دادکان: نیازی به پول ورزش ندارم/ هر کس از کار فنی کیروش انتقاد کند چیزی از فوتبال سرش نمیشود با معاون ورزشی دانشگاه آزاد اسلامی و رئیس اسبق فدراسیون فوتبال که بسیار رک و بیپرده سخن میگوید و واهمهای از تبعات آن ندارد، از هر دری سخن گفتیم؛ از تواناییهای برانکو و کیروش تا ماجرای […]
داستان قشنگی بود. آن آشپز بینوا عمرش را به شما داده است اما آقای دکتر امروز روبهروی من نشسته است.پسر حاجمصطفی پادگان که یک زمانی همه تهران او را میشناختند؛ بزنبهادر اول پایتخت بود و اسم و رسمی بین لوطیها داشت. داش مشتی بازار و محله پاچنار که هنوز هم خاطرات گردنکلفتی و سفرهداریاش ورد زبان قدیمیهای تهران است. مردی که در اوج شهرت و اقتدار هم فقیرچزون نبود و بعدها هم توبه کرد و عاشق امام حسین (ع) شد.
حالا دکتر محمد دادکان پسر حاجمصطفی در تحریریه خبرورزشی جلوی من نشسته است، معاون ورزشی دانشگاه آزاد اسلامی و رئیس اسبق فدراسیون فوتبال که مثل پدر بسیار رک و بیپرده سخن میگوید و واهمهای از تبعات آن ندارد. قضاوت اینکه صراحت بیش از حد کلام و انتقاد از همگان بدون سیاستورزی آن هم از سوی یک مدیر باسابقه درست است یا نیست را به شما میسپاریم و یکراست میرویم سر مصاحبهای که نیاز به ضبط صوت نداشت.
آقای دکتر، بالاخره دادکان یا پادگان؟
فامیلی ما دادکان است ولی از آنجایی که پدرم آقامصطفی در دوره جوانی دوران خدمت سربازی خیلی طولانی داشت، به آن مرحوم لقب پادگان دادند.
مگر دوران خدمت سربازی پدرتان چقدر به طول انجامید؟
۸ یا ۹ سال! پدرم یکی از باستانیکاران و پهلوانمسلکهای قدیمی تهران بود که علاقه وافری به ورزش زورخانهای داشت. در جوانی شرارتهایی هم داشت ولی بعدها توبه کرد و به اتفاق حاجرمضان رضایی هیئت مذهبی محبان الزهرا را تأسیس کرد.
شما اصالتاً بچه تهران هستید یا اینکه…
ما جد اندر جد بچه تهران هستیم. پدرم، پدربزرگم که سنگتراش بود و در زمان خود پهلوان نامآوری هم محسوب میشد و پدر پدربزرگم همگی زاده تهران بودند.
پس از قدیمیهای تهران هستید؟
بله، محله پاچنار که همیشه برای من خاطرهانگیز است.
از پدر مرحومتان بیشتر بگویید. شاید برخیها ندانند که…
(با شوق عکسی از حاجمصطفی از کیفش درمیآورد) این پدرم حاجمصطفی است. نه اینکه من تعریف کنم ولی همه داشمشتیهای تهران خاطرات خوبی از او دارند. با وجود بزنبهادر بودن، احترام سادات و ضعیفان را داشت و بعد هم با سفر به کربلا و نجف مسیر زندگی ایشان به کل عوض شد و هیئت محبان الزهرا را تأسیس کرد که امروز من و برادرانم به اتفاق تنی چند از دوستان بازاری خادم این هیئت مذهبی و اهل بیت (ع) هستیم.
مدتی پیش خاطرهای با صدای یکی از واعظین شناخته شده در فضای مجازی منتشر شد که مربوط به پدر شما میشد. اینکه ظاهراً واعظ هیئت پدرتان با تأخیر میرسد و حاجمصطفی خودش بالای منبر میرود و حرفهایی میزند که اشک همه عزاداران حسینی و حتی داشمشتیها و لوطیان حاضر در هیئت درمیآید. خودتان هم شنیدید؟
بله، آقای دانشمند این خاطره را خیلی شنیدنی تعریف کرد. آن روز واعظ دیر نرسید بلکه خودش از پدرم خواست بالای منبر برود!
