نماز شکوهمند جمعه به امامت حجت الاسلام والمسلمین زمانی امام جمعه ی میمه در مسجد جامع این شهر برگزار گردید . خطیب جمعه ی میمه در آغاز خطبه ی اول نماز پس از حمد و ثنای الهی و توصیه ی خود و نمازگزاران عزیز به رعایت تقوی به بحث کنترل نفس و فروبردن خشم پرداخت […]
نماز شکوهمند جمعه به امامت حجت الاسلام والمسلمین زمانی امام جمعه ی میمه در مسجد جامع این شهر برگزار گردید . خطیب جمعه ی میمه در آغاز خطبه ی اول نماز پس از حمد و ثنای الهی و توصیه ی خود و نمازگزاران عزیز به رعایت تقوی به بحث کنترل نفس و فروبردن خشم پرداخت . اهم مطالب خطبه ی اول نماز بدینشرح است :
– از موضوعات مهم در علم اخلاق کنترل نفس و فروبردن خشم است که می تواند در سلامت انسان و امنیت اجتماعی تاثیر گذار باشد و از پیامدهای ناگوار جلوگیری نماید . در وجود آدمی صفات مختلف و خواستهای متفاوتی وجود دارد که در علم اخلاق از آن ها به جنود عقل و جنود شیطان یاد می شود .
– از جمله صفات ناپسند و جنود شیطان خشم و غضب است که منشا بسیاری از گناهان و گرفتاری ها خواهد بود . و در صورت مهار نشدن باعث طغیان و انجام کارهای منافی عقل و عفت می شود .
– مهر و رقت وصف انسانی و خشم و شهوت وصف حیوانی است غضب انسان را از حال طبیعی خارج می کند و قدرت تصمیم گیری درست را زایل می کند .
– در روایتی از امام صادق آمده است : مومن واقعی کسی است که هنگام غضب و ناراحتی از حق عدول نکند و موقع شادی به طرف باطل نرود و هرگاه قدرت پیدا کرد بیش از حق خود نخواهد .
خطبه ی دوم نماز جمعه ی میمه با حمد و سپاس الهی و درود و صلوات بر معصومین علیهم السلام آغاز شد . اهم مطالب خطبه ی دوم نماز بدینشرح است :
– اولین جمعه از ماه پر برکت ربیع الاول فرصت مناسبی برای انجام کارهای خیر از جمله حضور در نماز جمعه است که پیامبر اکرم می فرمایند : هیچ مومنی به سمت نماز جمعه قدم بر نمی دارند مگر آنکه خداوند سختی های روز قیامت را بر او آسان می کند و آن حضرت ترک نماز جمعه بدون عذر شرعی را جایز نمی دانند .
– آنچه امروز باعث نگرانی دلسوزان نظام و انقلاب و حتی مردم عادی شده است عدم اجرای عدالت و توزیع ناعادلانه ی امکانات در بخشهای مختلف است که ساماندهی آن می تواند به جلب اعتماد مردم کمک نماید .
– حضور مقام معظم رهبری در مناطق زلزله زده ی غرب کشور بهترین مرهم بر زخمهای آسیب دیدگان بود که تصمیم بر اسکان موقت و شروع به ساخت و ساز می تواند از مشکلات ناشی از سرما پیشگیری نماید . جا دارد از کمکهای چشمگیر مردم و همکاری صمیمانه ی ملت و دولت تقدیر و تشکر نماییم و این وحدت و اتحاد را در همه ی زمینه ها حفظ نماییم .
– مقام معظم رهبری فرمودند : علت شکست ناپذیری جمهوری اسلامی تفکر و حرکت بسیجی در اکثریت قاطع ملت ایران است .
– هفته ی بسیج فرصت مناسبی است تا این شجره ی طیبه و یادگار امام مورد ارزیابی و شناسایی بیشتر قرار گیرد و از این ظرفیت عظیم در حوزه های اقتصادی و فرهنگی و سازندگی استفاده شود .
– شکست داعش و پاکسازی عراق و سوریه ار لوث وجود تروریستها نتیجه ی مقاومت و روحیه ی بسیجی و حضور مستشاری جمهوری اسلامی ایران و هدایتهای رهبری و درایت سردار سلیمانی بود که ان شا الله بزودی شاهد شکست پدرخوانده و اربابان آنها بویژه آل سعود باشیم .
