دیروز متنی را خواندم بسیار نزدیک چه قدر به دل ما نزدیک بود گویا همه اش یکی یکی برایمان اتفاق افتاده بود. آن روزها دم دمای عید پدرم خدابیامرز همه مان را به صف می کرد و می بُردِمان مغازه ی کفش ملی آقای لقمان آنجا اصلا تنوعی وجود نداشت که انتخابی صورت بگیرد. و […]
دیروز
متنی را خواندم
بسیار نزدیک
چه قدر به دل ما نزدیک بود
گویا همه اش یکی یکی برایمان اتفاق افتاده بود.
آن روزها دم دمای عید
پدرم خدابیامرز همه مان را به صف می کرد و می بُردِمان مغازه ی کفش ملی آقای لقمان
آنجا اصلا تنوعی وجود نداشت که انتخابی صورت بگیرد.
و از کفشهایی انتخاب می کرد
که خودش می گفت، عمری است
مرگ ندارد…
بعد از آنجا مستقیم می بُردِمان مغازه ی آقای علی پارچه و برایمان (رخترها)یک پاچین صورتی می خرید و … و برای پسرها یک بلوز طرح دار درشت
از آن لوزی های قدیمی و درهم…
بمیرم الهی آقاجان!
آن قدر تعدادمان زیاد بود ….
آن قدر حجب و حیا داشتیم …
و آن قدر از دستان زحمت کشیده ی پدر و تن خسته اش رویمان نمی شد که تمامی انتخاب ها را به او می سپردیم.
بوی کفشهای پاشنه بلند و سرخود عید که تا قبل از سال تحویل دهها بار روی فرش می پوشیدمش، هنوز در مشامم است.
عزیز دلم!
عزیزِ برگِ گل، باد برده ام
و حالا مدتهاست
که تو رفته ای
و دیگر
نه کفشی هست
و نه ده تومان تا نخورده ی عیدی
و حالا
او رفته است
پدرم دیگر عیدهای بعد از عید هشتاد را ندید
و چه قدر تنهاییمان بعد از او بزرگ شد.
پدر جان به خدا به همان کفش ها راضی اییم
به خدا در دل هم، حتی گردی به دل راه نمی دهیم
از زبان هم نمی گذرانیم چرا کفش ملی؟!
پدر جان!
پدر جان!
کمی برگرد
کوچه های میمه هنوز راه رفتن های استوارت را می خواهد و چندین بچه را به دنبالت ….
بچه هایی که حالا هر کدام سر و افسری دارند ولی پدر ندارند ….
در لحظه ی نداشتنت چه کوچک می شوم و چه یتیم
کمی برگرد
نثار روح همه پدران و مادران آسمانی و پدر زحمت کشیده و زلالم مرحوم مشهدی سیف الله اسد صلوات
شهلا اسد: زمستان ۹۶
خداوند همه رفتگان منجلمه پدر بزرگوار شما را غریق رحمت نماید
سلام در عین زیبایی ، خیلی دلگیر بود ، با محمد همکلاس بودم رفیق باصفایی بود ،از۷۴تا الان ندیده امش ،هنوز اون تصویر پسرک چابک ،عاشق فوتبال درذهنم هست،خدا رحمت کنه پدرش را و موفق بداره خودش را هرکجا که هست.
ضمن تشکر از سرکار خانم اسد
لازم است به استحضار هم منطقه ای های عزیز رسانیده شود
که از مرحوم حاج سیف اله اسد
فرزندان لایق و فرهیخته و اهل علم و دانش همانند دکتر محمدرضا اسد استاد محترم دانشگاههای تهران و ریاست سازمان ورزشهای همگانی و معاونت وزارت ورزش و جوانان و شخصیت علمی و ارزشمند سرکار خانم اسد و دیگر برادران و خواهران لایق و توانمند و خدمتگزار جامعه به یادگار مانده است
خداوند ایشان را قرین رحمت خود بفرمایید و به خانواده محترم ایشان طول عمر با عزت و موفقیتهای مداوم و بیش از پیش عنایت بفرمایید. ان شاالله
خیلی متن قشنگ ،گرم و دلچسبی بود.
خداوند رحمت کنه پدرتون رو خانم اسد،
روحشون قرین رحمت حق
خداوند به همه پدر و مادرهای عزیز سلامتی عنایت کند و آنها که مهمان سفره خداوند هستند را غریق رحمت. عید میمه همیشه دلچسب و خاطره انگیز است. هر چند این چند ساله شور و حال قدیم را ندارد. یاد خانه های باصفای پدربزرگها و مادر بزرگها به خیر که وقتی روز اول عید میرفتی منزلشان بوی سیب و پرتقال سفره عید سراسر اتاق را پر کرده بود. با چای و گز پذیرایی میشدیم و عیدیهای اول از دست بابرکت باباجون. یادش به خیر
از متن زیبا و خاطره انگیز شما هم تشکر میکنم.
بوی عطر میآمد ازخانه ها.بوی عشق.ازخانه های کاه گلی درکوچه های باریک از مهر ووفا.از صدق وصفا.بوسه برلبهای پدربزرگها. این روزها.تو خواهرم شهلا غمگین مباش از رفته ها .گر یاد آوری ما هم بودیم از همسایه ها.شکر خدا روزها گذشت.امروز هم یاد آور آن پینه هابردستان مردان قهرمان . گرپابرهنه بوده ایم.حجب و حیا هم داشتیم.برای آمرزش همه اموات پدران ومادرا ن زحمتکشمان صلوات.