گزارش ایسنا – محمد جعفر ، خان میمه بود یا راهزنی نانجیب ؟ با تشکر از سرکار خانم سحر صابری گزارش از نیما آتش، خبرنگار ایسنا اصفهان در افسانهها چنین آمده که صنمبر، دختریست زیبارو! مادرش، دختر حاکم اصفهان و پدرش خان میمه و خانهاش… خانهاش تختی سرخ، میان دشتی سیاه و اسرار آمیز. به […]
با تشکر از سرکار خانم سحر صابری
گزارش از نیما آتش، خبرنگار ایسنا اصفهان
در افسانهها چنین آمده که صنمبر، دختریست زیبارو! مادرش، دختر حاکم اصفهان و پدرش خان میمه و خانهاش… خانهاش تختی سرخ، میان دشتی سیاه و اسرار آمیز.
به گزارش ایسنا-منطقه اصفهان، روزگاری دور که یکی بود و دیگری نه، مردی بود که نامش، لزره بر اندام کاروانیان انداخته، مأمناش دشتهای اصفهان و حاکم، از دستش به تنگ آمده. نامش محمد جعفر، اما او را ملاجعفر خطاب میکردند. برخی او را خان میمه و برخی راهزنی نانجیب میدانند که البته تداخلی در این دو نیست.
میگویند ملاجعفر عاشق دختر حاکم اصفهان بوده و البته که حاکم، دختر به راهزن جماعت نمیدهد. ملا که حاکمزاده را دست نیافتنی میبیند، بر فراز تپهای که راه رسیدن به آن باریک و طاقتفرساست، در دل سنگ دو چاه ۹ و ۱۵ متری حفر کرده که هر کدام به یک اتاقک و سه دهلیز راه یافته و انتهای هر دهلیز مدخل دیدهبانی. بر فراز تپه اما برجها و باروهای سنگی طرح انداخته و زمین مسطح میکند.
قصر سنگی که آماده شد، شبانه و عاشقانه، دختر حاکم را میرباید و با خود به تپه میآورد. سپاهیان حاکم در تعقیب ملاجعفر تپه را محاصره میکنند اما نگهبانان ملا پرشمار و آذوقه در قصر سنگی بسیار. روزها از پس هم میآیند و میروند اما دختر حاکم به زور شمشیر آزاد نمیشود.
حاکم که قدرت سپاهیان را برای به زیر کشیدن ملاجعفر کافی نمیبیند سعی در حیله و تطمیع وی نموده و سرانجام او را از تخت به زیر کشیده و اعدام میکند. چندی بعد، دختر پادشاه، دخترکی به دنیا میآورد که صنمبر مینامند و به میمنت تولد او، چشمهای زلال را که دخت حاکم در کنار آن زایمان کرده، چشمه صنمبر میخوانند. چشمهای در دامنه غربی کوه بیدک.
هزاران سال از این افسانه میگذرد و دشت، هنوز اسرار آمیز و جنون آفرین است. اینجا- جایی در حوالی میمه، در قلب منطقه حفاظت شده موته، آسمان چنان آبی مانده که گویی اقیانوس را در آسمان جای دادهاند و زمین چنان سرخ که انگار طلسم خونهای ریخته، تا ابد به گردن دشت خواهد ماند.
چند دقیقهای که از میمه گذر کنید، جادهای خاکی در دل دشت گم میشود. رد رفت و آمد خودرو حیات از دشت ربوده اما دو سویه مسیر، بتههای خار و علف از زمین برآمده. در انتهای مسیر تختی سرخ، زیر آسمان آبی، آفتاب میخورد. آسمان صاف و چشم نواز است اما زمین… زمین حرفهای دیگری برای گفتن دارد.
در دل دشت و جایی که دیگر اثری از تمدن انسانی به چشم نمیآید، طبیعت بکر و گیاهان شورپسند، زیبایی خود را به رخ میکشند. گرچه از دور گویی در میانه تابستان زمین پوشیده از برف است اما گرد سپید نشسته بر زمین، شورههای نمک است که اسدالله گرانمایه- زمین شناس و استاد سابق دانشگاه آن را گواهی بر اهمیت ژئوفیزیک این منطقه میداند.
