قدر استـــــــــــــــاد نکو دانستن حیف استــــــــاد به من یاد نداد

2017-04-16
205 بازدید

مهرداد مشهدی : کم کم به  روز دورازدهم اردیبهشت نزدیک می شویم و سیل تبریکات شفاهی و کتبی جهت تکریم مقام معلم سیل وارگونه در شبکه های صدا وسیما و رسانه های اجتماعی خودنمایی می کندمعلم شمع شدی شعله شدی و… عده ای مدام برموج مطالبات اقتصادی معلمین سوارمی شوند و سخنان خوشایند وقابل پسندی […]

۱۵۵۸۵۴۸۸-۸۱۹۹-l
مهرداد مشهدی : کم کم به  روز دورازدهم اردیبهشت نزدیک می شویم و سیل تبریکات شفاهی و کتبی جهت تکریم مقام معلم سیل وارگونه در شبکه های صدا وسیما و رسانه های اجتماعی خودنمایی می کندمعلم شمع شدی شعله شدی و… عده ای مدام برموج مطالبات اقتصادی معلمین سوارمی شوند و سخنان خوشایند وقابل پسندی برزبان می رانند وبه تعبیرخود می خواهند نظام اقتصادی این قشر صبورو دردمند را بهبود بخشند.این گونه خبرها ماجرای گرگ حضرت یوسف را به ذهن شنونده متبادر می کند : گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده ولی در عمل چه اقداماتی در جهت تکریم مقام معلم صورت پذیرفته است؟ اما مسئله ای در جامعه امروزی کشورمان وجود دارد و آن اینکه، نه تنها معلمان از عزت و احترام گذشته برخوردار نیستند بلکه به واسطه مشکلات معیشتی شان نیز روی به شغل دوم آورده و در سطح شهر با مشاغلی همچون بنگاهداری، رانندگی، دلالی، مغازه داری و … دیده می شوند.معلمانی که عده ای از آنها با خودروهای شخصی خویش سرویس مدارس برای شاگردان خود شده اند!  خاطره فشرده یک معلم را بخوانید:

در اوقات فراغت با پراید قسطی و لیزینگی خود در آژانس درون شهری در پی رزقی حلال تلاش می نمودم وشهروندانم را جابه جا می کردم . روزی از روزها هنگام پیاده شدن مسافر، متوجه شدم که ایشان همان دانش آموزی است که ساعتی دیگر یا روزی دیگر باید درکلاس درس من بنشیند…!!!؟؟؟ دانش آموزمسافراز سر عقلانیت و خردورزی، سرش را پایین انداخت و اسکناس را به طرفم کشید . بادیدن قیافه اش ، چهره ام زرد شد و فشارخونم …. همین امر کافیست تا رابطه معلم-شاگردی به نحوه دیگری شکل بگیرد.

آیا یک معلم می تواند کنار خیابان سیگار بفروشد!!؟؟اما باید توجه شما را در این جا به این نکته جلب کنم که معلم پول دوست نیست،طمع کار نیست، اگر هم اکنون هم از وضع اقتصادی قشر خود ناراضی است یکی از دلایل آن این است که الگوی بدی از درس خواندن وتحصیل برای شاگردانش نباشد همین…البته هستند مسولینی که به دنبال ترمیم وضع اقصادی فرهنگیان هستند. رسیدگی به وضع معلمان و برآوردن انتظار آنان که حق آنهاست نه‌تنها کوشش برای ارتقاء زندگی این گروه زحمت‌کش است بلکه سرمایه‌گذاری بسیار حیاتی و بنیادین در جهت رشد و توسعه کشور به‌حساب آمده و وظیفه همه دولت‌هاست.در این جا بد نیست یادی کنیم  از اثر طبع استاد محمدتقی صابری

بمناسبت روز معلم   قسمت پایانی شعر این طور آمده:

*ز من نمود سؤال از «معلم» و شأنش                ز جایگاه رفیعش و از آن شکوه و جلال

*بگفتمش که بلی دانـم آنچه میجویی                 ولی «خدای وکیلی » نگفتمت پارسال؟

*گُلی که ریخته ای برسرم کدامین بود؟                 اگرنبود هدف جیـــغ و داد و قیـل و قال

*بگو ؛زِ قول من و جمعِ خسته جانِ من                به آن رجال که بالانشسته بی جنجال

*که یادِما بنمایید اگــر که می خواهید                 برای رونق کشـــور معلمــی فعـــال

*که گیرِکشورِما؛جهل و قحطِ آگاهی است            برای چرخـــــه کشـــور نیاز ما به کمال

*«معلم» است که سرچشمه کمالات است             درودحضرت سبحان به این حمیده خصال

*پیامِ خانمِ «اضحی»  شنو تو  از «صـــابر»             معلمی ؛که حقوق اش شده بسی پامال..