میشود اصل ماجرا را از زبان خودتان بشنویم؟
واعظ معروف و محترمی که به هیئت ما میآمد، آن روز به پدرم گفت من ۹ شب، اینجا حرف زدم و هرچی بلد بودم، گفتم اما کسی گریه نمیکند. نمیدانم چرا؟ خودت برو بالای منبر و حرف بزن! پدرم میگوید زبان این جماعت را باید بلد باشی و… خلاصه آن که یاحسین میگوید و میرود بالای منبر حالا گوش تا گوش جماعت داشمشتی و گردنکلفت نشستهاند و همگی هم کنجکاو که مصطفی میخواهد چه بگوید! آن روز به لطف اهل بیت و امام حسین (ع) پدرم جوری حرف میزند و وعظ میکند که همه گندهلاتهای تهران که در هیئت بودند، قمه و چاقو را از شال کمر باز کرده و وسط میاندازند. همه توبه میکنند و وارد دستگاه امام حسین (ع) میشوند.
ظاهراً آن روز پدر شما گفته است لاتی صد پله دارد که اگر شما ۱۰ تا پله رفتهاید، من ۱۰۰ تا رفتهام. اگر چاقو کشیدهاید، من ۱۰ برابر شما کشیدم. اگر فلان کار را کردید من…
به هر حال با زبان خود لاتها با آنها صحبت کرد و اشک همه را درآورد. حتی همان روحانی معروف هم به پهنای صورت اشک ریخت و صورت پدرم را بوسید.
شنیدیم یک بار هم جلوی دسته بزرگ عزاداری زندهیاد صلیب حاجرضایی را گرفته و میگوید تا خود صلیب جلو نیاید، اجازه نمیدهم کسی از اینجا رد شود! بدو بدو به مرحوم صلیب خبر میدهند و او هم با عجله جلو میرود که حاجمصطفی گاوی را سر میبرد و به حاجرضایی میگوید میخواستم خودت بیایی تا این گاو را جلوی پایت قربانی کنم و…
خدا بیامرز مردمدار و رفیقباز بود. با اغلب لوطیها از جمله صلیبخان حاجرضایی رابطه خوبی داشت. از این دست خاطرات بسیار است.
بزرگترین نصیحت حاجمصطفی به شما چه بود؟
همیشه ما ۴ برادر را جمع میکرد و میگفت زمان من حرف اول را بازو و قدرت جسمانی میزد. الان دوره و زمانه عوض شده و باید درس بخوانید، به دانشگاه بروید و سواد خود را بالا ببرید. با علم و دانش میتوانید خودتان را سر زبانها بیندازید و دوران دعوا و لاتبازی و این حرفها تمام شده است.
شاید مرور این خاطرات برای مردم عادی و خوانندگان خبرورزشی جالب باشد. اولین برخوردی که با علی پروین در رختکن پرسپولیس داشتید، آن روزی که کاپیتان مشهور و محبوب پرسپولیس از علی مانگا لیدر معروف خواست شما را ادب کند و…!
(با بیمیلی) بگذریم! علی پروین همیشه انسانی محترم برای من است که…
برای ما هم قابل احترام است. علی پروین اسطوره پرسپولیس و انسانی خاکی و بامعرفت است که به شخصه رابطه بسیار خوبی با ایشان داشته و دارم ولی آن خاطره هم در نوع خود جالب است. به هر حال آن روز پرسپولیس نتیجه نگرفته بود و علی پروین هم به عنوان کاپیتان پرسپولیس و به سبک خودش از خجالت همه بازیکنان درآمد و حرفهایی زد که به محمد دادکان جوان برخورد و با مشت به کمد رختکن کوبید! آن روز کاپیتان از علی مانگا خواست شما را ادب کند که لیدر پرسپولیس هم به پروین گفت که میدانی این پسر چه کسی است؟ مصطفی پادگان که یک تهران از او حساب میبرند و…
(میخندد) آقای علی پروین بزرگ همه ما بود. من هم جوانی کردم ولی فردای آن روز سر تمرین و بازی درون تیمی یک کاشته شد که پروین جلو آمد و گفت آشیخ بزند! بعداً گفت چرا زودتر نگفتی پسر حاجمصطفی هستی؟ علیآقا به من آشیخ میگفت و سعی کرد بعداً از دلم درآورد. از آن روز تا امروز همیشه رابطه خیلی خوب و صمیمانهای بین ما بوده. برای من یکی هنوز هم پروین کاپیتان است.