از دور تخته سنگی عریض، طویل و قرمز رنگ به چشم میآید که به طرز زیبایی مسطح و تخت است. اینجا “تخته سرخ” میمه است. کوهی زیبا که شبیه به آن در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و بالقوه یک پارک ژئوفیزیک منحصر به فرد است.
فرم و جنس سنگهای پراکنه در این دشت حرفهای بسیاری برای زمین شناسان دارد. در هر لایه از سنگهایی که طبقه به طبقه بر روی هم نشستهاند، قصههایی از قرنها و هزارههای متوالی نهفته است که گرچه برای بازدیدکنندگان عام زیباست اما مطالعه و پژوهش بر روی هر یک از آنها میتواند برای اساتید و پژوهشگران زمین شناسی، پاسخ دهها سوال باشد.
درست در مقابل تخت سرخ، تپه کوچکی وجود دارد که در نگاه اول تخته سنگی بی ارزش اما زیباست. این تخت محمدجعفر است که در افسانههای محلی جایگاهی ویژه دارد. برخی معقتد هستند محمدجعفر، خان میمه بوده و برخی دیگر او را راهزنی نانجیب میدانستند که عاشق دختر حاکم اصفهان شده و او را دزدیده تا به قصر سنگیاش بیاورد.
تخت محمدجعفر تپهای به ارتقاع ۱۷ متر و با دیوارههای غیر قابل نفوذ است که در دامنه آن چاه آبی هست که ساختاری چهار ضلعی دارد. باستان شناسان معقد هستند چاههایی با این شمایل، به دوران هخامنشی تعلق دارند. بر روی تپه دو چاه ۹ و ۱۵ متری حفاری شده که به دو اتاقک و ۳ دهلیز میرسد. هر دهلیز به سمتی از تپه میرسد که از آنها میتوان دشت را
اطراف چاههای حفر شده بر روی تخت محمدجعفر، باقی ماندههایی از سازهّهای سنگی به چشم میخورد که گویا برج و باروهای این قصر سنگی بودهاند. حفاریهایی که توسط قاچاقچیان عتیقه انجام شده است سکههایی متعلق به دوران شاهپورذوالاکتاف و همچنین هخامنشی کشف شده است. در خاکبرداریهای سالهای ۸۰ تا ۸۵ ظروف سفالین و تعدادی سرنیزه و پیکانهای مفرغی کشف شده که بیم آن میرود مربوط به ۲ هزار سال پیش از میلاد باشند.
ادوات کشف شده نشان میدهد احتمالا تخت محمد جعفر منطقهای باستانی همتراز با تپههای سیلک کاشان، حسنلو، تخت جمشید و سگزآباد است. این سوال که آیا یافتههای این مکان اسرارآمیز قدمتی چندهزار ساله دارند یا نه؟، رازی است که در دل این تکه سنگ پر رمز نهفته است.
کمی آنطرفتر دره دوزخی به چشم میآید. دره دوزخی در حقیقت پدیدهای زمین شناسی است که به خاطر سنگهای تیره و مغناطیسی که در کف داشته و به آرامی به رنگ قرمز ویژه این دشت تغییر میکند، به این نام خوانده میشود. گویا اینجا دوزخی آتشین بوده که اکنون زمینی سخته از آن به جای مانده است.
دره دوزخی که لوکیشن سریال ماندگار روزی روزگاری، به کارگردانی امرالله احمدجو نیز هست، میتواند به یک جاذبه گردشگری تبدیل شود. طاقدیسهای زمین شناسی این منطقه زیبایی منحصر به فردی دارد که شاید نمونه مشابهی در کشور نداشته و در جهان نیز تنها برخی درههای آمریکا با آن شبیه هستند.
