مسئول شهرستانهای استان از دفتر حزب در میمه هم گفت

2018-06-27
118 بازدید

به گزارش رویش نیوز در ادامه پرونده ویژه رویش نیوز برای حزب جمهوری اسلامی به سراغآقای مصطفی فیروزبخت مسئول سابق واحد شهرستان ها حزب جمهوری اسلامی اصفهان رفته ایم سوال: بفرمایید که برنامه های واحد شهرستان ها چه بود؟ کدام شهرستان ها در اصفهان فعال بودند؟ اگر اسم افراد را هم به خاطر دارید بگویید. جواب: من […]

جمهوری-اسلامی-۰۱

به گزارش رویش نیوز در ادامه پرونده ویژه رویش نیوز برای حزب جمهوری اسلامی به سراغآقای مصطفی فیروزبخت مسئول سابق واحد شهرستان ها حزب جمهوری اسلامی اصفهان رفته ایم

سوال: بفرمایید که برنامه های واحد شهرستان ها چه بود؟ کدام شهرستان ها در اصفهان فعال بودند؟ اگر اسم افراد را هم به خاطر دارید بگویید.

جواب: من عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی اصفهان و مسئول واحد شهرستان ها بودم که در این واحد با آقای مهندس مجید نادرالاصلی همکار بودیم.

سیاست کلی که ما داشتیم این بود که در تمام شهرستان های استان دفتر داشته باشیم که فکر می کنم عمدتاً همه جا داشتیم به اضافه اینکه استان چهارمحال و بختیاری هم جزء اصفهان بود.

در شهرستان های استان اصفهان ما در نائین دفتر داشتیم و جایی را به عنوان دفترحزب جمهوری اسلامی اجاره کرده یا خریده بودند ولی عمدتاً اجاره ای بود. آقای رحیمی در مجموعه شورای حزب شهرستان نائین بود و ایشان الان هم فعال هستند و از فعالان فرهنگی شهر در نائین هستند.

آقای رحیمی مجموعه فعالی داشتند و در توابع دیگر شهرستان نائین هم به همین اعتبار سرکشی می کردند و ارتباط داشتند؛ مثل خور و بیابانک، مثل بافران، که بافران روستایی در نزدیکی خود نائین بود اما این ها محل مجزایی داشتند که فعال بود.

ارتباط این ها با ائمه جمعه و روحانیت، فرمانداری و سپاه خیلی خوب بود. مخصوصاً در نائین بچه های سپاه در بحث کشف مواد مخدر فعال بودند و بچه های خیلی خوبی بودند، و اینها با بچه های حزب همکاری داشتند.

شهرضا نیز فعالیتی داشت اما در شهرضا بچه های موسوم به خط سه نیز فعال بودند و حزب خیلی آنجا پر و بال نگرفت.

این اطلاعات برای ۳۶ سال پیش است که من دارم می گویم، الان نوشته مکتوبی هم ندارم که به شما بدهم. می ترسم خدای نکرده یک وقت اطلاعات درستی ندهم…

سوال: در آن مقطع چند سالتان بود و آشنایی خودتان با حزب اصفهان چگونه بود؟

جواب: من متولد ۱۳۳۲ هستم، در آن مقطع کمتر از ۳۰ سال داشتم.

حزب دقیقاً ۲۹ بهمن سال ۵۷ ایجاد شد؛ یعنی یک هفته بعد از پیروزی انقلاب مرحوم آقای بهشتی، مرحوم آقای باهنر، مرحوم آقای موسوی اردبیلی، مرحوم آقای هاشمی و مقام معظم رهبری که این افراد هیئت موسس بودند و اعلامیه دادند. من آن زمان سرباز وظیفه بودم که به فرمان امام خمینی از پادگان ها فرار کرده و به اصفهان آمده بودیم. انقلاب که پیروز شد به فرمان امام دوباره به کازرون برگشتیم و دو سه روزی بود که به آنجا رفته بودیم که اطلاعیه زدند.