این سؤالها را مطرح کردیم تا به این نقطه برسیم که محمد دادکان اصولاً تند مصاحبه میکند. این در حالی است که میتوانید کمی نرمش داشته باشید یا سیاستمدارانه حرف بزنید. این خصلت از پدر به شما به ارث نرسیده است؟
بنویسید ایستاده مُردن بهتر از زیستن در حال خمودگی است. (میخندد و ادامه میدهد) این میتواند تیتر این مصاحبه باشد.
مدیران فوتبالی یا ورزشی را میشناسید که در خمودگی زندگی کنند؟
تا دلتان بخواهد! خیلی چیزها را میپذیرند تا بمانند و پشت میزی بنشینند که به هیچکس وفا نمیکند.
بیتعارف دلتان برای ریاست فدراسیون فوتبال تنگ نشده است؟
دلم برای جایی تنگ میشود که بتوانم خدمت کنم. حاضر نیستم به هر قیمتی باشم و غرورم را به خاطر پست و مقام زیر پا بگذارم.
بعد از شما مدتی کمیته انتقالی فدراسیون را اداره کرد و سپس علی کفاشیان رئیس شد. به عملکرد کفاشیان در فدراسیون فوتبال از ۲۰ نمره چند میدهید؟ به هر حال شما استاد دانشگاه هستید و میتوانید نمره بدهید!
هم فدراسیون آقای علی کفاشیان و هم آقای مهدی تاج در نتیجهگیری خوب بودند و نمره قبولی میگیرند ولی بیانضباطی مالی و اداری بیداد میکند. فلان تیم بدهکار ۵ دقیقه قبل از سوت لیگ برتر وارد مسابقات میشود. اگر من رئیس فدراسیون بودم و چنین اتفاقی میافتاد، دارم میزدند!
AFC هم شدیداً اولتیماتوم داده که باشگاههای بدهکار از لیگ قهرمانان آسیا حذف میشوند
متأسفانه باشگاههای بدهکار ترسی ندارند چون میدانند ارادهای برای برخورد با بیانضباطی مالی وجود ندارد.
شنیدیم مهدی تاج بعد از برنده شدن در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال، تماس گرفت و حتی به ملاقات شما آمد؟
فراموش نمیکنم مطلبی همین آقای هژبری نوشت که چرا پس از دادکان کرسیهای AFC را از دست دادیم؟ بعد این اتفاق افتاد. آقای تاج به اتفاق آقای ساکت لطف کردند نزد من آمدند و پیشنهاد دادند که برای عضویت کمیته جوانان به کنفدراسیون فوتبال آسیا معرفی شوم. زمانی که من رئیس فدراسیون فوتبال بودم، در سه کمیته AFC و یک کمیته فیفا عضو بودم اما متأسفانه همه را از دست دادیم. (نامه فدراسیون و جواب AFC را به ما نشان میدهد) آن روز من موافقت کردم و آقای تاج هم لطف کرد اسم مرا به AFC داد، آن هم با رزومه کامل. جواب کنفدراسیون فوتبال آسیا را هم میبینید که خطاب به نامه فدراسیون فوتبال نوشت خوشحالیم محمد دادکان را معرفی کردید. او میتواند به کمیتههای ما کمک کند.
