دور از دسترس است بايد كه نزديك ترين فرد را به ايده آل جستجو كنيم. معرفي نخست وزير به وسيله من در جلسه اخير مجلس شوراي اسلامي بر همين مبنا و اساس بوده است».
اما مجلس شوراي اسلامي كه در اختيار حزب جمهوري اسلامي بود، در كمال تعجب به نخست وزير پيشنهادي دبير كل حزب، رأي اعتماد نداد تا اولين نشانه اختلاف و دو دستگي در ميان جريان اسلامگرا را آشكار كند. تركيب آراي دكتر ولايتي با صداي بلند و رسايي اين دو دستگي را فرياد مي زد: 74 رأي موافق، 80 رأي مخالف و 38 رأي ممتنع. البته اينطور نبود كه همه مخالفان نخست وزيري ولايتي در گروهي مقابل او و رئيس جمهور قرار داشته باشند، اما مخالفت اكثر مخالفان، ريشه در همين شكاف داشت.
در اين ميان «سيد محمد خاتمي» نيز تعلل نكرد و به سرعت جايگاه خود را در اين دو گروه هويدا ساخت. او نه تنها در كسوت نماينده مجلس به عنوان مخالف ولايتي پشت تريبون رفت بلكه دو روز بعد، ضمن بازنشر سرمقاله روز 28 مهر آيت الله خامنه اي در روزنامه كيهان، طي يادداشتي در كنار نوشته رئيس جمهور، تلويحا علت رأي نياوردن دكتر ولايتيرا نداشتن دو ويژگي دانست و از رئيس جمهور خواست به اين دو ويژگي نيز دقت كند: «1- نخست وزير مطلوب كسي است كه بتواند لايق ترين و تواناترين ها را در كابينه خود به كار گيرد. 2- سعه صدر از مهم ترين ويژگي هاي يك نخست وزير آرماني يا نزديك به ايده آل است». و البته روشن بود كه نبود دو ويژگي «سعه صدر» و «توانايي براي به كار گرفتن لايق ها» در ولايتي، نمي توانست عدم رأي اعتماد مخالفان رو توجيه كند. چه اساسا خاتمي حتي معيار و شاخصي براي اثبات نبود دو ويژگي مورد نظر خود در كانديداي پيشنهادي رئيس جمهور ارائه نكرده بود. او و دوستانش در پي روي كار آوردن گزينه ديگري بودند.
به دنبال رأي عدم تمايل مجلس به دكتر ولايتي، آيت الله خامنه اي به ترتيب علي اكبر پرورش و محمد غرضي را معرفي نمود كه نخست وزيري اين دو تن نيز با مخالفت غير رسمي مجلسيان مواجه شد و رئيس جمهور از معرفي رسمي آنان به دليل پرهيز از اوج گرفتن تنش ها اجتناب كرد. اگر ديروز مجلس تحت كنترل حزب جمهوري اسلامي، با اكثريت قاطع به نخست وزيري شهيد رجايي براي مقابله با بني صدر رأي مي داد، امروز همين مجلس با رفع خطر بني صدر، رويكرد جديد و متفاوتي در پيش گرفته بود.
به هر حال، آيت الله خامنه اي سرانجام براي خروج از اين بن بست، علي رغم ميل باطني، نظر دوستان درباره نخست وزيري ميرحسين موسوي – كه در كابينه شهيد رجايي وزير خارجه بود- را پذيرفت. ولايتي بعدها در مصاحبه اي اعلام كرد كه جريان سازمان مجاهدين انقلاب، مهم ترين مخالفان نخست وزيري وي بوده و از همان ابتدا در پي نخست وزيري موسوي بوده اند.
خاتمي نيز كه هم در مجلس و هم در روزنامه تحت مديريت خود به مخالفت با دكتر ولايتي برخاسته بود، اين بار براي ميرحسين موسوي سنگ تمام گذاشت و درست يك روز پيش از رأي گيري، ضمن چاپ عكس و زندگي نامه موسوي در صفحه نخست كيهان، از قول ناظران آگاه و البته بي نام و نشان نوشت كه «مجلس به نخست وزيري مهندس موسوي رأي تمايل خواهد داد». پنجشنبه هفتم آبان ماه 1360 خبر رأي تمايل مجلس به نخست وزيري موسوي در كيهان منتشر شد.
دو دستگي ميان اعضاي حزب جمهوري اسلامي، در كابينه موسوي نمود چنداني پيدا نكرد. تركيب اين كابينه با كابينه شهيد رجايي تفاوت چنداني نداشت و اعضاي حزب جمهوري اسلامي يا افراد نزديك به اين حزب را تشكيل شده بود. مي توان گفت علت اين امر تضعيف و انزواي كامل مخالفان پيشاني سفيد نظام بود. ليبرال ها و مخالفان سيستم هر چند در مجلس در اقليت بودند اما هنوز «بودند».
برخي تحليل گران معتقد بودند كه اين دو دستگي ها در ميان جريان اسلامگرا، ريشه در دوران پيش از انقلاب و برخي تنش هاي گذشته ميان روحانيون مبارز دارد اما ماجرا فراتر از اينها بود.
روزنامه كيهان به مديريت خاتمي همان طوري كه از روي كار آمدن موسوي حمايت كرد، در طول نخست وزيري وي نيز حامي نامي ميرحسين بود. اين رويكرد كيهان با پيوستن شخص خاتمي به كابينه، با حرارت بيشتري ادامه يافت. دقيقا يك سال از رأي اعتماد مجلس به نخست وزيري موسوي مي گذشت كه كتاب زندگي سياسي خاتمي ورق ديگري خورد و او ناگهان رداي وزارت به تن خود ديد: در حقيقت، سرانگشتان شخصيتي پرنفوذ و موثر به نام «علي اكبر هاشمي رفسنجاني» بود كه اين صفحه را ورق زد.
گويا سيد محمد خاتمي همه مراحل رشد و بالندگي خود در عرصه سياست ايران را مديون هاشمي رفسنجاني است. او در سال 57 مقدمات رفتن خاتمي به آلمان و مركز اسلامي هامبورگ را فراهم كرد و هم او بود كه در دوره رياستش بر مجلس شوراي اسلامي، تن خاتمي را به رداي وزارت ارشاد دولت موسوي آراست.
در كابينه اول موسوي، حجت الاسلام «عبدالمجيد معاديخواه» به عنوان وزير ارشاد معرفي شده و از مجلس نيز رأي اعتماد گرفت، اما كمتر از يك سال بعد، از اين مقام استعفا داد. عصر روز شنبه اول آبان 1360 وقتي ميرحسين موسوي براي مشورت درباره انتخاب وزير جديد به دفتر رئيس مجلس رفت، هاشمي صريحا از موسوي خواست كه سيد محمد خاتمي را به عنوان وزير ارشاد معرفي كند. او در خاطرات خود درباره نتيجه اين جلسه مي نويسد: «قرار شد آقاي محمد خاتمي وزير ارشاد شوند».
خاتمي هم اكنون در موقعيتي قرار مي گرفت كه بايد نظر مثبت نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را جلب كند. اينجا بود كه همه نگاه ها متوجه عملكرد وي در موسسه كيهان شد. خاتمي هر چند بر اساس مواضع شخصي و علني اش، فردي وفادار به نظام تلقي مي شد، اما اين تنها بخشي از ماجرا بود. سكه حضور وي در كيهان روي ديگري هم داشت: او به سبب تعلقات فكري نتوانست از جرگه همفكران واقعي اش جدا بماند و پس از تحويل گرفتن سرپرستي موسسه كيهان، پاي كساني چون «ماشاءالله شمس الواعظين»، «بهروز گرانمايه»، «رضا تهراني» و «مصطفي رخ صفت» را به اين روزنامه باز كرد.
اين تيم كه عملا مديريت محتواي كيهان را به دست گرفته بود، آن را ابزاري براي ترويج مفاهيم ارزشي غرب از «آزادي و حقوق بشر غربي» گرفته تا «سكولاريسم» كردند و ميدان فراخي را براي تاختن انديشه جريان هاي ليبرال و نمايندگان آنها چون حبيب الله پيمان –دبير كل جنبش غيرقانوني مسلمانان مبارز- يا علي اصغر حاج سيد جوادي و حتي خود ابوالحسن بني صدر فراهم نمودند. اين افراد دقيقا همان كساني بودند كه در زمان روي كار بودن دولت موقت و جريان نهضت آزادي، انديشه «جمهوري ايراني» يعني حذف كلمه اسلام را در ذهن مي پروراندند. خاتمي در يك سو به رفتار بني صدر و بارزگان مي تاخت و در سوي ديگر، در همان روزنامه تحت مديريتش، عقايد و افكار آنها را ترويج مي داد. اين قسم رندي هاي خاتمي اما از ديد تيز وفاداران امام و انقلاب پنهان نماند و سرانجام زمان پاسخگويي فرا رسيد.
منتقدان خاتمی و مخالفان تصدی وزارت ارشاد از سوی وی کم نبودند. هاشمی از موضع منتقدین با خبر بود و مخالفان نیز می دانستند که خاتمی گزینه رئیس مجلس است و برای روز رای اعتماد چه در سر دارد. این بود که برخی مخالفان سراغ هاشمی را گرفتند و از اینکه مجلس تحت تاثیر کلام پرنفوذ وی به خاتمی رای مثبت دهد، گلایه کردند.
18 آبانماه 61 روز رای اعتماد مجلس به خاتمی بود. درباره کاندیداتوری خاتمی برای تصدی منصب وزارت ارشاد چندین موافق و مخالف سخن گفتند که از میان آنها می توان به سخنان مهم «حسین نواب» و از تریبون مخالف اشاره کرد. نواب در نطق خود به نقد تنها مسئولیت مدیریتی خاتمی پس از انقلاب پرداخت و ماجرایی تعریف کرد که پشت پرده و ماهیت گردانندگان کیهان را فاش می ساخت:
«مخالفت من به خاطر ضعف مدیریتی بود که در روزنامه کثیرالانتشار کیهان وجود داشت…در این روزنامه در تاریخ 28/1/61 مقاله ای درج می شود که آیا وقت آن نرسیده است که روحانیت هم تصفیه شود. به دنبال این مقاله هم روزنامه جمهوری اسلامی اعتراض کرد و هم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و هم آیت الله جنتی اعتراض کردند. من دو سه جمله از متن آن مقاله را برای شما می خوانم. در این مقاله آمده همین اکنون شما اگر به حوزه ها نظر بیفکنید اکثریت با روحانیتی است که از بینش انقلاب برخوردار نیست، چرا که شاه با تمام قدرت می کوشید حوزه ها را تحت کنترل قرار دهد و در این رابطه از حمایت برخی از روحانیون نیز برخوردار بوده است…در مقاله بعدی با وضع توهین آمیزی جواب آیت الله جنتی و حوزه علمیه و روزنامه جمهوری را می دهند که این جوابی را که شما دادید روش احسنی را انتخاب نکردید. این مقاله به دست یکی از اعضای شورای سردبیری نوشته شده است».
نواب در ادامه گفت که خاتمی درپاسخ به اعتراض شخص او نوشته که در زمان انتشار مقاله در ایران نبوده است. سپس به این شکل پاسخ خاتمی را به باد انتقاد گرفت: «آقای خاتمی که در کیهان کثیرالانتشار این قدر اشراف بر مدیریت این روزنامه نداشته باشد که یک سفر کوتاهی به خانه خدا میکنند این طور شورای سردبیری بردارد مقاله ای بنویسد… آیا ایشان می تواند وزارتخانه به این بزرگی را اداره کنند».
مخالفت های دیگر مخالفان، از جمله «سید احمد کاشانی» نیز بر حول محور جریان فکری مشکوکی می گشت که مدیریت کیهان را به دست گرفته بود. کاشانی در نطق خود از نفوذ عقیدتی جریان هایی مطرود چون نهضت آزادی در کیهان و نشر اندیشه های منحرف آنها از طریق این روزنامه به شدت گلایه کرد.
این سخنان و انتقادهای نمایندگان مجلس، اذهان را متوجه حکم چند خطی امام(ره) برای خاتمی و تنها تذکر مندرج در آن می کرد که «البته متوجه هستید که مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم و کشور باشند؛ و آزادی ها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تامین شود و بیطرفی حفظ گردد».
اما همانگونه که انتظار میرفت، هاشمی رفسنجانی در هنگام رای گیری، برای کاندیدای خود سنگ تمام گذاشت و در نطقی آتشین خطاب به مخالفان خاتمی گفت: «آقای خاتمی را بنده از سال 42، 43 می شناسم و دوستان ما اکثرا آنهایی که سابقه زیاد در حوزه دارند، ایشان را می شناسند. از آن روزی که ما ایشان را در حوزه شناختیم و تا امروز همیشه به عنوان یک چهره زحمتکش محصل خوش فکر برای ما مطرح بوده است. همیشه این طوری بوده، یعنی من در تمام دوره تاریخم که با ایشان آشنا هستم، یک نقطه ضعف مشخصی از ایشان ندارم که باید برای ما که در کارهای ظریف با اینها کار می کردیم، باید این مسائل روشن تر از دیگران باشد. ایشان در سال 57 وقتی بنا شد آلمان بروند، با شهید بهشتی ما مشورت کردیم. به نظر ما ایشان بهترین چهره ای بود که لازم بود آنجا برود».
هاشمی از چهره های متنفذ دوران و از نزدیکان امام(ره) محسوب می شد و دقیقا پس از ایراد چنین نطقی بود که مشخص شد نگرانی منتقدان و مخالفان وزیر پیشنهادی ارشاد، بی جهت نبوده است: خاتمی توانست از مجموع 169 رای، با 121 رای موافق، 27 رای مخالف و 22 رای ممتنع، وزیر ارشاد دولت موسوی شود.
اما تنها برخی نمایندگان مجلس نبودند که به شخصیت واقعی خاتمی و تعلقات فکری وی پی برده و به مخالفت با وزارت وی برخاسته بودند. آیت الله «سید روح الله خاتمی» بیش از دیگران به خلقیات و عقاید فرزندش آشنا بود و هم او بود که وقتی آیت الله «ابوالقاسم خزعلی» به همراه جمعی خدمتش رسیدند تا وزارت فرزندش را تبریک بگویند، با سخنان خود میهمانانش را شوکه کرد: «خطرناک است، پسر من غرب زده است». این بیان هرچند در آن دوران با توجه به نوشته های غرا و آتشین خاتمی علیه غرب، امری تعجب برانگیز به نظر می آمد، اما گذر زمان دقت و تیزبینی پدر در شناخت فرزند را اثبات کرد.
همچنان هاشمی بدون شرح ادامه دارد:
هاشمی رفسنجانی بدون شرح
بیانات و فرامین رهبر معظم انقلاب در جمع زائرین حرم رضوی دربرگیرنده نکات فراوانی بود که توجه بیشتر به آن و بررسی تفاوت نگاه و تحلیل رهبری معظم با سایر مسئولین و شخصیت های سیاسی و فرهنگی در کشور می تواند شاخصی صحیح برای شناخت شخصیت ها و جریان های سیاسی در کشور باشد که در ادامه به نمونه ای از آن در سخنان اخیر آقای هاشمی رفسنجانی خواهیم پرداخت.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، بیانات و فرامین رهبر معظم انقلاب در جمع زائرین حرم رضوی دربرگیرنده نکات فراوانی بود که توجه بیشتر به آن و بررسی تفاوت نگاه و تحلیل رهبری معظم با سایر مسئولین و شخصیت های سیاسی و فرهنگی در کشور می تواند شاخصی صحیح برای شناخت شخصیت ها و جریان های سیاسی در کشور باشد که در ادامه به نموونه ای از آن خواهیم پرداخت.
رهبر معظم انقلاب در مشهد مقدس(92/1/1):
” پیشرفت در سال 91 در مقایسه با سالهای قبل به قدری است که سال 91 از این نظر برجسته است. در زمینه راه، انرژی، کشف جدید منابع نفتی و اورانیوم، ایجاد و توسعه نیروگاه، پالایشگاه و دهها کار صنعتی بزرگ پیشرفت داشتهایم که این پیشرفتها زیرساخت اقتصادی آینده میشوند. اگر این زیرساختها را از قبل فراهم میکردیم، تحریمها به همان میزان نیز اثر منفی را به جای نمیگذاشت.
توانستیم پابهپای تحریم دشمن در جهت مثبت جلو برویم.
… در حوزه سلامت و مهندسی پزشکی که سلامت مردم است، پیشرفتهای بسیاری صورت گرفته است. در حوزه زیست فناوری، مقام اول را در منطقه به دست آوردهایم. کارهای برجستهای انجام شده است. اقلام متعدد دارویی تولید شد و اینها در همان سالی اتفاق افتاد که بر ملت ما سخت گرفتند.
در نانو فناوری رتبه اول را در منطقه پیدا کردهایم. در چندین حوزه علمی مهم، مقام اول را در منطقه کسب کردهایم. در انتشار مقاله، سهم کشور از تولید علم و مسابقات علمی و فناوری رشد داشتهایم. تعداد دانشجو در سال 91، 25 برابر اول انقلاب است. اینها پیشرفتهای عظیمی است. در حوزههای آب، محیط زیست، انرژیهای نو و انرژی هستهیی کشور پیشرفت کرده است و این در همان سالی است که دشمنان تلاش کردند ملت ما را محدود کنند.”
حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در گفتگو با روزنامه شرق(ویژه نامه نوروز 92):
تحلیل یک مساله، آن هم از نوع سیاسی باید براساس تجربیات گذشته، واقعیتهای حال و ترکیب آنها برای پیشبینی آینده باشد که براساس این نگاه، آنچه که در سال جاری در کشور با آن مواجه بودیم، پایینتر از حداقلها در مقایسه با سالهای گذشته بوده است.
سالها پیش در ارایه برنامه تعدیل گفته بودم که این برنامه در کنار شاخصهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، شاخصهای بسیار مهمی در ابعاد سیاست داخلی و خارجی دارد که اگر به آنها توجه نکنیم، تلاشها و کوشش اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در جهانی که همه مسایل چون دانههای تسبیح به هم مرتبط هستند، چندان مثمرثمر نخواهد بود.
در سال 91 به جایی رسیدیم که بیشتر از همه سالها شاهد تخریب پایههای تولید و به هدر رفتن سرمایههای ایرانی در همه زمینههای علمی، اقتصادی و فرهنگی بودیم.
دفاع تمامقد روحانی ازهاشمی و عملکرد هستهای خود در سیما
نامزد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم با اشاره به بیکاری حدود ۳ میلیون نفر در کشورف تأکید کرد: مسببین وضع اقتصادی موجود باید دادگاهی شوند.
به گزارش فارس، حجتالاسلام حسن روحانی در گفتوگوی ویژه خبری شبکه دو سیما درباره انگیزه خود برای حضور در انتخابات، اظهار داشت: نیازی به توضیح ندارد وضع کشور و مشکلاتی که هست چیست و همه در روستا، شهر و همه اقشار، پیر، جوان، دانشجو، کارگر و عشایر میدانند که امروز با چه مشکلاتی مواجه هستند.
وی تصریح کرد: بنده به عنوان فردی که تجربههایی در دوران مجلس شورای اسلامی، دفاع مقدس و 8 سال در کنار هاشمی رفسنجانی به عنوان دبیر شورایعالی ملی و 8 سال در کنار خاتمی دبیر شورای امنیت ملی بودم و در مجمع تشخیص و مجلس خبرگان حضور داشتم و همچنین نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی بودم دلم میخواست با توجه به تجربیاتم و آنچه کسب کردم در این شرایط حساس خدمتی کرده باشم.
روحانی اضافه کرد: بنده میخواستم در زمینه آینده کشور شاهد آیندهای بهتر بوده و برای رفاه و زندگی مردم تلاش کنم و آنچه در توان دارم در خدمت مردم بگذارم؛ یک اعتدالگرا هستم و همیشه با اصولگرایان معتدل و اصلاحطلبان معتدل آشنا و نزدیک بودم و فعالیت کردم و امروز نیز همان مسیر را دارم.
وی یادآور شد: خوشحالم در این مسیر و فکر تغییر نکرده و افراطگر در راست و چپ نبودم و امروز هم میخواهم آنهایی که عدالت و اعتدال را دوست دارند نمایندگی کنم.
این نامزد ریاست جمهوری یازدهم در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا شعار تدبیر و امید را برای دولت خود نامگذاری کردهاید و برای حل مشکلاتی که در حوزههای اقتصادی و تورم چه برنامهای دارید، گفت: ریشه همه این مشکلات و بخشهای دیگر به مدیریت و کارآمدی دولت باز میگردد.
وی بر همین اساس به نحلههای مختلف در بحث اقتصاد اشاره و تصریح کرد: یک نحله معتقد است که دولت باید پروژه اجرا کند؛ نحله دیگر معتقد است که باید اعتبارات را تقسیم و هر وقت لازم دید دست به جیب بانکها ببرد.
روحانی در ادامه به نحله دیگری اشاره کرد که به دنبال خصوصیسازی است و اظهار داشت: نحله چهارم نیز بر این باور است که وظیفه اصلی دولت این است که محیط کسب و کار را آماده کند چرا که اگر محیط کسب و کار بهبود یافت، زمانی است که تولید رونق مییابد و بخش صنعت، کشاورزی و خدمات فعال میشود.
این نامزد ریاست جمهوری یازدهم با تأکید بر اینکه موانع تولید با یک تدبیر قابل حل و فصل است، افزود: برخی موارد در کوتاه مدت و بخشی نیز به بلندمدت باز میگردد.
وی اضافه کرد: در حال حاضر بیش از 41 هزار واحد صنعتی نیمهتمام داریم و اگر 34 هزار میلیارد تومان اعتبار در اختیار این واحدها گذاشته شود، همه کامل و فعال میشود و 499هزار نفر را مشغول به کار میکند.
روحانی با تأکید بر اینکه امروز در بخشهای مختلف تولیدی اگر مقداری ثبات باشد و مردم بدانند مقررات تغییر نمیکند به گونهای که شاهدیم در یک ماه نزدیک به 50 برابر مقررات اقتصادی تغییر میکند، همه فعال میشوند، گفت: بخشهای مختلف فعالیت خود را آغاز میکند.
این نامزد ریاست جمهوری یازدهم با تأکید بر اینکه اگر بتوانیم رونق اقتصادی را درست کنیم مشکل اقتصادی حل میشود، گفت: امروز در کشور، 3 میلیون و 300 هزار بیکار داریم.
روحانی ادامه داد: برخی منابع دیگر میگویند 3 میلیون و 560 هزار بیکار داریم و اگر ما این تعداد را 3 میلیون و 500 هزار میلیون نفر بگیریم یا اصلاً فرض کنیم 3 میلیون نفر بیکارند، اگر این تعداد مشغول به کار شوند، هر کدام به اندازه یک میلیون به تولید خدمت کنند، درآمد کلی این 3 میلیون نفر، 3 هزار میلیارد تومان میشود.
وی بر همین اساس اضافه کرد: مردم این رقم را به دلیل بروز یک فساد به خوبی به یاد دارند اما فقط فساد مربوط به آن نبود و در دادگاه وجدان مردم، خیلیها باید به دادگاه بروند که چرا کاری نکردند که ما هر ماه 3 هزار میلیارد ضرر کنیم و 3 میلیون نفر بیکار شوند.
این نامزد ریاست جمهوری یازدهم با طرح این سؤال که در کدام خانواده بیکار وجود ندارد، یادآور شد: اگر دولتی با تدبیر کار میکرد این مشکل حل و فصل میشد و شاهد تحول بزرگ در کشور بودیم.
وی با بیان اینکه در حال حاضر رشد اقتصادی ما کجاست، افزود: قرار بود در چشمانداز 20 ساله حداقل رشد اقتصادی 8درصد باشد اما الآن حدود 3 درصد بهطور متوسط است؛ کدام کشور در منطقه ما تورم 30 درصدی دارد؟ تورم عربستان 2.9 دهم درصد در سال 92 بوده و ما بالای 30 درصد هستیم و مواد غذایی در 12 ماه گذشته 58 درصد با تورم مواجه بودند و دلیل آن اینست که تولید رونق نداشته است.
روحانی با تأکید بر اینکه اگر تولید رونق یابد در بخشهای مختلف هم بیکاری حل میشود و هم وقتی این مسأله افزایش یابد عرضه کالا زیاد میشود و در برابر تقاضا تعادل به وجود میآید گفت: در این صورت ناچار نمیشویم بنجلها را از خارج وارد کنیم و برای کارگر چینی کار درست کنیم.
نامزد ریاست جمهوری یازدهم در ادامه سخنان خود به بیکاری جوانان بخصوص دانشجویان اشاره و تصریح کرد: هر ساله از دانشگاهها 900 فارغالتحصیل که همه اینها با رونق در سایه بهبود کسب و کار امکانپذیر است.
وی به برنامههای خود در دولت «تدبیر و امید» برای ایجاد کسب و کار اشاره و خاطرنشان کرد: اولین قدم در دولت تدبیر و امید بهبود دائمی محیط کسب و کار است که در کوتاهمدت بستههای تشویقی ویژهای را برای حرکت اقتصادی در جامعه در نظر گرفته شده است.
این کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در پاسخ به مجری برنامه که پرسید اقتصاد مقاومتی در دولت شما چه جایگاهی دارد، به تعریف واژه اقتصاد مقاومتی پرداخت و گفت: اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصاد استقامتی که ما باید مقاومت را ادامه بدهیم و این به معنای اقتصاد ریاضتی نیست.
روحانی ادامه داد: در اقتصاد مقاومتی باید به دنبال تولید داخل و رشد اقتصادی برویم و خرجهای بیجای دولت را کم کرده و به جای شعار برنامهریزی و کار کنیم؛ مداوم واردات زیاد نشود و تولیدات آخر ما افزوده شود و با استقامت اهداف اقتصادی از جمله چشمانداز را دنبال کنیم.