به حرمت نزدیک شدن به روز معلم باید دانست استقبال معلم از شغل دوم ضربه ای اسف انگیز وتأثر آور است که برپیکر یک جامعه ی متمدن وفرهنگ مدارنواخته می شود. چه ضربه ای عظیم تروکاری تر از دوری گزیدن معلم از عرصه ی فرهنگ!!؟؟در قسمتی از یک مقاله این طور خواندم،فهمیدیم چوب تنبیه معلم دیگر زمزمه محبتش نیست ، ابزاری است برای دیه گرفتن و پرکردن تیتر روزنامه ها و زیرنویس شبکه های تلویزیونی.

فهمیدیم معلم شدن آرزوی کیف رنگی بچه هایمان نیست ، آرزوی آنان  درآمد کلان ماهیانه …. و یک شبه پولدارشدن است. وقتی دانش آموز خود ظاهر معلمش را با فلان کسبه بازار مقایسه می کند چطور می شود به آن از درس خواندن و معلم شدن  گفت .گاهی زبان نمی چرخد برای اینکه به دانش آموزان بگوییم که درس بخوانید تا مثل من یک معلم  شوید.

اما ما در کلاس درسمان یاد می دهیم  انسان بودن و انسانیت کمال آدمی است نه دنیا دوستی و مال طلبی ؛ وقتی موضوع انشای کلاسمان ( علم بهتراست یا ثروت) بود خواستیم به کودکان بفهمانیم که اولویت با علمی است که انسان بسازد که بالاترین ثروت هاست. اما نشد !

دیگر موضوع انشاها چنگی به دل نمی زد هیچ چیز سر جای خودش نبود.

هیچ کس ننوشت معلمی زیر آوار ماند، معلمی در رودخانه به خاطر کودکان غرق شد، معلمی جهت رسیدن به مدرسه در برف و کولاک مرد، معلمی در کلاس درس برای نسوختن کودکان گرفتار حریق بخاری نفتی شد و سوخت، معلمی در کلاس درس قلبش ایستاد، معلمی با همقطارانش در بین راه مدرسه تصادف کرد و مرد و معلمی کیلومترها راه را به عشق بچه ها پیاده رفت و معلمی ….

اما همه نوشتند معلمی شاگردش را کتک زد!من به شخصه این موضوع را قبول دارم که یک معلم نباید در رسانه ها از وضعیت معیشتیه خود گله کند و آن را بر سر زبان ها بندازد اما این که وضع هم اکنون به اینجا رسیده نشان دهنده فشار زیادی است که بر خانوادهای فرهنگی می آید وهمچنین این که معلمی الگویی از عاقبت درس خواندن و تحصیل باشد در این جا باید این نکته را عرض کنم که اگر امروز برای مدرسه برای معلم برای سیستم آموزشی هزینه نشود ،این هزینه ها باید صرف بزرگ تر کردن زندان ها و مراکز بازپروری کنند .

چه بر سر جایگاه و حرمت معلمین آمد.شاید از نظر من اینطور باشد و وضع آنطور ها هم که گفته شد بد نباشد اما خب باید قبول کرد جایگاه شاگرد معلمی تغییر کرده است خوب یا بد آن را آینده نشان خواهد داد.شاید جوان تر از آن باشم که از نمونه ای ازتکریم و احترام بین شاگرد با معلم در زمان های گذشته ذکرکنم  اینجاست که از بزرگترهایم نقل قول هایی را ذکر می کنم ،استاد عزیزجناب  ایراندوست اینطور نقل می کردند،”آرزو داشتیم که گچ کلاس تموم بشه و ما را برای آوردن گچ به دفتر مدرسه بفرستند ، همیشه فضای دفتر یک فضای خاصی بود،.دفتر کلاس که هم برای حضور غیاب و هم برای ثبت نمرات کلاسی درست شده بود برای همه ما حکم مقدس ترین را داشت و هیچ کس به خودش اجازه نمیداد ، دفتر را یک دستی بلند کند و آن را سر دستی بگیرد،معلمان که از یک راهی عبور می کردجرات نداشتیم که مقابل آنها عبور کنیم که خدای نکرده مارا بازخواست کنند که این موقع بیرون چه می کنی؟؟الان دانش آموزمعلمش را میبیند با اتومبیلش ویراژی هم می دهد ودست نوشته ای پشت اتومبیلش توشته”…عاقبته فرار مدرسه…” نه این که روابط خشک گذشته را مورد تایید قرار دهم اما جایگاه معلم باید برای دانش آموزان مخصوصا دانش آموزان ابتدایی باید جایگاه ویژه ای باشد.

با این وجود با عشق شغل معلمی را انتخاب کردیم ،می دانیم معلمی با کاسبی فرق دارد ،اگر در مورد مسایل معیشتی در این مقاله صحبت شد علتی نداشت جز ضربه ای که از این بابت به جایگاه معلمی به دلیل داشتن مشاغل نامناسب دوم ،می خورد. باشد که شاگردانی تربیت کنیم تا حرمت بین معلم و دانش آموز ترمیم شود