برخی منتقدان معتقدند فدراسیون فوتبال خیلی لهجه اصفهانی گرفته است. دیروز یکی از دوستان به طنز میگفت رئیس کمیته داوران هم اصفهانیان است که البته اصفهانی نیست!
برای فدراسیون آرزوی موفقیت میکنم.
همین؟!
شما نمیتوانید نتیجهگیری فدراسیون کنونی را کتمان کنید. نباید همه چیز را سیاه دید.
یکی از سوژههای پر سر و صدای اخیر فوتبال محروم کردن سه بازیکن امید استقلال توسط فدراسیون فوتبال بود. شما حق را به کدام میدهید؛ فدراسیون یا باشگاه استقلال تهران؟
اولویت همیشه با تیم ملی است!
اما دستورالعمل صریح فدراسیون جهانی فوتبال به کنفدراسیونها و بالطبع فدراسیونهای زیرمجموعه این است که حق ندارند باشگاهها را برای در اختیار گذاشتن بازیکنان در تاریخی غیر از فیفادی تحت فشار بگذارند. به عبارت بهتر محروم کردن سه استقلالی از نظر فیفا غیرقانونی است چون مسابقات تیم امید در تقویم فدراسیون جهانی نیست. به نظر شما چه راهکاری وجود داشت که هم تیم امید لطمه نخورد و هم باشگاه استقلال؟
میشد بازی تیم استقلال را به دلیل آن که سه بازیکن در تیم امید داشت به تعویق انداخت و تعامل کرد. زمان ما هم این مشکلات وجود داشت اما با تعامل حل و فصل میکردیم.
(در این لحظه مهدی همدانی همکار خوبمان هم به جمع ما ملحق میشود و میپرسد) ماجرای بازی کردن مسعود شجاعی و احسان حاجصفی مقابل نماینده رژیم اشغالگر قدس حسابی جنجالی و حاشیهساز شده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
خاطرم هست زمانی که مدیر تیمهای دانشجویان ایران بودم در فنلاند به رژیم اشغالگر قدس خوردیم. تیم فوتبال ما باید مقابل حریف صهیونیستی بازی میکرد و حتی تهدید شدیم اگر به زمین نرویم از بازیها اخراج خواهیم شد. مسابقات در شهر جواسکیلا برگزار میشد. ما اعلام کردیم به استادیوم میآییم و جماعت هم برای تماشای مسابقه وارد محل برگزاری بازی شدند غافل از آن که… سر چهارراه منتهی به ورزشگاه اتوبوس را نگه داشتم و به بچهها گفتم مرخصید! بروید داخل پاساژ و خرید کنید! مسابقه به هم خورد و پلیس فنلاند با احترام مرا به مرکز پلیس برد که باعث بینظمی ورزشگاه و اعتراض مردم شدم. آنجا به پلیس و مسئولان برگزاری مسابقات توضیحات لازم را دادم و آنها هم قانع شدند که نمیتوانستیم مقابل حریف صهیونیستی به زمین برویم.
ولی قضیه مسعود شجاعی و احسان حاجصفی خیلی فرق میکند. این دو در بازی رفت غایب بوده و حاضر نشدند به همراه پانیونیوس مقابل رژیم اشغالگر قدس به میدان بروند. در بازی برگشت به اجبار باشگاه و طبق قراردادی که داشتند باید به زمین میرفتند و…
نباید زود قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم. به نظرم باید حرف مسعود شجاعی و احسان حاجصفی را هم شنید. برخیها عجولانه قضاوت میکنند که این هم درست نیست.
شما افرادی را در دوران ریاست فدراسیون فوتبال کنار گذاشتید که امروز جایگاه خاصی هم دارند! مثل فلان داور که…
ببینید اگر یک کسی خلاف کرد دلیل نمیشود تا آخر عمر خلافکار باشد و غیرقابل بخشیدن. خود من دادکان هم عاری از اشتباه نیستم. اگر کسی تصمیم گرفت خلاف نکند باید به او فرصت جبران داد ولی متأسفانه شاهد برخی مسائل هستیم که ناخوشایند است. من میگویم ولی میدانم شما نمیتوانید بنویسید.
