فقط حسین به آغوش هم رسانده چنین/ برادران تنی را، عراق و ایران را

2017-11-10
70 بازدید

«سید حمیدرضا برقعی» از شاعران آئینی و موفق کشورمان در آستانه اربعین حسینی تازه‌ترین سروده خود را به پیاده روی زائران اربعین از نجف تا کربلا اختصاص داده است. * ابتدای باران من ِ شکسته، منِ بی قرار در اتوبوس/ گریستم همهء جاده را ، اتوبان را نگاه خسته من تا به آسمان برسد/ کشانده […]

a54b1ec176102866821fc942275bebbb

«سید حمیدرضا برقعی» از شاعران آئینی و موفق کشورمان در آستانه اربعین حسینی تازه‌ترین سروده خود را به پیاده روی زائران اربعین از نجف تا کربلا اختصاص داده است.

* ابتدای باران

من ِ شکسته، منِ بی قرار در اتوبوس/
گریستم همهء جاده را ، اتوبان را

نگاه خسته من تا به آسمان برسد/
کشانده است به دنبال خویش باران را

ولی نخواسته در بین راه سوزاندم/
دل اهالی محروم چند استان را

بر آن سرم که کنار ضریح یاد کنم/
ولو به قدر نگاهی تمام آنان را

نگاه‌های پر از حسرت کشاورزان/
میان دشت تکان‌های دست چوپان را

و آن غریبه که در قهوه خانۀ سر راه…/
همان که خم شد و بوسید تکۀ نان را

همان که نام تو را برد زیر لب وقتی/
که روی میز غذا می‌گذاشت لیوان را

همان که گفت ببینم تو زائری؟ گفتم:/
خدا بخواهد… آهی کشید قلیان را

همان که گفت به آقا بگو غلط کردم/
بگو ببخشد، رانندۀ بیابان را

بگو از آنچه که می‌داند او پشیمانم/
خودش نشان دهد ای کاش راه جبران را

چقدر بغض، چقدر آه با خود آوردم/
و التماس دعاهای مرزداران را

خلاصه این که به قول رفیق شاعرمان/
«چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را»

* همچنان باران

نجف شروع زمین بود و ابتدای سفر/
نجف به روی سر من گرفت قرآن را

مرا گرفت در آغوش، موکب اول/
منِ دچار تحیر، منِ پریشان را

در این طریق فقط میزبان به سجده شده ست/
که توتیا بکند خاک پای مهمان را

یکی گرفته پدر را به روی دوش خودش/
یکی کشانده به سویت عصازنان جان را

فقط حسین به آغوش هم رسانده چنین/
برادران تنی را، عراق و ایران را

چه با غرور نشاندند روی سینه خود/
عمودها همه تصویری از شهیدان را

قدم قدم غم تو زنده می‌کند دل را/
خدا زیاد کند این غم فراوان را

چه جذبه ایست در آغوش تو که اینگونه/
کشانده‌ای به تماشا جهان حیران را

زمین به سوی تو برخاسته است، می‌خواهد/
نشان ما بدهد رستخیز انسان را

در ازدحام تو گم کرده‌ام خودم را هم/
در ازدحام ندیدم عمود پایان را

تو را گرفته در آغوش خویش شش گوشه/
چنان که جلد طلاکوب، متن قرآن را

از این حرم به حرم های دیگری راه است/
اگر که باز کنی چشم غرق باران را

دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح/
خدا کند که بسازیم قبر پنهان را

برای حضرت زهرا ضریح می‌سازیم/
و دست فرشچیان طرح می‌زند آن را

من از امام رضا کربلا طلب کردم/
و اینک از تو طلب می‌کنم خراسان را