درست در جوار تخت محمدجعفر درون یک اتاقک سنگی کتیبه صدرالاسلام به چشم میآید. این کتیبه محل بیتوته صدرالاسلام و همراهان وی در زمانی بوده است که معدن سنگ تخته سرخ را کشف کردهاند. این کتیبه در بیستم محرم سال ۱۳۲۸ هجری قمری کنده شده است. دو کتیبه کوچک در دو سویه کتیبه اصلی وجود دارد که در سالهای اخیر توسط افراد ناشناس، از بین رفتهاند.
در مقابل دره دوزخی، تخت محمدجعفر، کتیبه صدرالاسلام و همه زیباییهای این دشت، تخت سرخ قرار دارد. کوهی سرخ با ساختاری عجیب. کتیبه صدرالاسلام، معدنی را در تخت سرخ به ثبت رسانده که دهههای طولانی است، بلای جان زیباییهای منطقه شده.
این معدن نوعی سنگ زینتی ساختمان است که به عنوان مرمر سبز شناخته میشود اما در حقیقت به لحاظ علمی مرمر نیست. این سنگ یکی از ارزشمندترین و گرانترین قیمتترین سنگهای زینتی است که هر تن از خام آن ۵ تا ۸ میلیون تومان فروخته میشود. فعالیت این معدن به سال ۱۳۳۵ بازمی گردد. اولین مجوز برداشت از این معدن، در بیستم بهمنماه سال ۱۳۳۵ برای مدت ۱۰ سال صادر شد.
در سال ۱۳۴۳ نیز شورای عالی معادن اجازه بهره برداری از این معدن را برای ۱۰ سال دیگر به نام شرکت معادن شوراب تمدید کرد. در سال ۱۳۵۵ باز هم مجوز برداشت از این معدن به نام شرکت قنبر رحیمی برای ۱۲ سال تمدید شد. برداشت از این معدن در همه این سالها ادامه داشته تا اینکه در سال ۱۳۹۵، حسینعلی حاجی- نماینده مردم شاهینشهر، میمه و برخوار طی تذکری به رییس جمهور خواستار جلوگیری از برداشت از این معدن شد و گفت این معدن به قیمت نابودی آثار باستانی و میراثی خواهد بود.
شاید نماینده مردم میمه در مجلس شورای اسلامی تذکر خود را در واکنش به نامه و اظهارات فریدون الهیاری- مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان انجام داده باشد. الهیاری در شهریور همان سال- ۱۳۹۵، نامهای به رییس دادگاه بخش میمه در مضمون توقف معادن محدوده منطقه باستانی تخت سرخ و دره دوزخی ارسال کرده بود. معدنی که نه تنها خود درحال تخریب تخته سرخ است بلکه نخالههایی آن را نیز به درخ دوزخی میریزند و آن را از بین میبرند.
در متن این نامه آمده که با توجه به ثبت ملی منطقه باستانی تخت سرخ و دره دوزخی که در شورای ثبت استان اصفهان به تصویب رسیده است و از آنجایی که این محدوده دارای جاذبههای تاریخی و طبیعی منحصر به فرد است، لیکن در حریم این محدوده معدنی به نام مجتمع معادن سنگ مروارید برادران امینی در حال برداشت است که در سالهای گذشته موجب تخریب بخش قابل توجهی از منظر طبیعی محدوده شده است.
در رابطه با توقف عملیات در این معدن مکاتبات اداری متعددی انجام شده است که ایسنا به بخشی از آنها دست یافته است. اکنون شاید صدها یا هزاران سال از زمانی که محمد جعفر راهزن، در این منطقه به راهزنی میپرداخته گذشته است اما هنوز شاهدیم که به شیوههای مختلف، تخت سرخ صنمبر، مورد هجوم افرادی است که بنابر گفته مقام معظم رهبری تلاش دارند میراث ملی را به سرمایههای شخصی تبدیل کنند.
اینجا همه چیز سرخ است….
در افسانهها چنین آمده که صنمبر، دختریست زیبارو! مادرش، دختر حاکم اصفهان و پدرش خان میمه و خانهاش… خانهاش تختی سرخ، میان دشتی سیاه و اسرار آمیز.