تا جایی که امکان داشته باشد مینویسیم. بفرمایید.
دانشگاه آزاد که ۲۰ تیم حرفهای داشته و از این تعداد ۲۰ تیم هم قهرمانشدهاند چطور میشود تلویزیون حتی یک بار هم از ما دعوت نمیکند ولی هنوز قدیمیها و خیلیها به صداوسیما میروند؟ (با لحنی تندتر اضافه میکند) من دادکان نه کسی را سفر میبرم و نه الکی دانشجو میکنم! شاید دلیلش همین باشد. (یکسری حرفها میزند که به رسم امانت نزدمان میماند.)
آقای دکتر، به هر حال صداوسیما تفاوتهایی با مطبوعات دارد و یکسری حرفها یا صحبتها را نمیتوان پخش کرد.
نه، مشکل محمد دادکان است. محمد دادکان اهل باج دادن نیست. من میدانم شما نمیتوانید این حرفها را بنویسید ولی میگویم که…
(مهدی همدانی ادامه میدهد) آقای دکتر به نظر شما مسعود سلطانیفر گزینه مناسبی برای نشستن مجدد روی صندلی وزارت ورزش و جوانان است؟
ما باید به نظر دکتر حسن روحانی رئیسجمهور منتخب مردم احترام گذاشته و تلاش کنیم دولت تدبیر و امید موفق شود.
اگر بخواهید نقدی بر عملکرد سلطانیفر داشته باشید که باید اصلاح شود آن نقد چیست؟
به اعتقاد من اشتباه است که یک نفر هم سرپرست فدراسیون والیبال باشد و هم معاون توسعه ورزش قهرمانی و حرفهای وزارت ورزش و جوانان. با این تصمیم هم والیبال لطمه میخورد و هم وزارتخانه! مورد دیگر مربوط به فدراسیونی است که چپ و راست ناکام شده و ورزشکارانش یکی پس از دیگری به تابعیت سایر کشورها درمیآیند. باید وزیر ورزش جلوی این اتفاق را گرفته و تغییراتی در این فدراسیون ایجاد کند.
۴ تیر ۱۳۸۵ دکتر محمد دادکان از ریاست فدراسیون فوتبال کنار گذاشته شد در حالی که خیلیها اعتقاد داشتند برکناری شما اشتباه بود، توضیحی میدهید؟
من ۴ تیر کنار گذاشته نشدم بلکه ۳۱ خرداد سال ۸۵ و پس از بازی با آنگولا این اتفاق افتاد. اگر موفقیتی بوده ماحصل کار گروهی و زحمات همکارانم بوده است. جا دارد از هیئت رئیسه فدراسیون در آن مقطع یادی کنم. آقایان شریعتمداری، آصفی، شجاعیبرهان و سردار یعقوبی که بازوهای پرقدرت فدراسیون بودند و سایر همکارانی که هنوز هم به همکاری با آنان افتخار میکنم.
(در این لحظه خانم پریسا غفاری همکار و بسکتبالنویس خبرورزشی متنی به دستمان میدهد) با توجه به قدمت ۲۰ ساله تیم بسکتبال دانشگاه آزاد اسلامی در لیگ برتر چرا میخواهید آن را منحل کنید؟ حیف نیست بسکتبال دانشگاه آزاد با این همه سابقه و با وجود کسب سهمیه غرب آسیا از مسابقات کنارهگیری کند؟
چه کسی گفته بسکتبال دانشگاه آزاد منحل میشود؟ اصلاً اینطور نیست بلکه طبق سیاست دانشگاه آزاد که مربوط به مدیران قبلی است و ارتباطی هم با مدیریت جدید و دکتر رهبر ندارد قرار شده هزینههای تیمداری کاهش یافته و به جای خرید ستارهها با تیمهای دانشجویی وارد مسابقات شویم. (دوباره تأکید میکند) لطفاً بنویسید این سیاست جدیدی نیست و مربوط به مدیران قبلی است.
