احمدرضا ایراندوست – نقطه ، سر خط

2019-11-24
72 بازدید

نقطه سر خط :از قدیم گفته اند : همه چیز جدید و تازه و نوبرانه اش خوب است ، به غیر از دوست ، دوست هر چه قدیمی تر بشود ، هر چه به قول فرش فروشها پا بخورد ، چهره گشاده و دوست داشتنی تر میشود ، مثل ترشی سیر هفت ساله میشود ، […]

download

نقطه سر خط :از قدیم گفته اند : همه چیز جدید و تازه و نوبرانه اش خوب است ، به غیر از دوست ، دوست هر چه قدیمی تر بشود ، هر چه به قول فرش فروشها پا بخورد ، چهره گشاده و دوست داشتنی تر میشود ، مثل ترشی سیر هفت ساله میشود ، مثل شراب کهنه میشود ، اما دنیای مجازی و تکنولوژی که با سرعت برق آسا وارد زندگی هایمان شد و حتی پستو های خانه هایمان را نیز به اشغال خود درآورد ، این عادت خوب و نیکو را از ما گرفت ، هنوز با شرایط و آیین هم نشینی با اس ام اس و یا همان پیامک پارسی را پاس بداریم دارو دسته حداد عادل آشنا نشده بودیم که فضای مجازی با سرعت مافوق صوت ما را با فضای وب و وبگردی و تارنما و سایت و وبلاگ آشنا کرد ، تازه داشتیم آداب و رسوم وبگ گردی و وبلاگ داری و نظر دادن در سایتها را یاد میگرفتیم که یک نفر از بلاد کفر ( پاول دروف ) که فکر کنم قرابتی هم با پاول دوران اوباما داشت ؛ همه کاسه و کوزه هایمان را شکست و بدون آموزش شناگری و لباس غواصی و نبودن نجات غریقی کار آزموده در اقیانوس آرام که دیگر آرامشی ندارد ، رها کرد ، دیگر ارسال پیامک نوعی عقب ماندگی و به روز نبودن بود ، کلیپ و کامنت و ویس خوراک هر روزه امان شد و در کسری از ثانیه از کاخ سفید ترامپ به کاخ کرملین پوتین سر میزدیم ، فیلم ها و آهنگ های قدیمی و خاطره هایمان را به اشتراک گذاشتیم ، شاخ ها پدیدار شدند ، لایک داده و لایک گرفتیم ، ایموجی را هنوز نیامده با استیکر مبادله کردیم و اندکی بعد استیکرهای متحرک را چاشنی پست هایمان کردیم ، حتی به مرده هایمان نیز این فن آوری را هدیه داده و بنرهای تسلیت و تعزیتمان نیز مجازی شد ، از هر کس خوشمان نمی آمد ، نوک تیز انتقادهایمان را به سویش پرتاب کردیم ، از آب باران و برگ خزان پاییزی هم برای خودمان سوژه ساختیم ، گروه و کانال تلگرامی بود که به سرعت ایجاد میشد و جذب ممبر میکرد ، هر چه تعداد ممبر زیاد تر میشد ، مدیر های کانال ها و گروه ها باد به غبغب انداخته و هماورد میطلبیدند ، همه چیزمان را تحت تاثیر قرار داد ، اعضای خانواده کمتر فرصت گپ و گفت پیدا کرده و با استیکر جواب چاق سلامتی یکدیگر را میدادند ، ، شوراهای شهرهای بزرگ و کوچک آماج تند ترین انتقادها قرار گرفتند ، رای نیاورده ها بیشتر منتقد شده بودند ، قبلی ها جدیدی ها را با کامنت هایشان نواخته و جدیدی ها هم گه گاهی عملکرد قبلی ها را زیر سوال میبردند ، این بازار بلبشو مختص شهرهای کوچکی همچون میمه نبود ، هر که بامش بیش برفش بیشتر بود ، شبها تا دیر وقت آنلاین بودیم ، چقدر پول اینترنت بسته و وای فای دادیم ، گوشی های اندرویدی را مثل بالش زیر سرمان گذاشته و با کوچکترین صدایی ، سرآسیمه از خواب بیدار شده و پیگیر میشدیم که ببینیم چه برنامه ای برای روز بعد در پیش داریم ، اما به یکباره گرانی بنزین که دستپخت سران سه قوه بود ، کاخ آرزو هایمان را فرو ریخت ، دیگر هیچ نداشتیم ، چنان پایشان را روی سیم گذاشته که نه از تاک نشانی ماند و نه از تاک نشان ، روحانی گفته بود : هیچ گاه دست ما بر روی فیلترینگ نخواهد رفت ، حرفشان هم درست بود ، با دست نمیشد چنان کاری کرد ، پا را گذاشتند که هم حرفشان دو تا نشده باشد و هم خفت کار را گرفته باشند ، دیگر از تلگرام و اینستاگرام و توییتر و فیس بوک هیچ نشانی نمانده ، دو سه روزی گوشی را به عادت همیشگی ورانداز کردیم ، دیدیم هیچ خبری نیست و کم کم فکر کردیم بار اضافه ای است که با خود حمل میکنیم ، مجبور شدیم برگردیم نقطه سر خط ، برگردیم به دنیای ماقبل مدرنیته ، دنیای نیمه سنتی صبح میمه ، با روز نوشته های استاد شیبانی و تصاویر همه روزه گلستان ، تا مطلبی دیگر عزت زیاد