🔶عکسی که صفحه اول نیویورک تایمز و واشنگتن پست شد

2018-10-03
189 بازدید

🔶عکسی که صفحه اول نیویورک تایمز و واشنگتن پست شد 🔸بهراد قاسمی عکاس عکس معروف حادثه ی تروریستی اهواز در اینستاگرام نوشته است : صدای رگبار و تیر اندازی کلاشینکف و کلت همه جا می‌آمد،در آن لحظه بود که همه به زمین خوابیده بودند و من هم مشغول عکاسی از لحظه ها و واکنش ها […]

photo_2018-10-03_07-36-56

🔶عکسی که صفحه اول نیویورک تایمز و واشنگتن پست شد

🔸بهراد قاسمی عکاس عکس معروف حادثه ی تروریستی اهواز در اینستاگرام نوشته است :
صدای رگبار و تیر اندازی کلاشینکف و کلت همه جا می‌آمد،در آن لحظه بود که همه به زمین خوابیده بودند و من هم مشغول عکاسی از لحظه ها و واکنش ها در آن حادثه ترویستی بودم.وقتی دیدم کودکی تیر خورده و بغل یک سرباز بود که او را به سمت آمبولانس می برد تصمیم گرفتم که اون لحظه را عکس بگیرم و با خودم گفتم می تواند عکس‌ تاثیر گذاری برای مردم باشد به همین دلیل تصمیم گرفتم یا تیر بخورم یا این که صحنه را عکس‌ بگیرم.

🔸عینک طبی من در اون حادثه شکسته بود و با یک شیشه عینکم به این اتفاق ها نگاه میکردم.وقتی دویدم رو به روی اون سربازی که طاها را بغل کرده بود فقط صدای تیراندازی و گریه های طاها و صدای نفس زدن اون سرباز و خودم را می شنیدم.چون عینکم شکسته بود و یک شیشه بیشتر نداشت دقیقا نمی توانستم ببینم طاها چند تا تیر خورده اما شلوارش کاملا خونی طاها رو می دیدم و اون لحظه اصلا به این فکر نمی کردم که طاها شهید شود زمانی که عکس رو گرفتم به سرعت از جلو سرباز کنار رفتم تا به مسیر به سمت آمبولانس ادامه دهد.همون لحظه بعد از گرفتن عکس تمام آن تیراندازی و درگیری ترویستی را فراموش کردم و اونجا ایستادم و عکسهای طاها رو از دوربینم نگاه کردم.عکسی که گرفتم را چک کردم و مطمئن شدم همون عکسی شد که میخواستم.اون لحظه مطمئن بودم که این عکس جهانی خواهد شد.و از این راه عکس به دست مردم جهان و سر دسته تروریست ها می رسد و رسید،عکس صفحه اول نیویورک تایمز و واشنگتن پست و ..شد و هدفم این بود که این عکس باعث بیداری انسانیت در‌ سر دسته این‌ تروریست ها شود.

🔸امروز برای مراسم گرامیداشت شهادت طاها رفته بودم.جمعیت خیلی خیلی زیاد بود و‌ دقیقا وسط جمعیت بودم جوری که با فشار جمعیت حرکت می کردیم در این‌ مراسم واقعا فشار جمعیت نمی گذاشت جابه جا بشم برای عکاسی اما اتفاق هایی افتاد که واقعا هنوز‌ در شوک اون لحظات از‌ مراسم هستم.صدای آمبولانس آمد و ماشین شهدا رو‌ یکی‌ آورد اما در شلوغی جمعیت گیر کرده بودم و نمیتوانستم جلو برم برای عکس زمانی که ماشین که طاها رد شد کمی جلوتر ماشین توقف کرد و در اون جمعیت که حتی نمیتوانستم دستم رو تکون یا یک قدم جلو برم به طرز عجیبی مسیر برای من باز شد و‌ خیلی راحت رفتم پیش آمبولانسی که طاها داخل آن بود حس میکردم طاها بهم توجه میکنه چون واقعا برای من عجیب بود اون صحنه و همچنین لحظه گرفتن عکس از پدر طاها که تابوت پسرش رو محکم بغل کرده بود و گریه میکرد.حالا از‌ این عکس برای من صدای رگبار گلوله،صدای گریه ها و ناله های طاها و نفس زدنم و سربازی که‌ طاها رو بغل کرده بود و مسیر های که به پیکر طاها ختم شد.