وی معتقد است که قدرتمندان جهانی درصدد منزوی کردن ایران در دو حوزه اقتصادی و سیاسی هستند و به گفته وی ایران اسلامی نباید در حوزه اقتصادی منزوی شود و تنها با استقامت و مقاومت است که میتوان توطئههای دشمن را نقش بر آب کرد.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه اقتصاد مقاومتی رفاه را خلق میکند، اشارهای نیز به ظرفیتهای جمهوری اسلامی کرد و یادآور شد: ایران در همه منابع غنی است و سرمایه انسانی عظیمی دارد.
وی افزود: سرمایه انسانی که 4 میلیون دانشجو را که متشکل از استاد، متخصص و مدیر هستند می توان با قدری سعه صدر و تدبیر، به کار گرفت.
روحانی در مورد هدفمندی یارانهها نیز به طرح پرسشی مبنی بر اینکه آیا الان یارانهها هدفمند شده، پرداخت و تأکید کرد: هدفمندی یارانهها حرکت قشنگی بود و مجلس از برنامه دوم و سوم به دنبال تحقق آن بود. اما ای کاش در اجرا همانطور که مجلس تصویب کرده بود، پیش میرفت چرا که قرار بود در هدفمندیها به تولید هم برسیم.
وی با بیان اینکه هدفمندی یارانه یعنی علامت درست به تولید دادن، اظهار داشت: هدفمندی یارانه عدالت بود و چون مصوبه مجلس و قانون است باید ادامه پیدا کند اما باید قانون را با دقت اجرا کرد و نواقص گذشته را جبران و اشکالات قبلی را رفع کرد.
این کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گفت که در دولت تدبیر و امید همراه با یارانههای نقدی، یارانههای کالایی نیز داده میشود تا اقشار ضعیف دیگر دغدغه معیشتی نداشته باشند؛ چرا که اساس اقتصاد دولت من آرامش به مردم و از بین بردن نگرانی است.
روحانی اضافه کرد: دولت تدبیر و امید به دنبال این است که آنچنان مردم را از درآمد سرشار کنند که اصلاً به یارانه 45 هزار تومانی نیازی نداشته باشند.
وی با بیان اینکه باید زندگی خوب و شغل آبرومند برای مردم افتخار باشد، خاطرنشان کرد: صدقه گرفتن افتخار نیست بلکه صدقه دادن افتخار است؛ باید کار را به جایی برسانیم که به جای اینکه مردم دستشان را به سوی دولت دراز کند، دولت دستش را به سوی مردم دراز کند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به مجری که پرسید دایره فراجناحی شما تا چه حدی قطر دارد، گفت: من از این واژه فراجناحی خیلی خوشم میآید چون معتقدم با یک جناح نمیشود کشور را اداره کرد.
روحانی افزود: روزی دوستانی در مجلس و یک عده سیاستمدار میگفتند اگر روزی دولت، مجلس و قوه قضاییه در یک خط باشند و کمی نفت هم گران شود چه خواهد شد! چون فکر میکردند هماهنگی بیشتری خواهد بود اما ما دیدیم اینگونه نشد و یک جناح نمیتواند کشور را اداره کند.
وی با تأکید براینکه چه دانشجو و چه هر شخصی دیگری همه سرمایه ملی هستند، خاطرنشان کرد: چپ و راست فرقی نمیکند برای مسئولیت فرد متدین، دلسوز و کسی که قانون اساسی را قبول دارد و دلش میسوزد را باید به کار گماشت.
روحانی ادامه داد: باید فراجناحی کار کرد چرا که هیچکس حق ندارد نیمی از سرمایه مردم را کنار بگذارد و اتوبوسی بیایند و اتوبوسی بروند.
رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصحلت نظام گفت که با افراطیگری میانهای ندارم و آنهایی که افراطی بودند به کشور خدمت نکردند.
روحانی افزود: اگر افراط نبود نه شاهد اردوکشی خیابانی بودیم، نه زندان و نه حصر. همه این گرفتاریها افراط است. اگر در مسیر اعتدال باشیم میتوانیم کشور را خوب اداره کنیم و بنده از تمام کارشناسان و نخبگان استفاده خواهم کرد.
وی در مورد عدالت و پیشرفت نیز گفت: پیشرفت چشماندازی 20 ساله است و ایران باید تبدیل به کشوری توسعه یافته و پیشرفته توأم باعدالت شود که این هدف اصلی است.
این کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ادامه سخنان خود به تعریف عدالت پرداخت و اظهار داشت: عدالت یعنی هرچیزی سرجای خودش باشد. یعنی به کسی ظلم نشود و تولیدگر و کارگر به حقشان برسند و هر کسی بتواند انتقاد و حرف خود را بزند که چنین جامعهای، جامعه علوی خواهد بود.
روحانی معتقد است که عدالت از اعتدال میگذرد چرا که به گفته وی تندرویها باعث میشود که به عدالت نرسیم و این عدالت است که میتواند به ملتی عزت و سربلندی بخشد.
وی ادامه داد: عدالت یعنی یک مسئول یک هواپیمایی برمیدارد فقط زن و بچههای خود و خبرنگاران را همراه خود به سفری نبرد بلکه کارآفرینان را در آن سفر به همراه داشته باشد؛ باید از ترکیه یاد بگیریم که وقتی مقامی از این کشور به جایی سفر میکند 100 تا 200 کارآفرین را همراه خود میبرند و این به معنای طرفداری از سرمایهداری نیست.
این کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ادامه سخنان خود به مفهوم عدالت پرداخت و گفت: عدالت میتواند ملتی را به عزت و سربلندی برساند، از ترکیه یاد بگیریم که نخست وزیرش در سفرهای خارجی 100 تا 200 کارآفرین را با خودش میبرد؛ این یعنی عدالت نه اینکه بستگان را با خود ببریم.
وی افزود: اگر یک شرکتی توسعه پیدا کند مهندس و کار وضعشان خوب میشود تولید و صادرات هم وضعشان بهتر میشود؛ عدالت و پیشرفت زیبا و قشنگ است اما همه جا عدالت باید برقرار شود.
روحانی با انتقاداز صداوسیما، گفت: ای کاش عدالت در صداوسیما هم بود؛ ای کاش اگر نقدی سازنده می شد که ما هم تشکر میکردیم از صداوسیما اما اگر تخریب و تهمت بود نه اینکه طرف مرتب زنگ به رئیس سازمان زنگ بزند به او وقت بدهند یا ندهند.
روحانی افزود: خوب بود همان شبی که به برخی در صداوسیما تهمت زده و ظلم شد، آنها را صدا میکردند و فرصت حرف زدن می دادند؛ خیلی از بزرگان و کسانی که در زندان شاه شلاق خوردند و یار نزدیک امام بودند، به آنها در صداوسیما توهین شد.
وی ادامه داد: متأسفانه صدواسیما به عدالت رفتار نکرد، صداوسیما باید پیشرفت داشته باشد، باید کانالهاش بیشتر باشد، بینندههاش بیشتر باشد؛ ما می خواهیم صداوسیمایی داشته باشیم که با آن فخر بفروشیم و به دنیا بگوییم این صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران است که اگر به کسی اهانت شد میآید در صداوسیما از خودش دفاع میکند.
روحانی بر همین اساس به رئیس صداوسیما توصیه کرد به کسانی که به آنها توهین میشود وقت بدهند که بیایند از خودشان دفاع کنند و حرف بزنند چرا که گاهی ممکن است دشمن ما را توی دام بیاندازد که همه باید مواظب باشیم.
وی ادامه داد: زمانی امام به بنده دستور داد اگر پشت تریبون مجلس نمایندهای توهین کرد باید به شخص توهین شونده وقت داد تا از خود دفاع کند به رئیس سازمان صداوسیما بگویید که اگر به کسی توهین شد به آن شخص وقت دفاع دهد چرا که نباید سرمایههای انقلاب را تلف کنیم.
روحانی تأکید کرد: نباید به سادگی نیروهای انقلاب را از دست داد و نباید هرچه بیگانگان میگویند گوش دهیم چرا که گاهی دشمنان میخواهند ما را به دام بیندازند.
عضو شورایعالی امنیت ملی در پاسخ به سؤال مجری گفتوگوی ویژه خبری مبنی بر اینکه آیا سیاست خارجی وی مانند زمان 1+5 و ارتباط با سه وزیر اروپایی است یا خیر، گفت: شما نباید در سؤال اشتباه کنید! شکل گیری 1+5 مربوط به دوره پس از ما ولی ارتباط و مذاکره با سه وزیر اروپایی مربوط به دوره ماست.
وی افزود: اساس اینست که تهدید را به فرصت تبدیل کنیم و اگر نشد حداقل تهدید به آسیب و پس از آن به شرایط عادی تبدیل شود تا به تدریج بتوانیم آن را به فرصت تبدیل کنیم.
روحانی ادامه داد: در آن 22 ماه سیاست ما تحت نظارت مقام معظم رهبری این بود که تهدیدها را دفع کنیم و من به عنوان نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی باید توطئه آمریکا را میشکستم، هرجا توطئه آمریکا شکسته میشود زیباست و ملت ما لذت میبرند.
وی گفت: آمریکا پرونده هستهای ما را از وین حرکت داد و به نیویورک رسانید، در قطعنامه شهریور 82 طبق ماده 18 قطعنامه شورای حکام را بستند و ما میخواستیم تهدید را به فرصت تبدیل کنیم و اجازه ندهیم کشور دچار تحریم شود. در صورتی که آمریکا میخواست آنچه در فناوری هستهای داریم کامل نشویم و حتی همان که داریم را به آمریکا تحویل دهیم.
روحانی افزود: ما به دنبال تکمیل فناوری بودیم و وقتی سه وزیر اروپایی را دعوت کردیم تنها 10 سانتریفیوژ در نطنز داشتیم، تولید کیک زرد و آب سنگنین نیز نداشتیم و میخواستیم این فناوریها تکمیل کنیم ولی آمریکا قصد داشت اعلام کند که ما به دنبال بمب هستیم.
این کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری تصریح کرد: ما قصد داشتیم ثابت کنیم که آمریکا دروغ میگوید و ایران به دنبال بمب نیست و نخواهد بود زیرا مقام معظم رهبری اعلام کرده است که ساخت بمب حرام است.
وی افزود: ایران به دنبال توسعه است و ما با ارشاد مقام معظم رهبری و همت مسئولان این مسئله را ثابت کردیم که به دنبال توسعه و صلح هستیم.
وی ادامه داد: یکی از آن سه وزیر اروپایی (فیشر) اعلام کرد که در تهران به ایران قول دادند که اجازه نمیدهند پرونده هستهای ایران به شورای امنیت برود البته قولهای دیگری نیز دادندو گفتند که برای جلوگیری از ورود پرونده هستهای ایران به شورای امنیت از حق وتو استفاده میکنند.
روحانی افزود: البرادعی در کتابش نوشت که سه وزیر اروپایی به آنها گفتند که ما برای ایران سپر انسانی شدیم تا آمریکا نتواند به ایران حمله کند، در آن شرایط حساس که آمریکا به افغانستان و عراق حمله کرده بود و بوش با آن وضعیت دیوانگی میخواست ایران را نیز اشغال کند ولی ما از آمریکا نمیترسیم.
وی ادامه داد: البته تا جایی که میتوانیم نباید اجازه دهیم که جنگ شود ولی اگر تحمیل شود ما مرد جنگ هستیم، من همان طلبهای هستم که به عنوان سرباز خدمتگزار 8 سال جنگ بودم.
وی تصریح کرد: ما اجازه ندادیم پرونده هستهای ایران به شورای امنیت برود و صلحآمیز بودن پرونده هستهای را در یک سال با حضور آمریکا ثابت کردیم به طوریکه در آذر سال 83 شورای حکام فعالیت صلحآمیز ایران را تأئید کرد که این مسئله یعنی شکست آمریکا.
روحانی گفت: رایس نیز اعلام کرد که ما میخواستیم ایران را منزوی کنیم ولی ایران ما را منزوی کرد.
کاندیدای یازدهمین دوره ریاستجمهوری اظهار داشت: امروز دشمن پرونده هستهای ایران به شورای امنیت برده که ما باید پرونده را از شورای امنیت خارج کنیم، باید تلاش کنیم تا تحریمهای ظالمانه برداشته شود، زیرا این سلطهطلبی آمریکاست و ظلم شورای امنیت سازمان ملل به ملت ایران را نشان میدهد.
روحانی افزود: در آن زمان برای اینکه به اهداف برسیم با وزرا مذاکره میکردیم که کمکم با رؤسا مذاکره کردیم ولی امروز مذاکرات ما در حد مدیرکل کشورها است که باید به سطح وزیر و رؤسا برسیم، این کار شدنی است ولی باید متحد شویم و پشت مذاکره کننده را خالی نکنیم.
به گفته روحانی ما میتوانیم با درایت مقام معظم رهبری و همت ملت تهدید را به فرصت تبدیل کنیم.
در ادامه روحانی در پاسخ به سؤال مجری گفتوگوی ویژه خبری مبنی بر توقف قراردادهای سعدآباد، بروکسل و پاریس گفت: شما که میدانید این مسائل دروغ است، در سعدآباد اصلاً قراردادی نبود، طرح این مسائل مربوط به بیسوادها است، شما که اینها را میدانید و اگر در گوشی به شما اطلاع میدهند حتماً آنها بلد نیستند که به شما میگویند.
وی افزود: در بیانیه تهران قطعنامه این بود که همه چیز متوقف شود ولی ما اجازه ندادیم.
در ادامه مجری برنامه در رابطه با تعطیلی UCF سؤال کرد که روحانی اظهار داشت: شما آن زمان کجا بودید؟ خوب است که تاریخ را بخوانید، مذاکرات تهران مهر سال 82 انجام شد و UCF فروردین 83 به مرحله اول رسید و مرحله پس از آن پائیز 83 بود و در فروردین 84 نیز تکمیل شد.
وی افزود: تولید آب سنگین در تابستان 83 صورت گرفت، تولید کیک زرد زمستان 83 و تکمیل سانتریفیوژ نیز زمستان 83 انجام شد.
روحانی گفت: ما هیچ کاری را متوقف نکردیم بلکه فناوری را تکمیل کردیم؛ البته من نه، دانشمندان هستهای ما که دستشان را میبوسیم که جانشان را نیز نثار کردند که باید به مقام شهدای عزیز ادای احترم کنم، این فناوری را تکمیل کردند.
وی افزود: ما فرصتها را ساختیم؛ البته ما که می گویم یعنی رهبری و نظام نه حسن روحانی.
کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری تصریح کرد: این مرحله در همان زمانی طی شد که مقام معظم رهبری پس از مذاکرات تهران در تاریخ یازدهم بهمن ماه سال 82 فرمودند در این مذاکرات توطئه آمریکا و اسرائیل شکسته شد و بدون تسلیم و پذیرش حرف زور کار را انجام دادیم.
وی گفت: این حرفها همان بداخلاقیهای صداوسیماست که شما نیز در ذهنتان جا افتاده است.
در ادامه مجری برنامه اعلام کرد که کتاب خاطران هستهای حسن روحانی را 2 بار خوانده است و روحانی هم به او توصیه کرد برای بار سوم نیز آن را بخواند زیرا در آن تصریح شده فناوریهای هستهای را ما تولید کردهایم تا UCF ، UF4 و UF6 تولید شود.
وی گفت: روزی که پرونده را تحویل گرفتیم 150 سانتریفیوژ داشتیم و وقتی پرونده را تحویل دادم به 1500 سانتریفیوژ رسیدیم.
ناگفته های آهنگران از مسئولینی که طالب پذیرش قطعنامه بودند
آقای هاشمی گفت : شما بیا همین صحبت ها رو به امام بگو ، ایشون از شما که داخل متن جنگ هستین ، بهتر قبول می کنن که صلح رو بپذیریم . »
به گزارش بولتن نیوز به نقل از شهدای ایران؛ حاج صادق آهنگران در خصوص پذیرش قطع نامه می گوید: سال 1366 ، درست زمانی که حضرت امام فرمود : « جنگ مساله ی اصلی است » ، در قرارگاه زمزمه ای بین فرماندهان جریان داشت ، که بعضی از مسئولین از جمله آقای « هاشمی رفسنجانی » آن طور که باید و شاید طالب ادامه ی جنگ تا حصول نتیجه نهایی نیستند و دنبال آتش بس و هم آوردن سر و ته ماجرا هستند ، البته شاید این آقایان برای خود دلیل هم داشتند و این احتمال را می دادند که نیرو های ایرانی نتوانند از دشمنی که تمام استکبار جهانی پشت سراو بود ، بر آیند ، اما به هر ترتیب ، هم زمان با آن رهنمود امام خمینی ، صلح طلبی در عملکرد این حضرات نمود عینی داشت .
یک روز به اتفاق تنی چند از فرماندهان در قرار گاه بودیم ، که « قاسم سلیمانی » فرمانده ی وقت لشکر 41 ثار الله کرمان ، توسط آقای هاشمی احضار شد تا گزارشی درباره ی وضیعت جنگ بدهد .
وقتی قاسم سلیمانی از پیش آقای هاشمی برگشت ، به شدت درهم و نطقش کور شده بود ، ناراحتی در چهره اش موج می زد . از او پرسیدم : « چی شده آقا قاسم ، ناراحتی ؟ » از شدت غضب ، چهره اش برافروخته شده بود . پس از چند لحظه گفت : « از من خواستن گزارشی از مشکلات جنگ بدم ، وقتی گزارشم رو دادم ، آقای هاشمی گفت : شما بیا همین صحبت ها رو به امام بگو ، ایشون از شما که داخل متن جنگ هستین ، بهتر قبول می کنن که صلح رو بپذیریم . » این مساله باعث شده بود که قاسم سلیمانی متوجه منظور آقای هاشمی بشود و بابت آن ، خون خونش را می خورد . نا گفته نماند این قضیه مربوط به مقطعی از جنگ است که هنوز هیچ صحبتی از قبول قطع نامه و آتش بس در میان نبود .
[ در آن مقطع مشهور شده بود ، که آقای هاشمی رفسنجانی در قبال آمریکا انعطاف و نرمش نشان می دهد و به همین دلیل مورد انتقاد قرار داشت . یک بار من به شخصه صحنه ای را دیدم ، که بیان گر همین موضوع بود . ایشان برای سخنرانی به نماز جمعه اهواز آمده بود . قبل از سخنرانی ، « محمود شالباف » مجری نماز جمعه از او پرسید : « چه کار کنم ؟ شعار مرگ بر آمریکا رو بگم یا نه ؟ » آقای هاشمی سریع گفت : « بگید ! بگید ! » این سوال شالباف به خاطر همان ذهنیتی بود که از این سیاست آقای هاشمی در ذهنش داشت . ]
اولین واکنش خانواده هاشمی پس از اعلام اسامی
به گزارش بولتن نیوز به نقل از جام نیوز: فاطمه هاشمی، دختر آقای هاشمی رفسنجانی در خصوص عدم احراز صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی به سایت “جرس” گفت: «در حقیقت هیچ دلیلی هم برای رد صلاحیت ایشان اعلام نکرده اند.»
وی در ادامه مدعی شد: «برای ایشان پیغام آورند که حتما باید از کاندیداتوری انصراف دهند و ایشان هم صراحتا جواب دادند انصراف نخواهم داد و نمی توانم به مردم خیانت کنم. مردم به من اعتماد کردند و از من درخواست کردند که بیایم و به خاطر آنها آمدم. آنها بسیار از آمدن من خوشحال شدند، حالا چطور از من می خواهید انصراف دهم؟! اصلا بر چه اساسی انصراف دهم؟ من که نمی توانم به مردم دروغ بگویم.»
دختر آقای هاشمی رفسنجانی اضافه کرد: “الان بسیاری از افرادی که مسئولیت بالایی در کشور دارند از سن خیلی بالایی برخوردارند و علاوه بر آن بیمار هم هستند. بنابراین، کاملا مشخص است که سن بهانه است. امام خمینی در سن هفتاد و نه سالگی وارد کشور شدند و یازده سال هم رهبر کشور بودند و کشور انقلابی را به نحو احسنت مدیریت کردند. سن که نمی تواند ملاک باشد. دقیقا پدر چنان دغدغه کشور را داشتند و نگران این اوضاع بودند که در این سن وارد صحنه شدند.”
فاطمه هاشمی در پایان گفت: “ایشان هنوز واکنشی به این مسئله نشان نداده اند، البته بعید می دانم ایشان اعتراضی به این مسئله کنند. در هر حال ما هم خوشحالیم که آقای هاشمی با توجه به این شرایط وظیفه خود را انجام دادند.”
شورای نگهبان دلیل عدم احراز صلاحیت نامزدها را علنی اعلام نمی کند اما خود نامزدها را در جریان آن قرار می دهد.
روایت غرضی از درخواست خاتمی از هاشمی
محمد غرضی نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گفت: یک روز در دولت هاشمی، خاتمی وزیر ارشاد درخواست بالا بردن سوبسید روزنامهها شد که من مخالفت کرده و روزنامههایی را برایشان آوردم که از کبابی سر درآورده بودند.
به گزارش بولتن نیوز، محمد غرضی نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در نشست خبری که با حضور اهالی رسانه در خبرگزاری مهر برگزار شد در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه برنامههای فرهنگی دولت وی در صورت رای آوردن چیست؟ گفت: در تمام عمر فعالیتهای سیاسی اقتصادیام در جمهوری اسلامی ایران به چشم خود دیدهام هرگاه دولتها فرهنگ را به مردم تزریق کردهاند از بین رفتهاند؛ چراکه فرهنگ نتیجه اعمال مردم در زندگیشان است بنابراین خود مردم فرهنگ را میسازند و اگر دولتها خواستند فرهنگ بسازند از بین رفتهاند.
این نامزد انتخابات ریاست جمهوری افزود: نکته دیگر این است که به آزادی بیان اعتقاد دارم و متعهد میشوم که یک دولت ضدتورم تشکیل دهم و درباره مسائل فرهنگی هم به همین ضد تورم بودن معتقدم. دولت بنده اگر رای بیاورد دولت خدمتگذار نخواهد بود بلکه دولت پاسخگو است.
وی در ادامه به اختلافهای موجود در عرصه فرهنگ و هنر و به ویژه سینما اشاره کرد و گفت: در حوزه فرهنگ و هنر و به ویژه سینما اختلافهای اساسی بین دولت و مردم وجود دارد. مجموعه دولت و برخی از اهالی فرهنگ و هنر در طول سالهای گذشته قصد داشتند افکار و عقاید خود را به مردم تحمیل کنند. اما اگر فرهنگ منتخب مردم باشد دیگر بحثی باقی نمی ماند اما اگر همین فرهنگ تزریقی باشد مسلما با مقاومت روبهرو می شود.
غرضی در پاسخ به این پرسش که کارنامه کاری اش بیشتر رنگ و بوی بررسی اقتصادی دارد آیا به مدیران فرهنگی کابینه خود فکر کردهاید؟ گفت: متاسفانه همینگونه است و مردم مرا چهره فرهنگی نمیشناسند اما چنین نیست. یک روز در دولت هاشمی، محمد خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جلسه هیات دولت مطرح کرد که که سوبسید برای چاپ روزنامه بدهید که من مخالفت کردم. بعد رفتم یک کبابی و یک بغل روزنامه جمهوری اسلامی جمع کردم و آوردم در هیات دولت به آقای هاشمی گفتم این سوبسید را می خواهید برای چه به محمد خاتمی بدهید که روزنامه چاپ کند تا از کبابی سردرآورد.
وی افزود: چاپ روزنامه یعنی یک ارتباط یک طرفه. حال اینکه شما این سوبسید را به من بدهید تا تلفن به مردم دهم و یک ارتباط و رسانه دو طرفه برقرار کنم. رسانه یک طرفه مانند آب روانی است که به دریا می ریزد. بنابراین اگر می خواهیم کار فرهنگی انجام دهیم باید به سوی برقراری یک ارتباط دو طرفه گام برداریم. اما متاسفانه کار فرهنگی در شرایط حاضر به دعواهای گروهی تبدیل شده است. به این معنا که سینماگر یک فیلمی می سازد بعد عده دیگری با آن مخالف می کنند و در نهایت این دولت است که باید بیاید و میانجیگری کند.
غرضی همچنین تاکید کرد: در هیچ جای دنیا چنین اختلاف هایی وجود ندارد اما متاسفانه در ایران اختلافهایی از این دست منجر به تعطیلی خانه سینما، خانه فرهنگ و … میشود.
وی افزود: وزیر محترم ارشاد در برنامه زنده تلویزیونی از آمار خرید بیست میلیون تومانی کتاب خبر داد و یا اینکه گفت 430 هزار کتاب منتشر شده است. روزی یک نویسنده معروف پیش من آمد گفت 2500 جلد کتاب چاپ کرده 1000 کتاب به فروش رفته است و 1500 جلد دیگر باقی مانده است و بعد به من پیشنهاد داد که من این کتاب ها را بخرم خوب اگر این فرهنگ است چرا باید چیزی را تولید کنیم که خریدار ندارد من با سیاست دادنِ سوبسید به سینماگر، نویسنده و اهالی هنر برای اینکه کالایی تولید کند که به کار نیاید مخالف هستم.
این نامزد انتخابات ریاست جمهوری در توضیح آشنایی خود با مسائل فرهنگی گفت: در سال 1367 در مجلس شورای اسلامی میان نمایندگان ایستادم و ماهواره زهره را تصویب کردم و فقط دو نفر رای منفی به این طرح داشتند. من در آن جلسه گفتم که کتاب چاپ نکنید، روزنامه چاپ نکنید و فقط یک ماهواره بگذارید با صد سایت و ببینید که مردم جذب خواهند شد. از همین رو وظیفه دولت این است که کشور را به گونه ای اداره کند تا رضایت عامه جلب شود و نویسندگان، شعرا، فیلمسازان و حتی دولت یک طرف و مردم نیز یک طرف ماجرا هستند.
