سلطنت شعر ایرجمیرزا هر سال در ایام محرم، دو شعر ایرجمیرزا بر سر زبانها میافتد. دو شعر با محتواهای کاملاً متضاد. یکی شعری است که با عنوان «انتقاد از قمهزنان» نشر یافته است (کلّیات ایرجمیرزا، چاپ محجوب، صص١٩۶-١٩٧) . از شاهکارهای مسلّم ایرج؛ با زبانی درخشان و طنزی تأثیرگذار و گزنده. این قطعه در موضوع […]
سلطنت شعر ایرجمیرزا
هر سال در ایام محرم، دو شعر ایرجمیرزا بر سر زبانها میافتد. دو شعر با محتواهای کاملاً متضاد.
یکی شعری است که با عنوان «انتقاد از قمهزنان» نشر یافته است (کلّیات ایرجمیرزا، چاپ محجوب، صص١٩۶-١٩٧) . از شاهکارهای مسلّم ایرج؛ با زبانی درخشان و طنزی تأثیرگذار و گزنده. این قطعه در موضوع خود شعر بسیار موفقی است. موضوعش نیز امروز روز فقط «انتقاد از قمهزنان» نیست؛ مستمسکی است برای طعن و تمسخر کلّ قضیه عاشورا. جستجویی در اینترنت و رسانههای مجازی نشان میدهد که این شعر بیشتر از هر شعر دیگر دستمایهی کسانی است که به هر دلیلی دلِ خوشی از سیدالشهداء و شعائر آن حضرت ندارند. فیالمثل برخی٬ خردهحسابهایی را که با جمهوری اسلامی دارند، به مدد این شعر، با امامحسین و مراسم عزای او تسویه میکنند!
این شعر ماجراها داشته است. یادداشتی به خط استاد ابوالحسن صبا در دست است که توضیحات خوبی دربارهی این شعر و شعر دیگری که از آن خواهم گفت، دارد (همان، ص٢۶۶و ٢۶٨-٢۶٩). صبا و پدرش کمالالسلطنه از دوستان ایرج بودند. آنها که با شعرهای ایرج مأنوساند با شنیدن نام کمالالسلطنه به یاد برخی شعرهای «خاص» ایرج میافتند.اطلاعات یادداشت صبا موثق است.
از یادداشت صبا چند نکته استفاده میشود:
الف. این شعر را ایرج در ایامی که در خراسان بوده، سروده است؛ .یعنی میان سالهای ١٣٣۴-١٣۴٣ قمری.
ب. ایرج این شعر را منتشر نکرد. آن را به طور خصوصی برای کمالالسلطنه فرستاد. کمالالسلطنه آن را برای دوستانش خواند و شعر پخش شد.
ج. مضمون موهن این قطعه موجب رنجش شد. ایرج جداً تهدید به قتل شد.
د. ایرج به خانه عالم بزرگ و بسیار معتبر و متنفذ خراسان آیتالله میرزا محمد نجفی معروف به آیتاللهزاده و آقازاده، فرزند آخوند خراسانی پناه برد. استاد احمد مهدوی دامغانی یادداشت نفیسی درباره آیتاللهزاده نوشته است (حاصل اوقات، صص٨٩۵-٩٠٠). ایرج با این روحانی عالیمقام دوست بود و او را «آزاده» میخواند و تافتهی جدابافتهی روحانیت عصر میدانست و به دوستی و حمایت او پشتگرم بود. آیتاللهزاده از ایرج خواست که برای جبران مرثیهای بسازد. ایرج قطعه زیر را ساخت:
رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان
رأفت بَرند حالت آن داغدیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وآنیک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را…
القصّه، هر کسی به طریقی ز رویِ مهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اکبرِ در خون تپیده را؟…
این قطعه از مشهورترین شعرهای عاشورایی در زبان فارسی است. نمونهای خوب از کاربلدی ایرج است در سخن گفتن به مقتضای حال و مقام . زبانِ ساده، بیانِ پیراسته از ایماژهای گم و گنگ، مضمون صریح و ملموس، عاطفهی سوزان زلال … مقصد این شعر تحریک عواطف مخاطب و به گریهافکندن اوست. شاعر، مخاطبِ شعرش را خوب میشناسد و به اقتضای حالِ مخاطب، شعرش را گفته است. چون کارش را بلد است با عرض هنر خنک، نقض غرض نکرده است. قافیه و ردیف دشوار انتخاب نکرده است. شعر را از استعارههای مریض و دشواریاب انباشته نکرده است. مانیفست سیاسی و عرفانی صادر نکرده است. شعری ساده و صمیمی و عاطفی گفته که از زمان سرودهشدن در دل مخاطبش نشسته و زمزمه شده است. به چشم دیدهام کسانی را که سواد نداشتند و ابیاتی از این شعر را حفظ بودند. خدا میداند که این قطعه تا حالا چندبار درمجالس روضه خوانده شده و مردم با آن گریستهاند. هنوز هم این شعر زنده است و خوانده میشود.
همین یکی دو سال پیش نظر علامه طباطبایی را راجع به این قطعه شنیدم. آیتالله محمدجواد علوی بروجردی خاطرهای از مرحوم طباطبایی نقل کرده که فیلمش در اینترنت هست. میگوید در خانه علامه طباطبایی مداحی این قطعه را خواند. وقتی به این بیت رسید:
بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانهی مرغ پریده را…
مرحوم طباطبایی منقلب شد. زار زار گریست. چهاربار از مداح خواست که این بیت را تکرار کند. روضه پایان یافت و طباطبایی همچنان این بیت را میخواند و میگریست. بعد گفت: کاش ایرج میرزا این بیت را به من میداد. من تفسیر المیزان را به او میدادم. آقای علوی بروجردی به ایشان گفت: شما ایرجمیرزا را میشناسید؟ اشعارش را خواندهاید؟ او هزلسراست. گفت: بله او را میشناسم و دیوانش را هم دارم . با اینهمه کاش ایرج میرزا این یک بیت را به من میداد. من تفسیر المیزان را به او میدادم…
سلطنت شعر فارسی را میبینید… بازار گرم شعر را در ایران میبینید؛ در منیزید شعر، حکیمی پارسا تفسیری معظم را که حاصل عمرش است با بیتی که شاعری تردامن سروده، معاوضه میکند…
سیطرهی عاطفی شعر ایرج را میبینید… توفیق هنری او را میبینید… مسلمانش به زمزم شوید و هندو بسوزاند…
#میلاد_عظیمی
بعضی بیتاش خیلی بی تربیتی است.
بالاخره کسی از محضر علما دست خالی بیرون نمیره، همیشه راه حلی برای جمع کردن و فیصله دادن به قضایا ارائه می کنند