احمدرضا هاشمیان – شرایط سخت بهداشت و درمان در اردو گاهها

2019-02-24
88 بازدید

بنام خدا یکی از مشکلات و معضلات بسیار مهم و سخت دوران اسارت وضعیت بهداشت وخصوصا درمان اسرا و کمبود دارو دراردوگاهها بود و عراقیها تعمدا برای فشار روحی و درهم شکستن روحیه مقاومت و پایداری اسرا از این حربه استفاده می کردند . بعضی از بچه ها که در جبهه مجروح شده و به […]

photo_2018-02-07_12-12-09

بنام خدا
یکی از مشکلات و معضلات بسیار مهم و سخت دوران اسارت وضعیت بهداشت وخصوصا درمان اسرا و کمبود دارو دراردوگاهها بود و عراقیها تعمدا برای فشار روحی و درهم شکستن روحیه مقاومت و پایداری اسرا از این حربه استفاده می کردند . بعضی از بچه ها که در جبهه مجروح شده و به اسارت عراقیها در آمده بودند از همان ابتدا بدلیل عدم رسیدگی و درمان توسط عراقیها یا در پشت خط و یا در حال انتقال به اردوگاه براثر تشنگی و شدت جراحت جلو دیدگان نگران و مضطرب ما مظلومانه بشهادت می رسیدند و عراقیها تنها نظاره گر بودند . در خاطرات بسیاری از اسرا داریم که عراقیها تعمدا در رسیدگی به اسرای مجروح کوتاهی می کردند که منجر به شهادت مظلومانه آنان می گردید . تعدادی را هم که به بیمارستان شهر می بردند با وضعیت اسفناکی درمان و نگهداری می کردند . یکی از دوستانم بنام علیرضا زمان اسارتش از ناحیه شکم ترکش خورده بود و روده هایش بیرون ریخته بود . با چفیه روده هارا داخل شکم جاداده و چفیه را روی شکم خود بسته تا عراقیها او را به بیمارستان برده و عراقیها روده ها را داخل شکمش جا داده وبدون رعایت نکات بهداشتی شکمش را بخیه نموده بودند . علیرضا تا پایان اسارت با جسم نحیف و مریض خود که داشت از بابت روده ها و شکمش در رنج بود. . اسرایی هم که مجروحیت کمتری داشتند دربدو ورود به اردوگاه پس از پذیرایی مفصل از همه اسرا آنها را دردرمانگاه اردوگاه بستری می کردند . وضعیت درمان اسرا در اردوگاهها متفاوت بود. در درمانگاه اردوگاه ها همیشه تعدادی از اسرای پزشک ، دانشجویان رشته های پزشکی و افراد اگاه به امور درمانی بودند که بطور شبانه روز به اسرا خدمت می کردند درمانگاه اگرچه فاقد امکانات دارویی و متناسب با نیاز بیماران و مجروحان بود ولی همان مقدار اندک نیز از اسرا دریغ میشد . مسئولیت اصلی درمانگاه بر عهده پزشک عراقی بود و اسرایی که حالشان خیلی وخیم می شد با مجوز پزشک عراقی. آنهم با چشم بند روی چشم ، دست بند بدست به همراه دو سه سرباز مسلح با خودرو مخصوص و رعایت مسائل ایمنی به بیمارستان شهر اعزام می شدند. در داخل بیمارستان نیز که معمولا بیمارستانهای نظامی مخصوصی از جمله موصل ، الرشید بغداد، تموز ، صلاح الدین و سلیمانیه محل درمان اسرای ایرانی بود ، اتاقی مخصوص اسرای ایرانی که دست هر اسیر به تخت دستبند زده می شد و در داخل اتاق و یا بیرون یکی دو نگهبان عراقی هم مامور مراقبت از اسرا بودند تا با هم ارتباط برقرار نکنند. پزشکان غیر نظامی نسبت به پزشکان نظامی برخورد مناسب تری با اسرای ایرانی داشتند. بعضی از کادر پزشکی عراقی در بیمارستان هم بدون استفاده از داروهای بی حس کننده و بی هوشی به جراحی پرداخته و یا با خشونت اقدام به تعویض پانسمان می نمودند. یکی از بچه ها در خاطراتش می نویسد” در اردوگاه تکریت ۱۴ اسرای مفقود الاثر یکی از بچه ها بنام مرتضی را که عراقیها بدلیل بیماری اسهال خونی به بیمارستان صلاح الدین برده بودند بعد از دوماه که به اردوگاه برگشته بود بسیار تکیده و لاغر شده و به سختی راه می رفت ما خوشحال دورش را گرفتیم درحالی که اشک در چشم و بغض در گلو داشت گفت : بچه هایی که در بیمارستان زیاد ناله می کردند بعثی ها تنبیه شان می کردندو آن هایی که در آخر عمر بودند قبل از مرگ ، دکتر ، گواهی دفنشان را می داد و یک دسته پرستارهای عراقی که تازه می خواستند تزریقات یاد بگیرند . خون از رگهای بچه های ما می کشیدند و داخل سطل آشغال می ریختند صدامی ها گفته بودند : رحم نکنید ! اینها مجوسند . پایان قسمت اول درمان . خدایا عاقبت ما را ختم بخیر.وما را شرمنده دوستان شهید مان مگردان