علی متوسلی : آیا خرید در بازار روز مصداق خروج سرمایه از میمه است؟

2017-06-06
497 بازدید

توجه : به دنبال بحث بر سر بودن و نبودن بازار روز در میمه ، مهمترین دلیل ظاهرا موجه مخالفین بازار روز ” خروج سرمایه ” در اثر این بازار از میمه بود . گرچه شخصا این نظر را درست نمی دانستم اما به لحاظ افزایش آگاهی خود و کاربران محترم سوال مورد نظر را […]

توجه : به دنبال بحث بر سر بودن و نبودن بازار روز در میمه ، مهمترین دلیل ظاهرا موجه مخالفین بازار روز ” خروج سرمایه ” در اثر این بازار از میمه بود . گرچه شخصا این نظر را درست نمی دانستم اما به لحاظ افزایش آگاهی خود و کاربران محترم سوال مورد نظر را بدون ارائه ی هرگونه قضاوتی به آقای علی متوسلی دارنده ی مدرک دکترای علوم اقتصادی از کشور هلند ارجاع دادم . ذیلا متن درخواست اینجانب و پاسخ مبسوط ایشان را می خوانیم .

سلام … عزیز و ارجمندم

طاعات شما قبول باشد . سوالی اقتصادی دارم . زحمت کشیده راهنمایی بفرمایید . چندی است در یکی از گروههای تلگرامی بحث بودن یا نبودن بازار روز در میمه مطرح است و موافق و مخالف دارد . مخالفین بازار روز می گویند چون فروشندگان میمه ای نیستند سرمایه از میمه خارج می شود . من یکی از نظراتی را که مبسوط به این بحث پرداخته فوروارد می کنم ( نظر آقای زاهدی )  و از شما هم می خواهم نظرتان را برای من بفرستید . آیا بازارهای روز که در اغلب شهرها و معمولا توسط فروشندگان غیربومی تشکیل و با استقبال مردم هم مواجه می شود مصداق خروج سرمایه از شهر است؟  خانم را سلام برسانید . محمد طه و پرنیان را دیده بوسم .

photo_2015-12-18_23-09-02

علی متوسلی : سرمایه چیست؟ آیا پول سرمایه است؟ خروج سرمایه یعنی چه؟

قبل از جواب دادن به این سوال باید تصریح کنم که این نامگذاری ها چه وقت مهم می شوند. برای این هدف ابتدا مقدمه ای عرض می کنم. شاید نام “فاینمن” را شنیده باشید: فیزیکدان معروفی که جایزه نوبل فیزیک را برده و در پروژه ساخت بمب اتمی امریکا مشارکت داشته است. فاینمن در یک سخنرانی در سال ۱۹۶۶ در جمع معلمان علوم مدارس امریکا در مورد چیستی علم صحبت کرده است. او ماجراهایی را که برای خودش اتفاق افتاده تعریف می کند تا به حاضرین بقبولاند که “علم” دانستن “اسامی” اشیا و پدیده ها نیست بلکه “شناختن علت و چگونگی” وقایع است.[۱] در مورد “سرمایه” و “خروج سرمایه” هم همینطور است. اینکه ما یک مقوله را سرمایه بنامیم و یا یک رخداد را خروج سرمایه بگوییم به شناخت ما از وقایع اقتصادی کمکی نمی کند. این اسامی فقط برقراری ارتباط بین گوینده و شنونده را تسهیل می کنند. امیدوارم یک مثال منظور من را واضح تر کند. در ماجرای بازار روز، فروشندگان غیربومی در شهر حاضر می شوند و کالای خود را به همشهریان می فروشند. ظاهرا برخی از مخالفان بازار روز اصرار دارند که خرید از فروشندگان غیربومی منجر به “خروج سرمایه” می شود. آیا استفاده از عنوان “خروج سرمایه” به فهم بهتر ما از این ماجرا کمک می کند؟ پاسخ من به سوال اول منفی است. خرید از فروشنده غیربومی چیزی نیست جز خرید از فروشنده غیربومی. هر عنوانی که روی این واقعه بگذاریم چیزی بر ماهیت این واقعه نمی افزاید. اگر ضرر خرید از فروشنده غیربومی به اقتصاد شهر بیشتر از منفعت آن است باید بتوانیم بدون استفاده از عناوین پرطمطراقی مثل “خروج سرمایه” استدلال خودمان را در مخالفت ابراز کنیم. اگر تصور کنیم که استفاده از این عنوان استدلال کردن را تسهیل می کند شاید به این دلیل است که ما به جای استدلال کردن می خواهیم با ترساندن طرف مقابل، با استفاده از یک تابو، او را از میدان به در کنیم. اما این اسامی به چه دردی می خورند؟ همانطور که بالاتر گفته شد، به نظر من این اسامی برای تسهیل ارتباط بین افراد استفاده می شوند. مثلا اهالی کرمان به خربزه می گویند خیار. این تفاوت اسم برای میوه شیرینِ زرد رنگ تأثیری بر روش کاشت و برداشت و مزه و استفاده آن ندارد. اگر اهالی کرمان را قانع کنیم که این میوه را خربزه بنامند بعید می دانم که تأثیری در طعم و استفاده این میوه در کرمان داشته باشد.