آقای دکتر میخواهیم اسم برخیها را بیاوریم و شما هم این افراد را توصیف کنید. اول محمد خاتمی.
خوشحالم نشان افتخار را در دوره ریاست جمهوری ایشان گرفتم. آقای محمد خاتمی به قلب مردم ایران راه پیدا کرده است. وقتی به قلب مردم نفوذ کنی دیگر خروج آن به این سادگیها نخواهد بود.
محمود احمدینژاد؟
در دوره ایشان نه تنها ورزش لطمه خورد بلکه در عرصه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… هم ضربه خوردیم. به اعتقاد من خودش قصد خدمت داشت اما اطرافیان آقای احمدینژاد اجازه ندادند و متأسفانه خیلی هم ایشان به اطرافیانش وابسته بود.
محمد علیآبادی؟
اشتباهی به ورزش آمد! خودش هم خیلی دیر متوجه شد.
حلالش کردید؟!
کاری به او ندارم!
حسن روحانی؟
رئیسجمهور قابل احترام و منتخب مردم. رأی بالای آقای روحانی نشاندهنده جایگاه ایشان نزد ایرانیان است. همه باید کمک کنیم دولت آقای روحانی در ۴ سال آتی موفق باشد.
محسن صفاییفراهانی؟
مدیر برجسته در صنعت که خدمات شایانی هم به فوتبال کرد. به شخصه احترام فراوانی برای آقای صفاییفراهانی قائلم.
علی پروین؟
کاپیتان من! مردی که شهرت و محبوبیتش آن هم در دورهای طولانی قابل تحسین است.
محمد مایلیکهن؟
او هم زحمات زیادی در فوتبال و ورزش کشیده است و برایش در زندگی آرزوی موفقیت میکنم.
علی دایی؟
اظهرمنالشمس است. اعتبار فوتبال ایران در خارج از کشورمان و آن سوی مرزهاست. دایی مردی است که باعث افتخار است.
علی کریمی؟
میتوانست از دیهگو مارادونا هم بالاتر برود!
چطور؟!
میخواهم دو خاطره از او تعریف کنم. اولی مربوط به دوران بازی در فتح تهران است. روزی به دعوت احمد خداداد که مربی بدنساز تیم فتح بود برای تماشای بازی این تیم به امجدیه رفتم. علی کریمی آن روز ۶، ۷ نفر را در یک صحنه دریبل زد که هنوز هم آن لحظه را توی ذهن دارم. دومی هم مربوط به زمانی بود که رئیس فدراسیون بودم. علی کریمی وقتی سر کری خواندن با علیرضا نیکبختواحدی، جواد کاظمیان یا دوستان صمیمیاش میافتاد در تمرین تیم ملی همه را دریبل میزد. علی کریمی بسیار خوشقلب و صادق است که ۴ سال و اندی با او کار کردم و برایش آرزوی موفقیت میکنم.
ببخشید ستار زارع؟!
(میخندد) یاد جام ملتهای ۲۰۰۴ آسیا در چین میافتم. شب قبل از بازی با چین در مرحله نیمهنهایی آن رقابتها در لابی هتل نشسته بودم که دیدم آریهان سرمربی هلندی حریف پایین آمد. مست و شنگول بود. (میخندد و ادامه میدهد) مرا نشاخت. توپ را آرام شوت کرد که به من رسید و یک لحظه یک کار نمایشی با آن انجام دادم. جلو آمد و پرسید قبلاً فوتبالیست بودی. گفتم نه! تماشاگر فوتبالم و… پرسیدم فردا با ایران چهکار میکنید؟ هنوز حرف آریهان توی گوشم زنگ میزند. گفت روی جوانان ایران کار کردیم و میبریم و همه چیز را آن شب لو داد! فردای آن شب قبل از بازی در رختکن بودم. وقتی حرفهای برانکو تمام شد به ستار زارع گفتم روی تو زوم کردهاند. مراقب باش دعوا نکنی و با بازیکنان حریف درگیر نشوی. اتفاقاً همینطور هم شد. یکی از بازیکنان چین در نیمه اول ستار را مرتب میزد و دنبال عصبانی کردن او بود. بعد از پایان هافتایم اول در رختکن دوباره به زارع هشدار دادم که مراقب باشد اما متأسفانه افتاد اتفاقی که نباید میافتاد!