به گزارش ایسنا-منطقه اصفهان، روزگاری دور که یکی بود و دیگری نه، مردی بود که نامش، لزره بر اندام کاروانیان انداخته، مأمناش دشتهای اصفهان و حاکم، از دستش به تنگ آمده. نامش محمد جعفر، اما او را ملاجعفر خطاب میکردند. برخی او را خان میمه و برخی راهزنی نانجیب میدانند که البته تداخلی در این دو نیست.
میگویند ملاجعفر عاشق دختر حاکم اصفهان بوده و البته که حاکم، دختر به راهزن جماعت نمیدهد. ملا که حاکمزاده را دست نیافتنی میبیند، بر فراز تپهای که راه رسیدن به آن باریک و طاقتفرساست، در دل سنگ دو چاه ۹ و ۱۵ متری حفر کرده که هر کدام به یک اتاقک و سه دهلیز راه یافته و انتهای هر دهلیز مدخل دیدهبانی. بر فراز تپه اما برجها و باروهای سنگی طرح انداخته و زمین مسطح میکند.
قصر سنگی که آماده شد، شبانه و عاشقانه، دختر حاکم را میرباید و با خود به تپه میآورد. سپاهیان حاکم در تعقیب ملاجعفر تپه را محاصره میکنند اما نگهبانان ملا پرشمار و آذوقه در قصر سنگی بسیار. روزها از پس هم میآیند و میروند اما دختر حاکم به زور شمشیر آزاد نمیشود.
حاکم که قدرت سپاهیان را برای به زیر کشیدن ملاجعفر کافی نمیبیند سعی در حیله و تطمیع وی نموده و سرانجام او را از تخت به زیر کشیده و اعدام میکند. چندی بعد، دختر پادشاه، دخترکی به دنیا میآورد که صنمبر مینامند و به میمنت تولد او، چشمهای زلال را که دخت حاکم در کنار آن زایمان کرده، چشمه صنمبر میخوانند. چشمهای در دامنه غربی کوه بیدک.
هزاران سال از این افسانه میگذرد و دشت، هنوز اسرار آمیز و جنون آفرین است. اینجا- جایی در حوالی میمه، در قلب منطقه حفاظت شده موته، آسمان چنان آبی مانده که گویی اقیانوس را در آسمان جای دادهاند و زمین چنان سرخ که انگار طلسم خونهای ریخته، تا ابد به گردن دشت خواهد ماند.
چند دقیقهای که از میمه گذر کنید، جادهای خاکی در دل دشت گم میشود. رد رفت و آمد خودرو حیات از دشت ربوده اما دو سویه مسیر، بتههای خار و علف از زمین برآمده. در انتهای مسیر تختی سرخ، زیر آسمان آبی، آفتاب میخورد. آسمان صاف و چشم نواز است اما زمین… زمین حرفهای دیگری برای گفتن دارد.
در دل دشت و جایی که دیگر اثری از تمدن انسانی به چشم نمیآید، طبیعت بکر و گیاهان شورپسند، زیبایی خود را به رخ میکشند. گرچه از دور گویی در میانه تابستان زمین پوشیده از برف است اما گرد سپید نشسته بر زمین، شورههای نمک است که اسدالله گرانمایه- زمین شناس و استاد سابق دانشگاه آن را گواهی بر اهمیت ژئوفیزیک این منطقه میداند.
از دور تخته سنگی عریض، طویل و قرمز رنگ به چشم میآید که به طرز زیبایی مسطح و تخت است. اینجا “تخته سرخ” میمه است. کوهی زیبا که شبیه به آن در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و بالقوه یک پارک ژئوفیزیک منحصر به فرد است.
فرم و جنس سنگهای پراکنه در این دشت حرفهای بسیاری برای زمین شناسان دارد. در هر لایه از سنگهایی که طبقه به طبقه بر روی هم نشستهاند، قصههایی از قرنها و هزارههای متوالی نهفته است که گرچه برای بازدیدکنندگان عام زیباست اما مطالعه و پژوهش بر روی هر یک از آنها میتواند برای اساتید و پژوهشگران زمین شناسی، پاسخ دهها سوال باشد.