وی در پایان صحبتهای خود با بیان این مطلب که با خصوصی سازی در حوزه فرهنگ مخالف است، گفت: من با خصوصیسازی به شدت مخالف هستم و عملی قابل قبول است که رضایت مردم در آن باشد بنابراین دولت نباید دست در جیب مردم کند چراکه اگر دست دولت در جیب مردم باشد دیگر فقرا روی پای خود نمی ایستند درنتیجه از فرهنگ و علم و تخصص هیچ چیز باقی نمیماند.
اشتباهات وزیر اطلاعات در خصوص نقش هاشمی در درگیری های 88
با توجه به موضع گیری برخی از خواص و نمایندگان مجلس پس از اظهارات اخیر آقای مصلحی به نظر می رسد که اشتباه دیگر وزیر اطلاعات این است که بر علیه آقای هاشمی موضع گیری کرده است و گویا آقای وزیر از نفوذ و دسترسی های ویژه ایشان در بین برخی از نمایندگان مجلس و یا بعضی از نخبگان سیاسی و غیره بی اطلاع بوده است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از رویداد، آقای مصلحی وزیر اطلاعات که اخیراً در خصوص ارتباط آقای هاشمی رفسنجانی و حوادث انتخابات سال 1388 صحبت هایی داشته است، دچار اشتباهاتی شد که می توان در سطور زیر به جمع بندی آنها پرداخت:
1- آقای هاشمی رفسنجانی با نوشتن نامه بی سلام و خداحافظی به رهبر انقلاب، به هیچ وجه قصد تشویش اذهان عمومی جامعه، برهم زدن نظم، زمینه سازی بر شورش های خیابانی و هر آنچه از پیش بینی خود در خصوص حوادث انتخابات نوشته بود نداشته است و دلیل آن هم این بود که نامه فوق را به صورت سربسته و محرمانه صرفاً برای رهبری ارسال داشته است؛ ولی معلوم نیست کدام شیر پاک خورده ای در دفتر ایشان، نامه را به صورت سر گشاده برای دفتر رهبری ارسال و رونوشتی از آن را برای رسانه های عمومی ارسال کرده است.
بنابراین وزیر اطلاعات اشتباه نموده که هدف آقای هاشمی رفسنجانی از نامه مذکور را ایجاد تشویش اذهان عمومی، زمینه سازی برای فتنه و ارائه راهکار به معترضین ( تظاهرات خیابانی ) و … عنوان کرده است.
2- خانم عفت مرعشی که همسر آقای هاشمی رفسنجانی است به هیچ وجه در روز رای گیری، از مردم نخواسته است تا در صورت رای نیاوردن کاندیدای مورد نظر خائنان هاشمی، به خیابانها بریزند، فیلم زیر نشان می دهد حرفهای همسر آقای هاشمی رفسنجانی، سهوی بوده و ایشان نمی خواسته است مطالب داخل خانه را به بیرون بیاورد و فقط از دهانش در رفته است.
سخنان عفت مرعشی پس از شرکت در انتخابات 88
آقای هاشمی رفسنجانی قصد داشته است تا ارتباط خبر و فیلم مذکور با همسرش و دعوت وی به شورش خیابانی را تکذیب کند؛ ولی فراموش کرده است و لذا وزیر اطلاعات نباید این عملکرد را در راستای فتنه انگیزی یا انجام عملیات طراحی شده فتنه بداند بلکه همه اینها نشانه پیش بینی های دور اندیشانه آقای هاشمی رفسنجانی و خانواده محترم می باشد ؟!؟!
3- خانم فائزه هاشمی به هیچ وجه در تجمعات خیابانی حضور نداشته است و عکس ها و فیلم های منتشره مربوط به یک فائزه هاشمی دیگر است و با آقای هاشمی رفسنجانی هیچ ارتباط خانوادگی بجز فرزند و پدری ندارد.
4- در ادامه عکس هایی که ادعا می شود مربوط به فائزه هاشمی است درج شده است. شما قضاوت کنید آیا این عکس ها و فیلم ها می تواند مربوط به خانم فائزه هاشمی باشد ؟ البته خانم هاشمی بارها قصد داشته است نسبت این عکس ها و فیلم ها را با خود تکذیب نماید؛ ولی فرصت این کار را نداشته است، همچنین آقای هاشمی رفسنجانی نیز فراموش کرده است تا ارتباط خود با مواضع ضد انقلابی و فتنه انگیزانه دخترش را تکذیب و یا این مواضع ناصواب را محکوم نماید ؟!؟!
بنابراین باز هم وزیر اطلاعات اشتباه کرده است که این اخبار دقیق و خلل ناپذیر از عملکرد دختر محبوب آقای هاشمی رفسنجانی را به عنوان قرینه ای از رابطه ایشان با فتنه و یا فتنه انگیز دانسته است هر چند که هیچ گاه آقای هاشمی رفسنجانی عملکرد دخترش را محکوم نکرده است.
5- آقای مهدی هاشمی هیچ نقشی در هدایت تجمعات غیر قانونی و شورش های خیابانی انتخابات سال 1388 نداشته است ؟! و این مطالب صرفاً یک اتهام بی اساس است ؟! و آقای هاشمی رفسنجانی مانند تمام مردم ایران و برای اینکه حرفی از فرزند بی گناهش ضایع نشود و در هنگامی که مردم پیگیر شدید مطالبه محاکمه بانیان فتنه بوده اند، ایشان را به یک ماموریت اداری خیلی مهم و ضروری دانشگاه آزاد با حقوق ارزی مناسب اعزام نموده تا وقتی آب ها از آسیاب افتاد، مهدی هاشمی پس از دو سال به مملکت برگردد تا سر وقت به اتهامات بی اساسی که متوجه ایشان است پاسخ دهد که البته هنوز آن وقت مناسب پیش نیامده است وگرنه مهدی هاشمی پاک پاک است؟
اصلاً متهمان فتنه 88 چه حقی داشته اند تا ارتباط خود با آقای مهدی هاشمی و نقش مدیریتی ایشان در حوادث و شورش های انتخابات 88 را در دادگاه خود مطرح کنند؟
بنابراین باز هم وزیر اطلاعات اشتباه نموده است که بین آقای هاشمی رفسنجانی و پسرش با فتنه ارتباط یا وابستگی خاصی احساس نموده است و باید طبق ضرب المثل شتر دیدی ندیدی عمل می کرد.
5 – آقای هاشمی رفسجانی در مواضع محکم و قاطع نسبت به حوادث فتنه 88 موضع گیری های مناسبی داشه است و به طور شفاف صف خود را از فتنه گران جدا نموده است که عبارتند از:
الف) توهین به مقدسات در روز عاشورا/ موضع آقای هاشمی: سکوت
ب) توهین به امام خمینی و پاره نمودن عکس ایشان / موضع آقای هاشمی: سکوت
ج)حذف قید اسلامی از نام جمهوری اسلامی و مطرح نمودن جمهوری ایرانی/ موضع آقای هاشمی رفسجانی: سکوت
د) روزه خواری علنی در روز قدس و شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران/ موضع آقای هاشمی: سکوت
ه) موضع گیری در تظاهرات غیر قانونی روز 13 آبان 88 به نفع آمریکا و بر علیه نظام: موضع آقای هاشمی رفسنجانی: سکوت
6- یکی دیگر از اشتباهات آقای مصلحی وزیر اطلاعات فکر می کند که مردم به این اخبار و اطلاعات آشکار دسترسی ندارند و یا فراموش کرده اند که آقای هاشمی رفسنجانی و خاندان وی چه عملکردی داشته اند.
7- با توجه به موضع گیری برخی از خواص و نمایندگان مجلس پس از اظهارات اخیر آقای مصلحی به نظر می رسد که اشتباه دیگر وزیر اطلاعات این است که بر علیه آقای هاشمی موضع گیری کرده است و گویا آقای وزیر از نفوذ و دسترسی های ویژه ایشان در بین برخی از نمایندگان مجلس و یا بعضی از نخبگان سیاسی و غیره بی اطلاع بوده است.
——————————————–
با سلام ، هملکرد رهبری معظم انقلاب ملاک قضاوت ماست.
روایت آقاتهرانی از اختلاف نظر مصباح و هاشمی درباره منافقین؛
هاشمی: باید به منافقین کمک کرد/آیت الله مصباح: مجاهدین خلق منحرف هستند
نماینده مردم تهران در مجلس گفت: پیش از انقلاب آیتالله هاشمی میگفت مجاهدین خلق (منافقین) دلسوز هستند و باید به آنها کمک شود ولی آیت الله مصباح میگفت آنها التقاطی هستند و این مسئله موجب انحراف آنها میشود.
به گزارش “ندای انقلاب”، حجتالاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی در مراسمی که به همت طلاب مدرسه معصومیه برگزار شد در سخنانی با بیان روایتی از کتاب کافی اظهار داشت: خداوند در قرآن کریم میفرماید «اگر آنها در آن راه استقامت میکردند به آنها آبی گوارا مینوشاندیم»، امام باقر (ع) میفرمایند «معنای این آیه شریف این است که اگر مردم در ولایت امام علی و فرزندان ایشان (ع) استقامت داشتند و امر و نهیاشان را به جان و دل میپذیرفتند به آنها ایمان واقعی را میچشاندیم».
وی ادامه داد: برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی باید ولایت الهی داشت، برای انتخابی صحیح باید به دنبال اصلح رفت، دوستان پایداری پس از بررسیهای فراوان رسیدند به اینکه آقای لنکرانی اصلح است و در نهایت ایشان را به عنوان نامزد این جبهه معرفی کردیم و باید در این راه مقاوم باشیم.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در ادامه به ذکر خاطرهای از دوران پیش از انقلاب پرداخت و گفت: در آن زمان که انقلاب به پیروزی نرسیده بود بین آیتالله مصباح و آیتالله هاشمی رفسنجانی در خصوص گروه مجاهدین خلق (منافقین) بحث شد، هاشمی میگفت مجاهدین خلق دلسوز هستند و باید به آنها کمک شود ولی آیتالله مصباح میگفت آنها التقاطی هستند و این مسئله موجب انحراف آنها میشود و در نهایت نیز آقای رفسنجانی پس از اینکه کارهای این گروه را دیدند گفتند که من اشتباه کردم.
آقاتهرانی با تاکید بر اینکه اعتقاد من این است که آیتالله مصباح مسائل را به صورت عمیق درک میکنند و میبینند، ادامه داد: مقام معظم رهبری در تبیین شاخصهای اصلح برای ریاست جمهوری فرمودند کسی باشد که نقاط قوت دولت فعلی را داشته و نقاط ضعف آن را نداشته باشد، ما نیز در جبهه پایداری با نظر آیتالله مصباحیزدی پس از بررسیهای زیادی که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که دکتر باقری لنکرانی اصلح هستند و از ایشان حمایت کردیم و تا انتها نیز به امید خدا در این مسیر ثابت قدم خواهیم ماند.
وزیر اطلاعات دولت خاتمی گفت: حسن روحانی با تشویق و حمایت کامل هاشمی رفسنجاني وارد عرصه انتخابات شده و در صورت ورود هاشمی صحنه انتخابات را ترک می کند.
به گزارش “ندای انقلاب” به نقل از مهر، حجت الاسلام علی یونسی عصر جمعه به همراه یاسر هاشمی در جمع خبرنگاران اظهار داشت: حسن روحانی تنها با حمایت هاشمی وارد عرصه انتخابات شده زیرا به احتمال زیاد هاشمی به عرصه انتخابات قدم نگذارد.
وی ادامه داد: تاکنون هاشمی سخنی در خصوص آمدن به عرصه سیاست و انتخابات ریاست جمهوری را مطرح نکرده ، اما به طور حتم نمی توان در خصوص حضور نداشتن وی در این عرصه سخن گفت.
یونسی با بیان اینکه در صورت وارد شدن هاشمی به عرصه انتخابات روحانی از کاندیداتوری برای ریاست جمهوری انصراف می دهد، گفت: در صورتی که هریک از آقایان هاشمی و خاتمی وارد انتخابات شوند روحانی از این عرصه کنار می رود زیرا وی به هیچ وجه درصدد رقابت با این دو شخص نیست.
وی ادامه داد: هم اکنون هاشمی و خاتمی دارای رای بسیار زیادی در میان مردم هستند و عقاید آن ها طرفدار زیادی در بین مردم و به خصوص جوانان داردکه روحانی نیز برای ادامه دادن راه این دو تن وارد این عرصه شده است.
يونسي در خصوص اهداف سفر خود و یاسر هاشمی به آذربایجان شرقی گفت: در حال حاضر همفکران زیادی با این دو شخص در این استان وجود دارد که برای ساماندهی و تشویق این افراد برای حضور در ستاد روحانی وارد عمل شده ایم
هاشمی رفسنجانی:آزادي انتخابات را شما ميخواهيد تامين کنيد؟!
«از اين سران آزادي يک وقت يکيشان به من ميگفت که امروز اگر راي آزاد باشد، ما مثلا ۷۰، ۸۰ درصد راي ميآوريم. خيال ميکنند خانمشان ناراضي است، خالهشان ناراضي است، عمهشان ناراضي است، يعني مردم ناراضياند. اينها اين جوري آمارگيري ميکنند.»
هاشمی رفسنجانی:آزادي انتخابات را شما ميخواهيد تامين کنيد؟!
به گزارش عصر امروز «از اين سران آزادي يک وقت يکيشان به من ميگفت که امروز اگر راي آزاد باشد، ما مثلا ۷۰، ۸۰ درصد راي ميآوريم. خيال ميکنند خانمشان ناراضي است، خالهشان ناراضي است، عمهشان ناراضي است، يعني مردم ناراضياند. اينها اين جوري آمارگيري ميکنند.»
اين عبارتهاي رسا بخشي از خطبههاي نماز جمعه آقاي هاشمي در تاريخ ششم شهريور ۱۳۶۱ و خطاب به گروهکهايي نظير نهضت آزادي است. به گزارش «فردا» که مطلبي با عنوان پاسخ دهه شصتي هاشمي به جان کري را منتشر کرده، وزير خارجه آمريکا در اقدامي مداخلهجويانه با اشاره به رد صلاحيتها مدعي شد انتخابات ايران آزاد نيست؛ سخناني که شخص آيتالله هاشمي در گذشته به نظاير آن پاسخهاي قاطعي داده است که مرور آن خالي از لطف نيست.
«فردا» همچنين بخشي از خطبههاي آقاي هاشمي در تاريخ ۸ تير ۱۳۶۲ را خطاب به گروهها و جريانهاي معارض انقلاب منتشر کرد، هاشمي ميگويد: «يک هجوم تبليغاتي در داخل کشور ما شروع کردند و البته نميخواهم بگويم آنهايي که اين روزها اين حرکت را کردند، آمريکايي هستند؛ ولي در جهت خواست آمريکاست.
آمدند حرکت راه انداختند. يک مظلومنمايي شبيه مظلومنمايي آمريکا در گرانادا و لبنان. آمدند گفتند که ما ميخواهيم سمينار تامين آزادي انتخابات درست کنيم. حالا ما هنوز ۶، ۷ ماه داريم تا برسيم به انتخابات. حالا که تبليغات انتخابات نيست، آزادي انتخابات تامين نيست! آنها ميخواهند تامين بکنند!… شماها ميخواهيد با بدنام کردن انقلاب با علامت گذاشتن روي انتخابات پيش ببريد
برادران به خدا ما مايليم که با هم باشيم، کار بکنيم، دليلش هم حسننيتمان است که اول بار اين حکومت را با همه چيزش دست شماها داديم… حالا آمديد رسيديد به اينجا. انتخابات آزاد است. انتخابات آزاد است؛ هزار بار بگوييد. انتخابات گذشته را هم ميگفتند آزاد نبوده… اما من اين را نصيحت ميکنم به آنها به خانوادههايشان نصيحت ميکنم که جلوي اينها را بگيرند.
اينها دارند اشتباه ميکنند. اينها کارشان به جايي ميرسد که فردا محارب در مقابل جمهوري اسلامي قرار بگيرند. اين جور که شروع کردند يعني همهاش توطئه است. با توطئه آدم نميتواند کار بکند.»
مرجع : کیهان
بهترنیست نظرات گزینشی نباشدنظرات ارسالی برای مطلب دانلود شده منتشر می شود و این را اثبات می کند که نظرات گزینشی است عملکرد سایت و مدیر را برای افکار عمومی معنا می کند نقد صبح میمه در حمایت از هاشمی و پاسخ ما
3
این کامنت اعتراضیه ای به ارائه ی آخرین بیانیه انتخاباتی آیت الله هاشمی رفسنجانی است .
” ( …… این فسمت نامفهوم بود) مدیر محترم سایت عمده همت خود را درموضوع هاشمی صرف میکنندوبسیاری ضرورتها مسکوت میماند باید بگویم اینکه هاشمی از نظام زاویه پیدا کرد و در اوج مظلو میت رهبر حداقل با سکوت خود فتنه را همراهی کرد وان نامه وان نمازوان فائزه و………تا (دندند)مقام رهبری امدند و شکایت خود را در نماز جمعه به امام زمان کردندو……. برای همه مومنان دوستدار نظام تلخ است وخوشحال از این واقعه نیست اما تاریخ نمو نه های زیاد گزارش میکند چه باید کرد دنیا وادی امتحان است انگونه که میدان همین سایت هم امتحان مدیر محترم است شایسته ان است که در این موضوع مقام رهبری را مقتدای خود قرار دهیم وانهمه القای حقانیت برای عملکرد اقای هاشمی به کدامین هدف…نکته دیگر اینکه به نظر میرسد اگر نظر مدیر محترم سایت کسی را گرفت تقدیر وتبلیغ و متوجه او شد به هر ترتیب مورد تقدیر و تبلیغ قرار میگیرد وگرنه درخشش او خاموش میماند واین از شخصیت مدیر محترم به دور است امام علی ع میفر ماید حب الشی یعمی و یصم دوست داشتن و محبت به چیزی انسان را کر و کور میکند “
—————————————-
پاسخ ما :
با سلام ، افتخار صبح میمه تبعیت از رهبری ” النعل و بالنعل ” است و همه ی شخصیتهای نظام را در طول دلدادگی به ولایت می پذیرد. آیت الله هاشمی هم از این قاعده مستثنی نیستند. اگر تفسیر به رای میزان حال فعلی افراد است را هم بپذیریم و از سوابق مبارزاتی و اثبات ارادتهایش به امام و نظام هم بگذریم پس از همه ی جوسازی ها و شانتاژهایی که علیه ایشان شد توسط مقام معظم رهبری برای یک دوره ی ۵ ساله ی دیگر به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شدند. مجمعی که تبیین سیاستهای کلی نظام را بر عهده دارد و به اختلافات مجلس و شورای نگهبان که ۶ فقیه منصوب رهبری را دارد رسیدگی می کند. ولایت پذیری رفسنجانی بویژه پس از رد صلاحیت استثنایی و باور نکردنی است. در همین بیانیه ی انتخاباتی مردم را دعوت می کند که باید در انتخابات حماسه ی سیاسی مورد نظر رهبری را محقق کنیم . این را مقایسه کنید با شخصی که در اعتراض به عدم مجوز عزل وزیر اطلاعات ۱۱ روز بامید تحریک افکار عمومی قهر می کند و بسیاری از مسائل دیگر را در اعتراض به منویات رهبری می آفریند. با ضرس قاطع می گویم هاشمی در تبعیت از رهبری بی همتاست و تبعیت او تبعیت یک مجتهد ، مفسر قرآن ، اسلام شناس و تالی تلو رهبری در مبارزات دوران ستمشاهی است و این خیلی ارزشمند است . تبعیت هاشمی را با تبعیت سید احمد خاتمی و جعفر شجونی و … مقایسه نکنید. هاشمی یک صاحب نظر است. او به امام هم نامه می نوشت و دیدگاهی از امام را نقد می کرد. بعضی ها همین را دلیل خوب نبودن هاشمی و من همین را دلیل استثنایی بودن هاشمی و فوق العا ده بودن او می دانم. کشور نیازمند آدم های صاحب نظر است. قرار نیست کسی از خودش نظری نداشته باشد. کسانی که با شخصیت مقام معظم رهبری بیشتر آشنایی دارند و توفیق حضور در حزب جمهوری اسلامی در زمان دبیر کلی ایشان راداشته اند نیک می دانند که رهبری معظم انقلاب یک آزاده اندیش به تمام معنا هستند و با جامعیتی که دارند افراد را با طرز فکرهای گوناگون می پذیرند. جفا به رهبری آنست که معظم له را حامی جریانات افراطی روز بدانیم. کافی است آخرین انتصابات رهبری در مجمع را بررسی کنید . هیچیک از روحانیون جریانهای تندرو به مجمع منصوب نشده اند . واقعا نیازمند آنیم که بصیرت داشته باشیم و نه ادعای بصیرت. یکی از بزرگان اروپا در تعریف عقل می گوید : عقل آن چیزی است که هر کس فکر می کند خودش دارد و یقینا این تعریف برای بصیرت هم می تواند کاربرد داشته باشد. اطمینان دارم جریانهای افراطی نمی خواستند هاشمی پس از رد صلاحیت اینگونه تبعیت کند. با این اوصاف در صورتیکه صلاحیت ایشان تایید می شد ولی جامعتین او را بر نمی گزیدند اینجانب به کاندیدای جامعتین رای می دادم. اما هاشمی مصداق آن است که ” به هر الفی الف قدی برآید” .
داغ کن – کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در دنباله اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب Digg This! Bookmark on Delicious Bookmark on Delicious Bookmark on Delicious Bookmark on Delicious
مطلب بعدی »
« مطلب قبلی
۴ ديدگاه مطلب براي ” نقد صبح میمه در حمایت از هاشمی و پاسخ ما ” ارسال شده است.
نام خود را وارد کنید… میگه:
۱۳۹۲/۰۳/۰۷ در ۹:۰۶ ب.ظ
شیبانی مثل همیشه جوانمرد و صادق و صریح برای همین ویژگیها دوستت داریم . مانا و پایدار باشی.
پاسخ دادن
شهروند میگه:
۱۳۹۲/۰۳/۰۷ در ۹:۱۳ ب.ظ
اگر هاشمی در بیان امام و رهبری را داشتند این همه توهین نمی کردند. همه توهینها با احمدی نژاد شروع شد و ایشان چه ظلمی به رهبری کردند. چقدر رهبر از ایشان گفتند و هاشمی چقدر توهین شنید و نظام و رهبری را تنها نگذاشت. منتظری هم با اعدام مهدی هاشمی به انقلاب بر گشت هاشمی در یک زمان دو فرزندش در زندان بودند. هیچ کاری برای دفاع از انها نکرد. هاشمی استثناست. واقعا هر هزار سال یک هاشمی می آید . یادش به خیر اول انقلاب پدرم می گوید شعار ما این بود :
درود بر سه یاور خمینی
هاشمی و دو سید حسینی – منظور شهید بهشتی و آقا بودند.
پاسخ دادن
میمه ای میگه:
۱۳۹۲/۰۳/۰۷ در ۱۰:۲۹ ب.ظ
چهره های معمار و سازنده انقلاب دارند تخریب می شوند و متاسفانه بصیرت لازم برای دفاع ازآنها نیست. هاشمی واقعا در پیروی از رهبری بی نظیر است. او در سال ۸۴ سال ۹۲ را می دید. بسیاری از بزرگان مثل اقای مصباح در سال ۸۸ فهمیدند.
پاسخ دادن
هم ولایتی میگه:
۱۳۹۲/۰۳/۰۷ در ۱۰:۴۰ ب.ظ
کاملاً موافقم
آقای هاشمی با تواضع و بصیرت ومهمتر از همه جلوگیری از تنش و درگیری بین مردم ومسؤلین و به خطر افتادن اصل نظام تمکین از نظر شورای نگهبان که ناحق و غرضورزانه بود رو ترجیح دادند و پایبندی خودشون به نظام و رهبری رو یک بار دیگه به نمایش کشیدند
و آیا اکنون وقت آن نرسیده که رهبری معظم نیز این اقدام آفای هاشمی را اجر نهاده و اجر و پاداش این عمل زیبا را با تدبیر زبانزد خود به یار دیرین انقلاب عرضه دارند
به امید روزی که وعده الهی با ظهور آقا امام زمان(عج)محققو عدل الهی در عالم حکم فرما شود و در سایه رهبری معظم در زمره سربازان آن حضرت قرار گیریم
آمین…
پاسخ دادن
مدیر سایت فیلتر نکند و بخوانند میگه:
دیدگاه شما در انتظار بررسی است.
۱۳۹۲/۰۳/۰۸ در ۱:۲۱ ق.ظ
بخاطر خدا و انقلاب اندوه را مکتوم کرده ام
متن کامل نامه هاشمی رفسنجانی به رهبر معظم انقلاب
اگر نظام نخواهد یا نتواند با پدیدههای زشت و گناهآالودی مثل تهمت ها ؛ دروغها و خلافگوییهای مطرح شده برخورد کند چگونه میتوانیم خود را از پیروان نظام مقدس اسلامی بدانیم؟ نقطه قابل توجه دراین تهمتها این است که غیرمستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جنابعالی که هادی دولتها بودهاید و با اظهارات صریح، مدیریتها را مورد تأیید و تحسین قراردادهاید، نشانه گرفته است.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در خصوص مباحث اخیر انتخاباتی نامه مهمی به حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ارسال کرد.