کرنر شد. ستار زارع توپ را دفع کرد که بازیکن چینی او را روی هوا زد و ستار هم جوابش را با لگد داد و اخراج شد! شما عصبانی شدید و در حالی که ستار میخواست به رختکن برود یک سیلی به صورت او نواختید و…
نه! این حرفها را نزنید. ستار و سایر بچهها مثل برادر و فرزند خودم بوده و هستند. من ناراحت بودم چون میتوانستیم به راحتی قهرمان جام ملتهای آسیا شویم.
سیلی هم زدید دیگر؟!
بگذریم!
رضا عنایتی هم تعریف میکرد یک روز در آلمان و هنگام جام جهانی او را از اتوبوس بیرون کشیدید و میخواستید به خاطر تمسخر برانکو کتکش بزنید!
نه آقاجون!
خود عنایتی به بچههای ما گفته است!
رضا عنایتی و جواد کاظمیان که دو تا از بچههای خوب تیم ملی ما بودند ادای برانکو را در اتوبوس درمیآوردند و من هم تذکر پدرانهای دادم.
همین؟! ولی شنیدیم پس از پیاده کردن رضا عنایتی به او گفتهاید یک مشت من میزنم، یک مشت هم تو بزن تا ببینیم دنیا دست کیست و…
بگذریم لطفاً!
برانکو ایوانکوویچ؟
جنتلمن و کاربلد. نمره برانکو ۲۰ است. پس از پایان جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان برخورد خوبی با او نکردند اما یک کلام هم حرف نزد. خوشحالم که در پرسپولیس دو سال اخیر ثابت شد در مورد انتخاب او به عنوان سرمربی تیم ملی ایران اشتباه نکردم.
کارلوس کیروش؟
هرکس از کار فنی کیروش انتقاد کند چیزی از فوتبال سرش نمیشود. انتقاداتی هم که از کیروش میشود به خاطر دخالت او در کارهای مدیریتی و حدود اختیاراتش است. سرمربی پرتغالی تیم ملی بسیار کاربلد و متخصص است که تیم ملی ایران را با اقتدار و زودتر از همه آسیاییها مسافر جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه کرد.
ولی برخیها معتقدند کرهجنوبی و ازبکستان نسبت به گذشته ضعیفتر شدهاند.
به هیچ عنوان این حرف را قبول ندارم. کره همان کره است و میدانم ۱۷ لژیونر دارد. ازبکستان هم همینطور و هیچ تیمی ضعیف نیست. ارزش کار کیروش و ملیپوشان را نباید با این حرفها کم کرد.
پرسپولیس؟
بالاخره همان تیم رؤیایی شد که هواداران پرشمارش میخواستند. دوران جوانی من!
استقلال تهران؟
رقیب قابل احترام پرسپولیس و تیمی با طرفداران دوستداشتنی. روند رو به رشدی پیش گرفته و امیدوارم روزهای خوبی را در فصل جاری سپری کند.
و بالاخره مصطفی دادکان؟
الگویی خوب برای من و برادرانم که همگی به وجودش افتخار میکنیم. شاید بد نباشد بدانید پدرم بنگاه املاک داشت و حتی منزل آقاتختی را او پیدا کرد و برایش خرید. (بلافاصله ادامه میدهد) البته حتماً بنویسید که پدرم آن منزل را فقط معامله کرد و قولنامهاش را نوشت. پولش را خود جهان پهلوان تختی داد. این را گفتم که بدانید من اول بازاری هستم، بعد دانشگاهی و آخر ورزشکار و نیازی به پول فوتبال یا ورزش ندارم که تن به هر خواستهای بدهم و غرورم را زیر پا بگذارم.
أیکاش همه مثل دادکان بودند.خیلی آقایی.دوستت داریم.