یادم است که همان شب ما در همان کازرون در حزب ثبت نام کردیم و حزب جمهوری اسلامی کازرون را تشکیل دادیم. بچه های فعالی بودند و گفتیم که می خواهیم در حزب باشیم. بعدا به اصفهان آمدیم و با ارتباطی که با دوستان داشتیم و از طریق آقای حسین اسفندیاری به حزب آمدیم. اول ایشان خودشان مسئول شهرستان ها بودند و من مسئول جهاد بودم و با ایشان با هم در شهرستان ها برای تشکیل حزب می رفتیم.

ادامه دفاتر شهرستان ها

مجموعه فریدون شهر، چادگان و داران ظاهراً الان ۳ شهرستان شده اما آن زمان یک شهرستان بود و ما یک دفتر آنجا داشتیم و جزء دفاتر فعالمان هم بود که مکانش در داران بود و ما منطقه فریدن به آن می گفتیم. آنجا آقای حیدریفعال بود که یک دوره هم نماینده مجلس شد و مسئول حزب آنجا بود. آقای محمدی هم عضو شورای آنجا بودند که ایشان هم یک دوره نماینده مجلس شدند. آقای لاچینانی هم بودند که انگار نام فامیلی شان را عوض کرده اند. آقای لاچینانی در فریدن سکونت می کردند و آنجا در فریدن هم دفتری را زیر نظر و با هماهنگی داران ایجاد کردند.

در خوانسار و گلپایگان نیز دفتر داشتیم و با بچه ها ارتباط داشتیم که آقایی به نام توکلی بودند که ایشان مسئول حزب نبودند اما یکی از مهره های فرهنگی آنجا بود. بیشتر بچه های جهاد و بچه های جاهای دیگر هم از ایشان استفاده می کردند.

در منطقه کاشان و آران و بیدگل هم دفتر داشتیم و فعال بود اما خاطرم نیست که مسئول دفتر کاشان چه کسی بود.

در اردستان دفتر خیلی فعالی داشتیم که آقای قاسمزاده بود که از نیروهای فرهنگی و موثر بود. از بچه های بسیار حساس و ریزبینی بودند و خیلی از مسائل و جریان انحرافی خط سه را به خوبی می شناختند و مخصوصاً آقای شریعتیهم که در دفتر امام حضور داشت از همان منطقه بود که فضا را می شناختند.

در شهرستان زواره دفتر نداشتیم اما حضور داشتیم. زواره در اطراف شهرستان اردستان بود، دفتر فعال که شکل بگیرد نداشتیم ولی بچه های خوبی بودند.

در منطقه نطنز در یکی از شهرهای نطنز به نام بادرود آنجا هم دفتر داشتیم. آقای فخاری که روحانی بود و آقایفیروزی و آقای شهبازی هم بودند که این ها بچه های خیلی فعالی بودند و دفتر بادرود خیلی فعال بود و واقعاً در کار فرهنگی نقش داشتند و برنامه هایی می گذاشتند. خیلی وقت ها برنامه های استانی می گذاشتند و کارهای خوبی کردند.

در نطنز هم فعال بودیم ولی مرکز ما در حقیقت بادرود بود.

در زرین شهر یک دفتر خیلی فعال داشتیم و آنجا آقای هاشمی که الان در دفتر امام جمعه اصفهان آیت الله طباطبایی نژاد هستند، آن زمان ایشان روحانی فعالی بودند و با ایشان خیلی ارتباط نزدیک داشتیم.

سوال: این ها خودشان را حزب جمهوری اسلامی می دانستند؟

جواب: آن زمان با آقای هاشمی ارتباط داشتیم ولی مسئول حزب آنجا آقای محسن کوهکن بودند که الان نماینده مجلس هستند. زرین شهر یک ویژگی خاصی داشت به دلیل وجود آقای سیدمهدی هاشمی ملعون در آن منطقه که پاتوقشان در منطقه قهدریجان و اطرافش بود و آنها خیلی فعال بودند و به تبع بچه های زرین شهر باید خیلی فعال می بودند و همینطور هم بود و خدمت بزرگی کردند.