درست در مقابل تخت سرخ، تپه کوچکی وجود دارد که در نگاه اول تخته سنگی بی ارزش اما زیباست. این تخت محمدجعفر است که در افسانههای محلی جایگاهی ویژه دارد. برخی معقتد هستند محمدجعفر، خان میمه بوده و برخی دیگر او را راهزنی نانجیب میدانستند که عاشق دختر حاکم اصفهان شده و او را دزدیده تا به قصر سنگیاش بیاورد.
تخت محمدجعفر تپهای به ارتقاع ۱۷ متر و با دیوارههای غیر قابل نفوذ است که در دامنه آن چاه آبی هست که ساختاری چهار ضلعی دارد. باستان شناسان معقد هستند چاههایی با این شمایل، به دوران هخامنشی تعلق دارند. بر روی تپه دو چاه ۹ و ۱۵ متری حفاری شده که به دو اتاقک و ۳ دهلیز میرسد. هر دهلیز به سمتی از تپه میرسد که از آنها میتوان دشت را
اطراف چاههای حفر شده بر روی تخت محمدجعفر، باقی ماندههایی از سازهّهای سنگی به چشم میخورد که گویا برج و باروهای این قصر سنگی بودهاند. حفاریهایی که توسط قاچاقچیان عتیقه انجام شده است سکههایی متعلق به دوران شاهپورذوالاکتاف و همچنین هخامنشی کشف شده است. در خاکبرداریهای سالهای ۸۰ تا ۸۵ ظروف سفالین و تعدادی سرنیزه و پیکانهای مفرغی کشف شده که بیم آن میرود مربوط به ۲ هزار سال پیش از میلاد باشند.
ادوات کشف شده نشان میدهد احتمالا تخت محمد جعفر منطقهای باستانی همتراز با تپههای سیلک کاشان، حسنلو، تخت جمشید و سگزآباد است. این سوال که آیا یافتههای این مکان اسرارآمیز قدمتی چندهزار ساله دارند یا نه؟، رازی است که در دل این تکه سنگ پر رمز نهفته است.
کمی آنطرفتر دره دوزخی به چشم میآید. دره دوزخی در حقیقت پدیدهای زمین شناسی است که به خاطر سنگهای تیره و مغناطیسی که در کف داشته و به آرامی به رنگ قرمز ویژه این دشت تغییر میکند، به این نام خوانده میشود. گویا اینجا دوزخی آتشین بوده که اکنون زمینی سخته از آن به جای مانده است.
دره دوزخی که لوکیشن سریال ماندگار روزی روزگاری، به کارگردانی امرالله احمدجو نیز هست، میتواند به یک جاذبه گردشگری تبدیل شود. طاقدیسهای زمین شناسی این منطقه زیبایی منحصر به فردی دارد که شاید نمونه مشابهی در کشور نداشته و در جهان نیز تنها برخی درههای آمریکا با آن شبیه هستند.
درست در جوار تخت محمدجعفر درون یک اتاقک سنگی کتیبه صدرالاسلام به چشم میآید. این کتیبه محل بیتوته صدرالاسلام و همراهان وی در زمانی بوده است که معدن سنگ تخته سرخ را کشف کردهاند. این کتیبه در بیستم محرم سال ۱۳۲۸ هجری قمری کنده شده است. دو کتیبه کوچک در دو سویه کتیبه اصلی وجود دارد که در سالهای اخیر توسط افراد ناشناس، از بین رفتهاند.
در مقابل دره دوزخی، تخت محمدجعفر، کتیبه صدرالاسلام و همه زیباییهای این دشت، تخت سرخ قرار دارد. کوهی سرخ با ساختاری عجیب. کتیبه صدرالاسلام، معدنی را در تخت سرخ به ثبت رسانده که دهههای طولانی است، بلای جان زیباییهای منطقه شده.