به گزارش «فردا»، در نامه ارسالی دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده است: بدنبال خلاف گویی ها و تهمت های دکتر محمود احمدی نژاد درباره بسیاری از بزرگان این کشور، از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی، مبارز نستوه انقلاب از سال ۴۲ تا ۵۷، عضو کمیته حل مشکل سوخت مردم در زمستان ۵۷ برای مذاکره با اعتصابیون شرکت نفت آبادان، عضو هیئت حل مشکلات کردستان در سال ۵۸، عضو شورای انقلاب، سرپرست وزارت کشور در دولت موقت، رئیس مجلس شورای اسلامی از سال ۶۰ تا ۶۸، فرمانده ۸ سال دفاع مقدس، رئیس جمهوری ایران از سال ۶۸ تا ۷۶، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری، بسیاری از مردم شریف ایران در سراسر کشور به انحای مختلف خواستار پاسخ آیت الله هاشمی رفسنجانی به اتهامات و دفاع از دستاوردهای ارزشمند نظام اسلامی شدند و دفتر ایشان نیز در اولین فرصت از صدا و سیما خواستار وقتی برای پاسخگویی شد، اما صدا و سیما انجام این مهم را به بعد از برگزاری انتخابات موکول کرد که عملا تاثیری نخواهد داشت.
از آنجایی که طی روزهای اخیر موج اعتراض های مردمی از اقصی نقاط کشور برای علت عدم پاسخ به این دروغ سازی ها افزایش یافته و به خاطر اینکه موج سواران بیش از این با احساسات پاک و صادقانه مردم بازی نکنند، آیت الله هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفته اند پاسخ به اتهامات رئیس جمهور را به مقام معظم رهبری و از طریق معظم له به مردم شریف ایران بدهند تا حداقل تاریخ انقلاب اسلامی در آینده های دور این تجربه تاریخی را در اختیار نسل های متمادی ایران عزیز قرار دهد که نگذارند پدیده زشت، دروغ، افترا و تهمت در این کشور نهادینه شود.
به گزارش «فردا» از خبرگزاری ها، متن کامل پیام بدینشرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
مقام معظم رهبری آیتالله خامنهای زیده عزّه
متأسفانه اظهارات عاری از حقیقت و غیرمسئولانه آقای احمدینژاد در جریان مناظره با مهندس موسوی و مقدمهچینیهای قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهکهای ضدانقلاب در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب و نیز تهمتزدنها در انتخابات ۸۴ و انتخابات مجلس ششم ولجنپراکنیهای باند پالیزدار که در دادگاه محکوم شده را به نمایش گذاشت و از آنجا که بخشی از این اظهارات قبلاً در رسانههای دولتی و آتش تهیه آن در سخنرانی مشهد مقدس مطرح شده، ادعای اینکه مطالب او تحت تأثیر فضای مناظره گفته شده و فاقد برنامهریزی قبلی است، پذیرفتنی نیست و گویا برای تحتالشعاع قرادادن گزارشهای مستند و مکرر دیوان محاسبات در خصوص مفقودالاثر بودن یک میلیارد دلار و ارتکاب چند هزار تخلّف در اجرای بودجهها میباشد و شاید هم رقیب اصلی خود را افتخارات ربع قرن انقلاب اسلامی میداند.
دهها میلیون نفر در داخل و خارج ناظر دروغپردازیها و خلافگوییهایی بودند که برخلاف شرع و قانون و اخلاق و انصاف، افتخارات نظام اسلامیمان را نشانه گرفته بود.
زیر سئوال بردن تصمیمات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و تلاشهای امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانیت عظیمالقدر که در نیم قرن گذشته با مجاهدتهای خویش توانستند بنای باشکوه نظام اسلامی را ایجاد و مستقر و بالنده کنند، از این بدتر نمیشد. دوران مشعشعی که خود شما پشت سر امام(ره) در قامت مجاهد پیشتاز، رئیسجمهور و نهایتاً رهبری نظام نقش و مسئولیتهای ممتازی بعهده داشتهاید.
نقطه قابل توجه دراین تهمتها این است که غیرمستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جنابعالی که هادی دولتها بودهاید و با اظهارات صریح، مدیریتها را مورد تأیید و تحسین قراردادهاید، نشانه گرفته است.
بعد از جریان شوم ۱۴ اسفندماه ۱۳۵۹ با ارشاد امام و بنیانگذار جمهوری اسلامی، شهید مظلوم دکتر بهشتی و جنابعالی و اینجانب که در شعارهای مردمی به عنوان «سه یاور خمینی» شناخته شده بودیم، با همراهی نیروهای انقلابی و بخصوص نمایندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوری اسلامی توانستیم در جهت زدودن غبارهای ابهامات و سمپاشیها اقدامات مؤثری انجام دهیم و امام راحل درد آشنا با تشکیل گروه حقیقتیاب و داور، بخشی از حقایق را آشکار کردند. نتایج آن، آگاهی بیشتر مردم و رسوایی فتنهگران و در نهایت نجات کشور از خطری بود که دشمنان استکباری و ضد انقلاب طراحی کرده بودند.
البته اینجانب قصد ندارم که دولت موجود را مثل دولت بنیصدر معرفی کنم و یا سرنوشتی شبیه آن دولت را برای این دولت بخواهم، بلکه مقصود این است که باید مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شد.
اینجانب برای پرهیز از آلودهشدن فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات به تشنجات بیشتر، از عکسالعمل فوری که مورد انتظار ملت است، خودداری کردم.
در مراسم بزرگداشت سالگرد امام(ره) به آقای احمدینژاد گفتم که در اظهارات او خلافگوییهای فراوانی وجود داشته و ادعای کذب تماس تلفنی من با یکی از سران عرب و ادعای کارگردانی مبارزات انتخاباتی رقبا و اتهامات ناروا به جمعی از بزرگان نظام، از جمله جناب آقای ناطق نوری و فرزندان من و بدتر از همه زیرسئوال بردن اقدامات امام راحل را یادآوری و پیشنهاد کردم با صراحت اتهامهای نادرست را پس بگیرد که نیازی به اقدامات قانونی افراد و خانوادههایی که ناجوانمردانه و مظلومانه هدف تیرهای ناسزاگویی قرار گرفتهاند، نباشد.
از صدا و سیما هم خواسته شد که فرصتی در اختیار طرفهای ذیحق براساس مقررات سازمان قرار دهد که از خود دفاع نمایند. گرچه در گذشته به بخشی از این اتهامات پاسخ داده شده و رئیس قوه قضاییه وقت جناب آقای یزدی در پایان کار ریاست جمهوری اینجانب، در عمل به اصل ۱۴۲ قانون اساسی رسماً اعلام پاکی و منزّه بودن خانواده رئیسجمهور و حتی کمشدن داراییها در دوران مسئولیت را نمودند، ولی تکرار اتهام تکرار جواب را میطلبد.
معالاسف، این دو پیشنهاد خیرخواهانه عملاً پذیرفته نشده و رهبر معظم هم صلاح را در سکوتشان دیدند و بیشک جامعه و بخصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت است. حقیقتی که با اعتبار نظام و همدلی ملت ارتباط جدّی دارد و اگر محدود به حق چند نفر بود؛اقدام به نوشتن چنین نامه ای نمی کردم.
معتقدم جنابعالی بخوبی میدانید که اینجانب و بسیاری از بزرگان تأثیرگذار انقلاب و حتی خود جنابعالی از دوران مبارزه و سالهای اول انقلاب و در تعدادی از مقاطع مورد تهاجم افراد لاابالی و ضدانقلاب بودهایم و همیشه صبورانه تهمتها و اهانتها را پشت سر گذاشتهایم و در دور جدید تهمتها و هجمهها هم از حدود پنج سال پیش تاکنون دندان روی جگر دارم و بخاطر خداوند و مصالح انقلاب و کشور اندوه خویش را مکتوم میدارم و از این جهت هم مورد گلایه بسیاری از دلسوزان اسلام و انقلاب و بستگانم قرار میگیرم ومهم این است که اینبار این تهمت ها توسط رئیس جمهور و در رسانه ملی مطرح شده است. البته در موقع مناسب انحرافات و حقکشیهای ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و تاریخ قرار خواهد گرفت،
تاریخ گواه است که اکثریت مردم متعهد و انقلابی مان کمتر تحت تأثیر خلافگوئیها قرار میگیرند و دلیل آن آراء افتخارآمیز مردم به اینجانب در آخرین انتخابات مجلس خبرگان رهبری است و نیز خوب میدانید که در جریان انتخابات جاری، تاکنون به خاطر مسئولیت های رسمی ام در رسانه ها مطلبی به نفع یا ضرر افراد و جریانهای درگیر در انتخابات نگفتهام و در موارد ضروری به کلیاتی مبتنی بر حضور حداکثری مردم در پای صندوقها و سلامت انتخابات اکتفا کردهام و رسماً گفتهام برنامه شرکت در انتخابات ندارم.
چهار نامزد موجود برای آمدن به صحنه با اطلاع از نظر و سیاست اینجانب از من نظر نخواستهاند و بعد از نامزدی هم از اینجانب درخواست حمایت نکردهاند و اگر هم در جلساتی بهم رسیده باشیم، چیزی جز همان کلیات فوقالذکر را از من نشنیدهاند و اگر حزب یا گروهی در مورد جهتگیری در انتخابات نظر خواستهاند، گفتهام براساس آییننامه خود عمل کنند و حقیقتاً آنها با تصمیمخودشان و همکارانشان در صحنهاند و عمل میکنند و انصافاً تهمت دستنشانده بودن آنان ستم و بیحرمتی غیرقابل توجیه است.
بجاست که به این حقیقت هم توجه شود که احتمالاً عوامل دولت از نظر اینجانب مطلعند که من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمیدانم و خود جنابعالی هم از این نظر من مطلعید و دلایل آن را هم میدانید. ولی این نظر را رسانهای نکردهام و خود عوامل دولت در این مورد بزرگنمایی کردهاند که هدف بزرگنمایی در آن مناظره روشن شد.
با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.
اگر نظام نخواهد یا نتواند با پدیدههای زشت و گناهآلودی مثل تهمت ها ؛ دروغها و خلافگوییهای مطرح شده در آن مناظره برخورد کند و اگر مسئولان اجرای قانون نخواهند و یا نتوانند به تخلّفهای صریح خلاف قانون در اعلان افراد به عنوان فاسد که فقط بعد از اثبات تخلّف در دادگاه قابل اعلان است، رسیدگی کنند و اگر فردی در موقعیت ریاست جمهوری بدون مراعات شأن منصب مقدسش خود را مجاز به ارتکاب چنین گناهان کبیره و اخلاقشکن علیرغم سوگند به مراعات شرع و قانون بداند، چگونه میتوانیم خود را از پیروان نظام مقدس اسلامی بدانیم؟
رهبری معظم انقلاب؛
اکنون که امام راحل (ره) آن پیر فرزانه و حلّال مشکلات و ملجاء همه و یار صبور و دیرینه هر دوی ما آیتالله شهید مظلوم دکتر بهشتی و بسیاری از همسنگران قدیم که یا به فیض عظمای شهادت رسیدند و یا به دیار باقی شتافتند ؛ در بین ما حضور ندارند، شما ماندهاید و من و معدودی از یاران و همفکران قدیم. از جنابعالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح میدانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعلهورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید.
لذا در فرصت باقیمانده ضروری به نظر میرسد خواسته حق حضرتعالی و مردم در خصوص انجام انتخاباتی سالم و پرابهت و حداکثری تحقق یابد. کاری که میتواند عامل نجات کشور از خطر و باعث تحکیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد و فتنهگران نتوانند با حدس و گمان نصّ پیامتان در مشهد و در مرقد امام راحل را با هوس خود تحریف کنند و با نادیده گرفتن قانون، بنزین بر آتشافروخته بریزند.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل ، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
دوست، همراه، و هم سنگر دیروز، امروز و فردایتان
اکبر هاشمی رفسنجانی
پاسخ دادن
مدیر سایت فیلتر نکند و بخوانند میگه:
دیدگاه شما در انتظار بررسی است.
۱۳۹۲/۰۳/۰۸ در ۱:۲۱ ق.ظ
نظر هاشمی درباره نامه معروف سال ۸۸
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به سوالاتی پیرامون نامههای سرگشاده خود در سالهای ۵۹ و ۸۸ پاسخ گفت.
آیتالله هاشمیرفسنجانی با اشاره به اینکه نامه سال ۵۹ هم مورد رضایت بنیانگذار انقلاب قرار گرفت و هم بعدها با روشن شدن مضامین آن مورد تحسین دوستان انقلاب؛ در مورد نامه سال ۸۸ به مقام معظم رهبری تاکید کرد: مضامین نامه ۸۸ روشن است و نکته بسیار مهم این بود رهبری بعد از خواندن نامه و پس از انتشار به خود من فرمودند “درباره مطالب نامه ملاحظهای ندارند”.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ در بخشی از پاسخهای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آمده است: یکی از علل تصمیمگیری در مورد نوشتن نامه سال ۵۹ به محضر امام(ره) توسط من ارتباط بیشتر من با امام و شناختی بود که امام از من داشتند ضمن اینکه اقدامات بعدی امام نشان از رضایت ایشان نسبت به محتوای نامه داشت و با روشن شدن مضامین آن مورد تحسین دوستان انقلاب هم قرار گرفت. آیتالله هاشمی در بخش دیگر این مصاحبه ضمن اشاره به دلایل نگارش نامه ۸۸ به رهبری بر روشن شدن مضامین آن تاکید کرد: نکته مهم این است که خود رهبری بعد از خواندن نامه و پس از انتشار به خود من فرمودند: درباره مطالب نامه ملاحظهای ندارند و بنظرم دیگر اظهارنظرها باندی و سیاسی است.
متن کامل این مصاحبه بدین شرح است:
چرا نامه سال ۵۹ به قلم و امضای آقای هاشمی نوشته شد؟
این تصمیم امضاءکنندگان بود. به من مأموریت دادند. نوشتم و آقایان هم تأیید کردند. یکی از علل این تصمیم «ارتباط بیشتر من با امام بود» که میدانستند. با «شناختی که امام از من داشتند» و با نیازی که به پیگیری بود، میدانستند از طریق من کار روانتر و آسانتر میشود.البته امضا منحصر به من نبود. امضای آن چهار بزرگوار قبل از امضای من است. نامه دوم فقط امضای مرا دارد.
چه کسانی و چگونه به مخالفت با آن پرداختند؟
در آن مقطع نامهها منتشر نشد و کسی هم مخالفتی نداشت. آنها که مطلع بودند، همه موافق بودند. بعد از انتشار هم کسی اعتراضی نکرد. بلکه تحسین کردند. چون از نتایج آن خشنود بودند. البته طبعاً ضدانقلاب و طرفداران آقای بنیصدر و لیبرالها مخالف بودند و بعدها مطالبی نوشتند.
نظر امام نسبت به نامه چه بود؟ آیا خاطرهای از برخورد امام در مورد نامه به یاد دارید؟
هر دو نامه بعد از گذشت حدود یکسال از تاریخ نوشتن نامه اول به امام تقدیم شد و در آن زمان بسیاری از پیشبینیها و نکات نامه روشن شده بود. من شخصاً مطلبی و اظهارنظری از امام(ره) به یاد ندارم، ولی « اقدامات بعدی امام نشان از رضایت امام داشت».
دوستان مخالف بعد از اثبات عینی نامه اشتباه خود را چگونه جبران کردند؟ در صورت امکان با ذکر مصادیق.
مخالفتی نبود که نیاز به جبران باشد. «آنها هم که بعد از انتشار و اطلاع مخالفت داشتند، شاید بر مخالفتشان باقی ماندند».
توصیه شما به دوستانی که هنوز پیام اصلی نامه ۸۸ را با عینیت یافتن بخش عمده مفاد آن در نیافتهاند، چیست؟
فکر میکنم «مضامین نامه ۸۸ روشن است». بنظر اینجانب اظهارنظرها باندی و سیاسی است و تا شرایط همین است، اعتراف نخواهند کرد. ولی نکته مهم این است که خود رهبری بعد از خواندن نامه و پس از انتشار به خود من فرمودند: «درباره مطالب نامه ملاحظهای ندارند» و فقط دو نکته وجود دارد. اول اینکه اگر با من مشورت میکردید، میگفتم باید بعد از انتخابات منتشر شود که من جواب دادم چند ساعت قبل نامه را خدمت شما فرستادم برای مشورت که جوابی نرسید. فرمودند نامه شما را موقعی به من داد که مشغول خواندن متن آن در کامپیوتر بودم.
نکته دوم اینکه آقای احمدینژاد در آن مناظره شخص شما را متهم نکرده است که جواب دادم هدف اصلی من بودم و فضای مناظره به گونهای بود که جامعه همین را فهمیدند و «عکسالعملها که از پیش سازماندهی شده بود، لحظاتی بعد از مناظره شروع به اجرا شد و هنوز هم ادامه دارد که این دلیل روشنی است.» به علاوه در مراسم مرقد به ایشان گفتم اگر خودتان جبران کنید، من اعتراض نمیکنم که نکردند.
پاسخ دادن
مدیر سایت فیلتر نکند و بخوانند میگه:
دیدگاه شما در انتظار بررسی است.
۱۳۹۲/۰۳/۰۸ در ۱:۲۸ ق.ظ
عبرتهای قطعنامه ۵۹۸ در گفتگو با ذوالنور؛
نقش مستقیم دولت در پذیرش قطعنامه۵۹۸
حجتالاسلام مجتبی ذوالنور: در حقیقت میتوان گفت یک مثلثی وجود داشت که آن شرایط را به وجود آورد. یکی فرماندهان جنگ، دیگری سیاسیون، و در آخر دولت ما بودند که در خلق شرایط و پذیرش ۵۹۸ مستقیماً به ایفای نقش پرداختند. امروز ما نمیتوانیم بگوییم که یک همچون مثلثی میتواند شرایط جام زهر یا مثلاً رابطه با امریکا را تغییر دهد.
به گزارش پایگاه ۵۹۸ به نقل از جوان، جنگ ۸ساله هر چند خیلی زود بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به مردم و انقلاب ایران تحمیل شد اما همانطور که رهبری فرمودند، این جنگ برای ما گنجی تمام نشدنی است. سالهای آخرین جنگ و دفاع مقدس یادآور خاطراتی است که امروزه نیز میشود با کمی دقت مشابه آن را حس کرد. برای بررسی چند و چون احوال رزمندگان و مسئولان در دوران منتهی به قطعنامه ۵۹۸ و شرایط جام زهری که به امام روحالله نوشانده شد و همچنین مقایسه آن با شرایط کنونی به سراغ حجتالاسلام مجتبی ذوالنور فرمانده سابق تیپ امام صادق (ع) در دوران دفاع مقدس رفتیم تا طی گفتوگو با وی، این بحث را پیگیری کنیم.
در شروع از حال و هوای پایان جنگ و روحیه مسئولان برایمان بگویید و آیا میتوان میان بحثهایی که در آن مقطع مطرح بود با زمان حال تشابهی را دید؟
شرایط قطعنامه ۵۹۸ شرایط بسیار خاصی بود و من معتقدم که امروز هیچ شباهتی به آن زمان ندارد بلکه تفاوتهای چشمگیر و روشی قابل مشاهده است. مثلاً در زمان دفاع مقدس مردم خود نمیتوانستند مستقیماً در اداره جنگ دخالت داشته باشند، مردم نقشی که ایفا میکردند پشتیبانی از حضرت روحالله بود، دوم پشتیبانی از جنگ و سوم پر کردن جبهه و یگانهای سازمان رزم از نیروهای کارآمد و چهارم مقابله با عملیات روانی و سایبری دشمن که در آن مقطع به شکل حال نبود. مردم در این چهار محور ایفای نقش میکردند. بقیه امور از طراحی جنگ، پشتیبانی دولتی و تخصصی جنگ توسط مسئولان انجام میشد. مثلاً وقتی سلاح میخواستیم مشخصاً وزارت دفاع ما وارد عمل میشد. دیپلماسی جنگ، فرماندهی جنگ، طراحی و پشتیبانی تخصصی جنگ در زمین مردم نبود بلکه مشخصاً مسئولان بودند. لذا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بر عهده مردم نبود بلکه قسمتی به خاطر توانمندیها و بضاعت کشور بود، اما سؤال اینجاست که آیا پذیرش قطعنامه تنها راهکار درست بود؟ چه عواملی ما را به یک راهکار میرساند؟ آیا ادامه جنگ یکی از راهکارها به شمار نمیرفت؟
آیا پیشبرد فرسایشی جنگ برای خود راهکاری محسوب نمیشد؟ الزاماً باید جنگ به تمام معنا یا صلح به تمام معنا باشد؟ راهکارهای میانه هم وجود داشت. هر راهکار تصویب شده را عواملی به اجرا و تصویب میرساند، کارشناسان ما معتقدند که در زمان دفاع مقدس از حضور مردم در جنگ چیزی کم نداشتیم، از زمان نهضت امام این حضور پابرجا بود. امام هم در آرمانها و اهداف خود تغییری نشان ندادند پس چه مسئلهای باعث شد با وجود این مطالب یک تغییری در انتهای جنگ به وجود بیاید. در حقیقت میتوان گفت یک مثلثی وجود داشت که آن شرایط را به وجود آورد. یکی فرماندهان جنگ، دیگری سیاسیون، و در آخر دولت ما بودند که در خلق شرایط و پذیرش ۵۹۸ مستقیماً به ایفای نقش پرداختند. امروز ما نمیتوانیم بگوییم که یک همچون مثلثی میتواند شرایط جام زهر یا مثلاً رابطه با امریکا را تغییر دهد. حتی بارها مسئولان ما در قوای مختلف خیز این جور جریانات را گرفتند و مثلاً بیایند موضوع رابطه با امریکا را مطرح کنند، اما میبینیم که با میدانداری و درایت ولی فقیه این اتفاق نیفتاد. در فتنه ۸۸ با حضور همه قوای رسانهای و سایبری بیگانگان و بسیج شدن دشمنان در همه ابعاد، فعال شدن سرپلهای داخلی و پایگاههای درونی آنها و در اوج فعالیت قرار گرفتن جبهه استکبار باز هم میبینیم که اتفاقی که خواستار آنان بود حاصل نشد. عوامل این عرصه مانند گذشته نیست. عوامل گذشته میتواند در تضعیف یا تغییر در جبهه خودی مؤثر باشد اما پیشتازی رهبر و پیگیری صد در صدی آرمانها و روکردن چهره کریه دشمنان، فعال کردن خواص توسط رهبری به همراه بدنه همیشه در صحنه و سر خط کردن بیبصیرتان و اخطارهای مکرر به آنها توسط امت و رهبر باعث شد که توطئهها خنثی شود و ما معتقدیم که هر چه جلوتر میرویم برتری جبهه خودی بروز و ظهور و درخشش بیشتری پیدا میکند و شرایط ۵۹۸ دیگر اتفاق نخواهد افتاد.
خیلیها در مقطع سالهای ۶۶ و ۶۷ معتقدند مشکلات کشور ناشی از جنگ است یا مشکلات را به کوتاه نیامدن امام در برابر استکبار مرتبط میساختند. امروز هم از این نوع صحبتها میشنویم. علت طرح چنین صحبتهایی را از سوی مسئولان برای ما بازگو کنید. آیا شباهتهایی میان این دو دوره میبینید؟
اولاً من معتقد نیستم که مشکلات ما برای جنگ بود. چرا سال ۶۶ یا ۶۷؟ عزیزان میروند جلوتر و از سال ۶۱ شروع میکنند و میگویند باید بعد از فتح خرمشهر جنگ متوقف میشد و آتشبس پیشنهادی را میپذیرفتیم و معتقدند همه مشکلات از ادامه جنگ از سال ۶۱ ریشه میگیرد و معتقدند در آن زمان در موضع برتری بودیم و باید آن روز جنگ را به اتمام میرساندیم. اما من سؤال دارم. دشمن بعد از فتح خرمشهر هیچگاه به ما پیشنهاد صلح نداد. پیشنهاد آتشبس داد. دوم آتشبس و قبول آن هیچ تضمینی برای تبدیل آن به صلح نیست بلکه پذیرش شرایط حاضر بنا به حال هر کشور است. اگر ما آتشبس را میپذیرفتیم، یعنی میپذیرفتیم که دشمن در مناطق اشغالی بماند. سوم بعضی کشورها مانند قبرس، وقتی هفت سال پیش ترکیه به قبرس حمله کرد و این حمله به دلیل این بود که شمال قبرس ترکنشین و جنوب آن یونانینشین است ترکیه تا نیکوزیا پیش رفت. وقتی شما وارد قبرس میشوید ساختمانهای ۷۰ سال پیش و کهنه قبرس که مربوط به آن جنگ و آتشبس میشوند را میبینید که پرچم یونیماچ (سازمان ملل) و پرچم ترکیه و قبرس روی آنها به صورت یک نوار مرزی موجود است و پس از ۷۰ سال این آتشبس تبدیل به صلح نشده است.