یکی از خدمت های بزرگ به انقلاب را بچه های آنجا انجام دادند که به صورت نفوذی در بین آن ها حضور داشتند و نوارهای زیرزمینی که سید مهدی صحبت می کرد و مطالبی که می گفت را منتقل می کردند. بعداً آیت الله محمد محمدی ری شهری اولین وزیر اطلاعات در کتاب «سنجه انصاف» خیلی از مطالب اینها را نوشت اما واقعیت این است که این مطالب آنجا کشف می شد و ما هم به لطف خدا یک رسالتی پیدا کرده بودیم که مواضعی که از این ها به دست می آوردیم خیلی سریع به تهران می رساندیم و من دو سه موردش بود که شخصاً مطمئن شدم به دست آقا رسیده است. مقام معظم رهبری آن زمان رئیس جمهور بودند و مسئول حزب هم بودند و به دست ایشان می رسید که مواضع ایشان را بدانیم که چطوری هست.

خساراتی که باند مهدی هاشمی به کشور زد

واقعاً خیلی خسارت زدند و یکی از معجزات انقلاب افشای این جریان سید مهدی هاشمی و هادی هاشمی است. بعد از اینکه جریان مهدی رو شد و مشخص شد که ایشان قاتل است و ساواکی بوده است و از اول در این دستگاه نفوذی بوده است، باز آقای منتظری از ایشان حمایت کردند که این برای ما مشکوک شد. بعدش واقعاً برای خودم این بحث حل نشده است و امام می گفتند که من شما را از اول ساده می دانستم ولی بعدا دیگر این کلمه را به کار نبردند.

نهایتا بچه های زرین شهر خیلی نقش خوبی داشتند.

ما در فلاورجان ارتباط داشتیم ولی دفتر در خاطرم نمی آید، اما با آیت الله شریعت که نماینده مجلس خبرگان شد ارتباط  داشتیم و با حوزه علمیه، با بعضی از آقایان کیانی و این ها که روحانی بودند ارتباط داشتیم اما یادم می آید که دفتر فعالی در فلاورجان نداشتیم.

در شهرکرد در خود مرکز شهر دفتر فعال داشتیم که شهید رحمان استکی که جزء شهدای هفتم تیر شد ایشان مسئول آنجا بود و نیروهای خوبی در آنجا مانند آقای یوسف پور بودند و هستند.

در بروجن شهرکرد هم دفتر فعال داشتیم و آنجا بچه های خیلی ناب و خوبی فعال بودند و مسئولش آقای طاهریبودند که الان اصفهان ساکن هستند.

همچنین آقای آذری از نیروهای خیلی خوب فرهنگی بودند که در بروجن کار فرهنگی می کردند.

در سمیرم نیز دفتر داشتیم و فعال بود و گستردگی و محرومیت آنجا بسیار زیاد بود. آقای افشاری و آقای نادری آنجا در دفتر بودند و کار فرهنگی می کردند.

 نجف آباد هم دفتر خوبی داشتیم، البته بچه های نجف آباد با ما ارتباط داشتند اما خودشان مستقل هم بودند و خودشان با تهران ارتباط داشتند و از بچه های فعال آقای روینده بود که در امور مساجد و ائمه جماعات با آقای صالحیکار می کردند.

نجف آباد هم به دلایل مسائل مختلفی که داشت خیلی ویژه بود و ارتباط با آنجا داشتیم.

در منطقه میمه و برخوار و شاهین شهر (آن زمان همه این ها یکی بود) ما آنجا هم فعالیت داشتیم؛ یعنی دو دفتر داشتیم یکی در میمه که آقای اسماعیلی بودند و نیروی خیلی خوبی بودند و در دولت آباد هم دفتر داشتیم که آنجا آقای طغیانی مسئول بودند.

خمینی شهر نیز از توابع شهر اصفهان بود که دفتر داشتیم و یک آقای روحانی مسئول بودند.

در شهرضا هم دفتر داشتیم.

در دهاقان هم دفتر فعالی داشتیم که آنجا آقای حسین زاده مسئول دفتر بود و یکی دیگر از بچه ها هم بود.

