نهضت علمی امام صادق ع

2013-01-29
45 بازدید

حقیقت این است که جریان نفاق، خطرناک ترین انحرافی است که از زمان پیامبراکرم صلّی الله علیه وآله و سلم شروع شده و در آیات مختلفی بدان اشاره شده است؛ مانند آیات 7 و 8 سوره منافقین. این حرکت هرچند در زمان پیامبر نتوانست در صحنه اجتماعی بروز یابد، اما از اولین لحظات رحلت, تمام […]

21714324913418913610710720765181109126579239

حقیقت این است که جریان نفاق، خطرناک ترین انحرافی است که از زمان پیامبراکرم صلّی الله علیه وآله و سلم شروع شده و در آیات مختلفی بدان اشاره شده است؛ مانند آیات 7 و 8 سوره منافقین. این حرکت هرچند در زمان پیامبر نتوانست در صحنه اجتماعی بروز یابد، اما از اولین لحظات رحلت, تمام هجمه های منافقان به یکباره برسراهل بیت علیهم السلام فرو ریخت.

لذا مرحوم علامه طباطبایی (ره) می نویسد: هنگامی که خلافت ازاهل بیت علیهم السلام گرفته شد، مردم روی این جریان از آن ها روی گردان شدند و اهل بیت علیهم السلام در ردیف اشخاص عادی بلکه به خاطر سیاست دولت وقت، مطرود از جامعه شناخته شدند و در نتیجه مسلمان ها از اهل بیت علیهم السلام دور افتادند و از تربیت علمی وعملی آنان محروم شدند.

البته امویان به این هم بسنده نکردند وبا نصب علمای سفارشی خود، کوشیدند از مطرح شدن ائمه اطهار علیهم السلام از این طریق نیز جلوگیری کنند.

چنانچه معاویه رسما اعلام کرد: کسی که علم و دانش قرآن نزد اوست، عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملک اعلام شد: کسی جز عطا حق فتوا ندارد و اگر او نبود، عبدالله بن نجیع فتوا دهد. از سوی دیگر مردم از تفسیرقرآن نیزچون علم اهل بیت علیهم السلام محروم ماندند با داستانهای یهود و نصاری آمیخته شد و نوعی فرهنگ التقاطی در گذر ایام شکل گرفت.

رفته رفته که قیامهای شیعی اوج گرفت وگاه فضاهای سیاسی به دلایلی باز شد، دونظریه قیام مسلحانه ونهضت فرهنگی دراذهان مطرح شد.

چون قیامهای مسلحانه به دلیل اقتدار حکام اموی و عباسی عموما با شکست رو به رو می شد، نهضت امام صادق علیه السلام به سوی حرکتی علمی می توانست سوق پیدا کند تا از این گذر علاوه بر پایان دادن به رکود و سکوت مرگبار فرهنگی، اختلاط و التقاط مذهبی و دینی و فرهنگی نیز زدوده شود.

لذا اولویت در نهضت امام بر ترویج و شکوفایی فرهنگ دینی و مذهبی و پاسخگویی به شبهات و رفع التقاط شکل گرفت.

تربیت راویان
از گذر ممنوعیت نقل احادیث در مدت زمان طولانی توسط حکام اموی، احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبرصلّی الله علیه وآله، امیر مومنان علیه السلام، امام علیه السلام را وامی داشت به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روی آورد. لذا اینک از آن امام در هر زمینه ای روایت وجود دارد و این است راز نامیده شدن مذهب به (جعفری).

آری! راویان با فراگرفتن هزاران حدیث درعلومی چون تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، کلام، طب، شیمی و… سدی در برابر انحرافات ایجاد کردند.

امام صادق(علیه السلام) می فرمود: ابان بن تغلب سی هزار حدیث از من روایت کرده است. پس آن ها را از من روایت کنید. محمدبن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت و حسن بن علی و شامی گفت: من در مسجد کوفه نهصد شیخ را دیدم که همه می گفتند: جعفر بن محمد علیه السلام برایم چنین گفت.