– تجمع با شکوه هیئتهای بخش میمه و برگزاری مراسم میثاق با امام رضا علیه السلام نماد وحدت و نشانه ی ولایتمداری مردم منطقه است و از صدا و سیما به دلیل کم لطفی به این مراسم و همایش بزرگ و کم توجهی به دیگر خبرهای بخش گلایه داریم .
– پیگیری ارتقا بخش به شهرستان ، تقویت زیرساختهای درمانی ، کشاورزی و فرهنگی بخشی از مطالبات و نیازهای مهم مردم منطقه است که انتظار می رود مسئولین استان و شهرستان توجه لازم را داشته و شوراهای شهرها و روستاها نیز پیگیری های جدی را معمول دارند .
بسم الله الرحمن الرحیم
غضب، سگ تربیت شده ای در برابر نفاق
امروز در خطبه اول، مطالبی در خصوص «غضب» مطرح شد.
آنچه مطرح شد در رابطه با موردی است که «مؤمنی» به جهت عمل خطای «مؤمن» دیگر و یا به جهت اطلاعاتی نادرست، غضبناک شود.
اما آنچه که مطرح نشد و البته جای تعجب نداشت. بخوانید!
۱٫ حجت الاسلام و المسلمین استاد عابدینی، از شاگردان علامه حسن زاده آملی و از کارشناسان برنامه تلویزیونی «سمت خدا» (+)، در هفتمین جلسه «اخلاق کاربردی» (+) بیان میکنند: «چهارمین اثر از آثار یقظه، شناخت بهتر نفس امّاره است. یعنی با بیداری، انسان تازه میفهمد که در درونش، حقیقتی لانه دارد که آن حقیقت، چقدر جسور و بیباک است. چقدر قدرتمند است. حتی اگر شیطان بیرونی نباشد او دست اندر کار است. اگر نفس امّاره نباشد و رام باشد شیطان بیرونی هیچ کاری نمیتواند بکند. «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی». لذا پیغمبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه فرمودند که : «شیطانی أسلم بیدی» یعنی نفس امّاره که در درون انسان است. اولیای الهی، نفس امّارهشان تحت تربیتشان قرار میگیرد و جزء قوای وجودیشان میشود که در جانب شهوت، «سارعوا الی الخیرات» [«سارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ»] و «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ» میشود و در جانب غضب، «جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» میشود. نفس امّاره، سگ تربیتشده و کَلب مُعَلَّم میشود. همین نفس امّاره در این طریق، به کار گرفته میشود. لذا نفس امّاره، مخلوق الهی است اما ذاتش أَمَّارَهٌ بِالسُّوء نیست هرچند کشش اولی آن، اینگونه است اما به سرعت میتواند تحت تسخیر قوای بالاتر قرار بگیرد. مثل سلیمان نبی که شیاطین مرده و جن و انس را تحت سلطهی خودش گرفت و آنها مشغول عمل برای سلیمان میشدند. انسان میتواند نفس امّارهاش را که در واقع أَمَّارَهٌ بِالسُّوء باشد، تحت تأثیر قوهی نورانی و عاقلهی خودش قرار بدهد و آن را عمله و اکرهی خودش بکند. نفس امّاره در غل و زنجیر، تحت مراقبت، دائما کاری را بکند که او اراده کرده، و برای خیر اوست.»
با توجه به این نکتهی ظریف، نفس امّاره در جانب غضب، میبایست همچون سگ تربیت شده در مجاهده با کفار و منافقین، و سخت گرفتن و خشونت به خرج دادن (ر.ک. ترجمه المیزان ذیل عبارت «وَ اغْلُظْ») نسبت به ایشان، به کار گرفته شود.
۲٫ نفاق، خصیصه و ویژگی خاص جامعه دینی است و همین ویژگی است که تحلیل جامعه دینی را پیچیده میکند در حالی که جامعه کفر در مقابل جامعه دینی، جامعهای بسیار بسیط است. لذا در جامعه دینی، مؤمن و منافق (و البته معدودی از اهل کفر) هستند.