سوال: ارتباط دفتر اصفهان با این مجموعه ها که گفتید از چه طریقی بود؟ آیا دفاتر فعال بود و شما سرکشی می کردید؟

جواب: دو سه مدل ارتباط داشتیم؛ یکی از ارتباط هایمان که تلفنی بود.

ارتباط دیگرمان این بود که هر ماه یکی از این دفترها را سرکشی می کردیم. سرکشی که نه، ولی به آنجا می رفتیم و جلسه ای می گذاشتیم و اگر بحثی بود مطرح می شد. من معمولاً تنها نمی رفتم و وقتی که می خواستم بروم یکی از نیروهای حزب را هم با خودمان می بردیم، مثلاً آن زمان که آقای مهدی اژه ای بود یا گاهی آقای اسفندیاری بود یا یک سری را با آقای مهندس حامدیان می رفتیم که مسئول تشکیلات شهر اصفهان بودند.

یکی دیگر از ارتباط هایی که داشتیم جلسات هفتگی بود و خیلی هم برایمان سخت و سنگین بود. یعنی همه مسئولین شهرستان ها صبح جمعه به اصفهان می آمدند و بعضی هایشان از راه دور می آمدند. ابتدا به صورت هفتگی بود و بعد دو هفته یک بار یا کمی طولانی تر این کار را کردیم.

ارتباط با دفتر تهران

ما هم با تهران در ارتباط بودیم، شب چهارشنبه ساعت ۱۰ شب که می شد سوار اتوبوس می شدیم و به تهران می رفتیم. در تهران به سرچشمه در دفتر حزب می رفتیم و تا ظهر آنجا بودیم و جلسه ای بود که همه استان ها می آمدند، آنجا ارتباط برقرار و صحبت می شد. مسئول شهرستان ها اطلاعات از استان ها می گرفت و هر استان هم یک گزارشی می داد.

سوال: آقای اسدالله بادامچیان بودند؟

جواب: مدتی در ابتدای کار آقای بادامچیان بودند که خیلی فعال بود و یک مدت کمی آقای شریف خانی شدند و یک مدتی هم آقای قربانعلی درّی نجف آبادی مسئول شهرستان ها شدند.

سوال: آن چیزی که از تهران می گرفتید را باید منتقل می کردید؟

جواب: بله، هم مباحث شفاهی بود و یک وقت ممکن بود جزواتی بود، بیانیه هایی بود این ها را می گرفتیم و بعد دو مرتبه ظهر به ترمینال می رفتیم و سوار اتوبوس می شدیم و به اصفهان برمی گشتیم و صبح جمعه جلسه ای در اینجا با بچه ها می گذاشتیم.

جلسات تهران خیلی مفید بود و این جلسات را خود دبیر حزب می رفت یا من به عنوان مسئول شهرستان ها می رفتم یا یکی دیگر از اعضای شورای حزب می رفت یا مثلاً ممکن بود گاهی اوقات دو نفر با هم می رفتیم. مثلاً اگر مسائل مالی بود آقای خلیلیان و برای بحث تبلیغات آقای حقیقیان می رفتند.

سوال: از شهرستان هایی که نام آوردید، حمایت مالی هم می کردید؟ پولی از شما نمی خواستند؟ مثلاً می گویید دفتر اجاره می کردند یا جزوه می خواستند تکثیر کنند…

جواب: ما ارتباط مالی زیاد نداشتیم چون هزینه ای نداشتیم.

گاهی در این مسائل مقدار بسیار کمی کمک می شد. آقای خلیلیان از آقای حائری که مسئول مالی تهران بودند کمکی می گرفتند و در جلسات شهرستان های اصفهان که می آمدند اگر هزینه ای کرده بودند پرداخت می کردند. خیلی هزینه بالایی نبود، حالا مثلاً جزوه ای چاپ کرده بودیم و… عمدتاً هزینه ها متکی به محل بودند. همه فعالیت ها اعتباری بود و اگر چیزی بود در همان محل بود…

مصاحبه از جواد جلوانی