این حجم گسترده از راویان در واقع، کمبود روایت از منبع بی پایان امامت را در طی دوره های مختلف توانست جبران کند و از این حیث امام علیه السلام به موفقیت لازم دست یافت.

آری! روایت از این امام منحصر به شیعه نشد و اهل سنت نیز روایات فراوانی در کتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسی در کتاب رجال و محقق حلی در المعتبر و دیگران آماری داده اند که مجموعا راویان از امام به چهار هزار نفر می رسند و اکثر اصول اربعمإئه از امام صادق علیه السلام است و همچنین اصول چهارصدگانه اساسی کتب اربعه شیعه ( کافی، من لا یحضره الفقیه، التهذیب و الاستبصار) را تشکیل دادند.

تربیت مبلغان و مناظره کنندگان
علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) که منابع خبری موثق تلقی می شدند، حضرت به ایجاد شبکه ای از شاگردان ویژه همت گمارد تا به دومین هدف خود یعنی زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند وشبهات را ازچهره دین بزدایند.

هشام بن حکم، هشام بن سالم، قیس، مومن الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و… از این دست شاگردان مبلغ هستند.

تاجائی که امام (علیه السلام) در ضمن برخی مناظراتشان شاگردان خود را تشویق می نمایند تا در حضورامام در فنی که تخصص یافته و در آن متبحر شده اند، با دیگران رودررو شده و این جرأت وقدرت بیان را به نمایش بگذارند.

جالب تر آنکه امام(علیه السلام) درهر فنی از یکی از ایشان درخواست مطلب می نماید و توان تخصصی افراد را به صحنه مناظره کشیده تا همه بدانند مبلغ دین درفنون تخصصی و ویژه ای که آموزش دیده می بایست به پاسخ بپردازد.

برخورد با انحرافات ویژه
امام علاوه بر آن دو حرکت اصولی، برای رفع انحرافات ویژه نیز می کوشید، مانند آنچه از مرام ابوحنیفه در عراق گریبان شیعیان را گرفته بود، یعنی مذهب قیاس.

چون در عراق تعداد زیادی از شیعیان نیز زندگی می کردند و با سنی ها از حیث فرهنگی و اجتماعی تا حدودی در آمیخته بودند، لذا احتمال تأثیر پذیری از قیاس وجود داشت. یعنی یک آفت درونی که می توانست شیعیان را تهدید کند، لذا امام در محو مبانی مذهب قیاس و استحسان تلاش کرد.

مبارزه با برداشت های جاهلانه و قرائتهای سلیقه ای از دین نیز در مکتب امام جایگاه ویژه ای داشت و حضرت علاوه بر حرکت کلی و مسیر اصلی، به صورت موردی با این انحرافات مبارزه می کرد.

از جمله آن ها حکایت معروفی است که باهم می خوانیم:

حضرت مردی را دید که قیافه ای جذاب داشت و نزد مردم به تقوا مشهور بود. او دوعدد نان از دکان نانوایی دزدید و به سرعت زیر جامه اش مخفی کرد و بعد هم دوعدد انار از میوه فروشی سرقت کرد و به راه افتاد. وقتی به مریضی مستمند رسید، آن ها را به او داد.

امام صادق(علیه السلام) شگفت زده نزد او رفت و گفت: چه می کنی؟

او پاسخ داد: دو عدد نان و دوعدد انار برداشتم. پس چهار خطا کردم و خدا می فرماید: ( من جإ بالسیئه فلا یجزی الامثلها)؛ هرکس کار بدی بکند کیفرنمی بیند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم.

از طرف دیگر چون خدا می فرماید: (من جإ بالحسنه فله عشر امثالها)؛ هرکس یک کار نیک انجام دهد، برایش ده برابر ثواب هست. و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو انار) را به فقیر دادم، پس چهل حسنه دارم که اگر چهار گناه از آن کم کنم، 36 حسنه برایم می ماند!