این معدن نوعی سنگ زینتی ساختمان است که به عنوان مرمر سبز شناخته میشود اما در حقیقت به لحاظ علمی مرمر نیست. این سنگ یکی از ارزشمندترین و گرانترین قیمتترین سنگهای زینتی است که هر تن از خام آن ۵ تا ۸ میلیون تومان فروخته میشود. فعالیت این معدن به سال ۱۳۳۵ بازمی گردد. اولین مجوز برداشت از این معدن، در بیستم بهمنماه سال ۱۳۳۵ برای مدت ۱۰ سال صادر شد.
در سال ۱۳۴۳ نیز شورای عالی معادن اجازه بهره برداری از این معدن را برای ۱۰ سال دیگر به نام شرکت معادن شوراب تمدید کرد. در سال ۱۳۵۵ باز هم مجوز برداشت از این معدن به نام شرکت قنبر رحیمی برای ۱۲ سال تمدید شد. برداشت از این معدن در همه این سالها ادامه داشته تا اینکه در سال ۱۳۹۵، حسینعلی حاجی- نماینده مردم شاهینشهر، میمه و برخوار طی تذکری به رییس جمهور خواستار جلوگیری از برداشت از این معدن شد و گفت این معدن به قیمت نابودی آثار باستانی و میراثی خواهد بود.
شاید نماینده مردم میمه در مجلس شورای اسلامی تذکر خود را در واکنش به نامه و اظهارات فریدون الهیاری- مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان انجام داده باشد. الهیاری در شهریور همان سال- ۱۳۹۵، نامهای به رییس دادگاه بخش میمه در مضمون توقف معادن محدوده منطقه باستانی تخت سرخ و دره دوزخی ارسال کرده بود. معدنی که نه تنها خود درحال تخریب تخته سرخ است بلکه نخالههایی آن را نیز به درخ دوزخی میریزند و آن را از بین میبرند.
در متن این نامه آمده که با توجه به ثبت ملی منطقه باستانی تخت سرخ و دره دوزخی که در شورای ثبت استان اصفهان به تصویب رسیده است و از آنجایی که این محدوده دارای جاذبههای تاریخی و طبیعی منحصر به فرد است، لیکن در حریم این محدوده معدنی به نام مجتمع معادن سنگ مروارید برادران امینی در حال برداشت است که در سالهای گذشته موجب تخریب بخش قابل توجهی از منظر طبیعی محدوده شده است.
در رابطه با توقف عملیات در این معدن مکاتبات اداری متعددی انجام شده است که ایسنا به بخشی از آنها دست یافته است. اکنون شاید صدها یا هزاران سال از زمانی که محمد جعفر راهزن، در این منطقه به راهزنی میپرداخته گذشته است اما هنوز شاهدیم که به شیوههای مختلف، تخت سرخ صنمبر، مورد هجوم افرادی است که بنابر گفته مقام معظم رهبری تلاش دارند میراث ملی را به سرمایههای شخصی تبدیل کنند.
اینجا همه چیز سرخ است….
ملا وجعفر دو کلمه ای است مخصوص دوران پس از اسلام بنابر این هزاران سال سابقه ندارد وپیشوند ملا هیچ گاه برای محمد جعفر به کار نمی رفته لابد در این ابتکار هم اهدافی نهفته هست همان گونه که ایشان بین خان میمه بودن و راهزن بودن منا فاتی نمی بینند
در میمه ای بودن محمد جعفر هم دلیلی وجود ندارد
مون جی میمیه یون.
داره میگه ملا محمد جعفر میمه ای نیست ! سمعکت را بزن ننه جان .
یعنی خوشم میاد اصل گزارش رو ول کردید چسبید به اسم ملا جعفر عجب ملتی هستیم ما همیشه فرعیات ارجح به اصلیاته.به جتی این ملاغلطی بودنا هر کس می تونه یه کاری بکنه.کارمون شده نشستن پشت دنیای مجازی و عیب گیری از کارایی که بقیه دارند انجام میدند .راست میگید پاشید برید تخت سرخ جلو امینی رو بگیرید جا این نظرات خنده دار.