۳٫ شخصی بود به نام «ابوعامر» که قبل از هجرت رسول گرامی اسلام(ص) در مدینۀ منوره برای خودش مریدانی داشت. او برای خودش راهب و زاهدی بود و در امور معنوی یکی از سرآمدهای مردم مدینه بود. با آمدن پیامبر گرامی اسلام(ص) و طلوع نور مقدسشان در مدینه، کارش از رونق افتاد. او به پیامبر اکرم(ص) ایمان نیاورد، بلکه به مشرکین پیوست و حتی از آنها درخواست کرد به پیامبر گرامی اسلام(ص) و به مردم مدینه و مسلمانان حمله کنند. گفته میشود که در جنگ احد بخشی از نقشههای جنگی دشمن، کار او بود.(تفسیر نمونه و المیزان/ذیل آیۀ ۱۰۷سورۀ توبه) ابوعامر، بعدها گفت من میروم به رومیان میپیوندم. از آنجا نامهای به منافقین مدینه نوشت که «من با لشکری از رومیان خواهم آمد و کار پیامبر را یکسره خواهم کرد. تا وقتی من بیایم، شما پایگاهی در مدینه برای من درست کنید.» رفقای او میخواستند یک پایگاه نفوذی درست کنند، اما نمیشد معبد و جایگاه دیگری از این قبیل، برایش بسازند، لذا مسجدی ساختند و برای اینکه وجاهت این مسجد را حفظ کنند تا رئیسشان-ابوعامر- بیاید، از رسول خدا(ص) خواستند که شما به این مسجد تشریف بیاورید و این مسجد را به وجود خودتان متبرک کنید. حضرت که در مسیر یکی از غزوات بودند، فرمودند: وقتی برگردم به سراغ مسجد شما خواهم آمد. وقتی پیامبر(ص) به مدینه برگشتند، آیه نازل شد که پیامبر من! این مسجد هیچ چیزی جز ضرر ندارد، که نامش مسجد «ضرار» شد- هیچگاه در آن نماز نخوان. (وَ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا …؛ توبه/۱۰۷) رسول خدا(ص) به عمار یاسر و برخی دیگر دستور دادند، بروید این مسجدی که میخواهد پایگاه نفوذ دشمنان دین شود را آتش بزنید و آن را خراب کنید. لذا مسجد را آتش زدند و خراب کردند و بنا شد آنجا زبالهدانی مردم مدینه شود. (تفسیر نمونه و المیزان/ذیل آیۀ ۱۰۷سورۀ توبه) رسول خدا(ص) با این قدرت، جلوی اولین عملیات نفوذ را گرفتند. آنها میخواستند با «جریانهای بهظاهر معنوی» نفوذ کنند، اما رسول خدا(ص) جلوگیری کردند. (+)
۴٫ عبدالله بن أبی یکی از منافقین و فتنهگرها بود که در مسیر غزوه بنی مصطلق میخواست – به اصطلاح امروز- «دو قطبی» مهاجر و انصار در جامعه ایجاد کند که سوره منافقون درباره او نازل شد. او میگفت: وقتی به مدینه برگردیم من این دوقطبی را راه میاندازم و مهاجرین را از مدینه بیرون میکنم. میکنم (لَئنِ رَّجَعْنَا إِلىَ الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنهَا الْأَذَل؛ منافقون/۸). وقتی این صحبتهای عبداللّه بن ابی، به رسول خدا (ص) رسید، در ابتدا رسول خدا (ص) نمیخواستند بپذیرند. این مطلب را از جوانی به نام «زید بن ارقم» شنیدند. رسول خدا (ص) به او فرمودند: زید! شاید تو اشتباه شنیدهای. گفت: نه آقا، من خودم شنیدم که عبداللّه بن ابی، در جمع مریدانش ایستاد و گفت: وقتی که ما به مدینه برگردیم مهاجرین را بیرون میکنیم. رسول خدا (ص) اول با این موضوع خیلی بزرگوارانه برخورد میکردند، تا اینکه بالاخره مسأله برای ایشان ثابت شد (تفسیر قمی/۲/ ۳۶۸) در تاریخ آوردهاند که پیامبر(ص) بعد از مطلع شدن از این مسأله، یک روز کامل-شاید تا سحر فردای آن روز- با مردم حرف نزدند.(فَسَارَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْمَهُ کُلَّهُ لَا یُکَلِّمُهُ أَحَدٌ؛ تفسیر قمی/۲/۳۶۹) قهر نبوی خودش را آنجا نشان داد. یک نفر بلند شده و تفرقهافکنانه حرف زده است و باعث شده که رسول خدا(ص) آنقدر قهرش گرفته است که کل جامعۀ خودش(کسانی که پای رکابشان بودند) را در واقع توبیخ کردند. ظلّ آفتاب که باید استراحت میکردند، حرکت را آغاز کردند. پیامبر(ص) فرمودند: حرکت میکنیم! یک نفر آمد گفت: یا رسول الله، الان که موقع استراحت است، در این ظلّ آفتاب چطور حرکت کنیم؟ حضرت فرمود: مگر ندیدید که آن آقا چه گفت؟! و بعد هم در طول راه، دیگر با کسی سخن نگفتند. و وقتی برای نماز صبح به جایی که استراحت کنند، رسیدند، همه خودشان را-از خستگی- روی زمین انداختند و بدون اینکه جا و بستری برای خودشان تعیین کنند، همه روی زمین خوابیدند. (فَقَالُوا- مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِیَرْحَلَ فِی مِثْلِ هَذَا الْوَقْتِ- فَرَحَلَ النَّاسُ وَ لَحِقَهُ سَعْدُ بْنُ عُبَادَهَ فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ! فَقَالَ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ! فَقَالَ مَا کُنْتَ لِتَرْحَلَ فِی هَذَا الْوَقْتِ فَقَالَ أَ وَ مَا سَمِعْتَ قَوْلًا قَالَ صَاحِبُکُمْ؟…فَسَارَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْمَهُ کُلَّهُ لَا یُکَلِّمُهُ أَحَدٌ؛ تفسیر قمی/۲/۳۶۹) (+)
۵٫ اشعث در زمان امیرالمؤمنین علی (ع)، در شکلگیری فتنه خوارج نقش داشت هرچند خودش جزء خوارج نبود بلکه با خوارج دشمنی هم میکرد (فَلَمَّا مَرَّ بِهِمُ الْأَشْعَثُ، فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ، قَالَ فِتْیَانٌ مِنْهُمْ: لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ؛ وقعه الصفین/۵۱۲). معاویه توسط برادرش، اشعث را در میان اصحاب امیرالمؤمنین(ع) صدا زد. اشعث تا صدای او را شنید، گفت: خُب او آدم محترمی است؛ من نمیتوانم به او نه بگویم! جلوتر رفت و گفت: بگو چه میگویی؟ برادر معاویه هم پیغامها را از طرف معاویه به اشعث رساند. یکی از حرفهایی که او گفت و دل اشعث را برد این بود که گفت: معاویه خبر داده که ما در میان اصحاب علیبنابیطالب(ع) فقط تو را قبول داریم! اشعث باید همانجا سرش را به سنگ میزد و میمرد؛ ولی خوشحال شد! آخرش گفت: «حالا من ببینم چه میکنم؟ این پیشنهاد بدی نیست که جلوی خونریزیها گرفته شود». اگر اشعث آنشب برنگشته بود و سپاه أمیرالمؤمنین(ع) را از ادامۀ جنگ، پشیمان نکرده بود و آن فتنه را ایجاد نکرده بود، معاویه فردا صبح، قرآن سرِ نیزه نمیکرد. آن شب وقتی خبر سخنرانی اشعث به معاویه رسید، معاویه گفت: «تمام شد! فردا قرآنها را سرِ نیزه کنید!». (+)
۶٫ هرچند در باب «نفاق» و «منافق» و ضرورت به کارگیری «غضب» و خشونت به خرج دادن نسبت به ایشان، گفتنیها بسیار است اما فعلا به همین «مجمل» کفایت میشود.
کمال
سلام.من معنی یابهتر بگویممفهوم متن ارسالی را متوجه نشده ام که مخاطب شما کیست جملات بسیار زیباست و لی بنظر میرسد هنوز معاویه های زمان وجود دارندکه نقاب بر چهره زده اند انشالله در دوره اخرزمان مارا از مسیر الی الله منحرف نکند . خدایا تا ظهور دولت یار امام المسلمین خامنه ای را نگهدارباش انشالله