از کامنت ها : یاحسین تنهامون نذار گرچه تنهات گذاشتیم

2018-09-13
266 بازدید

محرم که می آد یاد روزهای کودکی می افتم . هر چه قدر هم بخوام خودم را به بی خیالی بزنم نمیشه. شیخ بلال ترکه به دست ، آب پاشی فلکه تعزیه و نصب بیرق های سیاه. تعزیه انگار حک شده توی تک تک روزهای کودکی. طعم شربت نذری ، صدای گریه ی مردم ، […]

download

محرم که می آد یاد روزهای کودکی می افتم . هر چه قدر هم بخوام خودم را به بی خیالی بزنم نمیشه.
شیخ بلال ترکه به دست ، آب پاشی فلکه تعزیه و نصب بیرق های سیاه.
تعزیه انگار حک شده توی تک تک روزهای کودکی.
طعم شربت نذری ، صدای گریه ی مردم ، چشم های خیس و قرمز .
آدمهایی که افتخار می کنند به خدمت در دستگاه امام حسین .
آدمهایی که حتی بعد مرگ اگر ذاکر حسین بوده باشند ، مراسمشون جور دیگه ای برگزار میشه .
این حسین کیست که همه ی کودکی من یک طرف ، و روزهای کودکی ماه محرم یک طرف دیگه !
هر جا در موندم گفتم یا حسین !
هرجا بی رفیق موندم گفتم یا حسین !
هر جا از همه چیز بریدم ، عشق حسین و یاد کردن از لبهای تشنه ی علی اصغرش ، منو باز برگردونده !
انگار علی اصغر نگاه میکنه توی چشمام و لبخند میزنه و من از نگاهش خجالت می کشم .
یا حسین !
شاید همین محرم های کودکی ، عاقبتم را به خیر کنه !
شاید همون علی اصغری که مادرم با عشق اون ، بزرگم کرده ، منو توی این دنیای پرتلاطم طوفان زده حفظ کنه !
خدا کنه آخر راه زندگی من هم به حسین ختم بشه !
خدا کنه اون روزی که پرونده ی زندگیم بسته میشه ، مُهر یا حسین بخوره به پاش !
خدا کنه با عزت زندگی کنم و عزتمندانه بمیرم !
حسین جان ! ما را از بچگی با عشق شما بزرگ کردند !
تنهامون نذار !
اگر چه امثال ما ، شما را توی اون بیابون برهوت ، با لب تشنه ، زیر چکمه های شمر تنها گذاشتند ؛ اما شما ما را تنها نذار !
تو همون با معرفتی هستی که به اسبهای حر آب دادی ! تو همون با معرفتی هستی که حر را بخشیدی!
حاج ممد خیلی با حال تعزیه حر میخونه برات .
آره آقا جون . میدونم آخر معرفتی .
پس با یک دنیا آرامش میگم “یا حسین “