با این مقدمه طولانی می توانم به سوالاتی که در ابتدای متن طرح کردم در حد توانم پاسخ دهم. جواب من به سوالات ابتدای متن بر اساس درک من از تعاریف استاندارد این مفاهیم در ادبیات اقتصادی است. بنابراین ادعای من این است که در ادبیات علم اقتصاد سرمایه به مفهوم خاصی به کار می رود تا همه اقتصاددانان بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند. البته که هر فردی می تواند تعریف دلخواه خودش از سرمایه را بدهد و بر اساس آن تعریف هر چیزی را که خواست سرمایه بنامد.

در ادبیات اقتصادی منظور از سرمایه دارایی هایی است که با استفاده از آنها درآمدی کسب می شود و یا محصولی، اعم از کالا یا خدمت، تولید می شود. به این ترتیب، خانه ای که اجاره داده می شود، کامیونی که با آن باربری می کنند، زمین کشاورزی، سپرده سرمایه گذاری در بانک و سهام بورس مثال های مختلفی از سرمایه هستند. سپرده سرمایه گذاری را هم مصداق سرمایه دانستم. با افتتاح حساب سپرده سرمایه گذاری هر ماه یا هر سال مقداری سود کسب می شود که بنابراین درآمدزاست و مصداق سرمایه. سوالی که ممکن است پیش بیاید این است که آیا پول در حالت کلی سرمایه است؟ مثلا آیا پول نقد (اسکناس و مسکوک در دست ما) یا حساب جاری بانکی سرمایه هستند؟ بر اساس تعریف استاندارد سرمایه در ادبیات اقتصادی، جواب منفی است. معمولا کسی نمی تواند با، صرفا، نگه داشتن پول نقد و یا با داشتن حساب جاری درآمدی کسب کند. بنابراین، در ادبیات اقتصادی، پول مساوی نیست با سرمایه. پول را شاید بتوان واسطه مبادله و وسیله ارزش گذاری دارایی ها دانست که اگر برای دارنده آن درآمدزایی کند (مثل حساب سپرده سرمایه گذاری) سرمایه است.

سوال بعدی این است که خروج سرمایه چیست؟ پاسخ این است که ابتدا باید سرمایه ای باشد که بعد خارج شود و خروج سرمایه اتفاق بیافتد. به علاوه در مقابل خروج سرمایه کالا یا خدمتی وارد کشور یا شهر نمی شود. به عبارت دیگر یک جریان یک طرفه در خروج سرمایه وجود دارد. مثلا اگر فردی حساب سپرده سرمایه گذاری خود در ایران را، که مصداق سرمایه است، ببندد و موجودی آن را به حسابی در یک کشور خارجی منتقل کند خروج سرمایه از ایران رخ داده است. یا اگر فردی با پس انداز خود خانه ای در خارج از ایران (یا خارج از میمه) خریداری کند خروج سرمایه اتفاق افتاده است. در هر دوی این مثال ها سرمایه، به معنای دارایی ای که مولد درآمد است، به خارج منتقل شده ولی در مقابل آن کالا یا خدمتی وارد نشده و فقط مالکیت حساب جدید یا خانه جدید به فرد واگذار شده است. این را مقایسه کنید با واردات از کشور خارجی یا از شهری دیگر. در واردات هم “پول” به خارج از کشور یا شهر منتقل می شود. اما اولا این پول سرمایه فرد خریدار نبوده است و ثانیا در برابر خروج این پول کالا یا خدمتی وارد کشور یا شهر می شود.