برادر عزیز اتفاقا توجه به اصل گزارش است وقتی می گوییم هزاران سال یعنی از ۲هزار سال بیشتر واسامی محمد وجعفر نشانه عدم صحت این گفتار است توجه به لغات یکی از راه های بر رسی اسناد تاریخی است که متن شناسان وتاریخ نگاران بادقت ان رابررسی می کنند ببخشید که نمی دانستم اینجا باید بز اخفش بود وهرچه نوشته شد باید چشم وگوش بسته قبول کر د وباید به من قال نگریست نه ما قال
شما که نظراتتون خنده دار نیست جلو امینی را گرفته اید؟ ایا کار خودتون عیب گیری ازد یگران نیست نوشتن گزارش صحیح در رسانه ها خود نشانه فرهنگ میمه است ( شما خودت پاشو برو ببینم چه می کنی )
این آرم ISNA PHOTO تون ، منو کشته !
به به چه عکس های با کیفیتی ! مرحبا !
از ما هم بگیرید . فقط ملا محمد جعفر؟؟
بسمه تعالی
صنمبر بچه چشمه صنمبر یکی از اهالی میمه
از آنجا که بین فضلا و علما اختلاف نظر افتاده و عده ای ممد جعفر را میمه ای و عده ای هم غیر میمه ای و البته عده قلیلی هم از اعضای ناسیونالیستان دو آتشه به علت بد نامی فرد مذکور اصالت اون رو به آبادی بغلی حواله کرده اند بر آن شدیم تا نوک تیشه ای به اصالت و ریشه ممد جعفر بزنیم تا ببینم بلاخره کوجایی هستش.
خوب راجع به ممد جعفر که چیزی ندارم بگم راجع به زنشم که دیگه دختر حاکم اصفهون بوده، اما صنمبر…
بله دختر ممد جعفر، خب اون چیزی که اظهر و من الشمسه تصمیم به انعقاد نطفه ایشون تو تخت ممد جعفر بوده که مال میمه است، خب تا اینجا که کسی مشکلی نداره؟
محل زاده شدن ایشون هم که در چشمه صنوبر بوده، که اصلا این محل مسما به اسم این شخصیت گشته است به خاطر این تولد فرخنده، پس در نتیجه آنچه که عیان است این است که صنمبر قطعا بچه میمه بوده و هست.
بله
صنمبر دختر یاغی میمه
طبیب است و حکیم است و گیاه چین
با توجه به مدارک و استنادات فوق الذکر من بعد کسی با صنمبر برخوردی ناسیونالیتی داشته باشه یا کشوری یا آبادی اصالت این تبعه ی میمه ای رو به خودش اختصاص بده با دمب شیر بازی کرده، و همین جا به او می گویم بگی بشین بچه، کم رو مخ برو، همین.
عشق چیز خوبی نیست ! برو درس بخون دکتر مهندس شو ، که صنمبر که هیچی ، محمد جعفر هم ، می آن در خونت میگن بیا منو بگیر !
برو درس بخون این خل مغزی ها را کنار بگذار
باریک الله
محمد جعفر را میخاد چه کار ؟؟؟؟؟
برخی او را خان میمه و برخی راهزنی نانجیب میدانند که البته تداخلی در این دو نیست.
مگه میشه ؟
مگه داریم ؟
این گزارش را چه کسی تنظیم کرده ؟
اگر دقت کنید متوجه می شوید که تیتر ایسنا با تیتر صبح میمه متفاوت است و همین نشان از نکته سنجی عبدالرضای عزیز است .
آقای شیبانی خیلللللللللللللللللللللللللللللللللللی با حالللللللللللللللللللللللی
اتفاقا تداخلی در آن هست.
بابا و اجداد همین اسدالله ،خان بودند.
این چه وضع گزارش نویسییه؟
آقای شیبانی حداقل یک بار از روی متن گزارش می خواندید و ایراداتش را رفع می کردید بعد منتشر کنید .
می خواهید آبروی میمه برود؟
دروغ می گه من رفتم درس خوندم هیچکدو اینا نشد برو ی یه کاری یتد بگیر محتاج نشی.
اقا یه سوال. حاکم اصفهان چجوری محمد جعفرو شکست میده؟ یا از تخت ب زیر میکشدش