اگر مشکل پافشاری امام بود وقتی که ما ۵۹۸ را پذیرفتیم، چرا دشمن حمله سراسری را ترتیب داد؟ و اما مسائلی را که الان داریم شاید برای نسل جوان تازگی داشته باشد اما ما دست دشمن را در طول سالیان انقلاب دیدیم و برای آن برنامهریزی داریم. امروز فشارها به خاطر سه عامل است. اول زبان دیپلماسی ما با دنیا زبان درستی نیست. ما با دنیا جنگی حرف میزنیم. دوم ضعف دیپلماتیک و سوم بحث هستهای را عامل تحریم و مشکلات کشور در حال حاضر میدانند اما من میگویم این سه عامل نیست. شما ببینید در دوران آقای خاتمی اوج صادرات و واردات تمدن و تنشزدایی صورت میگیرد. به حدی که جک استراو برای رئیس شورای عالی امنیت ملی ما در خاک ایران خط و نشان میکشد، پس چرا آن زمان تحریمها وجود داشت. دوم بحث هستهای ما سال ۶۵ شروع و مخفیانه بود چرا مخفیانه؟ چون در آن زمان اگر ما میخواستیم نان و آب مردم را تأمین کنیم باید یک اسکورت کامل دریایی میگذاشتیم تا در آبهای جهان کشتیهای محمولههای ما مصادره نشود. چه رسد به بحث هستهای. چه سالی لو رفت؟ سال ۸۰ در دولت آقای خاتمی مسئله هستهای لو رفت. سؤال اینجاست که چه سالی تحریمها بر ما تحمیل شده است. سال ۵۸٫ چه سالی مسئله لو رفت؟ سال ۸۰٫ بنابراین مسئله هستهای نمیشود که عامل تحریمها باشد. حتی به خاطر عدم رابطه با امریکا هم نیست و نبوده است. چون امریکا خود رابطهاش را با ایران قطع کرد. جمهوری اسلامی در طول سالیان انقلاب فقط با دو دولت رابطه نداشته و اعلام هم کرده است. اول رژیم غاصب صهیونیستی، دوم دولت آپارتاید در افریقای جنوبی. پس مشکلات ما چه در زمان ۶۶ و ۶۷ و چه در حال هیچ ربطی به جنگ و پشتیبانی ولیفقیه از آرمانها ندارد. امروز فشار آنها برای تحمیل اراده آنها بر ماست و اگر ما تن دهیم به سازش منتهی میشود وهمان که در ۵۹۸ و بعد آن اتفاق افتاد. وقتی صدام را میخواست امریکا از حکومت ساقط کند در جمع فرماندهان یک مقام عالی امریکا گفته بود وجود صدام یک توازن قدرت است. اگر نباشد شما با پیشرفت و صعود قدرت روزافزون جمهوری اسلامی روبهرو میشوید. در جواب گفته بودند ما آنقدر برای انقلاب و جمهوری اسلامی ایران پرونده درست کردهایم که اگر هر کدام را روی میز بگذاریم این نظام را تا سالیان سال درگیر کردهایم.
در زمان دولت آقای هاشمی برخی واردکنندهها سر دولت را کلاه میگذاشتند یا اصلاً از خود بدنه دولت بودند و دولتی محسوب میشدند ولی آقایان وجود مشکلات را به سابقه جنگ بازمیگردانند پس چرا با پایان جنگ این مشکلات حل نشد و مشکلات، فسادها و معضلات در کشور بیشتر شد، آیا امروز اینطور اتفاقاتی که در کشور میافتد الگوبرداری از همان نوع طرحها و صحبتهاست؟
شیوهای که برای دور زدن مسئولان، سوداگران و بعضی از احزاب و جریانهای مسئلهدار با اساس نظام و باورهای مردم زاویه دارند، میخواهند نام نظام را داشته و هیچ هزینهای را ندهند. در هر دولت ممکن است چنین جریاناتی وجود داشته باشد و این بسته به پاکی دولتهاست.
آیا به نظر شما دلیل چنین مشکلات و فسادهایی این نبوده که نیروها و بچههای جبههای و سالم با دیدن چنین شرایطی کنار کشیدند یا توسط سیستم آقای هاشمی و خاتمی کنار گذاشته شدند و تکنوکراتها که یک روز یا حتی یک ساعت جنگ و جبهه را ندیده بودند و خلاقیت بچههای جنگ را نداشتند جایگزین آنها شدند؟ حتی آقای هاشمی از رزمندهها با نام جلمبه یاد میکند که گفته بود اینها با این لباسهای جلمبه میخواهند مملکت را اداره کنند. کیفیت این شرایط را برایمان بازگو کنید؟
عرض شود که کلیت این موضوع را حقیر قبول دارم که وجود داشته است. بعضی از آقایان در دولتهای گذشته، کارکردشان طوری بوده که سعی کردهاند انسانهایی همسو با خودشان را در منصب بگذارند حتی اگر با آرمانها و اصول انقلاب هم مشکل داشته باشند بلکه همسویی، همخوانی خوبی و بله قربانگویی برای آنها بیشتر از شایستهسالاری ارزش داشته است و متأسفانه در دو دوره آقای هاشمی و خاتمی یک آتشی برای سوزاندن نیروهای اصولگرا اتفاق افتاد اما در جمعبندی آخری میتوان گفت این موضوع در چند مورد خلاصه میشد: ۱- ملاکهای شایستهسالاری در خیلی از جاها رعایت نشد و خب بازی و رعایت تفکرات دوستان بود که جای آن را گرفت. ۲- ترویج خوی اشرافیگری و تجملگرایی و… مدیران ما را دچار مشکل کرد و بعضاً آنها دچار استهاله فرهنگی شدند. ۳- من قبول ندارم که همه بچههای جبهه و جنگ قربانی چنین مسائلی شدند. خیلیها هم ایستادند و مقابله کردند. این هم در نوع خود جنگی محسوب میشد. اگر نیرویی در چنین میدانهایی به سستی زانو دچار شود باید گفت که او ضعفهایی چشمگیر دارد و من معتقدم در چنین عرصههایی هم باید مقتدرانه ایستاده و کار خودمان را بکنیم.
به عنوان سؤال آخر عبرتهایی از قطعنامه که امروز کاربردی است را برایمان بازگو کنید.
در قصه قطعنامه بعضی خواص ما باعث بروز چنین اتفاقی بودند. بعضی عوامل طبیعی بود اما از طرفی هم باید پذیرفت که خواص ما از عوامل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و نوشاندن جام زهر به آقا روحالله بودند، بعضی خواص نظامی، سیاسی و دولتی ما. درس مهم و عبرتی که باید گرفت این است که نباید گذاشت خواص ما از محور ولایت و رهبری فاصله بگیرند و دچار مشکل شوند تا خدای ناکرده جام زهر دیگری به رهبری داده شود. ما باید از وقوع چنین حادثههایی جلوگیری کنیم. بحمدالله مردم ما باهوش و بابصیرت هستند. اتفاقی که در کربلا افتاد به خاطر این بود که مردم چسبیدند به خواص بیبصیرت، خواص ترسو، خواص نان به نرخ روزخور، خواص محاربهگر. اگر در ۸۸ چنین اتفاقی افتاد و ۹ دی رقم خورد چون مردم به این نوع خواص گوش ندادند که اگر اینها بودند در صدر اسلام نه دست علی بسته میشد و نه حسین به مسلخ میرفت.
پاسخ دادن
مدیر سایت فیلتر نکند و بخوانند میگه:
دیدگاه شما در انتظار بررسی است.
۱۳۹۲/۰۳/۰۸ در ۱:۳۳ ق.ظ
آقای هاشمی!صدهاساعت سخنرانی برای انتقال این نگاهشما پیرامون قطعنامه لازم بود
واکنش قاسمی به اظهارات رفسنجانی درباره قطعنامه ۵۹۸
سرویس سیاسی پایگاه ۵۹۸، سعید قاسمی در واکنش به اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی درباره پذیرش قطعنامه گفت: قبل از این برای اینکه همین جمله و این نظر و نگاه آقای هاشمی را به دوستان منتقل کنیم باید صدها ساعت سخنرانی میکردیم و شاید کسی هم قبول نمیکرد و می گفتند که میخواهید این ستون و پایه انقلاب را تخریب کنید و ما را به داشتن کینه نسبت به آقای هاشمی متهم میکردند، اما امروزه بسیار خوشحالیم، زیرا اگرآقای هاشمی غیر از این می گفتند ما باید در تحلیلهای خود شک میکردیم و به این نتیجه میرسیدیم لابد امام(ره) مشخصاً از آمریکا ترسید که دست به یک چنین کاری زد و قطعنامه را پذیرفت!
به گزارش رجانیوز، آقای هاشمی رفسنجانی اخیرا در اظهاراتی درباره پذیرش قطعنامه از سوی امام گفته بود: “اگر قرار بود حضرت امام تسلیم افراطیون و متعصبان شوند، هنوز هم ما با عراق در جنگ بودیم اما عقلانیت و تدبیر ایشان ایجاب کرد ادامه پیروزیها در صلح و پذیرش قطعنامه دنبال شود.”
اگرچه بسیار دیر، اما از شفاف شدن نظرات آقای هاشمی خوشحالیم
این سخنان واکنش حاج سعید قاسمی استاد دانشگاه و از فرماندهان دفاع مقدس را به همراه داشت.
سعید قاسمی در گفتوگو با رجانیوز، با ابراز خوشحالی از اعلام نظر هاشمی در این زمینه گفت: در ابتدا باید بگویم ما خوشحال هستیم که جناب آقای هاشمی اگرچه بسیار دیر اما شفاف، نظرات خویش را کم کم اعلام می کنند.
این فعال فرهنگی در ادامه به با یادآوری بیانات حضرت امام (ره) در آن زمان که پذیرش قطعنامه را به جام زهر تشبیه کرده بودند، متن کامل این بیانات را بازخوانی کرد: ” در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسأله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم؛ ولى بهواسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلا خوددارى مىکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه بهنظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت کردم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم. و خدا مىداند که اگر نبود انگیزهاى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حقتعالى گردن نهیم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.» و در ادامه تأکید کردند: «من باز مىگویم که قبول این مسأله براى من از زهر کشندهتر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم.”
قاسمی پس از بازخوانی سخنان حضرت امام(ره) با بیان اینکه امام این مسائل را پیشگویی کرده بودند که زمان لازم است تا مشخص شود چه کسانی این جامزهر را نوشاندند، افزود: این انحراف از زمانی که آن نامهها در قضیه قطعنامه ۵۹۸ به امام داده شد، آغاز و در فتنه ۸۸ توسط برخی از سیاسیون و حتی نظامیان (خواسته یا ناخواسته) که برای کودتای نرم از قبل برنامه ریزی شده، پای کار آمده بودند کاملاً خودش را نشان داد.
به گفته این فعال فرهنگی یعنی بغض، کینه، حسد، قدرت طلبی، شهرتطلبی و شهوت پرستی تمام اینها در فتنه ۸۸ بروز پیدا کرد.
برای انتقال این نگاه آقای هاشمی باید صدها ساعت سخنرانی میکردیم که ایشان کار ما را راحت کرد
وی ادامه داد: قبل از این برای اینکه همین جمله و این نظر و نگاه آقای هاشمی را به دوستان منتقل کنیم باید صدها ساعت سخنرانی میکردیم و شاید کسی هم قبول نمیکرد و می گفتند که میخواهید این ستون و پایه انقلاب را تخریب کنید و ما را به داشتن کینه نسبت به آقای هاشمی متهم میکردند، اما امروزه بسیار خوشحالیم، زیرا اگر آقای هاشمی غیر از این می گفتند ما باید در تحلیلهای خود شک میکردیم و به این نتیجه میرسیدیم لابد امام(ره) مشخصاً از آمریکا ترسید که دست به یک چنین کاری زد و قطعنامه را پذیرفت!
این فرمانده دفاع مقدس خاطرنشان کرد: آقای موسوی نخست وزیر وقت و آقای رضایی هم همین عقیده و تفکر آقای هاشمی را در لزوم توقف جنگ داشتند.
قاسمی با بیان اینکه باید دید منظور آقای هاشمی از افراطیونی که اصرار به ادامه جنگ داشتند و تا مرز کشته شدن در میدان حضور داشتند، یعنی افراطیون استشهادی، چه کسانی بودند، اظهار داشت: تقریباً ما کسی را که بیرون صحنه جنگ باشد و از بیرون دستور دهد که جنگ را ادامه دهید، نداشتیم. تمام کسانی که بر ادامه جنگ پافشاری می کردند، خودشان وسط میدان بودند.
آقای هاشمی بگویند که افراطیون از چه طیفهایی بودند
وی تاکید کرد: آقای هاشمی باید اسم بیاورند که این افراطیون و متعصبان از چه طیفهایی بودند. اینها که در طیفهای سیاسی نبودند و مشخصا اسلامیون راستی و دار و دسته او هم که نبودند! از دیدگاه آقای هاشمی این القاب به چه گروهی اطلاق می شود؟
این فعال فرهنگی تصریح کرد: این روزها مصادف است با روزهای عملیات کربلای پنج و مشخصاً شهید کاظم رستگارها، آنهایی که صراحتاً به آقای هاشمی و این جماعت می گفتند، مدل جنگیدنی که ایشان و آقای محسن رضایی دارند و با آن جنگ را پیش میبرند به شکست منجر میشود، اما علیرغم اینکه میدانستند این تاکتیکها اشتباه است، خودشان به عنوان سرباز آمدند و مصادف با چنین روزهایی – یعنی روز شهادت کاظم رستگار – وارد صحنه عملیات شدند.
قاسمی در ادامه خطاب به رییس مجمع تشخیص مصلحت گفت: آقای هاشمی رفسنجانی! این روزهایی که داریم میگذرانیم به تعبیر حضرت آقا شبهای قدر ماست، شبهای کربلای ۴ و کربلای ۵، اگر اشتباه نکنم و یاددتان نرفته باشد، یک کربلای چهاری اتفاق افتاد که در آن عملیات به دلیل اینکه نتوانستیم دشمن را غافلگیر کنیم، شهدایمان در کف میادین مین ماندند، همه فکر میکردیم که دیگر باید برگردیم خانه، اما به فاصله یک هفته بعد شما در ستاد فرماندهی کل قوا تصمیم گرفتید که دوباره همین جا بزنیم به دشمن؛ از همان راه کارهای سوخته.
وی ادامه داد: یادتان هست که وقتی در قرارگاه گفتید که باز هم باید عملیات شود، یک دست بریدهای از فرماندهان دفاع مقدس، شیر مردی به “نام حسین خرازی” بلند شد و در آن جلسه گفت اینکه شما میگویید در اینجا عملیات بکنید، این عملیات از نظر عقلانی یعنی حماقت و دیوانگی محض؛ چون ما در این منطقه عملیات کردیم و راهکارها سوختهایم، اما چون شما به نمایندگی حضرت امام (ره) میفرمایید ما عاشقانه این عملیات را انجام میدهیم و دست بر قضا چون امداد از غیب و اتصال کامل به خدا بود، ما در کربلای ۵ موفق شدیم.
آیا افراطیون کسانی غیر از خرازیها، موحدها، داود کریمیها بودند؟
قاسمی همچنین از هاشمی پرسید: آن کسانی که تأکید بر استمرار جنگ داشتند، آن افراطیون، کسانی غیر از حسین خرازیها و کاظم رستگارها و موحدها و حسین بهمنیها و داوود کریمیها و حسین اسکندرلوها و ناصر شیریها بودند؟! آیا جز چهرههایی بودند که در مرصاد در آخر جنگ حتی بعد از آنکه شما قطعنامه را امضا کردید آمدند کف میدان؟ آیا آنها از روی شهوتشان میخواستند بجنگند؟ یا بر اساس تفکر حضرت روح ا… که میگفت “جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.”
این فرمانده دفاع مقدس اظهار داشت: بنابر نظر امام ما، جنگ ما برای فتح یک سرزمین نیست، جنگ اعتقاد است، جنگ تمامی ایمان در مقابل تمامی کفر و شرک است، ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم، ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم، ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الاّ اللّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم؛ اما شما اینها را نفهمیدید آقای هاشمی!
به گفته قاسمی این هم که از این جنگ سر به سلامت بردیم به واسطه معاملهای بود که امام با خدا و شهدا کرد نه اینکه امنیتی که داریم از صدقه سری مدل تفکر سازشی شما با آمریکا و عبدالله سعودی خائن توطئهگر در تمامی جهان اسلام است.
متاسفانه آقای هاشمی دچار فراموشی شدهاند
وی خطاب به هاشمی گفت” امام فرمودند که “اگر بند بند استخوانهای مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز اماننامهی کفر و شرک را امضا نمیکنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر
البته پس از حذف نظرات و قرار گرفتن این نظردوباره نظرات حذف شده پیدا شدند-مدیر سایت با تقوا
با سلام به دوستان مخالف ايت اله هاشمي توصيه ميكنم يك با ديگر سريال امام علي را ببينند
حتما خصوصاکارکتر اشعث ابن قیس را
اقای شیبانی بیکار است ومشکلی هم در زندگی ندارد و عده ای را بیکار کرده و به جان هم انداخته و حرف هم حرف خودش است هاشمی تا خوب بود خدا پدرش را بیامرزد و از زمانی که نقش او در حمایت از موسوی و کروبی و خاتمی روشن شد حواله اش به خدا احمدی نزاد هم تا خوب بود رهبرفرمود دیدگاه احمدی نزاد به من نزدیک تر از ها شمی است حالا هم که 11 روز قهر کرد بد است وقیامت پاسخگوولی اقای شیبانی قبول کنید هاشمی معصوم نیست فرزندانش دفاعی ندارند که دفاع کند هم خوبش را قبول وهم بدش را قبول و بر بدش غصه بخوریم
آقایون یادآوری این نکته که افراط در هر امری جایز نیست چرا که این خود باعث متزلزل شدن پایه های انقلاب و نظام خواهد شد و این چیزیه که دشمنان اسلام و ایران طالبش هستند
و این نکته فراموش نشه که خداوند و پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه (ع) بارها در مورد پذیرش توبه خطا کاران و بخشش گناهان آیات و احادیثی بیان داشته اند آیا ما نباید این آیات و احادیث را سرلوحه قرار داده و از خطای افرادی که با اعمال و رفتار خود جهت اصلاح و جبران اشتباهات گذشته گام برداشتن بگذریم
ما که بالاتر از اونا نیستیم و بارها شاهد بودیم که از طرف مراجع محترم و مقام معظم رهبری بیان شد که فتنه 88 مرد و به جرم مجرمان رسیدگی شد و…. پس چه لزومی داره به این قضایا دامن بزنیم و آتیش زیر خاکستر رو زنده کنیم این متنو هم بخونید بد نیست هرچند ردش و غیر واقعی دونستنش از طرف بعضیا بعید به نظر نمی رسه
متن بدون سانسور نامه هاشمی به مجلس
بسم الله الرحمن الرحیم
رئیس، اعضای هیأت رئیسه و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی
مردم شریف و اخلاقمدار ایران اسلامی
سلام علیکم
اگرچه توهین و تهمت به آیتالله هاشمی رفسنجانی و یاران دیرین امام(ره) که از شروع مبارزات مردم ایران اسلامی علیه طاغوت و طاغوتیان و پیروزی آنان بر اندیشههای استعماری، استبدادی، سلطنتطلبها، تودهایها و منافقین خلق سابقهای 50 ساله دارد، اما آنچه که روز سهشنبه 28 آذر 1391 در صحن علنی مجلس شورای اسلامی آن هم در تریبونی باز که حداقل 70 میلیون جمعیت ایران از طریق پخش زنده رادیویی، امکان استماع آن را داشتند، اتفاق افتاد، از جهاتی متفاوت بود و همین تفاوت، خانواده آیتالله هاشمی را بر آن داشت تا علیرغم میل باطنی در این شرایط حساس که دشمنان داخلی و خارجی انقلاب و مردم به اختلافات خانوادگی دوستداران نظام دلخوش کردهاند و افرادی فریبخورده و یا نادان، دانسته یا ندانسته به آن دامن میزنند، مطالبی را نه در دفاع از یک خانواده یا شخص، بلکه در دفاع از اخلاق اسلامی و انسانی و نظامی مبتنی بر مکتب اهل بیت(ع) بیان دارد که سالهاست مظلومانه در رسانهها و محافل مختلف حقیقی و مجازی ، مورد هجمه قرار میگیرند و مانند نطق اخیر در تریبون رسمی مجلس شورای اسلامی، با واژگانی غیراخلاقی لگدکوب میشوند.
همگان در این سالها به خوبی میدانند رویه و منش آیتالله هاشمی رفسنجانی در برخورد با اینگونه تخریب شخصیتها کریمانه بوده و آنچه برای ایشان مهم است، فقط وحدت و تقویت وفاق ملی و بازگشت به رویه اعتدال و سرسپردگی به قانون است.
البته مطابق همین قانون اساسی که خود ناطق نیز به بعضی از اصول آن در این نطق استناد کرده است، در فصل یازدهم و به ویژه اصل 156 آن به صراحت قید شده است: «رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعدیات، شکایات و حل وفصل دعاوی و رفع خصومت و اخذ تصمیم و اقدامات لازم در آن قسمت را هم (که از امور حسبه است) قانون معین میکند و از وظایف قوه قضائیه است.»
انتظار میرود دادگاه محترم ویژه روحانیت چنانچه این اظهارات را نوعی تعدّی به حریم و منزلت دیگران میداند، به صورت قانونی همانند مواردی که از قبل به آنها عمل کرده است، اقدام نماید. چون هیچ کس حق ندارد قبل از اینکه متهمی در دادگاههای صالحه و به موجب حکم قطعی محکوم شود، جرایمی را به وی منتسب کند.
مضافاً اینکه فرد موردنظر، هنوز به دادگاه نرفته و حتی اگر فرضاً در دادگاه بدوی هم محکوم شود، کسی حق ندارد او را مجرم معرفی کند یا با این عنوان از وی نام ببرد. حال آنکه در این نطق، علاوه بر اینکه نام متهم اصلی آورده و از اوصاف امالفساد، غول مفسد و… استفاده شده است، از کلمات و عباراتی چون «مشاور اصلی» نیز استفاده شده که متعرّض افراد دیگر است که ارتباطی با پرونده اتهامی ندارند و طرح آن در نطق علنی مشمول اصل 86 قانون اساسی نیست.
البته دادستانی تهران طی بیانیهای در یازده بند و مستند به دلایل حقوقی گفت که ناطق روز سهشنبه مجرم و دروغگوست و انشاءالله مردم ایران مطلع خواهند شد که سرنوشت این اعلام جرم به کجا میرسد.
السابقون و دلسوختگان انقلاب و مردم عزیز ایران به خوبی به یاد دارند که چگونه پس از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، طیف وسیعی از سلطنتطلبها، منافقین، چریکهای فدایی خلق و… انواع و اقسام توهینها، تهمتها و توطئهها را علیه همه مردان راستین انقلاب بهویژه «سه یاور خمینی» به راه انداختند.
حتی واژگانی چون «شاه کلید» هم برای توهین و تهمت به آیتالله هاشمی رفسنجانی و خانواده ایشان تازگی ندارد و مردم خوب به یاد دارند که افراطیون دیگری نیز که دین را افیون ملتها میدانستند، برای ضربه زدن به نظام، با همین ادبیات به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام میتاختند که امام راحل پس از ترور آیتالله هاشمی توسط گروه منحرف فرقان در پیامی، زنده بودن نهضت را به زنده بودن ایشان پیوند زدند و رهبری معظم انقلاب هم درست در پایان هشت سال دوره ریاست جمهوری ایشان در پای صندوق رأی با صراحت هر چه تمامتر فرمودند: «هیچ کس برای من هاشمی نمیشود»
برای شخص آیتالله هاشمی رفسنجانی، ولایت فقیه به عنوان یک اصل مترقی در قانون اساسی و به عنوان یک سرمایه معنوی در فقه شیعه بسیار بالاتر از آن است که در منازعات سیاسی از آن هزینه نمایند، تا چه رسد در پاسخ به ناسزاگوییها. اما این چه ولایتپذیری و ادعای ولایتمداری از سوی یک نماینده مجلس است که در ناسزاگویی به آن استناد میکند و در تأکید بر نطق خویش، میگوید: «من به وظیفهام عمل کردهام!!»
در همین زمینه به خطبههای جمعه ولیامر مسلمین که به جای دو رکعت نماز خوانده میشود، درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی توجه فرمایید: «آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست. من از سال 1336 یعنی 52 سال قبل ایشان را از نزدیک میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود. از مبارزین جدی و پیگیر قبل از انقلاب بود. بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود. بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. بارها این مرد تا مرز شهادت پیش رفته است. قبل از انقلاب، اموال خود را صرف انقلاب میکرد، به مبارزین میداد. اینها را خوبست که جوانان بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت. هشت سال رئیس جمهور بود، قبلش رئیس مجلس بود، بعد مسئولیتهای دیگری داشت و در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش یک اندوختهای از این انقلاب درست کرده باشد. اینها حقایقی است که باید دانست.»
متأسفانه باید گفت از شبی که توهین و تهمت به آیتالله هاشمی رفسنجانی در قالب مناظره انتخاباتی از رسانه ملی پخش شد و فرهنگسازان جامعه با اهداف محدود انتخاباتی بهبه و چهچه گفتند، این رذیله اخلاقی در کشور وارد فاز جدیدی شد و بعدها که به بهانه برخورد با یک فرزند ایشان در کنار مضجع شریف حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری تکرار شد، رشد کرد و اینک به بهانه برخورد با فرزند دیگر ایشان، چنان نهادینه شد که یک نفر در کسوت روحانی، به عنوان نماینده مردم، در تریبون مجلس و از طریق صدای جمهوری اسلامی ایران فحاشی میکند، در حالی که رهبری انقلاب در زمانی که یکی دیگر از همفکران همین شخص، به یکی دیگر از فرزندان آیتالله هاشمی رفسنجانی- البته نه از تریبون رسمی- فحاشی کرده بود، در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان در فرازی از بیاناتشان فرمودند: «فضای اهانت و هتک حرمت در جامعه، یکی از آن چیزهایی است که اسلام مانع از آن است، نباید این اتفاق بیفتد. فضای هتک حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سیاسی است. انتقاد، مخالفت، بیان عقاید، با جرأت، هیچ اشکالی ندارد، اما دور از هتک حرمتها و اهانتها و فحاشی و دشنام و این چیزها. همه هم در این زمینه مسئولند. این کار علاوه بر اینکه فضا را آشفته میکند و اعصاب آرام جامعه را به هم میریزد- که امروز احتیاج به این آرامش هست- خدای متعال را هم از ما خشمگین میکند. من میخواهم این پیامی باشد به همهی آن کسانی که یا حرف میزنند، یا مینویسند، چه در مطبوعات، چه در وبلاگها. همهی اینها بدانند، کاری که میکنند، کار درستی نیست. مخالفت کردن، استدلال کردن، یک فکر سیاسی غلط یا یک فکر دینی غلط را محکوم کردن، یک حرف است، مبتلا شدن به این امر خلاف اخلاق و خلاف شرع و خلاف عقل سیاسی، یک حرف دیگر است؛ ما این دومی را به طور کامل و قاطع نفی میکنیم؛ نباید این کار انجام بگیرد. متأسفانه بعضی این کار را میکنند. من به خصوص به جوانها توصیه میکنم. بعضی از این جوانها بلاشک مردمان بااخلاص و مؤمن و خوبی هم هستند، اما خیال میکنند این وظیفه است؛ نه، من عرض میکنم این خلاف وظیفه است، عکس این وظیفه است.»