جواب سوال بعدی دیگر مشخص است. آیا خرید کردن از یک غیربومی در بازار روز، در ادبیات اقتصادی، مصداق خروج سرمایه از  میمه است؟ پاسخ باز هم منفی است. خریدار می خواهد یک کالای مصرفی را تهیه کند. برای این کار به سراغ فروشنده ای رفته که در میمه ساکن نیست. خریدار قیمت کالا را پرداخت می کند و کالا را دریافت می کند. پرداخت قیمت کالا به معنای انتقال سرمایه از خریدار به فروشنده نیست. مضافا اینکه پس از پرداخت قیمت، کالای مورد نظر وارد میمه و مصرف می شود.

در نهایت باید عرض کنم که مخالفت من با استفاده از تعبیر خروج سرمایه برای خرید از فروشندگان غیربومی بازار روز به معنای آن نیست که موافق ادامه بازار روز هستم. البته مخالف آن هم نیستم. همانطور که قبلا عرض کردم موضع مشخصی نمی توانم داشته باشم. بودن یا نبودن این بازار به نفع یک گروه و به ضرر گروه دیگر است. در جاهای دیگر دنیا هم این بازارها وجود دارند. مثلا در برخی شهرهای بزرگ هلند فروشندگان بازار روز حداقل در یک روز از تعطیلات آخر هفته فعال هستند و میوه، سبزی، نان، لبنیات، گوشت، لباس، لوازم دوچرخه و خلاصه هر چه که تصور کنید می فروشند. در سایر شهرهای ایران هم این بازارها وجود دارند، مثلا بازارهای روز شهرهای شمالی ایران. در این میان سه گروه باید در مورد بازار روز با هم به توافق برسند. کسبه ساکن که عوارض شهرداری را پرداخت می کنند و بنابراین انتظار دارند که شهرداری از انحصار آنها محافظت کند، مصرف کنندگان که از طریق بازار روز برخی مایحتاج خود را ارزانتر تهیه می کنند و بنابراین با ادامه بازار زندگی راحت تری دارند و البته شهرداری که تمایل دارد هم از کسبه ساکن عوارض بگیرد و هم از فروشندگان بازار روز. شاید راه حل ختم به خیر کردن این مباحثات این است که این سه گروه کمی از منافع خود بکاهند و به یک توافق برسند.

[۱] اما داستان فاینمن. فاینمن نقل می کند که در ایام کودکی، پدرش یکشنبه ها او را برای پیاده روی با خود به جنگل می برد. در یکی از این پیاده روی های یکشنبه پدرش پرنده ای را به او نشان می دهد و می گوید «اون پرنده رو می بینی؟ اسمش “توکای گردن قهوه ایه”، اما در آلمانی بهش میگن “هالسنفلوخل” و در چینی اسمش “چانگ لینگ” هست. حتی اگر همه اسمهای این پرنده رو بدونی، هنوز هیچی در مورد این پرنده نمیدونی. فقط چیزهایی در مورد مردم می دونی: اینکه مردم این پرنده رو چی صدا می کنن. ببین، این توکا داره آواز می خونه و به جوجه اش یاد میده که چطور پرواز کنه. و در تابستون چندین مایل پرواز می کنه و هیچ کس نمی دونه که این توکا چطور راه خودش رو پیدا می کنه ….» بعد از این ماجرا، در یک روز دوشنبه، وقتی فاینمن کوچک با دوستانش بازی می کرده یکی از بچه ها از او می پرسد: «اون پرنده که روی اون کنده درخت نشسته رو می بینی؟ اگه گفتی اسمش چیه؟» فاینمن کوچک جواب می دهد: «هیچ ایده ای ندارم.» کودک همبازی می گوید: « این یک توکای گردن قهوه ایه. بابات بهت هیچی در مورد علم یاد نداده.» فاینمن کوچک با خود می خندد زیرا پدرش به او یاد داده بود که اسم پرنده چیزی در مورد آن پرنده به او یاد نمی دهد.