امام علیه السلام در برابر این برداشت و قرائت نا صواب که برعدم درک و احاطه کامل به مبانی فهم آیات بنا شده بود، پاسخ داد که: ( انما یتقبل الله من المتقین)؛ خداوند کار نیک را از متقین قبول دارد. یعنی اگر اصل عمل نا مشروع شد، ثوابی بر آن نمی تواند مترتب باشد.

آری! دوری از منبع و حی و اخبار اهل بیت رسالت، سبب شد مردانی پای به عرصه گذارند و ادعای فضل کنند که هرگز مبانی فکری قرآن و دین را به خوبی نفهمیده اند و از این روی همواره خود و پیروانشان را به راه خطا رهنمون می شوند.

هـدف امام صادق علیه السلام از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت عقیده به مکتب و نظام ونیز ایستادگـی در برابر امـواج کفرآمیز و شبهه های گمراه کننده و حل مشکلات ناشـی از انحراف حکـومت بـود.

تلاش آن حضرت ازطرفی مقابله با امـواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسـی عهد امـویان وعباسیان بـود که انحرافات عقیدتـی آن، بیشتر معلـول ترجمه کتابهای یـونانی و فارسـی و هندی و پدید آمدن گروههای خطـرناک از جمله غلات و زنـدیقان و جـاعلان حـدیث و اهـل رای و متصـوفه بـود که زمینه هـای مسـاعد رشـد انحـراف را به وجـود آورده بـودنـد.

امام(علیه السلام) در برابر تمامی آنها ایستادگی کرد و در سطح علمی، با همه مشاجره و مباحثه کـرد و خط افکارشان را بـرای ملت اسلام افشا نمـود و از طـرف دیگـر با تلاشهای خستگـی ناپذیر، مفاهیـم عقیدتـی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهـی علمی را پراکند و تـوده های عظیـم دانشمندان را به منظورآمـوزش مسلمانان مجهز ساخت.

امام صادق علیه السلام مسجـد پیامبر را درمدینه مـحـل تـدریـس خـویش قرار داد و مردم دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا مـی شتافتند و سـوالات گوناگـون خـود را مطرح و جـواب لازم را دریافت مـی نمـودند.

از جمله استفاده کننـدگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس، ابوحنیفه، محمد بن حسـن شیبانی، سفیان ثوری، ابـن عیینه، یحیـی بن سعیـد، ایـوب سجستانـی، شعبه بـن حجاج،عبـدالملک جریح و دیگران بـودند.

امام صادق علیه السلام به پیروان خود فرمان داد که به حاکـم منحرف پناه نبـرند واز داد و ستـد وهمکاری با او خودداری کننـد و به اصحاب و دوستان خـود سفارش مـی کـرد که درهر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نماینـد و درهرعملـی که انجام می دهند، توجه کامل داشته باشند که دشمنان مخالفانشان متـوجه آن نشونـد.

امام صادق علیه السلام دوش به دوش نهضت عظیم علمی و انقلاب فرهنگی، در هر فرصتی به طاغوت زدایی پرداخت. اوهرگز تسلیم طاغوت های عصرش نشد، بلکه همواره با آنها در ستیز بود و سرانجام در همین راستا او را شهید کردند.

آن حضرت گر چه قیام را محکوم کرد ولی در مورد قیام مسلحانه به یکی از شاگردانش به نام سدیر که در کنار چند عدد گوسفند توقف کرده بودند فرمود: (( والله لو کان لی شیعه بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود ))؛ سوگند به خدا اگرشیعیان(راستین) من به اندازه تعداد این بزغاله ها بودند، خانه نشینی برایم روا نبود و قیام می کردم. وقتی که سدیر آن بزغاله ها را شمرد، هفده عدد بودند