ایستگاه قطار میمه هم ” سوت ” شده است؟

2019-03-11
146 بازدید

صبح میمه : قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود و من چقدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام. قیصر امین پور ایستگاهی که سوت شد!  روایتی از حذف ایستگاه قطار سریع السیر از شهر دلیجان حمید […]

صبح میمه :

قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود و من چقدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام. قیصر امین پور

download (1)

ایستگاهی که سوت شد!

 روایتی از حذف ایستگاه قطار سریع السیر از شهر دلیجان

حمید صادقی

فعال اجتماعی

بچه ای خردسال بودم و مشغول بازی در کوچه که چشمم افتاد به پوستر تبلیغاتی آقای کاندیدا! میان شعارهای ریز و درشت وی، این جمله به چشمم خورد: احداث قطار برای دلیجان. آن انتخابات تمام شد و چهار سال گذشت و من بزرگتر شدم. در مسیر مدرسه دوباره همان شعار را دیدم این بار زیر عکس کاندیدایی دیگر. بیست سال و اندی گذشت و خط آهن کلنگ خورد. زمستان ۹۳ روزنامه دنیای اقتصاد را ورق می زدم که خبری از مشاور مدیر عامل شرکت ساخت و توسعه زیر بناهای حمل و نقل کشور توجهم را جلب کرد: نخستین خط آهن قطار سریع السیر ایران در مسیر تهران قم ۱۶۵ کیلومتر و درمسیر قم، اصفهان در ۲۴۵ کیلومتر ساخته می شود. ایستگاه های این مسیر از ایستگاه راه آهن تهران آغاز شده و ایستگاه هایی در فرودگاه امام خمینی (ره)، جمکران، قم، دلیجان، میمه و اصفهان دارد. از خوشحالی کلی ذوق کردم. حالا سال نود و هفت است و من هنوز چشم انتظارم. چشم انتظار قطاری که ایستگاهی دارد و آن ایستگاه پر می شود از مسافران. چند سال بعد! بلیط را در دست دارم، از ایستگاه دلیجان باید سوار شوم تا تهران و از تهران هم به سمت مشهد. دلم هوای امام رضا(ع) کرده. صدای سوت می پیچد توی گوشم. خانه های شهر به لرزه در می آید و قطـار نزدیک مـی شـود. بلند می شـوم و جلـو می آیم. صـدای نقاره حرم انگار می پیچد توی گوشم. قطار سرعتش را زیادتر می کند و به پیش می آید. ساکم را محکم در دستم گرفته ام و آماده تا قطار بایستد و سوار شوم. دوباره یاد حرم می افتم و اشک ذوق از گوشه چشمانم می افتد پائین. قطار سوت می کشد، سوتی دلخراش و با سرعت از روبرویم می گذرد. به دنبالش می دوم و فریاد می زنم. اما صدایم را نمی شنود. صدای شوم سوت دست از سرم بر نمی دارد. چند بچه با خشم سنگ پرتاب می کنند بــه سمت قطار. نگـاهی می اندازم به بلیط مشهد. عقب عقب می روم و تکیه میزنم به دیوار . پیرمرد و پیرزنی بلیط در دست آن سو روی نیمکت نشسته اند. پسرم قطار کی می رسه؟سکوت می کنم ! ما مانده ایم و بلیط هائی که دود شدند و رفتند هوا. ایستگاهی که حذف شد و ارمغان قطار سریع السیر تنها سوت دلخراشی شد که صبح و شب به دلیجانی ها هدیه می شود. قطار سوت می کشد، دلیجان آه!