دشمن خوب میداند که «امالفساد و اختاپوس» خواندن یکی از یاران پرسابقه انقلاب، یعنی ایجاد شک و تردید در باور مردم به نظام اسلامی و کسانی که با تحمل شکنجه و زندان و تبعید آن را به وجود آوردند و در دوران تثبیت، تداوم و تاکنون در عالیترین مصادر امور هستند و پس از مسئولیتهای فراوان در شورای انقلاب، مجلس شورای اسلامی، دفاع مقدس و ریاست جمهوری، برای چندمین دوره از سوی رهبری معظم انقلاب به عنوان رئیس عالیترین مجمع مشورتی خویش و داوری انتخاب میشود.
مردم آیتالله هاشمی رفسنجانی و خانواده ایشان را میشناسند و میدانند پدر این خانواده سالها قبل از شروع علنی نهضت اسلامی، در عاشورای سال 1337 در همدان به خاطر انتقاد از مفاسد حکومتهای سلطنتی، بازداشت و پس از آزادی از شهر اخراج شد و با شروع مبارزات، وقتی رژیم پهلوی میخواست عرصه را بر مراجع، علما و طلبهها تنگ نمایند، جزو اولین سربازان طلبهای!! بود که از قم به پادگان نظامی در تهران آورده شد و از همان زمان تا پیروزی انقلاب، زندگی ایشان در متواری بودن، شکنجه، بازداشت، زندان، ممنوعیت از منبر بود و حتی حکم اعدام ایشان (با استناد به اسناد ساواک) در بیدادگاههای پهلوی صادر و با دخالت علما و مراجع قم و نجف جلوگیری شد.
مادر این خانواده از دو سو، ریشه در دو خاندان اصیل و پرافتخار سادات مرعشی و مرحوم آیتالله سیدمحمدکاظم طباطبایی معروف به صاحب عروهالوثقی دارد و در تمام سالهای مبارزه، ضمن همراهی با شوهر، مسئولیت اداره فرزندان را در غیاب پدر داشت.
فرزند بزرگ این خانواده، فاطمه هاشمی است که علاوه بر تحمل رنجهای دوران مبارزه، در اسناد ساواک (دوران مبارزه، جلد 2، صفحه 1020) از جمله افراد تحت مراقبت در مدرسه بود و پس از فراغت از تحصیل، مسئولیت اداره نهاد ارزشمند بنیاد بیماریهای خاص را از سال 1375 تا امروز – آن هم بدون دریافت یک ریال حقوق- عاشقانه و مخلصانه به عهده گرفته و مطمئناً مردم و مخصوصاً کسانی که متأسفانه در خانواده خود بیمار خاص دارند، از برکات این نهاد مطلع هستند.
فرزند دوم خانواده محسن هاشمی است که به خاطر نیاز کشور به تخصص علمیاش در صنایع موشکی، تحصیل در مقطع دکترا را نیمهکاره رها کرد و به کشور آمد و در پایهگذاری این صنعت نقش بهسزایی داشت و در دوران ریاست جمهوری پدر، رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیس جمهور بود و پس از آن در مسئولیت مدیرعامل متروی تهران، مردم این شهر از خدمات ایشان اطلاع دارند.
فرزند سوم این خانواده فائزه، در یکی از بخشهای غریب و مورد غفلت کشور، یعنی ورزش بانوان نقش سازندهای داشت و در دوره پنجم با رأی قاطع مردم تهران، نماینده مجلس شورای اسلامی بود.
پس از دیپلم در دانشگاه الزهرا لیسانس گرفت و مقاطع عالی را در دانشگاه آزاد و خارج از کشور سپری کرد و پس از دفاع از رساله دکترای خویش در رشته حقوق بینالملل، به عنوان مدیر گروه حقوق در واحد پردیس دانشگاه آزاد اسلامی مشغول بود.
فرزند چهارم خانواده مهدی، پس از رسیدن به سن بلوغ تا پایان جنگ در جبههها و در خطوط مقدم بود که جانباز شیمیایی است و به تأیید پزشکان 9 درصد ریهاش سیاه است.
پس از جنگ با تأسیس شرکت دولتی صنایع دریایی، چندین تکنولوژی برتر را تقدیم کشور کرد. ساخت سکوهای عظیم حفاری در دریا، ساخت لولههای قطور و مهم نفت و بکارگیری آنها در کف دریا و آوردن تکنولوژی حساس حفاریهای افقی چاههای نفت که علیرغم تحریمهای شدید کشور، این شرکت هنوز در داخل و خارج طرحهای مهمی در دست اجرا دارد و شروع ساخت اولین فاز گاز پارسجنوبی و پایهگذاری منطقه فوقالعاده مهم عسلویه و راهاندازی مرکز بهینهسازی مصرف سوخت از جمله خدمات ارزشمند او به کشور است که تا قبل از آن، بیسابقه بود.
آخرین فرزند خانواده یاسر است که از نوجوانی به جبهه رفت و مدال جانبازی را به سینه خویش آویخت. پس از تحصیل ابتدا در جهاد سازندگی و پس از آن در دفتر پدر در مرکز تحقیقات استراتژیک مشغول شد و نقش اساسی در رونق صنایع جنبی لبنی کشور ایفا کرد.
این خانوادهای که ناطق مجلس آن را اختاپوس و مفسد میخواند، از سالها پیش که پدر به جرم همراهی امام و مردم محبوس بود، تفریحات روزهای تعطیل را در اطراف زندانهای قزلقلعه، قصر و اوین میگذراندند.
خانوادهای که رئیس قوه قضائیه وقت در سال 1376 و پس از پایان 8 سال ریاست جمهوری پدر، اعلام میکند که نه تنها دارایی آنها زیاد نشده، بلکه کم هم شده است.
به این جمله امام راحل توجه و آن را با این تهمت مقایسه کنید که وقتی در سال 1360 دشمنان انقلاب تهمتهای مالی به یاران صدیق نظام میزدند، در تیر ماه همان سال میفرمایند: «شایعهسازی میکنند که اجناس جنگزدهها میرود توی جیب آقای بهشتی، آقای خامنهای و آقای هاشمی.» (صحیفه امام، جلد 15، صفحه 23)
خانوادهای که مقام معظم رهبری پدر خانواده را با صفات «متدیّن، متعبد، جزو صلحای زمان، عالمی متفکر، سیاستمداری هوشمند، فقیهی زمانشناس، مجاهدی خستگینشناس و برادری مهربان برای ضعیفان» (پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، آرشیو بیانات) به جامعه معرفی میکند، اما یک نماینده که ادعای ولایتمداری دارد، کلماتی میگوید که کاش سهواً و از روی احساسات بوده باشد، اما در مصاحبههای متوالی پس از نطق میگوید: «هیچ کجای نطق را توهینآمیز نمیدانم» و حتی این توهین و تهمتها را «واقعیتهایی میداند که آنها را کنار هم جمع کرده و صریح گفته!!»
در پایان ذکر این نکته ضروری است که آیتالله هاشمی رفسنجانی و خانواده ایشان این توهین و تهمت را هم در کنار دیگر تهمتهای از اول انقلاب اسلامی تاکنون میگذارند و با یادآوری این جمله امام که فرموده بودند: «احتمال قوی میدهم پس از من برای انتقامجویی از من به بعضی از نزدیکانم و دوستانم تهمتهایی که من آنها را ناروا میدانم، بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند، آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من، انتقام مرا از آنها بگیرند.» (پایگاه اطلاعرسانی حوزه) به ارواح منور آن پیر فرزانه و همه شهدای راه انقلاب اسلامی سلام و درود میفرستند و میگویند: «سر خمّ می سلامت شکند اگر سبویی»
ضمن تشکر از مردم عزیز ایران، نخبگان و نویسندگان جامعه که پس از نطق با تماسهای مکرر تلفنی و نوشتن مقالات متعدد، به محکومیت این توهین و تهمت پرداختند و همچنین سپاس ویژه از اعضای هیأت رئیسه و شما نمایندگان محترم که فرصت این پاسخگویی را فراهم کردید، بر حقانیت نظام اسلامی و انشاءالله دوام آن تا ظهور حضرت حجت(عج) تأکید داریم و میگوییم:
سنگ بد گوهر اگر کاسه زرّین بشکست
ارزش سنگ نیفزاید و زر کم نشود.
همسر آيتالله هاشمي:
حاج آقا مطمئنا وارد عرصه انتخابات نميشود/مگر براي اينها کاري دارد که رايها را عوض کنند!(؟)
عفت مرعشي همسر آيتالله هاشمي در حاشيه نخستين جلسه رسيدگي به اتهامات مهدي هاشمي رفسنجاني گفت: انتخاباتي وجود ندارد، مگر براي اينها کاري دارد که رايها را عوض کنند.
به گزارش گروه سياسي باشگاه خبرنگاران؛ عفت مرعشي مادر مهدي هاشمي رفسنجاني که براي شرکت در اولين جلسه دادگاه پسرش به دادگاه آمده بود، در جمع برخي از خبرنگاران گفت: اتهامات وارده به خانواده هاشمي و مرعشي وارد نيست.
وي در مورد علت حضورش در دادگاه انقلاب اظهار داشت: بخاطر دادگاه مهدي هاشمي به اينجا آمدهام اما از آنجا که نميدانستم آنها دادگاه را ترک کردهاند، اکنون دادگاه را ترک ميکنم و آنها زودتر رفتهاند.
مرعشي ادامه داد: دادگاه را به وقت ديگري موکول کردند و از تاريخ بعدي برگزاري دادگاه اطلاعي ندارم.
عفت مرعشي با اشاره به حضور آيت:الله هاشمي رفسنجاني در عرصه انتخابات بيان کرد: حاج آقا مطمئنا وارد عرصه انتخابات نميشود.
وي در پايان خاطرنشان کرد: انتخاباتي وجود ندارد، مگر براي اينها کاري دارد که رايها را عوض کنند.
مرسی پاسخ صبح میمه.صراحت و صداقت و شخصیت عبدالرضا شیبانی کم نظیر است.
پایگاه خبری بهار نیوز – نامه ی جمعی از طلاب حوزه به علامه مصباح
طلاب
محضر مبارک حضرت آیت الله مصباح یزدی دام عزه
با سلام و تحیّت آنچه ذیلاٌ تقدیم می شود،ارادت و تقاضای جمعی از طلاب حوزه و از علاقمندان حضرتعالی است که امیدواریم فارغ از شرایط سیاسی جامعه مورد توجه قرار گیرد.
حضرت آیت الله مصباح؛ استحضار دارید، انقلاب اسلامی شرایط خطیری را فراروی خود دارد. رسالت تاریخی حوزه های علمیه در قبال همه مسائل داخلی و خارجی و دفاع از کیان دین از یک سو و شرایطی که منتخب و محبوب کمر بسته و مورد عنایت شما برای کشور و نظام اسلامی به وجود آورده است از سوی دیگر ما را واداشت تا نکاتی را به محضر حضرتتان تقدیم کنیم.
۱- ما شما را از سرمایه های حوزه می دانیم بنابراین پیشنهاد خاضعانه ما آن است که حضرت استاد نقش معنوی و پدری را در جامعه ایفا نمائید و خود را از جناح بندی های سیاسی و عضویت درجبهه نوظهور پایداری و تنزل در حد آدم های احساسی و افراطی قرار ندهید.
تقاضای ما این است که اگر احساس تکلیف می فرمائید، مقدسات را به میدان نیاورید. در دوره قبلی شما فرمودید: «دیشب یکی از دوستان … در حال أحیاء پیش از نیمۀ شب به خواب می رود. در خواب به او ندا می شود که بلند شو برای احمدی نژاد دعا کن ، وجود مقدس ولی عصر (عج) دارند برای احمدی نژاد دعا می کنند. (گفتمان مصباح، رضا صنعتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۸۸۳)
در جای دیگر فرمودید: «خدای متعال را شاکریم که زمینۀ انتخاب چنین شخصیتی … مشحون به کرامات و معجزات بود … عنایات حضرت ولی عصر(عج) یار ملت ایران بود که به چنین موفقیتی دست یافت و تلقی ما این است که این نفخۀ الهی که در این زمان در جامعۀ ما دمیده شده و آثارش در علاقۀ بیشتر مردم به دین و اندیشه های اسلامی ظهور یافته ، مرتبه ای از مراتب چیزی است که در زمان پیامبر اسلام(ص) تحقق پیدا کرد و ان شاءالله مرتبۀ کاملش در زمان ظهور حضرت ولی عصر (عج) تحقق خواهد یافت ». (همان، ص۸۸۱)
حضرت استاد؛ دعای امام عصر (عج) برای احمدی نژاد چه شد؟ ما با حسن ظن می گوئیم گزارشی که به شما رسیده است خلاف واقع بوده یا آن کسی که در خواب آن دوست اهوازی شما آمده امام عصر نبوده بلکه آقای مشائی بوده است! و شما در این ماجرا تقصیری ندارید. اما جناب آقای مصباح می دانید کشاندن پای امام عصر(عج) به ماجرای احمدی نژاد چه هزینه ای برای اسلام و تشیع و روحانیت و نظام و رهبری به بار آورد. آیا فتنه ای که ایجاد شد و همه اش به پای چند نفر مفتون ثبت شد عندالله، منتخب منذور له شما در آن نقش نداشت؟ چرا سکوت کردید و سهم احمدی نژاد را در فتنه نگفتید؟
۲- حضرت آقای مصباح؛ شما و همفکرانتان در ماجرای کتاب شهید جاوید گوش فلک را کر کردید که علم غیب امام معصوم (ع) زیر سؤال رفته است چرا الآن نمی فرمائید که آن همه توصیه های امام عصر (عج) از طرق مختلف به شما و دوستانتان برای رأی آوردن احمدی نزاد در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ دلیل بر علم غیب امام هست یا نیست؟ آیا امام عصر نمی دانست که باند انحرافی فراماسونر و جاسوس و خطرشان برای اسلام بدتر از صهیونیست است؟ چطور حضرتعالی بعداً متوجه شدید ولی امام عصر (سلام الله علیه) هنوز نعوذ بالله متوجه نشده اند؟ چرا دوباره حضرت به خواب آن اهوازی نمی آید و بفرماید که العیاذبالله اشتباه شده است؟ ما حدس می زنیم که این بار ممکن است برای کاندیدای جدید شما به خواب یک اهوازی دیگر بیاید!
۳- جناب استاد؛ برای ما طلاب حوزه هم این حرف ها قابل قبول نیست چه رسد به مردم عادی کوچه و بازار! به نظر ما این گونه از دین برای چیزی که شما بعداً اسمش را انحراف و فراماسونر و… گذاشتید و طلای زنتان را نذر کردید و زیارت عاشورا و دعای توسل و خدا و پیغمبر را به میدان آورید اینقدر شایسته نبود. چرا دوباره به میدان آمدید؟
۴- حضرت استاد؛ موارد فوق همه اشاره برآن است که حضرتعالی در سیاست کارشناس خوبی نیستید و مشاوران شما در حد آقایان قاسم روانبخش، حسین جلالی و حمید رسایی و… مشکل آفرین هستند بنابراین توصیه ما آن است که جناب استاد در مباحث عقلی و فلسفی که بحمدالله ید طولایی دارید متمحض بمانید و در همین زمینه به نظام و اسلام خدمت کنید سزاوارتر است.
داغ کن – کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در دنباله اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب Digg This! Bookmark on Delicious Bookmark on Delicious Bookmark on Delicious Bookmark on Delicious
مطلب بعدی »
« مطلب قبلی
۱۲ ديدگاه مطلب براي ” پایگاه خبری بهار نیوز – نامه ی جمعی از طلاب حوزه به علامه مصباح ” ارسال شده است.
ناشناس میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۷ در ۴:۳۸ ب.ظ
خدا آخر وعاقبت ما را به خیر کند کاسه داغتر از آش که می گویند یعنی همین اینها که در ابتدای راهند حضرت علامه را که از ذخایر اسلام وانقلابند وبه گفته مقام معظم رهبری مطهری زمان ما اینگونه مورد هجمه قرار می دهند اهانت بدتر ازاین نمی شود البته تقصیری هم ندارند آن زمانی که اگرکسی می خواست علوم دینی یاد بگیرد با سختی وزحمت فراوان از شهر ودیار خود به مراکز دینی می رفت وماهها با نان خشکی که با خود برده بود روزگار را سپری می کرد تا طلبه ای شود وگاه اتفاق می افتاد که پس از سالها رنج ومشقت وقتی به دیار خود بر می گشت کسی اورا نمی شناخت اما حالا با سلف سرویس وغذاهای رنگارنگ وشرکت تعاونی که یکی از دوستان می گفت مسابقه بر سر گرفتن آخرین مدل تلوزیونهای ال ای دی می باشد باید هم آقای مصباح را غیر کارشتاس بدانند کسی که مبحث توسعه سیاسیش در خطبه های نماز جمعه تهران در سالهای دولت اقای خاتمی بهترین گواه بر هوش ودرایت سیاسی ایشان دارد
آقای شیبانی بهتر است همه چیز را فدای تفکر سیاسی خود نکنید گرفتن انتقام از کسی که زمانی از احمدی نزاد حمایت کرد روش درستی نیست هر مطلب را از هرجایی کپی پیست نکنید
پاسخ دادن
مهدی میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۷ در ۱۱:۵۶ ب.ظ
عزیزم بخون ببین چی گفته ، چی کار داری کی گفته
دیگه مستند تر از این میشده نامه بنویسند؟؟
چه ربطی به نون خشک و تلویزیون ال ای دی و رنج و مشقت و این حرفا داره ؛اون زمانی که آیت ا… مصباح حجت الاسلام بودند آیت ا… منتظری استاد بودند و خیلی هم زحمت کشیدند و نون خیلی خشک خوردند اما به درد سیاست نمی خوردند
پاسخ دادن
این بار خودم میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۷ در ۸:۱۶ ب.ظ
خدا به داد ایران بعد از آیت ا.. خامنه ای برسد .چه دندانهایی تیز شده اند …
پاسخ دادن
جابر میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۸ در ۱۱:۰۳ ق.ظ
fبا سلام
چرا همیشه حق تلخ است؟حتی برای بزرگان.
بزرگی به دانشی است که قابلیت هضم شدن را داشته باشد.
پاسخ دادن
ع امین میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۸ در ۱۱:۱۷ ق.ظ
اصل خبر تکذیب شده
پاسخ دادن
؟ میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۸ در ۴:۰۵ ب.ظ
با سلام
جسارتا،
در جمله ی : ” …بنابراین توصیه ما آن است که جناب استاد در مباحث عقلی و فلسفی که بحمدالله ید طولایی دارید متمحض بمانید”
” متمحض” به چه معناست؟
—————————————-
با سلام ، ” خالص شده “
پاسخ دادن
! میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۸ در ۴:۳۲ ب.ظ
بخش هایی از نامه ی سرگشاده ی آیتالله حجتی کرمانی به آیتالله مصباح یزدی ( سال ۱۳۹۰):
با دلی سوزان و چشمی گریان و حالی پریشان، این نامه را شتابان برای آن برادر دیرینه گرامی مینویسم بدین امید که به سود نظام اسلامی و مردم گرفتار ما باشد: اجازه بدهید از اینجا شروع کنم که در ماههای اخیر حضرتعالی مانند بسیاری از خطبا و گویندگان و نویسندگان، از جریان انحرافیای سخن میگویید که آقای احمدینژاد را احاطه کردهاند و او به این جریان وابسته و دلبسته است… من بیمقدمه و خیلی صریح و بیپرده از شما سوال میکنم مگر شما و امثال شما نبودید که آقای احمدینژاد را تا بدان حد بالا بردید تا امروز از گریبان خود شما سربرآورد.
در عدالتمحوری و مهرورزی ایشان هم با رفتاری که در دولت اول و دومش با نزدیکترین همکاران یعنی وزرای کابینهاش داشت و دارد، به هیچوجه جای شک و شبههیی باقی نمانده است!
گذشته از سلسله انتصابات و عزلهایی که عمدتا عجولانه و بر مبنای درگیریهای شخصی و بدون رعایت مصالح عمومی انجام گرفته و میگیرد، فعلا به مخالفت صریح ایشان با نظر رهبر انقلاب در مورد وزیر اطلاعات و اخیرا برکناری وزیر نفت و نصب سرپرست جدید برای این وزارتخانه کلیدی اشاره میکنم با توجه به نقش کلیدی و حساس وزارت اطلاعات در امنیت کشور و نیز وزارت نفت در شریان حیاتی کشور که چون خون در رگهای اقتصاد است.
آیا تفسیر یکی از دوستان صاحبنظر ما قابل تامل نیست که میگفت: یک خط مرموز، پشت سر تصمیمات سیاسی – اقتصادی این دولت است که احتمالا بدون اینکه خود آقای احمدینژاد متوجه بشود کشور را به ورطه ناامنی، ورشکستگی و سقوط اقتصادی سوق میدهند. اینها را بگذارید کنار معاملات نفتی تهاتری و نابودی صنعت و کشاورزی با واردات بیرویه انواع میوهها و صدها قلم کالای چینی و غیره حتی دستساختهای کشورهای خارج که صنایع دستی ما را هم در کنار صنعت و کشاورزی تهدید به نابودی میکند.
این دوست صاحبنظر خبره سیاست و اقتصاد، بر این باور است که: انحلال سازمان برنامه و بودجه کشور که در حکم حافظه مدیریتی کشور بود، تغییر محل خدمت مدیران، «قمار» قلمداد کردن بورس که یکی از شریانهای اقتصادی کشور است، حمله به سیستم بانکی به عنوان یکرقمی کردن سود بانکی، انحلال شوراها از جمله شورای عالی پول و اعتبار (که بعدا به صورت ناکارآمدی برقرار شدند)، خالی کردن بانکها به عنوان پروژههای زودبازده، چهار برابر شدن پول در گردش و ایجاد تورم، مجموعه سیاستهایی بوده است که واحدهای تولیدی را رو به کاهش برده و باغات و مزارع را کساد کرده و بیکاری را افزایش داده است.
او مینویسد: «در مدت شش سالی که دولت آقای احمدینژاد برسر کار است، درآمدهای نفتی ما افزایش یافت، بهگونهیی که طبق گفته کارشناسان، درآمد حاصل از یکصد سال استخراج نفت با درآمد شش سالی که آقای احمدینژاد بر کرسی ریاستجمهوری ایران هستند، برابری میکند، اما حاصل آن برای ملت چیزی نبوده است. البته هر یک از این موارد احتیاج به کارشناسی دارد و باید هیأتهای کارشناسی مجلس شورای اسلامی و کارشناسان دیگر با جدیت این موضوعات را در دستور تحقیق خود قرار دهند و کشور و نظام را برهانند».
وی میافزاید: «فساد اداری هیچگاه به وسعت امروز نبوده است. از زمان دولت آقای هاشمی و آقای خاتمی، سیاست تعدیل و حذف ۱۰ درصدی یارانهها در بودجه هر سال مطرح بود که با آن مخالفت شد. اما آقای احمدینژاد در شرایط حصر اقتصادی که واحدهای تولیدی ما تاب و توان خود را از دست داده و بهرهدهی بسیار پایین آمده است، این کار را به نام هدفمند کردن یارانهها با شتاب زیاد و بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن انجام داد که طبعا فاجعهبرانگیز خواهد بود چراکه طبقه زحمتکش مزدبگیر با حداقل دستمزد ۳۷۰ هزار تومان در ماه نمیتواند در برابر افزایش لجامگسیخته تورم تاب بیاورد و به زندگی همراه با کرامت انسانی خود ادامه دهد.
ارباب اطلاع میگویند: در آلمان دولت اقتصاد یارانهیی ندارد اما به دلیل بهرهدهی بالای واحدهای تولیدی، حداقل حقوق مزدبگیران چیزی حدود دو میلیون تومان در ماه است در حالیکه کالاهای سبد مصرفی مزدبگیرانه آن کشور ارزانتر از کالاهای مصرفی مزدبگیران ایرانی است. تازه میگویند هنوز تورمهای مهار نشده بیشتری در راه است. آیا این تخریب کشور نیست؟
به پندار من، درد اصلی ما تنازع و تخاصم بوده است. ما برخلاف آیه مبارکه «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» پیوسته «تنازع» کردهایم و «فشل» شدهایم و هیبت و باد و بروت ما از بین رفته است. امیرالمومنین (ع) فرمود: «ولا یستطیع ان یتق الله من یخاصم»؛ کسی که از در خصومت وارد میشود (اگر هم بخواهد) نمیتواند تقوای الهی داشته باشد.
در اینجا از تحلیل کلی حوادث و وقایع صرفنظر میکنم که درخور نگارش کتابی قطور است و به وقایع این سالهای از سال ۸۴ تاکنون بخصوص انتخابات سال ۸۸ اشاره میکنم و از آن برادر گرامی میپرسم که با توجه به نقشی که حضرتعالی در این جریانات داشتهاید، اکنون تا چه حد خود را مسوول میدانید؟
اجازه بدهید سوالم را صریحتر و عینیتر مطرح کنم و از موضعگیریهای مثبت و منفی شما و امثال شما در دولتهای آقای هاشمی و آقای خاتمی و آقای احمدینژاد بپرسم: سوال من این است آیا شما همچنان به موضعگیریهای گذشته خود در دولتهای سهگانه نامبرده، صحه میگذارید؟ (دولتهای قبلتر را نمیگویم چون شما در آن سالها، وارد عرصه سیاسی نشده بودید…) آیا جانبداریهای بیدریغتان را از آقای احمدینژاد در سالهای ۸۸ و ۸۴ درست و صحیح میدانید؟ آیا با مقایسه با سالهای ریاستجمهوری آقای هاشمی و آقای خاتمی که البته اشکالات و ایرادات درست و نادرستی بر آنها وارد شده است و میشود…، جو سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و بینالمللی سالهای اخیر را بهتر از آن سالها ارزیابی میکنید؟
به پندار من، مجموعه این ذهنیتها و واقعیتهای منفی همراه با «تیپ» آقای احمدینژاد، مردمیبودن و صداقت او در همدردی با محرومین و مستضعفین جامعه، باعث شد که وی برنده انتخابات ۸۸ و ۸۴ شود.
من در یادداشتی که در انتخابات ۸۴ به عنوان «تنها گزینه» در برتری غیرقابل مقایسه آقای هاشمی نسبت به آقای احمدینژاد نوشتم، آقای هاشمی را راننده ماهری معرفی کردم که علیرغم تخلفات سهوی و عمدی از مقررات رانندگی قادر است ماشین سیاست را از پیچ و خمهای خطرناک داخلی و خارجی سالم به درد ببرد اما آقای احمدینژاد، علیرغم صداقت و مردمدوستی، راننده کمتجربهیی است. او سختکوش و پرتلاش و مردمی و مردمدوست است اما نه سیاست میداند و نه اقتصاد و با عرف و ادبیات رایج آشنا نیست و با ادبیات عوامانه در داخل و خارج سخن میگوید. ایشان در این مدت نشان داده است که بسیار تند و عجول و لجباز و رفیقباز است و این شما و امثال شما بودید که او را بر سر کار آوردید.
باری- وقایع این شش ساله نظر مرا اثبات کرد و امثال جنابعالی هم با تعابیر متفاوت، سخن گذشته مرا تصدیق میفرمایید.
حضرت آقای مصباح!
اشکال مهم و صعبالعلاج دیگر که شاید امالمشکلات باشد، این است که طبق یک خصلت دیرینه و نهادینه شده، ما در بسیاری از مسائل خودسانسوری میکنیم و خلوت و جلوت ما، گاهی ۱۸۰ درجه با هم تفاوت دارد و از این رو، بسیاری از حقایق و واقعیتهای جامعه از دید بزرگان و مسوولان مملکتی مخفی میماند یا به صورت معکوس جلوه داده میشود. یا از باب مصلحتاندیشی یا از باب تقیه و ترس یا از باب ملاحظات رفاقت و رودربایستی و بسیاری هم به خاطر دغدغه زندگی و امرار معاش حرف دلمان را نمیزنیم و با آنکه در محافل خصوصی و خانوادگی و جاهای امن لاینقطع از اوضاع شکایت داریم و این و آن را مقصر میدانیم ولی چون به «عرصه» میآییم، لب فرو میبندیم. گویی در شهر هیچ خبری نیست.
این خصلت نکوهیده که در مواردی هم معلول جو سیاسی و کمتحملی مسوولان حکومتی است، بخصوص در محافل دانشگاهی و علمی موجب وقفه و ایستایی و جلوگیری از خلاقیت و نوآوری میشود و بسیاری از فرهیختگان و صاحبنظران را از اظهارنظر صریح باز میدارد و آنها را به اضطرار و اجبار یا ملاحظه و تقیه وامیدارد که همسوی با ما روحانیون بخصوص روحانیون دستاندرکار حکومتی سخن بگویند و از ابراز نظر کارشناسی و علمی بخصوص در مقولات سیاسی و جامعهشناسی پرهیز کنند.
پاسخ دادن
pr میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۸ در ۱۰:۳۵ ب.ظ
۱-واقعا شعور سیاسی ندارید نامه بدون اسامی طلاب منتشر میکنید
جواب – اینجا” ما قال ” مهم است ” من قال ” چیزی را عوض نمی کند . ضمنا آدم به این راحتی شعور سیاسی کسی را منکر نمی شود .
۲٫مگر پیامبر اسلام به زبیر سیف الاسلام نگفتند بعد چه شد ملاک حال فعلی است اولین کسی که به احمدی نژاد حمله کرد مصباح بود.
جواب – هزینه ی سنگینی را برای پدیده ی احمدی نژاد پرداختیم و باید بپردازیم. اول بودن علامه مصباح در حمله به احمدی نژاد ، ایشان را بری الذمه نمی کند.
۳٫میبینمتون که به خاطر توهین به مطهری زمان در آتش دنیا و آخرت بسوزید
جواب – خاک کف پای شاگردان علامه هم نیستیم اما امیدوارم نشات گرفته از دیدن ” هاله ی نور ” نباشد.
۴٫تو که هنوز قرآن رو نمی فهمی دستی در سلوک و عرفان نداری چرا در ماه رجب نشر اکاذیب میکنی استغفار کن
جواب – اگر علامه این سخنان را نفرموده باشند ، مصداق نشر اکاذیب است و مستوجب استغفار .
اگر مردی یاداشت زیر رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن تا توبه عملی کرده باشی البت بعیده اینقدر مرد باشی
جواب – توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟
.نظرات رهبری:
چرا به آیت الله مصباح یزدی اعتماد و تکیه می کنیم
امام خامنه ای: «از دهه ۱۳۳۰ تاکنون که او را می شناخته، همواره بر مدار حق بوده است»
به آیت الله مصباح یزدی اعتماد می کنیم و به ایشان رجوع می نماییم چراکه مدالِ علم و بصیرت و تقوا را از نائب امام زمان دریافت نموده اند:
رهبر فرزانه انقلاب همچنین اظهار داشتند: بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را میدانم. واقعا میدانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنهای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را – حالا به این تعبیر بگوییم – خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا، رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. (رهبر معظم انقلاب اسلامی با حضور در منزل آیت الله مصباح یزدی در تاریخ ۲۰/۱۱/۸۹)
در عرصه علم و معرفت به علامه مصباح یزدی رجوع می نماییم چراکه امام خامنه ای فرمودند: به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسى اسلام ارادت قلبى دارم.
۲- به علامه تکیه کرده ایم چراکه رهبری فرموده اند: اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر مىکند.
۳- با روشنای فکری ایشان راه را طی می کنیم چراکه مقام معظم رهبری با اوصاف متعالی زیر ایشان را معرفی نموده اند: از برجستگان رجال علمى و چهرههاى موجه عالم تشیع؛ از برکات ماندگار حوزه ى علمیه ى قم و از چهرههاى موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار مىباشید، دارای احاطه و نکتهدان.
۴- به علامه اعتماد داریم چراکه امام به ایشان نیز اعتماد داشت: در دیداری خصوصی سال دوم انقلاب ، علامه گزارشی از موسسه «در راه حق» خدمت امام می دهند با اینکه به تعبیر علامه« همه در حوزه با کارهایی که انجام می دادیم، موافق نبودند و کسانی بودند که دوست نمی داشتند که غیر از همین کارهای جاری حوزه، کار دیگری صورت بگیرد»…امام عنایتی ویژه نموده و فرمودند:” این جا را توسعه دهید، من تا زنده هستم، خودم بودجۀ آن را می پردازم.”
۵- علامه چراغ راه ماست چراکه: او فقه و اصول را در مکتب بزرگانی چون امام خمینی (ره) و حضرات آیات بروجردی، اراکی و بهجت آموخته و در اخلاق و عرفان از بزرگانی چون علامه طباطبایی، آیتالله بهجت و آیتالله انصاری همدانی بهرهها برده است. از محضر علامه طباطبایی استفاده فراوان کرده است، چرا که علاوه بر عرفان و اخلاق در فلسفه و تفسیر نیز از شاگردان خاص وی به حساب میآید.
۶- در عظمت شأن علمی ایشان همین بس که علامه طباطبایی، ایشان را شریک در تفسیر المیزان معرفی کرده است.
۷- به آیتآلله مصباح رجوع می نماییم چراکه استعداد سرشار ایشان در کنار برخورداری از چنین استادان بزرگ، روحی لطیف، اخلاقی برجسته، منطقی قوی، ذهنی جوال و بینشی عمیق برای او به ارمغان آورده تا با جهاد علمی پاسخهای متین و محکم به شبهات فکری روز دهند و در برابر موج سیلآسای شبهات دینستیزان بایستند
این پشتوانه ای فکری و نظری قویی انقلاب اسلامی همواره یورش دشمنان بر اعتقادات و باورهای دینی جوانان و متدیان را زیر نظر دارد و به موقع در برابرشان واکنش نشان می دهد.
۸- به علامه تکیه می کنیم چراکه با تألیف ده ها کتاب نشان داده است که اسلام دین کاملی است و عرصه ای در جامعه شناسی و روانشناسی و علوم تربیتی و …. نمانده که اسلام در آن بی نظر مانده باشد
۹- به علامه اعتماد نموده ایم زیرا حضرت آقا فرموده اند: خوشبختانه یکى از موفقیتهاى آقاى مصباح یزدى در قم این است که ایشان برخلاف خیلى از فضلاى ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلش در شاگردانِ خوب سرریز شده است.
شاگردانی همچون: حجت الاسلام و المسلمین محمود رجبی, حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا فیاضی, حجت الاسلام و المسلمین سید محمود نبویان ، حجت الاسلام و المسلمین مرتضی آقاتهرانی و …
۱۰- ما به علامه اعتماد داریم چراکه در راه دفاع از معارف اسلامی و تربیت سربازان امام زمان عجل الله سر از پا نمی شناسد، و خط تحول در حوزه را با کمک به شهید بهشتی در راه اندازی حوزه علمیه حقانی که اولین مدرسه دارای سیستم آموزشی منسجم و مرتب بود دنبال نمود. در ادامه با کمک به راه اندازی موسسه در راه حق، سپس راه اندازی بنیاد فرهنگى باقر العلوم و در آخر تأسیس«موسسه آموزشی-پژوهشی امام خمینی» که رهبرمعظم انقلاب در تکریم آن فرمودند: « این مؤسسه ی خوب، جامع و کامل می تواند از لحاظ تلاش پیگیر، خستگی ناپذیر، خالصانه و عالمانه الگویی برای حوزه باشد » کمک فراوانی به حوزه های علمیه نمودند. در این مرکز سالانه صدها مدرس آشنا به مبانی دقیق فقهی، فلسفی، کلامی و عرفانی تربیت می شوند که زبان روز دنیا را هم می فهمند و با تسلط بر متدهای علمی به نیازهای مراکز علمی جهان اسلام پاسخ می گویند.
بصیرت و زمانه شناس
۱ – به علامه اعتماد داریم چراکه همواره بر مدار حق بوده اند؛ امام خامنه ای فرموده اند: آیت الله مصباح یک فقیه، متکلم، فیلسوف، مفسر و زمان شناس بصیر است. از همه این ها مهمتر جزء شخصیت های برجسته ای است که هیچگاه در تقدم نظام بر خود تردید نداشته و در این راه بدون لحاظ داشتن موقعیت علمی خود به دل خطر رفته و گاهی یک تنه با «خناسان مسلط» مصاف داده است.
چنین شخصیتی مصداق کامل عالمی است که تشخیص دقیق خود را در روزی که لازم باشد، بی درنگ به میدان می آورد و در این راه سرزنش و زخم زبان دیگران را به چیزی نمی گیرد. در واقع تکریم حضرت آقای مصباح تکریم «راه حق» و نشان دادن «مصداق» و «الگوی شایسته» است. مصداقی که به تعبیر حضرت آقا- در این دیدار- از دهه ۱۳۳۰ تاکنون که او را می شناخته، همواره بر مدار حق بوده است.
۲- قدر علامه را می دانیم! و در حوادث سهمگین به او تکیه می نمایم چراکه مقام معظم رهبری فرمودند: بنده به سهم خودم قدر آقای مصباح را میدانم. ایشان در کشور و برای اسلام وزنهای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را – حالا به این تعبیر بگوییم – خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد.
۳- به علامه رجوع می نماییم چراکه سرچشمه جوشان محبت و التفات فرزندان انقلاب به امام خامنه ایست: حضرت آقا فرمودند: …این محبتی که ابراز میشود بر میگردد به لطف حضرتعالی، و سرچشمه جوشان محبت و التفات شما نسبت به ما سرازیر میشود در همه خانواده و مجموعه فرزندان و اهل و همه.
۴- علامه چراغ راهمان است چراکه بیش از دیگران معرفت به امامش یافته است:«خداوند را باید سپاسگزار باشیم که ویژگیهایی همچون علم، تقوا، بصیرت و آگاهی به زمان را در وجود رهبر معظم انقلاب جمع کرده است.
در خصوص امام خامنه ای اوصاف زیر را بیان فرموده اند:
پرچمدار حمایت از دین و رواج اسلام و تشیع، روحانیت، تقوا و بصیرت هستند، شخصیت الهی.کلام رهبری در همه حال فصلالخطاب است. براساس اسلام و اعتقادات شیعه، محور وحدت، ولایت فقیه است. و ایشان زمانی که ابهامات بیشتر شده و سرگردانی ایجاد میشود، مسیر درست را به ما نشان میدهند. بزرگترین نعمتی که خدا امروز به ما عطا کرده وجود مقام معظم رهبری است . خداوند رهبر معظم انقلاب را به عنوان ذخیرهای برای امروز ما و و جامعه ایران قرار داد
– به علامه تکیه می کنیم چراکه همیشه در مسیر جریان حق بوده :
چه قبل از انقلاب: با مبارزات غالبا مخفیانه و بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی بود.
برخی سوابق مبارزاتی علامه: نشریهی انتقام که توسط آیتالله مصباح منتشر میشد، جنبهی ایدئولوژیکیاش قویتر بود. راهاندازی هیئت یازده نفره، نوشتن برخی از اعلامیههای ضد رژیم، تلاش برای چاپ و توزیع برخی از اعلامیههای حضرت امام خمینی (ره)، ادارهی مراسم جشن آزادی امام و نگارش قطعنامهی آن، سازماندهی مبارزات روحانیت، همکاری با هیئتهای مؤتلفهی اسلامی، تحقیق دربارهی شکل حکومت اسلامی و …
– چراغ راه است چراکه روزی که انحرافات شریعتی برایش مشهود شد تا پای خروج از مدرسه حقانی ایستاد و روشنگری کرد.
۵- او محل رجوع است چراکه مرد تکلیف است و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران…آیتالله مصباح نیز مهمترین تکلیف خود را در خدمت در میدان دفاع تئوریک از اسلام و نظام جمهوری اسلامی دانست…{لذا} در نقد و مناظرهی علمی با اندیشههای التقاطی و مارکسیستی، دفاع تئوریک از نظام جمهوری اسلامی، انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، ایجاد تحول در نظام حوزههای علمیه، تربیت طلاب مستعد و حضور در کنفرانسها و مجامع داخلی و خارجی برای دفاع از مبانی اسلام و جمهوری اسلامی و … نقشی ویژه و کمنظیر داشت.
۶- روزی که همه مانده بودند که با دولت جمهوری اسلامی(اصلاحات) که خودش ساطور دست گرفته به جان جمهوری اسلامی افتاده چه کنند ، آمد و مانند یک طلبه صفر کیلومتر کل این کشور را زیر پا گذاشت تا بگوید آقا ، این چیزی که حضرات به اسم امام و انقلاب می خواهند به خورد ملت دهند چیزی نیست جز پس ماندهای نشخوارهای هابرماسی و کانتی و اسپینوزایی ، حکومتی که امام فرمود با این چیزی که اینها می گویند ، فرقش ، فرق عرش و فرش است ، فرق سماء و ارض است …. تریبون نماز جمعه را در تهران کرد تریبون حقیقت نظام سیاسی اسلام.
۷- او همچون مقتدای خود در دفاع از حق مظلوم بود اما مقاوم تا پای جان و حتی آبرو. دوران دوم خرداد علامه بود و۱۰۰ نشریه ی زنجیره ای ، علامه بود و روزی ۱۰ شبهه جدید عزیزان اصلاح طلب در دین ، علامه بود و تساهل و تسامح ، علامه بود و اتهام صدور حکم قتل های زنجیره ای، علامه بود و جامعه مدنی ، علامه بود و نفی حاکمیت خدا ، علامه بود و نفی معصومیت اولیای خدا ، علامه بود و قبض و بسط تئوریک شریعت ، علامه بود و صراط های مستقیم ، علامه بود و دموکراسی آنگلوساکسونی، و علامه بود و همه ی اینها ،و او یکه و تنها ، علامه بود و ایستادگی تا پای نام و آبرو ، علامه بود و لقب “تئوریسین خشونت”، علامه بود و تهمت پیروی از تفکر انجمن حجتیه و مخالفت با اندیشههای تابناک حضرت امام…
۸- به علامه تکیه می کنیم چرا که در همه صحنه های حساس انقلاب راه مقاومت بر آرمانها را در پیش گرفته است:
در انتخابات ۸۴ که غالب افراد در تدارک آمدن هاشمی بودند از جمله شخصیتهای مخالف با نامزدی ایشان بود. و بدون نام بردن از “هاشمی” به برخی از مصاحبهها و سخنان او انتقاد کرده و از تداوم سیاستهای فرهنگی اصلاحطلبان و استمرار حضور آنها در عرصههای فرهنگی و اجرایی کشور در صورت انتخاب مجدد هاشمی به ریاست جمهوری نگران بود…اما هر چه تبلیغات انتخاباتی به روز رأیگیری نزدیکتر میشد لحن سخنان علامه نیز به نفع دکتر احمدینژاد متمایل میگردید.
۹- علامه چراغ راه است چراکه در دفاع از انقلاب و اسلام حتی از آبروی خود نیز می گذشتند: و در پاسخ به دلسوزانی که می گفتند این سیاسیون آبروی شما را می برند می فرمود: اگر من آبرویی داشتم این آبرو را کجا باید خرج میکردم؟ با خودم مگر باید داخل قبر میبردم!
۱۰- به علامه رجوع می نماییم چراکه در فتنه ۸۸ فدایی رهبر بودند و نه تنها خود بلکه همه شاگردانش در دفاع از ساحت ولایت و انقلاب در صحنه حاضر شدند و با روشنگری به سهم خود آتش فتنه را فرو نشاندند این نقش چنان پر رنگ بود که توسط مدیریت وقت حوزه های علمیه نشانِ «عمار یاسر»، به علامه مصباح اهدا شد.
۱۱- به علامه اعتماد داریم چراکه در مواجهه با انحراف، هیچ ملاحظه کاری ننمودند و سیل ملامت های دوستان را به جان خریدند: «شش ماه از عمر دولت نهم نگذشته بود که آیتالله مصباح یکی از مسئولان بزرگ اطلاعاتی را فرا خوانده و از او خواست تا سوابق مشایی را بیاورد؛ از آن وقت آیت الله مصباح تذکر دادند، … شدیدترین حملات را علیه انحراف آیت الله مصباح داشتند.»
و جریان انحرافی در واکنش به روشنگریهای علامه، در تربیون رسمی خود، همصدا با سازمانهای منافقین، سلطنتطلبها و دشمنان قسمخورده انقلاب اسلامی، مطهری زمان و برخی نهادهای انقلابی کشور را اقتدارگرا نامید؟!
تقوا و صفا
– رهبر معظم انقلاب درباره درس هفتگی استاد مصباح در دفتر مقام معظم رهبری فرمودند: هر چه از آن پخش شده و من گوش کردم واقعا انسان استفاده میکند. در ماه مبارک رمضان که سخنرانی ایشان عصرها پخش میشد من غالباً گوش میکردم و بهره میبردم.
– در ادامه حضرت آیت الله خامنهای فرمودند: بله! دعا کنید که خداوند هدایت کند ما را. یادتان هست که من یک وقت در زمان ریاست جمهوری به شما عرض کردم که نیاز الان من به کمک معنوی خیلی بیشتر از سابق است. جنابعالی خدمت آقای بهجت(ره) رسیدید و پیغام رساندید که کمکی کنند و بعد از آن ایشان دو تا نامه فرستادند که من آن نامهها را دارم و الحمدلله این کمکها وجود داشته و ما قدر میدانیم.
القابی که امام خامنه ای در وصف علامه به کار گرفته اند همچون دریچه های نوریست که ظلمت شک و تردید در اعتماد و تبعیت و رجوع به این عالم ربانی بصیر را می شکند و راه فرزندان معنوی امام خامنه ای را در حوادث سهمگین روشن می نماید تا امتحانی دیگر در در محک خوردن حلقه اهل ولایت رخ دهد.
القابی که رهبری در توصیف ایشان بکار گرفته اند: شخصیت عزیز و عظیمالقدر، فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسى اسلام، دارای حرف رسا و منطق قوی و مستحکم، متکلم، مفسر و زمان شناس بصیر است، مصاف یک تنه با «خناسان مسلط»، همواره بر مدار حق ، نظیر ایشان خیلی نادر ، وزنهای برای اسلام و کشور، از برجستگان رجال علمى و چهرههاى موجه عالم تشیع، از برکات ماندگار حوزه ى علمیه ى قم و از چهرههاى موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار، از آغاز تأسیس آن حوزهى علمیه در اندیشهى تعالى و تکامل پیوستهى،احاطه و نکتهدانى آن جناب.
*رفرنس ها و منابع موجود است
اگر مردی این یاداشت رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن
اگر مردی این یاداشت رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن
اگر مردی این یاداشت رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن
اگر مردی این یاداشت رو در یک پست نه در نظرات منتشر کن
پاسخ دادن
درود! شیبانی میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۸ در ۱۱:۵۷ ب.ظ
اگر نیت یک ساله دارید گندم بکارید، اگر نیت ۱۰ ساله دارید درخت بکارید، اگر نیت ۱۰۰ ساله دارید انسان تربیت کنید.
امیر کبیر
پاسخ دادن
من میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۹ در ۸:۲۸ ق.ظ
دوستان با بصیرت .. یعنی هنوز نفهمیده اید که در ماجراهای ۸۸ چطور احمدی نژاد جا خالی داد و نظام و رهبری را فدای خود کرد ؟؟آنروز اگر مدیریت و مشاوره خوب وجود داشت رهبری و نظام پشت سر کسی قرار نمیگرفت که با آن زرنکی و تیزی جا خالی !!!!داد و حیثیت همه چیز بر باد رفت..!!!!!!!
پاسخ دادن
بی نام خاطرات میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۹ در ۳:۵۵ ب.ظ
جناب آقای شیبانی، با سلام و عرض پوزش از تصدیع گاه و بی گاه اوقات شریفتان؛
و عرض ادب و احترام به تمام خوانندگان گرانقدر:
در بالندگی یک تفکر، نقد صحیح بی شک موثر است. در ذیل نظر حقیر مکتوب می گردد و خود من اولین فردی هستم که از شمشیر نقد عادلانه برآن استقبال می کنم.
بر مبنای نظریات جامعه شناختی، حکومت های ایدئولوژیک همانند نظام جمهوری اسلامی به یک سری باید و نباید ها و هست و نیست ها معتقد است. در واقع نهایت آن نظام مدینه ی فاضله ای است که نبایدی نخواهد بود و بایدی به زمین گذاشته نمی شود.
آرمان های ۳ گانه ی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی و نیز قانون اساسی در حال حاضر روشنگر مسیر ایدئولوژیک ماست.
بر سر کار آمدن دول مختلف نیز بر همین مبناست و نباید فرض کرد که روسای جمهور بر مبنایی غیر از قانون اساسی عمل کنند. در این راستا مادامی که به آرمان ها نزدیک شویم یعنی در خط ایدئولوژیک عمل کرده ایم . آمدن احمدی نژاد در سال ۸۴ با شعار هایی که به بیان رهبر انقلاب هم زنده کردن شعارهای نظام و انقلاب بود، در واقع در مسیر رسیدن به آرمان ها و در طول مسیر ایده ی جمهوری اسلامی خواهد بود.
این که الان رئیس محترم جمهور که زمانی حامیان ممتازی چون حضرت آیت الله مصباح داشته اند از مسیر راستین انقلاب دور شده اند تقصیر را بر گردن جناب مصباح نمی اندازد. در آن مقطع کسی که قطار انقلاب را به ریل نزدیک تر می کرد آقای احمدی نژاد بود. این که ایشان معزز و مفتخر به ادامه ی این کار نماند ابتدائاً قصور ایشان و سپس تک تک کسانی است که از اقدامات ضد انقلابی ایشان خرسند شدند و یا فریاد اعتراض برنیاوردند.
به نظر این حقیر نباید گفتمان را به مثابه ی شخص دانست. احمدی نژاد ۸۴، آیت الله مصباح و ان شاالله تمام کاندید های مورد صلاحیت شورای محترم نگهبان در مسیر انقلاب بودند و هستند.
—————————
با سلام ، نخست آنکه با قلم شیوا و متین و مودب خویش ما را در کسوت دانش آموزی می نشانید و از زیبا نویسی شما بهره مند می شویم . دوم آنکه عیب بزرگ ما که امکان رخنه ی فرصت طلبان و چند چهرگان را در مناصب مختلف امکان پذیر کرده است توجه ما به تجلیات فرهنگی است . از گوشی های موبایلمان آوای ربنا می آید ، لبهایمان را به مثابه ی دائم الذکر بودن به حرکت در می آوریم . تظاهر به ساده زیستی می کنیم ، ظاهرمان را می آراییم ، برای تبلیغات انتخاباتی سوار اتوبوس می شویم ، تملق می گوییم و چاپلوسی می کنیم و با این تجلیات و ظاهر سازی ها ، منافعمان تامین می شود. بین آشکار و نهان ما تفاوت زیاد شده است. در این فضا احمدی نژاد ها پرورش می یابند. به هیئت ها دهل می دهند. با دسته ی بیل در مقابل دوربینهای تلویزیونی پل های مسدود شده در اثر بارندگی پایتخت را باز می کنند. شعار منتظر امام زمان بودن را سر می دهند. گفتمان و فقط گفتمان انقلاب را دستاویز فریب خواص می کنند و متاسفانه خواص ما صاحب نظران و ایده پردازان و نقادان را دشمن می پندارند و فریب جلوه های در محراب و منبر را می خورند. متاسفانه فرهنگ متملق پرور و چاپلوس مآب ما حالا حالا احمدی نژاد می زاید و بزرگان ساده لوح ما طلای خانمشان را برایش می فروشند و خوابهای عجیب و غریب می بینند ، برای توفیقش صلوات نذر می کنند ، آبگوشت نذری می دهند و چقدر با خرافه ی هاله ی نور به وجد می آیند و افراد صاحب نظر ، اندیشمند ، نقاد و صریح اللهجه به حاشیه رانده می شوند. من قائل به تغییر احمدی نژاد بعد از ریاست جمهوری نیستم . او در زمان اشغال سفارت هم شذوذاتی داشته است . هر کس نیک نگاه می کرد او را در این قواره نمی دید. احمدی نژاد همه ی این مقدسات را دستاویز بدست آوردن قدرت کرد و امروز می بینیم برای حفظ آن و مطلقه کردن قدرتش از هیچ اقدامی فروگذار نیست. سخن در این مقوله زیاد است . من صراحت لهجه و جسارت خانم فائزه ی هاشمی علیرغم اشتباهات عدیده ای که دارد را برای بقای نظام مفیدتر از خدا شاه میهن گویی معاون اول رئیس جمهور می دانم . متاسفانه این اشکالات باعث شد که از ظرفیتهای فوق العاده ی انقلابمان برای اصلاحات اساسی در شقوق مختلف استفاده نکردیم و فرصتهای فراوانی را سوزاندیم .
پاسخ دادن
بی نام خاطرات میگه:
۱۳۹۲/۰۲/۲۹ در ۱۱:۵۱ ب.ظ
عرض سلام مجدد خدمت استاد گرانقدر، جناب آقای شیبانی:
من باب فرموده های جنابعالی، اگرچه خداوند عالم تر است، اما متاسفانه رویکرد دورویی و رنگ پذیری به عنوان یک آفت در جامعه حداقل به چشم حقیر نیز آمده است و شما هم ابراز نمودید. اندیشمندی که متاسفانه نام وی در خاطرم نیست نقل بدین مضمون که بروز ایدئولوژی الهی مآبانه موجبات بروز بوقلمون صفتی در جامعه می شود داراست.
به نظرم می آید حداقل دو جهت گیری راجع به آنچه رئیس جمهور در این سال ها انجام داد، قابل بحث است:
اولاً ایشان به بیان شعار هایی پرداخت که ارمان انقلابمان بود. خود شما بهتر از این صغیر، بر نظریه ی ابن خلدون در توضیح مراحل زندگی یک تمدن اشراف دارید. در اولین مرحله یک اتفاق نظر دیده می شود. بدین معنا که حول یک سری معیارهای گروه های مختلف اجماع کرده و انقلاب یا شبه آن را ایجاد می کنند. در مرحله ی دوم بر اساس همین آرمان ها پیشرفت می کنند و متاسفانه یا خوشبختانه در مرحله ی سوم کسانی که از انقلاب منفعت حاصل کرده اند به کسب سود خود بیشتر اهتمام می ورزند که این زمینه ساز تبعیض و فساد می شود. طی مراحل چهارم و پنجم انقلاب متلاشی می شود.
این که چگونه یک تمدن هرگز نمیرد، اگرچه بحثی آرمانی است، اما طبق تئوری برگشت به سمت شعارها و ایدئولوژی هاست. ادعای نفیی یا اثباتی در صداقت رئیس جمهور نیازمند احاطه تمام بر شخصیت ایشان است، لکن حتی اگر خلوص عملی نباشد، با همین آرمان گرایی و تکرار بیان ارزش ها کمک شایانی به برقراری نظام نمود.
البته هرگز منکر این نمی شوم که تقاوت بین حرف و عمل خصوصاً در چنین مواردی موجب تشکیک و باورناپذیری مردم جامعه نمی شود. ابن خسرانی بس تباه کننده و آزاردهنده است.
ثانیاً چنان چه امام راحل بر مبنای عقل سلیم فرمودند، ملاک حال افراد است. به باور این جانب متاسفانه انحرافاتی در مسیر اکثر روسای جمهور واقع شد که الحمدلله با ممیزی صحیح دیگر مسولین و مردم بصیر منشا خسران بزرگی نگردید. تمام هزینه هایی که آقای احمدی نژاد هم تحمیل کردند، اگرچه غیر قابل گذشت بود، لکن خانمان برانداز نبود. و البته منکر خدمات کثیر ایشان هم نباید شد.
یکی از فواید بزرگ حق انتخاب، نگاه به گذشته و دقت در برگزیدن فردی است که نقاط سیاه منتخبان قبلی را ندارد. ان شاالله که به یاری خداوند و به قول آقای مقصودی بزرگوار، چشم هایمان را بشوییم و جور دیگر، ولی درست ببینیم و انتخاب کنیم!
پاسخ دادن
آقای شیبانی عزیز خودتو خسته نکن اینا همگی حامیان احمدی نژاد هستند و ایمان و یقینی که بهش دارن باعث میشه انتقادات به اون رو محکوم کنند و متآسفانه این جماعت جاهلین زمانه هستند و به حمایتهای احمدی نژاد از جریان انحرافی مهر تأیید زده اند و قادر به درک واقعیت نیستند چون چشم و گوششون بسته شده ، بقیه رو نادون و خودشون رو همه چیز دون میدونن غافل از اینکه زمان فعلی عصر بیداریه و مردم آگاهی و شعور لازم رو پیدا کردن و اشتباه گذشته رو تکرار نمی کنند
این دسته افراد به قدری نزد دوستان و اطرافیان بر اعمال صورت گرفته توسط احمدی نژاد مهر تأیید زده اند که چاره ای جز پافشاری بر عقایدشون رو ندارن و کاملا واضحه که منافعشون در خطره مخصوصا باروی کارآمدن آیت ا… هاشمی
بهتر نبد نظر با عنوان همرا درنظرات مردمی همینمطلب می خواندید و مطلبتان را لا اقل در پست دیگری ارایه می دادید/هم میگه:
۱۳۹۲/۰۳/۰۹ در ۱۲:۳۹ ق.ظ
کنایه های آیت الله مصباح یزدی به احمدی نژاد و مشایی
موضوع: جریان انحرافی(مشایی و دار و دسته)
جمعه هجدهم اسفند ۱۳۹۱ ۲۰:۱۴
کنایه های آیت الله مصباح یزدی به احمدی نژاد و مشایی
باید مراقب باشیم چرا که باید کسانی سرکار بیایند که اولویتشان اسلام باشد نه ایرانی بودن، اینکه شعار ایران بدهند این شعار بهاییها هم هست.
آیتالله مصباح یزدی رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در همایش «استقامت رمز پیشرفت» با بیان اینکه دنیا نظام جمهوری اسلامی ایران و حکومت اسلامی ایران را به نام ولایت فقیه میشناسد، تأکید کرد: دستهایی در کار است تا این عنصر اصلی حکومت اسلامی که به برکت خون شهدا حاصل شده را کمرنگ کند؛ میگویند ولایت فقیه همان است که در قانون آمده در حالیکه باید بدانند قبل از پیروزی انقلاب ولایت فقیه بوده که نظام سابق را سرنگون کرد.
به گزارش انتخاب، وی با اشاره به ممکن بودن اصلاح قانون اساسی گفت:آنها که میگویند ولایت فقیه همانی است که در قانون آمده باید پاسخ بدهند که اگر قانون اساسی اصلاح شد و این ماده مهم حذف شد، آیا قائل به ولایت فقیه نخواهند بود.
مصباح یزدی افزود: باید بدانند ما پیرو اندیشه و تئوری هستیم که امام به ما یاد داده و آن این است که اگر رئیس جمهور منتخب مردم از طرف ولیفقیه تنفیذ نشود، طاغوت و اطاعت از او حرام شرعی است. برخی خودشان را رقیب ولیفقیه میدانند و فکر میکنند میتوانند ولی فقیه را از صحنه خارج کنند همانطور که علی(ع) را از صحنه خارج کردند. بالاخره تاریخ به ما میگوید قاتلان سیدالشهداء خلیفه مسلمین شدند در حالیکه سگباز و شرابخوار و میمونباز بودند؛
وی با اشاره به انتخابات آتی ریاستجمهوری گفت: باید مراقب باشیم چرا که باید کسانی سرکار بیایند که اولویتشان اسلام باشد نه ایرانی بودن، اینکه شعار ایران بدهند این شعار بهاییها هم هست.
وی تصریح کرد: اگر کسی بگوید دوران اسلام گرایی گذشته، فردا می گوید دوران خداپرستی و اخلاق نیز گذشته است. مگر اومانیست ها و نسبیت گرایان اکنون نمیگویند؟ یک روز می گویند هم جنس گرایی خوب است و روز دیگر ممکن است بگویند بد است.
مصباح یزدی افزود: مگر نه اینکه شعار نه غزه و نه لبنان سر دادند و اما امروز اگر شعاری غیر از اسلام سر بدهند باید بدانند که ما هیچ چیز را قابل قیاس با اسلام نمیدانیم.
رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به اظهارات “لیدر حلقه انحراف” گفت: فراموش کردهاند که مردم ما به خاطر ولایت فقیه و اسلام سینههایشان را مقابل فشنگهای دشمن سپر کردند نه برای چیز دیگر. میگویند دوران اسلامگرایی تمام شده؟ چه چیزی تمام شده؟ چگونه چنین ادعایی میکنید بدانید که ما پای اسلام ایستادهایم.
وی خطاب به حاضران گفت: مراقب باشید حرفهای غلط نگویند، نیایند بگویند از حکومت صالحان حرف میزنیم و رئیسجمهور ونزوئلا را مطرح کنند. ما در یک کلام قائل به اسلام، احکام اسلامی و در عمل به نایب امام زمان(عج) که همان ولیفقیه است، هستیم.
آیتالله مصباح یزدی با بیان اینکه دو دهه رهبری مقام معظم رهبری ثابت کرده که ایشان نائبی به حق برای امام زمان(عج) و رهبری بینظیر در دنیاست اظهار داشت: آنچه به ذهن میرسد این است که مقام معظم رهبری با هیچکدام از رهبران دنیا قابل قیاس نیست و این از نعمات الهی است که ما باید قدردان آن باشیم.
پاسخ دادن
ناقلا ،تو هم طرفدار احمدی نژادی؟ دائما حرفهای احمدی نژاد و جریان انحرافی درباره بیداری رو بازنویسی میکنی؟
از خبر با مضمون حاج قاسم سلیمانی به قالیباف رای می دهد که دچار سیاست فیلترینگ می شود از اخبار سایت صبح میمه که در ارشیو موجود می باشد ان شا الله چرایش را 16 به ما پاسخ می دهد اگر این نظر دچار فیلترینگ انی نشود
و هرگز مپندار که خدا از کردار ستم کاران غافل است بلکه کیفر ظالمان را به تاخیر می افکند تا آن روزی که چشم ها یشان در آن روز خیره و حیران است.
کنایه های آیت الله مصباح یزدی به احمدی نژاد و مشایی
موضوع: جریان انحرافی(مشایی و دار و دسته)
جمعه هجدهم اسفند 1391 20:14
کنایه های آیت الله مصباح یزدی به احمدی نژاد و مشایی
باید مراقب باشیم چرا که باید کسانی سرکار بیایند که اولویتشان اسلام باشد نه ایرانی بودن، اینکه شعار ایران بدهند این شعار بهاییها هم هست.
آیتالله مصباح یزدی رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در همایش «استقامت رمز پیشرفت» با بیان اینکه دنیا نظام جمهوری اسلامی ایران و حکومت اسلامی ایران را به نام ولایت فقیه میشناسد، تأکید کرد: دستهایی در کار است تا این عنصر اصلی حکومت اسلامی که به برکت خون شهدا حاصل شده را کمرنگ کند؛ میگویند ولایت فقیه همان است که در قانون آمده در حالیکه باید بدانند قبل از پیروزی انقلاب ولایت فقیه بوده که نظام سابق را سرنگون کرد.
به گزارش انتخاب، وی با اشاره به ممکن بودن اصلاح قانون اساسی گفت:آنها که میگویند ولایت فقیه همانی است که در قانون آمده باید پاسخ بدهند که اگر قانون اساسی اصلاح شد و این ماده مهم حذف شد، آیا قائل به ولایت فقیه نخواهند بود.
مصباح یزدی افزود: باید بدانند ما پیرو اندیشه و تئوری هستیم که امام به ما یاد داده و آن این است که اگر رئیس جمهور منتخب مردم از طرف ولیفقیه تنفیذ نشود، طاغوت و اطاعت از او حرام شرعی است. برخی خودشان را رقیب ولیفقیه میدانند و فکر میکنند میتوانند ولی فقیه را از صحنه خارج کنند همانطور که علی(ع) را از صحنه خارج کردند. بالاخره تاریخ به ما میگوید قاتلان سیدالشهداء خلیفه مسلمین شدند در حالیکه سگباز و شرابخوار و میمونباز بودند؛
وی با اشاره به انتخابات آتی ریاستجمهوری گفت: باید مراقب باشیم چرا که باید کسانی سرکار بیایند که اولویتشان اسلام باشد نه ایرانی بودن، اینکه شعار ایران بدهند این شعار بهاییها هم هست.
وی تصریح کرد: اگر کسی بگوید دوران اسلام گرایی گذشته، فردا می گوید دوران خداپرستی و اخلاق نیز گذشته است. مگر اومانیست ها و نسبیت گرایان اکنون نمیگویند؟ یک روز می گویند هم جنس گرایی خوب است و روز دیگر ممکن است بگویند بد است.
مصباح یزدی افزود: مگر نه اینکه شعار نه غزه و نه لبنان سر دادند و اما امروز اگر شعاری غیر از اسلام سر بدهند باید بدانند که ما هیچ چیز را قابل قیاس با اسلام نمیدانیم.
رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به اظهارات “لیدر حلقه انحراف” گفت: فراموش کردهاند که مردم ما به خاطر ولایت فقیه و اسلام سینههایشان را مقابل فشنگهای دشمن سپر کردند نه برای چیز دیگر. میگویند دوران اسلامگرایی تمام شده؟ چه چیزی تمام شده؟ چگونه چنین ادعایی میکنید بدانید که ما پای اسلام ایستادهایم.
وی خطاب به حاضران گفت: مراقب باشید حرفهای غلط نگویند، نیایند بگویند از حکومت صالحان حرف میزنیم و رئیسجمهور ونزوئلا را مطرح کنند. ما در یک کلام قائل به اسلام، احکام اسلامی و در عمل به نایب امام زمان(عج) که همان ولیفقیه است، هستیم.
آیتالله مصباح یزدی با بیان اینکه دو دهه رهبری مقام معظم رهبری ثابت کرده که ایشان نائبی به حق برای امام زمان(عج) و رهبری بینظیر در دنیاست اظهار داشت: آنچه به ذهن میرسد این است که مقام معظم رهبری با هیچکدام از رهبران دنیا قابل قیاس نیست و این از نعمات الهی است که ما باید قدردان آن باشیم.
یکی بیاد تعیین کنه. احمدی نژاد اونیه که مصباح ها میگن یا اونیه که هاشمی ها میگن؟ ایا کسی هم هست که بدونه خود احمدی نژاد چی میگه؟ به نظر من مقایسه بین تناقضات دیدگاه های این دو گروه ، احمدی نژاد واقعی را نشان میدهد. چرا تمام تحلیل ها درمورد نظرات احمدی نژاد به نقل از مخالفین اوست اقای شیبانی؟
—————————————-
با سلام امروز مصباح ها و هاشمی ها بر سر احمدی نژاد متفق القول هستند.
اقای شیبانی چرا فکر میکنید مردم نمیفهمند هرچه که با نظر شما مخالف باشد شما در سایت نمی نویسید یعنی شورای نگهبان را قبول ندارید منصف باشید توجیه نکنید میمه ای ها همه را میفهمند فهم مردم را کور نکنید
———————————
با سلام مصداق آنچه با نظر ما موافق نبوده و در صبح ارائه نکردیم کدامست؟ دقیقا با شما در قدرت فهم مردم هم عقیده ام و از اینکه عضوی از این جامعه ی فهیم هستم مباهات می کنم .
آیتالله هاشمی رفسنجانی به مناسبت بیست و چهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، بیانیهای صادر کرد.متن بیانیه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به شرح ذیل است:
بسمالله الرحمن الرحیم
14 خرداد، در تقویم رسمی ایران و برای مردم، یادآور طنین بغضآلود صدایی است که در غمانگیزترین صبح تاریخ این سرزمین گفت: «روح خدا به ملکوت اعلا پیوست»؛ سالروز آغاز غمی به وسعت دلهای همه ایرانیان و پایان استشمام جهان اسلام از گُل وجود شخصیتی است که در سنّ 81 سالگی، جوانترین نهضت مردمی را به بار نشاند و پس از 11 سال رهبری پیامبرگونه، در وصیتنامهاش گفت: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم و از خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد».مردی که پس از شهادت پدر در راه مبارزه با زیادهخواهان و در دفاع از رعیت مظلوم، کودکی را در دامان مادر و نوجوانی را در مشاهده میدانی اتفاقات روزگار، مخصوصاً مشروطه گذراند و با علم به تأثیر افراط و تفریط در انحراف مسیر نهضتهای مردمی، غمی سنگین در سینه داشت و میفرمود: «یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ، بیشتر زخم برداشتند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز. ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست… خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است.» (صحیفه امام، جلد 21، صفحات 273 تا 293)
در جوانی از حجرههای حوزه علمیه و در اوج شهرتِ محبوبیت و مرجعیت، بیرق مبارزه با بیعدالتیهای اقتصادی و سیاسی رژیم پهلوی و تغافل و تجاهل فرهنگی و اجتماعی «ولایتیون» آن روزگار را برافراشت که هر ندای عدالتخواهی و مبارزه با ستم را پرچم ضلالت در زمانه غیبت میدانستند.تابش حضورش در زمستانیترین فصل ایران اسلامی، تاریخ منجمد شده این سرزمین در 2500 سال استبداد و قرنها استعمار را به همراه دلهای مردم چنان گرم کرد که در کوتاهترین زمان ممکن، آییننامه باغ بهاری را در میثاق ملی قانون اساسی نوشت تا سرنوشت مردم در بیسابقهترین حضور در انتخابات و بالاترین درصد تأیید «جمهوری اسلامی» به دست آنان بیفتد.مردی بزرگ از سلاله خوبان که کرامت انتسابی، شرافت اکتسابی، شجاعت آسمانی، صراحت بیانی و صداقت عرفانی را در مکتب جعفری آموخته بود که چگونه در چشم مردم، به دور از زهدفروشی، برای آبادانی دنیای آنها، حریر ملاطفت بپوشد و دور از چشم مردم، برای آبادانی آخرت خویش، صوف ریاضت بر تن کند.در پاسخ به ابراز ارادت پاک و بیآلایش مردم، دست مهربانی از حسینیه جماران تکان میداد و در مواجهه با متملّقان ظاهرفریب، صلابت کلام مولای خویش، علی علیهالسلام را بر زبان میآورد که «اَنَا دُونَ ما تَقُولُ، وَ فَوقَ ما فی نَفسِ، از آنچه بر زبان داری پایینتر و از آنچه در دل داری بالاترم».در عالم سیاست به درس هیچ یک از مکاتب دنیا نرفته بود، اما در مسئله آموزی به سردمداران دو بلوک شرق و غرب آن روز جهان، نگارگری میکرد و در فراز و فرودهای روزگار که سیاسی کاریها، 15 سال انزوای غربت را بر او تحمیل کرده بود، با تأسی به 25 سال خانه نشینی منتخب آسمانی غدیر، آن خطبه عبرتآموز نهجالبلاغه را میخواند که: «اللهُمَّ اِنَّ تَعلَمُ اَنّهُ لَم یَکُنِ الَّذِی کَانَ مَنّا مُنافََسهً فِی سُلطانٍ، وَ لا التِماسَ شَیءٍ مِن فُضُولِ الحُطامِ، وَلکِن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مَن دینِکَ، وَ نُظهِرَ الاصلاحَ فِی بِلادِکَ. فَیَأمَنَ المَظلُومُونَ مِن عِبادِکَ، وَ تُقامَ المُعَطَّلَهُ مِن حُدُودِکَ ؛ خدایا تو میدانی که آنچه ما انجام دادیم برای به دست آوردن قدرت و سلطنت و جمعآوری اموال بیارزش دنیا نبود، بلکه برای آن بود که نشانههای دین تو را باز نماییم و در سرزمینهای تو اصلاح را نمایان سازیم تا بندگان مظلوم تو امنیت یابند و حدود تعطیل شدهات برپا گردد.»
خانواده و خاندانش را چنان در جهاد فیسبیلالله تربیت کرده بود که زمانی با شهادت حاج آقا مصطفی و زمانی با شهامت حاج احمد آقا، روابط عاطفی پدر و فرزندی را با مفاهیم متعالی اسلام پیوند زد و نگذاشت فرزندانش شیرینی تملّق و چاپلوسی را بر تلخی سخنان حق و حقیقت ترجیح دهند.فرودش در بهمن 57 بر دلها بود و پس از 10 سال رهبری بیبدیل، مهاجرت آسمانیاش بر دستهای عزادار مردمی بود که برای آمدنش اشک شوق میریختند و برای رفتنش سوگمندانه به سر و سینه میزدند.مردی که آیینه خیالش در شنیدن انتقاد، هرگز آلوده به زنگار کینه نمیشد و تملّق چاپلوسان او را غرّه نمیکرد و باران لطافت طبعش به آبیاری مزارع گروهها و جناحهای سیاسی منحصر نمیشد و همیشه چون پدری مهربان، برای همه به طور یکسان «بشیراً و نذیرا» بوده است.جان کلام را یادگارش حاج احمد آقا خمینی گفته بود که: «[امام] خمینی(ره) را نیازی به وصف ما نیست که همه وجودش «انقطاع الی الله» بود و در میدان عرفان عملی و مجاهده با نفس، دنیا و جاذبه های دنیایی را پیش از آنکه بشناسیمش، به اهلش وانهاده بود… آری دچار روزمرگی شدن و از ادامه راه در میان آن باز ایستادن، تحت تأثیر وسوسه خناسان قرار گرفتن، ناامید و مأیوس شدن، اهداف و آرمانها و رنجهایی که برای تحقق آنها کشیده شده، فراموش کردن و از مسیر، منحرف گشتن و به گذشتههای شوم بازگشتن، واقعیت تلخی است که احتمال وقوع آن به عنوان یک خطر جدّی، فراروی تمامی انقلابها و نهضتها وجود داشته و دارد، چه رسد به آنکه نسبت به سختیهای راه پیموده و بهای سنگینی که برای رسیدن به وضعیت موجود پرداخت شده است، ناآگاه و ناآشنا باشیم».
اینک 24 سال پس از آن واقعه عظیم، ماییم و آرمانهایی که آن بزرگوار برای ملتها و امتها ترسیم کرده بود.
هرچند هر روز که از عمر زمینیمان میگذرد، خلاء وجودی آن پیر فرزانه را بیشتر حس میکنیم، اما وظیفه ماست که نگذاریم گذشت زمان و تلاش خزنده مخالفان آن عزیز، غبار فراموشی و انحراف بر آیینه افکارش بنشاند. وظیفه ماست که نگذاریم یادگارانش را به گناهی نکرده و گفتاری که در محکمه بعضیها، جرم آشکار است، مورد جفا قرار دهند و با کلماتی بنوازند که تکرار گفتار بعضیهای دیگر با حضرت فاطمه(س) در سالهای پس از رحلت پیامبر(ص) در مدینه است و شبیه رفتاری است که با پشت کردن به آیه صریحة: «قُل لاّ أَسأَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقَرْبَی» با دو سبط نازپروده پیامبر و ذریّه مقدسش شد، گر چه این جمله فقط تشبیه است و نه تساوی.سخنم با مردم و بیت شریف امام به عنوان کسی که سالها از انفاس قدسیهاش، سعادت کسب فیض داشت، اینست که به نشر آثار آن زعیم عالیقدر و ثبت آنها در تاریخ بکوشید و در این راه ثابت قدم بمانید که اگر در این راه کوتاهی کنیم، دیوارهای فاصله جامعه با امام هر روز بلندتر و بلندتر میشود.سالگرد رحلتشان که در اتفاقی اعجازگونه همزمان با سالگرد اولین قیام رسمی مردم در پانزدهم خرداد سال 42 شده، فرصت مغتنمی است تا یکبار دیگر گفتار و رفتارش را مرور کنیم تا نگذاریم اسرائیلیات، تفسیر و تأویل سخنانش برای انحراف از اهداف راستین مبارزه و انقلاب اسلامی باشند.
منبع: فارس
امام علی علیه السلام در توبیخ یاران خود می فرمایند: سوگند به آنكه جانم در دست اوست، این جماعت بی گمان بر شما چیره خواهد شد، نه به این خاطر كه آنان از شما بر حق ترند، بلكه بدان سبب كه آنان در حمایت از باطل امیر خود می شتابند و شما در حمایت از حق من كندی می كنید.
(نهج البلاغه: خطبه97)